رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی

سلمان فارسی، یار وفادار پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت، یکی از راویان مهم روایات درباره زندگی حضرت زهرا (س) است. او به عنوان یکی از نزدیکان حضرت زهرا (س)، شاهد بسیاری از لحظات حساس زندگی ایشان بوده و روایات او، تصویری روشن و زنده از شخصیت، زندگی و مبارزات این بانوی بزرگوار به دست می‌دهد.
 
روایات سلمان فارسی، گنجینه‌ای ارزشمند از اطلاعات درباره زندگی شخصی، اجتماعی و سیاسی حضرت زهرا (س) است. او به عنوان یکی از شاگردان مکتب فاطمی، به بسیاری از اسرار و رموز زندگی حضرت زهرا (س) آگاهی داشته و این اسرار را برای نسل‌های بعد به یادگار گذاشته است.
 
در این مقاله، با تکیه بر روایات سلمان فارسی، به بررسی ابعاد مختلف زندگی حضرت زهرا (س) خواهیم پرداخت. از جمله موضوعاتی که در این مقاله مورد بررسی قرار خواهد گرفت، می‌توان به زندگی روزمره حضرت زهرا (س)، نقش ایشان در جامعه اسلامی، مبارزات ایشان برای دفاع از حق و عدالت و همچنین جایگاه ایشان در شیعه اشاره کرد.
 
با مطالعه این مقاله، می‌توانیم به درک عمیق‌تری از شخصیت، مقام و منزلت حضرت زهرا (س) دست پیدا کنیم و از سیره و روش زندگی ایشان الگو بگیریم.
 

رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی

سلمان فارسى از راویان حدیث حضرت  زهرا(س)

عده نسبتا زیادى از حضرت زهرا علیهاالسلام حدیث نقل کرده اند که علاوه بر امیرمؤ منان ، امام حسن ، امام حسین ، حضرت زینب و ام کلثوم افراد زیر به نقل حدیث از حضرتش پرداخته اند :
 
سلمان فارسی یکی از یاران نزدیک پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) به شمار می‌رود که به واسطه دانش گسترده، تقوا و وفاداری به اهل بیت، جایگاه ویژه‌ای در تاریخ اسلام دارد. ارتباط نزدیک او با حضرت زهرا (س) و روایاتی که از ایشان نقل می‌کند، بر اهمیت و جایگاه سلمان افزوده است.
 
دلایل اهمیت روایات سلمان فارسی از حضرت زهرا (س):
1- جایگاه خاص سلمان: سلمان فارسی به عنوان یکی از اصحاب خاص پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود و به بسیاری از اسرار و علوم اسلامی آشنایی داشت.
 
2- اعتماد حضرت زهرا (س): حضرت زهرا (س) به سلمان اعتماد کامل داشتند و بسیاری از مسائل را با او در میان می‌گذاشتند. این اعتماد نشان از جایگاه ویژه سلمان نزد ایشان دارد.
 
3- تایید روایات: روایات نقل شده از سلمان فارسی، در بسیاری از موارد با روایات دیگر ائمه اطهار (ع) و اصحاب پیامبر (ص) همخوانی دارد و از این رو، اعتبار بیشتری می‌یابد.
 
موضوعات روایات سلمان از حضرت زهرا (س):
روایات نقل شده از سلمان فارسی درباره حضرت زهرا (س) به موضوعات مختلفی می‌پردازد که برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:
 
1- زندگی شخصی حضرت زهرا (س): سلمان به توصیف زندگی روزمره، عبادات، اخلاق و رفتار حضرت زهرا (س) پرداخته است.
2- علم و دانش حضرت زهرا (س): سلمان از دانش گسترده حضرت زهرا (س) در زمینه‌های مختلف، از جمله تفسیر قرآن، فقه و علوم غیبی سخن گفته است.
 
3- مقام و منزلت حضرت زهرا (س): سلمان به مقام و منزلت والای حضرت زهرا (س) در نزد خداوند و پیامبر (ص) اشاره کرده است.
 
4- وقایع پس از رحلت پیامبر (ص): سلمان به وقایعی که پس از رحلت پیامبر (ص) برای حضرت زهرا (س) رخ داده است، اشاره کرده و از جمله مظلومیت ایشان سخن گفته است.
 

جواب حضرت زهرا (س) به سوال سلمان فارسی

پیامبر صلى الله علیه و آله روزى از جمع مسلمانان حاضر در مسجد سؤال کردند که اى شى ء خیر للنساء؛ چه روش و سیره اى براى زندگانى بانوان بهتر است؟
 
هر کس به فراخور معرفت خویش جوابى مى داد؛ اما هیچ جوابى پیامبر را قانع نمى ساخت. در این هنگام سلمان فارسى که در آن روزگار پیرمردى باوقار و پُرذکاوت و در میان آن جمع، به لحاظ ایمان و معرفت بالاتر بود، با خود اندیشید که پاسخ این سؤال دقیق از سطح عمومى اندیشه ى مردان فراتر است.
 
 از این روى، در بحبوحه ى اظهارنظرهاى گوناگون، خود را به خانه ى زهرا علیهاالسلام که متصل به مسجد پیامبر بود، رسانید و پاسخ سؤال پیامبر را از یگانه دخترش جویا شد. حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ سؤال پدر فرمودند: خیر للنساء أن لایرین الرجال و لا یراهن الرجال؛ (1)
 
براى زنان بهتر است که مردان نامحرم را نبینند و مردان نامحرم نیز ایشان را نبینند.
 
سلمان به جمع حاضر در مسجد بازگشت و پاسخ را طرح نمود. پیامبر دانستند که این پاسخ از خود سلمان نیست؛ از این روى پرسیدند: این جواب را از که آموختى؟
 
سلمان عرضه داشت: سؤال شما را از دخترتان زهرا پرسیدم و چنین پاسخ شنیدم.
 
پیامبر در این هنگام فرمودند: جعلت فداها أبوها... ان فاطمه بضعه منى؛ پدرش به فدایش باد... به راستى که فاطمه پاره اى از وجود من است.
 
این روایت معروف با عبارت هاى مختلفى، در منابع پرشمارى از کتاب هاى حدیثى، اخلاقى و تاریخى شیعه و سنى موجود است. (2)
 

سلمان فارسى و چادر  وصله دار حضرت زهرا(س)

سیره فاطمه زهرا علیهاالسلام، الگوی بارزی از وارستگی از دنیا و دل سپردن به خداست. ایشان با زندگی ساده و بی‌آلایش خود، به بهترین شکل ممکن آموزه‌های قرآنی را در عمل پیاده کردند.
 
فاطمه زهرا، حتی در زمانی که فدک، زمین حاصلخیزی به او رسید، به جای استفاده از ثروت آن برای تجملات، تمام درآمد آن را در راه خدا هزینه کرد. این نشان از آن دارد که وارستگی و ساده‌زیستی او ریشه در معرفت عمیق او به حقایق دنیا و آخرت داشت
 
روزى سلمان فارسى فاطمه را با چادرى ساده و پُروصله از لیف خرما مى بیند که به دیدار پدر مى رفت. تعجب مى کند و گریه کنان مى گوید: غم و اندوه بر ما باد! دختران پادشاهان ایران و روم بر تخت هاى طلا مى نشینند و پارچه هاى زربفت و حریر به تن مى کنند و این دختر محمد است که چادرى ساده با دوازده وصله بر سر دارد.
 
قالت فاطمه علیهاالسلام: یا رسول الله ان سلمان تعجب من لباسى، فوالذى بعثک بالحق مالى و لعلى منذ خمس سنین الا مسک کبش تعلف علیها بالنهار بعیرنا و اذا کان اللیل افترشناه و ان مرفقتنا لمن أدم حشوها لیف». فقال النبى صلى الله علیه و آله: یا سلمان! ان ابنتى لفى الخیل السوابق.
 
وقتى فاطمه خدمت پدر مى رسد، شگفتى سلمان را مطرح مى کند: اى رسول خدا! سلمان از سادگى لباس من تعجب مى کند. سوگند به خدایى که تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است که فرش خانه ى ما پوست گوسفندى است که روزها شترمان بر روى آن علف مى خورد و شب ها روى آن مى خوابیم و بالش ما پوستى است پر شده از لیف خرما.آن گاه رسول خدا به سلمان فرمود: همانا دخترم در زمره ى سبقت گیرندگان به سوى خداست. (3)
 
پیامبر اکرم (ص) نیز در تربیت فاطمه زهرا، بر اهمیت وارستگی از دنیا و دل بستن به آخرت تأکید می‌کردند. ایشان به فاطمه می‌فرمودند که دنیا فریبنده است و نباید به آن دل بست.
 
در نهایت، زندگی فاطمه زهرا علیهاالسلام، الگویی است برای همه کسانی که می‌خواهند به سعادت دنیا و آخرت دست یابند. ساده‌زیستی، وارستگی از دنیا و دل بستن به خدا، کلید اصلی رسیدن به این سعادت است.
 

سلمان فارسی شاهد آسیاب کردن حضرت زهرا(س)

سلمان فارسى مى گوید: روزى وارد منزل فاطمه (علیها السلام ) شدم و مشاهده کردم فرزند او حسین که در آن زمان شیر خواره بود، از شدت گرسنگى در گهواره گریه مى کند و فاطمه با عجله مشغول دستاس کردن است و جو آرد مى کند. از خون دست او دستاس خونى گردیده و کنیز خدمتکارش بیکار نشسته بود.
 
دیدن این منظره مرا متاثر کرد. عرض کردم : اى دختر پیامبر، چرا دستور نمى فرمایید فضه جو را دستاس کند، فرمود: برنامه کار منزل بین من و او تقسیم شده ، یک روز خدمات خانه به عهده اوست و یک روز به عهده من . امروز نوبت من است و فضه باید استراحت کند.
 
سلمان مى افزاید: عرض کردم : اى دختر رسول خدا! من بنده آزاد شده شمایم . اجازه فرمایید جو را آرد کنم و شما فرزند خود را ساکت کنید. فاطمه قبول نمود و مشغول آرام کردن حسن و حسین شد. من مقدارى جو آرد نمودم و سپس به مسجد رفتم .
 
دختر رسول خدا با این رفتار طریقه درست برخورد صحیح با کارگر را به همه مسلمانان نشان مى دهد و در واقع به همه کارفرمایان
 
باید توجه داشت که زهرا (علیهاالسلام) همانطور که خود در روایتى مى فرماید در طى چند سال اول زندگى با على (ع) در تنگدستى و سختى زندگى کرده است(4).
 
ولى از وقتى که پیامبر (ص) املاک فدک را به او بخشید وضع بهتر شد، و نیز نقل شده که پیامبر (ص) «فضّه» را که کنیزى بود به او بخشید (5)
 
بنابراین اگر در برخى روایات دیده مى شود که اهل بیت در سختى و تنگدستى بوده اند و در برخى دیگر از وجود خادمه در منزل
 
سخن گفته است باید توجه داشت که مربوط به دوره هاى مختلفى از زندگى زهرا علیهاالسلام است.) هست (که کارها را انجام دهد)، فرمود: رسول خدا (ص) به من سفارش کرده است که یک روز خدمت با «فضّه» و یک روز با من باشد، و نوبت او دیروز بود.(6)
 

سلمان فارسی و درخواستش از حضرت زهرا(س)

بعد از اینکه على(ع) را دستگیر کردند که به جانب مسجد ببرند حضرت زهرا (س) که جان على را در خطر دید شجاعانه پیش رفت و دامنش را محکم گرفت و گفت نمى گذارم همسرم را ببرید. قنفذ دید زهرا دست از على برنمى دارد، آنقدر با تازیانه به دست نازنین او زد که بازویش ورم کرد. (7)
 
فاطمه علیهاالسلام در میان ازدحام جمعیت بین در و دیوار قرار گرفت و چنان فشار بر پهلوى آن بانوى شجاع وارد شد که پهلویش شکست و طفلى که در شکم داشت سقط شد.(8)
 
هنگامى که حضرت فاطمه (س)  به خود آمد دید على علیه السلام را به جانب مسجد برده اند و جاى درنگ نیست، جان على در معرض خطر واقع شده و باید از او دفاع کرد.
 
 لذا با تن خسته و پهلوى شکسته از خانه بیرون آمد و به اتفاق گروهى از زنان بنى هاشم روانه مسجد شد. دید على علیه السلام را بازداشت نموده اند.
 
رو به مردم کرد و فرمود: دست از پسر عمویم بردارید و الا به خدا سوگند گیسوانم را پریشان مى کنم و پیراهن پیغمبر را بر سر مى افکنم و به درگاه خدا ناله مى کنم و بر شما نفرین مى نمایم. سپس رو به ابوبکر نمود و فرمود: تصمیم دارى شوهرم را بقتل رسانى و کودکانم را یتیم نمایى؟
 
 اگر او را رها نسازى موهایم را پریشان مى کنم و بر سر قبر پدرم نزد خدا استغاثه مى نمایم. این را بگفت و دست حسن و حسین علیهماالسلام را گرفت و به سوى قبر رسول خدا حرکت نمود. تصمیم داشت به جمعیت نفرین کند و بوسیله ى ناله هاى جانگدازش دستگاه ظلم و ستم را واژگون نماید.
 
 حضرت على دید اوضاع خطرناکى بوجود آمده و به هیچ قسمى ممکن نیست فاطمه (علیهاالسلام) از تصمیمش منصرف گردد. به سلمان فارسى فرمود: دختر پیغمبر را دریاب و از نفرین منصرفش ساز. سلمان خدمت حضرت زهرا رسید و عرض کرد: اى دختر پیغمبر پدرت براى جهانیان رحمت بود از نفرین منصرف شو. فرمود:
 
اى سلمان بگذار تا داد خودم را از این بیدادگران بگیرم. عرض کرد: اى دختر پیامبر! على (علیه السلام) مرا خدمت شما فرستاده و امر کرده که به منزل برگردید. فاطمه وقتى امر على (علیه السلام) را شنید فرمود: چون او دستور داده اطاعت مى کنم و شکیبایى را پیشه مى سازم. و به روایتى دیگر فاطمه دست على را گرفت و به خانه برگشتند. (9)
 

آواى تکبیر سلمان فارسى در شب عروسی حضرت زهرا(س)

روز اول ماه ذیحجه سال دوم هجرت (10) روز بسیار مبارکى بوده چرا که در حقیقت روز شادى پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت بوده است . روزى که در شب آن ، پیامبر صلى الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را به خانه على فرستاد .
 
مورخین درباره کیفیت بردن فاطمه علیهاالسلام نوشته اند : شب که فرا رسید پیامبر صلى الله علیه و آله به سلمان فرمود : بغله شهبایم را بیاور و پس از آماده شدن ، پیامبر صلى الله علیه و آله فاطمه علیهاالسلام را بر مرکب خود سوار کرده تا به خانه على ببرد .
 
پس سلمان افسار مرکب را در دست گرفته و رسول خدا صلى الله علیه و آله در پشت سر او قرار گرته بود ، هم چنان که به راه خود ادامه مى دادند ناگهان از پشت سر ، سر و صدایى به گوشش رسید ، نگاه کرد دید جبرئیل و میکائیل و اسرافیل هستند که به همراه گروهى از فرشتگان به زمین فرود آمده اند . پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود :
 
اى جبرئیل ! براى چه نازل شده اید ؟ در پاسخ گفت : اى رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده ایم تا فاطمه علیهاالسلام را به خانه على ببریم ، پس جبرئیل تکبیر گفت و میکائیل نیز تکبیر گفت و اسرافیل چنین کرد و سایر فرشتگان به دنبال این سه فرشته
 
تکبیر سر دادند و به دنبال آنها پیامبر صلى الله علیه و آله تکبیر گفته و در آخر سلمان فارسى آواى تکبیر را سر داد و از آنها پس در مراسم عروسى و بردن عروس به خانه شوهر تکبیر گفتن سنت شد . (11)
 
هم چنین نقل شده که پیامبر صلى الله علیه و آله به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجرین و انصار دستور داد تا به همراه فاطمه علیهاالسلام بوده و شادى کنان رجز بخوانند و تکبیر بگویند و سخنى که مورد رضاى خدا نیست بر زبان جارى نسازند .
 
جابر گوید : پس فاطمه علیهاالسلام را بر شهباى خود سوار کرده و سلمان افسار آن را به دست گرفته و گرداگرد فاطمه علیهاالسلام هفتاد هزار حوریه در حرکت بودند .
 
از سوى دیگر پیامبر صلى الله علیه و آله و حمزه ، عقیل و جعفر و سایر اهل بیت نیز در پشت سر فاطمه علیهاالسلام در حالى که شمشیرهاى خود را کشیده بودند ، به راه افتادند و زنان پیامبر صلى الله علیه و آله به همراه دیگر زنان در پیشاپیش کاروان شادى حرکت کرده و ام سلمه و حفصه و معاذه مادر سعد سروده اى مى خواندند و در سایر زنان با تکرار مصراع اول شادى خود را اظهار مى کردند و سپس تکبیر سر مى دادند تا این که داخل على شدند . (12)
 

سلمان فارسی شاهد ایثار و بخشش حضرت زهرا(س)

امیرالمؤمنین علی (ع) زره خود را فروخت و پول آن را از بابت مهریه زهرا (س) به خدمت رسول خدا تقدیم داشت و پیامبر بزرگوار اسلام نیز پولها را در اختیار چند نفر از اصحاب خود قرار داده و سفارش فرمودند:«برای فاطمه جهیزیه فراهم کنند »
 
از جمله خریدها بدین منظور، پیراهن عروسی بود که به هفت درهم خریداری شده بود و زهرا آن را در شب عروسی به تن کرده و در حال رفتن به خانه شوهر بود … در حالی که سلمان افسار مرکب فاطمه (س) را در دست داشت و آرام آرام رو به سوی خانه استیجاری که در کنار مدینه قرار گرفته بود می رفتند، ناگهان کنیزی به دختر پیامبر (ص) سلام کرد و از مشکلات خود سخن گفت و برای رفع نیازش از آن بانوی گرامی اسلام درخواست کمک نمود …
 
فاطمه (س) به زنانی که دور او را گرفته بودند فرمودند:
 
کمی آرام باشید و اطراف مرا مراقبت کنید و خود از مرکب پایین آمد و در میان کاروان زنان که مانند نگین او را محاصره کرده بودند، پیرهن تازه را از تنش درآورد و آن را به کنیز سائل بخشید و خود لباس کهنه پوشید و حرکت به سوی خانه بخت را از سر گرفت …
 
شب زفاف به پایان رسید. رسول خدا همراه با کاسه ای شیر به دیدار دختر و داماد شتافت، در حالی که صبحانه میل می کردند، رسول خدا فاطمه (س) را تماشا می کرد، در این حال پیامبر (ص) متوجه شد که دخترش زهرا لباس کهنه بر تن دارد، با تعجب پرسید:
 
دخترم! چرا لباس نو نپوشیده ای؟
 
فاطمه: پدر جان! دیشب آن را به کنیزی بخشیدم که نیازمندش بود. رسول خدا: عزیزم! مناسب بود برای مراعات حال داماد، لباس نو را برای خود نگه می داشتی.
 
فاطمه: پدرجان! این درس را از قرآن آموخته ام که می فرماید: «در احسان کردن پیوسته چیز مطلوب و مورد علاقه تان را احسان کنید.» (13)
 
علاوه بر این، شما نیز همیشه چنین می کردید …پیامبر (ص) دیگر سخنی نگفت، ولی گویا از درون خود به دخترش عشق می ورزید و از چنین ایمان و ایثارگری او به خود می بالید. (14)
 
شب عروسی برای هر عروس و دامادی خاطره آمیز و بسیار حساس است. زیبایی و آراستگی عروس در چنین شبی در افکار و عشق و علاقه ی آتی داماد مؤثر می باشد و به عنوان پایه و اساس زندگی مشترکشان به حساب می آید، ولی فاطمه ی زهرا (س) با در نظر گرفتن همه ی این مسائل و شناختی که از حضرت علی (ع) دارد، تنها پیرهن تازه اش را به سائل می بخشد و خود پیرهن کهنه می پوشد.
 

سلمان فارسی و دعای نور حضرت فاطمه (س)

حضرت فاطمه (س) دعاهای زیادی می خواند و برخی از آنها را به اصحاب و یاران مخصوص پیامبر خدا (ص) تعلیم فرمود، که در کتابهای ادعیه آمده است، ولی در میان آنها دعایی بسیار با برکت و آثار خیر وجود دارد، که آن را به حضرت سلمان سفارش فرمودند و افزودند که آن را بیشتر بخواند و فرمودند از جمله آثار آن این است که: تو را تب نمی گیرد و سعی کن بر خواندن آن مداومت نمایی …
 
حضرت سلمان می گوید: سوگند به خدا که آن را به بیش از هزار نفر آموختم که در تب و بیماری می سوختند و به برکت دعای آن حضرت همگی شفا یافتند. اینک متن آن دعا را برای خوانندگان عزیز ترسیم می نماییم:
 
بسم اللَّه الرحمن الرحیم،
بسم اللَّه النور،
بسم اللَّه نور النور،
بسم اللَّه نور علی نور،
بسم اللَّه الذی هو مدبر الامور،
بسم اللَّه الذی خلق النور من النور،
الحمد للَّه الذی خلق النور من النور
و انزل النور علی الطور، فی کتاب مسطور، فی رق منشور، بقدر مقدور، علی نبی محبور،
الحمد للَّه الذی هو بالعز مذکور و بالفخر مشهور و علی السراء و الضراء مشکور و صلی اللَّه علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. (15)
 
و بالاخره حضرت فاطمه (س) آن قدر دعا کرد و در برابرش از منافقین و مهاجمین به دودمانش مصیبت دید که دعای نهایی عَجِّلْ وَفاتی سر داد و شیفتگانش را به عزای خود مبتلا ساخت.
 

سلمان فارسی محرم اسرار خاندان رسول الله (ص)

سلمان فارسی از یاران ویژه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علی علیه السلام به شمار می آمد و این خانواده را بسیار دوست داشت.
 
ابن اثیر جزری، تاریخ نگار نامدار می نویسد:سلمان، از بهترین یاران پیامبر و از زاهدان و دانشمندان آن روزگار بود و از کسانی به شمار می رفت که با رسول خدا صلی الله علیه و آله، ارتباط محکمی داشت.(16)
 
ابن ابی الحدید نیز می نویسد: «سلمان از شیعیان علی علیه السلام و از خواص یاران او بود».(17) سلمان فارسی و به تعبیر زیبای امام صادق علیه السلام، سلمان محمدی(18) به پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و اهل بیت عصمت و طهارت عشق و علاقه فراوانی داشت. دوستی و محبت او به اهل بیت به گونه ای بود که پیامبر، او را از اهل بیت خویش به شمار آورد و درباره او فرمود: «سَلْمانُ مِنّا أَهْلَ الْبَیْتِ».
 
سلمان فارسی به راحتی به خانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام می رفت و در کارهای خانه به آنان کمک می کرد. او محرم اسرار رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و همواره ساعاتی از شب را با ایشان خلوت می کرد.(19)
 
سلمان، پس از علی بن ابی طالب علیه السلام، نزدیک ترین و گرامی ترین صحابه برای پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله بود.(20) وی در مراسم ازدواج حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام حضور داشت. حضرت زهرا علیهاالسلام را بر مرکبی نشانده بودند و به خانه امام علی علیه السلام می بردند. زمام مرکب در دست سلمان بود و پیامبر در پی او می آمد و تکبیر می گفت.(21)
 
نوبختی در فرق الشیعه می نویسد: «سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد بن اسود و عمار یاسر، نخستین کسانی بودند که شیعه نامیده شدند.»(22) ابوحاتم رازی (متوفای 205 ه. ق) نیز گفته است: «لفظ شیعه در عهد رسول اکرم صلی الله علیه و آله، لقب چهار نفر از صحابه بود و آنها عبارت بودند از: سلمان فارسی، ابوذر، مقداد و عمار یاسر».(23)
  

سلمان فارسی فرمانبردار همیشگی اولین مظلوم و مظلومه جهان

سلمان فارسی پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به سبب روحیه حق گرایی و علاقه فراوان به امام علی علیه السلام، در عمل به فرمایش های گران قدر رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ولایت و حکومت جامعه پیش تاز بود. وی در جریان سقیفه بنی ساعده با خلیفه وقت بیعت نکرد تا اینکه پس از حضرت علی علیه السلام، دست بیعت داد.(24)
 
سلمان محمدی همواره با عشق بی نظیر خویش، یار و همراه و مددکار رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و پس از ایشان نیز دوستدار حقیقی و فرمانبردار همیشگی اولین مظلوم و مظلومه جهان، امام علی علیه السلام و حضرت زهرای اطهر علیهاالسلام به شمار می رفت.
 
سلمان، روایات پیامبر گرامی اسلام را درباره فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای مردم بازگو می کرد(25) و از اینکه مردم از وجود آن امام بهره نمی برند، بسیار اندوهگین بود و می گفت: «به خدا سوگند! پس از او هیچ کس شما را از اسرار پیامبرتان آگاه نخواهد کرد».(26)
 
سلمان نه تنها در مدینه، بلکه در زمان حکومت در مداین نیز که با اجازه امام علی علیه السلام به آنجا رفته بود، فضایل آن حضرت و اهل بیت را برای مردم بیان می کرد. به گفته پژوهشگران، تشیع در مداین به سبب حضور سلمان فارسی گسترش یافت.(27)
 
ابن عباس می گوید: «سلمان فارسی را _ که رحمت خدا بر او باد _ در عالم خواب دیدم. گفتم: تو سلمان هستی؟ گفت: بلی. گفتم: تو خدمت گزار پیامبر نبودی؟ گفت: آری، من خدمت گزار آن حضرت بودم. در این هنگام دیدم که تاجی از یاقوت به سر و لباس های زیبا و پرقیمتی به تن داشت. سپس گفتم:
 
سلمان! این مقام و منزلت را خداوند به تو عطا کرده است؟ سلمان پاسخ مثبت داد. بعد پرسیدم: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول چه چیزی را بالاتر یافتی؟ او پاسخ داد: در بهشت، پس از ایمان به خدا و رسول، چیزی برتر از دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام و پیروی از او وجود ندارد».(28)
 

سلمان قارسی انیس ولایت و حضرت زهرا(س)

سلمان فارسی به طور کامل مورد تأیید رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. ازاین رو، محبت و اعتماد آن حضرت به سلمان چنان بود که در فرمایشی زیبا خطاب به امام علی علیه السلام، سلمان را دوست مناسبی برای وی می داند و می فرماید: «سلمان از ما اهل بیت است. او برای تو آدم خیرخواهی است. پس وی را برای خودت برگزین».(29)
 
پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله، سلمان همواره در کنار حضرت علی علیه السلام بود. امام علی علیه السلام برای انجام بعضی کارها، وی را به خانه فاطمه علیهاالسلام می فرستاد.(30) هنگام شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام، نیز جزو کسانی بود که اجازه یافت تا در نماز آن حضرت حاضر شود و بر پیکر مقدس دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز گزارد.(31)
 

سلمان فارسی قبل از ازدواج حضرت زهرا(س)

عمر و ابوبکر چندین مرتبه تقاضاى ازدواج کردند ولى پیغمبر پیشنهادشان را نپذیرفت. «عبدالرحمان بن عوف» و «عثمان بن عفان» که هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند به عزم خواستگار خدمت رسول خدا رسیدند. عبدالرحمان عرض کرد
 
یا رسول اللَّه! اگر فاطمه علیهاالسلام را به من تزویج کنى، حاضرم یکصد شتر سیاه آبى چشم که بارهایشان پارچه هاى کتان اعلاى مصرى باشد و ده هزار دینار مهریه اش کنم. عثمان نیز اظهار داشت:
 
 یا رسول اللَّه من هم به همین مهر حاضرم و بر عبدالرحمان برترى دارم زیرا زودتر مسلمان شده ام. پیغمبر از سخن آنان سخت خشمناک شد و براى آن که بفهماند به مال آنها علاقه ندارد و داستان ازدواج داستان خرید و فروش و مبادله ى ثروت نیست، مشتى سنگ ریزه برگرفت و به جانب عبدالرحمان پاشید و فرمود:
 
 تو خیال مى کنى من بنده ى پول و ثروتم و بوسیله ى ثروت خودت بر من فخر و مباهات میکنى و مى خواهى بوسیله ى پول ازدواج را بر من تحمیل کنى؟ (32)
 
پیشنهاد به على اصحاب رسول خدا اجمالا احساس کرده بودند که پیغمبر اکرم میل دارد فاطمه (علیهاالسلام) را با على کابین ببندد، ولى از جانب على پیشنهاد نمى شد. یک روز عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ و گروهى دیگر در مسجد انجمن داشتند و از هر درى سخن مى گفتند.
 
 در این بین سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت: مدتى است که اعیان و اشراف عرب فاطمه علیهاالسلام را خواستگارى مى نمایند اما پیغمبر اکرم پیشنهاد احدى را نپذیرفته و در جوابشان مى فرماید: تعیین همسر فاطمه با خداست.
 
ولى على بن ابى طالب علیه السلام تا حال، در مورد خواستگارى فاطمه اقدامى نکرده. گمان مى کنم علت اقدام نکردنش تهیدستى باشد. این مطلب براى من روشن است که خدا و پیغمبر، فاطمه را براى على علیه السلام نگاهداشته اند.
 
 سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم پیش على برویم و جریان را برایش تشریح کنیم و اگر به ازدواج مایل بود و تهیدستى مانعش بود، کمکش کنیم؟! سعد بن معاذ از این پیشنهاد استقبال نمود و ابوبکر را در این کار تشویق کرد.
 
سلمان فارسى مى گوید: عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جستجوى على (علیه السلام) پرداختند. ولى آن حضرت را در منزلش نیافتند. اطلاع پیدا کردند که در نخلستان یکى از انصار با شتر آبکشى مى کند و درختان خرما را آبیارى مى نماید.
 
 پس به جانب آن حضرت شتافتند. على علیه السلام فرمود: از کجا مى آیید و به چه منظور اینجا آمده اید؟. ابوبکر گفت: یا على تو در تمام کمالات بر سایرین برترى دارى، و از موقعیت خودت و علاقه اى که رسول خدا به تو دارد کاملا آگاهى.
 
 اشراف و بزرگان قریش براى خواستگارى فاطمه علیهاالسلام آمده اند ولى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله دست رد به سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان مى کنم خدا و رسول، فاطمه را براى تو گذاشته اند. و شخص دیگرى قابلیت این افتخار را ندارد.
 
 نمى دانم به چه علت شما در این اقدام کوتاهى مى کنى؟. على بن ابى طالب علیه السلام هنگامى که سخن ابوبکر را شنید اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و فرمود: اى ابابکر! احساسات و
 
خواسته هاى درونى مرا تحریک نمودى و به موضوعى که از آن غافل بودم یادآورى کردى. به خدا سوگند! همه خواستگار فاطمه اند، منهم بدین موضوع علاقه دارم. یگانه چیزى که مرا از این اقدام بازداشته فقر و تهیدستى است.
 
 ابوبکر عرض کرد: یا على! این سخن را نفرمایید. زیرا دنیا و اموال دنیا در نظر خدا و رسول ارزشى ندارد. من صلاح مى دانم هر چه زودتر در این کار اقدام نمایید و در خواستگارى فاطمه تعجیل کنید. (33)
 

سلمان فارسی شاهد خرید جهاز حضرت زهرا(س)

رسول خدا به على فرمود: هم اکنون برخیز زره اى را که به صداق زهرا انداختى بفروش و بهایش را نزد من حاضر کن تا براى شما جهاز و اسباب خانه اى تهیه نمایم. على بن ابى طالب علیه السلام زره را ببازار برد و فروخت.
 
در روایت مختلف، بهاى آن بین چهارصد و چهارصد و هشتاد و پانصد درهم تعیین شده است. ناگفته نماند که بنا بر بعضى روایات، زره را عثمان خریدارى کرد و بعدا به على اهدا نمود.(34)
 
على علیه السلام پول زره را گرفت و خدمت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله تقدیم نمود. رسول خدا، ابوبکر و سلمان فارسى و بلال را احضار فرمود. مقدارى از پولها را به آنان داد و فرمود: به مقدارى این پولها اسباب و لوازم زندگى براى فاطمه علیهاالسلام خریدارى کنید. قدرى از آن هم را به اسماء داد و فرمود:
 
براى دخترم عطر و بوى خوش تهیه کن. و بقیه را به ام سلمه سپرد. ابوبکر مى گوید: وقتى پولها را شمردم دیدم شصت و سه درهم است و بوسیله ى آن اسباب و لوازم زیرا را خریدارى کردم
 
- یک پیراهن سفید. 2- یک روسرى بزرگ. 3- یک حله ى سیاه خیبرى. 4- یک تختخواب که از پوست خرما بافته شده بود. 5- دو عدد تشک کتانى که یکى از پشم گوسفند و دیگرى از لیف خرما پر شده بود. 6- چهار عدد بالش از پوست میش که از گیاهى به نام اذخر پر شده بود. 7- یک قطعه حصیر هجرى. 8- یک عدد آسیاى دستى. 9- یک کاسه مسى. 10- یک مشک چرمى براى آبکشى. 11- یک طشت لباسشوئى. 12- یک عدد کاسه براى شیر. 13- یک ظرف آبخورى. 14- یک پرده ى پشمى. 15- یک آفتابه. 16- یک سبوى گلى. 17- یک عدد پوست براى فرش. 18- دو کوزه ى سفالین. 19-یک عبا.
 
هنگامى که جهاز زهرا را خدمت پیغمبر آوردند اشکش جارى شد و سرش را به جانب آسمان بلند کرد و گفت: خدایا این عروسى را براى کسانى که اگر ظرفهایشان گلى است مبارک گردان.
 

سلمان  فارسی شاهد تربیت فرزندان حضرت زهرا(س)

حضرت فاطمه روزى حسن و حسین را خدمت رسول خدا آورد و عرض کرد: یا رسول اللَّه حسن و حسین علیهماالسلام فرزند شما هستند. چیزى به ایشان عطا کن. فرمود: هیبت و سیادت خود را به حسن بخشیدم، و شجاعت وجود خودم را به حسین دادم. (35)
 
«سلمان فارسى» مى گوید: حسین (علیه السلام) را دیدم که بر زانوى رسول خدا نشسته بود. او را مى بوسید و مى فرمود: تو بزرگ و بزرگ زاده و امام و پسر امام و پدر امامان هستى. تو حجت، پسر حجت و پدر نه حجت مى باشى که آخرشان قائم است. (36)
 
 آرى پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) در پرورش شخصیت اولاد زهرا کوشش مى کرد و زهرا و على (علیهماالسلام) نیز از همین برنامه متابعت مى کردند. هرگز نشد که کودکان را تحقیر کنند و شخصیت آنها را در حضور دیگران کوچک سازند. و ضربه و شکست بر روحشان وارد نمایند. بدین علت، طبعا بزرگ و آقا تربیت شدند.
 
 روایت شده که شخصى مرتکب گناهى شد که مستوجب کیفر بود پس خودش را از رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) پنهان داشت تا گاهى که حسن و حسین را در بین راه ملاقات نمود، آنان را بر دوش گرفته خدمت رسول خدا مشرف شد عرض کرد: یا رسولاللَّه حسن و حسین را شفیع قرار دادم. پیغمبر اکرم خندید و فرمود: ترا بخشیدم. سپس به حسن و حسین فرمود: شفاعت شما را قبول کردم. (37)
 

نتیحه:

سلمان فارسی، به عنوان یکی از یاران نزدیک حضرت زهرا (س)، نقش مهمی در انتقال معارف و آموزه‌های این بانوی بزرگوار به نسل‌های بعد داشته است. روایات سلمان، تصویری روشن و زنده از زندگی، شخصیت و مبارزات حضرت زهرا (س) به دست می‌دهد.
 
با مطالعه روایات سلمان فارسی، می‌توانیم به ابعاد مختلف زندگی حضرت زهرا (س) از جمله زندگی شخصی، اجتماعی و سیاسی ایشان پی ببریم. همچنین، این روایات به ما کمک می‌کنند تا به درک عمیق‌تری از جایگاه والای حضرت زهرا (س) در شیعه برسیم.
 
زندگی حضرت زهرا (س)، الگویی کامل برای همه مسلمانان به ویژه زنان است. ایشان با صبر، شکیبایی، ایثار و فداکاری، الگویی بی‌بدیل از یک زن مسلمان و مبارز به شمار می‌آیند. ما باید از زندگی و سیره ایشان الگو بگیریم و در راه اعتلای اسلام و تشیع از ایشان الهام بگیریم.
 
در پایان، باید گفت که روایات سلمان فارسی، گنجینه‌ای ارزشمند است که باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. با مطالعه این روایات، می‌توانیم به شناخت بهتر خود و جامعه پیرامون خود دست پیدا کنیم و در مسیر کمال و سعادت گام برداریم.
 

پی نوشت:

1. وسائل الشیعه: ج 14، ص 43 و ص 172. مکارم الاخلاق:ص 233. بحارالانوار: ج 43، ص 54. .
2.کشف الغمه: ج 2، ص 23، و ج 1، ص 466 (ط قدیم). مکارم الاخلاق: ص 267.
3. بحارالانوار: ج 43، ص 88. تفسیر البرهان: ج 2، ص 346. ریاحین الشریعه: ج 1، ص 148.
4.بحار ج 43 ص 88.
5.مناقب شهر آشوب ج 3 ص 120.
6. بحار ج 43 ص 28- بیت الاحزان ص 20.
7.بحارالانوار ج 43 ص 198.
8.بحار ج 43 ص 198.
9.بحارالانوار ج 43 ص 47 روضه کافى ص 199.
10. در این که روز عروسى فاطمه علیهاالسلام در چه روزى بوده است چهار قول است :1چند روز از شوال گذشته .2اول ماه ذیحجه . 3ششم ماه ذیحجه. 4 21ماه محرم سال سوم هجرت . رجوع شود به بحارالاءنوار، ج 43، ص 92 و 97 و141.
11. کشف الغمه ، ج 1، ص 368.
12. بحار الاءنوار، ج 43، ص 115.
13. آل عمران/ ۹۲: لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون.
14.عوالم، ج ۱۱، ص ۲۱۰.
15. منتهی الامال، ص 134.
16. اسدالغابه، ج 2، ص 350.
17. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 18، ص 39.
18. بحارالانوار، ج 22، ص 327 ؛ امالی شیخ طوسی، ص 133.
19. الاستیعاب، ج 2، ص636 ؛ بحارالانوار، ج 22، ص 391.
20. اختصاص، ص 221.
21. بحارالانوار، ج 3، ص 104؛ مستدرک الوسائل، ج 14، ص196.
22. حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعه، نجف، مکتبه المرتضویه، 1355، صص 17 و 18.
23.علامه سید محسن امین، اعیان الشیعه، تحقیق: سید حسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، بی تا، ج 1، صص 18 و 19.
24. بحارالانوار، ج 22، ص 351.
25. امالی شیخ مفید، ص 161.
26. امالی شیخ مفید، صص 138 و 354 ؛ بحارالانوار، ج 22، ص 321.
27. رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران، قم، انتشارات انصاریان، 1375، چ1، ج 1، ص 89.
28. بحارالانوار، ج 22، ص 341.
29. محمد محمدی ری شهری، اهل بیت در قرآن و حدیث، ترجمه: حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، 1379، چ1، ج 2، ص846 ؛ بحارالانوار، ج 22، ص 342.
30. بحارالانوار، ج 22، ص 352.
31. بحارالانوار، ج 22، ص 345 ؛ اختصاص، ص 5 ؛ خصال، ص 361.
32.مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 345. تذکرة الخواص ص 306.
33. بحارالانوار ج 43 ص 125.
34.بحارالانوار ج 43 ص 130..
35.بحار ج 43 ص 263.
36.بحار ج 43 ص 295.
37. بحار ج 43 ص 318.

خوانده شده 22 مرتبه