آیا شفاعت در عالم برزخ هم ممکن است یا فقط مخصوص عالم بعث است؟
آنچه از مجموعۀ آیات و روایات بهدست میآید این است که شفاعت به معنی عام کلمه، در هر سه عالم (دنیا، برزخ و آخرت) صورت میپذیرد، اما محل اصلی شفاعت، به معنی خاص آن، در قیامت و برای نجات از آتش دوزخ است.
براساس شواهد قرآنی، شفاعت در دنیا نیز ممکن است؛ در داستان حضرت یوسف، فرزندان حضرت یعقوب از پدرشان خواستند تا در پیشگاه خدا برای آنان استغفار کند.
حضرت یعقوب خواستۀ آنان را پذیرفت و این چیزی جز شفاعت نیست؛ زیرا شفاعت یعنی اینکه شخص مقرّبی در پیشگاه خدا واسطه شود تا گناهان فرد شفاعتشونده بخشیده شود.
دربارۀ شفاعت در عالم برزخ نیز در روایات بسیاری آمده است که اعمال نیک آدمی همچون نماز، روزه، ولایت و... یا حضور اولیاء الله سبب تخفیف آلام و مجازاتها در این عالم میگردد.
در آخرت نیز اعمالی مانند نماز، روزه، ولایت، توبه و وساطت اولیای الهی شفاعتگر خواهند بود. بنابراین، شفاعت به معنی عام آن، به عالم خاصی منحصر نیست و عوالم سهگانه را در بر میگیرد. البته محل اصلی شفاعت، به معنی خاص آن، قیامت و در آستانۀ عذاب الهی است.
شفاعت در آخرت ردّ نمیشود و موجب بخشودگی کامل شفاعتشونده میشود. شاید دلیل نگرانی ائمه برای شیعیان در عالم برزخ، همین محدودیت دایرۀ شفاعت در عالم برزخ و احتمال رد آن در این عالم باشد.
در قیامت، شفاعت به معنی خاص، ممکن میشود و ائمه و صلحا برای گنهکاران شفاعت میکنند.
به گفتۀ علامه طباطبایی «مسئلۀ شفاعت در آخرین موقف از مواقف قیامت انجام میگیرد و در اینجا است که شفاعتکننده، تقاضای مغفرت شفاعتشونده را میکند تا بدین وسیله وارد دوزخ نشود و یا به کمک شفاعت او، بعضی از کسانی که در دوزخند، خارج شوند» .
روایاتی با این مضمون از ائمه معصومین نقل شده است؛ چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «وَ اللَّهِ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ إِلَّا الْبَرْزَخَ فَأَمَّا إِذَا صَارَ الْأَمْرُ إِلَیْنَا فَنَحْنُ أَوْلَی بِکُم ؛ به خدا سوگند تنها از برزخ بر شما میترسم، ولی هنگامیکه کار به دست ما آید (اشاره به قیامت است)، ما به شما سزاوارتریم».
بنابراین، شفاعت به معنایی که در ذهن عموم افراد جامعه است، مخصوص قیامت است و رهایی از آتش را به ارمغان میآورد، اما به معنی عام آن، در همۀ عوالم (دنیا، برزخ و آخرت) امکانپذیر است.
چرا انسانها با اینکه میدانند سرانجامشان مرگ و بازگشت بهسوی حق است، باز هم پیدرپی گناه میکنند؟
اینکه همۀ انسانها میدانند که روزی خواهند مرد، نمیتواند دلیلی برای دوری آنها از گناه باشد؛ چراکه علاوه بر این باید اعتقاد دیگری نیز داشته باشند و آن، اعتقاد به خدا و روز رستاخیز است.
شک دربارۀ بازگشت به خدا و قیامت یکی از مهمترین عوامل ارتکاب گناه است؛ وقتی انسان دربارۀ این دو اصل اساسی شک داشته باشد، میگوید: باید امروز را غنیمت بشماریم، از کجا معلوم که فردایی نیز باشد؟ اینجاست که هوسها و خواهشهای نفس بر انسان غلبه و او را وادار به گناه میکنند.
اعتقاد قوی و محکم، عامل اساسی دوری از گناه بهشمار میآید، اما کافی نیست؛ شیطان با اینکه خدا و ملائکه را حاضر میدید، تکبر ورزید و سرکشی و گناه کرد. بنابراین، اعتقادداشتن و دانستن، انسان را از خطا مصون نمیدارد؛ چنانکه میبینیم پزشکی که خود از مضرات سیگار بهخوبی آگاه است هم سیگار میکشد، چون از سیگارکشیدن لذت میبرد و چیزی نمیتواند جلودار این کشش درونی باشد.
وقتی لذت گناه در وجود انسان نفوذ کرد، ترک آن گناه برای او سخت میشود؛ مخصوصاً اگر به آن گناه معتاد شود. دراینصورت، اگر آن گناه را ترک کند، احساس میکند چیزی در وجودش کم دارد. پس، این کشش درونی عامل اساسی گناه شمرده میشود و برای اینکه انسان معتقد به گناه آلوده نشود، اولاً باید اعتقاد و ایمان خود را تقویت کند و ثانیاً اگر گناهی کرد، زود توبه کند.