پاسخ اجمالی:
در روایات میان مسأله «انتظار» و«جهاد» یک نوع رابطه و تشابه وجود دارد و از آن به عنوان بالاترین عبادت یاد شده است. انتظار حکومت جهانی حق مرکب از دو عنصر«نفی» که همان بیگانگی با وضع موجود و عنصر «اثبات» که خواهان وضع بهتری بودن است، می باشد. و اگر این دو جنبه در روح انسان حلول کند، سرچشمه دو رفتار خواهد شد: ۱- ترک هر گونه همکاری با عوامل ظلم و مبارزه با آنها. ۲- خودسازی و جلب آمادگی های جسمی و روحی و مادی و معنوی برای شکل گرفتن آن حکومت واحد جهانی.
پاسخ تفصیلی:
قبل از توضیح و بررسی سؤال فوق، توجه به یک نکته کاملاً ضروری است و آن اینکه: سازنده ترین دستورات و عالی ترین مفاهیم، هر گاه به دست افراد ناوارد یا نالایق یا سوءاستفاده چی، بیفتد ممکن است چنان مسخ شود که درست نتیجه ای بر خلاف هدف اصلی بدهد و در مسیری بر ضد آن حرکت کند و این نمونه های بسیار دارد و مسأله «انتظار» به طوری که خواهیم دید در ردیف همین مسائل است.
به هر حال برای رهائی از هر گونه اشتباه در محاسبه در این گونه مباحث باید به اصطلاح، آب را از سرچشمه گرفت تا آلودگی های احتمالی نهرها و کانال های میان راه در آن اثر نگذارد.
یعنی ما در بحث «انتظار» مستقیماً به سراغ متون اصلی اسلامی رفته و لحن گوناگون روایاتی را که روی مسأله انتظار تأکید می کند، مورد بررسی قرار می دهیم تا از هدف اصلی آگاه شویم.
اکنون با دقت به این چند روایت توجه کنید:
الف ـ کسی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: چه می گوئید درباره کسی که دارای ولایت پیشوایان است و انتظار ظهور حکومت حق را می کشد و در این حال از دنیا می رود؟
امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: «هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کانَ مَعَ الْقائِمِ فِی فُسْطاطِهِ ـ ثُمَّ سَکَتَ هُنَیْئَةً ـ ثُمَّ قالَ هُوَ کَمَنْ کانَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ!»؛ (او همانند کسی است که با رهبر این انقلاب در خیمه او (ستاد ارتش او) بوده باشد ـ سپس کمی سکوت کرد ـ و فرمود: مانند کسی است که با پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در مبارزاتش همراه بوده است).(۱)
عین این مضمون در روایات زیادی با تعبیرات مختلفی نقل شده است.
ب ـ در بعضی «بِمَنْزِلَةِ الضّارِبِ بِسَیْفِهِ فِی سَبِیْلِ اللّهِ»؛ (همانند شمشیر زنی در راه خدا).(۲)
جـ در بعضی دیگر «کَمَنْ قارَعَ مَعَ رَسُولِ اللّهِ بِسَیْفِه»؛ (همانند کسی است که در خدمت پیامبر با شمشیر بر مغز دشمن بکوبد)!(۳)
د ـ در بعضی دیگر «بِمَنْزِلَةِ مَنْ کان قاعِداً تَحْتَ لَواءِ الْقائِم»؛ (همانند کسی است که زیر پرچم قائم بوده باشد).(۴)
هـ ـ در بعضی دیگر «بِمَنْزِلَةِ الْمُجاهِدِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللّه»(صلی الله علیه وآله)؛ (همانند کسی است که پیش روی پیامبر جهاد کند).(۵)
و ـ و در بعضی دیگر ب «مَنْزِلَةِ مَنِ اسْتَشْهَدَ مَعَ رَسُولِ اللّه»؛ (همانند کسی است که با پیامبر شهید شود»).(۶)
این تشبیهات هفتگانه که در مورد انتظار ظهور مهدی(علیه السلام) در این شش روایت وارد شده روشنگر این واقعیت است که یک نوع رابطه و تشابه میان مسأله «انتظار» از یک سو، و «جهاد» و مبارزه با دشمن در آخرین شکل خود از سوی دیگر وجود دارد (دقت کنید).
در روایات متعددی داشتن انتظار چنین حکومتی، به عنوان بالاترین عبادت معرفی شده است.
این مضمون، در بعضی از احادیث از پیامبر(صلی الله علیه وآله) و در بعضی از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) نقل شده است.
در حدیثی می خوانیم که پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: «أَفْضَلُ أَعْمالِ أُمَّتِی اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ»؛ (بالاترین اعمال امت من انتظار فرج از ناحیه خدا کشیدن است).(۷)
و در حدیث دیگری از پیامبر(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: « أَفْضَلُ الْعِبادَةِ اِنْتِظارُ الْفَرَجِ»(۸).
این حدیث اعم از این که انتظار فرج را به معنی وسیع کلمه بدانیم یا به مفهوم خاص، یعنی انتظار ظهور مصلح بزرگ جهانی، اهمیت انتظار را در مورد بحث ما روشن می سازد.
این تعبیرات، همگی حاکی از این است که کشیدن انتظارِ چنان انقلابی، همیشه توأم با یک جهاد وسیع و دامنه دار است، این را در نظر داشته باشید تا به سراغ مفهوم انتظار رفته سپس از مجموع آنها نتیجه گیری کنیم.
مفهوم انتظار؟
«انتظار» معمولاً به حالت کسی گفته می شود که: از وضع موجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتری تلاش می کند.
فی المثل بیماری که انتظار بهبودی می کشد، یا پدری که در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بیماری و فراق فرزند ناراحتند و برای وضع بهتری می کوشند.
همچنین تاجری که از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرو نشستن بحران اقتصادی می باشد این دو حالت را دارد «بیگانگی با وضع موجود» و «تلاش برای وضع بهتر».
بنابراین، مسأله انتظار حکومت حق و عدالت «مهدی»(علیه السلام) و قیام مصلح جهانی در واقع مرکب از دو عنصر است، عنصر «نفی» و عنصر «اثبات».
عنصر نفی همان بیگانگی با وضع موجود و عنصر اثبات خواهان وضع بهتری بودن است.
و اگر این دو جنبه در روح انسان به صورت ریشه دار حلول کند، سرچشمه دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد.
این دو رشته اعمال عبارتند از: ترک هر گونه همکاری و هماهنگی با عوامل ظلم و فساد و حتی مبارزه و درگیری با آنها از یک سو.
خودسازی و خودیاری و جلب آمادگی های جسمی و روحی و مادی و معنوی برای شکل گرفتن آن حکومت واحد جهانی و مردمی از سوی دیگر.
خوب که دقت کنیم می بینیم هر دو قسمت آن سازنده و عامل تحرک و آگاهی و بیداری است.
با توجه به مفهوم اصلی «انتظار»، معنی روایات متعددی که در بالا درباره پاداش و نتیجه کار منتظران نقل کردیم به خوبی درک می شود. اکنون می فهمیم: چرا منتظران واقعی:
گاهی همانند کسانی شمرده شده اند که: در خیمه حضرت مهدی(علیه السلام) یا زیر پرچم او هستند، یا کسی که در راه خدا شمشیر می زند، یا به خون خود آغشته شده، یا شهید گشته است.
آیا اینها اشاره به مراحل مختلف و درجات مجاهده در راه حق و عدالت نیست که متناسب با مقدار آمادگی و درجه انتظار افراد است؟
یعنی، همان طور که میزان فداکاری مجاهدان راه خدا و نقش آنها با هم متفاوت است انتظار، خودسازی و آمادگی نیز درجات کاملاً متفاوتی دارد که هر کدام از اینها با یکی از آنها از نظر مقدمات و نتیجه شباهت دارد.
هر دو جهادند و هر دو آمادگی می خواهند و خودسازی، کسی که در خیمه رهبر چنان حکومتی قرار گرفته یعنی در مرکز ستاد فرماندهی یک حکومت جهانی است، نمی تواند یک فرد غافل، بی خبر و بی تفاوت بوده باشد.
آنجا جای هر کس نیست، جای افرادی است که به حق، شایستگی چنان موقعیت و اهمیتی را دارند.
همچنین کسی که سلاح در دست دارد، در برابر رهبر این انقلاب با مخالفان حکومت صلح و عدالتش می جنگد، آمادگی فراوان روحی و فکری و رزمی باید داشته باشد.
برای آگاهی بیشتر از اثرات واقعی انتظار ظهور مهدی(علیه السلام) به توضیح زیر توجه کنید:
انتظار یعنی آماده باش کامل
من اگر ظالم و ستمگرم، چگونه ممکن است در انتظار کسی باشم که طعمه شمشیرش خون ستمگران است؟!
من اگر آلوده و ناپاکم، چگونه می توانم منتظر انقلابی باشم که شعله اولش دامان آلودگان را می گیرد؟
ارتشی که در انتظار جهاد بزرگی است آمادگی رزمی نفرات خود را بالا می برد، روح انقلابی در آنها می دمد و هر گونه نقطه ضعفی را اصلاح می کند.
زیرا چگونگی «انتظار» همواره متناسب با هدفی است که در انتظار آن هستیم.
انتظار آمدن یک مسافر عادی از سفر.
انتظار بازگشت یک دوست بسیار عزیز.
انتظار فرا رسیدن فصل چیدن میوه از درخت و درو کردن محصول.
هر یک از این انتظارها آمیخته با یک نوع آمادگی است، در یکی باید خانه را آماده کرد و وسائل پذیرائی فراهم ساخت، در دیگری ابزار لازم، و داس و کمباین و...
اکنون فکر کنید آنها که انتظار قیام یک مصلح بزرگ جهانی را می کشند، در واقع انتظار انقلاب و دگرگونی و تحولی را دارند که وسیع ترین و اساسی ترین انقلاب های انسانی در طول تاریخ بشر است.
انقلابی که بر خلاف انقلاب های پیشین جنبه منطقه ای نداشته، بلکه هم عمومی و همگانی است و هم تمام شئون و جوانب زندگی انسان ها را شامل می شود.
انقلابی است سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اخلاقی.
نخستین فلسفه: خودسازی فردی
چنین تحولی، قبل از هر چیز، نیازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانی است که بتوانند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را در جهان بر دوش بکشند، و این، در درجه اول محتاج به بالا بردن سطح اندیشه، آگاهی و آمادگی روحی و فکری برای همکاری در پیاده کردن آن برنامه عظیم است.
تنگ نظری ها، کوته بینی ها، کج فکری ها، حسادت ها، اختلافات کودکانه و نابخردانه و به طور کلی هر گونه نفاق و پراکندگی با موقعیت «منتظران واقعی» سازگار نیست.
نکته مهم این است که: منتظر واقعی برای چنان برنامه مهمی هرگز نمی تواند نقش تماشاچی را داشته باشد، باید از هم اکنون حتماً در صف انقلابیون قرار گیرد.
ایمان به نتائج و عاقبت این تحول، هرگز به او اجازه نمی دهد در صف مخالفان باشد و قرار گرفتن در صف موافقان نیز محتاج به داشتن «اعمالی پاک» و روحی پاک تر و برخورداری از «شهامت» و «آگاهی» کافی است.
من اگر فاسد و نادرستم، چگونه می توانم در انتظار نظامی که افراد فاسد و نادرست در آن هیچ گونه نقشی ندارند بلکه مطرود و منفور خواهند بود، روز شماری کنم؟
آیا این انتظار برای تصفیه روح و فکر و شستشوی جسم و جان من از لوث آلودگی ها کافی نیست؟
ارتشی که در انتظار جهاد آزادی بخش به سر می برد، حتماً به حالت آماده باش کامل در می آید.
سلاحی را که برای چنین میدان نبردی شایسته است به دست می آورد.
سنگرهای لازم را می سازد.
آمادگی رزمی افراد خود را بالا می برد.
روحیه افراد خود را تقویت می کند و شعله عشق و شوق برای چنین مبارزه ای را در دل فرد فرد سربازانش زنده نگه می دارد.
ارتشی که دارای چنین آمادگی نیست، هرگز در انتظار به سر نمی برد، و اگر بگوید، دروغ می گوید.
انتظار یک مصلح جهانی به معنای آماده باش کامل فکری و اخلاقی، مادی و معنوی، برای اصلاح همه جهان است. فکر کنید چنین آماده باشی چقدر سازنده است؟!
اصلاح تمام روی زمین، و پایان دادن به همه مظالم و نابسامانی ها، شوخی نیست و کار ساده ای نمی تواند باشد.
آماده باش برای چنین هدف بزرگی باید متناسب با آن باشد، یعنی باید به وسعت و عمق آن باشد!
برای تحقق بخشیدن به چنین انقلابی مردانی بسیار بزرگ، مصمم، بسیار نیرومند و شکست ناپذیر، فوق العاده پاک و بلندنظر، کاملاً آماده و دارای بینش عمیق لازم است.
و خودسازی برای چنین هدفی مستلزم به کار بستن عمیق ترین برنامه های اخلاقی و فکری و اجتماعی است.
این است معنای انتظار واقعی آیا هیچ کس می تواند بگوید چنین انتظاری سازنده نیست؟
فلسفه دوم: خودیاری های اجتماعی
منتظران راستین در عین حال وظیفه دارند تنها به خویش نپردازند، بلکه مراقب حال یکدیگر باشند، و علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران نیز بکوشند؛ زیرا برنامه عظیم و سنگینی که انتظارش را می کشند، یک برنامه فردی نیست، برنامه ای است که تمام عناصر انقلاب باید در آن شرکت جویند.
باید کار به صورت دسته جمعی و همگانی باشد، کوشش ها و تلاش ها باید هماهنگ گردد، و عمق و وسعت این هماهنگی باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانی باشد که انتظار آن را دارند.
در یک میدان وسیع مبارزه دسته جمعی، هیچ فردی نمی تواند از حال دگران غافل بماند، بلکه موظف است هر نقطه ضعفی را در هر کجا ببیند، اصلاح کند و هر موضع آسیب پذیری را ترمیم نماید، و هر قسمت ضعیف و ناتوانی را تقویت کند؛ زیرا بدون شرکت فعالانه و هماهنگ تمام مبارزین، پیاده کردن چنان برنامه ای امکان پذیر نیست.
بنابراین، منتظران واقعی علاوه بر این که در اصلاح خویش می کوشند وظیفه خود می دانند که دیگران را نیز اصلاح کنند.
این است اثر سازنده دیگری برای انتظار قیام یک مصلح جهانی و این است فلسفه آن همه فضیلت ها که برای منتظران راستین شمرده شده است.
فلسفه سوم: منتظران راستین در فساد محیط حل نمی شوند
اثر مهم دیگری که انتظار مهدی(علیه السلام) دارد، حل نشدن در مفاسد محیط و عدم تسلیم در برابر آلودگی ها است.
توضیح این که: هنگامی که فساد فراگیر می شود و اکثریت یا جمع کثیری را به آلودگی می کشاند، گاهی افراد پاک در یک بن بست سخت روانی قرار می گیرند، بن بستی که از یأس اصلاحات سرچشمه می گیرد.
گاهی فکر می کنند کار از کار گذشته و دیگر امیدی به اصلاح نیست، و تلاش و کوشش برای پاک نگاهداشتن خویش بیهوده است.
این نومیدی و یأس ممکن است آنها را تدریجاً به سوی فساد و همرنگی با محیط بکشاند و نتوانند خود را به صورت یک اقلیت صالح در برابر اکثریت ناسالم حفظ کنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوائی بدانند!
تنها چیزی که می تواند در آنها «امید» بدمد و به مقاومت و خویشتن داری دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند، امید به اصلاح نهائی است، تنها در این صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش برای حفظ پاکی خویش و اصلاح دیگران بر نخواهند داشت.
و اگر می بینیم در دستورات اسلامی یأس از آمرزش، یکی از بزرگ ترین گناهان شمرده شده است و ممکن است افراد ناوارد تعجب کنند که: چرا یأس از رحمت خدا این قدر مهم تلقی شده؟! ـ حتی مهم تر از بسیاری از گناهان ـ فلسفه اش در حقیقت همین است که گناهکار مأیوس از رحمت، هیچ دلیلی نمی بیند که به فکر جبران بیفتد و یا لااقل دست از ادامه گناه بر دارد، و منطق او این است:
اکنون که آب از سر من گذشته است چه یک قامت چه صد قامت؟
من که رسوای جهانم غم دنیا هیچ است!
بالاتر از سیاهی رنگ دیگر نباشد، آخرش جهنم است، من که هم اکنون آن را برای خود خریده ام دیگر از چه می ترسم؟! و مانند این منطق ها...
اما هنگامی که روزنه امید برای او گشوده شود، امید به عفو پروردگار، امید به تغییر وضع موجود، نقطه عطفی در زندگی او خواهد شد و او را به توقف کردن در مسیر گناه و بازگشت به سوی پاکی و اصلاح دعوت می کند.
به همین دلیل، امید را می توان همواره به عنوان یک عامل مؤثر تربیتی در مورد افراد فاسد شناخت، همچنین افراد صالحی که در محیط های فاسد گرفتارند، بدون امید نمی توانند خویشتن را حفظ کنند.
نتیجه این که: انتظار ظهور مصلحی که هر قدر دنیا فاسدتر می شود امید ظهورش بیشتر می گردد، اثر فزاینده روانی در معتقدان دارد، و آنها را در برابر امواج نیرومند فساد بیمه می کند.
آنها نه تنها با گسترش دامنه فساد محیط مأیوس نمی شوند، که به مقتضای:
وعده وصل چون شود نزدیک آتش عشق تیزتر گردد
وصول به هدف را در برابر خویش می بینند و کوشششان برای مبارزه با فساد و یا حفظ خویشتن با شوق و عشق زیادتری تعقیب می گردد.(۹)
پی نوشت ها:
(۱). «بحار الانوار»، جلد ۵۲، صفحه ۱۲۵؛ «محاسن برقی»، جلد ۱، صفحه ۱۷۳، دار الکتب الاسلامیة، قم، ۱۳۷۱ ه ق؛ «مستدرک سفینة البحار»، جلد ۱۰، صفحه ۹۰، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۹ ه ق؛ «معجم احادیث الامام المهدی(عج)»، جلد ۳، صفحه ۴۰۳، مؤسسة المعارف الاسلامیة، طبع اول، ۱۴۱۱ ه ق؛ «مجمع النورین»، صفحه ۲۹۶.
(۲). «بحار الانوار»، جلد ۵۲، صفحات ۱۲۶ و ۱۴۶؛ «محاسن برقی»، جلد ۱، صفحه ۱۷۴، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱ ه ق؛ «معجم احادیث الامام المهدی(عج)»، جلد ۳، صفحه ۴۰۳، مؤسسة المعارف الاسلامیة، طبع اول، ۱۴۱۱ ه ق؛ «کافی»، جلد ۸، صفحه ۱۴۶، دار الکتب الاسلامیة.
(۳). «بحار الانوار»، جلد ۵۲، صفحه ۱۲۶؛ «محاسن برقی»، جلد ۱، صفحه ۱۷۴، دار الکتب الاسلامیة، ۱۳۷۱ ه ق؛ «شرح الاخبار»، جلد ۳، صفحه ۵۷۱، انتشارات جامعه مدرسین قم؛ «انوار البهیة»، صفحه ۳۶۹، انتشارات جامعه مدرسین قم، طبع اول، ۱۴۱۷ ه ق؛ «معجم احادیث الامام المهدی(عج)»، جلد ۳، صفحه ۴۰۳، مؤسسة المعارف الاسلامیة، طبع اول، ۱۴۱۱ ه ق.
(۴). «بحار الانوار»، جلد ۵۲، صفحه ۱۴۲؛ «کافی»، جلد ۱، صفحه ۳۷۱، دار الکتب الاسلامیة، طبع سوم، ۱۳۸۸ ه ق؛ «شرح اصول کافی»، جلد ۶، صفحه ۳۴۲؛ «الغیبة» محمد بن ابراهیم نعمانی، صفحه ۳۲۹، مکتبة الصدوق تهران؛ «معجم احادیث الامام المهدی(عج)»، جلد ۵، صفحه ۲۳۱، مؤسسة المعارف الاسلامیة، طبع اول، ۱۴۱۱ ه ق.
(۵). «بحار الانوار»، جلد ۳۶، صفحات ۳۸۵ و ۳۸۷، و جلد ۵۱، صفحه ۱۳۳، و جلد ۵۲، صفحه ۱۲۲؛ «احتجاج طبرسی»، جلد ۲، صفحه ۳۱۸، نشر مرتضی، مشهد، ۱۴۰۳ ه ق؛ «اعلام الوری»، صفحه ۴۰۸، دار الکتب الاسلامیة.
(۶). «محاسن برقی»، جلد ۱، صفحات ۱۷۲ و ۱۷۳، دار الکتب الاسلامیة؛ «شرح الاخبار»، جلد ۳، صفحه ۴۳۸، انتشارات جامعه مدرسین قم؛ «معجم احادیث الامام المهدی(عج)»، جلد ۳، صفحه ۴۰۲، موسسة المعارف الاسلامیة، طبع اول، ۱۴۱۱ ه ق؛ «کافی»، جلد ۱، صفحه ۳۷۱، دار الکتب الاسلامیة؛ «بحار الانوار»، جلد ۲۷، صفحه ۱۲۷، و جلد ۵۲، صفحات ۱۲۶ و ۱۴۲.
(۷). «بحار الانوار»، جلد ۵۰، صفحه ۳۱۸، و جلد ۵۲، صفحات ۱۲۲ و ۱۲۸؛ «عیون اخبار الرضا»، جلد ۲، صفحه ۳۶، انتشارات جهان، ۱۳۷۸ ه ق؛ «مناقب آل ابی طالب»، جلد ۴، صفحه ۴۲۶، انتشارات علامه قم، ۱۳۷۹ ه ق؛ «مستدرک سفینة البحار»، جلد ۱۰، صفحه ۹۰، انتشارات جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۹ ه ق؛ «معجم احادیث الامام المهدی(عج)»، جلد ۱، صفحه ۲۷۰، و جلد ۴، صفحه ۲۴۹، مؤسسة المعارف الاسلامیة، طبع اول، ۱۴۱۱ ه ق؛ «میزان الحکمة»، جلد ۱، صفحه ۱۸۲، انتشارات دار الحدیث، طبع اول.
(۸). «بحار الانوار»، جلد ۵۲، صفحه ۱۲۵، و جلد ۶۸، صفحه ۹۶، و جلد ۷۴، صفحه ۴۲۲، و جلد ۷۵، صفحات ۳۸ و ۳۲۶؛ «معجم احادیث الامام المهدی(عج)»، جلد ۱، صفحه ۲۷۰، مؤسسة المعارف ۲ الاسلامیة، طبع اول، ۱۴۱۱ ه ق؛ «میزان الحکمة»، جلد ۱، صفحه ۱۸۲، انتشارات دار الحدیث، طبع اول؛ «درّالمنثور»، جلد ۲، صفحه ۱۴۹، دار المعرفة، طبع اول، ۱۳۶۵ ه ق.
(۹). گردآوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دارالکتب الإسلامیۀ، چاپ سی و دوم، ج ۷، ص ۴۴۸.