emamian

emamian

1 ـ بعـد معنـوی حـج

اکنون که در آستانه فریضه مبارکه حج هستیم، لازم است توجهی به ابعاد «عرفانی»، «روحانی»، «اجتماعی»، «سیاسی» و «فرهنگی» آن داشته باشیم، باشد که این امر، راهگشایی برای قدم هایِ مؤثرِ دیگر باشد. در این موضوعات، بسیاری از دوستان متعهد مطالبی گفته اند این جانب نیز اشاره ای گذرا، تنها به بعض ابعاد آن می کنم، شاید تذکری از آن حاصل شود.

از آن جا که در این مناسکِ عجیب، از اول احرام و تلبیه تا آخر مناسک، اشاراتی عرفانی و روحانی است ـ که تفصیل آنها در این مقال میسر نیست ـ اکتفا به بعض اشارات تلبیه ها می کنم: لبیک های مکرر از کسانی حقیقت دارد که ندای حق را به گوش جان شنیده و به دعوت اللّه تعالی به اسم جامع جواب می دهند. مسأله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب، گویی گوینده از خود در این محضر بیخود شده و جواب دعوت را تکرار می کند و دنباله آن، سلب شریک به معنای مطلق آن می نماید که اهل اللّه می دانند، نه شریک در الوهیت فقط. گرچه سلب شریک در آن نیز شامل همه مراتب تا فنای عالم در نظر اهل معرفت است و حاوی جمیع فقرات احتیاطی و استحبابی است مثل «الحمدلک» و «النعمة لک» و حمد را اختصاص می دهد به ذات مقدس، همچنین نعمت را، و نفی شریک می کند و این نزد اهل معرفت، غایت توحید است و به این معناست که هر حمدی و هر نعمتی که در جهان هستی تحقق یابد، حمد خدا و نعمت خداست بدون شرک1.

جهات معنوی حج بسیار است و مهم آن است که حاج بداند که کجا می رود و دعوت کی را اجابت می کند و میهمان کیست و آداب این میهمانی چیست و بداند هر «خودخواهی» و «خودبینی»، با «خداخواهی» مخالف است و با هجرت الی اللّه مباین و موجب نقض معنویت حج است2.

مراتب معنوی حج، که سرمایه حیات جاودانه است و انسان را به افق توحید و تنزیه نزدیک می نماید، حاصل نخواهد شد، مگر آن که دستورات عبادی حج به طور صحیح و شایسته و مو به مو عمل شود و حجاج محترم و روحانیون معظم کاروان ها تمام همّ خود را صرف در تعلیم و تعلم مناسک حج کنند و بر مسأله دانان است که از همراهان خود مواظبت کنند که خدای نخواسته تخلف از دستورات نشود. و بعد سیاسی و اجتماعی آن حاصل نمی گردد، مگر آنکه بعد معنوی و الهی آن جامه عمل پوشد و لبیک های شما جواب دعوت حق تعالی باشد و خود را محرم برای وصول به آستانه محضر حق تعالی نمایید و لبیک گویان برای حق، نفی شریک به همه مراتب کنید و از «خود» که منشأ بزرگ شرک است به سوی او ـ جل و علی ـ هجرت نمایید. و امید است برای جویندگان، آن موتی که دنبال هجرت است حاصل آید و اجری را که علی اللّه است دریافت نمایند و اگر جهات معنوی به فراموشی سپرده شود، گمان نکنید که بتوان از چنگال شیطان نفس رهایی یابید. و تا در بند خویشتن خویش و هواهای نفسانی خود باشید، نمی توانید جهاد فی سبیل اللّه و دفاع از حریم اللّه نمایید3.

2 ـ ابعـاد سیـاسـی و اجتمـاعـی حـج

ای مسلمانان جهان که به حقیقتِ اسلام ایمان دارید! بپا خیزید و در زیر پرچم توحید و در سایه تعلیمات اسلام، مجتمع شوید و دست خیانتِ ابرقدرتان را از ممالک خود و خزائن سرشار آن کوتاه کنید و مجد اسلام را اعاده کنید و دست از اختلافات و هواهای نفسانی بردارید که شما دارای همه چیز هستید. بر فرهنگ اسلام تکیه زنید و با غرب و غربزدگی مبارزه نمایید و روی پای خودتان بایستید و بر روشنفکران غربزده و شرق زده بتازید و هویت خویش را دریابید که روشنفکران اجیر شده، بلایی بر سر ملت و مملکتشان آورده اند که تا متّحد نشوید و دقیقاً به اسلام راستین تکیه ننمایید، بر شما آن خواهد گذشت که تاکنون گذشته است. امروز زمانی است که ملّت ها چراغ راه روشنفکرانشان شوند و آنان را از خود باختگی و زبونی در مقابل شرق و غرب نجات دهند که امروز روز حرکت ملت هاست و آنان هادی هدایت کنندگان تاکنونند. بدانید که قدرت معنوی شما بر همه قدرت ها چیره، و قریب یک میلیارد جمیعت شما با خزائن بی پایان، می تواند تمام قدرت ها را در هم شکند. نصرت کنید خدا را تا نصرت دهد شما را. ای اقیانوس بزرگ مسلمانان! خروش بر آورید و دشمنان انسانیت را درهم شکنید که اگر به خدای بزرگ رو آوردید و تعلیمات آسمانی را وجهه خود قرار دهید، خدای تعالی و جنود عظیم او با شماست4.

از همه ابعاد آن مهجورتر و مورد غفلت تر، بعد سیاسی این مناسک عظیم است که دست خیانتکاران برای مهجوریت آن بیشتر در کار بوده و هست و خواهد بود. و مسلمانان امروز و در این عصر، که عصر جنگل است، بیشتر از هر زمان، موظف به اظهار آن و رفع ابهام از آن هستند، زیرا بازیگران بین المللی با اغفال مسلمین و عقب نگه داشتن آنان از یک سو و عمّال سودجوی آنان از سوی دیگر و غفلت زدگان نادان از طرفی و آخوندهای درباری یا کج فهم از سوی دیگر و متنسکان جاهل از یک طرف، دانسته یا ندانسته پشت در پشت هم ایستاده و در محو این بعدِ سرنوشت ساز و نجات دهنده مظلومان، در فعالیت هستند. و لازم است متعهدان و بیداران و دلسوزان برای غربت اسلام و مهجوریت این بعد، در احکام اسلام به ویژه حج که این بعد در آن ظاهرتر و مؤثرتر است، با قلم و بیان و گفتار و نوشتار به کوشش برخیزند، خصوصاً در ایام مراسم حج که پس از این مراسم عظیم انسان ها می توانند در شهر و دیار خود با توجه به این بعد عظیم، مسلمانان و مظلومان جهان را بیدار و برای خروج مظلومان جهان از تحت فشارهای روز افزون ستمگران مدعی حمایت از صلح، به حرکت وادارند. و پرواضح است که اگر در این کنگره عظیم جهانی که همه اقشار ملت های مظلوم اسلامی از هر مذهب و ملت و دارای هر زبان و مسلک و هر رنگ و قشر، ولی با زیّ واحد و لباس مشابه، دور از هر آلایش و آرایش اجتماع نموده اند، مسائل اساسی اسلام و مسلمین و مظلومان جهان از هر فرقه حل نشود و حکومت های مستکبر و زورگو سرجایشان ننشینند، از اجتماعات کوچک منطقه ای و محلی کاری بر نخواهد آمد و راه حل فراگیری به دست نخواهیم آورد5.

باید بدانند که حـــج ابـراهـیمی، محمدی ـ صلی اللّه علیهما و آلهما ـ سال هاست غریب و مهجور است، هم از جهات «معنوی و عرفانی» و هم از جهات «سیاسی و اجتماعی». و حجاج عزیز تمامی کشورهای اسلامی باید بیت خدا را در همه ابعادش از این غربت درآورند، اسرار عرفانی و معنویش به عهده عرفای غیر محجوب. و ما اینک با بعد سیاسی و اجتماعی آن سر و کار داریم که باید گفت فرسنگ ها از آن دوریم. ما مأمور به جبران مافات هستیم. این کنگره سراپا سیاست که به دعـوت ابــراهیم و محمد ـ صلی اللّه علیهما و آلهما ـ برپا می شود و از هر گوشه دنیا و از هر فجّ عمیق در آن اجتماع می کنند، برای منافع ناس است و قیام به قسط است و در ادامه بت شکنی های ابراهیم و محمد است و طاغوت شکنی ها و فرعون زدودن های موسی است، و کدام بت به پایه شیطان بزرگ و بت ها و طاغوت های جهانخوار می رسد که همه مستضعفان جهان را به سجده خود و ستایش خویش فرا خوانند و همه بندگان آزاد خدای تعالی را بنده فرمانبردار خویش دانند6؟.

مکه و منی قربانگاه عاشقان است و اینجا محل نشر توحید و نفی شرک؛ که دلبستگیِ به جان و عزیزان نیز شرک است. به فرزندان آدم درس آموزنده جهاد در راه حق را داد که از این مکان عظیم نیز فداکاری و از خود گذشتن را به جهانیان ابلاغ کنید. به جهانیان بگویید «در راه حق و اقامه عدل الهی و کوتاه کردن دست مشرکان زمان باید سر از پا نشناخت و از هر چیزی حتی مثل اسمعیل ذبیح اللّه گذشت که حق جاودانه شود». این بت شکن و فرزند عزیزش بت شکن دیگر سید انبیا محمد مصطفی ـ صلی اللّه علیه وآله وسلم ـ به بشریت آموختند که بت ها هر چه هست باید شکسته شود و کعبه که امّ القُری است و آنچه از آن بسط پیدا کرده تا آخرین نقطه زمین، تا آخرین روز جهان باید از لوث بت ها تطهیر شود. بت هر چه باشد، چه هیاکل، چه خورشید، چه ماه و چه حیوان و انسان و چه بتی بدتر و خطرناکتر از طاغوت های در طول تاریخ از زمان آدم صفی اللّه تا ابراهیم خلیل اللّه تا محمد حبیب اللّه ـ صلی اللّه علیهم و آلهم اجمعین ـ تا آخرالزمان که بت شکن آخر، از کعبه ندای توحید سر دهد. مگر ابرقدرت های زمان ما و بت های بزرگ نیستند که جهانیان را به اطاعت و کرنش و پرستش خود می خوانند و بازور و زر و تزویر، خود را به آنان تحمیل می نمایند؟ کعبه معظمه، یکتا مرکز شکستن این بت هاست. ابراهیم خلیل در اول زمان و حبیب خدا و فرزند عزیزش مهدی موعود روحی فداه ـ در آخر زمان از کعبه ندای توحید سر دادند و می دهند. خداوند تعالی به ابراهیم فرمود:

«وَ اَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجّ یَأتُوکَ رِجالاً وَ عَلیکُلِّ ضامِرٍ یَأتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیق»

و فرمود: «و طَهِّرْ بَیْتیِ لِلطّائِفینَ وَالْقائِمینَ وَالرُّکّع السُّجُودِ» و این تطهیر از همه ارجاس است که بالاترین آنها شرک است که در صدر آیه کریمه است و در سوره توبه می خوانیم:

«وَ اَذانٌ مِنَ اللّه ِ وَ رَسوُلِهِ اِلَی النّاسِ یَوْمَ الحَجّالاَکْبَرِ اَنَّ اللّه َ بَــرئٌ مِنَ الْمُشرِکینَ وَ رَسوُلُهُ» و مهدی منتظر در لسان ادیان و به اتفاق مسلمین از کعبه ندا سر می دهد و بشریت را به توحید می خواند. همه فریادها را از کعبه و مکه سر می دهند و ما باید از آنها تبعیت کنیم وندای «توحید کلمه» و «کلمه توحید» را از آن مکان مقدس سردهیم و با فریادها و دعوت ها و تظلم ها و افشاگری ها و اجتماعات زنده و کوبنده در مجمع مسلمین در مکه مکرمه بت ها را بشکنیم و شیاطین را که در رأس آنها شیطان بزرگ است در عقبات رَمْی کنیم و طرد نماییم تا حج خلیل اللّه و حبیب اللّه و ولی اللّه مهدی عزیز را بجا آورده باشیم والا در حق ما گفته می شود «ما اَکْثَرَ الضَجیج وَ اَقَلَ الحَجیج».

امید است حجاج محترم بیت اللّه الحرام از هر فرقه هستند و اهل هر مذهب می باشند در مواقف و مشاعر محترمه دسته جمعی برای پیروزی اسلام بر کفر جهانی دعا کنند و برای بیداری مسلمانان و حکومت های آنان فریاد کنند و دعای بلیغ نمایند. شاید به برکت دعا در محیط وحی و محل کسر اصنام جاهلیت، خداوند تبارک و تعالی بر مسلمین تفضل کند و مجد و عظمت صدر اسلام را به آنان برگرداند و دست اجانب و جهانخواران را از بلاد آنان کوتاه فرماید و ابر رحمت و غفران خود را بر سر عموم مسلمین بباراند. «انه عفواً عفوراً»7.

3 ـ حفـظ وحـدت مسلمیـن

دل میقات در هوای زائرانی می تپد که از کشور «لاشرقیه ولا غربیه» آمده اند تا با تلبیه و لبیک لبیک، دعوت خداوند را به سوی صراط مستقیم انسانیت اجابت کنند و با پشت پا زدن بر مکتب های شرقی و غربی و انحرافات ملی گرایی، فرقه زدایی نموده، با همه ملت ها بدون در نظر گرفتن رنگ و ملیت و محیط و منطقه، برادر و برابر، غمخوار یکدیگر باشند و تحکیم وحدت کنند و با «ید واحده» بر دشمنان بشریت و زورگویان جهانخوار بتازند8.

از ملّی گرایی خطرناکتر و غم انگیزتر، ایجاد خلاف بین اهل سنّت و جماعت با شیعیان است و القاء تبلیغات فتنه انگیز و دشمنی ساز، بین برادران اسلامی است و بحمداللّه تعالی در انقلاب اسلامی ایران هیچ اختلافی بین این دو طایفه وجود ندارد و همه با دوستی و اخوت در کنار هم زندگی می کنند.

و اهل سنت که در ایران جمعیتش بیشمارند و در اطراف و اکناف کشور زیست می کنند و دارای علما و مشایخ بسیار هستند، با ما برادر و ما با آنها برادر و برابریم9.

امروز چاره چیست و برای شکستن این بت ها چه تکلیفی متوجه مسلمانان جهان و مستضعفان می باشد؟ یک چاره که اساس چاره هاست و ریشه این گرفتاری ها را قطع می کند و فساد را از بن می سوزاند، وحدت مسلمانان بلکه تمامی مستضعفان و دربند کشیده شدگان جهان است و این وحدت که اسلام شریف و قرآن کریم بر آن پافشاری کرده اند، با دعوت و تبلیغ دامنه دار باید بوجود آید و مرکز این دعوت و تبلیغ، مکه معظمه در زمان اجتماع مسلمین برای فریضه حج است که ابراهیم خلیل اللّه و محمد حبیب اللّه شروع و در آخرالزمان حضرت بقیة اللّه ـ ارواحنا لمقدمه الفدا ـ تعقیب می کند. به ابراهیم خلیل اللّه خطاب می شود که مردم را به حج بخوان تا برای شهود منافع خود از همه اقطار بیایند. این منافع جامعه است، منافع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی. بیایند و ببینند تو که بر آنان پیغمبری، عزیزترین ثمره حیات خود را در راه خدا تقدیم کردی و همه ذریه آدم باید به تو تأسی کنند، ببینند که بت ها را شکستی و آنچه جز خداوند بود به دور افکندی، شمس باشد یا قمر، هیاکل حیوانات یا انسان ها و گفتی و از روی حقیقت گفتی «وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَالسَّمواتِ وَالاَرْضَ حَنیفاً مسلماً وَ ما اَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ» و همه باید به پدر توحید و پدر پیامبران عظیم الشأن تأسی کنند10.

4 ـ وظایـف حجـّاج محتـرم

لازم است برادران ایرانی و شیعیان سایر کشورها از اعمال جاهلانه که موجب تفرق صفوف مسلمین است احتراز کنند و لازم است در جماعات اهل سنت حاضر شوند و از انعقاد تشکیل نماز جماعات در منازل و گذاشتن بلندگوهای مخالف رویه، اجتناب نمایند و از افتادن روی قبور مطهره و کارهایی که گاهی مخالف شرع است جداً اجتناب کنند.

نیابت از سعی برای نماز طواف، صحیح نیست. باید هر کس خودش به هر نحو می تواند نماز بخواند و مجراست از گرفتن نایب و مزاحمت به نمازگزاران اجتناب نمایند.

طواف را به نحو متعارف که همه حجاج به جا می آورند، به جا آورند و از کارهایی که اشخاص جاهل می کنند احتراز شود و مطلقاً از کارهائی که موجب وهن مذهب است باید احتراز شود11.

به خواهران و برادران محترم کشورهای اسلامی، قبل از هر چیز این نکته را باید عرض کنم که صورت حج، این عبادت بزرگ را که برای انجام آن مشرف می شوید، به صورتی شایسته و موافق دستور الهی انجام دهید و مسائل آن را نزد علمای اعلام با دقت فراگیرید. مبادا خدای ناخواسته پس از انجام حج و گذشت وقت، معلوم شود که خللی در آنها وارد شده و موجب بطلان حج گردیده و زحمت های شما هدر رفته است.

حضرات آقایان علمای محترم کوشش فرمایند که زائران محترم را به وظایف خود آشنا نمایند تا صورت حج، مطابق شرع مطهّر انجام گیرد. و از مهمات در همه عبادات، اخلاص در عمل است که اگر خدای نخواسته کسی عملی را برای خودنمایی و عرضه به دیگران انجام دهد و خوبی عملش را به رخ دیگری بکشد، عمل او باطل است. و حجاج محترم مواظب باشند که رضای غیر خداوند را در اعمال خود شرکت ندهند12.

پاورقی ها:

1 ـ صحیفه نور، ج 19 ، ص 42 .

2 ـ همان، ص 199 .

3 ـ همان، ص 42 .

4 ـ همان، ج 13 ، ص 83 .

5 ـ همان، ج 19 ، ص 43 .

6 ـ همان، ج 20 ، ص 18 .

7 ـ همان، ج 18 ، ص 87 .

8 ـ همان، ج 19 ، ص 197 .

9 ـ همان، ج 13 ، ص 81 .

10 ـ همان، ج 18 ، ص 90 .

11 ـ همان، ج 9 ، ص 176 .

12 ـ همان، ج 19 ، ص 199 .

سه شنبه, 12 ارديبهشت 1402 08:56

مقام معلم در آینۀ قرآن و حدیث

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در گفتاری به تبیین اهمیت و جایگاه مقام معلم پرداخته اند .

علم مهم ‌ترین سرمایه بشر است؛[۱] اسلام نیز برای علم محدودیت قائل نیست،[۲] و هیچ حد و مرزی را نمی ‏شناسد، به نحوی که تا چین و ثریا نیز باید در طلبش دوید،[۳] و از گاهواره تا گور ادامه دارد.[۴]

به این ترتیب در منطق اسلام کلمه «فارغ التحصیل» یک کلمه بی‏ معنی است، یک مسلمان راستین هرگز تحصیل علمش پایان نمی‏ پذیرد، همواره دانشجو است و طالب علم، حتی اگر برترین استاد شود.[۵]

از سوی دیگر، تعلیم و تربیت، در تعلیمات اسلام جایگاه ویژه ‏ای دارد و جایگاه روشن و قاطعی درباره آن در آیات و روایات اسلامی دیده می‏ شود، در همه جا روی ارزش های تعلیم و تربیت تکیه شده، و مسائل تربیتی در سرلوحه برنامه قرار گرفته،[۶] به نحوی که از نظر نیاز به معلم‏، اسلام مرز نمی ‏شناسد چرا که حکمت گمشده مؤمن است، نزد هر کس بیابد آن را می‏ گیرد و اگر گوهری از دهان ناپاکی بیفتد آن را برمی‏ دارد.[۷] این مسأله نشان می دهد مقام معلم در اسلام بسیار والا و برجسته است.[۸]

در حقیقت، وجود آموزش‏ های کافی و باسواد بودن مردم، از جمله شاخص‏ های توسعه است. جامعه بی‏سواد و آموزش ندیده و جامعه ‏ای که در آن مدرسه و دانشگاه و معلّم‏ و استاد به اندازه کافی وجود نداشته باشد، جامعه ‏ای توسعه نیافته و عقب‏ مانده است و تجربیّات جهان امروز بهترین گواه این معناست.[۹]

لذا امیرمؤمنان علی علیه السلام جهل را ریشه هر بدی: «اَلْجَهْلُ اَصْلُ کُلِّ شَرٍّ»[۱۰]و معدن هر بدی می‏ داند: «الجَهلُ مَعْدِنُ الشَّرِّ »[۱۱]و نادانی را دردناک ‏ترین دردها بر می‏ شمرد: «الجَهْلُ أَدْوَأُ الدَّاءِ».[۱۲] که نشان می دهد اسلام برای تعلیم و آگاهی بخشی مردم اهمیت ویژه ‏ای قائل است.[۱۳]

آیات و روایات زیادی وجود دارد که ارزش کار معلمی را روشن می ‌کند[۱۴] و بحث گسترده ای دربارة حقوق معلمان بر شاگردان یا بر جامعه اسلامی ارائه شده است.[۱۵] که در ادامه به آن اشاره می گردد.

اهمیت تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن

در قرآن، آیات فراوانی در زمینه‏ «تعلیم» و «تعلّم» و «نشر علم» وجود دارد که ذکر همه آنها در این مختصر نمی‏ گنجد.[۱۶]

نگاه اجمالی به این آیات پنج گانه،[۱۷] از میان ده ها آیه از قرآن مجید در زمینه تعلیم و تربیت، اهتمام فوق العاده اسلام را نسبت به این امر مهم نشان می‏ دهد.[۱۸]

آیه نخست،[۱۹]جهان را به منزله دانشگاهی معرّفی می‏ کند، که تمام مخلوقاتش به منظور علم و آگاهی هر چه بیشتر انسان ها آفریده شده اند؛ و هدف این بوده که در اسرار این پدیده ‏ها بیندیشند، و به علم و قدر پروردگار آشنا شوند؛ به تعبیر دیگر، «هدف از کلّ جهان آفرینش، علم و دانش بوده است»[۲۰]

آیه دوّم،[۲۱]هدف از بعثت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را گسترش علم و حکمت، و پرورش نفوس بر می شمرد، در این فراز قرآنی نه تنها به تعلیم کتاب و حکمت اشاره شده، بلکه به تعلیم آن اموری که بدون نزول وحی امکان دسترسی به آن نبوده است، نیز اشاره شده است:‏ «یُعَلِّمُکُمْ مالَم تَکُونُوا تَعْلَمونَ؛[۲۲]و آنچه را نمی ‌دانستید، به شما یاد دهد».[۲۳]

درآیه سوّم،[۲۴] تعلیم و تربیت و آموزش حکمت، در دعای ابراهیم خلیل علیه السلام برای این امّت آمده است؛ و به خوبی استفاده می‏ شود تعلیم و تربیت از اهداف شناخته شده در میان امّت های پیشین نیز بوده است.[۲۵]

در چهارمین آیه: «فَاسْئَلُوا اهْلَ الذِّکْرِ انْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ؛[۲۶] اگر نمی ‌دانید، از آگاهان بپرسید»، در واقع به بنیان مسأله تعلیم و تربیت اشاره شده است چرا که همه عقلای جهان بر آن صحّه می‏ نهند که همیشه‏ «نا آگاهان باید از آگاهان فرا گیرند».[۲۷]

 آخرین آیه،[۲۸] مسلمانان را به دو گروه تفسیم می‏ کند: «معلّمان و متعلّمان» و در واقع هر مسلمانی باید جزء یکی از این دو گروه باشد، یا آموزش دهد یا فرا گیرد یا معلّم باشد یا شاگرد.[۲۹]

تأمل در این آیه شریفه نشان می دهد در اسلام همان گونه که تحصیل علم واجب است، تعلیم دادن به دیگران نیز جنبه وجوب و الزام دارد: «وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ؛ باید به هنگام بازگشت به سوی قوم خود، آنها را انذار نمایند».[۳۰]

تعلّم موسی (علیه السلام) از خضر (علیه السلام)

مسأله انتخاب‏ معلم‏ و استاد و دلیل‏ راه‏ در مسیر تربیت‏ نفوس‏ و سیر و سلوک الی الله به حدی اهمیت دارد که گاه انبیای الهی، در مقطع خاصی نیز مأمور به این انتخاب می ‏شدند. داستان خضر و موسی علیه السلام در سوره کهف در قرآن مجید که داستانی بسیار پر معنی و پرمحتوا است، چهره ‏ای از این انتخاب است.[۳۱]

موسی علیه السلام مأمور می‏شود برای فرا گرفتن علومی که جنبه نظری نداشت، بلکه بیشتر جنبه عملی و اخلاقی داشت نزد پیامبر و عالم بزرگ زمانش که قرآن از او به عنوان ‏«عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا؛ بنده ‏ای از بندگان ما که او را مشمول رحمت خود ساخته و از سوی خود علم فراوانی به او تعلیم داده بودیم.» یاد کرده، حاضر شود.[۳۲]

موسی علیه السلام با نشانه ‏ای که در دست داشت به‏ دنبال آن معلّم‏ الهی می‏ گشت تا از علومی که خدا به او تعلیم داده بود بهره ببرد، هنگامی که بعد از یک ماجرای مفصّل به او رسید گفت: «هَلْ اتَّبِعُکَ عَلی‏ انْ تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمْتَ رُشْداً؛ آیا من از تو پیروی کنم (و همراه تو بیایم) تا از آنچه به تو تعلیم داده شده است و مایه رشد و صلاح است به من بیاموزی!».[۳۳] اینها علومی بودند که علاوه بر علم شریعت به موسی تعلیم شد.[۳۴]

در مجموع این ماجرا به خوبی نشان می‏ دهد پیدا کردن رهبری آگاه و فرزانه، و بهره گیری از علم و اخلاق او تا آن حد اهمیت دارد که پیامبر اولو العزمی همچون موسی مأمور می ‏شود که راه دور و درازی را برای حضور در محضر او، و اقتباس از چراغ پر فروغش، بپیماید.[۳۵]

خداوند، اولین معلم

خداوند نخستین معلم‏ است، در قرآن به آیاتی برمی‏ خوریم که خداوند خود را به عنوان معلم‏ معرفی کرده، گاه به آدم(علیه السلام) علم اسماء می‏ آموزد: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا؛[۳۶] سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات‌] را همگی به آدم آموخت»، و گاه به نوع انسان آنچه را نمی‏ داند از طریق تکوین و تشریع (بخشی را به صورت علوم فطری در نهادش آفرید، و بخش دیگری را به وسیله عقل و تدبیر در عالم آفرینش و بخش سومی را به وسیله انبیاء)[۳۷] می‏آموزد: «عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ‏؛ به آدمی آنچه را که نمی ‌دانست تعلیم داد».[۳۸]

 گاه قلم به دست او داده و نوشتن می‏ آموزد: «الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛[۳۹] همان کسی که بوسیله قلم تعلیم نمود»، گاه یک حرف و دو حرف بر زبانش می‏ نهند و شیوه سخن گفتن به او تعلیم می‏ دهد: «الرَّحْمَنُ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ»؛ خداوند رحمان، قرآن را تعلیم فرمود، انسان را آفرید، و به او «بیان» را آموخت».[۴۰]

به این ترتیب او هم معلّم بیان است، و هم معلّم قلم، و هم معلّم اموری که انسان از آن آگاهی نداشته است، این تعلیمات ممکن است اشاره به تعلیمات فطری‏ باشد که به صورت خلاصه و سربسته در درون جان انسان است، و نیز ممکن است اشاره به وجود ابزار و اسباب و مقدماتی باشد که خدا در انسان آفریده، و او را قادر بر اختراع زبان و خط و کشف سایر واقعیات جهان هستی کرده است.[۴۱]

انبیاء و ائمه اطهار (علیهم السلام)، معلمان بزرگ تاریخ بشریت

تعلیم‏ و تربیت انسان از جمله مهم ترین برنامه پیامبران است،[۴۲] انبیای الهی آنچه را خدا به عنوان وحی، به آنان تعلیم‏ کرده، از طریق استدلال، انذار، بشارت، موعظه و اندرز و نفوذ در دل ها، به مردم تعلیم‏ می دهند.[۴۳]

لذا پیامبران بزرگ ترین معلّمان در عالم بشریّتند.[۴۴] البته پیغمبران خدا همانند معلمانی بودند که هر کدام جامعه بشریت را در یک کلاس پرورش می‏ دادند، بدیهی است دوران تعلیم هر یک که تمام می‏ شد به دست معلم‏ دیگر، در کلاس بالاتر سپرده می‏ شدند.[۴۵]

بدین ترتیب نوح علیه السلام مسئول تعلیم و تربیت انسان‏ ها در نخستین مقطع بود، ابراهیم علیه السلام در مقطع دیگر و همچنین موسی و عیسی علیهما السلام هر کدام معلم‏ و استاد یکی از این مقاطع بودند.[۴۶]

حال با گذشت‏ زمان‏ و آمادگی‏ نوع‏ بشر برای‏ تعلیمات‏ عالی ‏تر، ادیان الهی تدریجاً کامل ‏تر، و تعلیمات آنها عمیق ‏تر شد تا نوبت به آخرین و کامل ‏ترین آیین الهی یعنی آیین اسلام رسید و فرمان‏ «الْیَوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ اتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضَیتُ لَکُمُ الاسْلامَ دیناً؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم، و اسلام را به عنوان آیین (جاویدان) شما پذیرفتم» صادر شد،[۴۷] و خاتم انبیا محمد صلی الله علیه و آله مامور تعلیم این مقطع شد.[۴۸]

به تعبیر دیگر انبیای پیشین، برای اینکه انسان بتواند در این راه پرنشیب و فرازی که به سوی تکامل دارد پیش برود، هر کدام قسمتی از نقشه این مسیر را در اختیار او گذاردند، تا این شایستگی را پیدا کرد که نقشه کلی و جامع تمام راه را، به وسیله آخرین پیامبر از سوی خداوند بزرگ، در اختیار او بگذارد.[۴۹]

لذا از اهداف بعثت پیامبر اسلام، آموزش مردم شمرده شده: «وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ؛[۵۰] و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد» و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز از اهداف بعثت خود را، آموختن مردم می‏ داند: «وبالتّعلیم أُرسلتُ‏؛  من فرستاده شدم برای تعلیم».[۵۱]

در این میان نیاز مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله، برای تبیین پیچیدگی ها و تفسیر مجملات قرآن کریم است که سبب ارتباط آنها با سنّت رسول اللّه می‏ شود، همان ارتباطی که آنها را در همه زمینه‏ ها هادی و راهگشاست؛ به تعبیر دیگر قرآن همانند کتابی است که شاگردان، احساس می‏ کنند برای فهم آن در پاره ‏ای از قسمت ها نیاز به معلّم‏ دارند و پیوند آنها با معلّم‏، حقایق زیاد دیگری را نیز برای آنها روشن می‏ سازد.[۵۲]

حال سؤال در این است که آیا پس از رسول خدا، این معلّم الهی همچنان در میان مسلمانان وجود دارد یا نه؟ بدون شک باید وجود داشته باشد و گرنه مشکلات، باقی می‏ ماند.[۵۳] چرا که همه انسان ‏ها با پشتیبانی فطرت و فرمان عقل، در جستجوی کمال هستند.[۵۴] و باید راهی پر فراز و نشیب و طولانی را به سوی خدا، به سوی کمال مطلق و به سوی تکامل معنوی در تمام ابعاد بپیمایند.[۵۵]

درست است خداوند انسان را با نیروی عقل و خرد مجهّز ساخته، وجدانی قوی و پربار به او داده، کتاب‏ های آسمانی برای او فرستاده، ولی این انسان ممکن است با همه این وسائل تکوینی و تشریعی باز،[۵۶] در تشخیص مصداق کمال، گرفتار اشتباه شود و به جای اینکه راه تکامل را بپیماید، راه انحطاط و نقصان را طی کند.[۵۷]

مسلماً وجود یک پیشوای معصوم، خطر انحراف و گمراهی را تا حدّ زیادی تقلیل می‏ دهد، و به این ترتیب «وجود امام علیه السلام، تکمیل کننده هدف آفرینش انسان است».[۵۸]

و اینجاست که ما معتقدیم در هر عصر و زمان امام معصومی وجود دارد که علم قرآن نزد اوست، و او همان کسی است که پیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در روایت متواتر ثقلین از او به عنوان «عترت» یاد کرده و پیوندش را با قرآن تا دامنه قیامت ناگسستنی دانسته است و فرموده: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا، کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران می گذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند».[۵۹]

برات آزادی از دوزخ برای معلم و متعلم

در روایتی معروف از پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم آمده است که وقتی معلمی به کودکی بسم الله الرحمن الرحیم را یاد بدهد و او تکرار کند، خداوند چهار برات آزادی از دوزخ را برای معلم و متعلم و پدر و مادر معلم می‌ نویسد:[۶۰] «اذْا قالَ المُعلِّمُ‏ لِلصَّبِیِّ بسم اللَّه الرحمن الرحیم (و قالَ الصِّبیُّ بسم اللَّه الرحمن الرحیم) کَتَبَ اللَّه بَرَائَةً لِلصَّبِیِّ وَبَرَائَةً لأَبَوَیْهِ وَ بَرائَةً لِلمُعَلِّم‏؛ هنگامی که معلم‏ به کودک بگوید: بسم اللَّه الرحمن الرحیم (و او تکرار کند) خداوند فرمان آزادی از دوزخ برای کودک و پدر و مادرش و معلّم‏ می ‏نویسد».[۶۱]

این روایت نشان از جایگاه ویژه تعلیم و تربیت در اسلام دارد.[۶۲] شما معلمان باید خدا را شکر کنید که در این مسیر قرار گرفته اید.[۶۳]

عواقب بی احترامی به معلم

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلّم می‏ فرماید: «ثَلَاثَةٌ لَایَسْتَخِفُّ بِحَقّهِمْ إلّامُنَافِقٌ بَیّنُ النّفَاقِ: ذُوالشَّیْبَةِ فِی الإسْلَامِ وَ الإمَامُ المُقْسِطُ وَ مُعَلّمُ‏ الخَیْرِ؛ سه گروه هستند که حقّ آنها را فقط منافقان واضح النفاق کوچک می‏ شمرند: کسی که عمری را در اسلام گذرانده، پیشوای عادل و کسی که نیکی را آموزش می‏ دهد».[۶۴]

در این فراز روایی معلّمان خیر کسانی هستند که نیکی ‏ها را به مردم یاد می ‏دهند؛ کسی‏ که حقّ معلّمان خیر را سبک بشمرد، منافق بیّن النفاق است.[۶۵]

«معلّم خیر» تعبیر جالبی است و همه اموری که دارای منشأ خیری است در ذیل آن داخل است. تعبیر خیر علوم قرآن و علومی مانند حدیث، فقه، علوم طبیعی، پزشکی، علومی که باعث آبادی جامعه است و علوم نشأت گرفته از مبادی الهی که خیر و برکتی برای جامعه دارد همه را شامل می‏ شود، چرا که خیر یکی از وسیع ترین کلمات است و تمام پهنه جامعه انسانی را در بر می‏ گیرد.[۶۶]

احترامی که در همین روایت کوتاه به مقام معلّم گذاشته شده، احترام بزرگی است چرا که استخفاف کننده آن را منافق بینّ النفاق می‏ داند. [۶۷]

هر کس کلمه ای به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است

حقوق معلم‏ بر متعلم از حقوق واجب الاتباع و لازم المراعات حق معلم‏ است، این پدر روحانی که بسیار بر پدر جسمانی فضیلت دارد و او اگر وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد، مولای متعلم می ‏شود چنان که منسوب به علی علیه السلام است که فرمود: «مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیَّرَنی عَبداً؛ کسی که مرا حرفی تعلیم دهد مرا عبد و بنده خود کرده است»، و نیز درباره معلم بزرگ خود فرمود: «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ؛ من بنده‏ ای از بندگان محمد صلی الله علیه وآله وسلّم هستم».[۶۸]

حقوق معلم بر شاگرد

رعایت‏ حق‏ معلم‏ از وظایف‏ بزرگی‏ است‏ که‏ شارع‏ مقدس‏ بر دوش‏ ما گذارده است: امام صادق علیه السلام در روایتی از علی علیه السلام نقل می‏کنند که مولی بسیار می‏ فرمودند:[۶۹]

 «إِنّ مِنْ حَقّ الْعَالِمِ أَنْ لَا تُکْثِرَ عَلَیْهِ السّؤَالَ وَ لَا تَأْخُذَ بِثَوْبِهِ وَ إِذَا دَخَلْتَ عَلَیْهِ وَ عِنْدَهُ قَوْمٌ فَسَلّمْ عَلَیْهِمْ جَمِیعاً و َخُصّهُ بِالتّحِیّةِ دُونَهُمْ و َاجْلِسْ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَا تَجْلِسْ خَلْفَهُ و َلَا تَغْمِزْ بِعَیْنِکَ وَ لَا تُشِرْ بِیَدِکَ وَ لَا تُکْثِرْ مِنَ الْقَوْلِ قَالَ فُلَانٌ وَ قَالَ فُلَانٌ خِلَافاً لِقَوْلِهِ و َلَا تَضْجَرْ بِطُولِ صُحْبَتِهِ فَإِنّمَا مَثَلُ الْعَالِمِ مَثَلُ النّخْلَةِ تَنْتَظِرُهَا حَتّی یَسْقُطَ عَلَیْکَ مِنْهَا شَیْءٌ؛ از حق عالم بر تو این است که زیاد از او سؤال نکنی و لباس او را نگیری و اگر بر مجلس عالم وارد شدی و نزد او عده ‏ای بودند سلام بر همه آنها کن و سلام و درود ویژه خود را به آن عالم‏ تقدیم نما و برای نشستن، جایگاهی را در برابر او انتخاب کن‏ و پشت سر او منشین و با گوشه چشم به او نظر میفکن و با دست خود به او اشاره نکن، (که بی احترامی به او است) و زیاد نگو فلانی و فلانی برعکس قول شما گفته ‏اند، و با زیاد صحبت کردن او را ناراحت کن، زیرا مثل عالم و دانشمند مثل درخت خرمائی است که انتظار کشیده می ‏شود چه موقع از آن رطبی فرو افتد».[۷۰] یعنی او باید افاضه کند نه با سؤال کردن مرتب او را رنج دهی![۷۱] و چنانکه او را آماده پاسخ گویی دیدی از او سوال کن.

بخشنده‏ ترین بخشنده‏ ها کیست؟

 در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم می‏ خوانیم: «الا اخْبِرُکُمْ بِاجْوَدِ الاجْوَدِ؟ اللَّهُ‏ الاجْوَدُ الاجْوَدُ! وَ انَا اجْوَدُ وُلْدِ آدَمَ! وَ اجْوَدُکُمْ مِنْ بَعْدی رَجُل عَلِمَ عِلْماً فَنَشَرَ عِلْمَهُ یُبْعَثُ یَومَ الْقِیامَةِ امَّةًوَحْدَهِ!؛ آیا به شما خبر دهم که بخشنده ‏ترین بخشنده‏ ها کیست؟ بخشنده‏ ترین بخشنده ها خداست، و من بخشنده ‏ترین فرزندان آدم هستم؛ و بعد از من از همه شما بخشنده‏ تر کسی است که علم و دانشی را فرا گیرد، و آن را نشر دهد و به دیگران بیاموزد، چنین کسی روز قیامت به تنهایی به صورت امّتی برانگیخته خواهد شد»![۷۲]

تعبیر به امّت به خوبی نشان می‏ دهد که گسترش وجودی معلّمان به موازات گسترش تعلیمات آنها در میان جامعه بشری صورت می‏ گیرد، و هر قدر شاگردان بیشتری را تعلیم و تربیت کنند به همان نسبت شخصیّت معنوی و اجتماعی آنها گسترده ‏تر می‏ شود و گاه به اندازه یک امّت می‏ گردد.[۷۳]

درود فرستادن بر معلم

در روایات اسلامی مقام معلّم آنقدر والاست که خدا و فرشتگان و همه موجودات، حتّی مورچه در لانه خود و ماهیان در دریاها بر کسی که به مردم نیکی تعلیم کند درود می‏ فرستند؛ چنانکه در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلّم آمده است: «انَّ اللَّهَ و مَلائِکَتَهُ حَتَّی الَّنمْلَةِ فی حُجْرِها وَ حَتّی الْحُوتِ فِی الْبَحْرِ یُصَلُّونَ عَلی مُعَلِّمِ النّاس الْخَیْرَ».[۷۴]

بزرگی در ملکوت آسمان ها

طبق روایت امام صادق علیه السلام، اگر کسی برای خدا دانش آموخت، و برای او عمل کرد، و تعلیم‏ داد، در آسمان ها عظیم‏ و بزرگ خوانده می‏ شود: «مَنْ تَعَلّم للّه عزّوَجلَّ و عَمِل للّه و عَلَّم للّه دُعِیَ فی مَلَکُوتِ السّماوات عَظیماً».[۷۵]

در مجموع به قدری آیات نورانی قرآن کریم و کلمات اهل‏بیت عصمت و طهارت علیهم السلام گویا است که جای توضیح نیست، خداوند ما را مؤدب به اخلاق الهی گرداند، تا در رعایت حق معلّم و عمل به علم خود کوشا باشیم.[۷۶]

سخن آخر: (یادی از شهید مطهّری رحمه الله)

و چه خوب است که روز شهادت آیه الله مطهری رحمه الله را روز معلّم نامیدند. واقعاً آن شهید عزیز معلّمی بزرگ و شایسته بود.[۷۷]

من با ایشان دوستی و ارتباط داشتم و او را می شناختم و این شناخت در دوران ۴۵ روزه زندان در سال ۴۲ به حدّ کمال رسید. رژیم منحوس پهلوی ۵۳ نفر از علما و خطبای تهران را در آن ایّام دستگیر و در محیط کوچکی زندانی کرد؛ اطاقی که کمتر از هفتاد متر بود و سهم هر زندانی یک متر و نیم می شد! زندگی در چنان مکانی با آن محدودیّت ها کار آسانی نبود. برخی که ظرفیّت کمتری داشتند اظهار ناراحتی و حتّی گاه فزع می کردند؛ هر چند سخن خلافی نمی گفتند. امّا شهید مطهری از کسانی بود که روحیّه بسیار قوی داشت و در مباحث علمی که مطرح می شد شرکت فعّال داشت و نظرات خوبی ارایه می کرد. عاش سعیدا و مات سعیداً.[۷۸]

 

منابع:

 

۱. تفسیر نمونه

۲. پیام قرآن

۳. بیانات معظم له

 


[۱] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مدیرکل و جمعی از مدیران آموزش و پرورش استان قم، ۱/۷/۱۳۹۳.

[۲] همان.

[۳] «اطْلُبُ العِلمَ و لَو بِالصین»؛ (بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۷۷، ح ۵۵).

[۴] «اطْلُبُ العِلمَ من المَهْد الی اللَّحْد»؛ (الوافی، ج۱،ص۱۲۶)؛ (تفسیر نمونه ، ج‏۱۳، ص۳۱۴).

[۵] تفسیر نمونه، ج‏۱۳، ص۳۱۴.

[۶] شیوه همسری در خانواده، ص۲۳.

[۷] «الحِکْمَةُ ضالَّةُ المُؤمن اخَذَها حیث وَجَدَها؛ دانش گمشده مؤمن است هر جا بیابد، می‏گیرد»؛ (مصادر نهج‏البلاغه، ج ۴، ص ۶۷).

[۸] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به نشست «یاد مهر»، ۲۵/۵/۱۳۹۵.

[۹] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۲۱۸.

[۱۰] غررالحکم، ح ۱۰۹۶.

[۱۱] همان، ح ۱۰۹۳.

[۱۲] همان، ح ۱۰۹۵.

[۱۳] دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۲۱۸.

[۱۴] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار مدیرکل و جمعی از مدیران آموزش و پرورش استان قم، ۱/۷/۱۳۹۳.

[۱۵] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به نشست «یاد مهر»، ۲۵/۵/۱۳۹۵.

[۱۶] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۴۳.

[۱۷] (سوره طلاق، آیه ۱۲؛ سوره بقره، آیه ۱۵۱؛ سوره بقره، آیه ۱۲۹؛ سوره نحل، آیه ۴۳ ؛ سوره توبه، آیه ۱۲۲).

[۱۸] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۴۵.

[۱۹] «اللَّهُ الَّذی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الارْضِ مِثْلُهُنَّ یَتَنَزِّلُ الأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا انَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَی‏ءٍ قَدیرٌ وَانَّ قَدْ احاطَ بِکُلِّ شَی‏ءٍ عِلْم؛ خداوند همان کسی است که هفت آسمان را آفرید، و از زمین نیز همانند آنها را؛ فرمان او در میان آنها پیوسته نازل می‏شود تا بدانید خداوند بر هر چیز توانااست و اینکه علم او به همه چیز احاطه دارد»؛ (سوره طلاق، آیه ۱۲).

[۲۰] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۴۵.

[۲۱] «کَما ارْسَلْنا فیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمْ الْکِتابَ و الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ مالَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ؛ همان‌گونه (که با تغییر قبله، نعمت خود را بر شما کامل کردیم،) رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم؛ تا آیات ما را بر شما بخواند؛ و شما را پاک کند؛ و به شما، کتاب و حکمت بیاموزد؛ و آنچه را نمی‌دانستید، به شما یاد دهد»؛ (سوره بقره، آیه ۱۵۱).

[۲۲] سوره بقره، آیه ۱۵۱.

[۲۳] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۴۶.

[۲۴] «رَبَّنا وَابْعَثْ فیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَ یُزَکّیهِمْ انَّکَ انْتَ العَزیزُ الْحَکیمُ؛ پروردگارا! در میان آنها پیامبری از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند؛ زیرا تو توانا و حکیمی»؛ (سوره بقره، آیه ۱۲۹).

[۲۵] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۴۷.

[۲۶] سوره نحل، آیه ۴۳.

[۲۷] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۴۷.

[۲۸] «وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ‏؛[۲۸]شایسته نیست مؤمنان همگی (بسوی میدان جهاد) کوچ کنند؛ چرا از هر گروهی از آنان، طایفه‌ای کوچ نمی‌کند (و طایفه‌ای در مدینه بماند)، تا در دین (و معارف و احکام اسلام) آگاهی یابند و به هنگام بازگشت بسوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟! شاید (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند، و خودداری کنند!»؛ (سوره توبه، آیه ۱۲۲).

[۲۹] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۴۸.

[۳۰] سوره توبه، آیه ۱۲۲؛ (پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۴۸).

[۳۱] اخلاق در قرآن، ج‏۱، ص۳۸۲.

[۳۲] سوره کهف، آیۀ۶۵؛ (اخلاق در قرآن، ج‏۱، ص۳۸۲).

[۳۳] سورۀ کهف، آیۀ۶۶؛ (پیام قرآن، ج‏۷ ، ص۲۴۹).

[۳۴] برای اطلاعات بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج۱۲، ذیل آیات ۶۰ تا ۸۲ سوره کهف؛ (پیام قرآن، ج‏۷، ص۲۵۰).

[۳۵] اخلاق در قرآن، ج‏۱، ص۳۸۴.

[۳۶] سوره بقره، آیه ۳۱.

[۳۷] پیام قرآن، ج‏۸ ، ص۶۱.

[۳۸] سوره علق، آیه ۵.

[۳۹] سوره علق، آیه ۴.

[۴۰] سوره الرحمن، آیه ۱- ۴؛ (اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۲، ص۶۲).

[۴۱] پیام قرآن، ج‏۱، ص ۱۹۷.

[۴۲] اسلام در یک نگاه، ص۵۸.

[۴۳] سورۀ احزاب، آیه ۳۹ (تفسیر نمونه، ج ۱۷، ص ۳۵۵)؛ لغات در تفسیر نمونه، ص۱۱۸.

[۴۴] پاسخ به پرسش های مذهبی، ص۱۱۹.

[۴۵] تفسیر نمونه، ج‏۱، ص۴۷۰.

[۴۶] پیام قرآن، ج‏۷، ص۳۵۶.

[۴۷] سوره مائده، آیه ۳؛ (اعتقاد ما، ص۳۸).

[۴۸] پیام قرآن، ج‏۷، ص۳۵۶.

[۴۹] یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص۱۴۶.

[۵۰] سورۀ جمعه، آیه ۲.

[۵۱] بحارالانوار، ج ۱، ص۲۰۶؛ المجموع نووی، ج ۱، ص۲۰؛ (دائرة المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۲۱۸).

[۵۲] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۱، ص۲۴۸.

[۵۳] همان.

[۵۴] آفریدگار جهان، ص۲۱.

[۵۵] پنجاه درس اصول عقائد برای جوانان، ص۲۴۱.

[۵۶] همان، ص۲۴۲.

[۵۷] آفریدگار جهان، ص۲۱.

[۵۸] پنجاه درس اصول عقائد برای جوانان، ص۲۴۲.

[۵۹] احقاق الحق، ج ۹، ص ۳۰۹ تا ۳۷۵ ؛ بحار الانوار، ج ۲۳، ص ۱۱۸، ۱۳۲، ۱۳۳، ۱۳۴ و ۱۵۵؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۱، ص۲۴۸).

[۶۰] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار معاون وزیر و رئیس سازمان نهضت سواد آموزی کشور،۱۶/۲/۱۳۹۷.

[۶۱]. تفسیر برهان، ج ۱، ص ۴۳، ح ۳۲؛ (پیام قرآن، ج‏۱، ص۴۶).

[۶۲] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار جمعی از اساتید نخبه مدارس دینی چین،۲۱/۴/۱۳۹۷.

[۶۳] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در دیدار معاون وزیر و رئیس سازمان نهضت سواد آموزی کشور،۱۶/۲/۱۳۹۷.

[۶۴] میزان الحکمه، ح ۱۳۸۹۶؛ (مشکات هدایت، ص۲۱۱).

[۶۵] مشکات هدایت، ص۲۱۳.

[۶۶] همان.

[۶۷] همان.

[۶۸] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۲، ص۱۵۷.

[۶۹] همان.

[۷۰] بحار الانوار، ج ۲، ص ۴۳؛ میزان الحکمه، ج ۶، ص ۴۸۸.

[۷۱] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۲، ص ۱۵۸.

[۷۲] میزان الحکمة، ج ۶، ص ۴۷۴؛ (پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۶۴).

[۷۳] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۶۴.

[۷۴] کنز العمال، ح ۲۸۷۳۶؛ (پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۲۶۴).

[۷۵] بحار الانوار، ج ۲، ص ۲۹؛ (اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۲، ص۳۲۵).

[۷۶] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۲، ص۱۵۹.

[۷۷] به یاد معلم؛ ص۱۲۹.

[۷۸] همان.

از بهترین امتیازات جامعه بشری هنر معلمی است. معلم با تعلیم و نشرِ علم، انسانها را به سوی کمال و پیشرفت سوق می دهد و عشق و ایمان را بر لوح جان و ضمیر پاک انسانها ثبت می کند و ندای فطرت را در فضای عالم طنین انداز می گرداند. در حقیقت تمام ترقیات و کمالات انسانها مدیون معلم است. اساسا تعلیم و تعلم از نعمتهای خداوند متعال است که اول برای انبیاء و اولیا و سپس به دیگران ارزانی داشته است.به این جهت، معلم بودن از ویژگیهای انبیاست. خداوند متعال می فرماید: «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الاْءُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَـتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَـبَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَـلٍ مُّبِینٍ »؛ «او کسی است که در میان جمعیّت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد و مسلما پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.»

بزرگ ترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم صلی الله علیه و آله به این ویژگی خود افتخار می کرد. آن بزرگوار زمانی که با دو گروه در مسجد مواجه شد که گروه اول عبادت می کردند و گروه دوم به آموزش علم مشغول بودند، گروه دوم را که در محضر استادی علم می آموختند، افضل دانست و فرمود: «اِنَّمَا بُعِثْتُ مَعَلِّما همانا که من به عنوان معلم مبعوث شده ام.»

آن حضرت چنان برای معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود که در دعاهایش می فرمود: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُعَلِّمِینَ وَاَطِلْ اَعْمارَهُمْ وَبارِکْ لَهُمْ فی کَسْبِهِمْ؛ خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان!»

آری، معلمی از خصوصیات انبیا و از صفات محبوب آنان می باشد. در مقام پاسداشت از تلاشهای معلمان سخنی بالاتر و زیباتر از کلام مولای متقیان، حضرت علی علیه السلام نمی توان یافت که فرمود: «مَنْ عَلَّمَنی حَرْفا فَقَدْ صَیَّرَنی عَبْدا؛ کسی که به من یک حرف بیاموزد، مرا بنده خود کرده است.» البته این شرافت و فضیلت برای معلم، زمانی ارزشمند است که بتواند این موهبت الهی را در وجود خود محقق سازد و با تمام وجود در جهت کمال جامعه به آموزش بپردازد.

با توجه به سخنان پیش گفته، در این فرصت، آموزه هایی را از روایات اهل بیت علیهم السلام در تکریم مقام معلم به خوانندگان گرامی تقدیم می کنیم.

امام حسین علیه السلام و تقدیر از معلم

بدون تردید هر انسانی فطرتا دوست دارد تا از خدمتگزار خود تقدیر کند و چه خدمتی بالاتر از آموزش علم و دانش به انسان می تواند باشد. در آموزه های دینی ما برای تقدیر از معلم سفارشهای زیادی شده است و در سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام این امر مرسوم و مسلّم بوده است. ابن شهرآشوب در حالات امام حسین علیه السلام می نویسد:

در مدینه معلمی به نام عبد الرحمن سلمی به یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره حمد را آموخت. هنگامی که فرزند گرامی حضرت آن را در نزد وی قرائت کرد، امام بسیار خوشحال شد و معلم را دعوت کرد و به عنوان تقدیر و تشکر هزار دینار و هزار حلّه به او پاداش داد. وقتی امام حسین علیه السلام به خاطر این پاداش زیاد، مورد اعتراض قرار گرفت، فرمود: «وَاَیْنَ یَقَعُ هذا مِنْ عَطائِهِ یَعْنِی تَعْلِیمِهِ؛ این پاداش کجا و عطای او، یعنی آموزش سوره حمد کجا!» آن گاه امام حسین علیه السلام این ابیات را یادآور شد که:

اِذا جادَتِ الدُّنْیا عَلَیْکَ فَجُدْ بِهعَلَی النّاسِ طُرّا قَبْلَ اَنْ تَتَفَلَّتْ

فَلاَ الْجُودُ یُفْنیها اِذا هِیَ اَقْبَلَتْوَلاَالْبُخْلُ یُبْقیها اِذا ما تَوَلَّتْ

یعنی زمانی که دنیا چیزی بر تو ببخشد، تو نیز دست عطایت را بر همه مردم بگشا، قبل از آنکه از دست تو برود! نه بخشش آن را از بین می برد، اگر به تو رو آرد و نه بخل آن را نگه می دارد، اگر دنیا به انسان پشت کند.

منزلت معلم

از منظر روایات اهل بیت علیهم السلام برای مقام معلمی ارزش بسیاری قرار داده شده است؛ چرا که او روح و جان افراد را پرورش داده، به سوی رشد و ترقی و تعالی می برد.

حضرت سید الشهداء علیه السلام در یکی از رهنمودهای حیاتبخش خویش فرمود: «مَنْ دَعا عَبْدا مِنْ ظَلالَةٍ اِلی مَعْرِفَةِ حَقٍّ فَاَجابَهُ کانَ لَهُ الاَْجْرُ کَعِتْقِ نَسَمَةٍ؛ هر کس انسانی را از گمراهی به سوی شناخت حق و حقیقت راهنمایی کند و او نیز پاسخ مثبت دهد، به اندازه آزادی یک بنده پاداش خواهد داشت.»

امام حسین علیه السلام در این زمینه به مردی که در محضرش بود، چنین فرمود: «کدام یک از دو کار را بیشتر دوست داری: مرد ستمگری می خواهد فرد ناتوانی را به قتل برساند و تو او را یاری می کنی و از دست ظالم نجات می دهی و یا اینکه فرد دگراندیشی که اعتقادات فاسد دارد و می خواهد یکی از شیعیان ما را که توانایی دفاع فکری و عقیدتی از باورهای خود ندارد، گمراه کند و تو دری از علم و معرفت به روی او می گشایی و آن مستضعف فکری را یاری می کنی و در مقابل هجوم فرهنگی و عقیدتی تجهیزش می نمایی و او با دلایل محکم و منطقی بر دشمن عقیدتی خود پیروز می شود؟»

آن گاه در ادامه فرمود: «این ناتوان فکری را یاری کردن افضل است؛ چرا که خداوند متعال فرموده: «وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا»؛ «هر کس فردی را زنده کند، مثل این است که تمام مردم را زنده کرده است.» یعنی اینکه از کفر به سوی ایمان راهنمایی و ارشادش نماید.»

عزیزترین قشر جامعه

حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام احترام معلم را بر هر قشری از جامعه لازم می دانست و به مسلمانان سفارش می کرد که به پاس خدمات این گروه ارزشمند در هر مقامی که باشند، آنان را همانند پدر خود گرامی بدارند و در این زمینه فرمود: «قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لاَِبیکَ وَمُعَلِّمِکَ وَلَوْ کُنْتَ اَمیرا؛ به پاس گرامی داشت پدر و معلم خود به پا خیز! گرچه پادشاه باشی.»

حضرت زین العابدین علیه السلام نیز در ضمن شمارش حقوق اقشار مختلف جامعه، معلمان را از طبقات برتر جامعه قلمداد کرده، به دوستان و شیفتگانش سفارش می کرد که حقوق معلمان و اساتید خود را به نحو شایسته ای مراعات کنند و در رساله حقوق خود فرمود: «حَقُّ سائِسِکَ بِالْعِلْمِ فَالتَعْظیمُ لَهُ وَالتَّوْقیرُ لِمَجْلِسِهِ وَحُسْنُ الاِْسْتِماعِ اِلَیْهِ؛ حق آموزگار تو این است که او را تعظیم کنی و در مجلس محترم بداری و به نیکویی سخنانش را گوش کنی.»

در تفسیر امام عسکری علیه السلام آمده است: «هنگامی که به حضرت هادی علیه السلام خبر رسید یکی از فقهای شیعه ـ که در مقام استادی بود ـ با برخی از ناصبیان مناظره کرده و با برهانِ محکم و متقن، باطل بودن ناصبی را اثبات نموده و او را رسوا کرده است،[خیلی خوشحال شد و] هنگامی که آن استاد فرزانه به حضور امام هادی علیه السلام رسید، امام او را در صدر مجلس به تخت بزرگی که در آنجا قبلاً نهاده بودند، راهنمایی کرد. این درحالی بود که گروهی از علویان و بنی هاشم حضور داشتند و خود امام بر آن تخت ننشست. حضرت آن استاد فقیه را بالا برد و تعظیم کرد تا اینکه بر روی آن تخت نشانید.»

تکریم معلم

یکی از بهترین و مؤثرین ترین اقشار اجتماعی، معلمان و اساتید و مربیان هستند. همان طور که شمع خود می سوزد و اطرافش را روشن می کند، معلمان دلسوز و وظیفه شناس که دانش آموزان و دانشجویان خود را با زحمات شبانه روزی به سوی روشنایی و هدایت می برند نیز جامعه را به نور علم و معرفت خویش روشن می سازند. برای همین، شایسته است که مقام معلمان و مدرسان را همه طبقات، محترم بشمارند.

از منظر رسول اکرم صلی الله علیه و آله مقام سه گروهِ برجسته در جامعه را به غیر از افراد گمراه و منافق کسی دیگر سبک نمی شمارد. آن حضرت چنین فرمود: «ثَلاثَةٌ لا یُسْتَخَفُّ بِهِمْ اِلاّ مُنافِقٌ بَیِّنٌ نِفاقُهُ ذُو شَیْبَةٍ فیِ الاِْسْلامِ وَمُعَلِّمُ الْخَیْرِ وَاِمامٌ عادِلٌ؛ از تعظیم و تکریم سه گروه به غیر از افراد منافق که دو رویی آنان بر همگان آشکار است، کسی دیگر سر باز نمی زند. این سه گروه عبارت اند از: سالمندی که مویش را در راه اسلام سفید کرده، معلم نیکی و پیشوای عادل.»

در خاطرات آیة اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائری، بنیانگذار حوزه علمیه قم آمده است:

در دوران جوانی روزی در جلسه ای با حضور عده ای از علما که در میان آنان آقا میرزا محمدتقی شیرازی و شهید آقا شیخ فضل اللّه نوری نیز دیده می شد، نشسته بودیم. در آن هنگام، پیرمردی ژولیده و لاغراندام که دستمال مانندی به سر بسته و عبایی وصله دار بر دوش گرفته بود، در نهایت سادگی به آن جلسه داخل شد. میرزا محمدتقی شیرازی فورا بلند شد و با احترام تمام آن پیرمرد را به حضور جمع آورد و در بهترین جای مجلس نشاند. او با اشاره به آقا شیخ فضل اللّه، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟ میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل اللّه نوری است و او را کاملاً معرفی کرد. پیرمرد روشن ضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل اللّه نامی را [به جرم دفاع از اسلام] در تهران بر دار می کشند. او تو نباشی!

سپس نام مرا از میرزا پرسید: میرزا گفت: او آقا شیخ عبد الکریم یزدی است و از فضلاست. مسئله ای از من پرسید و من چون پاسخ آن را خیلی واضح و پیش پا افتاده می دانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزای شیرازی دوم بر من خشم گرفت و شدیدا ناراحت شد و خودش پاسخ مسئله را گفت و اضافه کرد که علما در این باب این طور می گویند. وقتی بیان میرزا تمام شد، آن مرد ساده پوش خود به صورت دیگر پاسخ را تقریر کرد و میرزا گفته های او را نوشت و به او نشان داد و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟ و او گفت: بلی. سپس به من رو کرد و گفت: چندی بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبد الکریم نامی به احتزاز در می آید، او تو نباشی!

آن گاه برخاست و خداحافظی کرد و رفت. میرزا محمدتقی شیرازی کفش پیش پای او نهاد و او را بدرقه کرد و چون بازگشت، بر من عصبانی شد که چرا به او بی اعتنایی کردم و توضیح داد که او معلم اخلاق حوزه های علمیه، آخوند فتحعلی سلطان آبادی است.

معلم، در شعر شهریار

می توان در سایه آموختنگنج عشق جاودان اندوختن

اول از استاد یاد آموختیمپس سویدای سواد آموختیم

از پدر گر قالب تن یافتیماز معلم جان روشن یافتیم

ای معلم چون کنم توصیف توچون خدا مشکل توان تعریف تو

ای تو کشتی نجات روح مای به طوفان جهالت نوح ما

یک پدر بخشنده آب و گل استیک پدر روشنگر جان و دل است

لیک اگر پرسی کدامین برترینآنکه دین آموزد و علم و یقین

برکات حضور در نزد معلم

یکی از مهم ترین مصادیق تعظیم معلمان و اساتید، حضور در کلاس درس آنان است که انسان علاوه بر اینکه مطالب بسیاری از آنان می آموزد، از آداب و رسوم و اطلاعات غیر درسی نیز بهره مند می شود؛ افزون بر آن، به مقام دوستان خداوند و ثواب آنچه نزد خداست نیز دست می یابد. در حقیقت آموزه های معلم، همانند قطرات باران دلهای تشنه را سیراب و استعدادها را شکوفا می کند. به این جهت، حضرت عیسی علیه السلام به پیروان خود سفارش کرد که:

«یا بَنی اِسْرائیلَ زاحِمُوا الْعُلَماءَ فی مَجالِسِهِمْ وَلَوْ جُثُوّا عَلَی الرُّکَبِ فَاِنَّ اللّهَ یُحْیِیِ الْقُلُوبَ الْمَیْتَةَ بِنُورِ الْحِکْمَةِ کَما یُحْییِ الاَْرْضَ الْمَیْتَةَ بِوابِلِ الْمَطَرِ؛ ای بنی اسرائیل! در کلاسهای درس دانشمندان ازدحام کنید! حتی اگر از تنگی مکان درس ناچار باشید که بر روی زانوان بنشینید؛ چرا که خداوند متعال با نور دانش و حکمت، دلهای مرده را زنده می کند؛ همان طوری که زمین مرده [و خشک] را با قطرات باران احیا می کند.»

حضور در جلسات دانشمندان و معلمان حکمت چنان در زندگی انسان اثر دارد که ممکن است در اثر بی اعتنایی به آن جلسات، انسان دچار خواری شود و مورد خشم خداوند قرار گیرد. امام سجاد علیه السلام در دعای سحر به این نکته ظریف اشاره می کند و در راز و نیاز با خداوند این گونه نجوا می کند: «سَیِّدی... لَعَلَّکَ فَقَدْتَنی مِنْ مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَنی؛ آقای من!... شاید مرا در مجالس دانشمندان ندیدی و به این خاطر دچار خذلان و خواری نموده ای!»

ویژگیهای معلمان شایسته

در مطالب گذشته روایاتی در مقام و منزلت معلمان شایسته بیان شد. در خاتمه، به برخی از شرایط آنان نیز اشاره می شود:

1. اخلاص

امام صادق علیه السلام فرمود: «الْمُعَلِّمُ لا یُعَلِّمُ بِالاَْجْرِ وَیَقْبَلُ الْهَدِیَّةَ اِذا اُهْدِیَ اِلَیْهِ؛ معلم به خاطر مزد درس نمی دهد، [بلکه برای خدا و با خلوص نیت آموزش می دهد] و هرگاه هدیه ای به او دادند، آن را می پذیرد.»

2. عدالت میان شاگردان

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دورترین مردم از خداوند را دو گروه معرفی نمود و در توضیح گروه دوم فرمود: «وَمُعَلِّمُ الصِّبْیانِ لا یُواسی بَیْنَهُمْ وَلا یُراقِبُ اللّهَ فِی الْیَتیمِ؛ و معلم کودکان که در میان آنان به عدالت رفتار نمی کند و در مورد یتیم، خدا را در نظر نمی گیرد.»

3. تواضع

علی علیه السلام فرمود: «مَنْ تَواضَعَ لِلْمُتَعَلِّمینَ وَذَلَّ لِلْعُلَماءِ سادَ بِعِلْمِهِ؛ هر معلمی که بر شاگردانش تواضع و فروتنی کند و در برابر دانشمندان خود را کوچک و پایین دست به حساب آورد، با دانش خود به آقایی می رسد.»

4. عمل به گفته های خود

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «در روز قیامت دانشمندان [و معلمان] بد را می آورند و به آتش جهنم می اندازند. یکی از آنان [از شدت عذاب] در داخل آتش به دور خود می چرخد... کسانی که از او علم آموخته و نجات یافته اند، به او می گویند: وای بر تو! ما راه راست را از تو آموختیم و هدایت شدیم. چرا تو اینگونه ای؟ او پاسخ می دهد: من نسبت به آنچه به شما می آموختم و شما را از آن نهی می کردم، مخالفت کردم.»

سه شنبه, 12 ارديبهشت 1402 08:49

جایگاه و اهمیت کار معلم

پیامبر صلی الله علیه و آله:

أنَّهُ إذا قالَ الْمُعَلِّمُ لِلصَّبیِّ قُل بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ فَقالَ الصَّبیُّ بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ کَـتَبَ اللّه ُ بَراءَةً لِلصَّبِیِّ و بَراءَةً لأِبـَوَیهِ و بَراءَةً لِلمُعَلِّمِ

وقتی معلم به کودک بگوید: بگو بسم اللّه الرحمن الرحیم و کودک آن را تکرار کند، خداوند برای کودک و پدر و مادرش و معلم، برائت از آتش در نظر خواهد گرفت.

 

مجمع البیان، ج ۱، ص ۵۰

سه شنبه, 12 ارديبهشت 1402 08:47

بیانات در دیدار کارگران

به مناسبت هفته کار و کارگر(۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّة الله فی الارضین.

خیلی‌خیلی خوش آمدید. امیدواریم که ان‌شاءالله همیشه جامعه‌ی کارگری ما که حالا شماها یک مشتِ نمونه‌ی خرواری هستید، یک گلِ سرسبدی هستید از این مجموعه، مشمول الطاف الهی باشید و چشم کشور را روزبه‌روز روشن‌تر کنید. جامعه‌ی کارگری اگر پیش برود، مسائلش حل بشود، ارتقاء عملی و فکری و کاری پیدا بکند، قطعاً چشم کشور روشن خواهد شد، چشم ملّت روشن خواهد شد.

بیانات وزیر محترم بیانات مهمّی بود. آن بخشِ مربوط به کارهایی که بعداً خواهند کرد، خب ان‌شاءالله تلاش کنند و دنبال‌گیری کنند و قطعاً به نتیجه برسد ان‌شاءالله. در آن بخشی که گفتند انجام گرفته، نکته‌های مهمّی وجود داشت؛ من با دقّت گوش کردم. چیزی که من میخواهم از آقای مرتضوی درخواست کنم ــ چون ایشان سابقه‌ی کاری خوبی دارند، جاهایی که قبلاً ایشان بودند خوب کار کرده‌اند ــ [این است که] ایشان روی این آمارها دقّت کنند، بخصوص بعضی از بخشهای مهم مثل مسئله‌ی ایجاد اشتغال. در دولتهای مختلف کارهایی میشد، آمارهایی میدادند، بعد انسان دقّت که میکرد، در آن مسامحه مشاهده میکرد؛ سعی کنند این‌جور نشود و نباشد؛ مثل مسئله‌ی بیمه، مسئله‌ی اشتغال، مسئله‌ی مسکن؛ این چیزهایی که ایشان ذکر کردند که اینها واقعاً مهم است، خیلی هم مهم است. مراقب باشند آمارها دقیق باشد؛ چون خود مسئول، خود وزیر، بالاسر یکایک کارها که نمیرود، [بلکه به او] گزارش میدهند. دقّت کنید آمارها دقیق باشد. اگر این کارهایی که ایشان میگویند انجام گرفته، انجام گرفته باشد، گامهای بلندی برداشته شده و واقعاً مغتنم است. کاری کنید که این خیل عظیم کارگری کشور، این برادران عزیز، خواهران عزیز، دلشان گرم بشود.

و امّا آنچه بنده آماده کرده‌ام که عرض بکنم. این جلسه که هر سال تشکیل میشود، اوّلاً برای این است که ارزش کارگر در جامعه با صدای بلند گفته بشود؛ آن چیزی که ما دلمان میخواهد این است؛ ارزش کارگر [معلوم بشود]. حالا البتّه کارگر یک مفهوم وسیعی دارد؛ الان منظور من همین کارگرهای دستگاه‌های صنعتی و کشاورزی و خدماتی و مانند اینها است ــ کار به محقّقین و اساتید دانشگاه و [غیره ندارم]؛ آنها هم به یک نحوی کارگرند؛ آنها فعلاً مورد نظر من نیستند ــ همین شما، جامعه‌ی کارگری کشور. قدر این جامعه دانسته بشود. من اصرار دارم که این اتّفاق بیفتد. دوّم، تذکّراتی هم به ذهن ما میرسد که میخواهیم هم به مسئولین بگوییم، هم به خود کارگران عزیز بگوییم تا بتوانیم جامعه‌ی کارگری را پیش ببریم ان‌شاءالله.

من چند مطلب را در باب کار و کارگر و وظایفی که همه‌‌ی ما در قبال کارگران داریم، در ضمن چند مطلب عرض میکنم.

اوّلاً، اهمّیّت کارگر را از کجا بفهمیم؟ از اهمّیّت کار. کار چه اهمّیّتی در جامعه دارد؟ از اهمّیّت کار میشود اهمّیّت کارگر را فهمید. کار، حیات جامعه است؛ کار، ستون فقرات زندگی مردم است؛ کار نباشد هیچ چیزی نیست. غذائی که میخوریم، لباسی که میپوشیم، امکاناتی که از آن در زندگی استفاده میکنیم که حیات ما وابسته‌ی به آنها است، همه‌ی اینها ناشی از کار است. کار را چه کسی میکند؟ کارگر. پس ارزش کارگر چیست؟ ارزش کارگر، ارزشِ حیات جامعه است، ارزش زندگی مردم است؛ این را همه بدانند، این را همه بفهمند. خود کارگرها هم به این نکته توجّه کنند؛ قدر خودتان را بدانید که حالا من در پایان صحبت، یک کلمه‌ای راجع به این قدردانیِ خود عرض خواهم کرد. اگر در جامعه کار وجود نداشته باشد، همه‌ی این سرمایه‌های ملّی راکد میماند. خب ما معدن داریم، امکانات داریم، خاک داریم، آب داریم، اگر کار بود، همه‌ی اینها‌ منشأ برکت خواهد شد؛ معدن استخراج میشود، آب و خاک استفاده میشود، زندگی میچرخد. اگر کار نبود، این استعدادها همه مرده و خفته خواهد ماند؛ پس کار ظرفیّتها را شکوفا میکند؛ این اهمّیّت کار است. وقتی هم که اهمّیّت کار را فهمیدیم، آن‌وقت معلوم میشود که کارگر چه اهمّیّتی دارد؛ این یک مطلب. [باید] در درجه‌ی اوّل ما این شناخت را از خودمان، از موضوع کارگر، از مجموعه‌ی کارگری داشته باشیم.

وقتی اهمّیّت مسئله‌ی تولید کار، تولید اشتغال را فهمیدیم ــ آنچه حالا گفته میشود اشتغال؛ یعنی واقعاً کار؛ حالا بعضی از اشتغالها هست که درونش واقعاً کار نیست، از آن وقتی که مصرف میشود، کار مفید در نمی‌آید؛ آن مورد نظر نیست ــ اگر هشت ساعت، هفت ساعت، پنج ساعت، کمتر، بیشتر، در فلان مرکز میرویم و می‌آییم، واقعاً پنج ساعت کار انجام بگیرد، هفت ساعت کار انجام بگیرد؛ ما باید تولید کار کنیم. تولید کار از جنبه‌های مختلف مهم است: اوّلاً، کشور به کار احتیاج دارد، جامعه به کار احتیاج دارد و همین‌طور که گفتیم [اگر] کار نباشد زندگی نیست؛ ثانیاً، فرد کارگر به کار احتیاج دارد برای خاطر اینکه زندگی‌اش را اداره کند؛ ثالثاً، فرد کارگر یک احتیاج معنوی، یک احتیاج روحی به کار دارد؛ خدای متعال انسان را این‌جور آفریده که بیکاری او را کسل میکند، کار او را بر سر نشاط می‌آورد؛ پس احتیاج به کار فقط برای خاطر گذران زندگی نیست؛ از لحاظ معنوی هم ما به کار احتیاج داریم؛ فرد به کار احتیاج دارد. رابعاً، کار مانع فساد میشود. ‌بیکاری منشأ فساد است. خیلی از این فسادها بر اثر بیکاری است.

ما چند سال قبل از این، سه چهار سال پیش، یک حرکتی را با دولتِ وقت شروع کردیم برای شناخت آسیب‌های اجتماعی. حتّی خود بنده در جلسات شرکت میکردم ــ جلسات چندساعته ــ برای اینکه راجع به آسیب‌های اجتماعی کار بشود، فکر بشود. آنچه که من خودم به آن رسیدم، این است که بسیاری از این آسیب‌ها ناشی از بیکاری است؛ اعتیاد مربوط به بیکاری است، فساد مربوط به بیکاری است، دزدی مربوط به بیکاری است، طلاق‌ و انهدام خانواده‌ها مربوط به بیکاری است. پس ببینید، آن دستگاه‌هایی که مسئول تولید کارند ــ حالا وزارت کار، مسئول تولید کار نیست، عمدتاً وزارتخانه‌های دیگر مسئول تولید کارند ــ بدانند که تولید کار،‌ ایجاد کار، ایجاد اشتغال، به معنای واقعی کلمه‌ چقدر برای جامعه مهم است؛ سرمایه‌گذاری کنند. این هم یک مطلب.

یک مطلب دیگری که در باب کار میخواهم عرض بکنم، این است که ما احتیاج داریم که یک رابطه‌ی مستقیمی بین درآمد و کار وجود داشته باشد؛ یعنی [مطابق] این آیه‌ای که این قاری عزیزمان خواندند: لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعیٰ‌.(۲) درآمد بایستی ناشی از سعی باشد، ناشی از کار باشد، ناشی از تلاش باشد. باید جامعه را این‌جوری [بار آورد]؛ این کارِ خیلی سختی است؛ این یعنی چه؟ یعنی [روش کسب] خیلی از این پولهای بادآورده و ثروتهای بادآورده غلط است. ما باید فرهنگ ثروت بادآورده را در کشور متوقّف کنیم. عرض کردم، این کارِ بلندمدّت و مشکلی است امّا باید بشود. خیلی از این واسطه‌گری‌ها، خیلی از این سوداگری‌ها، خیلی از این دلّال‌بازی‌ها، این رشوه دادن و رشوه گرفتن‌ها در بعضی از جاها، این رباخواری‌ها در بعضی از بخشهای اقتصادی کشور، این ویژه‌خواری‌ها، که ارتباط با فلان کس موجب بشود یک درآمدِ آسانِ بی‌دردسرِ بدون کاری گیر آدم [بیاید]، همه‌ی اینها برای جامعه مضر است. درآمد باید با کار ارتباط مستقیم داشته باشد. آنچه من گفتم معنایش این نیست که فردا، یا شما یا دستگاه دولتی یا خود بنده بتوانیم این کار را انجام بدهیم؛ من میخواهم این فرهنگ در جامعه رشد کند: فرهنگِ ارتباطِ درآمد با کار. خیلی از این تبعیض‌ها، خیلی از این کارهای تجمّلاتی، خیلی از این ثروتهای مضر ــ که آثار فسادش را انسان در جامعه میبیند و کسانی مصداق «مُترَفین»(۳) در جامعه هستند که در قرآن ذکر شده‌اند(۴) ــ خیلی از اینها ناشی از همین است که ارتباط درآمد و سود و بهره با کار قطع شده؛ کار نیست، [امّا] درآمد هست؛ این نمیشود؛ درآمد باید ناشی از کار باشد.

اگر با فساد مبارزه کردیم، در این فرهنگ پیشروی خواهیم کرد. مسئله‌ی مبارزه‌ی با فساد. فساد چیست؟ فساد، رشوه است، فساد ویژه‌خواری است، فساد ربا است؛ اینها فساد است دیگر، مفاسد است. اگر با اینها هر گامی که در راه مبارزه‌ی با فساد انجام بگیرد، یک گام واقعی در راه پیشرفت در این فرهنگی است که عرض کردیم. البتّه بنده حدود بیست سال پیش یک نوشته‌ی مشروحی در باب مبارزه‌ی با فساد دادم؛ مربوط به سال ۸۰، ۸۱ و آن وقتها است.(۵) در آن نوشته هم من گفتم که مبارزه‌ی با فساد پیگیری میخواهد؛ به قول این داستانها و افسانه‌ها، مثل مار هفت‌سر، اژدهای هفت‌سر است که یک سرش را بزنی، شش سر دیگرش آن طرف زنده‌اند، مشغول کارند. همه‌جانبه باید مبارزه کرد. اگر از آن روز دولتهای محترم و مسئولین محترم دنبال میکردند این قضیّه را، بلاشک ما امروز وضع بهتری داشتیم. خب حالا بحمدالله امید این هست که دولت مردمی و مجلس انقلابی این کار مبارزه‌ی با فساد را دنبال کنند.

من عرض میکنم که اگر یک مسئولی جرئت مقابله‌ی با مفسد داخلی را نداشته باشد، به طریق اولیٰ جرئت مبارزه‌ی با زورگوی خارجی را نخواهد داشت. [مثلاً] فلان کس از تجارت انحصاری سوء استفاده میکند؛ خب باید جلویش را گرفت؛ سخت است. فلان کس از اعتبارات بانکی سوء استفاده میکند؛ فلان کس بدهکاری‌های بانکی‌اش را نمیدهد؛ خب باید مقابله کرد. اینجا اگر شما نتوانید مقابله کنید، آنجایی که یک دولت زورگویی مثل آمریکا یا دیگری پایشان را در یک کفش میکنند که باید در قضیّه‌ی انرژی هسته‌ای این‌جوری بکنید، این‌جوری نکنید، نمیتوانید مقابله کنید. وقتی اینجا شما قدرت مبارزه ندارید، آنجا هم قدرت مبارزه ندارید. این [جور] است.

یک مطلب دیگر در مورد وظایفی است که در قبال کارگر وجود دارد. خب حالا من مجدّداً تکرار میکنم: این مطالبی که اینجا آقای وزیر گفت، اینها خیلی خوب است، اینها کارهای مهمّی است؛ [منتها] دقّت کنند با جزئیّاتش صورت بگیرد یا صورت گرفته باشد. وظایف در قبال کارگر عمدتاً همینهایی است که گفته شد؛ من هم حالا یک اشاره‌ای میکنم. فی‌الجمله همه‌ی ما از کارگر تعریف میکنم. خب تعریف از کارگر خوب است و مردم را نسبت به مقام کارگر آشنا میکند امّا تعریف زبانی کافی نیست. ‌گفت: «قربان تعارف زبانیت شوم»؛(۶) کار باید کرد، تلاش باید کرد، کمک باید کرد.

یکی از نکاتی که همه باید بدانند، هم مسئولین دولتی بدانند، هم آن کارآفرین و سرمایه‌گذار که خیلی از کارها وابسته‌ی به موجودی او و امکانات او است، همه بدانند که اگر تلاش شد تا زندگی کارگر ارتقاء پیدا بکند، وضع کشور ارتقاء پیدا خواهد کرد. کارگر وقتی دغدغه نداشته باشد، امنیّت شغلی داشته باشد، رفاه داشته باشد، زندگی‌اش راحت بچرخد، کیفیّت کار بالا خواهد رفت، کیفیّت محصول بالا خواهد رفت. یکی از مشکلات ما در تجارتهای جهانی و حتّی تجارت داخلی کیفیّت محصول است. اگر چنانچه کارگر دلش گرم باشد و بداند که زندگی‌اش راحت میچرخد، بداند که امنیّت شغلی دارد، اطمینان خاطر داشته باشد، کارش بهتر خواهد شد، کیفیّت کار بالا خواهد رفت، ارتقاء [پیدا میکند]؛ این را همه باید بدانند. بنابراین هر تلاشی برای ارتقاء زندگی کارگر انجام بگیرد، این در واقع تلاش برای بهبود کار است، تلاش برای بهبود محصول کار است، تلاش برای بهبود کشور است؛ یعنی سرمایه‌گذاری است. اگر ما روی رفع مشکلات جامعه‌ی کارگری تلاش بکنیم، در واقع سرمایه‌گذاری کرده‌ایم؛ این هزینه نیست، این سرمایه‌گذاری است. این را همه بدانند؛ هم مسئولین بدانند در  کارهایی که مربوط به مسئولین کشوری است، [اعمّ از] دولتی یا مجلسی یا غیره، هم خود آن کارفرمایان و سرمایه‌گذاران و کارآفرینان و مانند اینها این را بدانند.

خب، تولید، ستون فقرات کشور است؛ یعنی ستون فقرات اقتصاد کشور «تولید» است؛ ستون فقرات تولید هم کارگر است. ما نباید بگذاریم کارگر، [یعنی] این ستون فقرات، تضعیف بشود. ما امسال [در شعار سال] گفتیم: رشد تولید. خب رشد تولید چه جوری به وجود می‌آید؟ بخش مهمّی از رشد تولید مربوط به کارگرها است؛ [اگر] با دل گرم، با علاقه‌مندی دنبال کار باشند، این‌جور میشود. خب این نکته را بنابراین توجّه کنند؛ هم مسئولین محترم، هم کسانی که اهل سرمایه‌گذاری و ایجاد کار و ایجاد کارگاه و مانند اینها هستند، توجّه بکنند که برای رشد تولید، برای بهبود وضع، باید ارتقاء زندگی کارگر را یک اصل مهم به حساب بیاورند.

یک نکته‌ی دیگر سهم‌بری عادلانه از درآمد کار است که ما در سیاستهای اقتصاد مقاومتی راجع به این، یک بندی آوردیم و بحث کردیم؛ مدّتها قبل، بحث شده. سهم کارگر به ‌عنوان سرمایه‌ی انسانی ــ که یک منبع انسانی است، سرمایه‌ی انسانی است که بیش از سرمایه‌های مادّی تأثیر دارد ــ در ایجاد ارزش برای محصول کار، باید مورد توجّه قرار بگیرد. خب حالا من اینجا یک نکته‌ای را میخواهم از این استنتاج کنم و آن، این است که اگر میخواهیم سهم کارگر از ایجاد ارزش بالا برود، بایستی برای آموزش و مهارت‌آموزی و تجربه‌آموزی کارگر برنامه‌ریزی کنیم که البتّه در حرفهای وزیر محترم هم بود؛ این را خیلی باید جدّی گرفت. سهم کارگرِ ماهر و مجرّب و آموزش‌دیده و دارای ابتکار در ایجاد ارزش برای محصول کار، خب خیلی بالاتر میرود؛ به همان نسبت سهم او از درآمد هم بالا میرود. خب، حالا این معنایش این نیست که ما بخواهیم در مقابل سرمایه‌گذار و مانند اینها جبهه درست کنیم؛ نه، من به‌ هیچ‌ وجه این را توصیه نمیکنم. سرمایه‌گذار و کارآفرین و کارگر، لازم و ملزوم هم هستند؛ این نباشد، کاری از او برنمی‌آید؛ او نباشد، از این کاری برنمی‌آید؛ هر دو به هم احتیاج دارند. آن چیزی که میتواند این سهم عادلانه را تأمین کند، وجود انصاف است؛ فضای انصاف؛ برخلاف آن چیزی که کمونیست‌ها شعارش را میدادند، عمل هم نمیکردند؛ دروغ میگفتند. آنها فضای جنگ و فضای تضاد و مانند اینها را ترویج میکردند؛ در عمل معلوم شد که اشتباه میکنند؛ خطای بزرگی بود، کاری هم از پیش نبردند، عملاً هم پایبند نبودند. فضای انصاف، فضای همراهی، فضای همدلی، فضای ناظر دانستن خدا بایستی حاکم باشد تا بتوانند [موفّق باشند]. البتّه در مواردی ابزار سرمایه در یک طرف، موجب تضییع حقّ کارگر در یک طرف دیگر میشود؛ جلوی این باید گرفته بشود. آن طرف هم یک محدودیّتهایی ممکن است برای او وجود داشته باشد؛ آن هم بایستی مورد توجّه قرار بگیرد. خب این هم این مطلب.

یک نکته‌ی دیگر این است که من از این مطلبی که گفتم، نتیجه میگیرم که بالا بردن زمینه‌‌ی ارتقاء توانایی‌های کارگر یک وظیفه است. یک حدیثی داریم که من اینجا یادداشت کرده‌ام؛ [میفرماید:] مَن‌ ظَلَمَ‌ اَجیراً اَجرَهُ اَحبَطَ اللهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیهِ ریحَ الجَنَّة (۷)؛ اگر کسی به یک کارگری ظلم بکند، در مورد اجرت او و دستمزد او ظلم بکند، همه‌ی اعمال خیر او از بین میرود، حبط میشود ــ حبط یعنی نابود شدن، از بین رفتن  ــ وَ حَرَّمَ عَلَیهِ ریحَ الجَنَّة؛ و خدای متعال بوی بهشت را بر این آدم حرام میکند! یعنی این‌جوری است. خب حالا این ظلم چیست؟ ظلم این است که فقط دستمزد او را ندهند؟ خب بله، اینکه ظلم بزرگی است امّا فقط این نیست؛ بنده احتمال میدهم که اقدام نکردن در زمینه‌ی همین مسائلی مثل بیمه، مثل بهداشت، مثل بالا بردن مهارت، مثل آموزش، میدان ندادنِ ابتکار عمل، اینها هم ظلم است؛ یعنی اگر چنانچه میخواهید به کارگر ظلم نشود، بایستی وسایل و زمینه‌ی ارتقاء مهارت او را فراهم کنید؛ مسئله‌ی بیمه‌ را تأمین کنید، مسئله‌ی بهداشت را، مسئله‌ی سلامت خانوادگی را، مسئله‌ی امنیّت شغلی را تأمین کنید؛ یعنی نبود اینها هم در واقع ظلم است. خب این هم یک نکته.

یک نکته‌ی دیگری که حالا نکته‌ی آخر عرایض ما شاید باشد، این است که جامعه‌ی کارگری ما تا امروز یک جامعه‌ی وفادار به انقلاب و وفادار به نظام بوده. ببینید، خود این چهارده هزار شهید در واقع چهارده هزار پرچم افتخار است در دست کارگران. اینهایی که شهید شدند ــ حالا بنده چون زندگینامه‌ی شهدا را میخوانم [میدانم] ــ بعضی از اینها کارگر بودند، عائله‌مند هم بودند، دو تا، سه تا، چهار تا بچّه هم داشتند، امّا احساس تکلیف کردند؛ دیدند دشمن به کشور و به انقلاب و به نظام تهاجم کرده، احساس تکلیف کردند، اینها را گذاشتند به امید خدا رفتند در میدان جنگ و به شهادت رسیدند. البتّه چندین برابرِ اینها هم رفتند و بحمدالله زنده‌اند، به شهادت هم نرسیدند، امّا چهارده هزار شهید شوخی نیست.

به نظر من مهم‌ترین نشانه‌ی وفاداریِ جامعه‌ی کارگری به نظام، رفتار آنها در این چند دهه بوده. در اوّل انقلاب، تلاشهای گروهکها بود؛ در داخل کشور، گروهکها تلاش میکردند و هدفشان این بود که کارگران را بکشانند در خیابان، کارگاه‌ها تعطیل بشود و انقلاب زمین‌گیر بشود؛ کار گروهکها بود. بعد، بتدریج، بحث گروهکها به کنار رفت، عمدتاً بدخواهان خارجی در این قضیّه وارد شدند، تا امروز هم ادامه دارد؛ تحریکات کردند، اقدام کردند برای اینکه بتوانند جامعه‌ی کارگری را در مقابل نظام قرار بدهند، با شعارهای سطحی و غیر واقعی. جامعه‌ی کارگری هوشمندی نشان داد، ایستاد؛ این خیلی مهم است. اینکه جامعه‌ی کارگری تحت تأثیر این‌همه تبلیغات تلویزیونی و رادیویی و فضای مجازی و مانند اینها قرار نگیرد، کاری که آنها میخواهند انجام ندهد و بداند که چه کار دارد میکند، این به نظر من جهاد بزرگ جامعه‌ی کارگری است، این خیلی باارزش است؛ هوشیاری نشان دادند در مقابل تحریکات. خیلی سعی کردند جامعه‌ی کارگری را در مقابل نظام قرار بدهند، به حول و قوّه‌ی الهی نتوانستند؛ بعد از این هم دارند تلاش میکنند، همین الان دارند تلاش میکنند، حالا و در آینده هم به حول و قوّه‌ی الهی نخواهند توانست. البتّه یک اعتراضهایی در محیط کارگری وجود داشته، بعضی از این اعتراضات  تا آنجایی که حالا بنده خبر دارم، اعتراضهای به‌جایی بوده؛ اعتراض به تأخیر حقوق، اعتراض به واگذاری غلط. گاهی یک محلّی را، یک مجمع مهمّ کاری را به صورت غلط، به صورت فاسد و مُفسد واگذار میکنند، کارگر آنجا است، از نزدیک دارد میبیند، معترض است؛ این کمک به دولت است، این کمک به نظام است، این آگاه کردن نظام است. هر جا هم در این‌چنین موارد، دستگاه‌های مسئول مثل قوّه‌ِی قضائیّه و غیره دنبال قضیّه رفتند، دیدند حق با اینها است؛ منتها در همین قضایا ــ بنده در جریان تعدادی از این قضایا از دور و نزدیک قرار داشته‌ام ــ جامعه‌ی کارگری با دشمن مرزبندی کردند، نگذاشتند از این اعتراض در فلان قضیّه و در فلان مجتمع که اعتراض کردند، دشمن استفاده کند؛ [گفتند] به این کار اعتراض داریم، امّا از دشمن هم بیزاریم، با نظام هم رفیقیم، همراهیم. حرکت کارگری این است.

یک نکته‌ی دیگری که باز میخواهم عرض بکنم ــ که اوّل هم اشاره کردم ــ راجع به مسئله‌ی ایجاد کار، [این است که] مسئولین کشور یک فکری باید بکنند برای جوانهای تحصیل‌کرده‌ی بیکار. ما جوانهای زیادی داریم؛ دو دسته جوان داریم که باید برای اینها فکر جدّی بشود: یک دسته همین جوانهای تحصیل‌کرده‌ی بیکارند که گاهی در این دیدارهایی که بخش ارتباط مردمی ما با خانواده‌ها دارند و گزارشش را به من میدهند، اطّلاع پیدا میکنیم؛ فرض کنید تحصیل‌کرده‌ی یک رشته‌ای است، تحصیلات تکمیلی هم داشته، امّا حالا مثلاً یک کار خیلی سطحی‌ای را دارد انجام میدهد؛ یعنی کارِ مناسبِ خودش را انجام نمیدهد؛ از این قبیل داریم؛ یک فکری برای اینها باید بشود؛ این کارِ خیلی مهمّی است. اینها سرمایه‌های کشورند، نباید معطّل بمانند؛ این یک دسته. یک دسته جوانهایی هستند که نه دنبال تحصیلند، نه دنبال کارند؛ واقعاً باید صاحب‌نظران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی بنشینند برای این یک فکری بکنند، به دولت کمک کنند؛ به دولت کمک کنند، بشود یک فکری کرد برای اینها. از این قبیل هم متأسّفانه در داخل کشور داریم؛ جوانهایی که کار ندارند، دنبال کار هم نیستند؛ تحصیل نمیکنند، دنبال تحصیل هم نیستند. ما تعداد قابل توجّهی جوانِ این‌جوری داریم؛ این هم جوان است، این هم سرمایه است، نبایستی از دست برود. واقعاً بایستی یک فکری بکنند [برای] اینها؛ این کاری است که حتماً بایستی صاحب‌نظران اقتصادی و انسانی انجام بدهند.

به هر حال،‌ نگاه بنده به جامعه‌ی کارگری از یک سو نگاه تحسین و تکریم است ــ برای شما واقعاً به معنای واقعی کلمه در دل احترام قائلیم و کرامت قائلیم ــ از یک سو معتقدیم که بایستی در سطح زندگی کارگری در کشور یک حرکت محسوسی اتّفاق بیفتد، ان‌شاء‌الله ارتقائی به وجود بیاید با تلاشهایی که میکنند، و از طرفی هم جامعه‌ی کارگری را به خاطر ایستادگی‌اش در مقابل دشمن و تسلیم نشدنش در مقابل تحریکات دشمن از ته دل تحسین میکنیم و برای شما امید و آرزوی خیر و برکت داریم. خداوند متعال ان‌شاء‌الله شماها را محفوظ بدارد، باقی بدارد و قلب مقدّس ولیّ‌عصر را و روح مطهّر امام را از همه‌ی شما راضی بدارد.

والسّلام علیکم و‌ رحمة‌الله و‌ برکاته
 

در ابتدای این دیدار، آقای سیّدصولت مرتضوی (وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی) گزارشی ارائه کرد.
سوره‌ی نجم، بخشی از آیه‌ی ۳۹؛ «... برای انسان جز حاصل تلاش او نیست.»
به کسی میگویند که فزونی نعمت، او را غافل و مغرور و مست کرده و به طغیان واداشته.
از جمله، سوره‌ی واقعه‌، آیه‌ی ۴۵
فرمان هشت‌مادّه‌ای به سران قوا درباره‌ی مفاسد اقتصادی (۱۳۸۰/۲/۱۰)
«هر چند به دل دوست نداری ما را / قربان محبّت زبانیت شوم»
۷) امالی صدوق، مجلس شصت‌وششم، ص ۴۲۷
دوشنبه, 11 ارديبهشت 1402 13:29

چرا نشاط در عبادت نداریم؟

یکی از مسائل مهمی که غالبا ذهن ما را درگیر می کند این است که چرا حال عبادت نداریم. چرا هنگام نماز، خسته و کسل هستیم، احساس خواب و خمیازه می کنیم و چرا هر بار با خودمان عهد می بندیم گناه نکنیم، دوباره با ضعف اراده و سستی در تصمیم مواجه می شویم و مرتکب گناهی می شویم که از آن توبه کرده ایم؟

امام سجاد علیه السلام در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی به علل و عوامل این مساله اشاره کرده و بیش از ده علت از علل کسالت در عبادت را بیان می کنند که به برخی از آنها اشاره می کنم:

اللّٰهُمَّ إِنِّى كُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأْتُ وَتَعَبَّأْتُ وَقُمْتُ لِلصَّلاةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَناجَيْتُكَ أَلْقَيْتَ عَلَىَّ نُعاساً إِذا أَنَا صَلَّيْتُ، وَسَلَبْتَنِى مُناجاتَكَ إِذا أَنَا ناجَيْتُ، مالِى كُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَرِيرَتِى، وَقَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِى عَرَضَتْ لِى بَلِيَّةٌ أَزالَتْ قَدَمِى وَحالَتْ بَيْنِى وَبَيْنَ خِدْمَتِكَ؛

خدایا هرگاه گفتم مهیا و آماده شدم و در پیشگاهت به نماز ایستادم و با تو راز گفتم، چرتی بر من افکندی، آنگاه که وارد نماز شدم و حال راز گفتن را از من گرفتی آنگاه که با تو رازونیاز کردم، مرا چه شده؟ هرگاه گفتم نهانم شایسته شد و جایگاهم به جایگاه توبه‌کنندگان نزدیک گشت برایم گرفتاری پیش آمد، بر اثر آن گرفتاری پایم لغزید و میان من و خدمت به تو مانع شد؛

  1. رانده شدن از درگاه الهی

لَعَلَّكَ عَنْ بابِكَ طَرَدْتَنِى، وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَنِى - شاید من را از خودت رانده ای و اجازه خدمت کردن به خودت را نمی دهی.

حالا اینکه چه چیزی باعث میشود که انسان از درگاه خدا رانده شود، علت های زیادی دارد. مهمترین آن گناه کردن است.معصیت ، بُعد الهی انسان را ضعیف می کند و او را به سمت اطاعت از شیطان می کشاند.

در میان صفت ها و خصائص روحی هم تکبر باعث رانده شدن از درگاه الهی می شود. همان جریانی که برای ابلیس بعد از خلقت آدم رخ داد. ابلیس با پیشینه ای طولانی درعبادت پس از اینکه امر شد به انسان سجده کند عرض کرد:

قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ -خدا فرمود: هنگامی که تو را امر کردم، چه چیز تو را مانع شد که سجده نکردی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش پدید آورده ای و او را از گِل آفریدی.

  1. سبک شمردن حقوق الهی

أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَأَقْصَيْتَنِى، - یا مرا دیده‌ای که حقّت را سبک می‌شمارم پس از پیشگاهت دورم ساختی.

دومین علت این است که انسان، حقوق الهی را سبک بشمارد. نسبت به انجام واجباتی که خداوند به عهده انسان گذاشته، بی تفاوت باشد. نماز، روزه، حج و زکات و واجبات دیگر را یکی درمیان انجام بدهد. سهل انگاری کند. نکته مهم اینجاست که اشاره به سبک شمردن واجبات الهی است نه به ترک واجبات. یعنی اگر کسی واجبات عبادی که جزو حقوق الهی است را ترک کند قطعا توفیق عبادت را از دست میدهد. یعنی بستر توبه و عبادت برای او مهیا نمی شود که توفیق انجام آن را داشته باشد.

در سوره ماعون خداوند می فرماید: فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ - الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ -  پس وای بر نمازگزاران که از نمازشان غافل و نسبت به آن سهل انگارند

  1. روی گردانی از خداوند

أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيْتَنِى - یا شاید مرا روی‌گردان از خود مشاهده کردی، پس مرا مورد خشم قرار دادی.

سومین علت بحث، روی گردانی از خداست. اینکه انسان در هیچ کجای زندگی اش خدا را نبیند. ما گاهی غافل می شویم. اصلا فراموش میکنیم بنده ایم و در تمام کارهای روزمره فردی و اجتماعی خدا را لحاظ نیمیکنیم. توجه به حضور خدا نداریم. امام راحل فرمودند: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید. اخلاص یکی از مراتب عالی اخلاق و عرفان است. اینکه انسان کارش را خالصانه فقط برای خدا انجام بدهد. اما ما گاهی در کارهایمان اصلا خدا را شریک نمی کنیم. از خدای متعال روی گردان می شویم. بخاطر شدت غفلت و فراموشی که نسبت به حضور خداوند در زندگی داریم. این هم یکی از عوامل کسالت در عبادت است. در طول روز خدا را فراموش کرده ایم و حالا موقع نماز می خواهیم توجه داشته باشیم به اینکه خدایی هست و قرار است با او صحبت کنیم.

  1. آلوده شدن به دروغ

أَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَنِى فِى مَقامِ الْكاذِبِينَ فَرَفَضْتَنِى - یا شاید مرا در جایگاه دروغ‌گویان یافتی، پس به دورم انداختی.

بحث دیگر دروغ است. کسی که به دروغ در گفتار و رفتار آلوده می شود، حال عبادت پیدا نمی کند. امام علی علیه السلام می فرمایند: تمام بدی ها و خباثت ها در یک خانه جمع شده و کلید آن خانه دروغ است. حالا انسان گاهی به مردم دروغ می گوید، گاهی به خدا دروغ می گوید. در نماز میگوید: ایاک نعبد، فقط تو را می پرستیم، اما در عمل پول می پرستد، جایگاه اجتماعی اش را می پرستد، به پارتی و روابط امیدوار می شود. و یا آنچه در تعارفات مردم مرسوم است. بسیاری از این تعارفات واقعی نیست. اینها هم نوعی دروغ است.

امام علی علیه السلام می فرماید: حدیث : لا يَجِدُ عَبدٌ طَعمَ الايمانِ حَتَّي يَترُكَ الكِذبَ هَزلَة وَ جِدَّهُ. هیچ بنده ای مزه ایمان را نمی چشد تا دروغ را چه شوخی و چه جدی رها کند.

  1. شکرگزار نبودن نسبت به نعمتها

أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى غَيْرَ شاكِرٍ لِنَعْمائِكَ فَحَرَمْتَنِى - یا شاید مرا نسبت به نعمت‌هایت ناسپاس دیدی، پس محرومم کردی.

مساله دیگر کفران نعمت یا عدم شکرگزاری است. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: وقتی نشانه هاى نعمت پروردگار برای شما آشكار شد، با ناسپاسى نعمت ها را از خود دور نسازيد. امام سجاد علیه السلام در این بخش ازدعا می فرماید: خدایا شاید دیدی من نعمتهای تو را شکرگزاری نمی کنم پس من را محروم کردی. یعنی من کفران نعمت کردم، تو هم من را از آن نعمت محروم کردی. یکی از نعمتها هم قطعا حال خوب در عبادت است. اگر بتوانیم این حال خوب را نگه داریم و با معصیت و گناه، کفران نعمت نکنیم، قطعا خداوند هم به آن برکت می دهد. لَئِن شَکَـرتُم لَاَزیدَنَّکُم؛ [اگر] شکر بکنید، خدا نعمت را افزایش میدهد. (7/ابراهیم) البته شکرگزاری در این فراز از دعا عام است. یعنی نسبت به یک نعمت خاصی نیست. بلکه روحیه شکرکزاری مهم است. اینکه کسی شکرگزار نباشد درگیری کسالت در عبادت می شود.

  1. فاصله گرفتن از مجالس علمای دین

أَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِى مِنْ مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَنِى – یا شاید مرا از هم‌نشینی دانشمندان غایب یافتی، پس خوارم نمودی.

علت مهم دیگر که معمولا به آن توجه نمی کنیم این است که رفت و آمد نداشتن با علما و حضور نداشتن در مجالس دینی که توسط عالمان راستین و واقعی اداره می شود، یکی از علتهای مهم است که به مرور زمان سبب کسالت در انجام عبادات و سست شدن اراده انسان نسبت به انجام مناسک دینی می شود. بدون شک موعظه و یادآوری در هر چیزی، به اراده و تصمیم انسان برای انجام کار کمک فراوانی می کند.

وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ [55] /خداوند به پیامبرش می‌فرماید: «و تذکر بده که تذکر برای مومنین سودمند است».

یک نکته مهم و کلیدی اینجا وجود دارد و آن هم اینکه طبق فرموده امام موسی کاظم علیه السلام، عالمی که در مجلسش شرکت می کنیم ویا با او رفت دو آمد می کنیم باید پنج خصلت داشته باشد.

امام هفتم، موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: لا تجالسوا عند کل عالم الا عالم یدعوکم من الخمس الی الخمس: من الشک الی الیقین، ومن الکبر الی التواضع، ومن الریا الی الاخلاص ومن العداوة الی النصیحة، ومن الرغبة الی الزهد

با هر عالمی همنشین و هم مجلس نشوید، بلکه تنها با عالمی همنشین باشید که از پنج چیز شمارا به پنج چیز دعوت کند: شما را از شک به یقین، و از کبر به تواضع و فروتنی، و از ریا به اخلاص، واز دشمنی به خیر خواهی، و از دنیاپرستی به زهد.

  1. غفلت داشتن در زندگی

أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى فِى الْغافِلِينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَنِى – یا شاید مرا در گروه بی‌خبران دیدی، پس از رحمتت ناامیدم کردی.

مساله دیگر بحث مهم غفلت است. انسان وقتی غافل شد، بستر برای نفوذ شیطان را فراهم می کند. همانطور که میدانیم بعد از شرک به خدا، دومین و بزرگترین گناه، نا امیدی از رحمت خداست. وقتی غفلت زیاد شد، انسان  از خدا بیشتر فاصله میگیرد و هر چه فاصله بیشتر شود، راه برای نفوذ شیطان بازتر می شود.  ناامیدی از رحمت الهی یکی از مهمترین ابزار شیطان برای به انحطاط کشیدن و ناامید کردن او از صلاح و نجات است. قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‌اید، از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه گناهان را می‌آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.( 53 / زمر)

حالا اینکه راهکار غفلت زدایی چیست و یا علل آن کدام است نیازمند بحث مفصلی است. اما به یک نکته اشاره کنم که در روایات یکی از مسائلی که سبب از بین بردن غفلت می شود محافظت بر نماز اول وقت است. امام باقر علیه السلام فرمودند: أيّما مُؤمِنٍ حافَظَ علَى الصَّلواتِ المَفروضَةِ فَصَلاّها لِوَقتِها فَلَيسَ هذا مِن الغافِلينَ.

هر مؤمنی كه به نمازهای واجب اهمیت دهد و آنها را به وقتش بخواند، از غافلان نیست.

  1. انس با مجالس اهل بطالت و خوشگذرانی

أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى آلِفَ مَجالِسِ الْبَطَّالِينَ فَبَيْنِى وَبَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنِى – یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکاره‌ها دیدی، پس مرا به آنان واگذاشتی.

یکی دیگر از مسائلی که باعث کسالت در عبادت می شود، مانوس بودن و حضور داشتن در مجالس کسانی است که عمر خود را به بطالت می گذراند. مجالسی که هیچ بهره دنیوی و اخروی ندارد. صرفا اتلاف عمر است. وقتی حضور انسان در جلسات لغو و بی بیهوده زیاد شد، خداوند او را با همان افراد وا می گذارد و به مرور زمان لذت عبادت از انسان سلب می شود.

خوب است اینجا اشاره ای به داستان بشر حافی کنیم.

بشر حافى یکى از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشى و فسق و فجور اشتغال داشت . خانه اش مرکز عیش و نوش و رقص و غنا و فساد بود که صداى آن از بیرون شنیده مى شد. روزى از روزها که در خانه اش محفل و مجلس گناه برپا بود، کنیزش با ظرف خاکروبه ، درب منزل آمد تا آن را خالى کند که در این هنگام حضرت موسى ابن جعفر(ع ) از درب آن خانه عبور کرد و صداى ساز و رقص به گوشش رسید. از کنیز پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز جواب داد: البته که آزاد و آقا است . امام (ع ) فرمود: راست گفتى ؛ زیرا اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسید و این چنین در معصیت گستاخ نمى شد. کنیز به داخل منزل برگشت .

بشر که بر سفره شراب نشسته بود از کنیز پرسید: چرا دیر آمدى ؟ کنیز داستان سؤ ال مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. بشر پرسید: آن مرد در نهایت چه گفت ؟ کنیز جواب داد: آخرین سخن آن مرد این بود: راست گفتى ، اگر صاحب خانه آزاد نبود (و خودش را بنده خدا مى دانست ) از مولاى خود مى ترسید و در معصیت این چنین گستاخ نبود.

سخن کوتاه حضرت موسى بن جعفر(ع ) همانند تیر بر دل او نشست و مانند جرقه آتشى قلبش را نورانى و دگرگون ساخت . سفره شراب را ترک کرد و با پاى برهنه بیرون دوید تا خود را به مرد ناشناس برساند. دوان دوان خودش ‍ را به موسى بن جعفر(ع ) رسانید و عرض کرد: آقاى من ! از خدا و از شما معذرت مى خواهم . آرى من بنده خدا بوده و هستم ، لیکن بندگى خودم را فراموش کرده بودم . بدین جهت ، چنین گستاخانه معصیت مى کردم . ولى اکنون به بندگى خود پى بردم و از اعمال گذشته ام توبه مى کنم . آیا توبه ام قبول است ؟ حضرت فرمود: آرى خدا توبه ات را قبول مى کند. از گناهان خود خارج شو و معصیت رابراى همیشه ترک کن .

  1. شخصیت گناهکار

أَوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعائِى فَباعَدْتَنِى – یا شاید دوست نداشتی دعایم را بشنوی پس دورم نمودی.

 علت دیگر این است که انسان به قدری در گناه غوطه ور شده باشد و به قدری شخصیت مشمئز کننده ای داشته باشد که خداوند رحمان و رحیمی که در اوج مهربانی است هم دوست نداشته باشد صدای او را بشنود. اگر انسان به چنین درجه ای از انحطاط رسید، خداوند او را از خودش دور می کند. شیرینی مناجات و لذت توبه را از او سلب می کند. یکی از گروه هایی که به دوربودنشان از خدا در قرآن تصریح شده، ستمکارانند. ظلم مساله بسیار مهمی است.  فَبُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّـٰلِمِينَ - پس دورى [از رحمت حق] بر گروه ستمکاران باد. (مومنون / 41)

  1. مکافات اعمال

أَوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمِى وَجَرِيرَتِى كافَيْتَنِى – یا شاید به خاطر جرم و جنایتم کیفرم نمودی.

گاهی اوقات خداوند انسان را مجازات می کند بخاطر اعمالی که انجام داده. به بیان دقیقتر، مکافات عملش به او میرسد. خدایا شاید داری مکافات عمل من را به من میدهی که حال عبادت ندارم. حال توبه و انابه ندارم. یکی از عقوبات و جریمه های دنیوی خدا این است که بخاطر گناهان و یا اعمال نادرستی که انجام می دهیم، حس و حال عبادت را از ما سلب می کند. کسی که گیاه سمی بکارد، گندم برداشت نمی کند. اعمال ما هم همین است. از مکافات عمل غافل مشو / گندم از گندم بروید جو ز جو

  1. پرده دری و گستاخی

أَوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيائِى مِنْكَ جازَيْتَنِى – یا شاید برای کمی حیایم از تو، مجازاتم نمودی.

نکته دیگر تجری است. یعنی گستاخی در مقابل خدا. یک وقت انسان گناهی را انجام می دهد، پشیمان می شود، ناراحت می شود. یک وقت هم با غرور گناه می کند. بعد از گناه هم اصلا برایش مهم نیست گناه کرده. در مقابل خدا شاخ و شانه می کشد و گناه می کند. یعنی با گستاخی گناه می کند. این باعث می شود که حال عبادت از او سلب می شود. خدایا شاید چون در مقابل توحیا نداشتم، از مخالفت کردن با تو حیا نکردم، من را مجازات کردی و حال توبه و عبادت را از من سلب کردی.

خلاصه و چکیده ای که از بیانات امام در دعای ابوحمزه به دست می آید این است که در مرحله اول، هر چه گناه، بیشتر در زندگی انسان ورود کند، حال عبادت، حال توبه، حال خوش بندگی را بیشتر می گیرد. در مرحله دوم هم همنشینی با اهل غفلت، اهل بطالت و وقت گذرانی و فاصله گرفتن از دانشمندان و علما و مجالس آنها سبب کسالت در عبادت است.

انسان با نزدیک شدن به علما و دانشمندان و مجالس آنها و انجام کارهای خیر و حضور در اماکن مذهبی و با فاصله گرفتن از آدم های اهل گناه و غفلت و مجالس لهو و لعب، نشاط عبادت و توفیقات بیشتری کسب می کند.

«رژیم صهیونیستی یک سیلی محکم و کوبنده از روسیه در سازمان ملل دریافت کرد. اقدامی که به تصمیم گیرندگان در تل آویو گوشزد کرد که مسکو فراموش نمی‌کند و مصمم است تل آویو را به دلیل دخالت در جنگ اوکراین مجازات کند. به ویژه که گزارش‌های اسرائیلی اخیراً تأیید کرده  که این رژیم اقدام به ارائه سلاح‌های پیشرفته به کی‌یف برای مبارزه با ارتش روسیه می‌کند».

روزنامه برخطِ «رأی الیوم»‌ با انتشار یادداشتی، ضمن بیان مطلب فوق، نوشت: «خرس روسی دندان‌های خود را نشان می‌دهد و برای حمایت اسرائیل از اوکراین یک سیلی محکم دیپلماتیک به [تل‌آویو] زد و با به تعویق انداختن نشست شورای امنیت برای بررسی سیاست‌های رژیم اشغالگر در کرانه باختری مخالفت کرد و این یک پیروزی برای فلسطین است».

در ادامه این یادداشت آمده است: «به گفته منابع بلندپایه سیاسی در تل‌آویو، قرار است امروز (سه‌شنبه، ۲۵ آوریل)، شورای امنیت سازمان ملل درباره آخرین تحولات منطقه خاورمیانه نشست برگزار کند؛ نشستی که هر سه ماه یک‌ بار برگزار می‌شود. به گفته "یارون آبراهام" خبرنگار سیاسی کانال ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی، این جلسه به موضوع فلسطین، وضعیت موجود و فعلی در مسجد مبارک الاقصی و وضعیت کرانه باختری اشغالی می‌پردازد».

آبراهام به نقل از منابع بلندپایه سیاسی در تل‌آویو گفت که طرف‌های مسئول در رژیم صهیونیستی و «گلعاد اردان» سفیر این رژیم در سازمان ملل از روسیه به عنوان رئیس دوره‌ای شورای امنیت خواستند که مناقشه امروز را به تاخیر اندازد.

بر اساس این گزارش، اردان طی نامه‌ای رسمی به نماینده روسیه در سازمان ملل از او خواست که مناقشه امروز را به تاخیر اندازد به این بهانه که امروز (سه‌شنبه) یک روز «مقدس مدنی» برای رژیم صهیونیستی است و مصادف است با مراسم یادبود نظامیان کشته شده اسرائیلی طی جنگ‌های مختلف.

وی افزود: «لذا روسیه باید این موضوع را جدی بگیرد تا مداخله روسیه در مناقشه اسرائیل و فلسطین بی طرف بماند».

در ادامه این یادداشت آمده است: اما به نظر می‌رسد که روسیه اهمیتی به این نامه سفیر اسرائیلی نداده و اقدامی برای به تاخیرانداختن این نشست نکرده است. بنا به گفته منابع آگاه در تل‌آویو، خطرناکتر از آن، روسیه به این بحث اعتبار جدیدی داد و اهمیت آن را از قبل بیشتر کرد». 

به گفته این منابع، پس از این تصمیم روسیه که به اطلاع وزارت خارجه رژیم صهیونیستی رسید، مشخص شد که «ریاض المالکی» وزیر امور خارجه فلسطین قصد دارد در این نشست حاضر شود و فلسطینی‌ها آن را به عنوان یک دستاورد می‌بینند زیرا به این ترتیب اسرائیل به دلیل سیاست‌هایش علیه فلسطینی‌ها در کانون انتقاد قرار خواهد گرفت. ضمن این‌که «سرگئی لاوروف» وزیر امور خارجه روسیه نیز در این نشست شرکت خواهد کرد.

خبرنگار سیاسی کانال ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی در ادامه به نقل از یک منبع بلندپایه در وزارت خارجه رژیم صهیونیستی بدون اشاره به نام او، گفت: روس‌ها به درخواست اسرائیل پاسخ مثبت نداد، زیرا می‌خواست این پیام را به تل‌آویو بدهد که از دخالت اسرائیل در جنگ اوکراین به نفع کی‌یف ناراضی است.

 روزنامه آمریکایی «نیویورک تایمز» نیز اواخر ژانویه گذشته گزارش داد که ایالات متحده، در زمان کنونی اقدام به انتقال صدها هزار گلوله توپخانه از تجهیزات نظامی خود که در اراضی اشغالی فلسطین ذخیره کرده، به ارتش اوکراین می‌کند.

مقامات آمریکایی و اسرائیلی در همان زمان اعلام کردند که پنتاگون در حال بهره‌برداری از انبار بزرگ اما کمتر شناخته شده مهمات خود در سرزمین‌های اشغالی است، تا به نیاز شدید اوکراین به گلوله‌های توپ در جنگ با روسیه کمک کند.

این روزنامه آمریکایی، گزارش داد که ایالات متحده تا آن زمان، ۱۵۰ هزار گلوله توپخانه از اسرایئل به اروپا انتقال داده و این نیمی از میزانی است که واشنگتن قصد دارد از انبارهای خود در اسرائیل و کره جنوبی به کی‌یف بدهد. 

در این گزارش که در رسانه‌های صهیونیستی نیز بازنشر شد، آمده است: «اسرائیل در ابتدا نگران این موضوع بود که مبادا با این اقدام پنتاگون، در تسلیح اوکراین همدست ظاهر شود».

بر اساس این گزارش، ارتش آمریکا این تسلیحات و مهمات را برای استفاده احتمالی در درگیری‌های خاورمیانه در اراضی اشغالی فلسطین انبار کرده بود و در عین حال به تل‌آویو اجازه داده که در مواقع اضطراری از این تجهیزات استفاده کند همان‌طور که در طول جنگ دوم لبنان در سال ۲۰۰۶ و حمله به نوار غزه در سال ۲۰۱۴ روی داد.

به اذعان تحلیلگران نظامی، توپخانه ستون فقرات قدرت آتش نبرد زمینی را برای اوکراین و روسیه تشکیل می‌دهد و نتیجه جنگ ممکن است به این بستگی داشته باشد که کدام طرف ابتدا مهماتش تمام شود.

در شرایطی که ذخایر تسلیحاتی در ایالات متحده به شدت کاهشی شده و سازندگان تسلیحات آمریکایی هنوز قادر به هماهنگی با سرعت عملیات در میدان نبرد اوکراین نیستند، پنتاگون برای پر کردن این شکاف به دو منبع جایگزین گلوله روی آورده است: یکی در کره جنوبی و دیگری در فلسطین اشغالی.

بر اساس این گزارش، ارسال صدها هزار گلوله توپ از این دو انبار برای کمک به کی‌یف، در ابتدا حساسیت‌های کره جنوبی و رژیم صهیونیستی را که علناً متعهد شده‌اند که کمک‌های نظامی مرگبار به اوکراین ارسال نکنند، برانگیخت.

در چنین فضایی، بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر وزیر رژیم صهیونیستی چندی پیش در گفت‌وگو با شبکه آمریکایی «سی‌ان‌ان»  گفت که تل‌آویو در حال بررسی موضوع کمک نظامی به اوکراین است.

وی در پاسخ به سؤال مجری این شبکه مبنی بر احتمال کمک‌های تل‌آویو به اوکراین به خصوص در زمینه عرضه سامانه‌های «گنبد آهنین» گفت: «خب، من مطمئناً در حال بررسی آن هستم».

از زمان آغاز خصومت‌ها بین روسیه اوکراین به طور کلی رویکردی محتاطانه را در پیش گرفت و این جهت‌گیری را تا زمان بازگشت به قدرت و تصدی پست نخست‌وزیری حفظ کرد اما از زمان تصدی مجدد این پست گفت که اسرائیل ارائه سامانه‌های تلسیحاتی به اوکراین را در نظر خواهد گرفت و حتی در همین راستا، با تایید وی «الی کوهن» وزیر خارجه این رژیم به کی‌یف سفر کرد. 

روزنامه صهیونیستی «یدیعوت آحارونوت» نیز چندی پیش گزارش کرد، در بخشی از اسناد محرمانه فاش شده پنتاگون که در روزهای اخیر جنجال‌های زیادی را به راه انداخته و نگرانی زیادی را در بین مقام‌های آمریکایی به وجود آورده، به ارسال تسلیحات مرگبار رژیم صهیونیستی به اوکراین نیز اشاره شده است.

در این اسناد آمده در صورتی‌که روابط میان رژیم صهیونیستی با روسیه در شرایط افزایش حمایت نظامی مسکو از برنامه موشکی و هسته‌ای ایران رو به وخامت برود، احتمالاً رژیم صهیونیستی با فشارهای ایالات متحده، موضوع ارسال تسلیحات مرگبار به اوکراین را مورد بررسی قرار دهد.

رهبر فرزانۀ انقلاب، طی سالیان گذشته، قریب به ۴۰ نوبت موضوع کلیدی «تقویت پول ملی» را گوشزد و مطالبه کرده‌اند. متن بیانات کلیدی ایشان در این زمینه خواهد آمد.

اشارت |«ارزش پول ملی» از منظر فنی، به دو نسبت ارجاع دارد: نسبت ارزش ریال به ارزهای خارجی، و نسبت ارزش ریال به کالاها و خدمات. اولی قدرت تأمین داخلی را در برابر کالاهای جهانی نشان می‌دهد، و دومی قدرت خرید و رفاه عمومی مردم را. 

سرطان مهلک و خانمان‌سوز کاهش ارزش ریال، برای کسانی که طی سالیان متمادی به‌ضرورت و اقتضای جایگاه‌های اجرایی و تقنینی متولیان اقتصادی کشور بوده‌اند، معمولاً به‌حد شایسته حساسیت‌برانگیز نبوده است. اما اکنون اقتصاد ایران در شرایط خاصی است: سوگمندانه می‌توان گفت، ارزش ریال، در سال اول از چهارسالۀ اول هیچ دولتی، چنین کاهشی را تجربه نکرده است؛ ضمن اینکه این موضوع تا آنجا مهم بوده که در حکم تنفیذ جناب آقای دکتر رئیسی مورد تصریح رهبر فرزانۀ انقلاب قرار گرفته است.

تجربه نشان می‌دهد، نگاه رهبر انقلاب به مؤلفه‌های کلیدی و گفتمانی اقتصاد، به‌هیچ‌وجه یک نگاه سطحی و بسیط نیست، و اتفاقاً - هم در پی‌آمد تجربۀ قویم تشکیلاتی و اجرایی طی بیش از پنج دهه، و نیز مباحثه با بزرگانی مانند مرحوم آیت‌الله العظمی شاهرودی (که شاگرد بلافصل مرحوم شهید صدر بودند) - نگاهی نواندیش و نکته‌سنج است. برای نمونه ایجاد و توسعۀ ادبیات و گفتمان «اقتصاد مقاومتی»، موضوع‌شناسی در پدیده‌های نو مانند نگاه بدیع به «سپرده‌های بانکی» (قائل بودن به ودیعه‌گذاری در بانک‌ها به‌جای قرض در ادبیات مصطلح فقهی)، و همچنین نگاه فوق‌العادۀ ایشان به ابعاد گوناگون اقتصاد سیاسی - ازجمله جعل کلیدواژۀ «جادوی پولی و مالی» در سال 1395 - تنها چند مورد از توان ذهنی و علمی معظم‌له در موضوعات اقتصادی را نمایان می‌کند.

خواهیم دید که عبارت «تقویت پول ملی»، اول‌بار در سال 1375 مورد تأکید ایشان قرار گرفته، و از آن هنگام تاکنون بارها تکرار شده، و هرچه به زمان حاضر نزدیک شده‌ایم پربسامدتر شده است، تا آنجا که 27 نوبت از این هشدارها از سال 1396 تاکنون بوده، و تا آنجا که در حکم تنفیذ آیت‌الله رئیسی، برای اولین بار بصورت مصرح در حکم تنفیذ یک رئیس‌جمهور مورد تأکید قرار گرفته است.

در ادامه، بیانات ایشان بدون تحلیل، و جرح و تعدیل، و با ذکر زمان و منبع، عیناً خواهد آمد. امید که مورد استفادۀ پژوهشگران و سیاستگذاران قرار گیرد.

1402/1/1 | یکی از مشکلات اقتصاد ما وابستگی به دلار است. بعضی از کشورهایی که تحریم شدند، وابستگی خودشان را به دلار قطع کردند، وضعشان بهتر شد. ما الان کشورهایی را می‌شناسیم ــ نمیخواهم اسم بیاورم ــ که مورد تحریمهای شدید غرب قرار گرفتند و رابطه‌شان با سوئیفت ــ که یک ساز و کار بین‌المللی غربی است ــ قطع شد، دلار را کنار گذاشتند، با پولهای محلّی معامله کردند و صادرات و واردات انجام دادند، وضعشان بهتر شد؛ این کار را ما هم باید بکنیم. {متن کامل اینجا

1401/12/15 | ما امروز مشکل داریم؛ هم در زمینه‌ی ارزشِ پولِ ملّی‌مان مشکل داریم، هم در زمینه‌ی تورّم و گرانی مشکل داریم. از همه‌ی راه‌های ممکن اقتصادی بایستی مسئولین استفاده کنند. {متن کامل اینجا}

1401/11/26 | کمبودهای ما، ضعفهای ما کم نیست. بعضی‌اش را مردم احساس میکنند، میفهمند؛ خب گرانی هست، تورّم هست، کاهشِ ارزشِ پولِ ملّی هست؛ اینها ضعف است؛ اینها را ما داریم. {متن کامل اینجا}

1401/04/28 | ایشان در دیدار با رئیس‌جمهور روسیه با تأیید سیاست جایگزینی پول‌های ملی در روابط دو کشور و استفاده از ارزهای دیگر به جای دلار، گفتند: دلار را باید به تدریج از مسیر معاملات جهانی خارج کرد و این کار به صورت تدریجی، ممکن است. {متن کامل اینجا}

1400/06/06 | کاهش ارزش پول ملّی هست، که این یکی از آن چیزهایی است که انسان واقعاً‌ خجالت‌زده میشود از این قضیّه... یک نکته‌ی مهمّ دیگر در مسئله‌ی مشکلات اقتصادی ما، مسئله‌ی کنترل نظام بانکی است در خصوص مسئله‌ی خلق پول و تولید نقدینگی. آن چیزی که صاحب‌نظران اقتصادی به ما گزارش میدهند و منعکس میکنند، این است که میگویند خلق پول بایستی در نسبت با تولید انجام بگیرد؛ اگر این نسبت وجود نداشت، بایستی جلوی خلق پول گرفته بشود، جلوی تولید نقدینگی باید گرفته بشود؛ یعنی بِجِد این مسئله را اهمّیّت بدهند. اگر در این زمینه درست عمل بشود، این برکات زیادی خواهد داشت: جلوگیری از تورّم، رونق تولید، رونق اشتغال، تقویت پول ملّی و از این قبیل چیزها. این یکی از آن نکات مهمّی است که به نظر من روی آن بایستی تکیه کرد. {متن کامل اینجا}

1400/05/12 | (حکم تنفیذ رئیس‌جمهور) امروز میهن عزیزمان، تشنه‌ی خدمت و آماده‌ی حرکت جهشی در همه‌ی عرصه‌ها، و نیازمند مدیریّتی باکفایت و جهادی و دانا و شجاع است که بتواند توانمندی‌های آشکار و نهفته‌ی ملّت، بویژه جوانان را که بسیار فراتر از مشکلات است، بسیج کرده و به میدان کار و تلاش سازنده آورَد؛ موانع را از سر راه تولید بردارد؛ سیاست تقویت پول ملّی را بِجِد دنبال کند، و قشرهای متوسّط و پایین جامعه را که سنگینیِ مشکلات اقتصادی بر دوش آنها است، توانمند سازد؛ {متن کامل اینجا}

1400/01/01 | قدرت خرید مردم که این [همان] مسئله‌ی ارزش پول ملّی است و یک نکته‌ی بسیار مهمی است که در جای خود بایستی اهل فن درباره‌ی آن بحث کنند... در خود مسئله‌ی اقتصاد کارهای مهمّی هست؛ رشد تولید ملّی، رشد سرمایه‌‌گذاری ملّی، تقویت پول ملّی، مسئله‌‌ی تورّم و امثال اینها در ذیل عنوان اقتصاد است. {متن کامل اینجا}

1399/12/30 | جهش تولید اگر بدرستی در کشور اتّفاق بیفتد -که ان‌شاءالله اتّفاق خواهد افتاد- هم تأثیرات عمیق اقتصادی در کشور میگذارد -در مورد ارزش پول و بقیّه‌ی مسائل عمده‌ی اقتصادی تأثیر میگذارد- و هم علاوه‌ی بر آنها موجب اعتماد به نفْس ملّی میشود، موجب رضایتمندی عمومی مردم میشود، تضمین‌کننده‌ی امنیّت ملّی میشود؛ {متن کامل اینجا}

1399/10/19 | این ملّت میتواند، هم در زمینه‌ی اقتصادی، هم در زمینه‌ی مسائل تولید و مسائل ارزش پول، هم در زمینه‌ی مسائل فرهنگی، هم در زمینه‌ی مسائل سیاسی، هم در زمینه‌ی مسائل نظامی و امثال اینها موفّق بشود. {متن کامل اینجا}

1399/06/02 | تولید، همان طور که ما هم اشاره کردیم، دوستان هم اشاره کردید، کلید اصلی است برای اشتغال، برای معیشت، برای کاهش تورّم، برای ایجاد ارزش پول ملّی؛ تولید واقعاً مادر همه‌ی اینها است... موضوع سوّمی که در بخش مربوط به اقتصاد میخواهم عرض بکنم، مسئله‌ی ارزش پول ملّی است که خب این هم بی‌ارتباط به آن بحثهای قبلی نیست. البتّه ارزش پول ملّی علی‌الاصول یک چیزی است که به رشد تولید کشور و رشد توسعه‌ی کشور و رشد اقتصادی و تقویت بنیه‌ی اقتصادی کشور ارتباط دارد؛ عمدتاً این است لکن یک چیزهایی هم در حاشیه‌ی این وجود دارد. البتّه اگر ما بتوانیم تولید را تقویت کنیم، پول ملّی به طور طبیعی تقویت خواهد شد؛ اگر بتوانیم بنیه‌ی اقتصاد را قوی کنیم، پول ملّی طبعاً تقویت خواهد شد و تقویت پول ملّی در امر معیشت مردم یک تأثیر فوق‌العاده‌ای دارد دیگر؛ تأثیر مستقیم در امر معیشت مردم دارد، لکن در کنار آن کارهای بلندمدّت -که تقویت بنیه‌ی اقتصادی کار کوتاه‌مدّتی نیست- بعضی از کارهای کوتاه‌مدّت هم وجود دارد... یکی اینکه مشخّص شده است که دخالتهای بدخواهانه‌ای در کار ارز میشود که اینها در کاهش قیمت پول ملّی و ارزش پول ملّی تأثیر میگذارد. بعضی از دخالتها، دخالتهای بدخواهانه است؛ بعضی بدخواهانه نیست، [بلکه] سودجویانه است. اعلام شد که 27 میلیارد دلار پول صادراتی است که برنگشته؛ خب این مسئله‌ی مهمّی است. البتّه گاهی اوقات این برنگشتن به خاطر یک عوامل منطقی است که برنمیگردد، امّا گاهی هم به خاطر این است که مثلاً فرض کنید این پول را، این ارز را این جناب، برده در فلان کشور زمین خریده، ملک خریده، آنجا رفته کارهایی مانند اینها کرده؛ این قابل قبول نیست. حالا گزارشهایی در این زمینه هست که در یکی از کشورهای همسایه‌ی ما، بیشترین تعداد ملکی که خریداری شده، مربوط به ایرانی‌هایی است که آنجا ملک خریده‌اند؛ خب این اصلاً قابل قبول نیست. یا اگر بخواهند این را صرف کنند برای واردات کالاهای غیر لازم، یا کالاهای لوکس و بکلّی غیر مورد انتفاع که نمونه‌اش را عرض کردم: یک گوشی تلفن لوکسی را از آمریکا آورده‌اند و نیم میلیارد، پانصد میلیون یورو صرف این کار بشود؛ حالا تعجّب هم میکنم که چطور آنها که این همه تحریم میکنند ما را، این یکی را و امثال اینها را ما در تحریم نداریم؛ اینها واقعاً کارهایی است که قابل قبول نیست. یکی این است، یکی هم برخی از تصمیم‌های نسنجیده‌ی بعضی از دستگاه‌ها است. البتّه خوشبختانه بانک مرکزی فعّالیّتهای خوبی را در این زمینه انجام داده و شروع کرده و دنبال میکنند که همه هم باید به آن کمک کنند؛ به نظر ما همه‌ی دستگاه‌های دولتی باید به بانک مرکزی کمک کنند؛ چون مباشرتاً مسئله‌ی پول و ارز، کاهش ارزش پول یا افزایش ارزش پول به سیاستهای آنها ارتباط پیدا میکند؛ لذا همه باید کمک کنند تا بانک مرکزی بتواند کارش را انجام بدهد. خوشبختانه کارهای خوبی هم دارد انجام میشود. {متن کامل اینجا}

1399/05/10 | بعد هم مسئله‌ی حفظ ارزش پول ملّی است؛ اینکه این ارز همین طور افسار پاره کند و قیمتش روزبه‌روز بالا برود، چیز بسیار بدی است، این جزو کارهای کوتاه‌مدّت است که بایستی [مسئولین] انجام بدهند. البتّه من اطّلاع دارم بانک مرکزی تلاشهای زیادی دارد میکند و ان‌شاء‌الله موفّق هم خواهد شد و این هم به بنده گزارش شده از جاهای مطمئن که این [موضوع] بیش از آنچه دلایل اقتصادی داشته باشد، دلایل امنیّتی -سیاسی دارد -نه اینکه دلایل اقتصادی نداشته باشد امّا [عمده] دلایل امنیّتی و سیاسی است- که خب اگر این [طور] باشد باید جدّاً مقابله بشود؛ کسانی هستند که به این آتش‌افروزی دامن میزنند. {متن کامل اینجا}

1399/04/22 | مشکلات اقتصادی که از آن تعبیر کردیم به بیماری، خب عمده‌ترینش تورّم است، کاهش ارزش پول ملّی است، گرانی‌های بی‌منطق است، مشکلات بنگاه‌های تولیدی است، وجود تحریمهای خارجی است -که نقش این تحریمها را نباید نادیده گرفت- و نتیجه‌ی اینها هم سختیِ معیشتِ طبقاتِ پایین و متوسّط است. این بیماری‌ها هست، لکن بنیه‌ی کشور قوی است. چرا میگوییم بنیه‌ی کشور قوی است؟ به خاطر ظرفیّتهای گسترده‌ای که در کشور وجود دارد... در مقوله‌ی اقتصاد اگر بخواهیم مسائل کلیدی را مطرح کنیم، مسئله‌ی تولید یک مسئله‌ی جدّاً کلیدی است که ما امسال را گفتیم [سال] «جهش تولید»؛ الان ماه چهارم سال هستیم، بایستی نشان داده بشود در سال که این جهش انجام گرفته. مسئله‌ی اشتغال جزو مسائل کلیدی است که البتّه با تولید ارتباط پیدا میکند. مسئله‌ی مهار تورّم مسئله‌ی جدّاً کلیدی است که علل زنجیره‌ی تورّم و گرانی را شناسایی کنید و بروید سراغ این علل. مدیریّت نظام پولی و مالی جزو مسائل کلیدی است؛ عدم وابستگی اقتصاد کشور به نفت جزو مسائل کلیدی است؛ اینها مسائلِ مهم است. {متن کامل اینجا}

1399/03/07 | در حال حاضر، اقتصاد و فرهنگ در صدر فهرست اولویّتهای کشور است. در باب اقتصاد، علاوه بر مشکلات عمده‌ی مشهود، باید اذعان کنیم که در دهه‌ی پیشرفت و عدالت، نمره‌ی مطلوبی درباب عدالت به ‌دست نیاورده‌ایم. این واقعیّتِ ناخواسته باید همه را به تلاش فکری و عملی در باب معیشت طبقات ضعیف، به مثابه‌ی اولویت، وادار سازد. توصیه‌ی صاحب‌نظران به ما میگوید که راه درست برای این مقصود اصلاح خطوط اصلی اقتصاد ملّی یعنی: اشتغال، تولید، ارزش پول ملی، تورم، اسراف و امثال آن است. {متن کامل اینجا}

1398/08/12 | ما در زمینه‌ی اقتصاد کشور مشکلات داریم دیگر؛ این گرانی، این تورّم، این کم‌ارزش شدن پول ملّی، خب اینها به مردم فشار می‌آورد... کاهش فشار به مردم و حل مشکلاتی همچون گرانی، تورم و کم‌ارزش شدن پول ملی تنها با اهتمام به موضوع تولید ملی امکان‌پذیر خواهد بود. {متن کامل اینجا}

1398/07/17 | برخی از مسائل کشور در زمینه‌های اقتصادی ناشی از کمبودهای تحقیق علمی است؛ جوانهای ما باید وارد بشوند. امروز مثلاً فرض کنید در زمینه‌ی مسائل اقتصاد، مسئله‌ی تورّم، مسئله‌ی کاهش قدرت پول ملّی، مسئله‌ی اشتغال، مسئله‌ی مسکن، در زمینه‌ی مسائل اجتماعی، مسئله‌ی ازدواج، آسیب‌های اجتماعی، اعتیاد و غیره، همه‌ی‌ این مسائل، مسائلی است که با دانشِ نخبگانی، با حرکت نخبگانی جوانهای ما میتواند راه‌های حلّ بسیار خوبی پیدا کند. {متن کامل اینجا}

1398/07/04 | اگر تولید رونق بگیرد، بسیاری از مشکلات کشور از جمله سقوط ارزش پول ملی، تورم و قدرت خرید مردم حل خواهد شد؛ البته باید جلوی واردات بی‌رویه نیز گرفته شود. {متن کامل اینجا}

1398/03/14 | در مسئله‌ی اقتصاد، مسائل اصلی‌ای وجود دارد، عناوین مهمّی وجود دارد که من چند موردش را میگویم: یکی مسئله‌ی رونق تولید است، یکی مسئله‌ی ارزش پول ملّی است، یکی مسئله‌ی بهبود فضای کسب و کار است، یکی مسئله‌ی جدا کردن اقتصاد کشور از فروش نفت خام است -بند ناف بودجه و اقتصاد کشور را از نفت خام و فروش نفت خام و تجارت نفت خام بایستی ببُریم؛ این یکی از مسائل اصلیِ ما است- تبدیل دخالت دولت در اقتصاد به هدایت دولت و نظارت دولت هم جزو مسائل اصلی است، بریدن دست مفسدان اقتصادی یعنی اختلاس‌گر، تروریست اقتصادی، قاچاقچی بی‌رحم که دست اینها را از اقتصاد [باید برید]. ببینید، اینها مسائل اصلیِ اقتصاد کشور است. مسئولین کشور، عمدتاً قوّه‌ی مجریّه و در کنارش قوّه‌ی مقنّنه و در بعضی از مسائل قوّه‌ی قضائیّه باید متّفقاً روی این مسائل کار کنند، این مسائل را حل کنند؛ اینها مسائل اصلی است. روی این متمرکز بشویم، به حواشی و مسائل فرعی و مانند اینها نپردازیم. {متن کامل اینجا}

1398/02/24 | یک نکته هم این است که ظرفیّتهای مردمی را واقعاً فعّال کنیم؛ این را بارها عرض کرده‌ایم و الان هم من تکرار میکنم -این هم به خاطر آشنایی و معرفتی است که بنده نسبت به وجود این ظرفیّتها بحمدالله پیدا کرده‌ام و میدانم- که ما ظرفیّت مردمیِ وسیعی داریم، جوانهای خوبی داریم؛ جوانهای فاضل، تحصیل‌کرده، کار‌آفرین، خوشفکر، مبتکر در بخشهای مختلف که به اینها باید اعتماد کنیم؛ از اینها باید دعوت کنیم، فراخوان بدهیم برای کارهای مختلف روی یک نقطه؛ مثلاً فرض کنید دولت در مسائل اقتصادی روی یک مسئله، مِن‌ باب مثال روی مسئله‌ی ارزش پول ملّی تمرکز کند و از این جوانها بخواهد بیایند، بنشینند، فکر کنند، تلاش کنند، کار کنند، راه ‌حل بدهند، اقدام کنند؛ اینها ظرفیّت است. و توکّل به خدا؛ با توکّل به خدای متعال این کارها را انجام بدهید، به نظر من انجام میگیرد. {متن کامل اینجا}

1398/01/01 | ایشان رونق یافتن تولید را موجب «تحول در بخش‌های مختلف اقتصادی»، «کاهش بیکاری و تورم و فقر»، «افزایش ارزش پول ملی» و حتی «ایجاد توازن و کاهش کسری بودجه‌ی کشور» خواندند و تأکید کردند: دولت، مجلس و همه‌ی کسانی که توانایی ورود به حیطه‌ی تولید دارند، برای تحقق شعار امسال با وظایف سنگینی روبه‌رو هستند. {متن کامل اینجا}

1398/01/01 | حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید مجدد بر اینکه اولویت و مسئله فوری و جدی کشور، مسئله اقتصاد است، از «کاهش ارزش پول ملی» «قدرت خرید مردم» و «کم‌کاری و یا تعطیل بعضی کارخانجات» به‌عنوان مشکلات مهم اقتصاد کشور یاد و تأکید کردند: بر اساس مطالعه و همچنین نظرات کارشناسان، کلید حل همه این مشکلات «توسعه تولید ملی» است.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به استقبال مردم از شعار سال 97 یعنی «حمایت از کالای ایرانی» و آثار مثبت آن، افزودند: امسال، مسئله محوری و اصلی، مسئله «تولید» است، زیرا اگر تولید جریان یابد، هم مشکلات معیشتی و اشتغال حل می‌شود، هم موجب استغنای کشور از بیگانگان و دشمنان خواهد شد و حتی می‌تواند مشکل ارزش پول ملی را تا حدود زیادی برطرف کند، بنابراین من شعار امسال را «رونق تولید» قرار دادم. {متن کامل اینجا}

1397/06/15 | شما اشاره کردید به مسئله‌ی سکّه و ارز و کاهش ارزش پول ملّی و بالا رفتن قیمت ارزهای بیگانه؛ بله، این درست است؛ بخش مهمّی از این به‌وسیله‌ی همین تبلیغات دارد اتّفاق می‌افتد؛ یعنی همین تبلیغات است، همین رسانه‌هایند که دارند زمینه‌سازی میکنند، شما ناگهان می‌بینید که یک قیمت، دو برابر شد؛ [یعنی] به فاصله‌ی کمی ارزش پول ملّی نصف شد، مثلاً توان و قدرت خرید پول ملّی در مدّت کوتاهی نصف شد؛ این رسانه‌ها این کار را دارند انجام میدهند... این فهرست طولانی‌ای که خوانده شد، برخی از موادّ این فهرست بسیار مهم است؛ مسئله‌ی ارزش پول ملّی خیلی مهم است. واقعاً گروه‌هایی را بگذارند که بنشینند درست فکر کنند؛ نه فقط گروه‌های دولتی، [بلکه] گروه‌هایی خارج از دولت؛ اقتصاددان‌ها هستند، متخصّصینِ مسائلِ پولی در کشور هستند؛ ادّعا میکنند، به ما هم مینویسند، به ما هم میگویند، گاهی در روزنامه‌ها هم مینویسند و میگویند که اینها همه علاج دارد، راه دارد و راهش را بلدیم؛ خیلی خب، اینها را بخواهید، با آنها صحبت بکنید، راهش را پیدا کنید و این مشکل را برطرف [کنید]. {متن کامل اینجا}

1397/05/22 | ایشان به نوسانات اخیر بازار ارز و سکه و کاهش ارزش پول ملی اشاره کردند و افزودند: در همین قضایای ارز و سکه گفته شد مبلغ 18 میلیارد دلار از ارز موجود کشور آن‌هم درحالی‌که برای تهیه‌ی ارز مشکل داریم، بر اثر بی‌تدبیری، به افرادی واگذار شد و برخی از آن سوءاستفاده کردند. این موارد مشکلات مدیریتی است و ارتباطی با تحریم‌ها ندارد.

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: وقتی ارز یا سکه به‌صورت غلط عرضه و تقسیم می‌شود، مشکلات فعلی به وجود می‌آید زیرا این قضیه دو طرف دارد: یک طرف آن فردی است که دریافت می‌کند و طرف دیگر آن کسی است که عرضه می‌کند. همه بیشتر به‌دنبال آن فردی هستند که ارز یا سکه را گرفته است درحالی‌که تقصیر عمده متوجه آن فردی است که ارز یا سکه را با بی‌تدبیری عرضه کرده است که اقدامات اخیر قوه‌ی قضائیه نیز در واقع برخورد با کسانی است که با یک تخلف و خطای بزرگ، زمینه‌ساز این مسائل و کاهش ارزش پول ملی شده‌اند. {متن کامل اینجا}

1397/05/22 | مسئله‌ی اقتصاد؛ مشکلات معیشتی، امروز چیزی است که آحاد مردم، همه آن را احساس میکنند؛ یک بخشی از مردم هم بشدّت و واقعاً زیر فشارند؛ گرانی هست؛ در مواد غذایی، گوشت، تخم‌مرغ، مرغ، بقیّه‌ی چیزهای لازم در زندگی، اجاره بهای مسکن، در وسایل منزل، وسایل دیگر و امثال اینها، گرانی فراوان است. خب اینها واقعاً فشار می‌آورد روی مردم؛ یک مشکلاتی است که وجود دارد؛ یا کاهش ارزش پول ملّی؛ اینها مشکلات اقتصادی کنونی کشور است... وقتی این‌جور قیمت ارز ترقّی پیدا میکند -یعنی قیمت ریال می‌آید پایین- خب برای آن کارمندی که روزمُزد است یا حقوق اندکی دارد، دیگر چیزی باقی نمیماند. قیمت ریال وقتی آمد پایین، قیمت پول ملّی وقتی آمد پایین، مشکلات همین میشود که ملاحظه میکنید. خب، این یک نکته که بنابراین، تحریمها اثر دارند -نه اینکه اثر ندارند- امّا عمده‌ی تأثیرِ سوء، مربوط به نحوه‌ی اقدام ما و مدیریّتها است. {متن کامل اینجا}

1396/08/10 | (در دیدار با رئیس‌جمهور روسیه) رهبر انقلاب اسلامی، همکاری برای مقابله‌ی مشترک با تحریم‌های آمریکا بر ضد ایران و روسیه را مفید خواندند و افزودند: بدون توجه به تبلیغات منفی دشمنان برای تضعیف روابط کشورها، می‌توانیم تحریم‌های آمریکایی‌ها را با روش‌هایی از جمله حذف دلار و جایگزین کردن پول ملی در معاملات اقتصادیِ دو یا چندجانبه، بی‌اثر و آمریکا را منزوی کنیم. {متن کامل اینجا}

1396/06/30 | فرض بفرمایید در زمینه‌ی اقتصادی. خب یکی از ارکان اقتدار کشور، اقتدار اقتصادی است و در اقتدار اقتصادی، یکی از عناصر تشکیل‌دهنده‌ی عمده عبارت است از قدرت پول ملّی؛ یعنی پول ملّی بایستی قدرت خرید داشته باشد و برای شهروندان، برای دارندگان آن پول، ثروت ایجاد بکند. اگر چنانچه ما بر اساس سیاستهای اجرائی غلط، تصمیم‌گیری‌های نادرست، بی‌مبالاتی‌های گوناگون، به وضعی رسیدیم که پول ملّی همین‌طور روزبه‌روز تنزّل کرد و پایین رفت، این عقب‌رفت است، این پس‌رفت است. باید این را مشخّص کنیم و بر اساس این، مطالبه تنظیم کنیم، مطالبه تعریف کنیم. این مطالبه میتواند مثلاً از دولت باشد، میتواند از مجلس باشد؛ و هَلمّ جرّا. (به‌همین‌ترتیب، به‌همین‌نحو) {متن کامل اینجا}

1396/06/04 | رهبر انقلاب اسلامی گفتند: بر اساس این آمارها، تورم از چند ده درصد به زیر ده درصد رسیده، اما آیا قدرت خرید مردم و ارزش پول ملی نیز در همین مقیاس، بالا رفته است؟ {متن کامل اینجا}

1396/01/01 | عزّت ملّی، امنیّت ملّی، اقتدار ملّی، پیشرفت همه‌جانبه چه‌جور به دست می‌آید؟ من عرض میکنم بدون اینکه کشور یک اقتصاد قوی‌ داشته باشد، اینها به دست نمی‌آید. نیاز ما اقتصاد قوی، تولید قوی، همراه با مدیریّت قوی است؛ نیازمان این است: یک اقتصاد قوی و مطمئن و متّکی به خود که دستمان به سمت دیگران دراز نباشد، بتوانیم انتخاب کنیم، بتوانیم حرکت کنیم، بتوانیم اقدام کنیم، بتوانیم روی قیمت نفت اثر بگذاریم، پول ملّی را ارزشمند کنیم، قدرت خرید مردم را بالا ببریم؛ بدون یک اقتصاد قویِ این‌جوری، نه به یک عزّت مستمرّی خواهیم رسید، نه به یک امنیّت مستمرّی خواهیم رسید؛ این چیزها را باید تأمین کنیم. اهمّیّت اقتصاد این است. {متن کامل اینجا}

1392/01/01 | رئیس جمهور آمریکا در نطق رسمی، از مشکلات اقتصادی ایران حرف میزند؛ مثل اینکه از پیروزی خود دارد صحبت میکند؛ که بله، در ایران پول ملی افت کرده است، مشکلات اقتصادی اینچنین و آنچنان است. البته او به قوّتهای این ملت، به تلاشهای مثبت و سازنده‌ای که در این کشور دارد انجام میگیرد، به پیروزی‌های بزرگ این ملت اشاره‌ای نکرده است و هرگز نخواهد کرد. {متن کامل اینجا}

1384/08/08 | عدالت را باید در برنامه‌های گوناگون معنا کنید. آنچه مربوط به عدالت و خدمت به امور اقتصادی و مادی مردم است، در سیاست‌های برنامه‌ی چهارم وجود دارد؛ که از جمله‌ی آنها تقویت پول ملی، مهار تورم و گرانی، کم کردن شکاف و فاصله بین دهکهای بالا و پایین جامعه و از این قبیل است. این سیاست‌ها باید به برنامه تبدیل شود؛ و الّا خود عنوان «عدالت» یک هدف آرمانی است. سیاست‌هایی که میتواند ما را به عدالت برساند و برنامه‌هایی که میتواند این سیاست‌ها را محقق کند، باید مورد توجه قرار بگیرد. {متن کامل اینجا}

1382/02/22 | اصرار بر تقویت پول ملی، از شعارهایی است که ما در این چندسال روی آنها تکیه کردیم. {متن کامل اینجا}

1382/02/10 | در زمینه رفع مشکلات معیشتی و مادّی - همان‌طور که آقایان در این‌جا گزارش دادند - کارهای خوبی شده است؛ اما کافی نیست. چرا کافی نیست؟ زیرا برطرف کردن مشکل معیشتی از قشر کارگر و معلّم و قشرهای دیگر، به اصلاح مبانی اقتصاد کشور بستگی دارد. فرض کنیم ما حقوق این انسان زحمتکش را بیست درصد یا چهل درصد اضافه کردیم؛ اما اگر تورّم را مهار و ارزش پول ملی را تأمین نکردیم، آن مقداری که او امسال از ما اضافه میگیرد، چنانچه از رشد بیرویّه قیمتها پایین‌تر باشد، فایده‌ای برای او ندارد؛ پس ما برای او کاری نکرده‌ایم؛ بنابراین اساس کار آن‌جاست.

توصیه من به وزیران محترمی که این‌جا هستند و به دیگر مسؤولان دولتی، امروز این است و قبلاً هم همیشه همین بوده است که روی مسأله تقویت پول ملی و به نظام آوردن خرجها و هزینه‌های دولتی تلاش کنند و جلوِ ریخت و پاشها و خرجهای زیادی و اسراف‌گونه را بگیرند و در یک دایره محدودتر وزارتی، رعایت کمال عدالت را بکنند و تبعیضهای بیجا را بردارند. اینها کارهایی است که بدون افزایشهای ریالی هم میتواند دلها را شاد، انسانها را خرسند و امیدوار و زندگی آنها را ترمیم کند. اگر این کارها صورت گیرد، ولو افزایش ریالی هم به آن صورت نباشد، باز زندگی آهنگ طبیعی و مطلوب پیدا خواهد کرد. {متن کامل اینجا}

1380/02/28 | فرض بفرمایید یک رکن اقتدار ملی، اقتدار اقتصادی است؛ یعنی کشور از لحاظ اقتصادی بتواند پول ملی خودش را تقویت کند؛ در بازارهای اقتصادی دنیا حضور تأثیرگذار داشته باشد؛ در بهبود وضع اقتصادی کشور از امکانات خودش استفاده کند؛ فقر را در کشور ریشه کن و یا حداقل کم کند و بتواند به عنوان یک کشور ثروتمند و غنی، در مقابل چشم دنیا، کارایی نظام خودش را نشان دهد. این میشود اقتدار اقتصادی، که مسؤولان اقتصادی کشور موظّفند این کارها را انجام دهند. اقتدار اقتصادی همچنین به معنای این است که در کشور، بیکاری وجود نداشته باشد؛ اشتغال وجود داشته باشد؛ تولید صنعتی و کشاورزی در حدّ مطلوب باشد؛ از منابع و معادن کشور به نحو بهینه استفاده شود. این هم اقتدار اقتصادی است که بخشهای گوناگون نسبت به آن مسؤولیت دارند. {متن کامل اینجا}

1380/01/01 | اگر مسؤولی در بخش اقتصاد تلاش کند و کارآمدىِ خود را نشان دهد - پول ملی را تقویت کند، تورّم را مهار کند، در جامعه رونق اقتصادی به وجود آورد و طبقات محروم را از حقوقی که متعلّق به آنهاست، برخوردار نماید - مردم احساس اقتدار و توانایی میکنند. {متن کامل اینجا}

1379/09/30 | رهبر معظم‌ انقلاب‌ اسلامی‌ لزوم‌ برنامه‌ریزی‌ برای‌ تقویت‌ پول‌ ملی‌ کشور، رشد سرمایه‌گذاری‌ داخلی‌، رشد صادرات‌ کالا و خدمات‌، حل‌ مسأله‌ اشتغال‌، حفظ مراتع‌ و جنگلها و همچنین‌ محیط زیست‌ را خاطر نشان‌ کردند و افزودند: باید با تمام‌ توان‌ از فرصت‌ مسؤولیت‌ برای‌ خدمت‌ به‌ کشور بزرگ‌ ایران‌ و ملت‌ رشید و شجاع‌ این‌ کشور استفاده‌ شود. {متن کامل اینجا}

1379/03/06 | در میان‌ گرفتاریها و مشکلات‌ عمومی‌، شناخت‌ فوریتها و اولویتها، هنر بزرگ‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ است‌. مشکلات‌ عمومی‌تر، محسوس‌تر، مرارتبارتر را باید جست‌ و به‌ رفع‌ آنها همت‌ گماشت‌، مسأله‌ی‌ اشتغال‌، مسأله‌ی‌ ارزش‌ پول‌ ملی‌، مسأله‌ امنیت‌، مسأله‌ی‌ گرانی‌ و مسایل‌ چند دیگری‌ هست‌ که‌ برای‌ پرداختن‌ به‌ آن‌ از همه‌ی‌ فرصتها باید بهره‌ جست‌ و زمان‌ نمایندگی‌ را که‌ بسی‌ زود گذر است‌، برای‌ گشودن‌ این‌ گره‌ها باید مغتنم‌ شمرد. {متن کامل اینجا}

1378/06/02 | ببینید اولویّتها چیست؛ آن وقت اولویّتها خطّ ما را معین خواهد کرد که چه کار کنیم. اولویّتها، مسأله اشتغال، مسأله ارزش پولی ملی، مسأله متوقّف کردن تورّم و یا کاهش آن در حدّ ممکن، مسأله رکود اقتصادی و فعّال کردن کشور است. {متن کامل اینجا}

1375/06/08 | قدرت پول ملی، بایستی به تدبیرِ هر چه تمامتر، با دنبال گیری و تلاش هر چه بیشتر، تأمین شود. البته امیدوار هستیم که ان‌شاءاللَّه آن روزی که نتایج کارهای شما بیشتر ظاهر شود و این کارهای زیربنایی به نتایج برسد، همین طور هم شود، در دراز مدت، این طور خواهد شد؛ لیکن نمیشود منتظر ماند و از راههای علاجی که در کوتاه مدت و میان مدّت میتواند دنبال شود، نباید غافل شد. همین ارزش پول ملی، کلید حلّ بسیاری از مشکلات کشور است و این ضعف قدرت خرید در طبقات پایین مردم و عدم توانایی آنها بر تأمین نیازهای زندگیشان، ناشی از این قضیه است، که ان‌شاءاللَّه باید تلاش مضاعفی برای اینها انجام گیرد. {متن کامل اینجا}

دوشنبه, 11 ارديبهشت 1402 11:25

حقوق الهی و تکلیف بندگان

در جهان‌بینی توحیدی و اسلامی خداوند حق خالقیت، الوهیت و... بر سر بندگان خود دارد ازاین‌رو انسان موظف است که از این خدا اطاعت کند؛ زیرا اگر کسی‌ را دارای حق دانستیم، باید کسی‌ هم‌ باشد که‌ مکلف‌ به‌ ادای‌ حق‌ وی‌ باشد. اگر زن، دارای حق‌ نفقه‌ است، شوهر نیز مکلف‌ است‌ که‌ حق‌ او را ادا کند؛ چراکه‌ جعل‌ حق، بدون‌ اینکه‌ در برابر آن، تکلیف‌ و مسئولیتی‌ باشد، لغو و بیهوده‌ است. اگر شوهر، حق‌ تمکین‌ دارد، زن‌ نیز مکلف‌ است‌ که‌ در برابر او تمکین‌ کند. از این جهت خداوند نیز حقوق مختلفی بر گردن بندگانش دارد و این بندگان موظف به ادای این حق هستند و باید از خدا اطاعت کنند.

اگر انسان نابالغی مانند‌ کودک که برای او حق‌ یا حقوقی‌ قائل‌ هستیم، در مقابل‌، پدر و مادر و جامعه‌ و دولت‌ را هم‌ مکلف‌ می‌شناسیم‌ و هنگامی‌که‌ برای‌ این‌ها تکالیف‌ و وظائفی‌ در نظر می‌گیریم، طبیعی‌ است‌ که‌ برای‌ کودک، حقوقی‌ قائل‌ شده‌ایم.

البته این حق اطاعت و عبادتی که خداوند بر بندگان دارد متفاوت با دیگر حقوق است؛ چون خداوند متعال بی‌نیاز مطلق است و این عبادت و بندگی به نفع خود بندگان است.
این مردم هستند که برای دریافت نور و گرما باید خانه‌های خود را رو به خورشید بسازند. خداوند به عباداتِ مردم نیازی ندارد که فرمان داده نماز بخوانند. این بندگان الهی هستند که با رو کردن به او از الطاف خاص الهی برخوردار می‌شوند و رشد می‌کنند.

قرآن می‌فرماید: اگر همۀ مردم کافر شوند، ذرّه‌ای در خداوند اثر ندارد، زیرا او از همۀ انسان‌ها بی‌نیاز است: «إِن تَکْفُرُواْ أَنتُمْ وَ مَن فِى الْأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِىٌّ حَمِیدٌ»؛[1] «اگر شما و همه اهل زمین یک مرتبه کافر شوید خدا (از همه) بی‌نیاز و ستوده صفات است».

مقام معظم رهبری در این رابطه بیان می‌کنند: «یک وظیفه عبارت است از عبودیت و اطاعت خداوند؛ چون عالَم مالک و صاحب و آفریننده و مدبّر دارد و ما هم جزو اجزاء این عالَمیم، لذا بشر موظف است اطاعت کند. این اطاعت بشر به معنای هماهنگ شدن او با حرکت کلی عالم است؛ چون همه‌ی عالم «يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»؛[2] «آنچه در آسمان‌ها و زمین است همه به تسبیح و ستایش او مشغولند»، «قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ»؛[3] «ما با کمال شوق و میل می‌شتابیم». آسمان و زمین و ذرات عالم، دعوت و امر الهی را اجابت می‌کنند و بر اساس قوانینی که خدای متعال در آفرینش مقرّر کرده است، حرکت می‌کنند. انسان اگر برطبق قوانین و وظایف شرعی و دینی که دین به او آموخته است عمل کند، هماهنگ با این حرکتِ آفرینش حرکت کرده؛ لذا پیشرفتش آسان‌تر است؛ تعارض و تصادم و اصطکاکش با عالم کمتر است؛ به سعادت و صلاح و فلاحِ خودش و دنیا هم نزدیک‌تر است».[4]

پی‌نوشت:
[1]. ابراهیم، 8.
[2]. حشر، 24.
[3]. فصلت، 11.
[4]. بیانات در دیدار کارگزاران نظام، 1379/09/12.

خداوند متعال، انسان را خلق کرد و انبیا وامامان را به‌عنوان معلم و راهنمای او قرار داد. وظیفه اساسی این معلمان الهی، هدایت بشر به مسیر هدایت و سعادت ابدی بود. آدمی برای تشخیص راه از چاه، هدایت از گمراهی و نور از ظلمت، همواره به معلم نیاز دارد.

معلم حقیقی، آن شخصی است که در مسیر معلمان الهی قدم برداشته و در کنار آموزش علوم مختلف، مسیر حق و حقیقت را به دانش‌آموز خود آموزش می‌دهد. جایگاه چنین معلمی بسیار والا و ارزشمند خواهد بود. در این مقال برآنیم تا جایگاه رفیع چنین معلمی را از منظر زینت عبادت کنندگان عالم؛ امام سجاد علیه‌السلام به تصویر بکشیم.

«روزی مردى با کسی که گمان می‌کرد قاتل پدرش است، خدمت امام زین العابدین علیه‌السلام رسید و گفت: ای پسر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله! این مرد، پدر مرا به قتل رسانده است. امام سجاد علیه‌السلام از متهم حقیقت را پرسید، آن مرد نیز به قتل اعتراف نمود و اینگونه قصاص را بر خود واجب کرد. امام سجاد علیه‌السلام از فرزند مقتول درخواست بخشش قاتل را نمود، تا خداوند نیز در مقابل این بخشش، پاداش بزرگی به او دهد، ولی گویا فرزند مقتول به بخشش قاتل، راضى نبود.

امام علیه‌السلام رو به وى نمود و فرمود: اگر بیاد می‌آوری که این مرد بر تو حقّی دارد، پس به جهت آن حقّ، این جنایت را بر وی ببخش و از گناه او درگذر. پسر مقتول گفت: ای فرزند رسول خدا! او بر من حق دارد، اما آن‌قدر نیست که به خاطر آن، او را بخشیده و از خون پدرم درگذرم.

حضرت سجاد علیه‌السلام فرمود:تصمیم تو چیست؟ پاسخ داد: می‌خواهم او را قصاص کنم، ولی اگر شما می‌خواهید که من به همان حقّ اندک او، با وی مصالحه بر دیه کنم و از قصاصش درگذرم، من نیز صلح کرده و او را می‌بخشم.

امام علیه‌السلام پرسید: حقّ او بر تو چیست؟ گفت: او یگانگی خدا(توحید) و نبوّت پیامبرش و امامت علىّ بن أبى طالب و أئمّه معصومین علیهم‌السلام را به من تلقین نمود [و آموخت]. در این هنگام آن امام همام علیه‌السلام در کلامی عجیب فرمود: «فَهَذَا لَا یَفِی‏ بِدَمِ‏ أَبِیکَ‏! بَلَى وَ اللَّهِ، هَذَا یَفِیَ بِدِمَاءِ أَهْلِ الْأَرْضِ کُلِّهِمْ- مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ سِوَى [الْأَنْبِیَاءِ وَ] الْأَئِمَّةِ (ع) إِنْ قُتِلُوا فَإِنَّهُ لَا یَفِی بِدِمَائِهِمْ شَیْ‏ءٌ»؛[1] «آیا به نظرت این کفایت از خون پدرت نمی‌کند؟! چرا، به خدا قسم که این [تعلیم حقایق دین و آداب شریعت]، به خون‌بهای تمام مردم زمین از اوّلین تا آخرین - غیر از انبیای مرسل و ائمه معصوم- اگر کشته شوند می‌ارزد، اما به خون‌بهای أنبیاى مرسلین و أئمّه معصومین علیهم‌السلام هیچ چیزی کفایت نمی‌کند».

فرزند مقتول با شنیدن سخن امام، قاتل را بخشیده و به دیه رضایت داد.

این جایگاه والای یک معلم حقیقی نزد پروردگار است؛ زیرا معلمی که دانش‌آموز خود را از منجلاب گمراهی رهانیده و به ساحل هدایت می‌رساند، گویا او را از مرگ نجات داده و حیاتی ابدی به او عطا کرده است. معلم با هدایت خویش نه تنها به دانش‌آموز خود حیات می‌بخشد، بلکه در واقع به جامعه بشری حیات بخشیده است و این همان تفسیر آیه زیبای «مَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا»؛[2] «هر کس نفسی را حیات بخشد، مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده»، می‌باشد.

پی‌نوشت:
[1]. الاحتجاج، طبرسی، ج2، ص319، نشر مرتضى‌.
[2]. مائده: 32.