یکی از قدیمیترین، مهمترین و چالشیترین سؤال در تاریخ، هدف از خلقت بشر است. اگرچه اندیشمندان و صاحبنظران برای پاسخ به این سؤال اساسی، کتابها نوشته و قلم فرساییها کردهاند، ولی پاسخ اصلی را باید از خالق و آفریننده انسان پرسید. بهراستی چه کسی بهتر از آفریننده انسان میداند که او را برای چه و به چه هدفی آفریده است؟
خداوند متعال در قرآن کریم هدف از خلقت انسان را عبودیت دانسته و فرموده است: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ»؛[1] «و من جنّ و انس را نیافریدم مگر برای اینکه مرا (به یکتایی) پرستش کنند.» انسان با عبودیت است که در مسیر کمال خود قدم برمیدارد و به مراتب عالی دست مییابد.
یکی از والاترین مراتبی که انسان با عبودیت و حرکت در راستای هدف خلقت بدان دست مییابد، «شیعه» بودن است. شاید در وهله اول شیعه بودن ساده به نظر برسد، ولی با بررسی روایات موجود در منابع اسلامی خواهیم یافت که شیعه بودن نهتنها مقام سادهای نیست؛ بلکه هر کسی را یارای دست یافتن به آن مقام والا نمیباشد.
اگرچه پیروان اهلبیت علیهمالسلام خود را شیعه میخوانند، ولی در واقع محب و عاشق اهلبیت بوده و بسیاری از آنها ملاک شیعه بودن را ندارند. شیعه بودن، ملاک و معیار بسیاری دارد که در این مقال در ضمن نقل روایتی زیبا به یکی از این معیارها اشاره میکنیم.
روزی دو نفر به یکدیگر فخرفروشی میکردند و هر یک خود را برتر از دیگری میدانست. یکی از آندو به دیگری گفت: «أَ تُفَاخِرُنِی وَ أَنَا مِنْ شِیعَة آلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبِینَ»؛ «آیا به من فخر میکنی و حال آنکه من شیعه خاندان پاک محمّد هستم».
حضرت باقرالعلوم علیهالسلام که شاهد این ماجرا بود، با شنیدن این سخن فرمود: «مَا فَخَرْتَ عَلَیْهِ وَ رَبِّ الْکَعْبَهًِْ، وَ غُبِنَ مِنْکَ عَلَی الْکَذِبِ یَا عَبْدَ اللَّهِ، أَ مَالُکَ مَعَکَ تُنْفِقُهُ عَلَی نَفْسِکَ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَمْ تُنْفِقُهُ عَلَی إِخْوَانِکَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ: بَلْ أُنْفِقُهُ عَلَی نَفْسِی. قَالَ: فَلَسْتَ مِنْ شِیعَتِنَا، فَإِنَّا نَحْنُ مَا نُنْفِقُ عَلَی الْمُنْتَحِلِینَ مِنْ إِخْوَانِنَا أَحَبُّ إِلَیْنَا مِنْ أَنْ نُنْفِقَ عَلَی أَنْفُسِنَا»؛ «ای بندهی خدا! به خدای کعبه قسم که تو را بر او فخری نیست، بلکه خود را فریب دادی و دروغ گفتی». سپس حضرت برای اینکه به او ثابت کنند که شیعه حقیقی نیست، او را با یکی از معیارها و ویژگیهای شیعه آزمودند. امام علیهالسلام از او سؤال کردند: «مال و ثروتی که خودت بهدست آوردی را دوست داری خودت از آن استفاده کنی یا برادران مؤمنت»؟ به بیانی دیگر امام پرسیدند مالی را که بهدست آوردی اگر در راه خودت مصرف کنی خوشحالتری یا اینکه به مصرف برادران مؤمن برسانی؟ آن شخص پاسخ داد: «خرج خودم میکنم». فرمود: «بنابراین تو از شیعیان ما نیستی، زیرا ما خودمان، اگر مالمان را در راه وابستگان از میان برادران خویش صرف کنیم، برای ما بهتر است از اینکه به مصرف خود برسانیم.»
تفکر در این ملاک و معیار شیعه، هوش از سر انسان میپراند. شیعه واقعی کسی است که همچون امام خویش، برادر مؤمن را بر خود مقدم میدارد. حقیقتا ما اینگونه هستیم؟ اگر شیعه حقیقی نیستیم، پس خود را چگونه معرفی کنیم؟ شکافنده علوم انبیا پاسخ این سؤال را نیز داده و خطاب به همان شخص فرمودند: «وَ لَکِنْ قُلْ: أَنَا مِنْ مُحِبِّیکُمْ وَ مِنَ الرَّاجِینَ لِلنَّجَاهًِْ بِمَحَبَّتِکُمْ»؛ «ولی بگو از دوستان و محبین شمایم و از کسانی که با دوستی شما، امید نجات دارم».[2]
محبین اهلبیت علیهمالسلام باید با حرکت در مسیر هدف از خلقت، به مقام شیعه حقیقی رسیده و اینگونه زمینه ظهور امام زمان عجّلاللهتعالیفرجه را فراهم سازند.
پینوشت:
[1]. ذاریات: 56.
[2]. تفسیر امام حسن عسکری (ع)، ص309.