شرح حدیثی از امام علی (ع) توسط آیت الله حاج مجتبی تهرانی (ره)
رُوِيَ عَن عَليٍّ عَليه السّلام قال:
اَلمُؤمِنُ دَأبُهُ زِهادَتُهُ وَ هَمُّهُ دِيانَتُهُ وَ عِزُّهُ قناعَتُهُ وَ جِدُّهُ لِآخِرَتِهِ ، قَد كَثُرَت حَسَناتُهُ وَ عَلَت دَرَجاتُهُ (1)
ما در باب اوصاف مؤمن روايات متعدده داريم که اوصاف متعدده¬اي هم براي مؤمن نقل مي¬كنند که انسان با توجّه به اين اوصاف خودش مي¬تواند تشخيص بدهد كه مؤمن هست يا نيست. در اين روايت كه از اميرالمؤمنين عليه السلام منقول است حضرت چند صفت را براي مؤمن مي¬فرمايند.
المؤمن دأبُهُ زِهادَتُه؛
دأب يعني خو ، عادت . به تعبير ما فرق بين خو و عادت و غير آن ، اين است كه بطور بسيار آسان يك روش را ، كاري را كه آدم مي¬كند ، فشاري هم برايش ندارد. مي¬فرمايد مومن دأب و روش و خو و عادتش يك عادت اين طوري است كه زاهدانه است. يك آدمي نيست كه از نظر دلبستگي¬اش به دنيا، طوري باشدكه اگر مثلاً فرض كنيد چيزي از امور دنيايي از دستش برود، فشاري رويش بيايد ناراحت بشود. يا اگر دنبالش باشد به آن نرسد. توجه كنيد از نظر دروني. از نظر ظاهري هم چون لوازم وجودي اش بقول ما اين است كه با يك روش ساده¬اي زندگي را مي¬گذراند و هيچ ناراحت هم نمي¬شود. عمده اين است. مسأله دروني است دأب كه مي¬فرمايند خيلي معمولي است. ناراحت هم نيست اصلا و ابدا . دأبش اين است. خود ما هم اين اصطلاح را بكار مي گيريم، فلاني دأبش اين است. يعني معمولي است برايش. المؤمن دأبُهُ زِهادَتُه. مؤمن اين طوري است اصلاً. بدون فشار، بدون ناراحتي.
و هَمُّهَ دِيانَتُه؛
آنچه كه مشغوليّت ذهن برايش مي¬آورد امور دنيايي نيست. همّ و غمِ او آخرتش است. نكند آنجا سابيده شود. اگر اينجا سابيده شود توجّه نمی¬کند. فهميدي؟ آنجا سابيده نشود. و هَمُّهَ دِيانَتُه. دنبال این است که يك وقت نكند ضربه دینی به او بخورد. از دنیایش سابیده بشود مهم نیست از دینش سابیده نشود. نکند يك واجبي را ترك كند، نكند يك وقت دستش آلوده به گناهي شود. همّ وغمّ او دينش است .
و عِزُّهُ قِناعَتُه؛
مؤمن از آنهايي نيست كه خيال كند عزّت با مال و رياست به دست مي¬آيد. خصوصاً امور مالي. نه! او عزّت را در قناعت مي¬بيند. اين را عزّت مي¬بيند. يعني به آنچه كه خدا داده است راضي است. به حسب ظاهر ، معمول، طبق موازين شرعي كارش را مي¬كند، آنچه را كه خدا روزي او كرده قسمت او كرده، به همان مي¬سازد. عزت را در ثروت نمي¬بيند.
و جِدُّهُ لآخِرَتِه؛
حضرت از نظر خارجي وارد مي¬شود. كوشش او يعني تلاش بيروني اش براي آخرتش است. آنها همه دروني بود، هر سه تايي كه حضرت فرمود دأب و همّ وعزّت همه دروني بود . حالا آمد بيروني . كوشش بيروني¬اش براي آخرتش است.
بعد مي فرمايد قدكَثُرَت حَسَناتُه؛
چون كوشش او روي آخرتش است لذا ضريب حسناتش مي رود بالا. نتيجه اش اين است ديگر. بسيار خوب. حالا حسنات رفت بالا چي مي¬شود؟
و عَلَت دَرَجَاتُه؛
وقتي حسنات رفت بالا خودش هم مي¬رود بالا. چقدر زيبا اميرالمؤمنين علیه السلام مي¬فرمايد. حسنات رفت بالا زياد شد، آن زياد مي¬شود و اين بالا مي¬رود. كثرت در آن بكار برده. حسناتش كه زياد شد او درجاتش بالا مي رود . اينجا مرتبه اي بلند پيدا مي¬کند. توجه كنيد . اگر بخواهد علوّ درجات پيدا كند مي¬فهمد با كثرت حسنات است.
پینوشت:
1. غرر الحكم ص 90 حديث 1542