اَعُوذُ بِاللّهِِ منَ الشّیطانِ الرَّجیم
«به خداوند متعال پناه مى برم، از شرّ شیطان رانده شده»
یكى از چیزهائى كه در «قرآن مجید» و اخبار «اهلبیت عصمت و طهارت صلوات اللّه علیهم » عنایت زیادى به آن شده موضوع «استعاذه» است، یعنى: پناهنده شدن به خدا، از شر شیطان. «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» البتّه باید حال «استعاذه» یعنى: پناه بردن به حق پیدا شود، تا استعاذه حقیقى باشد. یعنى: از صدق دل زیر چتر خدا برود و لقلقه زبان نباشد.
براى اثبات اهمیّتش، در «قرآن مجید» مى فرماید: «هنگامیكه مى خواهى قرآن بخوانى اول به خدا پناه ببر از شیطان رانده شده ». فَاِذا قَرَاءْتَ القرآن فاستعذ باللّه من الشیطان الرجیم1
در نماز هم، پس از تكبیرة الاحرام امر شده كه «استعاذه» كنند (لكن در نماز باید آهسته خواند. چون بعضى از مفسرین راز آهسته خواندنش را چنین گفته اند:
مثل كسى كه از دشمن سر سختى دارد فرار مى كند، خودش را چطور در حال فرار پنهان مى كند، اشاره به این است كه تو در حال فرار از دشمن سرسخت خودت هستى كه در كمین و مراقب توست).
در تمام عبادتها هم: اول «استعاذه » كن، مثلاً مى خواهى وضو بگیرى اول به خدا پناه ببر، بعد وضو بگیر، (مكرر دیده اید كه همین وضو گرفتن ملعبه شیطان یا وسوسه هاى او قرار گرفته شده است). حتى در امور مباح مثل خوردن و لباس پوشیدن و دستشویى رفتن، و در همه جا «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» بگو: به خدا پناه ببر، وقتى كه از خانه هم بیرون مى آیى بگو: «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم»در امور مستحب نیز باید به خدا پناه برد حتى رفتن به مسجد بگوید «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم».
یكى از اهل ایمان و تقوى نقل مى كرد:
در حال مكاشفه دیدم، شیطانى درب مسجد ایستاده. گفتم: اى ملعون اینجا چه مى كنى؟
گفت: رفقا فرار كردهاند و منتظرشان هستم. فهمیدم مردان رشیدى بودهاند كه استعاذه حقیقى و قلبى كردهاند و شیطان نتوانسته با آنها به مسجد برود.
البتّه اینها هم نوبرند كه لااقل درب مسجد براستى استعاذه حقیقى كرده اند.2
حقیقت استعاذه
بله خودت به تنهائى نمىتوانى از شر این دشمن در امان باشى باید به خدا پناهنده شوى، تا عنایت حق او را دفع كند. مگر لطف خدا یار شود، «یا غیاث المستغیثین یا ملاذ اللائذین» اگر لود و پناهندگى به حق نباشد از شر شیطان كسى در امان نیست.
بنابراین باید «حقیقت استعاذه» را فهمید و تنها گفتن «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» فایده اى ندارد، استعاذه یك امر معنوى و حقیقى است كه این لفظ كاشف از آنست، والاّ اگر حقیقت نداشته باشد همین گفتن ها هم گاهى مسخره و ملعبه شیطان است كه خودش به زبان طرف جارى مى كند.
نوشتهاند: یكى از علماء قلم به دست گرفت تا كتابى در مصائد و وسوسه هاى شیطان بنویسد و مردم را از فریب خوردن او آگاه كند و بترساند، در همان زمان یكى از اخیار در عالم رؤ یا و مكاشفه شیطان را مىبیند و به او مىگوید:
ملعون خوب فلان آقا دارد رسوایت مى كند و كیدهایت را به خلق مىرساند.
شیطان مسخرهاش مىكند و مىگوید: این كتاب را به دستور خود من مى نویسد!
فرمود: چطور مىشود؟!
گفت: من در دلش وسوسه انداختم كه تو عالمى علم خودت را ظاهر كن .... خودش هم متوجّه نیست و اسم كتابش را رد شیطان گذاشته ولى حقیقتش جلوه نفس و نمایش علم دادن است .
بلى خود شیطان وا مىدارد كه به او فحش بدهند، یا به زبان تنها بگویند: «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم»
مانند كار دُوَل استعمارى است: در بعضى مستعمرات افرادى دارند كه در استعمار یار و یاور آنهایند، گاه به مقتضاى سیاست و مصلحت روزگار وادار مىكنند این افراد به آنها فحش بدهند، بد بگویند، مردم را از فجایع استعمار آگاه كنند، براى پرده پوشى و نعل وارونه زدن، تا بتوانند مقاصد استعمارى خود را توسط همین افراد بهتر پیش ببرند.
عجب از سیاست شیطانى، اولین سیاستمدار و استاد همه سیاستمداران شیطان است، سیاست یعنى زیر پرده كار كردن، كلاه سر همه گذاردن بدون اینكه جاى پائى از خودشان بگذارند.
خدایا! تو یارى كن كه ما بتوانیم از شیطان بگریزیم، یعنى از گناه فرار كنیم. استعاذه به حق یعنى از گناه فرار كردن، زبان را محكم گرفتن و دیگر حرف لغو نزدن و عوضش «اعوذ باللّه ...» گفتن.3
در همه حال ز شیطان لعین گوى اَعُوذ
بااللّه از آنـكه بـوسواس نـگـردى مــَأ خُوذ
هـر كــه زیــن دیو نگیرد به خداوند پناه
در همه هستیش ابلیس لعین كرده نفوذ
(مقدم )
«ابن مسعود رضوان اللّه تعالى علیه » مىگوید:من در محضر مقدس «پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم» بودم، و «استعاذه» را بدین نحو گفتم «اَعُوذُ بِاللّهِ السَّمیعِ الْعلیمِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم» یك وقت حضرت به من عنایت فرمود، و فرمود: اى پسر ام عبد، استعاذه را به این كیفیت بگو: «اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم» چون برادرم جبرئیل علیه السلام استعاذه را از قلم و قلم را از لوح محفوظ یاد گرفت و به این عبارت به من یاد داد
اركان استعاذه
«استعاذه » مقامى است از مقامات دینى و بر هر كس لازم است ، و عرض شد كه باید حقیقت داشته باشد، لفظ نباشد و گرنه لفظ، تنها قرائت و الفاظى را بر زبان جارى كردن است، قرآن مجید كه مى فرماید: «فاستعذ باللّه، به خدا پناهنده شو» مرادش حقیقت آن است و آن، دو چیز لازم دارد.
یكى: فرار از شیطان.
دوم : پناه بردن به رحمان.
اگر این دو مطلب حاصل شد آن وقت استعاذه مىشود، و الاّ گفتن «اعوذ باللّهِ» تنها فایده اى ندارد، خلاصه لفظ باید كاشف از حال و معنى باشد.
پس از تأمّل در «حقیقت استعاذه» و استفاده از «قرآن مجید» مىتوان گفت: استعاذه پنج ركن اساسى دارد.
اول: فرار از شیطان است كه به تقوى منطبق مى شود، واركان دیگرش: تذكّر، توكّل، اخلاص، تضرّع است، مجموعا پس از حاصل شدن این حالات «حقیقت استعاذه» پیدا مى شود، در حالى كه مؤ من این پنج ركن را دارا باشد، فرسنگ ها شیطان از او دور مى شود، چه به زبان بگوید: اعوذ باللّه، چه نگوید، عمده حال و حقیقت است كه اگر شیطان هم به او نزدیك شود مىشود آدم زده، مثل آدم وقتى كه جن او را مس كند مصروع و جن زده مى شود.
بنابراین ابلیس اصلاً جرأت نزدیك شدن به او را نخواهد داشت .
پس شرط اول: آنستكه اهل «تقوى» باشد، کسانی که متقى شدند، هنگامیكه شیاطین به دلشان حمله مى كنند... چون متقى است به مجرّد نزدیك شدن شیطان به حق متمسّك مى شود، انّ الّذین اتّقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذكروا فاذا هم مبصرون.
کسانی که پرهیزگارند وقتیكه طایفهاى از شیطان آنها را مس كنند متذكّر مى شوند، پس اهل تقوى انسانهاى بینایى هستند.
شرط دوم: هنگامی كه قرآن مىخوانى به خدا پناه ببر از شر ابلیس رانده شده، زیرا او حكومتى بر كسانی كه ایمان آوردهاند و به پروردگارشان توكل مىكنند ندارد.5
پس كسى كه توكل به خدا دارد شیطان بر او سلطهاى ندارد، حكومت شیطان بر كسانى است كه به خدا تكیه ندارند، تكیه آنها اسباب مادیات و اوضاع دنیوى است، ولى اگر تكیهگاه خدا شد؛ یقین بدانید از شیطان كارى ساخته نیست.
ركن دیگر: براى استعاذه اخلاص است كه قرآن (از قول ابلیس)، مىفرماید: به عزّت تو سوگند مىخورم كه همه آنها را گول مىزنم، مگر بندگان مخلص و اهل اخلاص را. معنى اخلاص در قرآن مجید در موارد متعدّد بیان شده .
خلاصه: استعاذه مخلصین درست است كه شیطان را به آنها راهى نیست چون حقیقت فرار از شیطان در آنها است.
یكى از شاگردان مرحوم شیخ انصارى رضوان اللّه تعالى علیه نقل مى كند:
زمانیكه براى تحصیل در نجف اشرف مشرف بودم در محضر ملائك منظر شیخ انصارى حاضر مىشدم .
شبى در عالم واقعه شیطان را دیدم كه چند افسار كوچك و بزرگ در دست دارد. از او سؤال كردم: اینها را براى چه بدست گرفته اى؟!
گفت: اینها را بر سر مردم مىاندازم و ایشان را به سمت خود مىكشم (بعضىها هم گفتهاند: كه دید شیطان طنابهاى بسیارى در دست دارد و در بین آنها طناب ضخیمى بدست داشته. از وى مىپرسد: اینها چیست؟ پاسخ مىدهد كه بوسیله آنها بنى آدم را به سوى خود مىكشانم و آنها را وادار به معصیت مىنمایم).
از او پرسیدم: آن طناب ضخیم براى كیست كه پاره شده؟
مىگوید: براى استادت شیخ انصارى بود كه دیروز او را تا بازار بردم، ولى آن را پاره كرد و برگشت.
پرسیدم: پس طناب من كدام است؟ پاسخ داد: تو احتیاج به طناب ندارى و حرف شنو هستى.
وقتى كه بیدار شدم، خدمت شیخ مشرف شدم و خوابم را براى شیخ عرض كردم.
شیخ علیه الرحمه فرمود: شیطان راست گفته، زیرا آن ملعون دیروز مىخواست مرا به لطائف الحیلى گول بزند، زیرا من پول نداشتم و چیزى در منزل لازم شده بود، با خود گفتم : یك قِران از مال امام علیه السلام در نزد من است و حالا معطل ماندهام، به عنوان قرض بر مىدارم و بعد آن را سر جایش مىگذارم.
آن یك قِران را برداشتم و از منزل خارج شدم. تا میان كوچه هم آمدم، همین كه خواستم چیزى بخرم با خود گفتم: چرا به چنین عملى اقدام نمایم !
پس نادم و پشیمان شدم و به خانه مراجعت نمودم و یك قِران را سرجایش گذاشتم.
چون اهل تقوى و ورع و توكل و اخلاص بود، خدا هم او را حفظ كرد.5
جــان بابا گـــویـــدت ابــلــیـــس هـــین
تا به دم بفریبدت دیو لعین
ایــن چـنـیــن تلــبــس بـا بــابــات كــرد
آدمى را این سیَه رُخ مات كرد
بر سر شطـرنج چست است این غراب
تو مبین بازى به چشم نیم خواب
ز آنــكـــه فــرزیــن بنـــدهــا داند بسى
كـه بگیـرد در گلـویت چون خسى
در گلـــو مــانــــد خــس او ســالــــهـــا
چیست آن خـس مهر جاه و مالها
مال خس باشد چو هست اى بى ثبات
در گــلــــویـــت مـــانــع آب حیات
گــــر بــــزد مـــالــت عـــدوى پر فنـى
ره زنــى را بــرده بــاشد ره زنــى
(مثنوى مولوى )
«استعاذه » مقامى است از مقامات دینى و بر هر كس لازم است ، و عرض شد كه باید حقیقت داشته باشد، لفظ نباشد و گرنه لفظ، تنها قرائت و الفاظى را بر زبان جارى كردن است، قرآن مجید كه مى فرماید: «فاستعذ باللّه، به خدا پناهنده شو» مرادش حقیقت آن است و آن، دو چیز لازم دارد. یكى: فرار از شیطان دوم : پناه بردن به رحمان.
ثواب گفتن استعاذه
هر كس هر روز صبح سه مرتبه بگوید: «اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم» و سه آیه آخر سوره حشر را هم بخواند، خداوند رؤ وف و مهربان هفتاد هزار فرشته را بر او مؤ كل مىنماید كه تا شب بر او درود و صلوات بفرستند.
و اگر در آن روز از دنیا رحلت كند، حكم شهید را خواهد داشت.(بشرط اینكه وظائف دیگرش را هم انجام دهد).
و اگر در نماز عشاء استعاذه كند،(یعنى اعوذ باللّه ... را بگوید.) نیز همین ثواب را تا صبح خواهد داشت.6
«آقا رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم» فرمود:
هر كس هر روز ده مرتبه «استعاذه» را بگوید: خداى متعال فرشتهاى را بر او مؤ كّل مىكند تا شیطان را از او دور سازد.
و هر كس از خلوص قلب «استعاذه» را گوید، خداوند مهربان میان او و شیطان هفتاد پرده قرار مىدهد، كه فاصله هر پرده با پرده دیگر به مسافت زمین تا آسمان است.7
هر كس از روى خلوص
گـوید ایـن ذكـر خصوص
استعاذه و سوره حشر
روز و شب وقت جلوس
لـطــف فـــرمـــاید خدا
فرشته هاى مخصوص
خــوانـنــد بــــر او درود
حكم شهید و مرصوص
كیفیّت گفتن استعاذه
«ابن مسعود رضوان اللّه تعالى علیه » مىگوید:من در محضر مقدس «پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم» بودم، و «استعاذه» را بدین نحو گفتم «اَعُوذُ بِاللّهِ السَّمیعِ الْعلیمِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم» یك وقت حضرت به من عنایت فرمود، و فرمود: اى پسر ام عبد، استعاذه را به این كیفیت بگو: «اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم» چون برادرم جبرئیل علیه السلام استعاذه را از قلم و قلم را از لوح محفوظ یاد گرفت و به این عبارت به من یاد داد.8
خــــــــــداونـــــدا دلــــــى آزرده دارم
پریشان حالتـى افسرده دارم
چو شمعى سوزم و سازم شب و روز
در این دار غم آسا آتش افروز
خاصیت استعاذه
«آقا حضرت امیرالمؤ منین على علیه السلام» فرمود: وقتى كه «زید بن ارقم» مورد اذیّت و آزار منافقین قرار گرفت، و بعد محضر مقدس «حضرت رسول اكرم صلى الله علیه و آله و سلم» شرف یاب شد، حضرت به او فرمود: هر روز صبح بگو: (اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم » تا خداى مهربان تو را از شرّ منافقین كه شیطان (انسى) هستند، و بعضى از آنها با بعض دیگرشان با حرفهاى باطل و زشت خبر مىدهند، حفظ كند.
یكى از «اصحاب پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم» گفت: یك روز با «آقا رسول اكرم صلى الله علیه و آله» قدم مىزدیم كه در بین راه دیدیم دو نفر دارند بهم ناسزا مىگویند. حضرت فرمود: اگر یكى از آنها «استعاذه» بگوید، این حالت شیطانى از آنها دور مى شود.9
خدایا مانده ام در غفلت و خواب
به گرداب گناهان گشته غرقاب
ز شیـطــان بـى قرارم اى خدایا
مــرا از شر ایـن شیطان بازیاب
بـحـــق عـــاشقـــان بى قرارت
مـرا از قــعـر ایـن گرداب دریاب
اعوذ باللّه
یك روز «پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم» از جایى عبور مىكردند، دیدند مردى دارد غلام خود را مىزند و غلام مىگوید: «اَعُوذُ بِاللّهِ» پناه مى برم به خدا، ولى آن مرد، دست از زدن بر نمى داشت. غلام تا حضرت را دید، گفت: «اَعُوذُ بِرَسُولِ اللّه» به رسول خدا پناه مى برم . مرد تا پیغمبر را دید، ایستاد.
«پیغمبر رحمت للعالمین صلى الله علیه و آله و سلم» فرمود: بهتر آن بود كه این غلام وقتى اسم خدا را برد، دیگر او را نمىزدى .
آن مرد گفت : به خاطر این حرفتان او را آزاد كردم .
حضرت فرمود: اگر این كار را نمىكردى رویت با آتش جهنّم مىسوخت.10
________________________________________
1- نحل: 98.
2- استعاذه(شهید آیت اللّه دستغیب ): ص 5.
3- استعاذه
4- سوره 16/ 67 و 98.
5- استعاذه مرحوم شهید آیت اللّه دستغیب رضوان اللّه تعالى علیه .
6- تفسیر آسان: 1/10.
7- تفسیر جامع: 1/83.
8- تفسیر آسان: 1/10.
9- تفسیر جامع: 1/81.
10- همان مدرك