اعتکاف به منزله سدی است در مقابل محبت دنیا و جوشش و حرکت به سمت کمال و مقامات آخرتی است. انسان با ماندن حداقل سه روز در مسجد، جسم و جان خود را از دنیا و آشوبهای دنیایی به استراحتگاهی موقت، میبرد، تا طعم رستگاری را چشیده و خود را برای سفری ابدی آماده کند .
اعتکاف، به مثابه پناهگاهی میماند که انسان از همه گرفتاریها و سختیهای دنیا، به آنجا پناه میبرد؛ زیرا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، محبت دنیا را ریشه همه لغزشها و خطاها معرفی کرده است.[1]
جایگاه و اهمیت اعتکاف
برای اهمیت اعتکاف همین بس که پروردگار از پیامبرانش؛ ابراهیم خلیل و اسماعیل علیهماالسلام، برای پاکیزه کردن جایگاه اعتکاف کنندگان، عهد گرفته است: «وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ أَنْ طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفينَ وَ الْعاكِفينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود»؛[2] «و ما به ابراهيم و اسماعيل امر كرديم كه خانه مرا براى طوافكنندگان و اعتکاف کنندگان و ركوع كنندگان و سجده كنندگان، پاک و پاكيزه كنيد». بنابراین اهمیت ماجرا آنجاست که پیامبری مامور طهارت و پاکیزه کردن مکان اعتکاف کنندگان میشود.
همچنین خداوند متعال انسان را موجودی پویا، نوگرا و توقفناپذیر، آفریده و مسیر حرکتش را به سوی خود قرار داده است: «يا أيّهَا الإنسانُ إنَّكَ كادِحٌ الى رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ»؛[3] «اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى كرد». از طرفی هر چند خداوند راه رستگاری را به انسان نشان داده؛ ولی اختیار کامل را برای انتخاب دو راه خیر و شر را نیز برای او فراهم آورده است: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا»؛[4] «ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!». از سویی دیگر انسان در دنیای پرتلاطمی قرار گرفته که شیطان و گرایشهای نفسانی از یک طرف و تبلیغات دشمنان از طرف دیگر، او را احاطه کرده است، پس جز پناه بردن به خدا، چارهای برای او باقی نمیماند و اعتکاف بهترین فرصت برای پناهندگی اوست.
آثار و حکمتهای اعتکاف
اعتكاف؛ علاوه بر حكمتها، آثار و فوايد فراوانى دارد که در اینجا به بخشى از آنها اشاره میشود:
یک. فراهم شدن زمينههای تفكر و مطالعه نفس
خِرد ورزی و اندیشیدن از راه صحیح و با مواد فکری سالم، بهترین راه برای رسیدن به حقایق و صاحب بصیرت شدن است. امیرالمومنین علیهالسلام در این باره فرمودند: «تَفَكُّرُكَ يُفِيدُكَ الِاسْتِبْصَارَ وَ يَكْسِبُكَ الِاعْتِبَارَ»؛[5] «تفکر کردن، برای تو بینش و بصیرت میآورد و مایه عبرت گرفتن تو میگردد». قرآن کریم نیز در جاهای مختلف و به بیانهای متفاوت به تفکر در آفاق[آفرینش آسمان و زمین و...] و اَنفُس[چگونگی آفرینش انسان و...] سفارش کرده است.[6]
دو. ایجاد زمینه آشتی با خدا و اولیای الهی
از آنجا که گرایشهای دنیایی؛ علاوه بر مشغولیتهای مختلف، انسان را از آخرت غافل کرده و به مرور زمان، باعث میشود که گاهی انسان از عبادتهای ضروری مانند نماز نیز کم گذاشته و به نوعی مورد قهر خداوند واقع شود، اعتکاف بهترین فرصتی است که در طول چند روز، انسان را با خدا و اولیای او آشتی میدهد.
سه. فراهم آمدن زمينه بازگشت به فطرت
خداوند متعال مجموعه آموزههای دین را در فطرت و سرشت انسان نهادینه کرده است.[7] ولی انسان از روی غفلت و خودکامگی، به فطرت خود پشت پا زده و همین امر موجب افتادن در ورطه نابودی میشود،[8] اینجاست که انسان، نیاز به توبه و بازگشت به همان آموزههای فطری خویش را احساس میکند و اعتکاف بهترین گزینه برای بازگشت است.
چهار. بهترین فرصت برای نيايش
یکی از نیازهای درونی انسان، نیایش و سخن گفتن با معبود است و خداوند متعال نیز آن را دوست داشته و به آن سفارش کرده است. بر همین اساس برای راز و نیاز بندگان با خویش، بهانههایی همچون نماز، روزه و تلاوت قرآن و...، را قرار داده است، اعتکاف نیز یکی از این بهانهها برای نیایش با معبود یکتاست.
پنج. دورهای برای محاسبه نفس و خودسازى
رستگاری انسان در گرو خودسازی است؛ زیرا خداوند متعال در سوره شمس، بعد از یازده قسم میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاها»؛[9] «به تحقیق هر کس نفس خود را پاک و تزکیه کرد، رستگار شد». بیتردید محاسبه نفس یکی از راههای تزکیه نفس و خودسازی است؛ زیرا محاسبه نفس آثاری همچون شکرگذاری در صورت انجام کار خیر، استغفار و توبه، در صورت کار بد،[10] حمایت از ضعیفان و محبت بندگان خدا[11] آمادگی برای آخرت،[12] در امان ماندن از تهدیدهای خدا،[13] و... را به دنبال دارد، بنابراین اعتکاف بهترین دوره، برای بدست آوردن این فضیلت برزگ است.
بنابراین میتوان گفت که بیشک اعتکاف، دانشگاهی برای خودسازی، در دنیای پر از آشوب و فتنه است.
پی نوشت:
[1]. کلینی، محمدبن یعقوب، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، چاپ چهارم، ج2، ص131.
[2]. بقره: 125.
[3]. انشقاق: 6.
[4]. انسان: 3.
[5]. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، دارالکتب الاسلامیه، 1410ق، چاپ دوم، ص324.
[6]. فصلت: 53.
[7]. روم: 30.
[8]. تین: 5.
[9]. شمس: 9.
[10]. کلینی، محمدبن یعقوب، دارالکتب الاسلامیه، 1407ق، چاپ چهارم، ج2، ص453.
[11]. ابن حیون، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، موسسه آل البیت علیهم السلام، 1385ق، چاپ دوم، ج2، ص128.
[12]. ابن طاوس، علی بن موسی، محاسبه النفس، نشر مرتضوی، 1376ش، چاپ چهارم، ص13.
[13]. آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، دارالکتب الاسلامیه، 1410ق، چاپ دوم، ص349.