توجه به مرگ و سفر آخرت یکی از توصیههای مهم تعالیم اسلامی به مؤمنان است. برهانهای متعددی بر وجود عالمی فراطبیعی گواهی میدهد و هر کسی با کمترین تامل و اندیشه درمییابد که انسان برای گذران عمر در یک بازه زمانی کوتاه دنیایی به وجود نیامده که پس از آن نیستی و پوچی باشد.
روشنفکران اسلامستیز در برابر این ویژگی تعالیم اسلامی برنتابیده و ادعا میکنند پیامد توجه به دستورات اسلام آن است که انسان مؤمن همواره آرزوی مرگ کند و سر و سامان دادن به زندگی دنیایی برای او هیچ اولویتی نداشته باشد.
باید توجه داشت آنچه که در اسلام ناپسند شمرده میشود، دلبستگی و دلدادگی بیش از اندازه به دنیا و امور دنیوی است به گونهای که باعث غفلت انسان نسبت به جنبههای معنوی و روحانی شود. بر اساس باورهای اسلامی، دنیا یکی از آفریدههای خداوند است و خدا جز خیر نیافریده و مؤمن از این آفریده در راه آماده ساختن خویش برای سفر برزخ و آخرت بهره میبرد.
یاد مرگ و اندیشه در مورد آن، یکی از راههای غفلتزدایی از انسان مؤمن است. مؤمن هر روز با غمها و شادیهای گوناگونی روبرو میشود و در تجارت و کاسبی به سود رسیده و یا دچار زیان میشود، تمام اینها غباری از غفلت و فراموشی را به همراه میآورد و احتمال انحراف از مسیر هدایت را بیشتر میکند. از اینرو توجه به مرگ و نزدیک بودن آن به هر کسی، از دلبستگی به دنیا میکاهد و باعث میشود مؤمن در همان حال که به فکر به دست آوردن روزی حلال برای خود و خانوادهاش است، همین کار و فعالیت را در راستای پربار ساختن توشه آخرت خود بهشمار آورد.
بر خلاف گمان باطل ملحدان، امیرالمؤمنین علیهالسلام خطاب به مؤمنان میفرمودند: «هرگز آرزوى مرگ مكن جز آن كه بدانى در عالم پس از دنیا، نجات مییابی».[1] همچنین خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «نبايد هیچیک از شما آرزوى مرگ كند؛ زيرا ترس عذاب قيامت بسیار دشوار است. بیتردید یکی از توفیقات انسان آن است که عمرش طولانی باشد و خداوند فرصت توبه را نصيب او فرمايد».[2]
همچنین، اشاره به شاهنامه فردوسی در این زمینه برای ملحدان سود چندانی ندارد؛ زیرا به گفته شاهنامهپژوهان و مورخان ادبیات فارسی، فردوسی در دیوانش هرجا مناسب دیده به ویژه در پایان داستانهای مربوط به شاهان و پهلوانان و هنگام مرگ و قتل آنان، مسئله مرگ و توجه مخاطب به آن را مورد اشاره قرار میدهد. فردوسی میگويد در جهانى كه همه چيز در آن ناپايدارست، بايد به نيكى كوشيد و كردار، گفتار و انديشه را اصلاح کرد؛[3]
چنينست کيهان ناپايدار
تو در وى بجز تخم نيكى مكار.[4]
پینوشت:
[1]. نهج البلاغة، نامه 69.
[2]. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج6، ص138، دار إحياء التراث العربي.
[3]. صفا، ذبیحالله، تاريخ ادبيات در ايران، ج1، ص488، انتشارات فردوس.
[4]. شاهنامه فردوسی، ص646، مؤسسه نور.