سؤال:
مرگ دست خداست و خداوند یا عزرائیل گیرندۀ جانها هستند؛ یعنی تا خدا نخواهد کسی نمیمیرد. با این توضیح، کسیکه خودکشی یا خودسوزی میکند گناهکار است یا نه؟
پاسخ:
پرسش شما دو بخش دارد که جداگانه به هریک پاسخ خواهیم داد:
- خودکشی از گناهان کبیره و اشدّ کبائر است و فرقی میان کشتن خود یا غیر نیست؛ بهعبارتدیگر، تمام عقوبتهایی که بر قتل دیگران مترتب میشود، برای خودکشی هم وجود دارد.
خداوند متعال میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا... لا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ عُدْواناً وَ ظُلْماً فَسَوْفَ نُصْلیهِ ناراً وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیراً؛ خودتان را نکشید، بهدرستی که خداوند به شما اهلایمان مهربان است و کسی که از روی تعدّی، تجاوز و ستم به خود، قتل نفس کند، زود باشد که او را در آتشی سخت درآوریم و این برای خدا سهل و آسان است» .
یکی از وجوهی که برای این آیه ذکر شده، خودکشی است و کلمۀ «ظلماً» به خودکشی اشاره دارد.
امام صادق (ع) فرمود: «مَنْ قَتَلَ نَفْسَهُ مُتَعَمِّداً فَهُوَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِداً فِیهَا؛ کسی که عمداً خودکشی کند، در آتش دوزخ جاودانه است» . بنابراین کسیکه خودکشی میکند، مرتکب معصیت بزرگی شده و به جهنم میرود. البته باید به این نکته توجه کرد که ممکن است کسی دچار مشکلات روحی و روانی شدید شود و اختیار رفتار و کردار خود را از دست بدهد؛ ازاینرو، نمیتوانیم این حکم را به همه تعمیم دهیم.
- گفتهاید که عبارت «مرگ دست خداست»، به این معنی است که مرگ با ارادۀ خدا محقق میشود و لذا شائبۀ عدم ارتکاب معصیت به ذهن میرسد.
در جواب باید گفت که أجل، در اصل یعنی «مدت معین» و قضای اجل یعنی «تعیین مدت یا به آخر رساندن مدت». همچنین، به «فرا رسیدن مرگ» نیز اجل میگویند.
بسیاری از موجودات از نظر ساختمان طبیعی و ذاتی، استعداد و قابلیت بقا را برای مدتی دارند، ولی در اثنای این مدت ممکن است بر اثر عواملی از رسیدن به نهایت عمر طبیعی بازمانند یا برعکس، این مدت افزایش یابد؛ مثلاً یک چراغ نفتسوز به تناسب حجم مخزن نفتش ممکن است بیست ساعت استعداد روشنایی داشته باشد، اما وزش باد و ریزش باران و عدم مراقبت میتواند سبب کوتاهی عمرش گردد یا برعکس، با افزایش مخزن نفت میتوان بر این مدت افزود.
این موضوع دربارۀ انسان نیز صادق است. انسان از نظر ساختمان طبیعی، استعداد سپریکردن عمر معینی را ـ که در لوح الهی ثبت شده است ـ دارد. بعد از پایان یافتن استعداد طبیعی و ذاتی، عمر او به پایان رسیده و اجل فرا میرسد. این اجل حتمی یا مسمی نامیده میشود. اگر وضعیتی به وجود آید یا موانعی ایجاد شود که اجل زودتر یا دیرتر از موعد طبیعی واقع شود، اجل غیرحتمی یا معلق نامیده میشود و درعینحال، در لوح محفوظ ثبت و ضبط است.
در روایات، پارهای از عواملی که موجب افزایش یا کاهش عمر (تغییر در اجل معلق) میشود، بیان شده است؛ مثلاً صدقه و صلۀرحم باعث طولانیشدن عمر و قطعرحم موجب کمشدن عمر و فرارسیدن زودتر اجل میشوند؛ یعنی اجل معلق را تغییر میدهند.
در هر حال، اجلی که انسان با آن از دنیا میرود، اجل حتمی و مسمی است. گاهی اجل حتمی با اجل معلق و غیرحتمی یکی میشود و گاهی زودتر یا دیرتر واقع میشود. اجل کسیکه خودکشی میکند، در علم الهی معلوم است؛ یعنی خداوند میداند که او کی میمیرد، اما اجل او اجل غیرحتمی است، چون اگر خودکشی نمیکرد، میتوانست بیشتر زنده بماند؛ بهعبارتدیگر، انسان با عمل خود گاهی اجل خود را جلو میاندازد. بنابراین، درست است که حضرت عزراییل جان انسان را میگیرد، اما گاهی انسان به اقداماتی دست میزند که زمان مرگ خود را زودتر رقم میزند؛ مثلاً خودکشی میکند؛ یعنی خود را در موقعیتی قرار میدهد که زمان مرگش نزدیک میشود. این امر هنگامی رخ میدهد که فرد در نهایت بیایمانی و عدم توکل و اعتقاد به خدا قرار دارد.
در نتیجه، اینکه گفتهاند: مرگ و زندگی به دست خداست، به این معنی نیست که انسان هیچکاره باشد، بلکه اختیار انسان هم یکی از عوامل تعیینکنندۀ مدت عمر است که در مواردی مانند خودکشی، رعایتنکردن نکات بهداشتی و ایمنی و ... خود را نشان میدهد؛ بههمیندلیل در روایات از عوامل مؤثر در افزایش طول عمر سخن رفته است، عواملی مانند صلۀرحم، خوشخلقی.
از سوی دیگر، اینگونه نیست که همهچیز در اختیار انسان باشد، بلکه عوامل دیگری هم در زمان مرگ انسان مؤثر است که به اختیار او نیست. اینکه میگوییم مرگ به دست خداست یعنی اولاً، اختیار انسان کاملاً تعیینکننده نیست و ثانیاً، خدا به زمان مرگ انسان علم دارد. البته متأسفانه تصور نادرستی از سرنوشت و قضاوقدر در ذهن بسیاری از مردم وجود دارد.