حضرت زهرادرنگاه خورشيد

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

بررسى كامل سخنانى كه رسول مكرم اسلام(ص) به مناسبت هاى مختلف در باره صديقه كبرا عليها السلام فرموده است فرصتى ويژه مى ‏طلبد كه اين مقام را گنجايش آن نيست. ما در اين مبحث ‏به منظور تبرك به كلام نورانى نبوى به چند مورد اشاره ‏مى‏ كنيم :

1- فاطمه پاره تن من است.

رسول خدا(ص) فرموده است : فاطمه پاره تن من است . هر كس او را خشمگين كند مرا خشمگين نموده است. (1)

و فرمود : هر آنچه او را اندوهگين كند ، مرا هم اندوهگين مى ‏كند . هر آن ‏چه او را بيازارد ... و خسته كند ، مرا نيز آزرده مى ‏سازد . هر چه او را شادمان كند ، مرا هم شادمان ، و هر چه او را افسرده سازد مرا هم افسرده مى‏ نمايد. (2)

برخى از اهل تسنن به اين حديث استدلال كرده ‏اند كه هر كس به فاطمه زهرا بد بگويد كافر مى ‏شود. (3)

2- غضب فاطمه غضب خداست.

حضرت فرمودند : اى فاطمه ، خداوند به خاطر غضب تو غضب مى‏ كند و به خاطر رضاى تو خشنود مى ‏شود. (4)

3- فاطمه سرور زنان جهان است.

و سرور زنان با ايمان است. (7)

زمانى نيز فرمودند : ... اين فرشته آمده است تا به من بشارت دهد كه فاطمه سرور زنان بهشت است. (8)

4- فاطمه قبل از همه وارد بهشت مى‏ شود.

فرمودند : اولين كسى كه وارد بهشت مى ‏شود ، فاطمه دختر محمد (س) است. (9)

5- فاطمه(س) روز قيامت هم منزل پيامبر اكرم(ص) است.

فرمودند : من و على و فاطمه و حسن و حسين روز قيامت در زير بارگاه عرش خواهيم بود. (10)

اميرالمؤمنين(ع) روايت كرده است كه شبى پيامبر اكرم(ص) در خانه ما خوابيد . نيمه‏ شب حسن آب خواست و حضرت برخاسته، كاسه‏اى آب از مشك برگرفت تا به او بنوشاند. در اين ميان حسين دست ‏به كاسه آب برد ، پيامبر او را باز داشت و آب را به حسن داد. فاطمه (س) عرض كرد : اى رسول خدا مثل اينكه حسن را بيشتر دوست مى ‏دارى ؛ فرمودند : نه ، ولى او قبل از حسين آب خواست . آنگاه فرمود : اى فاطمه ، من و تو و اين دو و اينكه در خواب است [على(ع)] همه در روز قيامت در يك جا خواهيم بود. (11)

و فرمودند : در بهشت درجه‏ اى است كه «وسيله‏» نام دارد . هنگامى كه دعا مى‏ كنيد ، از خدا براى من آن درجه را بخواهيد . گفتند: اى رسول خدا ، چه كسى با تو در آنجا ساكن خواهد بود ؟

فرمودند : على ، فاطمه ، حسن و حسين. (12)

6- نسل فاطمه (س) بر آتش حرام است.

فرمودند : فاطمه پاكدامن است ، پس خدا نسل او را بر آتش حرام كرده است. (13)

و فرمودند : خدا تو و فرزندانت را عذاب نخواهد كرد. (14)

7- فاطمه(س) ميوه وجود پيامبر است.

فرمودند : من درختى از بهشتم و فاطمه ميوه اوست. (15)

8- فاطمه پاره‏ اى از وجود پيامبر است.

فرمودند : فاطمه از وجود من است . هر چه او را خوشحال كند مرا خوشحال مى ‏سازد و هر چه او را غمگين سازد ، مرا غمگين مى ‏كند. (16)

9- دوستداران فاطمه در بهشتند.

فرمودند : اى سلمان ، هر كس فاطمه را دوست‏ بدارد در بهشت است و هر كس با فاطمه دشمنى ورزد در جهنم است . اى سلمان، دوستدارى فاطمه ، در يكصد جايگاه به كار مى ‏آيد كه راحت‏ ترين آنها ، لحظه مرگ ، قبر ، ميزان ، محشر ، صراط و محاسبه است.

هر كس دخترم از او راضى باشد من از او راضى هستم و هر كس من از او راضى باشم خدا از او راضى است و هر كس كه فاطمه بر او غضب كند خدا بر او غضب مى‏ كند. (17)

10- فاطمه(س) مظهر نيكى است.

فرمودند : اگر حسن و نيكى همچون پيكرى نمايان مى ‏گرديد همانا سيماى فاطمه مى ‏شد . بلكه فاطمه بزرگتر از آن است. (18)

11- فاطمه (س) روح پيامبر است.

فرمودند : دخترم فاطمه سرور اولين و آخرين زنان جهان است . او پاره تن من ، نور چشم و ميوه دل من و روح من است . او حوريه آدمى نسب است . هرگاه در محراب مقابل پروردگارش مى‏ايستد نورش براى فرشتگان آسمان مى‏درخشد آنچنان كه نور ستارگان براى اهل زمين ؛ و خداى عزوجل به فرشتگان مى‏گويد : اى فرشتگان من ، به بنده‏ام فاطمه بنگريد كه چگونه در مقابل من ايستاده و اعضاى بدنش از خوف من مى‏لرزد . بنگريد چگونه قلبش متوجه من است . شما را شاهد مى‏گيرم كه او و پيروانش را از آتش ايمن كردم ... آنگاه همان‏طور كه مريم را صدا زد او را صدا مى‏زند و مى‏گويد : اى فاطمه ، خدا تو را برگزيده و تطهير كرده و بر زنان جهان برترى بخشيده است ... (19)

12- فاطمه(س) مادر (دلسوز) پدرش است.

پيامبر اكرم(ص) او را به اين كنيه افتخار بخشيد و او در مدينه به اين كنيه مشهور بود. (20)

رفتار پيامبر(ص) نسبت‏ به حضرت زهرا (س)

زهرا (س) در نظر پيامبر عظيم‏ الشان‏ از جايگاهى بلند برخوردار بود و نمى ‏توان براى منزلت و قرب فاطمه نزد رسول خدا(ص) حدى تعيين كرد. صحيح ‏تر آن‏كه بگوييم زبان و قلم را آنچنان قدرتى برخوردار نيست كه بتواند از عهده اين كار برآيد. در يك سخن بايد گفت: در پهناورترين مكان قلب پدر خويش، رسول خدا(ص) جاى داشته و در كشور وجود پيامبر اكرم(ص) بهترين موقعيت از آن وى بود. (21)

اولياى خدا از بالاترين درجات صفات انسانى برخوردار بوده‏ اند و هر صفت ‏به صورت كامل در ايشان موجود بوده است . يكى از آن صفات عاطفه و مهرورزى است . شايد كسانى تصور كنند كه مهر ورزيدن به اعضاى خانواده نوعى وابستگى است و اولياى خدا كه از هر گونه وابستگى به غير خدا منزه‏ اند ، از اين علاقه نيز مبرا و نسبت‏ به اعضاى خانواده خويش داراى گونه ‏اى بى ‏تفاوتى مى‏ باشند . ولى اين ، سخنى ناصواب و فكرى خطاست . چه اينكه در اين صورت آن بزرگواران از داشتن يكى از ويژگي هاى مهم انسانى بى ‏بهره مى ‏باشند . ديگر اينكه گذشتن از اعضاى خانواده چون فرزند و برادر در راه خدا براى ايشان هيچ مزيتى نمى ‏باشد . زيرا از چيزى گذشته‏ اند كه هيچ علاقه ‏اى به آن ندارند.

اگر بپذيريم كه پيامبران نسبت ‏به فرزندان خويش عاطفه پدرى نداشته‏ اند بايد تمام تمجيدى كه از حضرت ابراهيم(ع) به خاطر ذبح فرزندش مى ‏شود لغو و بى ‏حساب باشد. بنابراين ، اولياء الهى نه تنها داراى عاطفه و مهر بوده‏ اند بلكه عالي ترين درجات آن را در وجود خويش داشته‏ اند.

آنچه در اين زمينه اولياء خدا را از ساير مردم ممتاز مى ‏سازد آن است كه عاطفه خويش را محور انتخاب قرار نمى ‏دهند . ايشان در مقام بندگى مى ‏توانند شديدترين درجه عاطفه را ناديده انگاشته ، فرزندى دلبند يا برادرى عزيز را در راه خدا تقديم كنند. آنچنان كه حضرت ابراهيم (ع) بر آن مى ‏شود كه با دست ‏خود فرزندش را سر ببرد و حضرت سيدالشهداء در كمتر از يك روز همه عزيزان خود را در پاى معبود قربان مى ‏كند . آنان مى ‏توانند كسى از اعضاى خانواده خويش را از خود برانند و از وجود او چشم پوشند ، مانند حضرت نوح (ع) كه از فرزند ناشايست‏ خويش چشم پوشيد.

از طرف ديگر اگر فرزندى آنچنان كه شايسته مقام بندگى است‏ خود را با معيارهاى الهى تطبيق دهد عاطفه پدرى به مهر الهى آميخته مى‏ شود و اسطوره مى‏ آفريند . گريه ‏هاى يعقوب پيامبر در طول ساليان متمادى و تا سر حد كورى تنها برگرفته از عاطفه پدرى براى از دست دادن فرزند نبود بلكه چون وى پسرى را از دست داده بود كه تا افق وجود پدر بالا آمده و شانه به شانه او مسير تكامل انسانى را طى كرده بود . يعقوب يوسف را مى ‏طلبيد چون تنها يوسف او را مى‏ فهميد و بوى آشنا را از وى استشمام مى ‏كرد . همان بويى كه چون از پيراهن يوسف متصاعد شد از دروازه مصر كلبه احزان پدر را در كنعان معطر كرد.

با توجه به اين مقدمه به ذكر پاره‏اى از اظهار علاقه ‏هاى وجود مقدس نبوى نسبت ‏به دخت گرانقدرش مى ‏پردازيم.

1- كوتاه ترين زمان دورى

پيامبر عظيم ‏الشان اسلام هنگامى كه آهنگ سفر داشت ‏با فاطمه (س) بعد از همه وداع مى ‏كرد و هنگام مراجعت، با او قبل از همه ملاقات مى ‏كرد. (22)

2- بوسه و احترام

جناب عايشه روايت مى ‏كند : هنگامى كه فاطمه (س) داخل مى‏ شد پدرش بر مى ‏خاست ، او را مى‏ بوسيد و در جاى خود مى ‏نشاند.

همچنين او مى‏ گويد : روزى پيامبر گلوى فاطمه را بوسيد ، عرض كردم : اى رسول خدا ، كارى كرديد كه پيشتر انجام نمى ‏داديد!

حضرت فرمود : اى عايشه ، وقتى مشتاق بهشت مى ‏شوم گلوى فاطمه را مى‏ بوسم. (23)

3- سلام پياپى

تا مدت ها پس از نزول آيه تطهير هنگامى كه پيامبر(ص) براى نمازهاى پنج گانه از منزل خارج مى ‏شد نخست ‏به در خانه فاطمه (س) مى رفت ، دستانش را به دو طرف در مى ‏گرفت و با صداى بلند مى ‏فرمود : سلام بر شما ، اى اهل بيت (24)

4- دلسوزى بر فاطمه (س)

در روايات زيادى وارد شده كه آن حضرت با مشاهده سختى حال دختر عزيزش به شدت مى ‏گريست.

آرى ، پيامبر مكرم اسلام (ص) عميق‏ترين احساسات پدرانه خويش را نثار فاطمه (س) مى ‏نمود و اين برخوردها ناشى از احساسات و عواطف محض نبوده است وگرنه مى ‏بايست ‏با دختران ديگر خويش هم به همين شيوه برخورد مى ‏كرد . از همين ‏رو در مى ‏يابيم كه اين شدت علاقه ناشى از اوج كمال فاطمه (س) و محبوبيت او نزد خداست.

موضع قرآن نسبت ‏به حضرت زهرا (س) و خانواده او

آيات زيادى چون آيه تطهير ، مباهله ، هل اتى و قربى در شان صديقه كبرى عليها السلام و خانواده ‏اش نازل شده و مفسران تمام مذاهب اسلامى به آن اذعان دارند ما از همه به توضيح مختصرى از آيه مودت اكتفا مى‏ كنيم.

قرآن كريم مى ‏فرمايد: قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى‏ (25)

اى رسول گرامى به مردم بگو من در مقابل رسالت‏ خويش از شما مزدى نخواهم جز آنكه به خويشاوندان من مودت ورزيد.

مودت عبارت از محبت ‏شديد و علاقه‏ اى است كه قلب انسان را فرا گرفته باشد . به عبارت ديگر مودت مرز بين دوست داشتن و عشق ورزيدن است . در اين آيه شريف مودت اهل بيت‏ به عنوان مزد رسالت پيامبر اسلام تعيين شده و مفاد آيه اين است كه اگر كسى به خاندان پيامبر كه مورد نظر اين آيه هستند ، مودت نورزد نسبت ‏به نبى مكرم اسلام جفا روا داشته و حق او را ادا نكرده است.

زمخشرى در كشاف روايت كرده است : وقتى اين آيه نازل شد گفتند : اى رسول خدا ، خويشان تو كه مودتشان بر ما واجب شده كيانند ؟

آن حضرت فرمود : على ، فاطمه و دو پسر هايشان. (26)

در آيه ديگرى مى‏ فرمايد: ما سئلتكم من اجر فهو لكم‏ (27)

من هر مزدى از شما بخواهم براى خود شماست.

از اين آيه كريمه به دست مى ‏آيد كه از مودت خويشان رسول اكرم(ص) كه در آيه قبل به عنوان مزد رسالت آن حضرت واجب شده نفعى عايد پيامبر(ص) نمى ‏شود.

بعلاوه رسالت و نبوت چيزى نيست كه انسان بتواند مزدى شايسته و لايق براى آن تقديم كند و به همين علت قرآن كريم از پيامبران نقل مى ‏كند كه همگى به پيروان خويش مى ‏فرمودند : ما مزدى از شما نمى ‏خواهيم . پاداش ما فقط با خداست. (28)

چگونه نفع مودت عايد خود ما مى ‏شود؟

در آيه‏ اى ديگر به بيان اين چگونگى پرداخته ، مى‏ فرمايد:

قل لا اسئلكم عليه من اجر الا من شاء ان يتخذ الى ربه سبيلا (29)

بگو من مزد از كسى نمى ‏خواهم مگر (همين كه) كسانى بخواهند راهى به سوى پروردگار خويش بيابند.

در واقع مودت اهل بيت كه همان مزد رسالت است راه عبوديت‏ خداست . ايشان محور توحيد ، و خانه‏هايشان مدارس تربيت‏ بندگانى است كه مشتاق عمل به دين خالص پيامبرند. زمخشرى در كشاف مى ‏نويسد : اين كلام مانند گفتار كسى است كه از روى دلسوزى تلاش كرده و براى تو مالى به دست آورده است . آنگاه به تو مى ‏گويد من از تو هيچ پاداشى نمى‏ خواهم جز اينكه در حفظ اين مال بكوشى و آن را از دست ندهى . حال اگر تو آن مال را براى خودت حفظ كردى در حقيقت پاداشى به او نداده ‏اى ولى او اين حقيقت را به اسم ثواب و پاداش از تو تقاضا كرده است و به اين ترتيب دو مطلب را به او فهمانده است:

1- اينكه او به هيچ وجه طمع پاداش ندارد .

2- اينكه او نسبت ‏به تو بسيار مهربان است و اگر تو مال را براى خودت حفظ كنى او همين را به عنوان پاداش از تو م ى‏پذيرد.

آنگاه اضافه مى‏ كند : به جان خودم ، رسول خدا (ص) نسبت ‏به قوم خود و مردمى كه براى هدايت شان مبعوث شد بيش از اين دلسوز و مهربان بود. (30)


پى ‏نوشت ها:

1- خصائص نسائى، ص 35 و كنزالعمال، ج‏6، ص 220.

2- فضائل الخمسة، ج‏3، ص 5-15.

3- كتاب فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج‏3، ص 151 مجموعه‏اى است مشتمل بر فضايل و مناقب نبى مكرم اسلام(ص)، على(ع)، فاطمه(س) و امام حسن و امام حسين كه به همت‏سيد مرتضى حسينى فيروزآبادى (از علماى معاصر شيعه) از كتب معتبر علماى اهل تسنن جمع‏آورى شده است.

4- ذخائر العقبى، ص‏39 و ميزان الاعتدال ذهبى، ج 2، ص 72.

5- كنزالعمال. ج‏7، ص 111.

6- فضائل الخمسة، ج‏3، ص‏137.

7- همان، ص‏146.

8- صحيح ترمذى، ج 2، ص‏306.

9- مستدرك الصحيحين، ج 2، ص 152.

10-معجم هيثمى، ج‏9، ص 184.

11- اسد الغابة، ج 5، ص‏269.

12-كنزالعمال، ج‏7، ص 102.

13- اسد الغابة، ج 5، ص 510.

14- كنزالعمال، ج‏6، ص‏219.

15- فرائد السمطين، ج 2، ص 30.

16- همان، ص 45.

17- همان، ص‏67.

18- همان، ص 68.

19- همان، ص 35.

20-اسد الغابة، ج 5، ص 520 و الاستيعاب، ج 2، ص 752.

21-فاطمة زهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه دكتر حسين فريدونى، ص‏227.

22-مستدرك الصحيحين، ج 1، ص 498 و ج‏3، ص‏6-155.

23-صحيح ترمذى، ج 2، ص‏319.

24- فرائد السمطين، ج 2، ص 50 و 61.

25-- سوره شورى، ايه‏23.

26-تفسير كشاف، ج 4، ص‏219.

27-سوره سبا، آيه‏47.

28- براى نمونه: سوره شعرا، آيات‏109-127، 145، 164 و 180.

29-سوره فرقان، آيه‏57.

30- تفسير كشاف، ج‏3، ص 288.

خوانده شده 2195 مرتبه