
emamian
سه عمل آرام بخش و امید آفرین در قرآن
خداوند متعال در آیه ۲۹ سوره فاطر سه عملی را معرفی میکند که انجام آنها یک تجارت پرسودی است که اثرش اصلاح روابط سهگانه و آرامش بخشی و امیدآفرینی است، میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَنْ تَبُورَ» کسانی که کتاب الهی را تلاوت میکنند و نماز را بر پا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم، پنهان و آشکار انفاق میکنند، تجارت پرسودی را امید دارند که نابودی و کساد در آن نیست.
تلاوت کتاب الهی، اقامه نماز و انفاق مخفیانه و آشکار سه عمل مهمی هستند که در اصلاح روابط سهگانه و آرامش بخشی و امید آفرینی انسان تأثیر دارند.
یکی از آثار تلاوت قرآن، افزایش نور معرفت در دل انسان است، افزایش معرفت به بهبود رابطه انسان با خودش میانجامد، طبعاً کسی که با خود ارتباط درست داشته باشد از آرامش و امید آفرینی بیشتر برخوردار است.
یکی از آثار اقامه نماز بهبود رابطه انسان با خدا است، انسان با عبادت کردن تلاش میکند وظیفه بندگی و سپاسگزاری را به جا آورد، روشن است وقتی روابط بین بنده و بنده پرور سالم باشد، انسان از آرامش و امید بیشتری در زندگی برخوردار است.
یکی از آثار انفاق تقویت پیوند انسان با دیگران است، کسی که انفاق میکند، پذیرفته که نسبت به جامعه وظیفه دارد و در جهت تحکیم رابطه خود با دیگران از آنچه که خدا به او داده مثل مال و ثروت، علم و دانش، تجربه و… به دیگران میبخشد. انفاق گر با انفاق خود انگیزه خودش را برای افزایش سطح روابط با دیگران نشان میدهد در نتیجه این انفاق، موجب آرامش دل و امیدواری در وجود او میگردد.
نکته مهم در این آیه آن است که خداوند از انجام این سه عمل به عنوان تجارت پرسود، تجارت خالی از کساد و فساد یاد میکند، تجارتی که امتیازات و آثار فراوانی در زندگی انسان دارد.
تجارتی که سرمایه آن از سوی خدا در اختیار انسان قرار داده شد (مما رزقناهم) خریدار هم خداوند است، علاوه بر این، خداوند متاع خریداری شده را دوباره به انسان برمیگرداند و متاع قلیل را به بهای گزاف میخرد «یا مَنْ یَقبلُ الیَسیرَ وَ یَعفُو عَنِ الکَثیرِ» ای خدایی که عمل کم را میپذیری و گناهان بسیار را میبخشی، بلکه بالاتر خداوند از روی عفو و اغماض عیب و نقص متاع را هم میپوشاند، آیا چنین معاملهای موجب آرامش و امید نیست؟ قطعاً تلاوت قرآن، اقامه نماز و انفاق در راه خدا سه عمل صالح هستند که اثر آرامش بخشی و امید آفرینی دارند.
شرح دعای ۴۵ صحيفه سجاديه / چرا صلوات بفرستيم؟
ذکر و دعای شريف صلوات مورد توجه خاص اهل بيت(س) بوده و در دعاها، از جمله همين دعای صحيفه سجاديه، توجه خاصیبه آن شده است. رواياتی هم که در فضليت اين ذکر و اين دعا وارد شده بسيار فراوان است. طبعا اين سؤال مطرح می شود که اين ذکر چه خصوصی تیدارد که تا اين اندازه مورد توجه اهل بيت(ع) است، به گونهایکه ائمه اطهار(ع) که خود از اهلبيت هستند در بين دعاها و مناجاتهايشان چندين مرتبه می گويند أللهم صل علی محمد و آله.
صلوات؛ موجب لياقت دريافت رحمتهای الهی
وقتی ما فهميديم اين ذکر بسيار اهميت دارد، بهخصوص با توجه به ثوابهايی که برایآن ذکر شده، علاقهمنديم که به اين نتايج و آثار نائل شويم. معمولا اولين انگيزه انسان برای گفتن و تکرار کردن اين ذکر شريف، نيل به ثواب آنهاست. عامل ديگریکه می تواند در انگيزه ما مؤثر باشد تأثيراتی است که اين ذکر شريف در گشايش مشکلات دنيوی ما دارد. اهل بيت(ع) برایاين که ما را به گفتن بيشتر اين ذکر شريف تشويق کنند تا برایآخرتمان مفيد باشد، آثار دنيویآن را هم ذکر کردهاند، از جمله اين که فرمودهاند: این ذکر باعث استجابت دعاها می شود. ما نیز درخواستهایی چون وسعت روزی، شفای بيماری ها، رفع بلاها و ... داریم و این درخواستها امری طبیعی است و اشکالی هم ندارد، بلکه عرض نیاز به درگاه خداوند بسیار هم خوب است. ولیاگر بدانیم عاملی تقویتکننده برای استجابت دعا وجود دارد که با رعایت آن، احتمال استجابت دعا بیشتر میشود انگیزه ما برای استفاده از آن عامل تقویت میشود.
اهلبیت (ع) خود به ما یاد دادهاند که برای استجابت دعا از این ذکر استفاده کنیم و این لطفی خفیدارد. آنها میخواهند ما از فوايد، ثوابها و لیاقتی استفاده کنیم که این ذکر برای دریافت رحمتهای الهی ایجاد میکند. هدف اصلی آنها اين است که ميخواهند ما بيشتر به طرف خدا برويم. اين حکمت به طور قويتر و شديدتر در اصلِ امر به دعا وجود دارد. چرا خدای متعال میفرماید: أُدْعُونِیأَسْتَجَبْ لَکُمْ؟ چرا نزول رحمت خود و برآورده شدن حاجت ما را مشروط به دعا میکند؟ سرّ این شرط اين است که خدای متعال دوست دارد ما سراغ او برويم تا رحمتها و کمالات بيشتری نصيب ما گردد و به او تقرب پیدا کنیم؛ وگرنه، خداوند میتواند بدون دعا هم همه نیازهای ما برطرف نماید. مگر خداوند نعمتهای فراوانی را بدون دعا به ما عطا نکرده است؟ بهراستی میتوان گفت اکثريت قريب به اتفاق نعمتهای الهی بدون درخواست به ما عطا شده است. اگر خدا می گويد: از من درخواست کنید تا شما را اجابت کنم، بدین خاطر است که اين درخواست وسيلهای برای رفتن ما به در خانه او باشد و موجب تقرب به او گردد. البته دعای ما هم اثر دارد و موجب استجابت می شود، اما او بیش از آن اندازه که خودمان می فهميم ما را دوست دارد.
اگر اهلبيت(ع) هم ما را به ذکر صلوات سفارش کردهاند بدین خاطر نیست که از این راه نفعی بهدست آوردند. مقام آنها بسیار بالاتر از اين است که بخواهند از ما چيزیعايدشان شود. این لطف دائمی آنها است که میخواهند کاری کنند که از ناحيه آنها فیضی به ما برسد. اما آنچه سبب این فیض میشود دعا کردن ماست و تا زمانی که ما تصمیم نگیریم و دعا نکنيم، آمين گفتن آنها کمالی برای ما ایجاد نمیکند. ممکن است ایشان دعا کنند و خدا به کسی سلامتیعنایت کند، اما اين سلامتی فرق میکند با آن سلامتی که بگويند: تو دعا کن تا ما آمين بگوييم تا دعايت مستجاب شود. در این مورد، علاوه بر سلامتی، ما با خدا هم آشنا شدهايم و با او رابطهای برقرار کردهایم.
قدردانی از رسول خدا و آل او صلواتاللهعلیهم با صلوات
اما برخی مؤمنين که معرفتشان بيشتر از دسته اول است، انگيزه ديگریهم برای صلوات فرستادن دارند و آن انگيزهای فطری برای تشکر از ولی نعمت است. خدای متعال ما را بهگونهای آفريده است که وقتی از کسی احسان و خدمتی میبینیم خود را بدهکار او می بينيم و دوست داريم دستکم با تشکر زبانی اين دين خویش را ادا کنيم. این دسته از مؤمنان وقتی به این حقیقت توجه پيدا میکنند که رسول خدا و اهلبیت او(ع) چهقدر در حق ما لطف کردهاند و چه حق عظيمی در نشان دادن راه نجات و سعادت، بر گردن ما دارند، درصدد تشکر از آنها برمیآیند و از خود میپرسند که بهراستی چگونه میتوان از کسانی که جان خود و عزيزانشان، حتی طفل شيرخوارهشان را فدا کردند تا ما با خدا آشنا شويم و راه سعادت را پيدا کنيم تشکر کرد. کمترین کاری که میتوان برای تشکر از آن خاندان بزرگوار انجام داد این است که صلواتی به پیشگاه آنها هدیه کنیم و بگوييم: خدايا! ما که توان جبران لطف ایشان را نداریم، از تو میخواهیم رحمتهای خود را بر آنها نازل فرما! پس عامل سوم برایایجاد انگیزه برای صلوات فرستادن، توجه به تأثیری است که پیامبر و اهلبیت او(ع) در سعادت ما داشتهاند.
محبت رسول و آل در آیینه صلوات
عامل ديگری هم ميتواند برای ایجاد انگیزه برای صلوات و درود فرستادن بر رسول خدا و آل او(ع) وجود داشته باشد و این عامل به يک معنا در همه مسلمانان، بهخصوص ما شیعیان وجود دارد، اما بايد رشد کند و تقويت شود. البته رحمت اهلبيت(ع) به ما شيعیان اختصاص ندارد. هر مسلمانی هر چه از اسلام ميداند به برکت ایشان و دستکم به برکت پيغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله است. همه مسلمانانی که اهل انصاف هستند به برکات اهلبیت(ع) و لزوم مودت ایشان اعتراف دارند و در این زمینه چه شیعیان و چه اهلتسنن کتابها نوشتهاند. برخی مسلمانان اهل تسنن در ايام عزاداریسیدالشهداء(ع) به عنوان اعلام مودت به اهلبیت(ع) و اداکردن اجر رسالت پیامبر(ص) در مراسم عزاداری شرکت ميکنند. مقصودم بیان این نکته است که اهل انصاف به مقام والای اهل بيت(ع) و لزوم قدردانی از ایشان اعتراف دارند.
مشکلی که وجود دارد این است که ما با اين که به عنوان محبان اهلبیت(ع) شناخته می شويم، اما در عمل ميبينيم این محبت خود را در همه رفتارهای ما نشان نمیدهد و تجلی نمیکند. ما گاه به شدت نسبت به اهلبیت(ع) اظهار مودت و محبت ميکنيم، در عزای ایشان عزاداريها میکنیم، برای بزرگداشت ایشان هزينهها صرف میکنیم، چه نذرها میکنیم و چه اطعامها میدهیم! و همه اینها چیزی جز نشانه محبت و علاقه به اهل بيت(ع) نیست، اما وقتی بررسی میکنیم میبینیم دستمان از محبتیکه همه رفتارهایما را تحت تأثير خود قرار دهد چندان پر نیست. مقصود از اثر در اینجا اثری است که مستقیماً و خالصاً از محبت ناشی شده باشد.
توضیخ بیشتر اینکه: انسان چيزهايیرا که خوشايند و لذتبخش مییابد در ابتدا بهخاطر خوشی و لذتیکه از آنها انتظار دارد، بهسراغشان میرود، اما بهتدريج به خود آن شيء نوعی تعلق و وابستگی پيدا ميکند، يعنی به دنبال لذتهایمکرر و معنادار، کيفيتی نفسانیبه نام محبت برایانسان پيدا ميشود. محبت حالت ثبات دارد و يک حالت انفعالیگذرا نيست، بهگونهای که وقتیپدید میآید گاهی حتی تا دهها سال نميتوان آن را از دل بيرون کرد. اما منشأپیدایش محبت نسبت به يک انسان این است که از ارتباط با آن شخص لذتیبرایانسان حاصل شود؛ ارتباطی همچون دیدن او، شنیدن صدای او، استفاده از دانش او، و ... اما با يک بار لذت بردن، محبت ثبات پیدا نمیکند. اگر این لذت تکرار شود، انسان نوعی وابستگی به آن شخص پيدا می کند که زمانی هم که آن لذت را درک نمیکند و امیدی هم به درک آن ندارد، دلش متوجه آن شخص است و دوست دارد او را ببيند یا به نوعی با او ارتباط برقرار کند.
اين محبت وقتیشدت پيدا کند، حالتی در انسان ایجاد میکند که در اثر آن، انسان ميخواهد همه دارایی و هستی خود را فدایاو کند و اگر از او بپرسند چرا میخواهی هستی خود را فدای او کنی، میگوید: چرا ندارد؛ من او را دوست دارم! البته این پاکبازی به مرتبه و شدت و ضعف آن محبت بستگیدارد. اگر این محبت بسیار شدت یابد، شخص محب حاضر است خود و همه بستگان خود را فدای محبوبش کند. داستانهايی عشقی همچون داستان ليلی و مجنون که در تاریخ نقل شده از این قبیل محبتها هستند. ما برخی افراد را دیدهایم که همیشه به اهلبیت(ع) توجه دارند و عشق و علاقهشان به اهلبیت (ع) چنان زیاد است که با شنیدن نام آن بزرگواران حالتی مخصوص پیدا میکنند که نمیتوانند آن را توصیف کنند. اینها آثار محبت است. در داستان ليلیو مجنون، وقتی مجنون خدمتی به لیلی میکرد تنها آرزویش این بود که لیلی بفهمد او در حال فدا کردن خود برای لیلی است!
اما بهراستی در میان مخلوقات چه کسی را میتوان پيدا کرد، جز محمد و آل محمد(ص)، که سزاوار چنین محبتی باشد؟ ایشان کاملترین و والاترین مخلوقات خدا هستند و به هر اندازهای که به ایشان محبت خالصانه داريم، شايسته است اين محبتْ خود را در رفتار ما نشان دهد، يعنی بدون هيچ گونه چشمداشتی به ایشان خدمت کنيم. اما از آنجا که ما نمی توانيم برای آنها کاری انجام دهيم، بالاترين خدمتی که ميتوانيم به ایشان ارائه دهیم اين است که بگوييم: خدايا! بالاترین و بهترین رحمتها و فیضها نزد تو است، و تو می توانی بهترين رحمتهای خود را به ایشان عطا کنی. اما دست ما خالی است و چیزی برای پیشکش نزد ما نیست. از تو میخواهیم بهترين رحمتهایت را به ایشان عنایت فرمایی، که ایشان حقیقتا سزاوار چنین عنایتی هستند! اگر انسان چنین حالتی پيدا کند، نميدانم ارزش صلوات و دعايش چند برابر می شود، اما همینقدر میدانم که بسیار بالاست.
وابستگیارزش عبادت به مراتب محبت
اين اختلاف مراتب در صلوات افراد چیزی شبيه اختلاف مراتب عبادتیاست که برای خدای متعال انجام می گيرد. براساس آنچه از اهلبیت (ع) نقل شده، عبادتکنندگان سه دستهاند: دستهای خدا را بهخاطر ترس از عذاب عبادت میکنند. اینها مانند غلامان سياهی هستند که از ترس کتک، مولای خود را اطاعت میکنند. ازاینرو عبادت ایشان را «عبادت عبید» گویند. اگر خدا جهنم نداشت آنها خدا را عبادت نميکردند. عدهای ديگر هستند که سطح عبادتشان کمیبالاتر است. ایشان برای نعمتهایبهشتیخدا را عبادت ميکنند. عبادت این دسته «عبادت تاجران» نام نهاده شده است. این نوع عبادت اشکالی هم ندارد. قرآن کریم هم می فرمايد: هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ. ۱ ولیدسته سوم کسانی هستند که خدا را عبادت میکنند تنها بهخاطر اینکه او را دوست دارند. این «عبادت آزادگان» خوانده شده است. ایشان دل به خدا دادهاند.
عين اين مراتب درباره محبت اهلبيت(ع) هم وجود دارد. گاهی دوستی ما برای شفا یافتن بیماریمان یا دستیابی به شفاعت اهلبيت و نجات از عذاب است، که البته کار خوبی است و از خدا میخواهیم همین را هم از ما نگیرد. گاهی حاجتی بزرگ داریم و با ایشان قرار میگذاریم که اگر حاجتروا شدیم، فلان مبلغ را به آستان ایشان تقدیم کنیم. اين رابطه هم رابطه خوبی است و نشانه آن است که به اين خانواده(ع) ايمان داریم، و ميدانیم که ايشان پيش خدا عزيزند و دعايشان مستجاب می شود، و ميدانیم که آنها شيعيان و دوستانشان را (گرچه همتشان ضعيف باشد) دوست دارند و دست مرحمت بر سرشان میکشند!
اما کسانی هم هستند که وقتی صبح از خانه بيرون ميآيند، دلشان تشنه زیارت حرم حضرت معصومه(س) است، و آرام و قرار ندارند تا خود را به حرم برسانند و در و ديوارش را ببوسند. اين بیقراریآنها برای گرفتن حاجت نيست، و چیزی هم از ایشان نمیخواهند. عطش آنها ناشی از محبتی است که به این خاندان دارند، و این محبت ناشی از معرفتی است که به مقام ایشان دارند. این محبت بهتدریج حالت وابستگی و دلبستگی را در ایشان پدید آورده که در اين دلبستگي، ديگر آن منافع منظور نيست. چنانکه گفته شد، انسان هر کسی یا چیزی را دوست بدارد ابتدا بدین خاطر است که از ارتباط با آن لذتیمیبرد، اما بهتدریج با تکرار لذتها به آن دلبستگیپيدا ميکند و اين دلبستگیديگر در گرویآن لذتها نيست. اگر آن لذتها هم برود این دلبستگیباقی ميماند.
درست است که ما وقتیميخواهيم اهل بيت(ع) را بشناسيم، ابتدا از طریق کراماتشان ایشان را میشناسيم، و اين شناخت باعث محبت ما به ایشان میشود، اما اگر کمیهمت کرده، این ارتباط را حفظ و تکرار کنیم، به ایشان دلبستگی ای پيدا ميکنیم به نام عشق، که ارزش یک لحظه آن، از صدها سال عبادت بدون چنین حالی بيشتر است! ارزش برخی عبادتها، تنها بهخاطر توجه دل، هفتصد هزار بار از عبادتهای دیگر بیشتر میگردد! مراتب خلوص در نیت کاری میکند که عبادت از يک بار، ده بار، هفتاد بار، هفتصد بار، صدهزار بار، هفتصد هزار بار و ... بيشتر ثواب پیدا کند. اين درحالیاست که ظاهر فیزیکی کار در همه مراتب یکسان است، اما باطن آن چنین مراتبی پیدا میکند. ارزش آن بوسهای که تنها از روی محبت بر ضريح حضرت معصومه(س) زده می شود و در عمق دل زائر این است که بيبيجان دوستت دارم، سر و جانم فدای شما، و چيزی هم از شما نمی خواهم، بیشتر از بسیاری از پولها، نذر و نيازها، اطعامها و ... است.
باید تلاش کنيم معرفت و محبت ما نسبت به خدایمتعال افزایش یابد تا ما هم شبيه ائمه معصومان(س) شويم و انگیزه عبادت کردنمان محبت به خدای متعال گردد. البته خدا انسان را بهگونهای خلق کرده است که از آتش می ترسد و نمی خواهد در آتش بسوزد، و نعمتهای بهشتی را هم دوست دارد، اما محب خدا عبادت را بهخاطر اینها انجام نمیدهد. اگر در شبانهروز تلاش کنیم دو رکعت نماز بخوانيم و با خدا اینگونه نجوا کنیم که خدايا! من این نماز را بهخاطر اینکه محبت من نسبت به تو باقی بماند و تو را بیشتر دوست بدارم میخوانم، و هيچ مزد دیگری هم نمیخواهم، شايد ارزش اين دو رکعت نماز از عبادت همه عمر ما بيشتر باشد. در درگاه خدای متعال، کيفيت بسیار بیشتر از کمیت ارزشگذاری میشود و کيفيت عمل تابع معرفت، محبت و ارتباط قلبی است. باید تلاش کنيم اين رابطه را تقویت کنیم.
ارزشمندترين حاجتها
اگر ما برای برآورده شدن حاجت هم صلوات می فرستيم، خوب است حاجتمان را در پيشگاه حضرت ولیعصر(س) اين قرار دهيم: آقا من هزار صلوات می فرستم تا شما از خدا بخواهيد معرفت مرا به شما زياد کند! اگر مزد ميخواهيم اينگونه مزد بخواهيم. باور کنیم که اگر لذايذ دنيا باشد یا نباشد، چندان فرقی نميکند. با خود درباره آن روزهايیکه بسیار خوش گذرانديم و روزهايی که بسیار بر ما سخت گذشت بیاندیشیم! بهراستی اکنون چهقدر از آن خوشیها یا سختیها در يادمان باقی مانده است؟ هم روزهای سخت گذشت و هم روزهای شادی! واقعا هم گذشت! اکنون که فکر میکنیم گویا خوابی بیش نبودهاند. اما اين معرفت و محبت است که در عمق دل ما تا ابد باقی می ماند و باعث می شود انسان در عالم آخرت هم با ائمه اطهار (ع) محشور باشد. اين کجا و آن کجا!؟ باید همتمان را بلندتر کنيم و اگر حاجت هم می خواهيم بيشتر روی حاجتهای معنوی تکيه کنيم.
آیا اشکال دارد انسان عبادت را برای ثمرات دنیوی انجام دهد؟
زندگی انسان ساحتهای مختلفی دارد که انسان مؤمن همانطور که از اسمش پیداست باید در هر کدام از آنها ایمان خود را ظهور و بروز دهد. در ساحتهای فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، هنری، اعتقادی، اخلاقی، علمی، اقتصادی و جسمی. بروز ایمان نیز در این ساحتها چیزی نیست جز تقوا. یعنی فرد در همه این ابعاد زندگی نظر خدا و رضایت او را محور قرار دهد. امام صادق (ع) درباره وظیفه شیعیان فرموده است: «کونوا لنا زینا ولا تکونوا لنا شیناً» زینت و سبب افتخار ما باشید نه اینکه باعث شرمندگی ما باشید. در این راستا حضرت علی (ع) میفرماید: «اعیونی بورع واجتهاد و سداد» سعی کنید تقوا و ورع داشته باشید. در این راه تلاش کنید و استقامت داشته باشید. آنچه پیش رو دارید گزیدهای از سخنان آیت الله مصباح یزدی؛ در دفتر مقام معظم رهبری است که در سال ۸۷ ایراد کرده اند. بخش بیست و ششم آن را باهم میخوانیم: فرمایشات حضرت امیر (ع) در بیان اوصاف شیعیان خالص به این جا رسید:؛ صَبَرُوا أَیَّاماً قَلِیلَةً فَأَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةٌ طَوِیلَةٌ وَ تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبٌّ کَرِیمٌ.
یعنی این افراد کسانی هستند که ایام کمی را صبر و شکیبایی به خرج میدهند، و به دنبال آن راحت و آسایش طولانی خواهند داشت، و این داد و ستد پر سودی است که خدای متعال آن را فراهم کرده است؛ خدایی که اهل کرم و جود نسبت به بندگان است. قبل از توضیح این جملات دو نکته را یادآور میشویم:
نکته اول اینکه گر چه این اوصاف به عنوان ویژگیهای شیعیان کامل و خالص، بیان شده، اما هدف از بیان آنها این است که برای دیگرانی که در مراتب پایینتری هستند، ایجاد انگیزه کند، تا آنها هم سعی کنند با استفاده از این بیانات به سوی مقامات عالی حرکت کنند و به کمالات لایق خود برسند.
همانطور که میدانید، در مقام تربیت، رعایت حال مخاطب ضرورت دارد. در جامعه ما افراد مؤمن فراوانی هستند که اعتقادات صحیحی دارند و در مقام انجام تکالیف خود هستند؛ اما آیا معرفت و درجات ایمان همه آنها مساوی است؟ و آیا انگیزه ایشان در عمل یکسان است؟ بسیاری از مؤمنین با وجود اعتقاد به خدای واحد یگانهای که دارای صفات ثبوتیه و سلبیه است، شناخت درستی از صفات الهی ندارند. بعضی از ایشان تصور میکنند خدا در جایی بالای آسمانهاست؛ مقداری پایینتر از جایگاه خدا، عرش و کرسی او، پایینتر از آن، آسمانها و در پایینترین مرتبه زمین قرار گرفته است.
حتی بعضی از ما که بیش از ۶۰ سال وقتمان به تحصیل و تدریس در باره این مسائل گذشته، هنوز در عمق دلمان تصورات خامی وجود دارد که نشان میدهد آنگونه که باید و شاید، خدا را نشناخته ایم. به همین دلیل است که باید دائماً از خداوند ترفیع درجات ایمان و معرفت را از خدا بخواهیم. معرفت نسبت به خدا پیشکش! ما چقدر نسبت به پیغمبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) معرفت داریم؟؛ معرفت سلمان و ابوذر با معرفت ما فاصله زیادی دارد.
این واقعیتی غیر قابل انکار است که مراتب معرفت افراد، به خصوص در سنین مختلف، توأم با مراتب انگیزه متفاوت است. دختر بچه یا پسری که تازه به تکلیف رسیده، آیا انگیزهاش برای روزه گرفتن و نماز خواندن همان انگیزهای است که پدر و مادر او بعد از ۲۰_۳۰ سال تربیت شدن در مجالس دینی و مطالعه کتابها پیدا کردهاند؟ اگر بخواهیم شرایطی که معمولاً برای قصد قربت در عبادات لازم است، برای یک کودک ۹ ساله هم همان شرایط را لحاظ کنیم، ممکن است عبادت او دچار مشکل شود. مسلماً برخی شرایط آرام آرام و تدریجی حاصل میشود.
مثلاً اگر از بچهای که امروز به تکلیف رسیده، انتظار برود بدون تشویق دیگران و با قصد قربت کامل عباداتش را انجام دهد، کار بر او بسیار مشکل میشود. زیرا طبق موازین شرعی اگر انگیزه فرد برای نماز، رسیدن به جایزه و تشویق باشد نمازش خالی از اشکال نیست. اما اگر بخواهیم کودک نمازخوان بشود، باید به وسیله تشویق و جایزه او را ترغیب به نماز کنیم و سعی کنیم از این طریق انگیزه بیشتری برای او در انجام وظیفه ایجاد کنیم. این امر اختصاص به سنین پایین ندارد. بسیاری از افراد هستند که نتایج مادی مترتب بر عبادات برایشان ایجاد انگیزه میکند. در روایات فراوانی هم با هدف ایجاد انگیزه، ثمرات دنیوی عبادات ذکر شده است.
مثلاً گفته شده اگر نماز شب بخوانید روزیتان وسیع میشود، نزد دیگران محبوب میشوید و…۱؛ یا احسان به والدین و صله رحم عمر را طولانی و بلاها را دفع میکند؛ صدقه بدهید تا بلاها از شما رفع شود. خواه، ناخواه این تشویقها در نیت انسان تأثیر میگذارد و مثلاً وقتی میخواهد برای نماز شب برخیزد، با خود میگوید: نماز شب بخوانم، چون در وسعت رزق و قضای حوائج مؤثر است. در حالی که عبادت باید با قصد قربت انجام شود. اگر کسی به خاطر رفع بلا صدقه بدهد، چه اندازه ارزش عبادی دارد؟
اما برای تربیت انسانها در مسیر بندگی، باید همه این تشویقها گفته شود و هر کس بر اساس پایه معرفتی خود باید بکوشد از آنها استفاده کند و قدم به قدم بالاتر برود. اگر قرار بود انگیزه همه افراد در اخلاص و عبادت، مثل اولیای کامل خدا باشد، باید باب اعمال خیر بسته میشد.
در اوایل بعثت، زمانی که هنوز شریعت به طور کامل نازل نشده بود و حتی نماز و روزه واجب نبود، خداوند در وصف مؤمنین و بندگان خوب خود میفرماید: کسانی هستند که کارهای خیر انجام میدهند و به دیگران احسان میکنند، و هیچ انگیزهای جز رضایت خدا ندارند؛ إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَی ۲.؛ اما اگر قرار باشد انگیزه همه افراد در کارهای خیر فقط خدا باشد، چند نفر این چنین میتوان پیدا کرد؟ از این رو قرآن کریم، و به دنبال آن پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) مردم را با بیانات و انگیزههای مختلف، متناسب با سطح معرفت و ایمان و اخلاصشان تربیت میکنند.
راه تربیت انسانها همین است که متناسب با فهم افراد و مراتب معرفت و ایمانشان با آنها گفتگو شود و از همان چیزی که میفهمند برای ترقی؛ افراد استفاده کرد. ابتدا باید کودک را با تشویق و جایزه به نماز خواندن ترغیب کرد.
در مرحله بعد با بیان ثمرات دنیوی نماز در او ایجاد انگیزه کرد و زمانی که تدریجاً سطح معرفت فرد بالاتر آمد، میتوان به او گفت که انسان نباید عبادت را برای ثمرات دنیوی انجام دهد؛ چون ارزش ثواب ابدی آخرت بالاتر از ثمرات کوتاه مدت دنیاست. سپس به تدریج باید او را به جایی رساند که بفهمد خدا را باید به خاطر خودش عبادت کرد. امیرالمؤمنین میفرمود: مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَا طَمَعاً فِی جَنَّتِک ۳؛ عبادت کردن برای رسیدن به بهشت، در واقع معامله با خداست؛ تِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ ۴. اگر عبادت بهواسطه ترس از جهنم باشد، تِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ؛؛ این عبادت بردگان است که از ترس عقوبت از مولای خود اطاعت میکنند.
اما احرار کسانی هستند که میتوانند بگویند: وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ، فَعَبَدْتُک؛ تو را عبادت میکنم به خاطر خودت؛ چون تو پرستیدنی هستی؛ اگر تو را عبادت نکنم، چه کنم؟ ما جز بندگی و عبودیت چیزی نداریم و تو جز الوهیت و ربوبیت چیزی نیستی.
ما عبادت میکنیم، چون تو خدا هستی و ما بندهایم؛ اطاعت میکنیم، چون تو دوست داری. هر کار سخت دیگری را هم که بدانیم تو دوست داری، انجام میدهیم. وقتی انسان مسیری را تدریجاً پیش میرود، هر قدر همت داشته باشد میتواند به مراتب عالیتری برسد.
طی کردن این مراتب هم ارتباطی به سن و سال ندارد. ما نوجوان سیزده سالهای داشتیم که امام (ره) در بارهاش فرمود او رهبر ماست؛ نوجوانی که ره صد ساله را یک شبه پیمود. پیرمردهای کم همتی هم هستند که با وجود سن زیاد، در مراحل اول راه ماندهاند.
سطح معرفت و همت بندگان خدا متفاوت است. بر همین اساس حتی خدای متعال برای دعوت مردم به جهاد از همین گونه تشویقها استفاده میکند. اگر بنا بود مردم فقط به خاطر خدا به جهاد بروند، بسیاری از جنگها انجام نمیشد. کسانی بودند که فقط برای کسب غنیمت به جهاد میرفتند. خدا برای تشویق این افراد میفرماید: وَعَدَکُمُ اللّهُ مَغانِمَ کَثِیرَةً تَأْخُذُونَها ۵.
بنابر این اگر در فرمایشات معصومین (ع) در باره مقامات اولیای خدا و شیعیان خالص تعابیری دیدیم که احیاناً اوج کامل را ندارد به این دلیل است که در این بیانات افراد ناقص و سطح پایینتر هم ملاحظه شدهاند، و با بیانی که متناسب با فهم چنین کسانی است صحبت شده است. چون فرمایشات معصومین (ع) برای این است که ما یاد بگیریم و به آنها عمل کنیم، تا برای ما منشأ اثر شود.مخاطبین این فرمایشات هم در سطوح مختلفی هستند و هر مطلبی را برای هر کسی نباید گفت. اگر گفته شود اولیای خدا کسانی هستند که در بهشت حتی نگاهی به حور و قصور نمیکنند و میلی به فاکهه و لحم طیر هم ندارند، ممکن است کسانی با تمسخر بگویند پس چه میخورند و به چیز نگاه میکنند؟! چنین بیانی در این افراد تأثیر ندارد. برای ایجاد انگیزه عبادت در این افراد باید از؛ فاکِهَةٍ مِمّا یَتَخَیَّرُونَ * وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمّا یَشْتَهُونَ ۶؛ گفت و برای کسانی که مرتبه عالیتری دارند از إِلَّا ابْتِغَاء وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلَی، و از؛ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ۷.
شاید تعداد هر نوع از این آیات هم با تعداد مخاطبان متناسب باشد؛ این آیات تعداد کمی است؛ در حالی آیات بشارت دهندة نعمتهای مادی بهشت فراوان است. چون مخاطبینی در این سطح فراواناند؛ اما کسانی که از شنیدن رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ؛ متأثر بشوند و انگیزه عمل پیدا کنند خیلی کم هستند. چند نفر میتوان پیدا کرد که واقعاً بتوانند بگویند: لَوْ کَانَ رِضَاکَ فِی أَنْ أُقَطَّعَ إِرْباً إِرْباً، … لَکَانَ رِضَاکَ أَحَبَّ إِلَیَّ ۸؟

مرحوم شیخ عباس تهرانی رضوان الله علیه از شاگردان مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، در یکی از جلسات درس اخلاق خود میفرمود: روزی به ذهنم گذشت که من به مرحلهای رسیدهام که میتوانم به خاطر خدا بر مصیبتها و بلاها صبر کنم. همان شب دل درد گرفتم. ابتدا با خود گفتم صبر میکنم، زیرا بلایی است که خدا نازل کرده و باید صبر کنم. اما بعد از مدتی دیدم تحمل این درد خیلی سخت است.
گفتم: خدایا اگر صلاح میدانی، مرا شفا بده. مدتی گذشت، اما خبری نشد. دست به دعا برداشتم و گفتم: خدایا! تحمل این درد برای من سخت است؛ مرا از این درد نجات بده! لحظاتی گذشت؛ اما باز هم خبری نشد. شروع به توسل به یکایک ائمه اطهار (ع) و اولیایی که میشناختم کردم؛ اما درد بهتر نشد. سرانجام طاقتم تمام شد و فریاد زدم: مگر کسی نیست مرا نجات بدهد؟! یک شکم درد ساده، عارفی مثل مرحوم شیخ عباس تهرانی رضوان الله علیه را به اینجا میرساند که بگوید مگر کسی نیست مرا نجات بدهد! آدمیزاد تا این حد ضعیف است.
خداوند تربیت و هدایتش را مخصوص اولیای خود قرار نداده، بلکه او به خاطر رأفت و رحمت بینهایتش به اندازهای اسباب و وسایل فراهم میکند، شاید بندهاش یک بار رو به خدا کند ویک «یا الله»؛ بگوید.خداوند متناسب با میزان معرفت و همت بندگان وسایل هدایت ایشان را فراهم میکند و هر گروه را به صورتی تشویق و ترغیب میکند؛ از تشویقهای دنیوی، مثل تشویق به جهاد با وعده کسب غنیمت: وَعَدَکُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ کَثِیرَةً، تا بشارت به نعمتهای اخروی و پاداش ابدی: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ ۹؛ حتی در آیهای میفرماید: من به عنوان وامگیرنده از شما وام میگیرم و روز قیامت چند برابر آن را به شما باز میگردانم.
مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا ۱۰؛ چه کسی است که به خدا قرض بدهد؟ خداوند با این بیان میخواهد انسانها را ترغیب کند که گامی به سوی خدا بردارند. همه این بیاناتی که از خدای متعال، و به دنبال آن از پیغمبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع)، صادر شده برای این است که من و شما حرکت کنیم و یک گام جلوتر برویم.
یکی از مفاهیمی که قرآن برای تربیت امثال ما استفاده کرده، تعبیر «تجارت»؛ است. در آیات ابتدای سوره بقره، در باره منافقین میفرماید: مَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُم ْ۱۱؛ تجارت آنها سودی نداشت. چون اکثر انسانها هر یک به نوعی اهل معامله و داد و ستد هستند.
لذا اینگونه با ما صحبت میکند. حتی در جایی که میخواهد مردم را به جهاد تشویق کند، میفرماید: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی؛ خدا جان شما را خرید و در مقابل، بهشت را به شما میدهد. چه کسی در مقابل جان شما چنین بهایی میدهد؟ خدا با این مفهوم میخواهد اهمیت کار خوب و فداکاری در راه خدا را بیان کند. در جای دیگری هم برای مطلق کارهای خوب از واژه «تجارت»؛ استفاده میکند: هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ ۱۲؛ آیا دوست دارید معاملهای به شما بیاموزم که شما را از عذاب ابدی دوزخ که دل و جانتان را میسوزاند نجات دهد؟ در این آیه هم از واژه «تجارت»؛ استفاده شده است.
خداوند انسان را بالفطره اینگونه آفریده که اگر چیزی را هزینه میکند، انتظار دارد در مقابل آن، چیز بهتری دریافت کند. این خصوصیت هم یکی از نعمتهای خداوند است، تا آدمی عمر و توانش را بیهوده تلف نکند. به همین دلیل هنگامی که گفته میشود: نماز بخوانید یا روزه بگیرید، میگوئیم اگر نماز نخوانیم چه میشود؟ وقتی به ما سفارش کنند بیایید شیعه علی (ع) بشوید و در رفتارتان از علی (ع) الگو بگیرید، میگوئیم برای چه؟ و حتی شاید با خود بگوییم: مگر کسانی که مثل علی (ع) نشدند، زندگی نکردند؟ اما اگر بگویند: اگر چنین کاری را انجام دهید، در برابر چیزی بهتر نصیب شما میشود، در این صورت تحریک میشویم که ببینیم قرار است چه چیزی در مقابل آن کار نصیب ما بشود.
در برابر روزه امروز که به واسطه آن لذتهایی را از دست میدهیم به ما چه میدهند و آیا این داد و ستد برای ما ارزش دارد یا نه؟ و عاقل کسی است که چنین محاسباتی را انجام دهد؛ مگر آنکه به حدی رسیده باشد که محبت الهی آن چنان قلب او را فرا بگیرد که جز رضای محبوب چیز دیگری نخواسته باشد. حساب چنین کسی از دیگران جداست. ما هنوز به این مرحله نرسیدهایم.
در این فاصله باید سعی کنیم که اگر چیزی را از دست میدهیم، در برابر آن چیزی ارزشمند را به دست آوریم.
امیرالمؤمنین (ع) در اوصاف شیعیانش میفرماید: ایشان چند روزی سختیها را تحمل کردهاند؛ اما در مقابل، آسایش طولانی و درازمدت نصیبشان میشود. منظور آن حضرت از چند روز، زندگی شصت؛ هفتاد ساله دنیاست که در برابر عمر ابدی آخرت چشم بر هم زدنی است.
شیعیان این چند روز زندگی دنیا را صبر کردند و از بخشی از خواستههایشان صرف نظر کردند. چون آدمی دائماً غرق در نعمتهای خداست و از آنها استفاده میکند؛ هوا، نور، خوردنیهایی که باعث حیات ما میشود، آب گوارا، نان حلال، انس با خانواده شایسته و مؤمن، فرزندان خوب و هزاران نعمت دیگر؛ آنچه ما باید از آن صرف نظر کنیم فقط بخشی از خواستههایی است که به ضرر ما تمام میشود؛ جایی که گناه است، تجاوز به حقوق دیگران است، مانع کارهای خیرِ بیشتر میشود.
فقط با صرف نظر از این خواستهها چند روز عمر دنیا را صبر کنیم؛ فَأَعْقَبَتْهُمْ رَاحَةٌ طَوِیلَةٌ. حضرت در ادامه میفرماید: عجب معامله خوبی! تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ. آدم چند روز صبر کند، در مقابل، عمری راحتی و آسایش داشته باشد. این کار بدی است؟ مگر همه عقلا در طول زندگی چه میکنند؟ زرنگترین افراد در روز یک ساعت کار میکنند، تا ۲۳ ساعت استراحت کنند. اما اگر دنیا را با آخرت بسنجیم نسبت آنها چقدر بیشتر از یک به بیست و چهار است؟ بینهایت.
این چه تجارتی است! تِجَارَةٌ مُرْبِحَةٌ یَسَّرَهَا لَهُمْ رَبٌّ کَرِیمٌ. تجارت پر سودی که خدای مهربان کریم برای مؤمنان فراهم کرده است. جالب این است که تبلیغات این تجارت را هم خریدار انجام داده است. خود او پیغمبر فرستاده و قرآن نازل کرده که بیایید و با من معامله کنید؛ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ …؟
اگر ما با نگاه کاسبکارانه هم به دین نگاه کنیم، نگاه عاشقانه و عارفانه پیشکش باید ببینیم چه میدهیم و در مقابل، چه میگیریم؟ (با صرف نظر از این که مگر ما چیزی از خودمان داریم که بدهیم) اگر فرض کنیم که آنچه از روح، جسم، قدرت بدنی و توان فکری در اختیار داریم متعلق به خود ماست، همه آنها چه مقدار ارزش دارد؟ حال اگر یک مشتری پیدا شود که همه را به هزار برابر این مقدار بخرد، آیا عاقلانه است که شما کالای خود را به این مشتری نداده و به مشتری دیگری بدهید که یک هزارم او میخرد؟
۱. به عنوان نمونه ر. ک: تهذیبالأحکام، ج ۲، ص ۱۲۰، باب کیفیة الصلاة و صفتها؛ صَلَاةُ اللَّیْلِ تُبَیِّضُ الْوَجْهَ وَ صَلَاةُ اللَّیْلِ تُطَیِّبُ الرِّیحَ وَ صَلَاةُ اللَّیْلِ تَجْلِبُ الرِّزْق.
۲. لیل / ۲۰.
۳. بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۱۸۶، باب ۵۳، «النیة و شرائطها و مراتبها».
۴. نهج البلاغة، ص ۵۱۰، حکمت ۲۳۷.
۵. فتح / ۲۰.
۶. واقعه / ۲۰ - ۲۱.
۷. توبه / ۷۲.
۸. بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۲۶، باب ۲.
۹. توبه / ۱۱۱.
۱۰. بقره / ۲۴۵.
۱۱. بقره / ۱۶.
۱۲. صف / ۱۰.
ایران بزرگترین قدرت تجارت دریایی خاورمیانه شناخته شد
اداره اقتصادی سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(سیا) در گزارشی از وضعیت ناوگان کشتیرانی منطقه خاورمیانه اعلام کرد ایران با دارا بودن 942 کشتی بزرگترین قدرت تجارت دریایی منطقه در سال 2022 بوده است.
بر اساس این گزارش ایران 32 کشتی فله بر، 31 کشتی کانتینری، 83 نفتکش، 393 کشتی باری عمومی و 403 فروند کشتی از انواع دیگر در سال 2022 داشته است.
بر این اساس، ایران در میان 12 کشور خاورمیانه بیشترین تعداد کشتی تجاری را در سال 2022 داشته است. اختلاف قدرت ایران با کشور بعدی بیش از 300 کشتی بوده است. امارات با دارا بودن 636 فروند کشتی در رتبه دوم منطقه از این نظر قرار داشته است. تعداد کشتی های ایران به میزان 306 فروند از امارات بیشتر بوده است.
*یک سوم کل کشتی های خاورمیانه متعلق به ایران است
ناوگان کشتیرانی ایران همچنین بیش از دو برابر ناوگان کشتیرانی عربستان سعودی بوده است. سیا تعداد کشتی های عربستان در سال 2022 را 413 فروند اعلام کرده و این کشور را سومین قدرت تجارت دریایی در منطقه خاورمیانه معرفی کرده است.
بحرین با دارا بودن 190 فروند کشتی و کویت با 166 کشتی به ترتیب در رتبه های چهارم و پنجم از این نظر قرار گرفته اند.
قطر با 123 فروند، عراق با 75 فروند، عمان با 57 فروند، لبنان با 49 فروند، اردن با 35 فروند، یمن با 30 فروند و سوریه با 22 کشتی به ترتیب رتبه های ششم تا دوازدهم را به خود اختصاص داده اند.
کل کشتی های تجاری فعال در منطقه خاورمیانه در سال میلادی گذشته بالغ بر 2738 فروند بوده است که بیش از یک سوم این کشتی ها معادل 34 درصد به ایران اختصاص داشته است.
ضربات کوبنده حزب الله لبنان به مواضع و پایگاههای ارتش رژیم صهیونیستی
حزب الله لبنان در بیانیه ای اعلام کرد: رزمندگان مقاومت اسلامی در راستای حمایت از مردم مقاوم نوار غزه و پشتیبانی مقاومت شجاع و شریف آن، ساعت 16 عصر امروز جمعه تجمعات نظامیان دشمن صهیونیستی را در اطراف پایگاه جل العلام با سلاحهای مناسب قرار قرار دادند.
بر اساس این بیانیه، رزمندگان حزب الله همچنین یک موشک ضد زره به سمت پایگاه المناره ارتش رژیم اشغالگر شلیک کردند.
رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان همچنین تجمع نظامیان صهیونیست را در اطراف پایگاه المرج با سلاحهای مناسب هدف قرار دادند.
پادگان رامیم ارتش رژیم صهیونیستی هم با سلاحهای مناسب رزمندگان حزب الله لبنان هدف قرار گرفت.
حقیقت فاطمه (س) را بشناسیم
آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در یادداشتی به مناسبت ایام فاطمیه آورده است: امام صادق(ع) از پدران بزرگوارش و از امیرالمؤمنین(ع) و آن حضرت هم از رسول خدا(ص) نقل میکنند که حضرت فرمود: «خُلِقَ نُورُ فَاطِمَةَ(س) قَبْلَ أَنْ تُخْلَقَ الْأَرْضُ وَ السَّمَاء»(معانیالاخبار، ج٢، ص۴١٩) یعنی نور زهرای مرضیه(س) قبل از آفرینش آسمان و زمین، خلق شده است.
واقعاً این تعبیر شگفت که اگر نور فاطمه نبود، نه آسمانی بود و نه زمین، و نه إنسی و نه جنّی، به چه معناست؟! هرچه انسان اندیشه و تأمل کند، نمیتواند معنای آن را بفهمد. واقع مسأله این است روایاتی که در مورد فاطمه زهرا علیهاالسلام وارد شده؛ اگر سالها دروس خارج اجتهادی پیرامون این روایات گذاشته شود، بحث به انتها نخواهد رسید. ما باید در کنار اینکه به دنبال مصائب حضرت زهرا علیهاالسلام هستیم و بر آن اشک میریزیم، در پی فهم فضائل آن حضرت نیز باشیم.
حقیقت فاطمه علیهاالسلام در کلمات رسول اکرم صلی الله علیه و آله است و ما باید خودمان را به این حقیقت نزدیک کنیم. اگر بخواهیم به حقیقت وجودی خویش برسیم، تا حقیقت حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام را درک نکنیم ولو به اندازه ظرفیت خویش، به نتیجه نخواهیم رسید.
بهتر بگویم: فاطمهشناسی، جزء سلسله علل خداشناسی است. ما تا اهلبیت علیهم السلام مخصوصاً حضرت فاطمه علیهاالسلام را نشناسیم، هرگز نمیتوانیم خدا را بشناسیم.
پیامبر گرامی در روایتی میفرمایند: «یا سَلْمَانُ! خَلَقَنِی اللهُ تَعَالَی مِنْ صَفْوَةِ نُورِهِ وَ دَعَانِی فَأَطَعْتُهُ»؛ خداوند تبارک و تعالی من را از نور خاص خودش آفرید و مرا دعوت به خود کرد و من اطاعت کردم، «فَخَلَقَ مِنْ نُورِی عَلِیاً وَ دَعَاهُ فَأَطَاعَهُ» از نور من علی را خلق کرد و او را هم به سوی خودش دعوت کرد، و او هم اطاعت کرد. سپس فرمود «فَخَلَقَ مِنْ نُورِی وَ نُورِ عَلِی فَاطِمَةَ وَ دَعَاهَا فَأَطَاعَتْه»؛ میفرماید از نور خود رسول خدا، و نور علی، فاطمه را خلق کرد و او را نیز به سوی خودش خواند، و فاطمه هم اطاعت کرد.( مقتضب الاثر فی النص علی الائمه الاثنی عشر، ص۶.)
ما به چنین مخلوقی که خلقت او مقدم بر آفرینش تمام خلایق است، همراه با نور رسول خدا و نور امیرالمؤمنین، افتخار میکنیم و در سوگ شهادت چنین موجودی عزاداریم.
این شخصیت عظیم به مقتضای خلقت نوریاش، مانند ائمه علیهم السلام دارای ولایت تکوینی بوده است.
در روایات مربوط به دستاس داریم که: اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله یعنی سلمان، ابوذر و عمار میگویند میآمدیم پشت در خانۀ فاطمه علیهاالسلام. حضرت مشغول خواندن قرآن بودند، ولی دستاس حرکت میکرد. بله دستاس به ارادهای که خدای تبارک و تعالی به او داده، در حال حرکت بود. ( دلائل الامامة، ص۱۳۹ ـ ۱۴۱. المناقب، ج۳، ص۱۱۶.)
خداوند متعال در قیامت، حضرت زهرا علیهاالسلام را این چنین صدا میزند: «یا حَبِیبَتِی وَ ابْنَةَ حَبِیبِی سَلِینِی تُعْطَی» از من بخواه تا به تو عطا کنم. «وَ اشْفَعِی تُشَفَّعِی فَوَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا جَازَنِی ظُلْمُ ظَالِمٍ»؛ فاطمه جان، هرچه میخواهی بخواه و هر کسی را میخواهی شفاعت کن، که شفاعت تو قبول میشود.
بعد بیبی دو عالم حضرت زهرا علیهاالسلام عرض میکند: «اِلَهِی وَ سَیدِی ذُرِّیتِی وَ شِیعَتِی وَ شِیعَةَ ذُرِّیتِی وَ مُحِبِّی وَ مُحِبِّی ذُرِّیتِی»؛ باز میفرماید فرزندانم و شیعه ام و شیعه فرزندانم و دوستانم و دوستان فرزندانم را میخواهم شفاعت کنم.( الامالی، ص۷۰) این مقامات و این ویژگیها و این عنایات الهی را نسبت به کدام زن در تاریخ سراغ دارید؟!
در کتاب بحار الانوار(ج۳،ص۴) روایتی درباره حضرت علیهاالسلام آمده است که واقعاً انسان از شخصیت و عظمت این بانوی بزرگ جهان آفرینش مبهوت می ماند. رسول گرامی صلی الله علیه و آله فرمودند: «معاشر الناس تدرون لما خلقت فاطمه، قالوا الله و رسوله اعلم، قال: خلقت فاطمة حوراء انسیّةً لا انسیة»؛ آیا میدانید که فاطمه چگونه آفریده شد؟ گفتند: خدا و رسول او داناتر است. فرمود: فاطمه حوریه ای انسانی است؛ به این معنا که کیفیت خلقت حضرت با سایر انسانها فرق دارد.
در پایان این روایت اینچنین آمده است: «فإنّ ذلک نور المنصورة فاطمة» جبرئیل گفت: این نور به منصوره تعلق دارد. پیامبر پرسیدند: «من المنصورة؟» جبرئیل پاسخ داد: «جاریةٌ تخرج من صلبک و اسمها فی السماءِ منصورة و فی الارض فاطمة» یعنی منصوره دختری است که از صلب تو به وجود خواهد آمد و نام وی در آسمان منصوره است و در زمین فاطمه. و در ادامه میفرماید: «سُمِّیَتْ فَاطِمَةَ فِی الْأَرْضِ لِأَنَّهُ فَطَمَتْ شِیعَتَهَا مِنَ النَّارِ وَ فُطِمُوا أَعْدَاؤُهَا عَنْ حُبِّهَا وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ بِنَصْرِ اللَّهِ.» یعنی در زمین، فاطمه نامیده شد برای اینکه شیعیان وی از آتش جهنّم باز نگاه داشته شدهاند و دشمنانش از محبت وی، محروم میمانند و این است معنی کلام خداوند که میفرماید: «و در این روز- یعنی قیامت- مؤمنین به سبب نصرت و یاری خداوند شادمان میگردند.»
آری، فاطمه زهرا سلام الله علیها، مقرّبترین زن در پیشگاه خداوند تبارک وتعالی است؛ چرا که همه ما و شما میدانیم که رضایت خداوند متعال، منوط به رضایت آن حضرت است.
سعی کنیم در زندگی خودمان، رضایت آن حضرت را تحصیل کنیم و در همه کارها ببینیم که رضایت آن حضرت در چیست، تا از این طریق، رضایت حضرت حق تعالی را تحصیل کنیم.
همین فضائل و عظمت های آن بانوی یگانه است که اقتضا می کند هر ساله، فاطمیه باشکوهتر شود. اینکه بزرگان ما سفارش می کنند که باید توجهات و اهتمام نسبت به فاطمیه بیشتر شود، برای آن است که مبادا با غفلت و بیتوجهی، این سرمایه از ما گرفته شود یا خدای نکرده از این سرمایه بهرهمند نشویم.
بزرگان دین ما، مخصوصا مرجع بزرگ حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی رضوان الله تعالی علیه به دنبال این بودند که عزاداری حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، عاشورای دوم شود، و بحمدالله امروز کشور علوی و فاطمی ما این چنین شده است و دستهجات و مجالس عزاداری به صورت گسترده برگزار میشود.
پنج ویژگی مصحف حضرت فاطمۀ زهرا (علیها السّلام)
با این که در مورد شخصیت باشکوه حضرت زهرا(س) از صدر اسلام تاکنون کتاب ها و مقالات متعددی پدید آمده است، ولی به نظر می رسد حق مطلب در مورد ابعاد مختلف شخصیت آن بانوی یگانه، همچنان ادا نشده و بررسی آن به تلاش بیش تری نیاز دارد.
یکی از این ابعاد، ویژگی های علمی آن حضرت است.
پیغمبر اکرم(ص) بعد از توجّه به مقام علمی حضرت فاطمه(ع) فرمودند: «اِنَّها بَضْعَةٌ مِنِّی؛[۱] او پاره ای از وجود من است.» به نظر می رسد؛ منظور از «بَضْعَةٌ»، تنها پارۀ تن و جسم نیست؛ بلکه ایشان شعبه ای از علم و دانش، اخلاق، ایمان و فضایل پیامبر اکرم(ص) نیز محسوب می شوند.
امام باقر(ع) در این خصوص می فرمایند: «وَ اللَّهِ لَقَدْ فَطَمَهَا اللَّهُ بِالْعِلْم؛[۲] به خدا سوگند! خدا حضرت فاطمه(ع) را به واسطۀ علم و دانش از دیگران جدا ساخته است.»
در دورۀ کوتاهی از عمر شریف حضرت زهرا(ع) بعد از رحلت رسول گرامی اسلام(ص)، شاخص ترین اثری که گویای علم و دانش حضرت فاطمه(ع) است، به نام «مصحف فاطمه(س)» پدید آمد، کتابی که زمینه های استقامت آن گرامی در گذراندن دوران سخت فراق پیامبر(ص) و حمایت از امام خویش فراهم ساخت، این اثر بی بدیل، هرگز با دانش بشری قابل مقایسه نیست. در این فرصت، به معرفی اجمالی این اثر ارزشمند می پردازیم.
محتوای مصحف فاطمه(سلام الله علیها)
برای آگاهی از محتوای این اثر، بهترین منبع، خود اهل بیت عصمت و طهارت(ع) هستند[۳]؛ ابوبصیر می گوید: از مولایم امام باقر(ع) دربارۀ مصحف فاطمه(ع) پرسیدم، ایشان فرمودند: مطالب آن در قرآن نیست... در آن اخبار گذشته و آینده تا روز قیامت، درج شده است.
در آن خبر آسمان ها و فرشتگان و تعداد ایشان و غیر ایشان آمده است و تعداد و نام مخلوقات مُرسَل و غیرمُرسَل و اسامی تکذیب کنندگان و ایمان آورندگان به ایشان و اسامی جمیع مؤمنان و کافران تا روز قیامت در آن ثبت است. همچنین این کتاب، شهرهای شرق و غرب عالم را توصیف نموده و تعداد مؤمنان و کافران و ویژگی های هر تکذیب کننده ای در آن است. از گذشتگان در آن سخن به میان آمده و از طاغوت هایی که به حکومت رسیده و مدت حکومت ایشان در جمیع دوران نیز تعیین شده.
صفات و تعداد اهل بهشت و اسامی ایشان و نیز اهل جهنم در آن ذکر شده و علم قرآن، تورات، انجیل و زبور به همان صورتی که نازل شده اند، در آن است. هنگامی که خداوند خواست آن را بر حضرت فاطمه(س) نازل کند، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل(ع) را مأمور این کار نمود. در نیمه شب جمعه ای، وقتی حضرت فاطمه(س) عبادتش را تمام کرد، فرشتگان به او سلام کردند و گفتند: خداوند بر تو سلام می فرستد! سپس مصحف را بر دامن ایشان نهادند و او نیز فرمود: سلام مخصوص خداوند است و از اوست و به سوی اوست و بر شما ای فرستادگان خدا سلام باد! سپس فرشتگان به آسمان عروج کردند و حضرت فاطمه(ع) بعد از نماز صبح مشغول خواندن آن مصحف شد تا به آخرش رسید و یقیناً اطاعت از حضرت فاطمه(ع) بر تمام مخلوقات الهی، از جن و انس، وحوش و انبیا(ع) و ملائکه واجب است. پس از ایشان، آن مصحف به امیرالمؤمنین علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و سپس به ما رسید تا این که نزد صاحب امر(عج) برسد. ابوبصیر گفت: این علم بسیاری است! امام فرمودند: «إِنَّ هَذَا الَّذِی وَصَفْتُهُ لَک لَفِی وَرَقَتَینِ مِنْ أَوَّلِه؛ این مطالب، چیزی است که آن را از دو صفحۀ نخست برای تو توصیف کردم».[۴]
امام صادق(ع) در پاسخ «حماد بن عثمان» که پرسید: مصحف فاطمه(ع) چیست و چه محتوایی دارد؟ فرمودند: «چون خدای تعالی پیغمبرش را قبض روح نمود، وجود حضرت فاطمه(ع) را از وفات آن حضرت اندوه فراگرفت که جز خدای عزوجل مقدارش را نمی داند. بدان جهت، خدا فرشته ای برایش فرستاد که او را دلداری دهد و با او سخن گوید. حضرت فاطمه این ماجرا را به امیرالمؤمنین(ع) گزارش داد. حضرت علی(ع) فرمودند: هرگاه آن فرشته آمد و با تو سخن گفت، کلام او را برای من بازگو کن! حضرت فاطمه(ع) شنیده هایش از آن فرشته را برای امام نقل می کرد و ایشان آن ها را می نوشتند تا این مصحف فراهم آمد.
حماد گوید: امام صادق(ع) بلافاصله فرمودند: «أَمَا إِنهُ لَیسَ فِیهِ شَیءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحرَامِ وَ لَکن فِیهِ عِلْمُ مَا یکونُ...؛ مطالب این مصحف دربارۀ احکام حلال و حرام نیست؛ بلکه اخبار غیبی است و آنچه که در آینده واقع خواهد شد، در این مصحف نوشته شده است».[۵]
مصحف از منظر عالمان اسلامی
مصحف حضرت فاطمه(س) در سخنان علمای اسلام نیز مطرح شده است و آنان نکات خوبی را در این زمینه بیان داشته اند که به برخی اشاره می کنیم:
۱- امام خمینی(ره): «ما مفتخریم که... صحیفۀ فاطمیه[۶] که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه(ع) است، از ماست.»؛[۷]
۲- امام خامنه ای(حفظه الله): «در روایات متعددی است که ائمه(ع) برای مسائل گوناگون خود، به مصحف فاطمه(ع) رجوع می کردند. بعد امام می فرماید: "إِنَّهُ لَیسَ فِیهِ شَی ءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ"؛ در این کتاب، احکام حلال و حرام نیست»؛ اما "وَ لَکنْ فیهِ علْمُ ما یکونُ"؛ بلکه همۀ حوادث جاری بشری در دوران های آینده، در این کتاب هست. این چه دانش والایی است؟! این چه معرفت و حکمت بی نظیری است که خدای متعال به یک زن در سنین جوانی بخشیده؟! این مربوط به مسائل معنوی است.»؛[۸]
۳- سید جعفر مرتضی عاملی(ره) از محققان برجستۀ معاصر، می نویسد: «عده ای درصدد بدنام کردن شیعه می گویند: نزد شیعه مصحفی است به نام "مصحف فاطمه(ع)" و معنای این اتهام آن است که - به نظر مدعی- قرآن شیعه با قرآن دیگر مسلمانان اختلاف دارد؛ اما حقیقت مطلب آن است که روایات متعددی دربارۀ این مصحف وجود دارد و از این روایات بر می آید که این مصحف، قرآن نیست. نه فاطمه(ع) و نه دیگری، ادعا نکرده اند که این قرآنی است در برابر قرآن معروف؛ بلکه این مصحف کتابی است مانند کتاب های دیگر. در این کتاب، مطالبی همانند وصیت فاطمه(س) و علم آنچه که در آینده رخ می دهد، می باشد.»[۹]
ویژگی های مصحف فاطمه(سلام الله علیها)
۱- سرچشمۀ دانش اهل بیت(ع)
مصحف حضرت فاطمه(ع) یکی از منابع علم اهل بیت(ع) به شمار می آید که بارها ایشان با آن احتجاج نموده و سخنان خویش را به آن مستند نموده اند. از جمله در منابع معتبر آمده است: «منصور به محمد بن خالد» به عامل خود در مدینه نامه نوشت و او را مأمور کرد از فقهای مدینه در موضوع مسائل مستحدثۀ زکات سؤال کند. وی به غیر از امام صادق(ع) از هیچ کسی پاسخی دریافت نکرد.[۱۰] «عبدالله بن حسن» از امام صادق(ع) پرسید: این پاسخ را از کجا فرمودید؟ حضرت فرمودند: «قَرَأْتُ فِی کتَابِ أُمِّک فَاطِمَةَ؛[۱۱] آن را در کتاب مادرت فاطمه(ع) خواندم.»
علاوه بر این، از ائمه(ع) احادیث متعددی نقل شده است که در آن ها لفظ «عندنا» یا «عندی» موجود است و این تعابیر می فهمانند که در اختیارداشتن مصحف حضرت فاطمه(ع) یکی از علایم امامت بوده است و در موارد لازم ائمۀ اطهار(ع) به آن احتجاج کرده، حقانیت خود را اثبات می نمودند. همان طوری که امام کاظم(ع) می فرمایند: «عِندی مُصحَفُ فاطِمَةَ؛[۱۲] نزد من مصحف فاطمه(ع) است».
۲- اثبات امامت ائمۀ اطهار(ع)
امام رضا(ع) در حدیثی نشانه های امام را برمی شمارند، از جمله می فرمایند: «لِلْإِمامِ عَلَامَاتٌ یکونُ أَعْلَمَ النَّاسِ... وَ یکونُ عِنْدَهُ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ(ع)؛[۱۳] یکی از علایم امام معصوم این است که داناترین مردم است... و مصحف فاطمه(ع) نزد اوست.»
امام صادق(ع) نیز می فرمایند: «مَا مَاتَ أَبُوجَعْفَرٍ(ع) حَتَّی قبَضَ مصْحَفَ فَاطِمَةَ(ع)؛[۱۴] امام باقر(ع) وفات نیافت تا این که مصحف فاطمه(ع) را دریافت کرد.»
تصور «عبدالله بن حسن» این بود دانشی که امام صادق(ع) دارند، مثل دانش بقیۀ مردم است؛ ولی امام فرمودند: «صَدَقَ وَ اللَّه ما عِنْدَهُ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا مَا عِنْدَ النَّاس؛ [عبدالله بن حسن] راست گفته است؛ چون علمی که او دارد، مثل علم مردم است.»... سپس فرمود: «وَ عِنْدَنَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ(ع) أَمَا وَ اللَّهِ مَا فِیهِ حرْفٌ منَ الْقُرْآن؛[۱۵] نزد ما مصحف فاطمه(ع) است که به خدا قسم! حرفی از قرآن در آن نیست.»
شیخ آقابزرگ تهرانی(ره) در «الذریعة» می نویسد: مصحف فاطمه(ع) از جمله میراث امامت نزد پیشوا و مولای ما صاحب الزمان(عج) است. این حقیقت از طرق متعدد، از امامان(ع) در روایات ما، در کتاب «بصائر الدرجات» و «بحارالانوار» گزارش شده است.[۱۶]
۳- مصحف، جلوه ای از ارتباط با فرشتگان
سخن گفتن حضرت زهرا(ع) با فرشتگان الهی در ماجرای مصحف، یکی از جلوه های «مُحَدَّثه بودن» آن حضرت می باشد؛ چنانچه امام صادق(ع) می فرمایند: «فَأَرْسَلَ اللَّهُ إِلَیهَا مَلَکاً یسَلِّی غَمَّهَا وَ یحَدِّثُهَا؛[۱۷] خداوند فرشته ای به سوی او[فاطمه(ع)] می فرستاد تا وی را تسلی دهد و همدم او بوده، با ایشان هم صحبت شود».
همچنین امام صادق(ع) در بیان سبب نام گذاری های حضرت فاطمه(ع) می فرمایند: «سُمِّیتْ فَاطِمَةُ مُحَدَّثَةً لِأَنَّ الْمَلَائِکةَ کانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السمَاءِ فتُنَادِیهَا کما کانَتْ تُنَادِی مَرْیمَ بِنْتَ عِمْرَانَ...؛ حضرت فاطمه(ع) از آن جهت محدّثه نامیده شده که فرشتگان بر او فرود آمده و با او گفت وگو می کردند، همان گونه که با حضرت مریم(ع) گفت وگو می کردند. فرشتگان به حضرت فاطمه(ع) می گفتند: ای فاطمه! همانا خداوند تو را برگزیده و از پلیدی ها تطهیر نموده و تو را بر زنان دو عالم برتری داده است، پس خدایت را سپاسگزار باش و وی را عبادت کن! آن ها با هم گفت وگو می کردند. شبی حضرت فاطمه(ع) به آن ها فرمود: آیا آن که در این آیه نسبت به زنان دو عالم فضیلت و برتری داده شده، مریم، دختر عمران(ع) نبوده است؟ فرشتگان گفتند: مریم، بزرگ و برگزیدۀ زنان زمان خود بود؛ ولی خداوند تو را بر تمامی زنان دو عالم، از اولین تا آخرین ایشان، برتری بخشیده است.[۱۸]
آنچه گفتیم، قابل انکار نیست؛ چه اینکه سخن گفتن غیر انبیا با فرشتگان الهی بین تمام مذاهب مسلمین، امری مسلم است. علامه امینی(ره) در «الغدیر» می نویسد: «تمام مسلمانان اتفاق دارند که در امت اسلام همانند امم پیشین، افرادی هستند که به آنها محَدَّث می گویند. پیامبر بزرگوار اسلام(ص)، چنان که در صحاح و مسانید از طرق عامه و خاصه آمده، از این واقعیت خبر داده است. مُحَدَّث کسی است که فرشته با او سخن می گوید، بدون آن که پیامبر باشد یا فرشته را ببیند یا در او دانشی به طریق الهام و مکاشفه از مبدأ اعلی ایجاد شود یا در قلبش حقایقی که بر دیگران مخفی است، پدید آید و یا معانی دیگری که ممکن است از آن اراده نمود. بنابراین، بودن چنین کسی میان امت اسلام، مورد اتفاق تمام فرقه های اسلامی است. نهایت آن که اختلاف در تشخیص و شناخت اوست.»[۱۹]
بنابراین، گفت وگوی جناب جبرئیل(ع) با حضرت زهرا(ع) از منظر قرآن، موضوعی پذیرفته شده است؛ چراکه از آیات قرآن استفاده می شود که وحی معانی مختلفی دارد. آن نوع از وحی که به پیامبران اختصاص داشته، وحی به معنای «تشریعی» آن است؛ اما وحی به غیر پیامبران از نوع «الهام» بوده که به پیامبران اختصاص نداشته و دیگران را نیز شامل می شده است. اهل بیت و نیز حضرت فاطمه(ع) چنین وحی ای را به واسطۀ «مُحَدَّث بودن» دریافت می نمودند.
طبق آیات قرآن، برخی از زنان دیگر نیز مورد خطاب ملائکه قرار گرفته اند.[۲۰]
افزون بر آن، خداوند متعال نیز فرموده است: (إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تحْزَنُوا وَ أَبشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی کنْتُمْ تُوعَدُونَ)؛[۲۱] «بی تردید کسانی که گفتند: پروردگار ما خداست، سپس [در میدان عمل به این حقیقت] استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند [و می گویند:] مترسید و اندوهگین نباشید! شما را به بهشتی که وعده داده شده اید، بشارت باد!»
این آیه و مانند آن، ثابت می کند که فرشتگان در دنیا بر غیر انبیا نیز نازل می شوند و با آن ها سخن می گویند و کسی نگفته است که این سخن گفتن، مستلزم نبوت است.
۴- خبرهایی از حوادث آینده
از جمله برکات مصحف حضرت فاطمه(ع) اخبار غیبی است که از فرشتۀ وحی دریافت کرده و در این کتاب مطرح شده است و محتوای آن در مورد حوادث آینده می باشد که چند مورد را با هم مرور می کنیم:
الف. امام صادق(ع) می فرمایند: «أَمَا إِنَّهُ لَیسَ فِیهِ شَی ءٌ منَ الْحلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَکنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یکون؛[۲۲] در آن (مصحف حضرت فاطمه(ع)) از حلال و حرام چیزی نیست؛ بلکه آنچه در آن دیده می شود، دانش و آگاهی از حوادث و اخبار آینده است.»
ب. حماد بن عثمان می گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: «تَظْهَرُ الزَّنَادِقَةُ فِی سَنَةِ ثَمَانٍ وَ عِشْرِینَ وَ مِائَةٍ وَ ذَلِک أَنِّی نَظَرْتُ فِی مُصْحَفِ فَاطِمَةَ؛[۲۳] در سال ۱۲۸ ق، مخالفان مذهب و دعوت کنندگان به باطل، اعلام وجود خواهند کرد. این موضوع را در مصحف حضرت فاطمه(ع) دیدم».[۲۴]
ج. «فضَیلِ بْنِ سُکرَة» می گوید:
روزی به محضر امام صادق(ع) مشرف شدم که خطاب به من فرمود: ای فضیل! آیا می دانی در چه چیزی پیش از این نگاه می کردم؟! عرض کردم: خیر. فرمود: من در مصحف فاطمه(ع) نگاه می کردم. حاکمی نیست که حکومت کند؛ مگر آن که نام او و نام پدرش در آن نوشته شده است؛[۲۵]
د. «عبدالملک بن اعین» می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: زیدیه و معتزله اطراف محمد بن عبدالله[۲۶] (نفس زکیه) را گرفته اند، آیا او حاکم خواهد شد؟ در پاسخ فرمود: به خدا قسم! نزد من دو کتاب است که در آن کتاب ها نام هر پیامبر و هر حاکمی که در زمین حکومت کند، موجود است. خیر! به خدا قسم که محمد بن عبدالله هیچ کدام از این ها نیست.[۲۷]
۵- دربردارندۀ وصیت حضرت فاطمه(ع)
از مواردی که در مصحف شریف وجود دارد، وصیت حضرت زهرا(ع) است. امام صادق(ع) در برابر برخی از مخالفان و معترضان فرمودند: «وَلْیخْرِجُوا مُصْحَفَ فَاطِمَةَ(ع) فَإِنَّ فِیهِ وَصِیةَ فَاطِمَةَ(ع)؛ اگر راست می گویند، مصحف فاطمه(ع) را در بیاورند و نشان دهند؛ مصحفی که در آن وصیت حضرت فاطمه(ع) موجود است».[۲۸]
پی نوشت ها:
[۱] حلیة الاولیاء، ابونعیم احمد بن عبدالله اصفهانی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۶ق، ج ۲، ص ۴۰.
[۲] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ش، ج ۱، ص ۴۶۰.
[۳] گفته اند: «اَهلُ البَیتِ أدری بما فِی البَیتِ؛ اهل خانه از آنچه در خانه می گذرد، آگاه ترند.»(إحقاق الحق و إزهاق الباطل، شهید قاضی نورالله شوشتری، نشر اسلامیة، تهران، ۱۳۹۶ق، ج ۳، ص۱۲۹).
[۴] دلائل الامامة، محمد بن جریر بن رستم طبری، نشر بعثت، قم، ص ۱۰۶.
[۵] الکافی، ج ۱، ص ۲۴۰.
[۶] منظور حضرت امام از کلمۀ صحیفه، همان مصحف حضرت فاطمه(ع) به معنای کتاب است. گرچه صحیفه چیزی است که در آن می نویسند و از مجموعه صحیفۀ نوشته شده، کتاب حاصل می شود؛ ولی خود صحیفه نیز به معنای کتاب آمده است. چنانچه به مجموعه دعاهای امام سجاد(ع) «صحیفه سجادیه» گفته می شود.
[۷] وصیت نامۀ سیاسی- الهی امام خمینی(ره)، ص ۷.
[۸] پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیة الله سیدعلی خامنه ای(حفظه الله)، مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی، سخنانی دربارۀ «مصحف فاطمی»، مورخ: ۲۵/۹/۱۳۷۱.
[۹] حقایقی مهم پیرامون قرآن کریم، سید جعفر مرتضی عاملی، دفتر نشر اسلامی، قم، بی تا، ص ۱۳۲.
[۱۰] أعیان الشیعة، سید محسن امین، دارالتعا رف للمطبوعا ت، بیروت، ۱۴۰۳ق، ج ۱، ص ۲۴۸؛ الشیعة فی المیزان، محمدجواد مغنیة، دار الکتاب الاسلامی، قم، ۱۳۸۶ش، ص ۶۱؛ مأساة الزهراء(ع)، سید جعفر مرتضی عاملی، دارالسیرة، بیروت، ۱۴۱۸ق، ج ١، ص١١٢.
[۱۱] الکافی، ج ۳، ص ۵۰۷.
[۱۲] بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، محمد بن حسن صفار، مؤسسه اعلمی، تهران، ۱۴۰۴ق، ص ۱۷۴؛ بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفا، بیروت، ۱۴۰۳ق، ج ۲۶، ص ۴۵.
[۱۳] من لا یحضره الفقیه، محمد بن بابویه(شیخ صدوق(ره))، مؤسسه الاعلمی، بیروت، ۱۴۱۳ق، ج ۴، ص ۴۱۹.
[۱۴] بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۵۸.
[۱۵] همان.
[۱۶] الذریعة، شیخ آقابزرگ تهرانی، نشر اسماعیلیان، قم و کتابخانۀ اسلامیه، تهران، ۱۴۰۸ق، ج ۲۱، ص ۱۲۶.
[۱۷] بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۵۷.
[۱۸] دلائل الامامة، ص ۸۱.
[۱۹] الغدیر، عبدالحسین امینی، دارالکتب العربی، بیروت، ۱۳۷۹ق، ج ۵، ص ۶۸.
[۲۰] از جمله: یوکابد، همسر عمران و مادر حضرت موسی(ع): (وَ أَوْحَینَا إِلی أُمّ مُوسی أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیهِ فَأَلْقِیهِ فی الْیمِّ وَ لَا تخَافی وَ لَا تحَزَنی إِنا رَادُّوه إِلَیک وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمرْسَلِین((قصص/ ۷)؛ مریم، مادر حضرت عیسی(ع): (قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّک لِأَهَبَ لَک غُلَامًا زَکیا((مریم /۱۹).
[۲۱] فصلت/۳۰.
[۲۲] بحار الانوار، ج ۲۶، ص۴۴.
[۲۳] همچنین امام صادق(ع) می فرمایند: «کانَ جَبْرَئِیلُ(ع) یأْتِیهَا فَیحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَی أَبِیهَا وَ یطَیبُ نفْسَهَا وَ یخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکانِهِ وَ یخْبِرُهَا بِمَا یکونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیتِهَا وَ کانَ عَلِی(ع) یکتُبُ ذَلِک فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ(ع).»(الکافی، ج ۱، ص۲۴۰-۲۴۱).
[۲۴] علامه مجلسی(ره) در توضیح این حدیث می گوید: «من فکر می کنم مقصود از زنادقه، امثال ابن ابی العوجاء و ابن مقفع باشند که با امام، مجادله و مناظره می کردند و سال ۱۲۸ق، بیست سال قبل از شهادت امام صادق(ع) است که زمان طغیان و کثرت این طایفه بود یا آن که مراد، خلفای بنی عباس باشند که کتب زنادقه را در آن سال ترویج دادند.»(ترجمۀ اصول کافی، سید جواد مصطفوی، کتابفروشی علمیه اسلامیة، تهران، چاپ اول، بی تا، ج۱، ص ۳۴۷).
[۲۵] همان، ص ۲۴۲؛ بحار الانوار، ج ۲۶، ص ۱۵۵.
[۲۶] محمد بن عبدالله بن حسن(م ۱۰۰-۱۴۵ق) ملقب به «نفس زکیه» از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) و نخستین قیام کنندۀ علوی علیه خلافت بنی عباس است.
[۲۷] الکافی، ج ۱، ص ۲۴۲.
[۲۸] همان، ص ۲۴۱؛ بصائر الدرجات، ص ۱۷۷.
۱۰ نکته در جهاد تبیین حضرت زهرا (سلام الله علیها) بر اساس قرآن
۱. تک نفره هم شده به میدان جهاد تببین بزن؛ مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها) که بر اساس الگوی قرآنی « تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی (۴۶ سبا) ؛ شما خالص برای خدا دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها قیام کنید». به تنهایی در دفاع از رهبر و امام زمانشان قیام کردند.
۲. از سرزنش و حرف دیگران که خلاف جوّ آن ها حرکت می کنی، نترس و شجاعانه وارد میدان دفاع از حق شو؛ مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها) که با عمل به آیه زیر مارپیچ سکوت را شکستند و در تاریخ درخشیدند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ...وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ (۵۴ مائده) ؛ ای گروهی که ایمان آوردهاید، هر که از شما از دین خود بازگردد به زودی خدا قومی را می آورد که... از نکوهش و ملامت هیچ کس باک (ترس) ندارند. این است فضل خدا، به هر که خواهد عطا کند»
۳. در دفاع از حق ضعیف و شل نباش بلکه صریح، محکم و با صلابت صحبت کن و از منطقت سخن بگو تا در جان مخاطب بنشیند. مثل حضرت زهرا (سلام الله علیها) که در خطبه فدکیه در بلاغت تمام بر اساس عمل به آیه زیر مسیر حق را تبیین کردند. «... وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغًا(۶۳ نساء)؛ و پندشان ده، و به آنان سخنی رسا که در دلشان اثر کند بگوی».
۴. در تبیین، حتما از قرآن استفاده کن که نور کلام الهی، فطرت های آماده را جذب می کند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز بر همین اساس در خطبه فدکیه از آیات قرآن بهره بردند و به این آیه شریفه عمل کردند که « فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخَافُ وَعِیدِ(۴۵ ق) ؛ پس بوسیله قرآن، کسانی را که از عذاب من میترسند متذکّر ساز» پرداختن به ۲۰ آیه قرآن کریم به صورت مستقیم، حداقل ۱۴ مورد اقتباس از قرآن در سخنان ایشان و بیان ۱۲ ویژگی ذاتی قرآن در فراز هفتم خطبه فدکیه بخشی از این اهتمام به قرآن در جهاد تبیین است.
۵. از جمله ابزارهایی که جهادگران تبیین بایستی بدان مجهز شوند، گفتار هنرمندانه است؛ ادبیات توصیفی در جهاد تبیین و استفاده شایسته از آراستن سخن به تشبیه بر تاثیر کلام در جان مخاطب می افزاید و باید برای آن محتوا داشت کما اینکه قرآن کریم مکرر از این ابزار تبیینی بهره می جوید، این در ادبیات حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز مشاهده می شود که می فرمایند: «هرگاه شاخ شیطان سر برآورد، یا اژدهایی از مشرکان، دهان باز کرد، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) برادرش علی بن ابیطالب (علیهالسلام) را در کام اژدها و شعلههای فتنهها افکند و علی(علیهالسلام) هم باز نمیگشت؛ مگر آنکه سرکشان را پایمالِ شجاعت خود میگردانید و آتش آنها را با آب شمشیرش خاموش میکرد.» (خطبه فدکیه)
۶. تبیین حق همیشه با حرف زدن نیست؛ کنشگری عاطفی برای بیدار کردن قلوب به خواب رفته، امری ضروری در جهاد تبیین است. گریه های مداوم حضرت زهرا (سلام الله علیها) و نشان دادن غضب و ناراحتی ایشان از منکر در جامعه به مناسبت های مختلف بخشی از این الگو است. کما اینکه در قرآن این کنشگری عاطفی را در مواضع مختلف مثل داستان حضرت موسی (ع) می بینیم که " فَرَجَعَ مُوسَی إِلَی قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا... (۸۶ طه) ؛ موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود بازگشت"
۷. مذمت مومنانی که حاضر نیستند هزینه بدهند.کسانی که فرمان جهاد تبیین، جهاد نظامی، جهاد کبیر و... را می شنوند اما در مقوله این جهاد ها حاضر نیستند برای آن از خود هزینه کنند. حضرت زهرا (سلام الله علیها) عافیت طلبی مومنانی که نمیخواهند هزینه بدهند را مذمت کردند و فرمودند: «آگاه باشید میبینم که به تن آسایی جاودانه دل داده، و کسی را که سزاوار زمامداری بود را دور ساختهاید، با راحتطلبی خلوت کرده، و از تنگنای زندگی به فراخنای آن رسیدهاید.» ایشان در بخش دیگری فرمودند: «این کار از شما بعید بود، و چطور این کار را کردید، به کجا روی میآوردید، در حالی که کتاب خدا رویاروی شماست.» در آیه ۸۶ سوره توبه این عافیت طلبی اینگونه بیان شده است: «وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَکُنْ مَعَ الْقَاعِدِینَ؛ چون سورهای نازل شد که به خدا ایمان بیاورید و با پیامبرش به جنگ بروید، توانگرانشان از تو رخصت خواستند و گفتند: ما را بگذار، تا با آنهایی که باید در خانه نشینند در خانه بنشینیم.» کسانی که به جای آنکه از خدا بترسند از مردم می ترسند در آیه ۷۷ نساء اینگونه وصف شده اند: «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً ؛ پس آنگاه که بر آنها حکم جهاد آمد در آن هنگام گروهی از آنان به همان اندازه که باید از خدا ترسند یا بیش از آن، از مردم ترسیدند.» فتنه ترس بالاخص ترس از سرزنش شدن، ابزار روانی شیطان است و شیطان بزرگ امروز با ابزار فضای مجازی سعی می کند همین حس را در جامعه ایمانی تزریق کند « إِنَّمَا ذَلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (۱۷۵ آل عمران)؛ در واقع، این شیطان است که دوستانش را میترساند؛ پس اگر مؤمنید از آنان مترسید و از من بترسید.»
۸. در شرایطی که دشمنان بشریت طبق روایت قرآن دنبال فساد کردن در زمین و هلاکت حرث و نسل هستند (آیه ۲۰۵ سوره بقره)، یکی از موضوعات تبیینی مسئله فرزندآوری است که بسیار مورد توجه رهبر معظم انقلاب (مدظله) است؛ حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) مصداق بارز یک الگو برای بانوان مومن است که در سال های نخست ازدواج به این امر اهتمام داشتند و به جهت ترس از مسائل مالی آن را به تاخیر نینداختند؛ تبیین نمودن الگوی کوثر وسیره فاطمی از ضرورت های این عصر است؛ سیره ای که باور دارد رزق فرزندان را خدا با تعابیری نظیر «نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ» وعده کرده است و در وعده خدا تخلفی نیست و جای نگرانی نیست. (۱۵۱ انعام و ۳۱ اسراء). نگاهی که فرزند را مزاحم نمی بیند و او را با نورچشمانم و میوه قلبم توصیف می کند؛ این جدای از آنکه اصل تکریم متربی و اصل محبت را می رساند، فرزند را سرمایه وجودی می داند. در کتاب خداوند آمده که دعای اهل ایمان این چنین است« رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً (۷۴ فرقان) ، پروردگارا! همسران و فرزندانمان را مایهی روشنی چشم ما قرار ده، و ما را پیشوایی برای پرهیزگاران گردان»
۹. شرایط پیش از انقلاب تبیین شود. این رویکردی بود که حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خطبه فدکیه با تبیین شرایط پیش از انقلاب اسلامی نبوی، آن را تشریح کردند تا نسل جدید آگاه شوند و گذشتگان فراموش نکنند از چه وضعیت اسفناکی به این جایگاه رسیدند. حضرت در خطبه فدکیه فرمودند: « شما محل چشیدن تشنگان و فرصتگاه طمعکاران و محل دستبرد شتابزدگان و جای پای دیگران بودید». قرآن نیز دقیقا با همین رویکرد شرایط قبل از انقلاب نبوی را برای مردم یادآوری می کند و در آخر هم برای این مسئله از کلید واژه تبیین در قالب متعالی "یبین الله" استفاده می کند: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ؛ (۱۰۳ آل عمران)و همگی به ریسمان خدا [= قرآن و اسلام، و هرگونه وسیله وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفرهای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما تبیین می کند؛ شاید پذیرای هدایت شوید.»
۱۰. سیره امربه معروف حضرت زهرا (سلام الله علیها) تبیین گردد. در حالی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) شهیده امر به معروف و نهی از منکر بود، لکن به طور خاص ایشان در خطبه فدکیه فرمودند: «امر به معروف وسیله ای برای اصلاح جامعه است.» جامعه فاطمی، جامعه ای است که در آن افراد نسبت به هم و نسبت به احکام الهی بی تفاوت نیستند، چنین جامعه ای قرآنی است و اساسا به این جهت امت اسلام بهترین امت شناخته می شودند که اهل این فریضه است« کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ (۱۱۰ آل عمران) ؛ شما بهترین امتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند؛ (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید.» در این نگرش که باید به زیبایی و هنرمندانه تبیین شود امر به معروف و نهی از منکر عامل مزاحم نیست، بلکه عامل رشد و در پی نفع بخشی به آحاد افراد جامعه است و نشان دهنده اهمیت داشتن سرنوشت انسان ها برای یکدیگر و خلق دنیایی زیبا به کمک همدیگر است. ما درباره این تبیین فاطمی و نگاه قرآنی چه میزان فیلم و کار رسانه ای خوب تولید کرده ایم؟
دو توصیه قابلتأمل رسول خدا (ص) به ابوذر
سول خدا صلی الله علیه و آله:
یا اَباذَرٍّ! حاسِبْ نَفْسَکَ قَبْلَ اَنْ تُحاسَبَ، فَاِنَّهُ اَهْوَنُ لِحِسابِکَ غـَداً، وَ زِنْ نَفْسَکَ قَبْـلَ اَنْ تُـوزَنَ، وَ تَجَهَّزْ لِلْعَرْضِ الأکْبَرِ یَوْمَ تُعْرَضُ، لاتَخْـفی عَلَی اللّه خافِیةٌ
ای ابوذر! پیش از آنکه به حسابت برسند، خودت به حساب خود برس که این کار، حساب فردای تو را آسان تر می کند و پیش از آنکه تو (و عمل تو) را وزن کنند، خودت را وزن کن و آماده عرضه بزرگ باش، آن روز که تو را عرضه می کنند و آن روز، هیچ کار پنهانی بر خداوند پوشیده نمی ماند.
وسائل الشیعه، ج ۱۱۷ ص ۳۷۹
قطره ای از ویژگی های منحصربه فرد حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام
بیان ابعاد شخصیتی و اقیانوس فضایل وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره(س) با وجود حیات کوتاه آن حضرت چنان گسترده است که با استناد به منابع معتبر روایی و رجالی مورد اتفاق فریقین و حتی برخی دانشمندان مسیحی[1]، قلم از توصیف شایسته ایشان قاصر است. کسب مقام عظیم در بعد معنوی و معرفتی، زندگی خانوادگی و اجتماعی و سیاسی، به ویژه نقش آفرینی در جامعه با وجود تحمل مصائب عظیم و ایستادگی در مقابل انواع بلایا در مسیرِ جهاد فی سبیل اللَّه، آن حضرت را در مرتبه ای قرار داده که در اوج قله تصور است. از سوی دیگر مقامات عالیه آن حضرت در نزد پدر بزرگوارشان، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) و نیز شباهت های رفتاری در گفتار و کردار حضرت صدیقه کبری به پدر بزرگوارشان که در کتب مختلف بدان اشاره شده، بدون تردید ایشان را در مرتبتی قرار داده که صرفاً به عصر خود تعلق ندارند، بلکه الگویی جاویدان برای همه دوران ها هستند.
در این مجال با رعایت اختصار به بخش هایی از سیره آن بزرگوار که در حد توان ما[2] قابلیت الگوبرداری و درس آموزی برای جامعه امروز ما را دارد مرور می کنیم که:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید
فضایل حضرت زهرا «سلام الله علیها»
در منابع اهل سنت فضائل بسیاری از زبان «عایشه» درباره حضرت فاطمه(س) نقل شده است: «ما رأیت افضل من فاطمة غیر ابیها»؛ جز پیامبر(ص)، احدی را برتر از فاطمه ندیدم.» و نیز: «من هرگز کسی را شبیه تر از فاطمه(س) به رسول خدا(ص) در رفتار وکردار و نحوۀ نشست و برخاست ندیدم. هرگاه که فاطمه(س) بر پیامبر(ص) وارد می شد، آن حضرت به خاطرش از جای بر می خاست و به سویش می رفت و او را می بوسید.» و نیز: «ما رأیت احداً قط اصدق من فاطمة: هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم.»[3]
در توصیف عظمت و بزرگی حضرت زهرا(س) همین بس که حضرت خاتم الانبیا(ص) در ستایش ایشان فرمودند: «فاطمة بضعة منّی یقبضنی ما یقبضها، ویبسطنی ما یبسطها: فاطمه پاره تن من است. هر آنکه او را ناراحت کند، مرا ناراحت کرده و هر آنکه او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است.» این روایت در کتب مختلف مفسران بزرگ شیعه، به ویژه اهل سنت آمده است.[4]
حاکم نیشابوری به سند خود از عبدالله بن زبیر همین مضمون را که در صحاح اهل سنت نیز موجود است، نقل می کند: «انما فاطمه بضعة منی؛ یؤذینی ما آذاها، ینصبنی ما انصبها؛ همانا فاطمه پاره تن من است هرچه او را بیازارد مرا آزرده است.»
خداوند می فرماید: ای فاطمه(س) از من بخواه...
در وصف فضل حضرت زهرا(س) رسول خدا(ص) می فرمایند: «فی ذِکرِ فَضلِ فاطِمَةَ علیهاالسلام یَومَ القِیامَةِ .: وَالَّذی نَفسی بِیَدِهِ، إنَّهَا الجارِیَةُ الَّتی تَجوزُ فی عَرصَةِ القِیامَةِ عَلی ناقَةٍ رَأسُها مِن خَشیَةِ اللّه. ..فَیو حِی اللّه عَزَّوجَلَّ إلَیها: یا فاطِمَةُ! سَلینی اُعطِکِ، وتَمَنَّی عَلَیَّ اُرضِکِ، فَتَقولُ: إلهی أنتَ المُنی و فَوقَ المُنی: سوگند به آنکه جانم در دست اوست، او بانویی است که در صحنه قیامت سوار بر ناقه ای که سرِ آن از خشیتِ الهی است...عبور می کند و خداوند عزّ و جلّ به او وحی می فرماید که: «ای فاطمه! از من بخواه تا به تو عطا کنم و آرزو کن تا خشنودت گردانم»؛ و فاطمه «علیهاالسلام» می گوید: ای معبود من! تو خود آرزو و بالاتر از آرزوهایی.»[5]
و قطب عالم امکان، مهدی صاحب الزمان(عج) می فرمایند: «و فی إبنَةِ رسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله لِی أسوَهٌ حَسَنَه: دختر رسول خدا(ص) سرمشقی نیکو برای من است.»[6]
در کافی شریف است که حضرت صادق(ع) می فرمایند: «فاطمه(س) بعد از پدرش ۷۵ روز در این دنیا زنده بود و حزن شدید بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین(ع) خدمت ایشان می آمد و به ایشان تعزیت عرض و مسائلی از آینده نقل می کرد.»
ظاهر روایت این است که در این ۷۵ روز رفت و آمد جبرئیل(ع) زیاد بوده است. گمان ندارم غیر از طبقه اول از انبیای عظام در باره کسی این طور وارد شده باشد. مسئله آمدن جبرئیل(ع) برای کسی یک مسئله ساده نیست. تا تناسب مابین روح این کسی که جبرئیل(ع) می آید پیش او و بین جبرئیل(ع) که روح اعظم است، نباشد، امکان ندارد این معنا. این تناسب بین جبرئیل(ع) که روح اعظم است و انبیای درجه اول بوده است مثل رسول خدا(ص) و موسی(ع) و عیسی(ع) و ابراهیم(ع) و امثال اینها. بین همه کس نبوده است.این از فضایلی است که از مختصات حضرت صدیقه «سلام االله علیها» است.»[7]
فاطمه(س) پرستار و غمگسار پیغمبر(ص)است. دختری که در کوره گداخته مبارزات سخت پیغمبر(ص) در مکه متولّد شد و در شعب ابی طالب یار و غمگسار پدر بود. در شرایطی که خدیجه(س) و ابوطالب(ع) از دنیا رفتند، صبر پیشه کرد. پیغمبر(ص) تنها و بی غمگسار است. همه به او پناه می آورند؛ ولی کیست که غبار غم را از چهره خودِ او بزداید؟ یک وقت خدیجه(س) بود که حالا نیست. ابوطالب(ع) بود که حالا نیست. در چنین شرایط دشواری، در عین آن گرسنگی ها و تشنگی ها و سرما و گرمای دوران سه ساله شعب ابی طالب که از دوران های سخت زندگی پیغمبر(ص) است و آن حضرت در درّه ای با مسلمانانی معدود در حال تبعید اجباری زندگی می کردند؛ این دختر مثل یک فرشته نجات برای پیغمبر(ص)؛ مثل مادری برای پدر خود؛ مثل پرستار بزرگی برای آن انسان بزرگ، مشکلات را تحمّل کرد و غمگسار پیغمبر(ص) شد. بارها را بردوش گرفت، عبادت خدا را کرد، ایمان خود را تقویت کرد، خودسازی کرد و راه معرفت و نور الهی را به قلب خود باز کرد. اینهاست آن ویژگی هایی که آدمی را به کمال می رساند.[8]
امام المشککین هم به معصومیتش شک نکرد!
امام فخررازی، متکلم و مفسر اهل تسنن که به خاطر تشکیک و اشکال در همه امور به «امام المشککین» مشهور است، در عصمت حضرت فاطمه زهرا(س) هیچ گاه شک و شبهه نکرد. علامه آیت الله حسن زاده آملی«رحمه الله علیه» در این باره می گوید: «...فخر رازی که بر هر مسئله ای از مبدا تا معاد تشکیک و اعتراض کرده است، به طوری که او را «امام المشککین» خوانده اند، در معصوم بودن سید نساءالعالمین، فاطمه بنت رسول الله (س) که دارای مقام عصمت بوده است، تسلیم محض است و می گوید که آن جناب بلا مدافع معصوم بوده است و در عصمت و طهارتش جای شک و تردید نیست»[9]
بانویی آسمانی
در احادیث متعددی از کتب شیعه و همچنین کتب معتبر اهل سنت (از عبدالرحمن سیوطی، ابن عباس، عایشه، سعدبن مالک و...؛) آمده است که سرچشمه و اصل وجودی حضرت فاطمه(س) از میوه ای بهشتی به وجود آمده است. عبدالرحمن سیوطی که دانشمندی دقیق و اهل تحقیق است و علامه طباطبایی «رحمه الله علیه» در تفسیر خود از کتاب وی در بسیاری از موارد نام برده است، در تفسیر «الدرّ المنثور» در ذیل آیه اول سوره اسراء: « سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ...» در داستان معراج، حدیثی به این مضمون اشاره دارد که نطفه حضرت زهرا(س) از میوه درختی بهشتی است که پیامبر(ص) در سفر معراج میل کردند که حاکی از قدر و مقام و منزلت آن حضرت نزد پروردگار عالمیان است.[10]
گزیده هایی از سیره و سخن آن بزرگوار
1. انجام رسالت اجتماعی
حضرت در خطبه مسجد مدینه و در اعتراض به مردمان ساکت و خاموش انصار، با زبان شکوه و فرمود:«یا مَعْشَرَ النَّقیبَةِ وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ وَ حَصَنَةَ الاِسْلامِ! ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟؛ ای انجمن نقباء: ای بازوان ملّت! ای حافظان اسلام! این غفلت و سستی کسی که همسایه اش از شر او در امان نباشد از مؤمنان نیست. هر کس به خداوند و روز قیامت ایمان دارد همسایه اش را آزار ندهد. در مورد حق من چیست؟ و چرا در برابر دادخواهی من سهل انگارید؟»[11]
در فراز دیگری ضمن بیان علت های سستی و تساهل مردم فرمود:«اَلا وَقَد اَری اَن قَد اَخْلَدْتُم اِلی الخَفْضِ وَ اَبْعَدْتُمْ مَن هُوَ اَحَقُّ بالبَسْطِ وَ الْقَبْضِ وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ وَ نَجَوْتُمْ مِنَ الضّیقِ بِالسَّعَةِ فَمَجَجْتُم ما وَعَیتُم وَ دَسَعْتُمُ الَّذی تَسَوَّغْتُم: می بینم که به تن آسایی خو کرده اید،و کسی را که سزاوارتر [به زمامداری] بود با شادی و دنیاطلبی دور و با رفاه و آسایش خلوت کرده و از سختی زندگی به راحتی و خوشگذرانی رسیده اید. به همین جهت آنچه را که حفظ کرده بودید از دست دادید و آنچه را که فرو بردید، استفراغ کردید.»[12]
2.دفاع از حق و فدک و اعتراف ابوبکر به ارث گذاشتان پیامبر(ص)
حضرت زهرا(س) برای پس گرفتن فدک[13] که حق آن حضرت بود، تلاش کرد. احادیث متعددی حتی از مفسران بنام اهل سنت نیز بر حقانیت حضرت زهرا(س) بر فدک اشاره دارند.از جمله اینکه به نقل از عایشه آورده اند که فاطمه(س) ارث خود را که فدک بود و پیامبر(ص) آن را به ایشان بخشیده بودند و ابوبکر آن را از ایشان گرفته بود، چندین بار مراجعه کرد؛ ولی ابوبکر از دادن آن ابا کرد. فاطمه(س) از ابوبکر خشمگین شد و او را طرد کرد و با وی سخن نگفت تا از دنیا رفت. هنگامی که رحلت کرد، علی(ع) ایشان را شبانه دفن کرد و به ابوبکر خبر نداد و خود بر ایشان نماز خواند.»[14]
در اینجا نیز از منابع مهم اهل سنت و از احمد بن حنبل روایت صحیحی چنین نقل شده است: «حدثنا عبد اللَّهِ قال حدثنی أبی قال ثنا عبداللَّهِ بن مُحَمَّدِ بن أبی شَیبَةَ قال عبداللَّهِ وَسَمِعْتُهُ من عبداللَّه بن أبی شَیبَةَ قال ثنا محمد بن فُضَیلٍ عَنِ الْوَلِیدِ بن جُمَیعٍ عن أبی الطُّفَیلِ قال لَمَّا قُبِضَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلّم أَرْسَلَتْ فَاطِمَةُ إلی أبی بَکرٍ أنت وَرِثْتَ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم أَمْ أَهْلُهُ قال فقال لاَ بَل أَهْلُهُ قالت فَأَینَ سَهْمُ رسول اللَّهِ قال فقال أبو بَکرٍ إنی سمعت رَسُولَ اللَّهِ یقول إِنَّ اللَّهَ عز وجل إذا أَطْعَمَ نَبِیاًّ طُعمَةً ثُمَّ قَبَضَهُ جَعَلَهُ للذی یقُومُ من بَعْدِهِ فَرَأَیتُ أَنْ أَرُدَّهُ علی الْمُسْلِمِینَ فقالت فَأَنْتَ وما سَمِعْتَ من رسول اللَّهِ أَعلَمُ؛
ابی طفیل گوید فاطمه(س) بعد از وفات پیامبر(ص) به ابوبکر فرمود: «آیا تو وارث رسول الله(ص) هستی یا خانواده اش؟» ابوبکر گفت: «خانواده اش.» حضرت فرمود: «پس سهم رسول الله(ص) کجاست؟» ابوبکر گفت: «هرگاه خداوند رزق و روزی را نصیب پیامبری بگرداند، پس از او برای جانشین وی قرار می دهد. من (ابوبکر) صلاح دیدم آن سهم را به مسلمانان برگردانم.» حضرت زهرا(س) فرمود: «تو به آنچه از رسول خدا(ص) شنیدی عالم تری؟»[15]
گاهی بعضی از افراد اعتراض می کنند که برای علی(ع) و زهرا(س) تمام پول و ثروت دنیا پشیزی ارزش ندارد. کسی که می فرماید: «این دنیای شما در نزد من از یک عطسه بز بی ارزش تر است»، چطور مسئله فدک که پیش می آید حضرت زهرا(س) دنبال مال دنیا می رود؟ بردند که بردند. آیا این ارزش داشت که یک زن، دختر پیغمبر(ص) با آن حشمت و جلالت و عفاف، بیاید در مسجد پیغمبر(ص) و در میان مردم یک خطبه غرّا بخواند که مال مرا بردند؟ مگر مال دنیا چه ارزشی دارد؟جواب این است که اشتباه می کنید. یک وقت دنبال مال دنیا رفتن است و زهرا(س) می خواهد فدک را به یک نفر ببخشد؛ مثل مقداری جو که به او بخشیده باشد؛ ولی یک وقت عدالت و حق پایمال شده است. اینجاست که میان حق خودش و حق غیر هم فرق نمی گذارد. اینجاست که اگر اقدام نکند مسئول است و حق و عدالت را خوار کرده و بی یاور گذاشته است. پس اینها جهاتش خیلی فرق می کند... اینجا اگر حقم را نگیرم ضد ارزش است، اگر بگیرم ارزش است. لذا دنبال حق رفتن ارزش است.[16]
3. اطاعت از ولایت
این نقل نیز از ابن قتیبه است که وقتی حضرت فاطمه (س) دید که شمشیر را بر سر امیر مومنان(ع) گرفتند و ایشان را تهدید کردند که اگر بیعت نکند، آن حضرت را گردن خواهند زد، فرمود: «دست از پسر عمویم بردارید که به خدا سوگند که اگر او را رها نکنید، به سوی قبر پیامبر(ص) می روم و در حق شما نفرین خواهم کرد.» معطل هم نشد و به سوی قبر مطهر پیغمبر(ص) رفت، امیرالمومنین(ع) که چنین صحنه ای را دید، به سلمان فرمود: «سلمان برو و جلوی ایشان را بگیر که اگر نفرین کند، خدا عذابی خواهد فرستاد که دیگر کسی روی زمین باقی نخواهد ماند.» سلمان آمد تا مانع حضرت(س) شود و عرض کرد: «پدرتان رحمة للعالمین بود. نفرین نکنید.» حضرت فرمود: «ای سلمان! بگذار دادم را از این بیدادگران بگیرم.» سلمان عرض کرد: «این گفتۀ من نیست، این فرموده امیر مومنان(ع) است.» حضرت صدیقه طاهره(س) تا شنید که امیر المومنین(ع) دستور داده است، فرمود: «چون او فرمان داده است، من اطاعت می کنم و شکیبایی می ورزم و از خدا فقط می خواهم که بین ما و آنها داوری کند.»[17]
از آنجا که آحاد مردم با روشنگری های حضرت زهرا(س) و خطبه های آتشین ایشان از ناراحتی و غضب آن حضرت نسبت به خلیفه وقت، آگاه و واقف شده بودند. وقتی حال حضرت فاطمه(س) رو به وخامت گذاشت، ابوبکر به همراه عمر با هدف بی تقصیر جلوه دادن خود و دلجویی ظاهری، به عیادت ایشان رفتند که با مخالفت سخت حضرت فاطمه(س) مواجه شدند. در نهایت با واسطه قرار دادن امیرالمومنین علی (ع) آن دو، حضرت زهرا(س) اجازه ورود به منزل را با این جمله دادند که: «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ افْعَلْ مَا تَشَاء: علی جان! خانه خانه توست و من همسر تو هستم. هر آنچه که خودت می دانی انجام بده.»[18]
4. سادگی و شکرگزاری
با وجود آنکه حضرت زهرا(س) در جایگاه دختر رهبر جهان اسلام می توانست از موقعیت خود بهره برداری بکند، اما هرگز چنین نکرد. سلمان فارسی می گوید: «روزی حضرت فاطمه(س) را دیدم که چادری ساده بر سر داشت. با تعجب عرضه داشتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر کرسی های طلایی می نشینند و پارچه های زربافت و اشرافی به تن می کنند؛ امّا دختر رسول خدا(ص) که عظمت و جلالتش از همه آنها بالاتر و بیشتر است، نه چادر گران قیمت بر سر دارد و نه لباس های فاخر و زیبا بر تن می کند.» حضرت زهرا(س) فرمود: «یا سَلْمَانُ اِنَّ اللَّهَ ذَخَّرَ لَنَا الثِّیابَ وَ الْکرَاسِی لِیومٍ آخِرٍ: ای سلمان! خداوند [بزرگ] لباس های [زینتی] و تخت های [طلایی] را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»[19]
دستور خدا بر ازدواج حضرت فاطمه(س) با امیرالمومنین علی(ع)
حداقل بیست و پنج مورد احادیث مشترک بین فریقین شیعه و سنی در مورد زهرای مرضیه(س) وجود دارد که یکی از این مشترکات، ازدواج آن حضرت با امیرالمومنین علی(ع) است. رسول خدا(ص) فرمودند: «یا عَلِیّ! إِنَّ اللّهَ أَمَرَنِی أَنْ أُزَوِّجَک فاطِمَة: یا علی! خدا به من دستور داد تا تو را به ازدواج فاطمه در آورم.»[20] و این خود از فضایل بی بدیل آن بزرگواران است.
و ختم کلام اینکه:
گرچه رسیدن به اعماق دریای ژرف ممکن نیست، ولی کسی که تشنه دریای معنویت و معارف اهل بیت (ع) باشد، بایستی به هر مقدار که توان دارد، از این بحر معنا بهره مند می شود، هرچند لایق آن نباشد. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلی ذلِک وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سُدادٍ.» امیرالمؤمنین(ع) بعد از آنکه شیوه زندگی زاهدانه خود را بیان کرد، فرمود: «شما نمی توانید مثل من رفتار کنید؛ امّا می توانید به من کمک کنید. با چه چیزی؟ با ورع، یعنی پرهیزگاری، اجتهاد، یعنی تلاش دائمی، عفت یعنی پاکدامنی و سداد یعنی کار را درست و محکم انجام دادن.»[21]
پی نوشت ها:
[1] https://iqna.ir/fa/news/4029570 دیدگاه مستشرقان درباره حضرت فاطمه(س)؛ از هانری کوربن مسیحی تا خاخام یهودی، احمد جعفری استاد حوزه و دانشکاه؛ باربارا استواستر، هم کتابی به نام زن در قرآن، سنت و تفسیر با رویکرد تطبیقی دارد؛ او زنان زمان رسالت را با زنان مقدس در ادیان دیگر تطبیق داده و گفته است تصویر فاطمه(س) متافیزیکی است. سلیمان کتانی اندیشمند، نویسنده، ادیب و شاعر مسیحی لبنانی هم در کتابی درباره فاطمه(س) رویکرد تحلیلی به شخصیت ایشان داشته و گفته مقامی بالاتر از مقام فاطمه(س) وجود ندارد. او می گوید همین چهارچوب برای برازندگی فاطمه(س) کافی است که بگوییم او دختر پیامبر(ص) و همسر علی(ع) و مادر حسن و حسین(ع) است. (خانم باربارا استواسر، استاد زبان عربی در دانشکده ادبیات عرب دانشگاه جرج تاون در آمریکاست. وی در فاصله سال های 1993-1999 مدیر مرکز مطالعات معاصر عربی در همین دانشگاه بود و به مدت دو سال(1998 و 1991) نیز ریاست انجمن مطالعات خاورمیانه بر عهده داشت.)
[2] بر اساس قاعده میسور که از قواعد فقهی بوده و مضمون آن این است که هرگاه انجام تکلیفی به صورت کامل با تمام اجزا و شرایط یا تمام مصادیق آن، دشوار یا ناممکن شود، به جا آوردن بخشی از آن که برای مکلف ممکن و مقدور است، از عهده او ساقط نمی شود.
[3] مناوی، اتحاف السائل بما لفاطمة من الفضائل، ص 2؛ ذخائرالعقبی، ص 36؛ فضائل فاطمه(س) از زبان عایشه آیت الله العظمی مکارم شیرازی
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=42&catid=29523&pageindex=0&mid=325399؛
www.hawzahnews.com/news/1000598- محورهای 25گانۀ مشترک شیعه و سنّی در بارۀ حضرت فاطمه زهرا(س) حجه الاسلام والمسلمین محمد جواد طبسی، عوالم العلوم ج 1، ص 152؛ مرحوم علاّمه در کتاب الغدیر(3) 59 نفر از راویان این روایات را نام می برد. برخی از آنها از این قرارند: 1. ابن أبی ملیکه، متوفّای (117) آن گونه که در روایت بخاری و مسلم و ابن ماجه و ابو داوود و احمد وحاکم است. 2. عمرو بن دینار مکّی، متوفّای (125 یا 126) چنانکه در صحیح بخاری و مسلم است. 3.احمد بن حنبل، متوفّای (241) در «مسند» خود. 4. بخاری، متوفّای (256) در «صحیح» خود در مناقب و مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 156.
[4] همان و فضائل فاطمة الزهرا، ص 37 .
[5] بحارالانوار، جلد27، صفحه 139؛ تاویل الآیات الظاهره، ج 2، ص 484.
[6] مجلسی، 1403 ق.، ج. 53،صص.180-179.
[7] صحیفۀ امام، جلد20، ص 4.
[8] بیانات در تاریخ 25 /9 /71.
[9] هزار و یک نکته، نکته ۷۴۸، ص.603و نیز شرح فص حکمة عصمتیة فی کلمة فاطمیة ص۱۵۶.
[10] «الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور»، تألیف جلال الدین عبدالرحمن سیوطی است. سیوطی، دانشمندی دقیق و اهل تحقیق است که دارای آثار فراوانی بود. تخصّص و تبحّر وی بیشتر در علوم نقلی بود و تألیفاتی که از وی منتشر شده یا برای وی ذکر کرده اند، از تبحّر او در علوم نقلی حکایت دارد.
[11] الاحتجاج، ج.1، ص.269؛ دلائل الامامه،ص.36. این خطبه از خطبه های مشهوری است که علمای بزرگ شیعه و اهل سنّت با سلسله سندهای بسیار آن را نقل کرده اند و هرگز خبر واحد نیست. از جمله ابن ابی الحدید معتزلی دانشمند معروف اهل سنّت در «شرح نهج البلاغه» در شرح نامه «عثمان بن حنیف» در فصل اوّل تصریح می کند: «اسنادی را که من برای این خطبه در این جا آورده ام از هیچ یک از کتب شیعه نگرفته ام.»
[12] همان صص.273-272.
[13] در جنوب شرقی مدینه و در نزدیکی های خیبر آباد ی های پراکنده، چشمه سارها و قنات های فراوانی در قدیم وجود داشته اند که آن منطقه را فدک می خواندند. (نکته قابل تامل اینکه: به خاطر حاصلخیز بودن این سرزمین، یهودیان از دیرباز بر آن استیلا یافتند و قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی خود را بر اطراف توسعه دادند و تقریباً همة مناطق اعم از یثرب وحومه را زیر سلطه شدید خود گرفتند.)
[14] صحیح بخاری، ج.5، ۸۲؛ / و صحیح مسلم، ج.5، ص.153؛ / و بحارالانوار، ج.29، ص.118، به نقل از چشمه در بستر، ص.269؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج.16، صص. 231-216، و...،
برای اطلاع بیشتر از فدک، ارزش و مقدار درآمد آن، چگونگی بخشش آن توسط پیامبر اکرم(ص) به فاطمه(س) و سرنوشت آن و... ر. ک به «فروغ ولایت»، جعفر سبحانی،258-195. «شیخ شهاب الدین حموی شافعی» از علمای اهل سنت نیز در «معجم البلدان،ج.4، ص. 170» می نویسد: «فدک ملکی است که اختیار آن را خدا به پیامبر(ص) واگذاشته است و ایشان آن را به امر خدا به دخترش فاطمه(س) بخشیده است.
https://fa.shafaqna.com/news/126956
[15] الشیبانی، ابوعبد الله أحمد بن حنبل (متوفای241ه)، مسند أحمد بن حنبل، ج.1، ص.،4 ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر.
[16] استاد شهید مطهری، مجموعه آثار قم ,انتشارات صدرا،ج.24، ص 260.
[17] Beytolahzan.ir/?p=907 دکتر رجبی دوانی
[18] بحارالانوار،ج.8، ص 303.
[19] بحارالانوار، ج.۸، ص ۳۰۳
[20] منابع: الصواعق المحرقة باب 11 ص 142 / ذخائر العقبی ص.30 و 31 / تذکرة الخواص ص 276 / مناقب الإمام علی من الریاض النضرة ص141 / نور الأبصار، ص53.
[21] بیانات رهبر معظم انقلاب (30 /6 /75)-(31 /1 /93).