- سؤال
روایاتی موجود است که شیعههای ما داخل آتش نمیشوند و در بعضی از روایات آمده (یزنی الشیعی فیدخل الجنة...)؟ در مقابل روایاتی داریم که معصومین فرموده اند شیعیان ما تقوای الهی دارند و ... جمع بین این گونه روایات به چه صورتی است؟
- پاسخ
در مورد این که شیعیان بر چه اساس و ملاکی وارد بهشت میشوند، آیا فقط اسم شیعه بودن برای ورود به بهشت کافی است چنان که از لسان برخی از روایات استفاده میشود؟
و یا این که شیعه بر اساس و معیار عمل صالح و تقوی الهی وارد بهشت میشوند که از برخی روایات دیگر قابل استفاده است؟ خوب است هر دو دسته روایات ذکر شود و وجه جمع بیان گردد تا روشن گردد که معیار برای بهشت رفتن شیعه چیست؟
الف. دسته اول از روایات دلالت دارد که شیعه اگر شرب خمر، سرقت و یا زنا هم بکند وارد بهشت میشوند، چنان که در روایتی آمده است که: «جبرئیل به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ گفت: به امت خویش بشارت ده که اگر بمیرند و شریکی برای خدا قرار نداده باشند، وارد بهشت میشوند. پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: به جبرئیل گفتم ای جبرئیل! اگر زنا و یا دزدی کرده باشند باز وارد بهشت میشوند؟ جبرئیل گفت: بله ولو شرب خمر کرده باشند.[۱]
ب. در مقابل روایت اول، روایت دیگری داریم که ملاک و معیار بهشت رفتن شیعه را عمل برای خدا دانسته است که اگر عمل شیعه خدایی بود وارد بهشت میشود. چنان که امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرمایند: از مردم پست دوری کن، همانا شیعه علی کسی است که عفت شکم و فرج (شهوت جنسی) داشته باشد (آنها را از حرام و مشتبه نگه دارد) و سخت بکوشد و جهاد کند و برای خالقش عمل کند و به ثواب او امیدوار باشد و از عقابش بترسد . اگر این گونه مردم را دیدی آنها شیعه جعفرند.[۲]
چنانچه ملاحظه شد این دو روایت ظاهراً در مقابل همدیگر قرار دارد البته روایت دوم از نظر دلالت مشکل ندارد و موافق با قرآن است که میفرماید: «گرامیترین شما نزد خداوند با تقویترین شما است».[۳]
روایت اول ظهور دارد که امت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و شیعه عاصی وارد بهشت میشوند، آیا واقعا چنین است؟ وجه جمع این دو روایت این است که روایت اول را حمل به جایی میکنیم که شیعه عاصی اگر توفیق بر توبه پیدا کند، بعد از پذیرش توبه وارد بهشت میشوند، چنان که در ادامه روایت اول خود صدوق ره نیز بیان کرده است که: «اگر شیعه عاصی موفق به توبه شد داخل بهشت میشود»[۴] قرآن کریم نیز میفرماید: «اوست که توبه بندگانش را میپذیرد و از بدیها و گناهان در میگذرد و آنچه میکنید میداند»[۵] امام علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: هیچ واسطه و شفیعی کاراتر از توبه نیست.[۶]
ممکن است روایت اول را نیز چنین توجیه کرد که شیعیان عاصی بلافاصله بعد از مرگ وارد بهشت نمیشوند، بهشت رفتن شیعه مطلق است ممکن است بعد از پاک شدن در دنیا به وسیله مجازات و اجرای حد و قصاص،[۷] یا به وسیلةعذابهایی که در قبر و عالم برزخ میبیند سرانجام با شفاعت وارد بهشت شوند. چنان که امام صادق ـ علیه السّلام ـ در جواب سؤالی که در مورد بهشت رفتن شیعیان عاصی شده است میفرمایند: ... سوگند به خدا که همه شیعیان وارد بهشت میشوند. راوی میگوید: به امام گفتم فدایت گردم، آیا اگر گناهان کبیره زیادی مرتکب شده باشند باز هم وارد بهشت میشوند، حضرت فرمود: در قیامت همه شان به وسیله شفاعت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مطاع و جانشینان وی وارد بهشت میشوند، ولی من به خدا در برزخ دربارة شما بیمناکم. راوی میگوید: عرض کردم: برزخ چیست؟ امام فرمود برزخ همان قبر است از زمان مرگ تا روز قیامت.[۸]
بنابراین، هر دو روایت قابل جمع است؛ زیرا روایت اول حمل میشود بر جایی که شیعه عاصی اگر موفق به توبه گردید وارد بهشت میشوند و ممکن است مراد از روایت اول این باشد که شیعیان گناهکار بعد از مجازات در دنیا، قبر و عالم برزخ به وسیله شفاعت وارد بهشت میشوند.
روایت دوم نیز ملاک بهشت رفتن شیعه را تقوی و عمل برای خدا دانسته و روحیه امیدواری را در دل شیعیان زنده کرده است و از نظر دلالت هم موافق با قرآن است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱. عدل الهی، شهید مطهری.
۲. آموزش عقاید، آیت الله مصباح.
پی نوشت ها:
[۱] . ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، التوحید، چاپخانه حیدری، تهران، مکتبه الصدوق، ص ۲۶، باب اول، ح ۲۴.
[۲] . کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، بیروت، دار صعب، چاپ چهارم، ص ۲۳۳، کتاب الایمان والکفر، باب المؤمن و علامته، و...، ح ۹.
[۳] . حجرات/ ۱۳.
[۴] . ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بابویه القمی، التوحید، پیشین.
[۵] . شوری/ ۲۵.
[۶] . ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مکتبه الاعلام الاسلامی، ج الف ـ ت، ص ۵۴۱، توبه.
[۷] . من اذنب ذنباً فعوقب به فی الدنیا، لم یعاقب به فی الاخرة؛ نوری، محمد، مستدرک الوسایل، ج ۱۸، ص ۳۶، باب نوادر.
[۸] . کلینی، محمد بن یعقوب، الفروع من الکافی، چاپ سوم، بیروت، دار صعب، کتاب الجنایز، باب ما ینطق به موضع القبر، ج ۳، ص ۲۴۲.