بیست و هشتم صفرماه سال یازدهم هجرت، سالروز رحلت پیامبر مهربانیهاست. روزی بسیار غمبار که یادآور رحلت پیامبر اسلام (ص) و شهادت نوه بزرگوار ایشان امام حسن مجتبی (ع) است. در این یادداشت نگاهی خواهیم داشت به روزهای آخر زندگی پیامبر اسلام صلیالله و علیه و آله.
توصیه به جلوگیری از بدعتها و فتنهها
پیامبر صلیالله علیه وآله پیش از بیماری شدیدش در حالی که دست امام علی علیهالسلام را در دست گرفته بودند، همراه جمعی به قبرستان بقیع رفتند و برای اهل قبور استغفار کردند. سپس ایشان خطاب به حضرت علی علیهالسلام فرمودند:«جبرئیل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من عرضه میکرد؛ ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است و این دلیلی ندارد مگر اینکه اجل من نزدیک باشد» و پس از آن توصیه فرمودند:«اگر من از دنیا رفتم، تو مرا غسل بده» پیامبر صلیالله علیه و آله برای پیشگیری از بدعتهای پس از رحلت خود نیز فرمودند:«ای مردم، آتش فتنه شعلهور شده و فتنهها مانند پارههای شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نکردم مگر آنچه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آنچه قرآن حرام داشته است» (۱)
پیامبر صلیالله علیه وآله پس از این هشدار به منزل «امسلمه» رفتند و دو روز در آنجا ماندند و گفتند:«خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم». پیامبرصلیالله علیه وآله روزی که به منزل خود رفتند جماعتی را به حضور طلبیدند و فرمودند: «مگر به شما امر نکردم که با جیش «اسامه» بروید؟ چرا نرفتید؟» ابوبکر گفت:«رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم». عمر گفت: «نرفتم؛ چون نمیتوانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم». رسول خدا صلی الله علیه وآله از تخلف آنان سخت ناراحت شد و با همان حال کسالت به مسجد رفتند و خطاب به اعتراضکنندگان فرمودند:«این چه سخنی است که درباره فرماندهی «اسامه» میشنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعنه میزدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته است». رسول خدا صلیالله علیه وآله در بستر بیماری به عیادت کنندگان خود به طور مرتب میفرمودند:«سپاه اسامه را حرکت دهید».
اسامه چه کسی بود؟
اسامه فردی بود که در ماجرای فتح مکه همراه رسول خدا وارد کعبه شد و در غزوه حنین از معدود کسانی بود که پایدار ماند و پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله را در برابر دشمنان تنها نگذاشت. بزرگترین حادثه زندگی اسامه انتصابش به فرماندهی سپاه برای نبرد با رومیان بود که در آخرین روزهای زندگی پیامبر صلی الله علیه وآله صورت گرفت. جوان بودن و سابقه برده بودن اسامه موجب شد که این انتصاب از طرف برخی مهاجران و انصار مورد استهزا قرار گیرد.(۲) پاسخ پیامبر صلیالله علیه وآله به صحابه نشان میدهد که آنها قبلا نیز از انتصاب «زید» پدر اسامه به فرماندهی سپاه در سریه موته نیز ناخشنود بودند. سپاه اسامه تا هنگام رحلت پیامبر اسلام از «جُرْف» حرکت نکرد. با اعلام خبر رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله اسامه از «جُرْف» حرکت کرد و بنا به بسیاری روایات اسامه در مراسم غسل پیامبر صلیالله علیه وآله حضور داشت.(۳) گفته شده اسامه در آن زمان (۱۸ تا ۲۰ سال) سن داشت.
ماجرای آخرین وصیت رسول خدا صلیالله علیه وآله
رسول خدا صلیالله علیه وآله در بستر بیماری بودند که فرمودند:«برای من قلم و دوات بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که با وجود آن هرگز گمراه نشوید» زنان از پس پرده گفتند:«خواسته پیامبر صلیالله علیه وآله را اجابت کنید» عمر گفت:«ساکت باشید» (۴)
بخاری در صحیح خود بی آنکه نامی از عمر ببرد مینویسد:«یکی از حاضران در مجلس، سخن حضرت را در حضورش رد کرد و گفت درد بر او غلبه کرده و نمیداند چه میگوید» و رو به حاضران گفت:«قرآن نزد شماست و همان ما را کفایت میکند»(۵)
پس از این در میان حاضران اختلافی به وجود آمد که باعث رنجش پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله شد. سپس ایشان خطاب به حاضران فرمودند:«برخیزید و بروید، نزاع در نزد من سزاوار نیست»
وداع پیامبر صلیالله علیه وآله با مردم
پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله در یکی از آخرین روزهای حیات مبارکشان، در حالی که حضرت علی علیهالسلام دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و برای مردم خطابهای را با این عبارت خواندند: «ای مردم طولی نخواهد کشید که من از میان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراین به هرکس وعدهای دادم یا به هرکس مدیونم، آن را از من طلب کند تا به جای آورم. در این حال هیچکس پاسخی نداد تا سهبار پیامبر صلیالله علیه وآله تکرار کرد تا اینکه غلامی بنام «عکاشه» برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد، به قصد انتقام از پیامبر صلیالله علیه وآله شلاقی آماده کردند؛ ولی همین که خواست قصاص کند، بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و گفت:«من با مسّ بدن تو خودم را از آتش دوزخ نجات میدهم»(۶)
سپس پیامبرصلیالله علیه وآله فرمودند:«ای بندگان خدا، جز از طریق اطاعت خدا کسی به خیری دست نیافته، از شرّ و بدیها دور نمیشود. کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است. هیچ آرزومندی بدون تبعیت از احکام الهی رضای خدا را به دست نمیآورد. سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، انسان از عذاب الهی جز از طریق رحمت خدا و عمل صالح نجات پیدا نخواهد کرد. منِ پیامبر هم اگر به گناه و معصیت آلوده شوم، هلاک خواهم شد.»
فاطمه سلام الله علیها و لحظه وداع با پدر
در لحظات آخر عمر پیامبر صلیالله علیه وآله، فاطمه سلامالله علیها بسیار گریان بود. پیامبر صلیالله علیه وآله او را به نزدیک خود طلبید و مطالبی را به او گفت: که فاطمه سلام الله علیها گریهاش شدت یافت. آنگاه مطلبی را به ایشان گفت: که حضرت زهرا تبسم کرد. (۷) ایشان بر پاسخ سؤال دیگران فرمودند که لحظۀ اول پیامبر صلیالله علیه وآله فرمودند: «در همین درد میمیرم» و در باب شادی و تبسماش فرمودند: «تو اولین کس از اهل بیت علیه السلام من هستی که به من ملحق میشود» و این بود که من تبسم کردم.
علت وفات پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله
دلایل بسیاری وجود دارد که رحلت پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله ناشی از خوراندن سم به ایشان بوده است. امام صادق علیهالسلام در این باره فرمودند:«چون پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست داشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند»(۸) در جای دیگری حضرت صادق علیهالسلام فرمودند:«پیامبر اکرم صلیالله علیه وآله در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمهای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود»(۹)
علاوه بر روایات شیعه در کتب اهل سنت نیز در این باره روایاتی ذکر شده است. به این ترتیب از مجموع روایات میتوان نظریه شهادت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را تایید کرد. زمان مسمومیت ایشان، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.
به خاکسپاری پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله
روح پاک و مقدس پیامبر اسلام صلیالله علیه وآله در نیمروز دوشنبه ۲۸ صفرماه در حالی که در دامن امام علی علیهالسلام بود به سوی پروردگار خویش بازگشت. پس از رحلت پیامبر اسلام در حالى که عدهاى از سران و سیاست مداران مهاجر و انصار در سقیفه بنى ساعده گرد آمده و درباره جانشینى آن حضرت مجادله و منازعه میکردند، حضرت على علیه السلام به اتفاق برخى از عموزادگان خویش به غسل دادن و کفن کردن بدن مطهر پیامبر صلی الله علیه و آله پرداخت.
امام باقرعلیهالسلام دراین زمینه چنین میفرمایند: «مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز میخواندند، و عموم مردم حتی خواص و نزدیکان حضرت بر بدن مبارک نماز خواندند، اما هیچیک از اهل سقیفه بر غسل و کفن و دفن حضرت حاضر نشدند. امیرالمومنین علیهالسلام بریده اسلمی را برای خبر دادن نزد آنان فرستاد، ولی اعتنایی نکردند و بعد از دفن آن حضرت بیعت آنان هم تمام شد»(۱۰)
توصیف حضرت علی علیه السلام از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله
امام علی علیه السلام در توصیف رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله جملات جانسوزی را بیان کردهاند:«پدر و مادرم فدایت ای پیامبر خدا، با مرگ تو رشتهای پاره شد که در مرگ دیگران چنین قطع نشد و آن نبوت و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی بود. مصیبت تو دیگر مصیبت دیدگان را تسلّی دهنده است یعنی پس از مصیبت تو دیگر مرگها اهمیتی ندارد و از طرفی این یک مصیبت همگانی است که عموم مردم به خاطر تو عزادارند. اگر نبود که امر به صبر و شکیبایی فرمودهای و از بیتابی نهی نمودهای آن قدر گریه میکردم که اشک ایم تمام شود. و این درد جان کاه همیشه در من میماند و حزن و اندوهم دائمی میشد. که همه این ها در مصیبت تو کم و ناچیز است». همچنین آن حضرت در توصیف رحلت پیامبر فرمودند: «فضَجَّتِ الدّارُ الافنیةُ؛ گویا در و دیوار خانه فریاد میزد». (۱۱)
پینوشت:
۱. شیخ مفید، الارشاد، بیروت، موسسه اعلمی، ۱۳۹۹ه.ق ص ۹۷
۲.الملل و النحل، ج۱، ص۲۳
۳. تاریخ طبری، ج۲، ص۲۳۸
۴.الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۲۴۳ و ۲۴۴، چاپ بیروت
۵. صحیح بخاری باب کتابه العلم من کتاب العلم : ۱/۲۲
۶. امالی شیخ صدوق، ۵۰۶
۷. ابن سعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج ۲، ص ۲۳۸
۸. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ ش، ج ۶، ص ۳۱۵، ح ۳
۹. محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۵۰۳
۱۰. مناقب ابن شهرآشوب، ج۱ ص۲۹۷
۱۱. نهج البلاغه (صبحى صالح)، خطبه ۱۹۷