آیه مشهور اعطای زکات[انگشتری] در رکوع، تنها یکی از ادله شیعیان برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است. خداوند در این آیه شریفه میفرماید: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»؛[1] «سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند».
بنا بر روایات معتبر و متعدد که در کتابهای شیعه[2] و اهل سنت[3] ذکرشدهاند، مؤمنی که در رکوع نماز، زکات و صدقه پرداخت کرده است، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است؛ ازاینرو این آیه ازجمله دلایل حقانیت تشیع محسوب میگردد.
وهابیت سابقه تاریکی در تکفیر بقیه مسلمانان دارد و در فضای رسانهای از هر راهی برای حمله به اعتقادات شیعیان و ایجاد شبهه استفاده میکند. این افراد ادعا کردهاند که آیه ولایت از متشابهات است و بنا بر حکم قرآن نمیتوان به متشابه استناد کرد.[4] دلیل تشابه آیه را نیز ذکر نشدن نام امیرالمؤمنین علی علیهالسلام بهصورت صریح دانستهاند. این مطالب را با عبارتی از مرحوم محمدجواد مغنیه همراه میکنند و مدعی میشوند ایشان فرموده که اگر اسم امام علیهالسلام درجایی ذکر نشود، کلام متشابه میگردد و ذکر نام امام و جانشین پیامبر صلیاللهعلیهوآله لازم است.[5] صحت و سقم این ادعا و انتساب نیز نیاز به بررسی دارد.
معنای محکم و متشابه
اصطلاح محکم و متشابه در قرآن کریم ذکرشده است،[6] اما درباره تعیین متشابه و محکم قرآنی نظرات متعدد و مختلفی وجود دارد. علامه طباطبایی رضواناللهتعالیعلیه در تفسیر المیزان شانزده نظر مختلف درباره معنای متشابه را ذکر میکنند و هرکدام از نظرات را بررسی و نقد میفرماید،[7] سپس نظر خویش را اینگونه بیان میدارند: «آيات متشابه طورى است كه مقصود از آن براى فهم شنونده روشن نيست و چنان نيست كه شنونده بهمجرد شنيدن آن مراد از آن را درک كند؛ بلكه در اینکه منظور فلان معنا است يا آن معناى ديگر ترديد مىكند و ترديدش برطرف نمىشود تا آنکه به آيات محكم رجوع نموده و به كمک آنها معناى آيات متشابه را مشخص كند».[8] با این مقدمه نیکوست، آیه ولایت را بررسی کنیم و صحت ادعای مخالفان را طی چند نکته بسنجیم؛
1. معنای آیه ولایت بسیار روشن و در برخورد ابتدایی، در معنای آیه تردید و شکی ایجاد نمیشود. در آیه تنها صفت و کاری که فقط امیرالمؤمنین علی علیهالسلام انجام داده ذکرشده است و معنای کلمات نیز تشابه و ابهامی ندارد.
2. نهتنها بنا بر تعریف علامه طباطبایی از محکم و متشابه؛ بلکه بنا بر نظرات دیگری که در این باب مطرحشده، این آیه شریفه از محکمات محسوب میشود و هیچکدام از تعاریف متشابه بر این آیه صدق نمیکند.
3. عبارت مرحوم مغنیه در کتاب تفسیر «الکاشف» ارتباطی با آیه ولایت ندارد. ایشان میفرماید؛ واژه امام گاهی به معنای عام و گسترده بهکارمیرود و شامل پیامبران میشود، در این صورت ازنظر ایشان لازم است خداوند متعال با وحی الهی نام آن پیامبری که به مقام امامت رسیده است، بهطور صریح ذکر کند تا جلوی خلط و اشتباه مخاطبان گرفته شود. درجایی که واژه امام درباره پیامبران به کار نمیرود و منظور از امام، وصی و جانشین پیامبر است، لازم نیست در قرآن و وحی الهی به نام وصی تصریح شود و باید خود پیامبر جانشین خویش را در بین مردم با نام و نشان روشن معرفی نماید.[9] معلوم نیست وهابیت خشکمغز از کدام قسمت این فرمایش مرحوم مغنیه، متشابه بودنِ آیه ولایت را برداشت کردهاند!
4. صرف ذکر نام یا صفت ارتباط مستقیم با متشابه یا محکم بودن جمله ندارد. جملهی «رهبر معظم انقلاب مردی حکیم است که راه امام راحل را با جدیت ادامه میدهد» هیچ ابهامی ندارد، درحالیکه نه نام رهبر فعلی ایران در جمله ذکرشده است و نه نام رهبر سابق بهصراحت آمده است. جمله «علی! برو پیش حسین و همانکه میدانی را از او بگیر» بااینکه در آن دو اسم آمده، مبهم است و معلوم نیست که چه چیزی قرار است بین این اشخاص ردوبدل شود.
5. بسیار عجیب است که این گروه، آیاتی مانند آیه مصاحبت و همراهی ابوبکر با پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله را بهعنوان فضیلت ابوبکر ذکر میکنند، درحالیکه نه نام ابوبکر در آیه غار آمده و نه همراهی و مصاحبت، فضیلت محسوب میشود. چگونه آیه ولایت که صراحت در سرپرستی و امامت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام دارد را متشابه میدانند!؟
آیه ولایت تمام معیارهای آیات محکم الهی را دارد. ادعای متشابه بودن این آیه و ارتباط دادن آن با کلام مرحوم مغنیه ادعایی بیدلیل و مغرضانه محسوب میگردد.
پینوشت:
[1]. مائده: 55.
[2]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج35، ص197-203.
[3]. امینی، عبدالحسین، الغدیر، چاپ اول، اعلمی، بیتا، ج2، ص52.
[4]. آلعمران: 7.
[5]. تلگرام، سیف المقاومة: https://t.me/Modafean_SonnatTt/4433.
[6]. آلعمران: 7.
[7]. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، چاپ سوم، اسماعیلیان، بیتا، ج3، ص32-41.
[8]. همان، ج3، ص41.
[9]. المغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، چاپ چهارم، دارالانوار، 2009م، ج1، ص197.