emamian

emamian

دوشنبه, 11 ارديبهشت 1402 11:23

پیامد مثبت شاد کردن دیگران

همگان به این تجربه رسیدیم که هیچ شور و شعفی در زندگی به اندازه کمک و یاری رساندن به همنوعان، گرفتاران و مصیبت‌دیده‌ها نیست. انسان زمانی که با نیت جلب رضایت خدا به دیگری یاری می‌رساند، شخصیتش رشد می‌کند، چرا که از خودبینی خارج می‌شود و نسبت به مسائل پیرامون احساس مسئولیت می‌کند. این احساس مسئولیت و عدم بی‌تفاوتی از مسائل پیرامون، از ابتدایی‌ترین فرهنگ صالحان است. در مقابل، فرد خُنثی و بی‌تفاوت نه جایگاهی نزد خدا دارد و نه خلایق؛ اما فردی که نسبت به رویدادهای اطراف خویش واکنش مثبت نشان می‌دهد، به فطرتش عمل کرده و محبوب خدا و خلق می‌شود.

یکی از جلوه‌های یاریِ همنوعان در سختی‌ها، شاد کردن دل آنها به ویژه در زمان مصیبت‌هاست که در احادیث از آن با عنوان «ادخال سرور» یاد می‌شود. این ویژگی در عصری که مردم با مشکلات اقتصادی و غیره دست و پنجه نرم می‌کنند، حائز اهمیت است. وقتی به احادیث اهل بیت علیهم‌السلام رجوع می‌کنیم، به اهمیت این خصلت از جهت اثرگذاری و ثواب بالای آن بیشتر پی می‌بریم؛ به عنوان نمونه امام باقر علیه‌السلام محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند را شادی مؤمنین وصف می‌کند:  «إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ» (الکافی، ج 2، ص 192) و در روایتی دیگر آن را محبوب‌ترین عبادت می‌شمارد «و ما عُبِدَ اللهُ بِشَیءٍ أحَبَّ إلی اللهِ مِن إدخالِ السُّرُورِ عَلَی المُؤمِنِ

 البته ناگفته نماند گاهی انسان حتی با یک تبسم می‌تواند غم دیگران را بزداید و نیاز عاطفی آنها را برطرف کند، همچنان که امام باقر علیه‌السلام فرمود «تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِی وَجهِ أخِیهِ حَسَنَةٌ و صَرفُ القَذَی عَنهُ حَسَنَةٌ»؛ لبخند زدن انسان به روی برادرش حسنه است و دور کردن خاشاک (آزار) از او حسنه است. در این روایت می‌بینیم که امام علیه‌السلام برای ادخال سرور مصداقی همچون تبسم را معرفی می‌کنند که همین مقدار هم سبب جلب لطف خداست و به‌طور طبیعی آثار معنوی مثبتی را برای فرد به همراه می‌آورد؛ همچنان که امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود «هر کس دلى را شاد کند، خداوند از آن شادى لطفى براى او قرار دهد که به هنگام مصیبت چون آب زلالى بر او باریدن گرفته و تلخى مصیبت را بزداید چنان که شتر غریبه را از چراگاه دور کنند؛ مَا مِنْ أَحَدٍ أَوْدَعَ قَلْباً سُرُوراً إِلَّا وَ خَلَقَ اللَّهُ لَهُ مِنْ ذَلِکَ السُّرُورِ لُطْفاً، فَإِذَا نَزَلَتْ بِهِ نَائِبَةٌ جَرَى إِلَیْهَا کَالْمَاءِ فِی انْحِدَارِهِ حَتَّى یَطْرُدَهَا عَنْهُ، کَمَا تُطْرَدُ غَرِیبَةُ الْإِبِلِ.»

در این روایت، ارتباط مستقیمی بین شادن کردن مؤمنان با زدودن تلخی مصیبت برقرار شده است. در واقع شاد کردن همنوعان از وجهی توشه‌ای معنوی است که فرد برای روزگار سخت خود ذخیره می‌کند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام جریان این لطف به سمت برطرف کردن غم و اندوه فرد را به جریان آب در سرازیرى تشبیه کرده است. این وجه شباهت، به دلیل سرعت ریزش براى زدودن غم اوست، چون این لطف برخاسته از فرمان و امر الهى است. همچنین زدودن اندوه به وسیله آن لطف را به دور کردن شتر بیگانه از میان شتران خودى تشبیه کرده است؛ وجه شباهت آن، سرعت برکنارى و دور ساختن شتر است. (شرح ابن میثم بحرانی ترجمه محمدی مقدم) بنابراین خداوند به همین میزان در وقت مصیبت غم فرد را برطرف می‌کند.

اما غیر از آثار دنیوی که ادخال سرور به همراه دارد،‌ شاهد آثار اخروی آن در احادیث هستیم. روایت گویایى از امام صادق علیه السلام در این زمینه نقل شده است که خلاصه‌اش این است: «هنگامى که در قیامت انسانِ باایمان از قبرش خارج مى‌شود شخصى (نورانى) از قبر با او برمى‌خیزد و او را بشارت به خیر مى‌دهد و در تمام مراحل قیامت با اوست و از ترس و وحشت او مى‌کاهد تا زمانى که او را وارد بهشت مى‌کند. شخص مؤمن از او مى‌پرسد: تو کیستى که همراه من آمدى و در تمام این مسیر مونس من بودى؟ مى‌گوید: «أَنَا السُّرُورُ الَّذِی کُنْتَ تُدْخِلُهُ عَلَى إِخْوَانِکَ فِی الدُّنْیَا خُلِقْتُ مِنْهُ لاُِبَشِّرَکَ وَأُونِسَ وَحْشَتَکَ؛ من همان سرورى هستم که بر برادرانت در دنیا وارد کردی. من از آن آفریده شدم که تو را بشارت دهم ومونس تنهایى و وحشت تو باشم».

نکته‌ای که لازم است در شاد کردن دیگران به آن توجه داشت، پرهیز از افتادن در ورطه‌ی شوخی‌های نابجا و رفتارهای شنیع است که در این صورت نه تنها برای فرد ثوابی به همراه ندارد بلکه ممکن است تبعات منفی را برای او به همراه داشته باشد. ادخال سرور زمانی جایگاه دارد که شخصیتی مورد تمسخر قرار نگیرد،‌ غیبت نشود و در یک کلام، با گناه و لودگی همراه نباشد.

دوشنبه, 11 ارديبهشت 1402 11:16

راهکاری برای رهایی از غم و اندوه

امام صادق (ع):

 

ما یَمنَعُ اَحَدَکُم اِذا دَخَل عَلَیهِ غَمٌّ مِن غُمُومِ الدُّنیا اَن یَتَوَضَّاَ ثُمَّ یَدخُلَ مَسجِدَهُ وَ یَرکَعَ رَکعَتَینِ فَیَدعُوَ اللّه فیهِما؟ اَما سَمِعتَ اللّه یَقُولُ: «و َاستَعینوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ»؟

 

چه چیز مانع می شود که هر گاه بر یکی از شما غم و اندوه دنیایی رسید، وضو بگیرد و به سجده گاه خود رود و دو رکعت نماز گزارد و در آن دعا کند؟ مگر نشنیده ای که خداوند می فرماید: «از صبر و نماز مدد بگیرید»؟

 

وسائل الشیعه، ج ۸، ص ۱۳۸

عبداللطیف رشید، رئیس‌جمهور عراق امروز شنبه در سفر به تهران با سید ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران دیدار و گفت‌وگو کرد.

در سفر یک روزه به تهران، وزاری خارجه،  برق  تجارت،  منابع آب، و دبیر انجمن امنیت ملی عراق عبداللطیف رشید را همراهی می‌کنند. بنابراین، موضوعات سیاسی، اقتصادی و امنیتی محور دیدار رؤسای جمهور ایران و عراق بود.

روابط سیاسی ایران و عراق؛ پایدار و مسالمت آمیز

به لحاظ سیاسی، ایران و عراق روابط پایدار و مسالمت‌آمیزی دارند. در همین حال، عراق هم از کانال‌های میانجی‌گری میان ایران و کشورهای دیگر از جمله عربستان تا پیش از توافق اخیر تهران و ریاض و کانال انتقال پیام میان ایران و آمریکا است. با این حال، اختلاف هایی نیز در مواضع طرفین وجود دارد از جمله اینکه ایران مخالف حضور نظامیان آمریکا در منطقه و در عراق است، اما دولت‌های عراق اقدام جدی برای خروج نظامیان آمریکایی از عراق انجام نمی‌دهند. در همین راستا، سید ابراهیم رئیسی در دیدار عبداللطیف رشید گفت: «همان میزان که انجام مذاکرات بین کشور های منطقه را مفید می دانیم، حضور های نیروهای خارجی در منطقه را مفید نمی‌ دانیم، حضور آمریکایی ها را مخل امنیت منطقه تلقی می‌کنیم.»

روابط اقتصادی ایران و عراق؛ تحت تاثیر تحریم‌های آمریکا

به لحاظ اقتصادی، ایران و عراق روابط قوی دارند، اما این روابط تحت تاثیر تحریم‌های آمریکا قرار دارد. به گفته رئیسی حجم روابط تجاری ایران و عراق اکنون حدود ۱۰ میلیارد دلار است. این در حالی است که پیش از این، حجم تجاری دو کشور بیش از ۱۲ میلیارد دلار بود و طرفین برای افزایش آن به ۲۰ میلیارد دلار توافق کرده بودند. واشنگتن در مسیر تقویت روابط اقتصادی ایران و عراق کارشکنی می‌کند. این کارشکنی و استفاده ابزاری از تحریم عامل مهمی است که سبب شد حجم تجاری ایران و عراق گسترش پیدا نکند زیرا از یک سو عراق نگران این است که به خاطر افزایش حجم تجاری با ایران مورد تحریم آمریکا قرار گیرد و از سوی دیگر عراق امکان پرداخت به موقع بدهی‌های ایران را ندارد. به همین دلیل، موضوع بدهی‌های ایران همواره یکی از محورهای گفتگو میان مقامات دو کشور است.

تفاهم امنیتی ایران و عراق

به لحاظ امنیتی، از آنجایی که ایران و عراق با بیش از 1500 کیلومتر بیشترین مرز جغرافیایی را با هم دارند، تهدیدهای امنیتی یک کشور بر کشور دیگر اثر دارد. از سال 2014 تا 2017 که تمامیت ارضی و امنیت عراق با تهاجم گروه تروریستی داعش تهدید شد، جمهوری اسلامی ایران در جنگ با این گروه تروریستی کمک زیادی به عراق انجام داد. حضور گروه‌های تروریستی و تجزیه‌طلب ضد ایرانی در برخی از مناطق عراق از جمله در شمال این کشور نیز یک تهدید برای ایران است و تاکنون مقامات جمهوری اسلامی ایران بارها در این زمینه با مقامات عراقی گفتگو کردند. با توجه به درک مشترکی که بغداد و تهران از فرصت‌ها و تهدیدهای امنیتی دارند در دیدار امروز عبداللطیف رشید به تهران، موضوعات امنیتی از محورهای مهم گفت‌وگو میان رشید و رئیسی بود. در همین راستا، سید ابراهیم رئیسی گفت: «تفاهم امینتی بین دو کشور برقرار شده است و کوچک‌ترین ناامنی در هر کجای کشور عراق ناامنی ایران محسوب می‌شود. لذا امنیت عراق و مرزها برای ما اهمیت زیادی دارد و تفاهم امنیتی دو کشور نه فقط به امنیت دو کشور بلکه به امنیت منطقه کمک می کند.»

 

نویسنده: سید رضی عمادی

رهبر معظم انقلاب روز گذشته در دیدار بیش از هزار نفر از کارگران، اعضای تشکل‌های کارگری و مسئولان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، ضمن تمجید از نقش کارگران در اقتصاد ایران، از رفتار جامعه کارگری در مقابل دشمنان با عنوان «جهاد بزرگ جامعه کارگری» یاد کردند.

روز گذشته (شنبه) بیش از هزار نفر از کارگران، اعضای تشکل‌های کارگری و مسئولان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند. این دیدار از جمله دیدارهای هرساله رهبر انقلاب است که نشان از شان و جایگاه مهم جامعه کارگری نزد ایشان دارد. علت اصلی این شان و جایگاه مهم ناشی از نقشی است که کارگران در اقتصاد ایران و به طور خاص در بخش تولید ایفا می‌کنند.

رهبر انقلاب در این زمینه ضمن تأکید بر لزوم ارتقا زندگی جامعه کارگری، گفتند: «ارتقاء زندگی کارگر و اطمینان خاطرش به امنیت شغلی و چرخیدن راحت چرخ زندگی، باعث افزایش کیفیت کار و محصول می‌شود بنابراین، هر تلاشی برای ارتقاء زندگی کارگران، در واقع سرمایه‌گذاری برای سود بیشتر است.»

نکته حائز اهمیت دیگر در سخنان روز گذشته رهبر انقلاب در جمع جامعه کارگری، به کار بردن عبارت «جهاد بزرگ جامعه کارگری» برای اقدام این بخش از جامعه در مقابل دشمنان بود. برای همین عبارت نیز رهبر انقلاب چند مصداق بیان کردند.

مصداق اول، 14 هزار شهید جامعه کارگری بود. به تعبیر رهبر انقلاب، 14 هزار شهید جامعه کارگری نشانه وفاداری آنها به انقلاب و نظام است.

مصداق دوم، الگوی رفتاری کارگران در مقابل گروهک‌ها و منافقین در اوایل انقلاب اسلامی بود. در سال‌های اول پیروزی انقلاب اسلامی، برخی گروه‌ها سعی داشتند با اجبار کارگران به تعطیلی کارگاه‌ها زمینه زمین گیر شدن انقلاب را فراهم کنند، اما به تعبیر رهبر انقلاب «رفتار هوشمندانه» کارگران سبب ناکام ماندن توطئه گروهک‌ها و منافقین شد.

مصداق سوم، همراهی نکردن کارگران با دشمنان نظام در سال‌های اخیر بود. طی سال‌های اخیر، دشمنان و به طور خاص آمریکا با اعمال تحریم‌های همه جانبه و به زعم خود فلج کننده علیه ایران، سعی کردند مردم ایران را به لحاظ اقتصادی تحت فشار قرار داده و زمینه تقابل آنها با نظام را فراهم کنند. این هدف دشمنان به ویژه بر جامعه کارگری ایران متمرکز بود، چرا که بخش زیادی از جامعه کارگری، در مقابل فشارهای اقتصادی آسیب‌پذیرتر از دیگران هستند. بر همین اساس، رهبر انقلاب هوشیاری و تأثیرناپذیری کارگران از تحریکات بیگانگان را «جهاد بزرگ جامعه کارگری» خواندند و تأکید کردند: «تا امروز نتوانستند و بعد از این نیز به حول و قوه الهی نخواهند توانست جامعه کارگری را در مقابل نظام قرار دهند.»

مصداق چهارم از جهاد بزرگ جامعه کارگری، مرزبندی آنها با دشمنان است. جامعه کارگری ایران در سال‌های اخیر نسبت به وضعیت اقتصادی خود اعتراض کرد که رهبر انقلاب این اعتراض‌ها را «به حق» و «کمک به دولت و نظام و آگاه کردن آنها» عنوان کردند. به عبارت دیگر، اعتراض‌های جامعه کارگری سبب شد دولت و نظام در خصوص مشکلات جامعه کارگری به درک واقع‌بینانه‌ای برسد و توجه بیشتری به این قشر از جامعه داشته باشد.

موضوع دیگر این است که دشمنان نظام و انقلاب سعی کردند از این اعتراض‌ها بهره‌برداری سیاسی کرده و آن را «اعتراض علیه نظام» جلوه دهند، اما به تعبیر رهبر انقلاب «در همه قضایای اعتراضی، جامعه کارگری با اعلام مرزبندی با دشمن و تأکید بر همراهی و رفاقت با نظام نگذاشته است بدخواهان از اعتراض و تجمع سوء استفاده کنند.»

نویسنده: سید رضی عمادی

تمدن ماشینى غرب،و قدرت فزاینده «تكنیك» چشم ها را خیره و عقل هاى ظاهربین را، مبهوت ساخت، ونسل معاصر را بر آن داشت كه به زندگى نیاكان خود با دیده تمسخر بنگرد و آنان را بیچارگانى بیندیشد كه چشم وگوش بسته در جهان زیستند و رفتند.

قدرت «ماشین» تحول عظیمى در مسأله «تولید» و «مصرف» پدید آورد، و «زراندوزى» و «ثروت یابى» را بطور كامل آسان ساخت و در نتیجه تمایلات درونى انسان هارا تحریك نمود و در این مجال حس طمع و آز انسان بیش از هر حسى، شانس داشت.

توجه به یك حس و نادیده گرفتن دیگر تمایلات درونى، سبب شد كه بسیارى از مرزهاى اخلاقى آسیب پذیرد و كرامت و شرافت انسانى در ثروت وتولید خلاصه گردد. اما قرآن كرامات و شرافت انسانى را در امور زیر خلاصه مى كند.

1. برترى انسان بر تمام موجودات

مكتبى مى تواند براى انسان اصالت قایل  شود كه او را تركیبى از تن و روان، از ماده و معنى، از فنا و بقا بداند و اصولاً مجموع جهان را تألیفى از «ملك» و «ملكوت» بیندیشد، وچهره ظاهرى اشیا او را نفریبد، و مطمئن باشد كه همه آنچه در این عالم هست «صورتى در زیر دارد آنچه در بالاستى».

یك چنین مكتب مى تواند با صداى هر چه رساتر درباره انسان بگوید:

(وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَنى آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَفَضَّلْناهُمْ عَلى كَثیر مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً) .([1])

«ما انسان را گرامى داشتیم و او را بر خشكى و دریا مسلط ساختیم و ازروزى هاى پاكیزه نصیبشان ساختیم و بر بسیارى از مخلوقات برترى بخشیدیم».

2. انسان خلیفه خدا در روى زمین

(وَإِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّى جاعِلٌ فِى الأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَتَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَیَسْفِكُ الدِّماءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّى أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ).([2])

«به یاد آر  هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت: مى خواهم در زمین خلیفه اى قرار دهم آنان گفتند: آیا كسى را در زمین جانشین قرار مى دهى كه فساد و خون ریزى كند ما تو را از طریق حمد و ثنا، تسبیح مى گوییم، خدا گفت: من چیزى را مى دانم كه شماها نمى دانید».

مقصود از خلافت از جانب خدا این است كه او با وجود خود وجود خدا، و با صفات و كمالات خود، صفات و كمالات خدا، و با فعل و كار خود، افعال خدا را ترسیم كند وآینه ى ایزدى گردد.

3. انسان مسجود ملائكه

خداوند به فرشتگان دستور مى دهد كه بر آدم سجده كنند و از او تكریم وتعظیم خاصى به عمل آورند چنان كه مى فرماید:

(وَإِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ ابْلِیسَ أَبى وَاسْتَكْبَرَ وَكانَ مِنَ الكافِرینَ).([3])

«آنگاه به فرشتگان فرمان دادیم كه بر آدم سجده كنند همگان سجده كردند جز شیطان كه از كافران گردید».

یك چنین فرمان بى جهت و بى ملاك نبوده و اگر آدم گل سرسبد خلقت نبود هرگز مورد تكریم وتعظیم ملائك نبود چیزى كه موجب چنین فرمان شد همان آگاهى آدم از رموز و اسرار جهان آفرینش است، كه فرشتگان را توان تحمل آن نبود و به خاطر همین آگاهى بود كه او خلیفه خدا در روى زمین گشت خلیفه اى كه با دانش و توان خود، توانست مظهر صفات خدا و مجلاى علم و قدرت او گردد و همچنین.

آدم چه گوهر ارزنده و گرانبهایى است كه ملائكه خداوند  كه پیوسته فرمانبر خدا مى باشند و آنى از فرمان او سر نمى پیچند، پیشانى خضوع بر آستان او گذارده و او را تعظیم وتكریم مى كردند.

4. تسخیر جهان براى انسان

1. (أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِى السَّمواتِ وَما فِى الأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَباطِنَةً...) .([4])

«آیا نمى بینید كه خداوند آنچه را كه در آسمان ها و زمین است به نفع شما تسخیر كرده و نعمت هاى برونى ودرونى خود را در حقّ شما تكمیل نموده است».

و در آیه دیگر مى فرماید:

(وَسَخَّرَ لَكُمْ ما فِى السَّمواتِ وَما فِى الأَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ...).([5])

«براى شما آنچه در آسمان و زمین است تسخیر كرده است و همگى از او است».

قرآن در آیات متعددى از تسخیر خورشید و ماه، روز و شب، چشمه ها و دریاها سخن گفته ویادآور شده است كه به خاطر مقام و موقعیتى كه انسان دارد این موجودات بزرگ به سود بشر تسخیر و همگى از آنها بهره مى گیرند چنان كه مى فرماید:

(وَسَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دائِبَیْنِ وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ).([6])

«خورشید و ماه كه پیوسته انجام وظیفه مى كنند و شب و روز را براى انتفاع انسان تسخیر نمود».

البته  اشتباه نشود. تسخیر كننده بشر نیست، بلكه تسخیر كننده خدا وجهان طبیعت تسخیر شده است و بشر بهره گیر، از این تسخیر مى باشد.

این ها  یك رشته ملاكات برترى انسان بر دیگر موجودات است. در این جا ملاكات دیگرى است كه از ذكر آن خوددارى مى شود.([7])

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . اسراء/70.
[2] . بقره/30.
[3] . بقره/34.
[4] . لقمان/20.
[5] . جاثیه/13.
[6] . ابراهیم/33.
[7] . منشورجاوید، ج4، ص 240، 242، 251، 262، 270.

یکشنبه, 10 ارديبهشت 1402 13:12

اصلاح جوامع در پرتو نور قرآن

جامعه اسلامی درصورتی‌که با مضامین نورانی قرآن انس گرفته و دستورات آن را سرلوحه امور خود قرار دهند، بسیاری از مشکلات خودبه‌خود حل‌شده و در پی آن، مراجع قضایی ما بدون مراجعه‌کننده می‌مانند.

سرتاسر قرآن مملو از گزاره‌هایی با مضمون توصیه به صبر، رعایت حقوق دیگران، در نظر گرفتن خدا در کارها، رعایت تقوا و نهی از خلاف آن است. در ادامه برخی از این گزاره‌ها را برمی‌شماریم:

1. ازآنجاکه بسیاری از لغزش‌ها مربوط به زبان بوده و بسیاری از مشکلات در نحوه سخن گفتن افراد پدید می‌آید، خداوند در جای‌جای قرآن به رعایت ارزش‎‌های کلامی توصیه نموده و از خطاهای لسانی نهی کرده است. به مواردی از آن اشاره می‌نماییم:

توصیه به سخن نیکو
«و به بندگانم بگو: سخنی را که نیکوتر است، بگویند؛ زیرا شیطان میان آنان [به سبب سخنان زشت و بی‌منطق] دشمنی و نزاع می‌افکند».[1]

پرهیز از خشونت و تندی در گفتار
«اما بنرمی با او سخن بگویید؛ شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد».[2] در این آیه شریفه خداوند به حضرت موسی و هارون علیهماالسلام دستور می‌دهد تا با دشمن خود فرعون نیز به نرمی سخن‌گویند.

پرهیز از سخنان سست و بی‌پایه
«ای اهل ایمان! از خدا پروا کنید و سخن درست و استوار گویید».[3]

پرهیز از تهمت
«هر کس مرتکب خطا یا گناهی شود، سپس آن را به بی‌گناهی نسبت دهد، بی‌تردید بهتان و گناهی آشکار بر دوش گرفته است».[4]

پرهیز از عیب‌جویی و فحش و ناسزا
«و یکدیگر را مورد طعن و عیب‌جویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید».[5]

پرهیز از غیبت
«هیچ‌یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به‌یقین) همه شما از این امر کراهت دارید».[6]

2. یکی دیگر از توصیه‌های زیبای قرآن مربوط است به نهی از کشتن نابحق یک انسان، تا جایی که کشتن او به‌منزله ستاندن جان تمام مردم به شمار آمده است و در مقابل حفظ جان یک شخص به‌مانند حفظ جان تمام انسان‌ها دانسته شده است.

«هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان‌ها را کشته؛ و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است».[7]

3. ازجمله مسائلی که در جامعه سبب بروز مشکلات فراوان بوده و احیاناً منجر به خصومت‌های فردی یا گروهی می‌شود، سوء ظن به اشخاص و تجسس در کار دیگران و تحقیر و تمسخر یکدیگر است. قرآن از تمام این امور نهی نموده است.

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، چراکه بعضی از گمان‌ها گناه است؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسّس نکنید».[8]

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید! نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند؛ و نه زنانی زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند».[9]

4. توصیه به برخورد مناسب حتی نسبت به دشمن و دادن جواب بدی با خوبی نیز یکی از توصیه‌های جذاب قرآن می‌باشد.

«بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی وجود دارد، گویی دوستی گرم و صمیمی است!».[10]

5. توصیه‌های مکرر به دستگیری از نیازمندان و یاری‌رساندن به مستضعفین جامعه و تشویق بسیار بر این مطلب، که بیان تمام موارد آن در این مختصر غیرممکن بوده و فقط به ذکر یک مورد بسنده می‌نماییم:

«(انفاقِ شما، مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا قرارگرفته‌اند، نمی‌توانند مسافرتی کنند (و سرمایه‌ای به دست آورند؛) و از شدّت خویشتن‌داری، افراد ناآگاه آنها را بی‌نیاز می‌پندارند؛ امّا آنها را از چهره‌هایشان می‌شناسی؛ و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی‌خواهند».[11]

7. نیکی کردن و رعایت عدالت حتی نسبت به کسانی که هم آئین با مسلمانان نبوده و البته دست به دشمنی و عداوت با آنان نیز نزده‌اند.

«خدا شمارا از نیکی کردن و عدالت نسبت به کسانی که در کار دین با شما نجنگیدند و شمارا از دیارتان بیرون نکردند بازنمی‌دارد؛ زیرا خدا عدالت‌پیشگان را دوست دارد».[12]

و ازاین‌دست توصیه‌هایی که این مختصر گنجایش تمام آنها را ندارد.

امام زمان علیه‌السلام با پیاده کردن همین مضامین قرآن است که عدالتی غیرقابل وصف را در عالم جاری می‌سازند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام در وصف حکومت ایشان می‌فرماید: «[مهدی] آراء مردم را عطف به قرآن می‌نماید درزمانی که قرآن را بر نگاه خود عطف نموده باشند».[13]

پی‌نوشت:
[1]. اسرا: 53.
[2]. طه: 44.
[3]. احزاب: 70.
[4]. نساء: 112.
[5]. حجرات: 11.
[6]. حجرات: 12.
[7]. مائده: 32.
[8]. حجرات12.
[9]. حجرات: 11.
[10]. فصلت: 34.
[11]. بقره: 273.
[12]. ممتحنه: 8.
[13]. نهج‌البلاغه، خطبه138.

یکشنبه, 10 ارديبهشت 1402 13:08

ولایت در "ولایت فقیه" به چه معناست؟

سؤال

ولایت یعنی چه؟ اگر به معنی اُولی به تصرف است و به معنی گوش به فرمان بودن است پس ولایت خدا با امام و ولایت امام با پدر و مادر و ولایت همه این ها با ولی فقیه چه فرقی دارد؟

 

پاسخ

«ولایت» واژه‏ای عربی است که از کلمه «وَلْی» گرفته شده است. «وَلْی» در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصله‏ای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانی و ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از اینرو، این واژه با هیئت‏های مختلف (به فتح و کسر) در معانیِ «حبّ و دوستی»، «نصرت و یاری»، «متابعت و پیروی»، و «سرپرستی» استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است.

 

مقصود از واژه «ولایت» در ولایت خدا و پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام و ولایت فقیه به معنای سرپرستی و اولی به تصرف است.

 

این ولایت به دو ولایت تکوینی و تشریعی تقسیم می شود .

 

ولایت تکوینی به معنای تصرف در نظام خلقت و قانون مندی های مربوط به طبیعت است که اساساً مربوط به خدای متعال است که خالق هستی در نظام خلقت و قوانین حاکم برآن است و خداوند این ولایت را به پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام عطا نموده است[۱] پس ولایت تکوینی یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم در خارج و تصرف عینی داشتن در آنهاست .[۲]

 

قسم دوم ولایت تشریعی است که به معنای ولایت در محدوده تشریع و تابع قانون الهی است این ولایت از امور اعتباری و قراردادی است.[۳]

 

ولایت خداوند چه ولایت تکوینی و چه ولایت تشریعی ، ولایت بالذات است زیرا خداوند مالک و صاحب اختیار تمامی هستی است و هیچ کس حق تصرف در چیزی را مگر با اجازه خدا ندارد . خداوند این اجازه را در امور تکوینی و تشریعی به پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام داده است . این ولایت تبعی و در طول ولایت خداوند متعال است .

 

ولایتی که در ولایت فقیه مطرح است ، از سنخ ولایت تکوینی نیست بلکه ولایت تشریعی است که امری اعتباری است و خداوند متعال به افراد دارای صلاحیت واگذار نموده است. این ولایت ، در طول ولایت پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام بوده و مربوط به امور حکومتی و اداره جامعه است و حوزه فردی و شخصی افراد و اموری که از اختصاصات معصوم علیه السلام است را شامل نمی شود .

 

از یک منظر ، ولایت به اعتبار افراد تحت ولایت ، به ولایت عامه و ولایت خاصه قابل تقسیم است اگر ولایت و سرپرستی نسبت به افراد خاصی باشد آن ولایت خاصه است مثل ولایت اولیای میّت و یا ولایت اولیای دم و وارثان مقتول یا قیم و وصی یا ولایت پدر بر فرزند که همه این ها چون ولایت بر فرد خاصی دارند به آن ولایت خاصه گفته اند.

اما اگر ولایت و سرپرستی نسبت به عموم افراد جامعه باشد این نوع ولایت را ولایت عامه گویند مثل ولایت پیامبران، امامان و فقیهان که ولایت آنان نسبت به عموم افراد جامعه است لذا ولایت عامه دارند.

 

پس ولایت پدر و اولیای دم ومیّت و همین طور وصی و قیم ولایتشان با ولایت پیامبر و امامان و فقیهان متفاوت است . پدر و اولیای دم و اولیای میت و یا وصی و قیم ولایت سرپرستی شرعی بر یک فرد خاصی را دارد و به آن اعتبار ولایت شرعی را دارد امّا ولایت پیامبر و امامان معصوم و یا فقیهان ولایت بر یک جامعه را دارند و امور عموم جامعه را تدبیر و سرپرستی می کنند و از این جهت ولایت فقهاء مثل ولایت پیامبر و امام معصوم ولایت عامه است.

 

بدین ترتیب ، ولایت پیامبر و امامان معصوم و همین طور ولی فقیه از هر دو جهت یعنی هم افراد تحت ولایت و هم امور و شؤون افراد تحت ولایت، ولایت عامه است در حالی که ولایت پدر بر فرزند خاصه است یعنی ولایت آن بر فرد خاص یعنی فرزند می باشد یا ولایت مادر بر حضانت فرزند تنها ولایت بر فرد خاص یعنی فرزند و کار خاص یعنی شیر دادن و تربیت است یعنی دایره ولایت تنها شامل فرد خاص و کارهای خاص است.

امّا ولایت پیامبر و امام معصوم و ولی فقیه ، دایره اش شامل عموم افراد جامعه و هم امور جامعه است البته همین ولایت را هم به اذن و اجازه خداوند دارا هستند یعنی ولایت آنان بالذات نیست بلکه تبعی و عرضی است در عین حال پیامبر و امام معصوم نسبت به افراد و امور جامعه ولایت مطلقه دارند یعنی بر جان و مال مردم تسلط دارند چون ولایت آنان بر ذوات می باشد. همین طور دایره ولایت فقیه تنها شامل اداره جامعه و اداره امور مسلمین است

 

با این اوصاف ولایت پیامبر و امام معصوم و همین طور ولایت فقیه که سرپرستی و تدبیر جامعه و امور مسلمین را بر عهده دارند و ولایت آنان از نوع ولایت عامه به اعتبار افراد تحت ولایت و به اعتبار امور افراد تحت ولایت هم چنین می باشد با ولایت شرعی پدر و مادر تفاوت آشکاری دارد و ولایت شرعی پدر به اعتبار افراد تحت ولایت که فرزندان می باشند ولایت خاصه است و دایره ولایت او بر دیگران سرایت نمی کند و ولی شرعی یعنی پدر و جد پدری در این جا مجاز به انواع تصرفات در مال و برخی تصرفات در نفس افراد تحت ولایت (یعنی فرزندان) (مثل اجازه عمل و جراحی) می باشد و یا مادر تنها ولایت بر حضانت طفل را دارد و دایره سرپرستی او محدود به آن است و بیش از آن نیست و این با ولایت فقیه که سرپرستی و تدبیر جامعه و سرپرستی مصالح عموم جامعه را بر عهده دارد تفاوت روشنی دارد.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

موسوی خمینی ، سید روح الله ، ولایت فقیه ، تهران : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره ، ۱۳۷۷

جوادی آملی ، عبد الله ، ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، قم:مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵

مصباح یزدی ، محمد تقی ، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه ، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره ، ۱۳۷۸

جوان آراسته ، حسین ، مبانی حکومت اسلامی ، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه ، ۱۳۸۲.

 

پی نوشت ها:

۱- مصباح یزدی ، محمد تقی ، نگاهی گذرا به نظریه ولایت فقیه ، قم:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره ، ۱۳۷۸، ۷۹

۲- جوادی آملی ، عبد الله ، ولایت فقیه ، ولایت فقاهت و عدالت ، قم: مرکز نشر اسرا، ۱۳۸۵، ص ۱۲۳

۳- همان ، ص ۱۲۴

حرم ائمة بقیع به سال ۴۹۵ ه.ق یعنی اواخر قرن پنجم دارای گنبد و بارگاه شده است. ابن‎جبیر، جهانگرد معروف که در قرن هفتم به حجاز سفر کرده، در دیداری که از بقیع داشته است آن را این‎گونه توصیف می کند:

 

«و آن قبه ای مرتفع و سر به فلک کشیده است که در نزدیکی در بقیع واقع شده.» در قرن هشتم قمری، بعد از گذشت ۱۵۰ سال از سفر ابن‎جبیر، ابن‎بطوطه سفری به مدینه نموده و مشاهدات خود را این‎گونه بیان می‎کند: «حرم ائمة بقیع، قبه ای است سر به فلک کشیده و از نظر استحکام، بدیع و اعجاب‎انگیز است.»

در قرن معاصر، صاحب کتاب «مراه‎الحرمین» جناب ابراهیم رفقت پاشا، ۱۹ سال قبل از تخریب حرم ائمة بقیع سفر حج کرده و توصیفاتی دارد: «عباس و حسن ابن علی و ائمة سه‎گانه در زیر یک قبه قرار گرفته اند که بزرگ‎تر از همة قبه های موجود در بقیع است.»در طول تاریخ سه بار بقیع تعمیر شده است. بار اول در سال ۵۱۹ ه.ق توسط المستنصر بالله و برای بار سوم در اواخر قرن سیزدهم توسط سلطان محمود غزنوی. کتیبه هایی که جهانگردان در سفرهای‎شان از بقیع خوانده اند، گویای این مطلب است.

 

نخستین ویرانی

نیروهای وهابی به سرکردگی عبدالعزیز بن سعود در سال ۱۲۲۱ ه.ق بعد از محاصرة طولانی مدینه، ساکنان شهر را در تنگنا قرار دادند و مردم بی گناه بی شماری را قتل عام کردند. سپس خادمان آستان پیامبر را یک‎جا جمع کردند و برای آن که محل جمع‎آوری و نگهداری هدایا را نشان دهند، آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. بعد از غارت کردن حرم نبوی، هنگام بازگشت به نجد که محل استقرار وهابیون بود، از بقیع گذشتند و عبدالعزیز دستور تخریب تمامی بارگاه‎ها را صادر کرد.

گفتنی است آنها در این حمله چهار صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلاف های مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و... به یغما بردند. در این زمان، خلافت عثمانی به والی خود محمدعلی پاشا دستور داد که حجاز را از سلطة وهابی ها نجات دهد و کنترل حجاز را به دست گیرد. پس از جنگی خونین به سال ۱۲۲۷ ه.ق وهابی ها شکست سختی خوردند و مردم به بازسازی اماکن متبرکه همت گماشتند.

 

ویرانی دوم

هشتم شوال سال ۱۳۴۴ ه.ق پس از سلطة دوباره ابن‎سعود و تسلط بر شهر مدینه در ماه رمضان همان سال شیخ عبدالله، قاضی‎القضات خود را از مکه به مدینه اعزام کرد تا موضوع تخریب مقابر موجود در مدینه را با علما و سران این شهر مطرح و موافقت آنها را ولو به صورت ظاهری جلب کند و بدین منظور جلسه ای تشکیل شد.

شیخ عبدالله از حاضرین پرسید: «درباره تخریب این گنبد و بارگاه ها چه می گویید»؟ بسیاری از آنها از ترس جانشان جواب ندادند، بعضی دیگر هم اظهار موافقت کردند. وهابی ها نیز مردم را با زور اسلحه جمع کرده و به سوی بقیع حرکت دادند و آن‎چه گنبد و ضریح در شهر مدینه و بیرون از شهر بود، ویران کردند. از جملةآنها گنبد و بارگاه ائمة بقیع، گنبدهای متعلق به عبدالله و آمنه، والدین پیامبر اسلام(ص)، قبر ام البنین مادر ابوالفضل العباس(ع)، اسماعیل پسر جعفر صادق(ع) و حرم دختران و همسران پیامبر اسلام(ص) و حرم ابراهیم فرزند پیامبر اسلام(ص) و گنبد مالک ابن انس و عثمان نیز تخریب شد. وهابی ها ضریح فولادی ائمه بقیع که در اصفهان ساخته شده بود و بر قبور امام حسن(ع)، امام سجاد (ع)، امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) قرار داشت از جای در آورده و بردند. وهابیون از ترس عواقب کار خود، از تخریب حرم نبوی خودداری کردند. این روز بعدها به نام «یوم الهدم» در حافظه تاریخ ثبت شد.

وهابیان، ساختن گنبد ، ضریح و بقعه و ... بر روی قبور را حرام و تخریب آن را واجب می دانند. آنان ساختن این چیزها بر روی قبور را نوعی شرک و کفر می پندارند.

صغانی می گوید: «مشاهد به منزله بت ها هستند و همان کاری را که عرب جاهلی با بت های مختلف می کرد، پرستندگان قبور، امروزه با مشاهد و قبور انجام می دهند و تغییر نام، عمل را عوض نمی کند.»

به گمان آنها، ساختمان کردن قبرها، بدعتی است که بعد از عصر تابعین رخ داده و در قرون نخستین اسلامی نبوده است. آنان در این مسأله پیرو پیشوای خود، ابن تیمیه و شاگرد او ابن جوزیه هستند. از این رو آنان در چند قرن گذشته، تا می توانستند مشاهد و زیارتگاه ها را ویران کردند و حتی قبور ائمه بقیع و قبر امام حسین(ع) را نیز استثنا نکردند.

آنان در تخریب قبور بقیع، استفتایی تنظیم کردند و به نزد یکی از علمای مدینه فرستادند و او در جواب چنین نوشت:

«ساختن و بنا کردن روی قبرها به اجماع مسلمین حرام است و در این زمینه احادیث صحیح روایت شده و از این رو بسیاری از دانشمندان به وجوب خراب کردن آن ساختمان ها فتوا داده اند و از جمله احادیثی که راجع به لزوم خراب کردن قبور مورد استناد قرار گرفته حدیثی است که علی(ع) به ابی الهیاج می گوید: من تو را برای کاری می فرستم که رسول خدا مرا برای آن کار فرستاده : اگر مجسمه ای دیدی آن را بشکن و هرگاه قبر بلندی دیدی آن را با خاک یکسان کن.

در صحیح مسلم هم این حدیث روایت شده است؛ اما موضوع مسجد قراردادن قبرستان ها و نماز خواندن در آنها و روشن کردن چراغ، نیز به مفاد حدیث ابن عباس ممنوع است ... و اما توجه به سوی حجره نبوی(ص) در موقع دعا کردن، بهتر است که از این عمل نیز جلوگیری بشود، چنان که از کتب معتبر استفاده می شود، چون بهترین سمت ها، سمت قبله است و همچنین طواف بر قبور و بوسیدن و به طور کلی دست کشیدن به آنها اعمالی است حرام و ممنوع! و نیز ذکر خواندن و رحمت فرستادن در مواقع نامبرده همگی بدعت است و این، چیزی است که نظر ما به آن رسیده است.»

 

آنان این فتوا را مستمسک تخریب قبور ائمه در بقیع و نیز تخریب دیگر بقعه ها و زیارتگاه ها قرار دادند؛ در پاسخ به این فتوا باید گفت:

 

۱. ادعای اجماع در این باره کاملاً بی اساس است؛ پیروان بیشتر مذاهب اسلامی در اعصار گوناگون این عمل را جایز می دانستند و این سیره مستمر مسلمانان بوده است. مسلمانان بر قبور آنان که از دنیا می رفتند، بقعه می ساخته اند و نسبت به عالمان و بزرگان خود در این مسأله، حساسیت بیشتری نشان می داده اند.

 

۲. حدیث ابی الهیاج، حدیث ضعیفی است؛ چه این که در سلسله راویان آن، راویان غیر ثقه وجود دارند که از جمله آنها سفیان ثوری است. دیگر آنکه این حدیث، به فرض صحت سند، نمی تواند ادعای وهابیان را اثبات کند؛ چون حدیث مذکور، امر به مسطح کردن قبر می کند و این که آن را همانند پشت ماهی نسازند؛ کلمه مُشرِف در حدیث به معنای بلندی بیش از حد است. از این رو آن حضرت دستور داده تا قبرهای بیش از حد بلند را مساوی کنند و کوتاه کنند، نه آن که قبر را تخریب کنند! چه این که تمام مذاهب اسلامی اتفاق نظر دارند که می توان، بلکه مستحب است قبر بالاتر از زمین ساخته شود.

 

۳. درباره برخی از احادیث منسوب به پیامبر(ص) که از ساختمان ساختن بر روی قبرها و گچ کاری قبر نهی فرموده، باید گفت که سند این احادیث ضعیف است و متن آنها نیز دارای اضطراب است. نیز باید گفت: نهی اعم از کراهت و حرمت است و به فرض که این احادیث ضعف متن و سند نداشته باشند، ممکن است مقصود از آنها کراهت باشد و کراهت آنجایی است که بر ساختن گنبد و بارگاه، فایده عقلایی مترتّب نباشد، وگرنه آنجا که ساختن بارگاه، از شعائر اسلامی باشد و منافع فراوان معنوی را به دنبال آورد، امر بسیار پسندیده ای است.

 

۴. در آغاز اسلام، مسلمانان بسیار فقیر بودند. برخی از آنان خانه نداشتند و بی سرپناه بودند؛ شاید نهی از ساختمان بر روی قبر ناظر به آن روزگار بوده که بسیاری بی سرپناه بوده اند، نه در دوره های بعد که مسلمانان تمکن مالی فراوان پیدا کردند و به ثروت بسیار دست یافتند.

 

۵. پیامبر(ص) در خانه خود دفن شد؛ اما هیچ یک از صحابه نکوشید که خانه پیامبر را ویران کند تا به حدیث پیامبر(ص) مبنی بر نهی از ساختمان بر قبور عمل کند! این نیز دلیل دیگری بر ردّ سخن وهابیان!

 

۶. آیا وهابیان هرگز نسبت به مصالح عظیم جامعه مسلمانان اندیشیده اند؟ آیا آنان به فکر جلوگیری از نفوذ استعمارگران در بلاد اسلامی بوده اند؟ آیا آنان در برابر نفوذ صهیونیست ها در بلاد اسلامی واکنش نشان داده اند؟ آیا این قدر که از بوسیدن قبر پیامبر خدا(ص) عصبانی می شوند، از محاصره اقتصادی کشورهای مسلمان ناراحت می شوند؟

 

منبع: مجله خیمه، شماره ۴۵

فریضه عبادی حج یکی از مهم‌ترین شعائر و مناسک آیین اسلام است که انجام آن از بعد فردی و اجتماعی، آثار و برکات بسیاری برای حجاج بیت‌الله الحرام دارد. بخشی از روایات ائمه اطهار (علیهم السلام) پیرامون انجام فریضه حج وآثار و برکات آن است که بزرگترین کنگره بین المللی اسلامی محسوب می شود. در روایات تعبیرهای قابل توجهی درباره اهمیت حج ارائه شده است که به چند نمونه اشاره می کنیم:

 

1. تأخیر حج: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّی یَمُوتَ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً؛ کسی که حج را تأخیر اندازد [و در انجام آن امروز و فردا کند] تا بمیرد، خدا او را در روز قیامت یهودی یا مسیحی محشور می کند.»

 

این مطلب همان است که در آیه به آن اشاره شده و از تارک حج به «مَنْ کَفَرَ» تعبیر گردیده است.

 

2. خانه خدا: امیر مؤمنان علی علیه السلام در واپسین لحظات عمر خویش وصیتهای مهمی دارد و از جمله می فرماید: «اللَّهَ اللَّهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا؛ خدا را، خدا را درباره خانه پروردگارتان [کعبه در نظر بگیرید] تا هستید، آن را خالی مگذارید؛ زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمی شوید.»

 

3. آزمایش بندگان: امام صادق علیه السلام فرمود: «وَ هَذَا بَیْتٌ اسْتَعْبَدَ اللَّهُ بِهِ خَلْقَهُ لِیَخْتَبِرَ طَاعَتَهُمْ فِی إِتْیَانِهِ فَحَثَّهُمْ عَلَی تَعْظِیمِهِ وَ زِیَارَتِهِ وَ قَدْ جَعَلَهُ مَحَلَّ الْأَنْبِیَاءِ وَ قِبْلَةً لِلْمُصَلِّینَ لَهُ و هُوَ شُعْبَةٌ مِنْ رِضْوَانِهِ وَ طَرِیق ٌ یُوءَدِّی إِلَی غُفْرَانِهِ مَنْصُوبٌ عَلَی اسْتِوَاءِ الْکَمَالِ وَ مُجْتَمَعِ الْعَظَمَةِ؛ این خانه [خدا] است که در برابر آن خلقش را متعبد کرده است تا مردم را در پیروی کردنشان در [انجام حج و] آمدن به سوی کعبه مورد آزمایش قرار دهد. پس مردم را بر تعظیم و زیارت آن تشویق کرده؛ در حالی که آن را محل [عبادت] انبیا و قبله نمازگذاران قرار داده است. و کعبه شاخه ای از رضوان الهی و راهی به سوی بخشش خداوندی و نصب شده بر مرکز اعتدال کمال و مجمع عظمت [و بزرگی] است.»

 

4. حوائج دنیوی: امیر مؤمنان علی علیه السلام می فرماید: «مَنْ تَرَکَ الْحَجَّ لِحَاجَةٍ مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا لَمْ یُقْضَ حَتَّی یَنْظُرَ إِلَی الْمُحَلِّقِینَ؛ کسی که حج را برای حاجتی از حاجتهای دنیوی ترک گوید، [حاجتش] برآورده نمی شود، مگر نگاهش به [حاجیان] سر تراشیده بیفتد.» کنایه از اینکه حج را انجام دهد و همراه حاجیان حلق کند تا حاجتش بر آورده شود.

 

5. رام شدن زورگویان: امام صادق علیه السلام فرمود: «مَا مِنْ بُقْعَةٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنَ الْمَسْعَی لِأَنَّهُ یُذِلُّ فِیهِ کُلَّ جَبَّارٍ؛ هیچ بقعه ای از محل سعی نزد خدا محبوب تر نیست؛ چرا که هر جباری در آنجا رام می شود.»

 

6. پایداری دین: امام صادق علیه السلام می فرماید: «لَا یَزَالُ الدِّینُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْکَعْبَةُ؛ تا زمانی که کعبه [و انجام حج[ بر پا باشد، دین نیز برای همیشه برپا خواهد بود.»

 

آثار و برکات معنوی حج

 

با توجه به نکات پیش گفته، در این بخش به اهم آثار و برکات معنوی حج در می پردازیم، و آثار و برکات مادی حج را در مقاله ای جداگانه بحث خواهیم کرد.

 

1. رشد آگاهی و معرفت: آشنا شدن با خانه خدا و تاریخ کهن و طولانی آن و آشنایی با محل نزول وحی و آثار به جای مانده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام و طبعا زنده شدن تاریخ اسلام و خاطرات تلخ و شیرین آن در جای جای مکه و مدینه، انسان را با مجموعه ای از اطلاعات وسیع آشنا می سازد و با دقت می توان گفت که یک دوره تاریخ اسلام عملاً مرور می شود؛ مخصوصا با توجه به این نکته که زائران از مکانهای مختلف مکه، از غار حرا گرفته تا عرفات و منی و مساجد مختلف، و در مدینه نیز از مساجد و نقاط مهم و فراوان دیدار و زیارت می کنند و با توضیحاتی که توسط روحانیان و یا مطالعه خود افراد انجام می گیرد، بر اطلاعات و آگاهی دینی آنان افزوده می گردد.

 

در گذشته، علاوه بر این مسائل، با امامان معصوم علیهم السلام بیشتر آشنا می شدند و از علوم و معارف آنها استفاده می بردند. امروزه می توان از طریق زیارت آنها و آشنا شدن با مقام و منزلت و مظلومیت آنان و استفاده از کلمات و سخنان گهربارشان، بر معرفت و معلومات خویش افزود.

 

از امام رضا علیه السلام نقل شده است که فرمود: «فَإِنْ قَالَ فَلِمَ أُمِرَ بِالْحَجِّ قِیلَ لِعِلَّةِ الْوِفَادَةِ إِلَی اللَّهِ ... مَعَ مَا فِیهِ مِنَ التَّفَقُّهِ وَ نَقْلِ أَخْبَارِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام إِلَی کُلِّ صُقْعٍ وَ نَاحِیَةٍ؛ پس اگر بگوید: چرا به انجام حج دستور داده شده است؟ گفته می شود: [یکی] به این علت که به خدا برگشت کرده، بر او وارد شود... گذشته از این، حج باعث آگاهی [به احکام و معارف] و انتقال اخبار [و سخنان] ائمه علیهم السلام به تمام نقاط [زمین] و دوردستها می شود.» گذشته از آشنایی با احکام و معارف؛ آشنایی و گفتگو با افراد گوناگونی از مسلمانان کشورهای مختلف با فرهنگها و زبانهای متفاوت، خود باعث رشد آگاهی و معلومات انسان می گردد.

 

و در یک کلام، سفر حج کوله بار سنگینی از آگاهی و معلومات و کسب معارف را می تواند به دنبال داشته باشد؛ البته اگر سرگرمیهای فراوان و خریدهای بیش از حد و مرز مانع نگردد.

 

2. گناه زدایی: از مهم ترین آثار عمل عبادی حج، پاکیزگی از آلودگیها و گناهان است که این خود می تواند برکات بی شماری را در پی داشته باشد.

 

پیامبر گرامی اسلامی صلی الله علیه و آله فرمود: «اَمَا عَلِمْتَ اَنَّ الْاِسْلَامَ یَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهُ وَ اَنَّ الْهِجْرَةَ تَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهَا وَ اَنَّ الْحَجَّ یَهْدِمُ مَا کَانَ قَبْلَهُ؛ آیا نمی دانی که اسلام [با مسلمان شدن] آنچه را پیش از خود بوده است، محو می کند و هجرت، آنچه را قبل از آن بوده است، از میان می برد و حج [نیز گناهان و] آنچه پیش از خود بوده را می زداید [و از بین می برد]؟»

 

بنابراین، انسانی که از حج بر می گردد، همچون نوزادی است که تازه به دنیا آمده و گذشته او کاملاً پاک و پرونده های قبلی او مختوم اعلام می شود.

 

در روایت پیش گفته از امام صادق علیه السلام خواندیم که خداوند انجام حج را «طَریقٌ یُؤَدِّی اِلَی غَفْرَانِهِ» قرار داده است. امام علی علیه السلام نیز فرمود: «الْحَاجُّ وَ الْمُعْتَمِرُ وَفْدُ اللَّهِ وَ یَحْبُوهُ بِالْمَغْفِرَةِ؛ حج کننده و عمره گذار [مهمان خداست و] بر خدا وارد می شود و خداوند مغفرت [و بخشش از گناهان] را به او هدیه می دهد [و این گونه از او پذیرایی می کند].»

 

حتی اگر در مسیر حج و یا در حال انجام آن از دنیا برود، مورد غفران الهی قرار می گیرد و در روز قیامت از عذاب و عقاب در امان خواهد بود. حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مَنْ مَاتَ فِی طَرِیقِ مَکَّةَ ذَاهِباً أَوْ جَائِیاً أَمِنَ مِنَ الْفَزَعِ الْأَکْبَرِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ؛ کسی که در راه [زیارت خانه خدا در] مکه، در حال رفتن یا برگشتن از دنیا برود، از ناله بزرگ روز قیامت در امان خواهد بود.»

 

و اگر در حال احرام از دنیا رفته باشد، لبیک گویان در روز قیامت محشور می گردد: «مَنْ مَاتَ مُحْرِماً بَعَثَهُ اللَّهُ مُلَبِّیاً؛ کسی که در حال احرام از دنیا رود، خداوند لبیک گویان او را مبعوث می کند.»

 

آری، حجی که با کندن لباس مرسوم و پوشیدن لباس احرام و لبیک به این رمز که «خدایا! گناهان را از خود دور ساختم و با غسل در لحظه احرام، خود را از گناهان شستشو دادم.» شروع می شود و با اشکهای لحظه لبیک توحیدی ادامه می یابد و با حاجی نگاه به خانه خدا برترین آرزوی خویش را عفو گناهان خود بر می شمارد و با طواف دور خانه خدا اعلام می دارد که بعد از این فقط دور خدا و ارزشهای الهی خواهد چرخید، نه هوا و خواسته های شیطانی، تا اینکه به قربانی می رسد که در واقع قربانی کردن هوس است و آن گاه تراشیدن سر، به معنای اینکه فکر گناه را نیز از مغزم زائل کردم، بدین ترتیب، باید اولین اثرش گناه زدایی باشد.

 

3. بهشت رفتن: هر فردی که از گناهان پاک گشت، یقینا در آخرت رستگار خواهد بود و بهشت جاویدان جایگاه او می گردد. حج هم اثر گناه زدایی دارد و هم پاداش گرانسنگی به نام بهشت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «الْحَجُّ الْمَبْرُورُ لَیْسَ لَهُ جَزَاءٌ إِلَّا الْجَنَّةُ؛ حج مقبول را پاداشی جز بهشت نیست.»

 

گذشته از این پاداش، هر درهمی که در مسیر حج صرف می شود، معادل هزار درهم پاداش دارد. علی علیه السلام فرمود: «نَفَقَةُ دِرْهَمٍ فِی الْحَجِّ تَعْدِلُ أَلْفَ دِرْهَمٍ؛ خرج کردن [و سرمایه گذاری] در [راه انجام] حج، هر درهمش برابر با هزار درهم است.»

 

4. افزایش ایمان: بین عمل و ایمان و اعتقاد رابطه تنگاتنگی وجود دارد. هر چه اعمال نیک و خیر بیشتر شود، بر قدرت ایمان افزوده می گردد و بر عکس، اعمال ناشایست و انجام گناه ایمان را ضعیف و سست می کند. حج مجموعه اعمال و عباداتی است که شدیدا بر تقویت و اصلاح و افزایش ایمان تأثیر گذار است. به همین جهت، امام زین العابدین علیه السلام فرمود: «حِجُّوا وَ اَعْتَمِرُوا... یَصْلُحْ إِیمَانُکُمْ...؛ حج و عمره را به جا آوردید... تا ایمان شما اصلاح [و تقویت] شود... .»

 

5. آرامش روحی: حج مجموعه اعمالی است که انسان را با توحید و یگانگی خدا و یاد او و همین طور با موحدان تاریخ و بندگان صالح و ذاکر خدا، یعنی انبیاء و اولیاء علیهم السلام و... آشنا می سازد. اتصال به توحید و مبدأ هستی و یاد خدا، باعث آرامش روحی و روانی انسان می شود. به راستی اگر به دقت ملاحظه شود، با تمام هجوم جمعیت و تراکم آن، گرمی هوا و سنگینی اعمال در لحظه بستن احرام و لبیک گفتن، حین طواف و در حال سعی بین صفا و مروه، در عرفات و منی و در همه جا آنچه از چهره حاجیان مشهود است، آرامش روحی و روانی و نشاط و شادی درونی غیر قابل وصف است.

 

امام باقر علیه السلام در این زمینه فرمود: «الْحَجُّ تَسْکِینُ الْقُلُوبِ ؛ حج [باعث] آرامش دلهاست.»

 

6. رشد اخلاقی: اثر دیگر حج این است که بر اخلاق انسان و رشد آن تأثیر بسزایی دارد؛ از یک طرف، با ممنوعیت جدل و ناسزاگویی و... انسان را تمرین می دهد که برای همیشه از رذائل اخلاقی زبانی دوری جوید و از طرف دیگر، با ایجاد خشوع قلبی و تواضع درونی، تکبر و غرور و خود خواهی را که محور و عامل بسیاری از گناهان و رذائل اخلاقی است، از انسان دور می سازد.

 

به راستی اگر انسان لباس فاخر خود را کنار گذاشت و همرنگ جماعت و جمعیت حاجیان خداجو شد و در عرفات بر خاک نشست و خاک نشین گردید و در سعی بین صفا و مروه هروله کنان سنگینی ظاهر و با تبختر راه رفتن را گنار گذاشت و با حلق سَرْ از زلف و زیبایی خود که دستاورد موی سر است، گذشت و با ترک نگاه به آیینه از آرایش صورت غافل گشت و با همه مردم یک رنگ و اتصال به توحید و مبدأ هستی و یاد خدا، باعث آرامش روحی و روانی انسان می شود

 

یک صدا شد، تکبر و غرور را نیز کنار خواهد گذاشت.

 

درباره خشوع قلبی، حضرت رضا علیه السلام فرمود: «إِنَّمَا أُمِرُوا بِالْإِحْرَامِ لِیَخْشَعُوا قَبْلَ دُخُولِهِمْ حَرَمَ اللَّهِ؛ همانا [مردم] به پوشیدن لباس احرام [در آغاز اعمال حج] امر شده اند تا قبل از ورود به حرم الهی خاشع شوند.»

 

و درباره تواضع آفرینی حج، حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین فرمود: «وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ حَجَّ بَیْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِی جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ ... وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ؛ خداوند حج بیت الحرام را که قبله مردم قرار داده، بر شما واجب کرد ... و آن را علامت تواضع مردم در مقابل عظمت خداوند و باور عزّت خداوند توسط مردم قرار داد.»

 

و درباره تکبر زدایی اعمال حج، حضرت صادق علیه السلام فرمود: «مَا مِنْ بُقْعَةٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنَ الْمَسْعَی لِأَنَّهُ یُذِلُّ فِیهِ کُلَّ جَبَّارٍ؛ هیچ بقعه ای محبوب تر از محل سعی [بین صفا و مروه] در نزد خدا نیست؛ چرا که در آنجا هر متکبر [مغروری] را خوار می کند.» و مخصوصا در هنگام هروله که در هر دور در بخشی از مسعی مستحب است، به خوبی هیبت و غرور متکبران و تبختر مغروران می شکند.

 

7. دوری از دنیا: از دیگر آثار اخلاقی و روانی حج، دنیا گریزی است؛ همان دنیایی که محبت آن عامل تمام خطاها و گناهان است. حجّ خانه خدا می تواند محبت به دنیا و زرق و برق آن را کمرنگ و یا زائل کند.

 

حضرت رضا علیه السلام در این باره می فرماید: «إِنَّمَا أُمِرُوا بِالْإِحْرَامِ لِیَخْشَعُوا قَبْلَ دُخُولِهِمْ حَرَمَ اللَّهِ وَ أَمْنَهُ وَ لِئَلَّا یَلْهُوا وَ یَشْتَغِلُوا بِشَیْءٍ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا وَ زِینَتِهَا وَ لَذَّاتِهَا وَ یَکُونُوا جَادِّینَ فِیمَا هُمْ فِیهِ قَاصِدِینَ نَحْوَهُ مُقْبِلِینَ عَلَیْهِ بِکُلِّیَّتِهِمْ؛ همانا [مردم[ دستور داده شده اند به [پوشیدن] احرام تا قبل از ورود به حرم امن الهی خاشع گردند و تا اینکه دور لهو نروند و مشغول اموری از دنیا و زینتها و لذات آن نشوند و در آنچه هستند [از اعمال حج] جدی [و با تلاش] و با توجه به سوی آن [اعمال] باشند و با تمام وجودشان رو کننده به حرم الهی باشند.

 

توجه تمام به خانه خدا هم اثر آنی دارد که باعث شور و حال عجیب و ریزش اشک از چشمان انسان می شود و انسان را برای ساعاتی از دنیا و لذتهای بی دوام آن جدا می سازد و هم اثر ماندگار دارد؛ چرا که این لحظه ها نمادی است برای توجه دائمی انسان به خداوند و فاصله گرفتن از دنیا و لذات آن در بیش از مقدار لازم و ضروری.

 

8. تقویت اعتقاد به امامت و ولایت: از بزرگ ترین آثار و برکات حج این است که اعتقاد به امامت و ولایت امامان معصوم علیهم السلام تقویت و ریشه های آن محکم می گردد. به این جهت، در زمان حضور امامان معصوم علیهم السلام یکی از شرائط تکمیل حج این بوده که مردم به ملاقات امام خویش بشتابند و ضمن تجدید بیعت از خرمن معارف الهی آنها توشه ها برگیرند.

 

امام باقر علیه السلام در حدیثی حکمت و فلسفه حج را چنین بیان فرمود: «إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَیَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَأْتُوننَا فَیُخْبِرُونَا بِوَلَایَتِهِمْ وَ یَعْرِضُوا عَلَیْنَا نصْرتَهُمْ؛ همانا به مردم دستور داده شد که نزد این سنگها (کعبه) بیایند و دور آن طواف کنند. آن گاه نزد ما آیند و ما را از ولایتشان خبر دهند و یاری خود را بر ما عرضه کنند.»

 

حدیث فوق یکی از مهم ترین آثار و برکات حج و شاخص ترین فلسفه آن را تقویت امامت می داند.

 

ممکن است به ذهن برسد که در دوران معاصر این اثر و حکمت منتفی است؛ چون امام زمان علیه السلام از انظار غائب است و دیدار و ملاقات و تجدید عهد با او امکان ندارد. در پاسخ باید گفت: اولاً، این گونه نیست که راه دیدار امام زمان علیه السلام در زمان غیبت کاملاً مسدود باشد و چنان که در بخش بعدی خواهیم گفت: ملاقات حضرت برای برخی افراد میسر است.

 

ثانیا، اگر دستمان از زیارت امام غائب کوتاه است، وظیفه داریم به زیارت قبور امامان بقیع بشتابیم و با کسب آگاهی از مقام و منزلت آنان و فراگیری سخنانشان ـ که در منابع حدیثی موجود است ـ و گریه و زاری به خاطر مظلومیت امامان بقیع، ره توشه های گرانسنگی برگیریم و با ارواح پاک آنها تجدید عهد کنیم و اظهار نماییم که تا آخرین لحظه حیات خویش، بر اعتقاد به امامت شما پای می فشاریم و اگر دوران ظهور امام غائب قسمت و نصیب ما گردد، تا آخرین لحظه توانمان از یاری و نصرت آن حضرت کوتاهی نمی کنیم.

 

با توجه به این نکته است که امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: «أَتِمُّوا بِرَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حَجَّکُمْ إِذَا خَرَجْتُمْ إِلَی بَیْتِ اللَّهِ فَإِنَّ تَرْکَهُ جَفَاءٌ وَ بِذَلِکَ أُمِرْتُمْ وَ أَتِمُّوا بِالْقُبُورِ الَّتِی أَلْزَمَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَقَّهَا وَ زِیَارَتَهَا وَ اطْلُبُوا الرِّزْقَ عِنْدَهَا؛ هر گاه به [زیارت] خانه خدا می روید، با [زیارت مرقد] رسول خدا صلی الله علیه و آله حج خویش را کامل کنید! پس به راستی ترک زیارت مرقد رسول خدا صلی الله علیه و آله جفا است [در حق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ] و به این امر دستور داده شده اید و کامل کنید [حج خویش را [با [زیارت] قبور کسانی که خداوند حق آنها و زیارت آنان را بر شما لازم شمرده است و در نزد آن [از خداوند] طلب روزی کنید!»

 

یقینا منظور از زیارت قبوری که حق آنها بر مردم لازم شمرده شده است، امامان معصوم علیهم السلام مخصوصا ائمه بقیع می باشد؛ البته ممکن است از این روایت استفاده شود که زیارت قبور معصومان علیهم السلام شرط کمال حج است؛ چنان که در بین متدینان رسم است بعد از زیارت خانه خدا و مدینه منوره به زیارت امام هشتم، علی بن موسی علیه السلام در خراسان می شتابند و در صورت امکان و باز بودن راه، به زیارت قبور امامان در عراق، یعنی از بزرگ ترین آثار و برکات حج این است که اعتقاد به امامت و ولایت امامان معصوم علیهم السلام تقویت و ریشه های آن محکم می گردد.

 

نجف و کربلا و کاظمین و سامراء نیز می روند و این گونه حج خویش را تکمیل می کنند.

 

9. دیدار امام زمان علیه السلام : خود دیدار امام زمان علیه السلام در هر زمان، قطع نظر از تجدید عهد و تحکیم اعتقاد به امامت، از شرائط کمال حج و از آثار و برکات آن دانسته شده است؛ چنان که امام باقر علیه السلام فرمود: «تَمَامُ الْحَجِّ لِقَاءُ الْإِمَامِ؛ تمام کردن حج، ملاقات کردن امام [هر زمان] است.» و این دیدار در دوران غیبت به دو صورت میسر است:

 

1. به صورت ناشناس: چرا که امام زمان علیه السلام هر سال در مراسم حج شرکت می فرماید. امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: «یَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ فَیَشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَیَرَاهُمْ وَ لَا یَرَوْنَهُ؛ [زمانی بیاید که] مردم امامشان را نبینند، پس امام آنها در موسم [حج] حضور می یابد و او مردم را می بیند، ولی مردم او را [به گونه ای که بشناسند] نبینند.»

 

2. به صورت تشرف به محضر امام: راه دوم که البته بر روی همه به شرط لیاقت باز است، این است که زائری حضورا به محضر آن قطب عالم امکان برسد و حج خویش را از این طریق تمام نماید. این گونه افراد نادرند، ولی در طول تاریخ برگزاری حج در دوران غیبت، فرد یا افرادی بوده اند که به این فیض عظمی رسیده اند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی عصر امروز در دیدار عبداللطیف رشید رئیس جمهور عراق و هیأت همراه با تاکید بر اینکه پیشرفت، سعادت، استقلال و اعتلای عراق برای جمهوری اسلامی ایران بسیار مهم است، گفتند: گسترش همکاری‌های دو جانبه و اجرایی شدن توافق‌های انجام شده، به نفع هردو کشور است.

ایشان افزودند: جمهوری اسلامی ایران در کنار عراق و آرزوی ما پیشرفت عراق است.

رهبر انقلاب اسلامی لازمه گسترش همکاری‌ها را پیگیری جدی توافق‌های انجام شده به‌ویژه توافق‌های امنیتی و اقتصادی اخیر دانستند و خاطرنشان کردند: گسترش روابط میان ایران و عراق و تعمیق آن، دشمنان قوی دارد و اگر پیوندهای تاریخی و اعتقادی مستحکم میان دو کشور وجود نداشت، وضعیت روابط شاید به شرایط دوران صدام باز می‌گشت.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به بزرگواری مردم عراق در پذیرایی از زائران ایرانی در ایام اربعین و غیر اربعین به‌رغم هشت سال جنگ میان دو کشور گفتند: معنای چنین پدیده بسیار مهمی این است که عوامل اتحادی میان دو ملت و دو کشور وجود دارد که عوامل سیاسی خارجی نمی‌توانند بر آنها اثر بگذارند، بنابراین باید از این فرصت جهت تعمیق بیشتر روابط استفاده شود و برای استمرار آن نیز مراقبت و هوشیاری جدی وجود داشته باشد.

ایشان با ابراز رضایت از وضعیت موجودِ حکومت و دولت عراق، آن را نتیجه اتحاد مردم و گروه‌های عراقی برشمردند و خاطرنشان کردند: عراق دارای شخصیت‌ها و فکرهای خوب و جوانان پرانگیزه و پرتحرکی است که باید از این ثروت ملی استفاده و زمینه‌های این اتحاد حفظ شود.

رهبر انقلاب اسلامی با تاکید براینکه آمریکایی‌ها دوست عراق نیستند، افزودند: آمریکایی‌ها با هیچکس دوستی ندارند و حتی به دوستان اروپایی خود هم وفادار نیستند.
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تاکید کردند: حتی حضور یک امریکایی هم در عراق زیاد است.

در این دیدار که حجت‌الاسلام والمسلمین رئیسی رئیس جمهور نیز حضور داشت، آقای عبداللطیف رشید رئیس جمهور عراق با ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر انقلاب اسلامی، گفت: روابط ما با جمهوری اسلامی ایران، یک روابط مستمر و مستحکم و در ابعاد و زمینه‌های مختلف است.

وی با اشاره به دیدارها و گفتگوهای خود با مقامات ایران افزود: تمام تلاش عراق تعمیق روابط با ایران و اجرایی کردن برخی مسائل باقیمانده میان دوکشور است.

رئیس جمهور عراق همچنین از کمک‌ها و حمایت‌های دولت و ملت ایران در دوران‌های مختلف به‌ویژه در مبارزه با تروریسم قدردانی کرد.