حضرت آيت الله جوادي آملي در ادامـۀ مباحث درس اخلاق خود که در مسجد احمد آباد شهرستان دماوند برگزار گردید درباره بخش پایانی ماه مبارک شعبان فرمودند:
آنچه در بخش پاياني ماه پر بركت شعبان كه به نام شهر و فيض خاصّ وجود مبارك پيامبر(عليه و علي آله آلاف التحيّة والثناء) است [مطرح ميباشد] اين است كه ما مسئله محاسبه را درست ارزيابي كنيم. سرّش اين است كه همه ما در هر شبانهروزي موظّفيم اهل حساب باشيم براي اينكه بهترين سرمايه را كه عمر است داريم ميدهيم بايد ببينيم در برابر اين سرمايه چيزي گرفتيم يا نگرفتيم اين وظيفه هر روزهٴ ماست. در روايات ما هم هست كه ائمه(عليهم السلام) فرمودند: «ليس منّا مَن لم يحاسِب نفسه»[1] كسي كه اهل حساب نباشد از ما نيست براي اينكه اين سرمايه يعني عمر را دارد ميدهد بايد ببيند چه چيزي به دست آورده اما سرّ طرح اين مسئله محاسبه در چنين روزي كه در بخش پاياني ماه پربركت شعبان هستيم آن است كه هر كسي براي خود سالي دارد اين قبلاً هم به عرضتان رسيد يك كشاورز اول سالش اول پاييز است يعني درآمدها را آن وقت حساب ميكنند يك دانشجو اول سالش اول سال تحصيلي است وقتي سال تحصيلي قبل تمام شد آن وقت آن كارنامه خود را بررسي ميكند هر كسي يك تاجر يا كشاورز يا يك دامدار سالي دارد يك اول سال عمومي است كه همه دارند كه به نام فروردين است آن در حقيقت سال نو شدن حيات گياهي است آن حيات انساني نيست آن سالي كه دين آن را ترغيب ميكند در دعاها (يك) در روايات (دو) اين است كه اول ماه مبارك رمضان اول سال است چون هم در دعاهاي روز اول ماه مبارك رمضان آمده هم رواياتي كه ماه مبارك رمضان را معرفي كرد دارد ماه رمضان اول ماههاي سال است[2] سرّش آن است كساني كه در مسائل اخلاقي كار ميكنند در مسئله محاسبه نفس كار ميكنند در مسئله مراقبه نفس كار ميكنند عمر را كه سرمايه است ميدهند بعد ميبينند در برابر اين سرمايه چه چيزي به دست آوردند, اينها از اول ماه مبارك رمضان شروع ميكنند آخر ماه شعبان كه شد ديگر آخر سالشان است حسابرسي ميكنند يك تاجر آخر سال كه شد كاملاً حسابرسي ميكند يك دانشجو آخر سال تحصيلي كه شد كه امتحان نزديك است كاملاً حسابرسي ميكند. در روايات ما اول ماه مبارك رمضان اول سال جديد است ماه شعبان آخرين ماه است لذا انسان بايد محاسبه كند كه در اين يك سالي كه گذشت من اين عمري كه دادم چه چيزي گرفتم اين مطلب اول لذا ماه شعبان را كاملاً ماه محاسبه ميدانند.
حضرت استاد با اشاره به آیه 105 سوره توبه بیان داشتند: در قرآن كريم در سورهٴ مباركهٴ توبه هست كه هر كاري كنيد خدا ميبيند پيامبر ميبيند ﴿قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾[3] در سورهٴ مباركهٴ حشر ميفرمايد همه شما مراقب باشيد ببينيد چه كرديد ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ﴾[4] قرآن به ما فرمود عمر, سرمايه است شما با اين سرمايه يا خريد و فروش كنيد يا اجاره بدهيد بالأخره انسان زميني كه دارد خانهاي كه دارد مالي كه دارد يا ميفروشد و استفاده ميبرد يا اجاره ميدهد يكي از اين دو كار را بايد بكند ديگر آنهايي كه شهيد شدند خريد و فروش كردند ماها كه توفيق شهادت نداشتيم بايد اجاره بدهيم خب بالأخره اين سرمايه را اين عمر را اين وقت را يا انسان بايد مستقيماً بفروشد فرمود: ﴿إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم﴾ كذا و كذا و كذا بعد فرمود: ﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ﴾[5] به شما بشارت بدهم يك معامله خوبي است براي اينكه چه معاملهاي بهتر از اينكه آن خريدار، عوض و معوّض هر دو را به آدم ميدهد كدام معامله خوب است معاملهاي كه آدم چيزي را بدهد نفع ببرد بله اين خوب خوب است اما اگر چيزي را بدهد به كريمي آن كريم چيزي اضافه كند همان را به آدم برگرداند از اين بهتر ديگر چيست خدا عوض و معوّض هر دو را به ما برميگرداند نه اينكه عوض را بگيرد جان ما را بگيرد كه كجا ببرد؟! جان ما را به ما ميدهد از اين معامله بهتر؟! اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ با شيطان معامله كرد او آن قدر خائن است كه عوض و معوّض هر دو را ميبرد نه اينكه سر آدم كلاه بگذارد نه اينكه آدم ضرر كند يك وقت است كسي فرشي دارد به كسي ميفروشد او فريب ميدهد اين فرش را ارزان از آدم ميخرد خب او بالأخره عوضي داد كم, معوّض را گرفت اما اگر فريبكار بود عوض و معوّض هر دو را گرفت [چه بايد كرد] شيطان سواري ميخواهد مطابق آيه سورهٴ مباركهٴ «اسراء» به خدا عرض كرد من سواري ميخواهم ﴿لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ﴾[6] اين «احتنك» يعني حَنك و تحت حنك او را گرفت اين سواركارهاي مسلّط چه كار ميكنند حنك و تحت حنك اسب را دارند دهنه ميزند شيطان گفت من چنين كاري ميكنم من سواري ميخواهم خب اگر كسي با شيطان معامله كرد شيطان عوض و معوّض (هر دو) را ميبرد نه اينكه سر آدم كلاه بگذارد آن وقت انسان ميشود بنده او هر چه او گفت بايد اطاعت كند اينكه در سورهٴ مباركهٴ توبه فرمود خوشا به حال شمايي كه معامله كرديد براي اينكه او عوض و معوّض هر دو را به شما ميدهد.
حضرت آیت الله جوادی آملی اذعان داشتند: اين شهداي بزرگوار تجارتشان اين بود كه سرمايهاي داشتند و از راه خريد و فروش پيشرفت كردند عدّهاي جانشان را رفتند بدهند ولي اعضايشان را خدا خريد اينها جانبازان هستند با اينها معامله كرد اما با اينها چطور معامله ميكند به اينها هم عوض و معوّض (هر دو) را ميدهد وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) در آن نامهاي كه براي دربار معاويه نوشت فرمود خيليها ميروند در ميدان جنگ جانباز ميشوند اما از خانواده ما اگر كسي رفت دو دستش را داد دو بال فرشته خدا به او ميدهد ميشود جعفر طيّار[7] فرمود ما با ديگران فرق ميكنيم. خيليها در جريان جنگ جهاني اول جنگ جهاني دوم جانباز شدند آنها ديگر جانباز انقلاب اسلامي كه نشدند بنابراين اگر كسي سرمايهاي دارد بايد تجارت كند كسي خانهاي دارد زميني دارد يا بالأخره اين زمين را ميفروشد استفاده ميكند خانه را ميفروشد استفاده ميكند يا اجاره ميدهد غير از اين كه نميشود آنها كه رفتند شهيد شدند معامله كردند با بيع, ما كه توفيق شهادت نداشتيم بايد اجاره بدهيم ديگر اين اجاره همان است كه در قرآن كريم دارد كه ما به اينها اجر ميدهيم[8] اجر و اجرت به چه كسي ميدهند به كسي كه عقد اجاره دارد پس ما هم تعبير بيع داريم هم تعبير اجر آنها كه شربت شهادت نوشيدند فروختند و گرفتند كه البته هر دو را گرفتند ماها كه آن توفيق را پيدا نكرديم بايد اجاره بدهيم ديگر اجاره بدهيم يعني چه؟ اگر كسي خانه خود را اجاره داد به ديگري يعني چه؟ يعني آن مستأجر بايد از آن استفاده كند نه صاحبخانه ما اگر وقتمان را به خداي سبحان اجاره داديم اين يعني چه؟ يعني هر چه او ميخواهد بايد انجام بدهيم نه هر چه خودمان ميخواهيم اين معني محاسبه است آن وقت آدم راحت است خب چه كسي خوشحالتر از كسي كه هر روز دارد سود ميبرد آنهايي كه نه خريد و فروش كردند نه اجاره دادند چيزي در دستشان نيست شما جوانهايي كه هستيد ورزش كنيد تماشا كنيد لذّت ببريد اما به اندازه تأمين سلامتتان يك وقت است كسي بيست سال ميدود بعد از بيست سال از او سؤال بكنيد كه چه داريد ميوه كار خودش را به شما نشان ميدهد مثل يك درخت اين درخت بيست سال تلاش و كوشش ميكند شب و روز زمستانها كمتر, تابستانها و بهار بيشتر بعد از بيست سال از اين درخت سؤال بكني چه چيزي داري اين ميوه را در ميآورد ميگويد اين, يك وقت است انسان بيست سال تلاش و كوشش ميكند بعد از بيست سال يك آدم قراضه ميشود مثل يك اتوبوس و مينيبوس اين مينيبوس كه بيست سال تلاش ميكند بعد از بيست سال يك آهن قراضه است ديگر اينكه ميوه ندارد يك وقت است يك جوان بيست سال درس ميخواند مثل شجره طوباست كه ميوه دارد يك وقت يك جوان بيست سال بازي ميكند بعد از بيست سال يك ديسك كمر دارد و يك دردسر دارد خب آدم دو گونه كار ميكند از آن جواني كه حالا يا نظامي است يا انتظامي است يا دانشجوست يا طلبه است يا كاسب است بالأخره در راه صحيح قدم برداشت از او سؤال بكني كه محصول بيست سال شما چيست ميگويد خدمات اجتماعي من اين است حالا يا علمي يا نظامي يا غيره خدمتي كردم مثل اينكه از يك درخت سؤال بكني تو در اين بيست سال چه كردي ميگويد اين ميوه من است اگر از مينيبوس سؤال كني تو چه كردي از درخت سؤال كني تو چه كردي درخت حرفي براي گفتن دارد ميگويد من هر چه كردم به پاي خودم ريختم ريشه خودم را تقويت كردم او ميگويد من هر چه كردم خاك كردم و پشت سر انداختم خب اين لطيفه را شما از كجا استفاده ميكنيد از همان آيه سورهٴ مباركهٴ بقره در سورهٴ بقره فرمود كساني كه خدمت ميكنند ﴿مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ اِبْتِغاءَ مَرضاتِ اللّهِ﴾ يا ساير خدمات ﴿تَثْبِيتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾[9] يك وقت است كسي مرتب آب ميگيرد به اين و آن ميپاشد خب اين هم كاري است ديگر حالا يا با دهن آب ميريزد ميخندد يا با سطل اين را خيس ميكند او را خيس ميكند يك وقت است كسي يك سطل آب روزانه ميگيرد به ريشه خودش ميريزد خب اين دو گونه آب ريختن است آنكه در سورهٴ مباركهٴ بقره است فرمود آنهايي كه كار خير ميكنند ﴿تَثْبِيتَاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ﴾ اين دارد به ريشه خودش آب ميرساند خب آبياري ميكند خب البته بعد از بيست سال ميوه ميدهد اما او دارد به اين آب ميپاشد به آن آب ميپاشد اين تعبير لطيف سورهٴ مباركهٴ بقره يعني اين كار خيري كه ميكنيد درست است ديگري استفاده ميكند شما اگر آب ريختيد به پاي اين غنچه گلتان منظره براي شما, ارزشش براي شما, معطّر بودن براي شما, عابري كه از كنار منزل شما ميگذرد البته شامّه او هم معطّر ميشود او هم استفاده ميكند اما يك فايده اندك است هر كار خيري كه انسان براي ديگري بكند براي ديگري خانه بسازد مدرسه بسازد درمانگاه بسازد بيمارستان بسازد اساس اين خير, تثبيت موقعيت خودش است مثل اينكه در منزل خودش درخت خوبي كاشت ديگري از منظرهاش بهره ميبرد اين است لذا در سورهٴ مباركهٴ اسراء فرمود هر كار خيري كه كردي براي خودت كردي ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ﴾ اين «لام», «لام» اختصاص است و اگر ـ خداي ناكرده ـ كسي كار بدي كرد ﴿وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا﴾[10] آن هم براي خودت است هيچ كس به ديگري بد نميكند اگر كسي در درون خانه خود يك چاه و كنيف بدبويي حفر كرد خب در تمام شبانهروز خودش در زحمت است البته گاهي هم شامّه عابرين را آسيب ميرساند بله, لذا اين «لام», «لام» اختصاص است كه در سورهٴ مباركهٴ اسراء فرمود: ﴿إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ﴾ باز ﴿فَلَهَا﴾ حالا بعدها سرايندههاي ما گفتند:
اگر بار خار است خود كشتهاي ٭٭٭ وگر پرنيان است خود رشتهاي [11]
مردم مشغول دو كار هستند خيلي از شماها شايد اين درختهاي پرتيغ جنگلي را ديديد كه در عربي به آن ميگويند قتاد اين درخت هيچ ميوهاي ندارد مگر تيغ, هر چه هم به او بيشتر آب دهيد تيغهايش تيزتر است, حرف اين سراينده اين است كه «اگر بار خار است» تيغ محصول كار شماست «خود كشتهاي», «وگر پرنيان است» پرنيان همين ابريشم است «اگر پرنيان است خود رشتهاي» يا انسان مشغول رشته پرنياني است يا آبياري آن درخت پرتيغ است اين معني محاسبه است كه ميگويند ماه شعبان كه آخر سال است انسان بايد حسابهايش را بررسي كند تا سال جديد وارد بشود ببيند كه آيا خريد و فروش كرده مثل شهدا(رضوان الله عليهم) يا مثل جانبازان كه بخشي را خريد و فروش كردند كه حشرشان با اولياي الهي است, نشد, اجاره ديگر آدم نه بيع بكند نه اجاره آن وقت اجري نميبرد اينكه در بسياري از آيات دارد اجر آنها با خداست اجر براي اجير است
معظم له در خطاب به خانواده های شهدا و ایثارگران فرمودند: شما خانوادههاي معظّم شهدا, جانبازان كه به لطف الهي تلاش و كوشش كرديد اين نعمت را قدر بدانيد البته جامعه قدر شما را ميداند ولي عمده آن است كه خودتان قدر اين نعمتها را بدانيد دعاهاي شما كه ـ انشاءالله ـ مستجاب است براي نظام دعا كنيد فرزندانتان را جامعهتان را با دعا تأمين كنيد از خداي سبحان بخواهيد كه توفيق مراقبه و محاسبه را نصيب همه ما بكند كه ما با زبان آزاد قلب آزاد صدر مشروح وارد سال جديد يعني اول ماه مبارك رمضان بشويم انشاءالله.
[1] . الكافي, ج2, ص453.
[2] . الكافي, ج4, ص66 و ج4, ص72 و 73.
[3] . سورهٴ توبه, آيهٴ 105.
[4] . سورهٴ حشر, آيهٴ 18.
[5] . سورهٴ توبه, آيهٴ 111.
[6] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 62.
[7] . نهجالبلاغه, نامه 28.
[8] . سورهٴ بقره, آيهٴ 62 و... .
[9] . سورهٴ بقره, آيهٴ 265.
[10] . سورهٴ اسراء, آيهٴ 7.
[11] . شاهنامه فردوسي, فريدون, بخش20.