یکی از نکته های راهبردی که از سراسر آیات الهی برداشت می شود تقابل همیشگی حق و باطل بوده است. این سیر تاریخی از قبل از خلقت زمین، با دشمنی ابلیس با حضرت آدم(علیه السلام) آغاز شده است. «وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا ...إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ(اعراف/۲۲) و پروردگارشان آنها را ندا کرد... که شیطان دشمن آشکار شماست؟»
بعد از آمدن بر روی زمین، این تقابل در دشمنی هابیل و قابیل جلوهگر می شود. در مقابل حضرت موسی(علیه السلام) فرعون و در مقابل حضرت ابراهیم(علیه السلام) نمرود و.. و این سیر در زندگی تمام انبیای الهی وجود دارد«وَکَذٰلِکَ جَعَلنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الإِنسِ وَالجِنِّ یوحی بَعضُهُم إِلیٰ بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُرورًا ۚ وَلَو شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلوهُ ۖ فَذَرهُم وَما یَفتَرونَ(انعام/۱۱۲) اینچنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنها بطور سری (و درگوشی) سخنان فریبنده و بیاساس (برای اغفال مردم) به یکدیگر میگفتند؛ و اگر پروردگارت میخواست، چنین نمیکردند؛ (و میتوانست جلو آنها را بگیرد؛ ولی اجبار سودی ندارد.) بنابر این، آنها و تهمت هایشان را به حال خود واگذار».
وقتی که بعثت نبی اتّفاق میافتد و نبی مبعوث می شود... مفسدان و مستکبران و استعمارگران...طبعاً با او مخالفت می کنند... چون ضدّ ظلم است، ضدّ غارت ثروت های بشری است.
امروز هم این گونه است که با تاسیس نظام اسلام شیعی، ظالمان و مستکبران عالم در مقابله با این جریان حق از تمام ابزارهای خود استفاده نموده تا به مقابله جریان حق آمده و با آن تقابل کنند. اما سرانجام این تقابل، پیروزی حق است.