اشاره
نزدیک به یک قرن است که مسئلة تقریب مذاهب به یکی از محورهای گفتگو در بین مصلحان، متفکران و نیز متعصبان مذاهب گوناگون اسلامی تبدیل شده است. بسیاری از متفکران و مصلحان مسلمان از سر دلسوزی و خردمندی، و البته عدهای نیز از سر مصالح سیاسی، شعار تقریب را سر دادهاند، از آن سوی، مخالفِت مخالفانِ تقریب نیز از سر اعتقاد و شور دینی است، گرچه گروهی اندک نیز از روی مصالح سیاسی بر طبل تفرقه میکوبند.میتوان این اندیشهها و آثار ناظر به تقریب را در چند جریانِ کلیتر دستهبندی کرد. این کار میتواند ما را در شناخت رویکردی که تقریب را ماندگار و پایدار میسازد یاری کند.
این مقاله پس از گزارش اجمالى آثار نوشتهشده دربارۀ تقریب و دستهبندى آنها، به جریانشناسى تقریب مىپردازد. برای این منظور نخست از ملاک یک جریان تقریبى سخن رفته است و آنگاه پنج جریان بدین ترتیب معرفى شدهاند: 1. مخالفان تقریب، 2. وحدت سیاسى اجتماعى، 3. تأکید بر مشترکات و معذور دانستن یکدیگر در موارد اختلافى، 4. تفسیر خاص از مسئله امامت، و 5. تأکید بر مشترکات و بازنگرى موارد اختلافى. در هر جریان، مهمترین آثار نوشته شده و شخصیتهاى آن از میان شیعه و اهل سنت معرفی شده است.
مقدمه
مسئله تقریب مذاهب اسلامى که نزدیک به یک قرن است در جهان اسلام محور گفتوگوهاى مصلحان، متفکران و نیز متعصبان مذاهب گوناگون است، به حدى از رشد و کمال رسیده که سزاوار است از بیرون نگریسته و تحلیل شود و رویکردها و تحریرها و تقریرهایى که از آن صورت گرفته به بحث درآید تا موضوع و محل نزاع شفافتر گردد.
تقریب میان مذاهب را طیفهاى وسیعى از متفکران و مصلحان از سر دلسوزى و خردمندى دنبال مىکنند، چنانکه عدهاى اندک نیز از سر مصالح سیاسى در پى آن هستند. مخالفان تقریب نیز عمدتاً از سر اعتقاد و سوز دینى آن را دنبال مىکنند، گرچه گروهى اندک از روى مصالح سیاسى بر طبل تفرقه مىکوبند و آتش نزاع را شعلهور نگه مىدارند. در این نوشتار تلاش مىشود رویکردهاى گوناگونى که در هر دو طیفِ مخالفان و موافقان تقریب مطرحاند گزارش شود.
پیش از پرداختن به جریانشناسى و گزارش رویکردها، توجه به چند نکته ضرورى است:
الف) تاکنون در باب تقریب منابع بسیار به چاپ رسیده است مرورى بر این منابع مىتواند مقدمهاى براى جریانشناسى تلقى گردد. دکتر احمد زقاقى آثارى را که تاکنون دربارة وحدت نوشته شدهاند به شش گروه تقسیم کرده است:
1- پژوهشهایى که نویسندگان آنها تلاش کردهاند از سختى تحقق وحدت بکاهند و موانع درونى نزد علماى فریقین را بشکنند. نمونه این آثار مقالات منتشر شده در مجله رسالة الاسلام در قاهره است که از سوى جماعة التقریب بین المذاهب الاسلامیة (دار التقریب) منتشر مىشد.
2- گردآورى مقالات پراکنده در مجله رسالة الاسلام که نمونه آن را در کتاب قصة التقریب گردآورده محمّد المدنى سردبیر رسالة الاسلام و نیز الوحدة الاسلامیة أو التقریب بین المذاهب السبعة، اثر عبدالکریم بىآزار شیرازى مىتوان دید.
3- بررسىهاى تحلیلى و نقدى در یک موضوع معین فقهى، کلامى، تاریخى، اصولى و... که نمونه آن را در مجله رسالة التقریب وابسته به مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى و یا مقالات ارائهشده در کنفرانسهاى سالانه وحدت اسلامى و همایشهاى مجمع التقریب و سازمان تبلیغات اسلامى (همگى در ایران) مىتوان دید؛ مانند مقاله«عملیات الخطأ والانحراف والتصحیح والالتقاء فی الفکر السیاسى الاسلامى» نوشته دکتر کلیم صدیقى و مقاله «خطوات من اجل التقریب الحقیقى» نوشته صائب عبدالحمید.
4- پژوهشهاى علمى تطبیقى که نویسندگان آنها برای تقویت مذهب خود با نگاه تقریبى تلاش کردهاند. به تعبیر دیگر ظاهر آن تقریب و باطن آن دعوت به مذهب نویسنده و دفاع از آن است؛ از قبیل: معالم المدرستین، علامه عسکرى، الخطط السیاسیة لتوحید الامة الاسلامیة از احمد حسین یعقوب و الصیاغة المنطقیة للفکر السیاسى الاسلامى نوشته دکتر حسن عباس حسن و المراجعات اثر علامه عبدالحسین شرفالدین.
5- پژوهشهاى فلسفى- کلامىای که نویسندگان آنها به بررسى برخى از مبانى کلامى، فلسفى و یا سیاسى یکى از دو مذهب پرداختهاند؛ مانند جلد دوم نشأة الفکر الفلسفى فی الإسلام نوشته دکتر على سامى نشار، نظریة الامامة لدى الشیعة الإثناعشریة نوشته دکتر محمود صبحى، و الصلة بین التصوف و التشیع اثر دکتر مصطفى شیبى.
6- نوشتههاى ترویجى و تبلیغىای که از سوى نویسندگانى صورت گرفته که از یک مذهب به مذهب دیگر گرویدهاند؛ مانند نوشته ادریس الحسینى مغربى با عنوان الاختیار الصعب فی المذهب و المعتقد که زمینهها و علل انتخاب تشیع را توضیح مىدهد (زقاقی، 1429ب: 5 ـ 7؛ 1429الف: 3)
به نظر مىرسد این تقسیمبندى براى کتابهاى منتشرشده جامع نیست، ضمن آنکه از منطق روشنى نیز پیروى نمىکند. اگر از ایراد فنى منطق تقسیم بگذریم لااقل به این گروههاى ششگانه مىبایست دو گروه دیگر را اضافه کرد:
1) کتابهایى که درباره تاریخچه تقریب یا شرح حال و تحلیل پیشتازان تقریب به نگارش درآمدهاند؛ مانند قصة التقریب از استاد سید هادى خسروشاهى و سلسله کتابهایى که مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى در ایران، با عنوان روّاد التقریب، طلایهداران تقریب و منادیان وحدت منتشر کرده است که تاکنون بیش از بیست عنوان از این سلسله به چاپ رسیده است.
2) کتابهایى که در نقد تقریب یا ارائه برخى از راهحلها براى تقریب با نگاه خاص تدوین شده است؛ مانند کتاب خود دکتر زقاقى. در ادامه مقاله نیز به نمونههایی از این آثار اشاره خواهیم کرد.
ب) آیتاللّه محمّد واعظزاده خراسانى، صور پنجگانهاى را براى تقریب ذکر کرده، مىگوید اینها مورد قبول طرفداران تقریب نیست؛ آن موارد عبارتند از:
1. الغاى کلیه مذاهب اسلامى و پیروى از سلف صالح؛
2. پذیرفتن اصول مشترک مذاهب و کنار گذاشتن مسائل اختلافى؛
3. ادغام مذاهب؛
4. تأسیس مذهب جدید؛
5. انتخاب یکى از مذاهب موجود (1373الف: 132 ـ 133 و 150).
نکته اى که در این زمینه باید بدان اشاره کرد این است که این موارد چنانکه گفته شده صورتهایى ذهنى هستند که در خارج طرفدار ندارد؛ یعنى کسانى که از تقریب سخن گفتهاند سخنشان بر مبناى این صور نبوده است. بدین جهت اگر کسانى برخى از این موارد را ادعا و در آثار خود دنبال مىکنند، با رویکرد و نگاه تقریبى میان شیعه و اهل سنت نیست. در اینجا برای روشنشدن مطلب به دو مورد اشاره میکنم:
شیخ محمّد عبده براى سازگارى فقه با تحولات زندگى استفاده از مذاهب مختلف را پیشنهاد مىکند. مرحوم حمید عنایت دیدگاه وى را چنین توضیح داده است:
اصل دوم «تلفیق» است که مقصود عبده از آن آمیختن و سازگار کردن احکام مذاهب چهارگانه اهل سنت در حل مسائل اجتماعى است. فقهاى سنّى پیش از عبده نیز قبول داشتند که قاضى در تفسیر قواعد فقهى مىتواند از هر یک از مذاهب چهارگانه، حتى اگر مذهب خود او نباشد، در مواردى معین پیروى کند. عبده این اصل را نیز تعمیم داد و گفت به اقتضاى اوضاع و احوال مىتوان از هر یک از مذاهب چهارگانه اقتباس کرد، بلکه احکام هر چهار مذهب را به اضافه تعالیم حقوقدانانی که به هیچ یک از آنها تعلق ندارند، باید با یکدیگر بهطور منظم مقایسه کرد و سنتز یا ترکیبی از بهترین آراى حقوقى را فراهم آورد (1370: 140 ـ 141)
همچنین احمد محمّد شاکر در کتاب نظام الطلاق فی الاسلام، برخى از آرای شیعه را از قبیل بطلان سه طلاق در یک مجلس، و لزوم اشهاد در طلاق را پذیرفته است (1418: 43، ش 67؛ 59، ش 106: 80ـ81، ش 152ـ154). این دو نفر گرچه به گونهای از اسلام بلا مذاهب سخن گفتهاند و آن را در منظومه فکری خود طراحی کردهاند، لکن هیچ یک از این دو این تلاش علمى را بهعنوان عملى تقریبى و برای تحقق تقریب شیعه و سنى انجام ندادهاند.
ج) در معرفى هر جریان به معرفى مهمترین آثار مکتوب و نیز خلاصه دیدگاه و تاریخ شکلگیرى پرداخته مىشود.
اینک پس از بیان این مقدمات به گزارش اجمالى جریانها و رویکردها به تقریب پرداخته و آن را ذیل پنج عنوان بررسى مىکنیم:
یکم) مخالفان تقریب
منظور از مخالفان تقریب کسانىاند که در میان اهل سنت و شیعه، تقریب را عملى انحرافى و ساخته و پرداخته رقیب مىدانند. در اینجا به معرفى چهار نفر که اثر مکتوب در این زمینه دارند مىپردازیم:
1- ناصر القفارى
یکى از مخالفان تقریب دکتر ناصر بنعبداللّه بنعلى القفارى است. شاید بتوان گفت قدیمیترین و مفصلترین نوشته از او است.مسألة التقریب بین اهل السنة و الشیعة، ناصر بنعبداللّه بنعلى القفارى، ریاض: دار طیبة، 1412ق، 2 ج، 396 + 435ص. این کتاب چنانکه در مقدمه آن آمده، پایاننامه فوق لیسانس نویسنده است که در سال 1398 قمرى از آن دفاع کرده و سپس آن را به چاپ رسانده است.
کتاب در دو جلد منتشر و در دو بخش تنظیم شده است. بخش نخست حاوى آرا و عقاید اهل سنت و شیعه است. جلد اول آن به این موضوع اختصاص دارد و البته عمده آن در تبیین عقاید شیعه است. بخش دوم که جلد دوم را تشکیل مىدهد مسئله تقریب را مطرح کرده و داعیهداران آن را در شیعه و اهل سنت به بحث مىگذارد.
نویسنده با تعصب بسیار به موضوع نگریسته و نقلهاى نادرست را با کجفهمى و قضاوتهاى ناصواب همراه کرده است.وى تقریب را در شکل کنونى «بدعت بزرگ» مىداند: «فکانت دعوة التقریب هی "البدعة الکبرى" التی أرادت أن تعطی الکفر و الضلال والإلحاد صفة الشرعیة واسم الإسلام» (1412: 2 / 278). از لابهلاى نوشته مفصل او مىتوان دو دلیل بر مخالفت با تقریب استخراج کرد:
1- شیعه جزو فرقههاى حق نیست تا بتوان با آن تقریب کرد. به تعبیر دیگر، تقریب در جایى است که فرقههایى بر حق در میان مسلمانان شکل گرفته باشند، ولى شیعیان به جهت عقاید خاص و ویژهاى که دارند بر باطلاند نه بر حق و از این رو جایى براى تقریب با آنها نیست؛ لذا در جایى از کتاب به تعامل شایسته با اهل کتاب توصیه دارد، ولى نسبت به شیعه چنین توصیهاى دیده نمىشود.
وى پس از ذکر آیات قرآن در باب وحدت مىنویسد:لکن هذا المنهج خاص بالمسلمین الذین یهتدون بهدى اللّه أما من یتسمى بالاسلام و هو ضد الاسلام فانه یجب کشفه لتعرف الامة عداوته و لایجدى معه سلوک هذا السبیل (همان: 1 / 8).فمع من نتحد ـ معشرَ أهل السنّة؟ مع من یطعن فی قرآننا، و یفسره على غیر تأویله و یحرف الکلم عن مواضعه، و یزعم تنزیل کتب إلهیة علی الأئمة... و یکفر الصدیق و الفاروق و اُمالمؤمنین و أحب نسائه إلیه عائشة رضى اللّه عنها وطلحة و الزبیر و غیرهم من أجلة الصحابة رضوان اللّه علیهم، و یرى الشرک توحیدا، والإمامة نبوة، والأئمة رسلاً أو آلهة، و یخادع المسلمین باسم التقیة(همان: 2 / 280)
2- پرچمدار تقریب در گذشته و حال شیعیاناند و آنان با سپر تقیه قصد نفوذ در میان اهل سنت را دارند و تقریب را بهانهاى براى ترویج افکار و اندیشهها و کتب خود مىدانند و از این تقریب، اهل سنت خسارت دیدهاند:
و قد سببت دعوة التقریب خسارة کبرى لأهل السنّة، و ضررا کبیرا لا یتصوره إلا من وقف على عدد القبائل التی ترفضت بجملتها، فضلاً عن الأفراد، حتى تحولت العراق ـ مثلاً ـ بسبب هذه الدعوة من أکثریة سنّیة إلى أکثریة شیعیة. و شیوخ الروافض یخططون لنشر الرفض بکل وسیلة تحت شعار التقریب و بعد العراق بدأوا فى مصر و غیرها من بلاد العالم الإسلامی، و اشتروا الأقلام و غروا ضعاف النفوس و الإیمان، و خدعوا أصحاب الغفلة و الجهل.
و جعلوا منهم أبواق دعایة للرفض و الروافض. و بسبب دعوة التقریب سکت أهل السنة أو جلهم عن بیان باطل الروافض و إیضاح الحق. و باسم هذه الدعوة وجدت کتب الرافضة و نشراتهم و رسائلهم، مکانا لها فی بلاد السنّة. و أصبح رجال الرفض یتحرکون وسط بلاد السنّة بیسر و سهولة و ینشرون کتبهم و یقیمون ندواتهم و یفتحون مراکز لهم (همان: 2 / 278ـ279(
2- عبدالمنعم النمر
وى کتابى دارد با عنوان المؤامرة على الکعبة من القرامطة الى الخمینى که در سال 1988 در قاهره توسط مکتبة التراث الاسلامى به چاپ رسیده است. نویسنده تقریب را تلاشى از سوى عالمان شیعه براى شیعهکردن اهل سنت مىداند؛ به این عبارت بنگرید:هذا التقریب الذى اعلنه علماء الشیعة عندنا (محمدتقى القمى) و ظل عشرات السنین یرددونه لم یتقدم خطوة، ولم تر منه الا محاولات لتشییع علماء السنة وجرهم الى مذهبه وکسبه تنازلات منهم باسم التقریب (المؤامرة على الکعبة من القرامطة الى الخمینى: 45؛ به نقل از : زقاقی، 1429ب: 270)
3- میرسیداحمد روضاتى
وى یکى دیگر از مخالفان تقریب است و کتابى دارد با مشخصه هاى زیر:
گفتگوى یک دانشمند شیعى با یک عالم سنى یا مناظره و مباحثه پدر شیخ بهایى، ترجمه میر سید احمد روضاتى، تهران: مترجم، 1387ق / 1346ش، 194ص، فارسى، وزیرى.این کتاب ترجمه رساله مناظرة مع بعض العامة اثر حسین بنعبدالصمد عاملى (م 984ق) است که بسیار کمحجم و مباحثهاى است میان نویسنده و یک عالم سنى اهل حلب به سال 951ق. مترجم این رساله را در صفحات 139 تا 185 ترجمه کرده ولى دو سوم هر صفحه توضیحات و تعلیقات مترجم است.
از ابتداى کتاب تا صفحه 138 نیز دو مقدمه مترجم بر چاپ اول و دوم مىباشد. مترجم در ضمن مقدمه در چند نوبت به مسئلة تقریب پرداخته، آن را نقد مىکند. در جایى گفته است:فکر تقریب بین مذاهب اسلامى از افکار علماى سنى است که فقط براى جلوگیرى از تبلیغات مذهب شیعه به وجود آمده، و اولین فردى که در این راه قدم برداشته شافعى امام سنیان است (1387: 27).
در جایى دیگر مىگوید:اما علماى سنىمذهب از همان قدیم براى کمکردن اختلافات و مخصوصاً براى جلوگیرى از نشر مذهب شیعه و ترویج آن به فکر تقریب بین مذاهب افتادند و از گوشه و کنار به راههاى مختلف وسیله آن را فراهم مىکردند (همان: 23).
4- یعسوبالدین رستگار جویبارى
وى کتابى دارد با عنوان حقیقت وحدت در دین و حکمت عید الزهراء علیهاالسلام (1424ق، قم: مؤلف، 192ص، جیبى (فاقد مجوز نشر) که در آن به مخالفت با امر تقریب و وحدت برخاسته است.نویسنده، این کتاب را در دو فصل تنظیم کرده که در فصل نخست مسئله وحدت را به بحث گذارده و در 27 بند مطالبى را کشکولوار آورده است و در فصل دوم حکمت عید الزهراء را ضمن 26 بند دیگر به همان شیوه مطرح کرده است.
این کتاب نه تنها روشمند، علمى و مستند نیست؛ بلکه به جهت لحن و ادبیات نوشتار و توهین و تکفیر و تفسیق شایسته نشر و ترویج نیز نیست. عقیده نویسنده را در باب وحدت مىتوان از مطالبى مانند این عبارت به دست آورد:شعار بىشعور هفته وحدت بین شیعه و سنى و تقریب ادیان و مذاهب و... که در مملکت حضرت صاحب الزمان علیهالسلام داده مىشود و عامه مردم از حقیقت این امر ناآگاهاند، این یک نقشه شیطانى براى خلط بین حق و باطل و تضعیف حق و تقویت باطل و سرانجام با نابودى حق منتهى مىگردد، مىباشد (74)
دوم) وحدت سیاسى ـ اجتماعى
شاید بتوان نخستین تلقى از وحدت و تقریب و سابقهدارترین آن را تأکید بر همزیستى مسالمتآمیز و وحدت سیاسى اجتماعى در برابر دشمن مشترک دانست. این تلقى از تقریب دو منظر دارد. یکى درونآیینى که مسلمانان را از نزاع و جنگ با یکدیگر پرهیز مىدهد و آنان را به همزیستى مسالمتآمیز دعوت مىکند. یادآورى نزاعهاى تاریخى و جنگ و کشتارها و هتک حرمتها و... با این غرض و هدف صورت مى گیرد.
دیگرى منظر برونآیینى است؛ یعنى مسلمانان بهعنوان یک خانواده بزرگ همیشه و در طول تاریخ در معرض خطر و هجوم دشمن بیرونى بودهاند، از جنگهاى صلیبى گرفته تا حملات صهیونیستها. از این رو باید در برابر دشمن مشترک اختلافات داخلى را به فراموشى سپرد (براى نمونهاى از این دست تحلیلها مراجعه شود به مقاله «تألیف اهل قبله»، مجله حوزه، شماره 12، 1364ش/ 1406ق: 105 ـ 122)
نادرشاه افشار، در نخستین سال سلطنتش، علماى همه فرقههاى اسلامى را جمع کرد و آنان را متقاعد ساخت که وحدتشان ضامن بقاى اسلام و نومیدى کفّار و دوام سلطنت ایران است و از آنان تعهّد کتبی گرفت که تعصّبات فرقهاى و سَبّ و لعن و تکفیر را کنار بگذارند و علیه یکدیگر فتوا ندهند و اقدام نکنند ) سایکس، 1330: 2 / 366؛ لارنس، 1331: 131). پاسخ شیخ الشریعه اصفهانى (م 1329ق) به یکى از پیشوایان جعفرىمذهب بخارا در سال 1328ق، نیز این دیدگاه را نشان مىدهد:
امروز روزى است که همه فِرق مسلمین باید نزاع خانگى را موقوف دارند و به معاونت و معاضدت یکدیگر مقابله کنند با آنها که اضمحلال شرایع اسلام و ایمان و انهدام اساس شریف قرآن و تبدیل ناقوس با صوت اذان و ذهاب اسم پیغمبر آخر الزمان علیه و آله افضل صلوات الملک المنان را طالب و عمل کنند به وصیت آن جناب در مسمة حنیف و ید واحده بر من سواى خود شوند و زیاده از این تقویت قواى اجانب را به توهین و تضعیف قواى خود و شیوع اخبار موحشه که تصدیق وقع به اسهم بینهم مىنمایند نکنند، تا کى مسلمین در خواب و اغترار و اجانب هوشیار و بیدار کار (اردوش، 1384: 546)
سوم) تأکید بر مشترکات و معذور دانستن یکدیگر در موارد اختلافى
یکى از جریانهاى تقریب که بسیارى از داعیهداران عالِم و فهیم تقریب آن را مطرح و دنبالمىکنندتأکید بر مشترکات و معذوردانستن یکدیگر در موارد اختلافىو بحث علمى درباره آنها یا مسکوت گذاردن این اختلافات است. اینان بر این عقیدهاند که مشترکات 85 تا 90 درصد مذاهب اسلامى را تشکیل مىدهد (رک: واعظزاده، 1373الف: 151(
1- آیتاللّه محمّدآصف محسنى
از ایشان کتابى با عنوان تقریب مذاهب از نظر تا عمل (قم: نشر ادیان، 1386) منتشر شده که حاوى چند مصاحبه از ایشان در موضوعات مختلف وحدت است.ایشان در یکى از مصاحبهها مىگوید:تقریب، یعنى همکارى در ترویج و حفظ مشترکات دینى که بسیار زیاد است و معذور دانستن همدیگر در مورد اختلافات، روى اصل: للمصیب أجران و للمخطىء أجر واحد. و برادرى و دوستى بهعنوان مسلمان، روى اصل: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات: 10) در زندگانى اخلاقى، اجتماعى، سیاسى و بالأخره مورد چهارم، عدم توهین به پیشوایان و اصول مذهبى سایر اهل مذاهب اسلامى (محسنی، 1386: 107(
2- آیتاللّه محمّد واعظ زاده خراسانى
از ایشان دو کتاب در این زمینه منتشر شده است. کتاب پیام وحدت حاوى مصاحبههاى ایشان در زمینه وحدت است و در کتاب نداى وحدت، سخنرانىهاى ایشان در زمینه وحدت گردآورى شده است. وى در کتاب پیام وحدت مىگوید: بنابراین آنچه مورد قبول ما است و علماى گذشته هم بر آن صحه گذاشتهاند این است که: هرچند همه مذاهب اسلامى داراى مبانى خاص و اصول ویژه خود هستند، با اینهمه عناصر مشترک هم بین آنها فراوان است و ما با دقت نظر درمىیابیم که حدود هشتاد و پنج درصد بلکه نود درصد عناصر اعتقادى، فقهى و اخلاقى بین تمامى مذاهب مشترک است، ما بایستى بر این اصول مشترک که به وحدت مسلمانان مىانجامد تأکید بورزیم، زیرا فلسفه حرکت ما، رسیدن به وحدت اسلامى است، و در بقیه مسائلى که مورد اختلاف علماى مذاهب است باب اجتهاد را باز گذاشته و با بحث و تبادل نظر علمى در مسائل فقهى، کلامى و اخلاقى به نزدیکساختن دیدگاههاى آنان بپردازیم (1373الف: 151 و 133)
3- علامه سمنانى (م 1391ق)
مىتوان گفت علامه حائری سمنانى[1] نیز در مقاله «الى اخواننا المسلمین» که در سال 1370ق / 1951م در مجله رسالة الاسلام به چاپ رسیده است چنین نظرى دارد. وى علاوه بر لازم دانستن رجوع مجتهدان شیعه و اهل سنت به جوامع چهاردهگانه حدیثى (یعنى صحاح سته، کتب اربعه شیعه، وافى، بحار الأنوار، وسائل الشیعة و مستدرک الوسائل) براى تحقق فحص، راه مصالحه شیعه و اهل سنت را در امامت و خلافت چنین توضیح مى دهد:
فإن ملاک التسنن الخالص عن الزوائد التعصبیة إنما هو صحة الخلافة الملیة لا إنکار الإمامة السماویة المنصوصة، و لا الإعراض عن علوم أهل بیت الرسالة و روایاتهم و فتاواهم، کما أن ملاک التشیع الکامل اعتقاد الإمامة المنصوصة لعلى و الأئمة الأحد عشر من ولده و افتراض طاعتهم فی العلوم الدینیة لا إبطال خلافة من قام بمصالح الأمة مع العدل و الزهد و الأمانة على بیت المال لإمکان رضی الإمام المنصوص بها، و لو لصلاح الوقت و خشیة الفتنة، و قد کان الأمر فی الصدر الأول على هذا المنوال (حائری سمنانی، 1370: 408).
4- علامه سید مرتضى عسکرى (1332ـ1428ق)
رویکرد علامه عسکرى در کتابهایش وحدت میان مسلمانان بوده است، گرچه دکتر زقاقى آثار علامه را چندان تقریبى نمىبیند (1429ب: 6) ولى حقیقتاً مشى و منهج ایشان تقریبى است. ایشان را حتى نمىتوان در گروه دوم از جریانها قرار داد که تنها دعوت به همزیستى مسالمتآمیز دارند، بلکه وى در نوشتههایش معتقد است سنت پیامبر، بین فرقههاى اسلامى پراکنده است و باید پذیرفت که همهاش نزد یک فرقه نیست؛ به این عبارت بنگرید:
باز همینجا اشاره کنم که من در مقالات و سخنرانىها در هر کشورى که رفتهام، حتّى در جمع سلفىها و وهابىها، این نکته را مطرح کردهام که مادام که هر فرقهاى سنّت پیامبر صلىاللهعلیهوآله را منحصر به روایات خودش بداند و سنّتى را که نزد دیگران هست بهطور کلّى نفى و انکار کند، هر روز از وحدت اسلامى و حکومت جهانى اسلام، دورتر خواهیم شد (1380: 90)
5- نعمتاللّه صالحى نجفآبادى (1302ـ1385ش)
ایشان در مقالهاى که در سال 1404ق / 1363ش با عنوان «وحدت اسلامى» نگاشته همین دیدگاه را مطرح مىکند:خلاصه بحث و محصول پنج دلیل این شد که اهل سنّت اگر در اجتهاد یا تقلید خود تقصیر نکرده باشند و به تعبیر حدیث امام محمّدباقر علیهالسلام: اگر محسن باشند (نه ظالم) اعمالشان مجزى است و همانطور که شلتوت فتوى داد که عمل به فقه امامیّه مجزى است ما فتوى مىدهیم که عمل به فقه اهل سنّت براى خود آنان مجزى است و نزد خدا مأجورند و اگر مجتهد شیعى در مواردى فقه اهل سنّت را صحیحتر تشخیص دهد باید در آن موارد به فقه اهل سنّت عملکند. عالم آزادفکر و شجاع شیخ شلتوت براى وحدت اسلامى اولین قدم استوار را برداشت و این قدم دوّم است که ما بعد از شلتوت در مسئله مورد بحث در راه وحدت اسلامى برمىداریم و الفضل للمتقدّم (1364(189).
6- شیخ محمود شلتوت
شیخ محمود شلتوت پس از فعالیتهاى مجمع التقریب در مصر و تأثیر آن در میان بزرگان الأزهر در سال 1378ق فتوایى صادر کرد و شیعه را مذهبى از مذاهب اسلامى معرفى کرد و عمل پیروان این مذهب را مجزى دانست. متن این فتوا که در مجلة رسالة الاسلام (س11، 1379ق/ 1959م، ش3، ص1) منتشر شده چنین است:قیل لفضیلته: انَّ بعض النَّاس یرى انه یجب على المسلم لکى تقع عباداته و معاملاته على وجه صحیح ان یقلد احد المذاهب الأربعة المعروفة و لیس من بینها مذهب الشیعة الامامیّة و لا الشیعة الزّیدیّة فهل توافقون فضیلتکم على هذا الرّأى على اطلاقه فتمنعون تقلید مذهب الشیعة الامامیّة الاثناعشریة مثلاً؟ فاجاب فضیلته:
1- ان الاسلام لا یوجب على أحدٍ من أتباعه إتّباع مذهب معین بل نقول انَّ لکلّ مسلم الحقَّ فى ان یقلّد بادئ ذى بدءٍ أىّ مذهب من المذاهب المنقولة صحیحا و المدونة احکامها فى کتبها الخاصّة. و لمن قلّد مذهبا من هذه المذاهب ان ینتقل الى غیره أىّ مذهب کان و لا حرجَ فى شئ من ذلک.
2- انَّ مذهب الجعفریّة المعروف بمذهب الشیعة الامامیّة الاثناعشریة مذهب یجوز التعبّد به شرعا کسائر مذاهب اهل السنّة.
فینبغى للمسلمین ان یعرفوا ذلک و ان یتخلّصوا من العصبیّة بغیر الحق لمذاهب معیّنة فما کان دین اللّه و ما کانت شریعته متابعة لمذهب أو مقصورة على مذهب فالکلّ مجتهدون مقبولون عند اللّه تعالى، و یجوز لمن لیس اهلاً للنَّظر و الاجتهاد تقلیدهم و العمل بما یقرّرونه فىفقه هم و لا فرق فىذلک بین العبادات و المعاملات.
چهارم) تفسیر خاص از مسئله امامت
گروهى از شیعیان با ارائه تفسیرى خاص از امامت در عقاید شیعه تلاش کردهاند راههاى تحقق تقریب را فراهم سازند. در این زمینه مىتوان از این افراد نام برد: حیدرعلى قلمداران، سید مصطفى حسینى طباطبایى، سید ابوالفضل برقعى، سید احمد قبانچى، احمد کاتب. اینک به معرفى نوشتهها و توضیح دیدگاه آنان مىپردازیم.
1- حیدرعلى قلمداران
وى کتابى دارد با عنوان شاهراه اتحاد که به صورت تکثیری، توزیع شده است. کتاب داراى 298 صفحه است و مقدمهاى از سید ابوالفضل برقعى را نیز همراه دارد. وى ضمن تأکید بر افضلیت و احق و اولىبودن امیرالمؤمنین(ع) به خلافت رسول خدا(ص) و امامت علمى و معنوى ایشان، با تشکیک و نقد نصوص خلافت و قضیه سقیفه، چنین گمان مىکند که ماده اصلى اختلاف امت اسلامى را از میان برداشته است (شاهراه اتحاد: 5). به سخن دیگر شاید بتوان سخن وى را به «تفکیک مقام امامت علمى و معنوى از خلافت» تعبیر کرد.
2- سید مصطفى حسینى طباطبایى
وى کتابى با مشخصههاى زیر در تحلیل دیدگاه خود منتشر کرده است:
حل الاختلاف بین الشیعة و السنة فى مسألة الامامة، ترجمه به عربى سعد رستم، دمشق: الاوائل، 2002 م، 80 ص، جیبى. این کتاب ترجمه بخش پنجم کتاب راهى به سوى وحدت اسلامى است که در سال 1400ق منتشر شده است.نویسنده در این کتاب بر این عقیده است که مسئله تقریب را به شکلى که رایج و دایر است نمىتوان به سامانى رسانید. تأکید عالمان شیعه بر نصوص امامت و تأکید اهل سنت بر فضائل خلفا جز آنکه آتش نزاع را شعلهورتر سازد، ثمر و فایدهاى در پى ندارد. وى معتقد است براى تقریب باید از منظرى دیگر به مسئله نگریست و چهار موضوع را مورد بحث و کنکاش علمى قرار داد:
1) آیا امامت جدا از امارت و حکومت است یا خیر؟
2) رفتار ائمه اهل بیت با حاکمان و والیان عصر خود چگونه بوده است؟
3) سلوک ائمه اهل بیت با فقها و ائمه مذاهب اهل سنت چگونه بوده است؟
4) آیا خطا در مسئله امامت سبب خسران بزرگ در آخرت و رفتن به جهنم است يا خير؟
وى در مسئله اول با استناد به آیاتى از قرآن چنین استنتاج مىکند که امامت امرى معنوى و روحى و نشاندهنده رسیدن امام به آن مقامات معنوى و روحى است؛ خداوند وى را به این مقام نصب کند یا نه. این مقام معنوى تلازمى با حکومت و اداره و مدیریت و زعامت اجتماعى ندارد. در این زمینه، به داستان طالوت و نبى در سوره بقره اشاره مىکند (بقره: 247 – 246)
در مسئله دوم به استناد نامه امیرالمؤمنین در الغارات چنین عقیده دارد که امام على(ع) با حکومت خلیفه اول و دوم موافقت کرد و با آنان بیعت نمود؛ البته بیعت با خلیفه اول پس از شش ماه و پس از فوت حضرت زهرا(س) صورت گرفت. سپس نمونههایی را از کلمات امیرالمؤمنین در رضایت از سیره شیخین و مشورت با آنان مىآورد. آنگاه به نمونههایى از سخنان زید درباره شیخین، سخنان امام سجاد(ع) در این زمینه، و همچنین یکى از نامههاى امام حسین(ع) به مردم بصره که در آن از خلفا به نیکى یاد کردهاند، اشاره میکند.
در مسئله سوم معتقد است ائمه(ع) با مروت و دوستى با فقها و عامه اهل سنت رفتار مىکردند و نمونههاى از احادیث شیعه را در این زمینه شاهد مىآورد.سپس به مسئله چهارم مىرسد و آن را مهمترین مسئله مىداند و مىگوید که اگر کسانى به خطا امامت و خلافت را انکار کنند دلیلى بر خسران معنوى آنها در قیامت نیست و نمونههایى از روایات شیعه را در این زمینه مىآورد و سپس روایاتى از کتب اهل سنت مىآورد که طبق آنها شروط نجات و ایمان بر شیعه نیز منطبق است.
3- احمد الکاتب
این نویسنده در یک دهه اخیر، نوشته هاى جنجالىای در زمینه مسائل اعتقادى شیعه داشته است، یکى از این آثار کتابى است با مشخصه هاى زیر:
السنة و الشیعة وحدة الدین خلاف السیاسة و التاریخ، لندن: دار الشورى، بیروت: الدار العربیة للعلوم، 1428ق / 2007م، 216ص، وزیرى.وى این نوشته را در سه باب تنظیم کرده است: باب اول: وحدت دین؛ باب دوم: اختلافات سیاسى و تاریخى؛ باب سوم: راه وحدت.
در باب اول، در ضمن سه فصل، مهمترین مشترکات و اختلافات شیعه و اهل سنت را در سه حوزه اعتقادات، منابع اصلى دین (قرآن، سنت، اجماع، عقل)، و فقه به بحث گذاشته است. در باب دوم نیز در سه فصل، جایگاه و مکانت صحابه را نزد شیعه و اهل سنت، نقد و بررسى ادعیه و زیارات موجود در کتب شیعه و اختلافات سیاسى این دو گروه را مورد توجه و اهتمام قرار داده است.
باب سوم که آخرین باب است حکم جمعبندى و بیانیه اجرایىِ نظریة نویسنده را دارد. البته در این جمعبندى به نکتههایى که در متن کتاب بر آنها انگشت نهاده و آنها را ماده اصلى اختلافات دانسته اشاره نشده است. رویکرد و دیدگاه وى را در باب تقریب از این عبارتها مىتوان به دست آورد:ولعل موضوع الامامة الالهیة لاهل البیت و العصمة و النص و موضوع (الامام الثانى عشر المهدى المنتظر الغائب) من ابرز المواضیع التى تحتاج الى مزید من النقد و التمحیص، و ذلک لان هذه المواضیع تشکل اساس المذهب الامامى الاثنى عشرى، و مادة الخلاف الرئیسیة مع بقیة المسلمین (1428: 61)
پنجم) تأکید بر مشترکات و بازنگرى و بازخوانىِ موارد اختلافى
به نظر مىرسد این دیدگاه برآیند تحولات منطقى و عالمانه در مسئله تقریب است. یکى از کسانى که این دیدگاه را مطرح کرده دکتر احمد زقاقى است. وى این نظریه را چنین توضیح مىدهد: «التصحیح: و هو ضرب من النقد الذاتى یقوم به علماء کل مذهب لمواجهة الانحرافات التاریخیة التى انتجت الفرقة» (1429ب: 5). دکتر زقاقى دو کتاب درباره تقریب نوشته که این نگاه را دنبال مىکند گزارش اجمالى کتابهاى وى چنین است:
1- التقریب بین الشیعة واهل السنة و تحدیات الاختلاف و التصحیح، اردن: عالم الکتب الحدیث وجدار الکتاب العالمى، 1429ق / 2008م.زقاقی پس از یک مقدمه تحلیلى در باب اهمیت پرداختن به تقریب و گزارشى تحلیلى از مکتوبات در زمینه تقریب، کتاب را در چهار بخش سامان مىدهد. در بخش نخست به اجمال از شکلگیرى شیعه و اهل سنت سخن مىگوید.
در بخش دوم موارد اختلاف نزد شیعه و اهل سنت را در سه حوزة سیاست و حکومت، اعتقادات، و فقه بر مىشمارد. در حوزه سیاست به مسئله امامت و شئون و مسائل آن از قبیل نص یا انتخاب و تعداد ائمه(ع) مىپردازد. در حوزه اعتقادات، دیدگاههاى خاص شیعه را در زمینه امامت، عصمت، تقیه، بداء و رجعت گزارش مىکند. و در حوزه فقه به پنج مسئله مىپردازد: شستن پاها در وضو، مسح بر کفش، جمع بین نمازها، ازدواج موقت، خمس و ارث دختر.
بخش سوم کتاب با عنوان «التصحیح فى سیاق التاریخ و العقل و العواطف»، به ضرورت بازنگرى شیعه و اهل سنت در دیدگاههاى اختصاصى خود و اصلاح آنها در پرتو تاریخ، عقل، عواطف و احساسات توجه مىدهد. اصلاح برخى از خرافات تاریخى در شیعه و اهل سنت و نقد اخبارىگرى و سلفىگرى و نیز انحراف اهل سنت از اهل بیت و بدعتهاى عاشورایى را از مصادیق بارز براى این بازنگرىها مىداند. آخرین بخش کتاب را به تقریب اختصاص داده است و از مفهوم تقریب، نهادهاى شکلگرفته در زمینه تقریب و نیز راههاى تقریب سخن مىگوید.
پایانبخش کتاب پیوستهاى ششگانه اى است بدین شرح:
بیانیه پایانى نخستین سمینار تقریب در رباط در سال 1412ق / 1991م.
بیانیه پایانى دومین سمینار تقریب در رباط در سال 1417ق / 1996م.
بیانیه پایانى پنجمین کنگره بینالمللى وحدت در تهران 1413ق.
بیانیه پایانى هشتمین کنگره بینالمللى وحدت در تهران 1416ق.
پاسخ احمد کاتب به قزوینى در زمینه امامت بهعنوان نمونهای از بازنگرى از درون در شیعه.مقاله عبدالسلام یاسین درباره انحراف پس از قتل عثمان در تاریخ اسلام بهعنوان نمونهاى از بازنگرى از درون در اهل سنت.
2- الاساس التشریعى للوحدة بین الشیعة و اهل السنة، اردن: عالم الکتب الحدیث، 1429ق / 2008م.این دومین کتاب نویسنده در زمینه تقریب است. وى معتقد است در کتاب اول گامهاى اولیه و نظرى براى تقریب برداشته شده که عبارتاند از:
o شناخت شیعه و اهل سنت از یکدیگر؛
o شناخت موارد اختلاف؛
o اعتقاد به اصلاح و بازنگرى؛
o گزارشى تاریخى از فعالیتهاى تقریبى در شیعه و اهل سنت.
بنابراین در این کتاب بنیادها و پایههاى دینى مسئله تقریب را دنبال مىکند و کتاب را در دو بخش سامان داده است:
در بخش اول، نظریههاى تقریب و وحدت در میان مسلمین در دوره اخیر را برمىشمارد. در این حوزه از چهار نظریه یاد مىکند: تجربه جامعه اسلامى، تجربه جامعه عربى، نظریه مالک بننبى و نظریه موسوم به نظریه اهل بیت در وحدت اسلامى و نقاط مثبت و منفى این نظریهها را در این بخش بیان مىکند.در بخش دوم اساس تشریعى وحدت را مصالحه در مصادر استنباط مىداند. در این زمینه نخست به زمینههاى فرهنگى این امر اشاره مىکند و آنگاه دو محور قرآن و سنت و سپس اجماع را بهعنوان منابع استنباط مورد کنکاش قرار مى دهد.
جمعبندی
در یک تحلیل اجمالى مى توان گفت:
o از میان این پنج رویکرد، دیدگاه نخست و چهارم دیدگاههاى شاذى تلقى مىگردند که برخى تندروها و یا متهمان به انحراف فکرى آن را دنبال مىکنند و در میان اکثریت جوامع اسلامى و عالمان آن خریداری ندارد.
o دیدگاه دوم امرى است که با فطرت و سرشت انسانى عجین است. سرشت اولیّه آدمیان، همزیستى مسالمتآمیز با همه ابنای بشر را مىستاید و مىپذیرد و اختلاف و نزاع در زندگى را خروج از این فطرت و سرشت مىداند. بدین جهت اگر عارضهاى از داخل جامعه اسلامى و یا بیرون تحمیل نگردد قاعدتاً مسلمانان چنین رفتارى با هم خواهند داشت و نیاز به تبلیغ و تشویق ندارد.
o از میان دیدگاه سوم و پنجم آنچه بیشتر در میان متفکران تقریبى مقبول افتاده است و آن را ترویج مىکنند، دیدگاه سوم است؛ ولى به گمان ما آنچه مىتواند تقریب را ماندگار و پایدار کند دیدگاه پنجم است. باید عالمان مذاهب پس از طى این مراحل و دشوارىها بپذیرند که برخى از موارد اختلافى را گاه با اصول مشترک اسلامی و گاه با همان اصول مذهبى خود بازخوانى کنند. در پرتو این بازخوانى برخى تلقىهاى نادرست مرتفع مىشود و ریشه منازعات خشکانده مىگردد.
کتابنامه
اردوش، محمّدحسین (1384)، تأملى بر مسأله وحدت اسلامى از دیرباز تا دیروز با تکیه بر اتحاد جنبش اسلام، تهران: مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى.
حائری سمنانی (1370ق / 1951م)، «الی اخواننا المسلمین»، رسالة الاسلام، سال 12، شمارة 4.
حسینى طباطبایى، مصطفى (1400ق)، راهى به سوى وحدت اسلامى، بىجا.
حکیمى، محمّدرضا (1383)، عقل سرخ، قم: دلیل ما.
رستگار جویبارى، یعسوبالدین (1424ق)، حقیقت وحدت در دین و حکمت عید الزهراء، قم: مؤلف.
زقاقى، احمد (1429ق / 2008م الف)، الاساس التشریعى للوحدة بین الشیعة و اهل السنة، اردن: عالم الکتب الحدیث.
(1429ق / 2008م ب)، التقریب بین الشیعة و اهل السنة و تحدیات الاختلاف و التصحیح، اردن: عالم الکتب الحدیث وجدار الکتاب العالمى.
سایکس، پرسى (1330ش)، تاریخ ایران، ترجمه سیّد محمّد فخر داعى گیلانى، تهران: وزارت فرهنگ.
شاکر، احمد محمّد (1418ق / 1998م)، نظام الطلاق فى الاسلام، قاهره: مکتبة السنة، الطبعة الثانیة.
صالحى نجفآبادى، نعمتالله (1364ش)، مجموعه مقالات، قم: نشر دانش اسلامى.
عنایت، حمید (1370)، سیرى در اندیشه سیاسى عرب، تهران: امیر کبیر.
القفارى، ناصر بنعبدالله بنعلى (1412 ق)، مسألة التقریب بین اهل السنة و الشیعة، ریاض: دار طیبة، 2ج.
قلمداران،حیدرعلى (تکثیرى)، شاهراه اتحاد.
الکاتب، احمد (1428ق / 2007م)، السنة والشیعة وحدة الدین خلاف السیاسة و التاریخ، لندن: دار الشورى، بیروت: الدار العربیة للعلوم.
گفتگوى یک دانشمند شیعى با یک عالم سنى اصفهان، ترجمه میرسیداحمد روضاتى، چاپ دوم، تهران: مترجم، 1387ق / 1346ش.
گفتوگو با آیتالله سیدمرتضی عسکری (1380)، علوم حدیث، شماره 20، تابستان.
لارنس (1331ش)، نادرشاه، ترجمه ربیع مشفق همدانى، تهران: ابنسینا.
محسنى، محمّدآصف (1386)، تقریب مذاهب از نظر تا عمل، قم: نشر ادیان.
نجفى قوچانى، سید محمّدحسنآقا (1379ش)، حیات الإسلام فی أحوال آیةالله الملک العلاّم، تصحیح رمضانعلى شاکرى، تهران: هفت (نشر هفت)
النمر، عبدالمنعم (1988م)، المؤامرة على الکعبة من القرامطة الى الخمینى، قاهره: مکتبة التراث الاسلامى.
واعظزاده خراسانى، محمّد (1373ش الف)، پیام وحدت، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى.
(1374ش ب)، نداى وحدت، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى.
پینوشت
[1]. استاد محمّدرضا حکیمى در کتاب عقل سرخ مقالهاى کوتاه پیرامون شخصیت علمى و برخى دیدگاههاى فلسفى وى تحریر کرده است (1383: 128ـ131).
مهدى مهریزى /استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران.
منبع: فصلمانه هفت آسمان شماره 47