چرا مردم بعد از پیامبر به سراغ امیرالمومنین(ع) نرفتند؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
چرا مردم بعد از پیامبر به سراغ امیرالمومنین(ع) نرفتند؟

چرا بعد از پیامبر مردم به سراغ غیر امیر المومنین علیه السلام رفتند با اینکه یقین داشتند افضل الناس امیر المومنین علیه السلام است؟

 

پاسخ به شبهه

 

آنچه مسلم است این است که کوتاهی و قصور مسلمانان صدر اسلام و حداقل مسلمانان ساکن مدینه، در رابطه با موضوع خلافت امیر المؤمنین (ع) از باب جهل و بی خبری نبوده است بلکه این بی تفاوتی، سکوت و عدم اطاعت از روی توجه و آگاهی بوده است. زیرا شخصیت ممتاز امیر المؤمنین (ع) برای مسلمانان صدر اسلام، یک چهره ای شناخته شده و کاملاً آشنا بود و برتری و درخشش حضرت در میان اصحاب پیامبر (ص) و لیاقت و شایستگی حضرت برای امر خلافت و زعامت امت بعد از پیامبر، بر همگان آشکار بود.

از سوی دیگر با توجه شایستگی های منحصر به فرد امیر المؤمنین و بنابراین به دستور وحی، پیامبر اکرم (ص) مکرراً مسأله خلافت و جانشینی علی (ع) را در موارد متعددی مطرح و اعلام نموده بود که مهم ترین آن، صحنة با شکوه غدیر است که پیامبر(ص)، علی (ع) را در حضور جمعیت انبوه حاضر به خلافت بعد از خود معرفی نمود و از حاضران نیز بیعت گرفت. این جریان در منابع شیعه و سنی از طرق صحابه به طور متواتر منعکس شده است.

بررسی و ریشه یابی عوامل این رخداد مهم تاریخی نیاز به تبیین و تحلیل گسترده دارد که در این سه روایت، عوامل اساسی و کلیدی این رخداد تلخ، اشاره می گردد:

 

کینه خواص مدینه نسبت به حضرت علی علیه السلام

 

عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع کَیْفَ مَالَ النَّاسُ عَنْهُ إِلَی غَیْرِهِ وَ قَدْ عَرَفُوا فَضْلَهُ وَ سَابِقَتَهُ وَ مَکَانَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ إِنَّمَا مَالُوا عَنْهُ إِلَی غَیْرِهِ لِأَنَّهُ کَانَ قَدْ قَتَلَ آبَاءَهُمْ وَ أَجْدَادَهُمْ وَ أَعْمَامَهُمْ وَ أَخْوَالَهُمْ وَ أَقْرِبَاءَهُمْ الْمُحَارِبِینَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ عَدَداً کَثِیراً فَکَانَ حِقْدُهُمْ عَلَیْهِ لِذَلِکَ فِی قُلُوبِهِمْ فَلَمْ یُحِبُّوا أَنْ یَتَوَلَّی عَلَیْهِمْ وَ لَمْ یَکُنْ فِی قُلُوبِهِمْ عَلَی غَیْرِهِ مِثْلُ ذَلِکَ لِأَنَّهُ لَمْ یَکُنْ لَهُ فِی الْجِهَادِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص مِثْلُ مَا کَانَ لَهُ فَلِذَلِکَ عَدَلُوا عَنْهُ وَ مَالُوا إِلَی غَیْرِهِ.

 

از حضرت ابی الحسن علیه السّلام، راوی می‏گوید:

راجع به امیر المؤمنین علی علیه السّلام از آن حضرت پرسیده و عرضه داشتم:

چگونه مردم از آن حضرت روی گردانده و مایل به دیگری شده با این که فضل و سابقه آن حضرت و موقعیّتش نزد رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله را می‏دانستند؟

حضرت فرمودند: جهت روی گردانیدن مردم از آن حضرت و مایل شدن به دیگری این بود که

آن جناب پدران و اجداد و عموها و دایی‏ها و نزدیکانشان را که تعداد زیادی بوده و با خدا و رسول خدا به محاربه برخاسته بودند کشت.

لذا کینه آن حضرت در دل ایشان جای گرفت از این رو دوست نداشتند که حضرتش بر آنها ولایت و سروری داشته باشد

امّا نسبت به غیرش چنین کینه ه‏ای نداشتند، لا جرم از آن حضرت عدول کرده و متمایل به غیر او گردیدند.

 

شدت عدالت امیرالمؤمنین(ع)

 

امام علی(ع) صفتی داشت که مردم آن را نقطه ضعف می‌شمردند. آنان با تمام فضایل و کمالاتی که برای حضرت قائل بودند اما به پندار خود یک عیب و ضعف اساسی نیز برای آن حضرت سراغ داشتند، و آن ایراد این بود که علی(ع) بسیار سختگیر و انعطاف‌ناپذیر در اجرای عدالت است.

به خصوص در مواردی که مربوط به احکام شرعی، حقوق مردم و بیت‌المال باشد! نمونه آن داستان عقیل برادر امام علی(ع) و فردی نابینا و در عین حال عیالوار که سهم او از بیت‌المال کفاف زندگی‌اش را نمی‌داد.

اما حضرت یک درهم بیشتر از سهم او از بیت‌المال به برادرش نداد! و می‌فرمود: اگر یک درهم بیشتر از سهمت به تو بدهم در آخرت باید به آتش جهنم بسوزم.

 

نادانی و انکار حق مردم

 

امیرالمؤمنین (ع) در نامه ای به برادرش عقیل ضمن بیان شباهت‌های خود با پیامبر خدا صلی الله علیه وآله، دو علت از علل مخالفت خلفا و دیگران با خودش را «نادانی آنان در شناخت حق وی و انکار برتری‌هایش» معرفی نموده و می‌فرماید:

«بدان که عرب، امروز برای جنگ با برادرت گرد آمده اند، همان گونه که پیش از این [ نیز] به مبارزه با پیامبرصلی الله علیه وآله برخاسته بودند و به حقّ وی جاهل و برتری هایش را منکر شده بودند».

آنگاه در مورد آنان و عملکردشان فرمود:«آیا مایلید که از زیانبارترین انسان ها به شما خبر دهم؟ الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛ کسانی اند که کوشش آنان در راه زندگانی دنیا، نقش بر آب شده است و چنین می انگارند که نیکوکردارند».

 

 

منابع:

علل الشرایع ج ۱ ص ۱۴۵

ثقفی کوفی، الغارات، ج2، ص431.

بحارالانوار، ج 41، باب 107، روایت 23)

خوانده شده 29 مرتبه