آیا شفاعت به معناى تحت تأثیر قرار گرفتن خداوند در برابر دیگرى - یعنى شفیع - نیست؟ چرا که اگر بگوییم در مسأله شفاعت مؤثر حقیقى تنها و تنها خداست.
بنابراین درخواست شفیع هیچ اثرى نداشته و شفاعت بىمعناست؛ و اگر بگوییم دیگرى نیز در افاضه این فیض الهى از ناحیه خداوند مؤثر است، مستلزم تأثر و انفعال خداوند است!
از طرفی آیا شفاعت کردن شفیع براى رفع عقاب از کسى است که مستحق عقاب است و آیا پذیرش این شفاعت از جانب خداوند به این معنا نیست که رحمت و لطف و مهربانى شفیع بیشتر و بالاتر از رحمت و لطف خداوند است؟
جهت پاسخ به بعضی از این شبهات ابتدا معنا و مفهوم لغوی و اصطلاحی شفاعت را یبان می کنیم بعد به این دو سوال پاسخ ی دهیم.
شفاعت از نظر لغوی
شفاعت از نظر لغوی و اصطلاحی معنای لغوی شفاعت :شفاعت از ریشه و ماده « شفع » به معنای جفت و زوج بوده است و برگرفته از « ضَمُّ الشِّیء اِلَی مِثلِه » است و نقطه مقابل آن « وتر » به معنای فرد و تک و تنهاست .
سپس به ضمیمه شدن فرد برتر و قوی تری برای کمک به فرد ضعیف اطلاق گردیده است ، در واقع مثل این که شخص شفاعت کننده با وسیله ناقصی که شخص شفاعت خواهنده دارد.
ضمیمه می شود و تشکیل یک زوج را می دهند که با آن می تواند به مقاصدی که قبلاً بر اثر ضعف و قصور نمی رسیده است ، برسد .معنای لغوی «شفاعت»، ضمیمه کردن و پیوند دادن چیزی به چیز دیگر(1)
شفاعت در محاورات عرفی
شفاعت در محاورات عرفی و گفت و گوی روزمره مردم ، قالباً به معنای وساطت و درخواست شخص آبرومندی از بزرگی برای عفو مجرمی یا ترفیع درجه و پاداش خدمتگزاری به کار می رود .
در حقیقت شخصی که متوسل به شفیع می شود نیروی خود را به تنهایی کافی نمی بیند و به این جهت نیروی خود را با نیروی شفیع ضمیمه می کند و در نتیجه آن را مضاعف نموده تا به آنچه می خواهد نائل شود .
معنای اصطلاحی شفاعت :
شفاعت در اصطلاح عبارت است از وساطت یک مخلوق میان خداوند و مخلوقی دیگر چه در دنیا و چه در آخرت ، چه وساطت در خیر و نفع چه وساطت در دفع شر و ضرر .
یکی از مظاهر رحمت واسعه خداوند ، مغفرت و آمرزش است . مغفرت و آمرزش الهی مانند هر رحمت دیگر خداوند از طریق مجاری خاص و بر اساس قانون و نظام اسباب و مسببات به بندگان می رسد .
همان گونه که رحمت و هدایت الهی از طریق واسطه به مردم می رسد و انبیا و وحی و کتاب های آسمانی که برای هدایت مردم فرستاده شده اند .
واسطه خروج ازظلمات به نور هستند ، رحمت مغفرت و آمرزش الهی نیز از طریق مجاری خاصی به مردم می رسد یعنی فیض مغفرت الهی نیز از قانون و نظام اسباب و مسببات مستثنی نیست و از طریق اسباب و وسایل به بندگان می رسد .
تعریف شفاعت
همان سبب بودن و تأثیرگزاری اسباب بر طبق نظام حاکم بر عالم هستی است و در حقیقت در نگرش توحیدی ، فیض الهی وقتی به واسطه ها نسبت داده می شود « شفاعت » است .
سبب بودن جمیع علت ها و اسباب طبیعی ( همچون سوزندگی آتش ، روشنی و حرارت بخشیدن خورشید ، درخشندگی ماه ) و نیز سببیت و تأثیرگذاری علل معنوی ( مانند سبب بودن توبه و استغفار برای آمرزش گناهان و نقش پیامبران و کتاب های آسمانی در جهت هدایت انسان ها ) همگی شفاعت نامیده می شود .
این اسباب و علت های طبیعی و معنوی ، شفیعان و واسطه های فیض الهی اند .شفاعت در مغفرت عبارت از وساطت در رسیدن مغفرت و آمرزش الهی به بندگان گنهکار است بنابراین حقیقت شفاعت ، رسیدن فیض مغفرت و آمرزش الهی از طریق مجاری و اسباب آن به بندگان است .
تعبیر استاد شهید مطهری (ره) ازشفاعت
به تعبیر استاد شهید مطهری (ره) شفاعت ، در حقیقت همان مغفرت الهی است که وقتی به خداوند که منبع و صاحب خیرها و رحمت هاست ، نسبت داده می شود ، با نام مغفرت خوانده می شود و هنگامی که به وسایل و مجاری رحمت منصوب می گردد ، نام شفاعت به خود می گیرد .(2)
بنابر این در شفاعت ، شفیع میان خداوند و بنده گنهکار واسطه می شود و سبب می شود که آمرزش و مغفرت الهی شامل حال انسان گنهکار بشود .
البته ممکن است این شفاعت در دنیا باشد مانند شفاعت توبه و ممکن است در آخرت و روز رستاخیز باشد مانند شفاعت اولیای الهی برای گنهکاران در روز قیامت.(3)
شفاعت ارتباط نزدیکی با مفهوم توسل دارد؛
شفاعت ارتباط نزدیکی با مفهوم توسل دارد؛ بر این اساس توسل کار فردی است که به دیگری پناه میبرد و از او طلب شفاعت میکند و شفاعت کار شخصی است که به او توسل شده و او از خدا میخواهد آن فرد را ببخشاید.
در دعای توسل که از دعاهای مشهور است در کنار توسل جستن به چهارده معصوم از هر کدام از آنان نیز درخواست شفاعت شده است.
در جمله پایانی دعا نیز، توسل و شفاعت در کنارهم قرار گرفته است«یا سادَتی وَمَوالِی اِنّی تَوَجَّهْتُ بِکمْ اَئِمَّتی وَعُدَّتی لِیوْمِ فَقْری وَحاجَتی اِلَی اللّهِ وَتَوَسَّلْتُ بِکمْ اِلَی اللّهِ وَاسْتَشْفَعْتُ بِکمْ اِلَی اللّهِ فَاشْفَعُوا لی عِنْدَ اللّهِ
ترجمه:ای آقایان و سرورانم، من به شما پیشوایان و توشه هایم برای روز تنگدستی روی آوردم، و نیازم به سوی خداست، و توسّل جستم به سوی خدا، پس در نزد خدا واسطه من شوید. [4]
شفاعت بر دو قسم است: شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی
شفاعت تکوینی عبارتست از وساطت علل وجودی در میان خداوند و موجودات دیگر. از این نظر تمام اسباب و علل وجودی، شفیع محسوب می شوند.
شفاعت تشریعی نیز خود بر دو قسم است: یکی شفاعت کنندگان در دنیا که سبب مغفرت، آمرزش و قرب الهی می شوند. موارد زیر را می توان از جمله این شفاعت کنندگان برشمرد:
توبه، (5) قرآن (6) و ایمان (7) عمل صالح، مساجد، مکانهای متبرک، روزهای شریف، انبیاء، ملائکه و مؤمنان.
دیگری شفاعت کنندگان در جهان آخرت و قیامت، یعنی ملائکه، انبیاء، شهدا. از آیه 143 سوره بقره، این گونه استفاده می شود که منظور از شهدا، شاهدان اعمال هستند. نه کشته شدگان در راه خدا.
پاسخ به شبهات
آیا رحمت شفیع از رحمت خداوند بیشتر است؟
*آیا لازمه اعتقاد به شفاعت ، این نیست که رحمت شفیع بیشتر از رحمت خداوند است و اگر شفاعت نباشد خداوند گنهکار را عذاب می کند ؟
شفاعت در حقیقت همان مغفرت و رحمت الهی است که از سوی او اعطا می شود ، او اراده کرده تا بنده گنهکارش را ببخشد .
و بر اساس حکمت عالی خود ، شفیعان را به عنوان سبب و واسطه تعیین کرده و از آنان خواسته است تا واسطه در مغفرت و بخشش گنهکاران باشند .
شفیعان برای کسانی شفاعت و طلب بخشش می کنند که خداوند اراده کرده آنان را ببخشد در نتیجه نه تنها رحمت شفیعان بیشتر و گسترده تر از رحمت الهی نیست بلکه در اساس غیر از رحمت الهی هیچ فیض و رحمتی نیست .
رحمت از جانب اوست لکن اراده حکیمانه الهی بر اعطای رحمت از طریق اسباب خاص است به این جهت خود او شفیعان را سبب اعطای رحمت آمرزش قرار داده است .
خداوند پزشک و داروی خاص را سبب شفای بیمار قرار داده است و این به آن معنا نیست که رحمت پزشک و یا تأثیر دارو بیشتر از رحمت و قدرت خداوند است ؛ بلکه تأثیر گذاری در دایره حکمت ، رحمت و قدرت الهی است .
پس این انگاره که ( اگر شفیعان شفاعت نکنند خداوند گنهکار را عذاب می کند ) کلیت ندارد و شاید خداوند به گونه دیگری به تناسب لیاقت وی او را مشمول لطف و رحمت قرار دهد .
از این رو شفاعت به عنوان یکی از راه های رحمت و بخشش خداوند است و منافاتی ندارد که خداوند از راه های دیگر نیز بندگان خویش را بیامرزد .
البته این انگاره به یک معنا صحیح است و آن توجه به نقش واسطه های فیض الهی است و این که خداوند فیض خود را از طریق وسایط (اسباب ) اعطا می کند همچنان که با وساطت پزشک و دارو ، شفا و سلامتی بیمار حاصل می شود .
اما اگر مقصود این باشد که خداوند منفعل از عمل شفیعان است و خواست و اراده او به بخشش تعلق نگرفته ، سخن نادرستی است چون وساطت شفیعان برخواسته از اراده خدا و تجلی آن است.(8)
اعتقاد به شفاعت جرات بر گناه نیست؟
* آیا اعتقاد به شفاعت موجب جرأت افراد به گناه و شانه خالی کردن از مسؤولیت نمی شود ؟
این ایراد را از دو راه می توان پاسخ داد :اول از راه نقض به آیاتی که دلالت بر شمول و توسعه رحمت خداوند دارد مانند « ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء»(9)
مشخص است که این آیه مربوط به توبه نیست به دلیل آن که شرک از آن استثنا شده در صورتی که اگر مربوط به توبه بود استثنای شرک از آن صحیح نبود زیرا آن هم با توبه آمرزیده می شد .
دوم از راه حل : این که وعده شفاعت و تبلیغ آن در صورتی موجب تجری بر معصیت می شود که دو شرط در آن جمع گردد :
1. تعیین مجرم به نام و نشان و یا تعیین گناهی که شفاعت درآن واقع می شود به طوری که هیچ گونه ابهامی در آن باقی نماند آن هم به صورت منجز نه معلق بر شک مشکوک الوجودی بوده باشد .
2. تأثیر شفاعت به طور مطلق در تمام انواع گناهان در تمام ازمنه به طوری که اثر آن را به کلی معدوم کند .
مثلاً اگر بگویند همه مردم یا فلان طایفه خاص هرگز بر گناهانشان مجازات نمی شوند یا گفته شود فلان گناه عقوبتی بر آن نمی شود ، چنین وعده ای مسلماً باطل و باعث جرأت مردم بر معصیت و بی اثر ساختن تکلیف است .
ولی اگر این دو قسمت مبهم گذارده شود و تعیین نشود که شفاعت در چه گناهان و در حق چه اشخاصی است و یا این که عقابی که به واسطه شفاعت برداشته می شود .
جمیع انواع عقوبت و در تمام ازمنه است یا نه ، در این صورت هیچ کس نمی داند آیا مشمول شفاعت خواهد شد یا نه و با این وضع کسی جرأت بر معاصی پیدا نمی کند .
اما در مقابل احتمال شمول شفاعت نسبت به او روح رجا و امیدواری را در وی بیدار کرده و از یأس از رحمت خدا در برابر گناهان جلوگیری به عمل می آورد .
و همان طور که به مقتضای آیه شریفه « ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم و ندخلکم مدخلاً کریما »(10).
کسی که گناهان کبیره را ترک کند خداوند سیئات و گناهان صغیره او را می بخشد و خداوند وعده فرموده که اگر از گناهان کبیره اجتناب شود ، صغائر را بیامرزد ، چه مانعی دارد که بگوید :
اگر ایمان خود را تا پایان عمر حفظ کنید و با ایمانی سالم مرا ملاقات نمایید شفاعت شفاعت کنندگان را درباره شما قبول می کنم و این معنا موجب جرأت کسی بر گناه نمی شود .
زیرا تمام گفت و گو در همین حفظ ایمان است چون معاصی ایمان را تضعیف کرده و دل را سخت و شرک را به انسان نزدیک می کند.(11).
آیا شفاعت با عدالت تناقض ندارد؟
* آیا شفاعت عدالت خدا را زیر سؤال نمی برد و به زبان امروزی پارتی بازی نیست ؟
بررسی همه جانبه و نگاه به تمام ابعاد مسأله شفاعت ما را به حقایق رهنمون می کند که پاسخ سؤال را به خوبی تبیین می کند به این جهت توجه به نکات ذیل ضروری است :
۱- استحقاق شفاعت شفاعت یکی از مظاهر رحمت گسترده الهی است و به اراده خدا و به رضایت او شفیعان اجازه شفاعت دارند .
یعنی بر خلاف پارتی بازی است که شخص مجرم واسطه ای پیدا می کند و از طریق پول و قدرت او را وادار می کند تا بر قاضی و حاکم تأثیر بگذارد .
در شفاعت همه چیز تنها و تنها برخواسته از اراده حکیمانه خداوند است و او به شفیع اجازه می دهد تا بر اساس اراده و خواست الهی در مورد برخی بندگان که استحقاق عفو الهی را دارند شفاعت کنند شفاعت اولیای الهی بی حساب و گزاف نیست .
تأمل و درنگ در شرایط شفاعت و شفاعت شوندگان آشکار می سازد که شفاعت در حقیقت پاداش و جایزه الهی به کسانی است که در دنیا اهل ایمان و عمل صالح بوده اند.
یعنی بر خلاف پارتی بازی که امری ناروا و ناحق است و بر پایه استحقاق افراد نیست ، شفاعت بر مبنای استحقاق و قابلیت افراد استوار است . آنان این قابلیت را به واسطه عقیده و عمل خویش در دنیا تحصیل کرده اند .
۲- قانون شفاعت شفاعت قانونی حکیمانه و بر اساس رحمت وفضل الهی است و مقدم بر قانون کیفر و عذاب مجرمان است .
به عنوان مثال در قوانین کشورها طبق یک ماده قانونی ، کسی که مرتکب جرم خاصی شود باید ۵ سال زندانی بکشد و طبق ماده قانونی دیگر هر مجرمی که واجد شرایط عفو باشد قبل از تحمل دوره کامل حبس مورد عفو قرار گرفته و آزاد می شود .
عفو چنین مجرمی نه تبعیض است و نه نقض قانون بلکه بر اساس قانون دیگری است که مقدم و حاکم بر قانون اولیه کیفر مجرمان و برخاسته از قابلیت شخص مجرم است .
۳- عدم تبعیض در شفاعت خداوند با هیچ کس رابطه قوم و خویشی ندارد و بین بندگان در امکان و بهره مندی از قانون شفاعت تبعیضی قائل نمی شود.
هر انسانی قادر است با تحصیل شرایط از شفاعت بهره مند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروی قرار دهد یعنی شفاعت قانونی عام و فراگیر و بااعلام قبلی است برخلاف پارتی بازی که به صورت گزینشی ، فردی ، غیر فراگیر و نامبتنی بر پایه استحقاق است.(12).
*با توجه به این که قرآن ، سنت های الهی را ثابت و تغییر نا پذیر معرفی می کند ( سوره فاطر آیه ۴۳ )
آیا شفاعت با سنت الهی « کیفر مجرمان » منافات ندارد ؟
چنان که کیفر و عذاب تحت شرایط خاصی متوجه مجرمان می شود و این یک سنت الهی است ، آمرزش و بخشش برخاسته از رحمت گسترده الهی نیز تحت ضابطه و شرایط خاصی متوجه گنهکاران می شود .
یعنی ( کیفر و بخشش ) دو قانون و سنت الهی است که هرکدام با ضوابط و شرایط مخصوصی در گستره خاص خود جاری می شوند .
از طرف دیگر رحمت خدا بر غضب او غلبه دارد بنابراین سنت ( رحمت ) حاکم بر سنت و قانون ( غضب ) است .از این رو با توجه به نوع جرم ها دو نوع قانون وضع شده است و مجرمان دو دسته اند :
۱- کسانی که عقیده و عمل آنان در دنیا به گونه ای است که استحقاق بخشش و مغفرت الهی را دارند . این گروه بر اساس سنت الهی و قانون شفاعت مورد رحمت و مغفرت الهی قرار می گیرند .
2- کسانی که به واسطه شدت زشتی عقاید و اعمالشان استحقاق مغفرت الهی را ندارند . این گروه بر اساس سنت و قانون کیفر الهی با غضب الهی وکیفر اخروی مواجه خواهند شد.(13)
آیا اعتقاد به شفاعت با آیه « و ان لیس للإنسان الا ما سعی » (14) در تناقض نیست ؟ نخست باید دانست سعی و تلاش آدمی تنها به تلاش های ظاهری و فعالیت های فیزیکی منحصر نیست بلکه ارتباط معنوی و محبت به اولیای خدانیز از اعمال با فضیلت شمرده شده است .
علاوه بر این شفاعت اولیای الهی متوقف بر شرایطی است که همگی بر عمل و استحقاق شفاعت شونده استوار است و کسانی که در دنیا با سعی و تلاش خود این شرایط را تحصیل کرده اند مشمول شفاعت خواهند شد .
در تعبیر روایات شفاعت پاداش و هدیه الهی به انسان هایی است که عمل به عقیده آنان مورد پسند و رضایت خداوند است .
این پاداش بر اساس اصل قرآنی « لیس للإنسان الا ما سعی » تنها به کسانی داده می شود که در دنیا تلاش و سعی خود را در عمل به دستورات و وظایف الهی و رسیدن به مقام قرب او و نیز جلب رضایت او به کار گرفته اند.
و با اولیای الهی هم فکر و هم عقیده و همراه شده اند .البته ممکن است که گاهی دچار خطا و لغزش نیز شده باشند ، در حقیقت این افراد به واسطه عمل خود در دنیا استحقاق مغفرت الهی را در آخرت پیدا کرده اند
توجه به بعضی آیات و روایات ، نقش مهم عمل انسان را در بهره مندی از شفاعت بیشتر آشکار می سازد :
1- قرآن کریم ، عمل نکردن به وظایف و دستورات دین را علت عدم بهره مندی برخی اهل دوزخ از شفاعت می داند : « از اهل جهنم سؤال می شود چه چیزی شما را جهنمی کرد ؟
گویند : از نمازگزاران نبودیم و بی نوایان را اطعام نمی کردیم و با اهل باطل در هرزه فرو می رفتیم پس شفاعت شفیعان به حال آنان سودی نمی بخشد ». (15).
2- امام صادق علیه السلام می فرمایند : هرکس دوست دارد شفاعت شافعان در مورد او سودمند باشد باید رضایت خداوند را جلب کند و هیچ کس رضایت خدا را جلب نخواهد کرد مگر با اطاعت از خدا ، پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام.(16)
3- قرآن کریم می فرماید : « ما لی الظالمین من حمیم ولا شفیع یطاع »(17) در روز قیامت برای ستمگران ، دوست و شفاعت کننده ای که شفاعتش پذیرفته شود وجود نخواهد داشت .
بنا بر این نجات با شفاعت ، بر اساس سعی و عمل به اضافه لطف و رحمت خداوند است در نتیجه شفاعت نه تنها با آیه بالا در تناقض نیست بلکه منطبق بر آن و مبتنی بر عمل انسان است.(18)
لازمه صحت شفاعت این است که خداوند تحت تاثیر شفاعت کنندگان قرار گیرد یعنی شفاعت ایشان موجب مغفرت (که فعل الهی است ) بشود .
پذیرفتن شفاعت به معنای تحت تاثیر قرار گرفتن نیست چنانکه قبول توبه و استجابت دعا نیز چنین لازمه نادرستی ندارد.
زیرا در همه این موارد، کارهای بندگان موجب آمادگی برای پذیرش رحمت الهی میشود و به اصطلاح ( شرط قابلیت قابل است نه شرط فاعلیت فاعل.)(19)
با وجود توانایی خدا بر بخشش مستقیم چه نیازی به شفاعت وجود دارد؟؟
خداوند قدرت بخشش مستقیم را دارد؛ امّا خود برای ایجاد امید و شایستگی بیشتر در شفاعت شونده جهت توبه و نیز برای ترفیع مقام توبه کننده و هر بنده ای شفاعت را جعل فرموده است.
شفاعت در شکل صحیح که مد نظر قرآن و روایات می باشد، در عرض توبه نیست تا با وجود یکی، توجیهی برای عملکرد دیگری وجود نداشته باشد.
بلکه شفاعت از طرف خود خداوند متعال به عنوان یکی از راه های توبه معرفی شده است تا شفاعت شونده امید بیشتری به بخشش خداوند پیدا کند.
در واقع شفاعت بر محور دگرگونى موضع «شفاعت شونده» دور مى زند؛ یعنى شخص شفاعت شونده به کمک شفیع خود را در وضع مطلوبى قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگى گردد .
و در مسیر کمال قرار گیرد. ضمن اینکه طبق برخی روایات شفاعت برای همه انسانها، اعم از گناه کار و نیکوکار مفید است و می تواند باعث افزایش مقام و عامل مؤثری در کمال باشد. (20)
آیا شفاعت همان توبه است؟
توبه و شفاعت در عرض هم نیستند که با وجود یکی نیازی به دیگری نباشد. شفاعت یکی از راه های توبه است و از طرف خداوند به عنوان راهی برای بازگشت وضع و جعل شده است.
حکمت جعل شفاعت از سوی خداوند برای بندگان هم این است که شفاعت شونده در وضعیت بهتری از حیث امید به بخشش و مراتب توبه قرار گیرد .
و در پیشگاه معبود خود از مقامات شفاعت کننده برای خویش وسیله و اعتبار بیشتری کسب کرده و خود را خس بی ارزشی نپندارد که توبه او ارزشی نزد خدا ندارد.(21)
به تعبیر دیگر توبه مراحلى دارد، و ندامت از گناه و تصمیم براى پاک بودن در آینده تنها مرحله نخستین آن است.
مرحله نهایى آن به این حاصل مى شود که توبه کار از هر نظر به حالت روحانى قبل از گناه در آید و در این مرحله است که شفاعت شافعان و پیوند و ارتباط با آنها مى تواند اثر بخش باشد.(22)
نتیجه:
اگر شفاعت شرک میبود، در قرآن و سنت، حرام محسوب میگشت. هرگاه شفاعت کردن برای پیامبر(ص) و دیگر شفیعان در قیامت حق و مشروع باشد، طلب شفاعت از آنان نیز حق و مشروع خواهد بود.
رفع عقاب ممکن است «فضل» باشد و هیچ یک از دو عنوان «ظلم» و «عدل» بر آن صدق نکند. به بیان دیگر رفع عقاب فضل است و بالاتر از عدل. خدای سبحان براساس عدل خود برای تبهکاران عذاب معین کرده است، اما رفع عقاب به واسطه شفاعت، فضل و احسان است.
درست است که خدا از رگ گردن به ما نزدیکتر است، ولی حکمت خلقت انسان بر روی زمین اقتضا داشته به جای اینکه مستقیما با بشر صحبت کند رسولانش را برای ارشاد و هدایت مردم بفرستد و باز همین حکمت اقتضا داشته جایگاه این رسولان و هدایت کنندگان را در نظر مردم بالا برد تا امر هدایت کاملتر انجام گیرد.
اگر شفاعت شرک میبود، در قرآن و سنت، حرام محسوب میگشت. هرگاه شفاعت کردن برای پیامبر(ص) و دیگر شفیعان در قیامت حق و مشروع باشد، طلب شفاعت از آنان نیز حق و مشروع خواهد بود.
عتقاد به شفاعت موجب جرأت بر گناه در افراد شده و روح سرکشی را در گناهکاران و مجرمان زنده میکند؛ لذا اعتقاد به آن، با روح شریعت اسلامی و سایر شرایع سازگاری ندارد!
شفاعت از آن جهت که نوعی تأثیرگذاری در هستی است، از مظاهر و جلوههای ربوبیت خداوند است و بدین جهت به او اختصاص دارد.
ولی این مطلب با اعتقاد به حق شفاعت برای پیامبران و صالحان منافات ندارد، زیرا خداوند، خود به ایشان اذن شفاعت داده است، همانطور که در سایر امور هم هیچ چیز اثری ندارد مگر خداوند به آن اذن تأثیر داده باشد
پی نوشت ها :
1. لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، میر دامادى، جمال الدین، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، 1414 هـ ق، چاپ سوم، ج 8، ص 183 و 184 و 185.
2.مجموعه آثار ج ۱ ص ۲۵۹۶ .
3. شفاعت و توسل ص ۳۰ – ۳۴۷
4.متن دعا.
5. سوره زمر، آیه 54.
6. سوره مائده، آیه 16.
7. سوره حدید، آیه 28.
9. شفاعت وتوسل ص۲۳.
10.- شفاعت وتوسل ص۳۵-۳۷.
11. سوره نساء ، آیه 51
12. سوره نساء ، آیه ۳۱ .
13.تفسیرالمیزان ج۱ ص۲۱۸-۲۲۰.
14.شفاعت وتوسل ص۴۰و۴۱.
15.شفاعت وتوسل ص۴۲.
16.سوره نجم ، آیه39
17. سوره مدثر، آیه ۴۲ – ۴۶.
18. بحار ج۸ ص۴۰.
19 سوره غافر ، آیه ۱۸.
20. پیدایش مذاهب، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1384 هـ ش، چاپ اول، ص 168.
21. ن.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 هـ ش، چاپ نهم، ج 6، ص 532.
22. ن.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 1، ص 233-235.
چرا شفاعت موجب تغییر نظر خدا میشود؟
منتشر شده در
پرسش ها و پاسخ ها