emamian

emamian

مولوی نذیر احمد سلامی اظهار داشت: هر انسانی که سعی کند خود را به خداوند شبیه تر و نزدیک تر کند و در تلاش برای رسیدن به او باشد در دنیا بعد از وفاتش ماندگارتر خواهد بود.

وی افزود: امام حسین علیه السلام از شخصیتهای والای تاریخی و دینی می باشد که شایستگی های خود را از مکتب رسول خدا صلی الله علیه و آله کسب کرده بود و در راه خداوند متعال هم خرج کرد.

مولوی سلامی بیان کرد: ماندگاری و زنده بودن نام و یاد امام حسین بعد از ۱۴۰۰ سال به دلیل خرج کردن آن شایستگی ها در راه خداوند است.

نماینده اهل سنت در مجلس خبرگان رهبری گفت: امام حسین علیه السلام به دلیل هدف والایی که داشت جان خود و فرزندانش را در راه خدا فدا کرد.

مولوی سلامی خاطرنشان کرد: امام حسین علیه السلام با هدف حفظ کیان اسلام این فداکاری را انجام داد.

وی تصریح کرد: امام حسین علیه السلام نه تنها فقط برای مسلمان ها بلکه الگویی برای کل بشریت است؛ زیرا غیر مسلمانان هم به او ارادت دارند.

مولوی سلامی ابراز داشت: یکی از پیام های مهم امام حسین علیه السلام برای جوانان آن است که منفعت دین و رضای پروردگار را بر منفعت های شخصی خود مقدم بدانند.

1-مقاومت تنها راه آزادسازی فلسطین: سخنرانی امروز نصرالله در حالی انجام شد که طی روزهای اخیر غزه شاهد حملات رژیم صهیونیستی و البته واکنش مقاومت فلسطین بود. همین باعث شد که دبیرکل حزب الله محور نخست سخنرانی عاشورایی خود را به این موضوع اختصاص دهد. مهمترین پیام این بخش از سخنان سید مقاومت، تاکید بر این گزاره بود که «تنها راه آزادسازی فلسطین مقاومت است». اشاره به این واقعیت که طی سال‌های اخیر هیچ یک از روندهای سیاسی و دیپلماتیک در موضوع فلسطین نتوانسته حقوق فلسطینیان را تضمین کند و باعث توقف اشغالگری رژیم صهیونیستی شود. این در حالی است که تنها عامل بازدارنده و ضربه زننده به رژیم صهیونیستی قدرت مبارزاتی گروه‌های مقاومت فلسطین بوده است. حملات موشکی اخیر «جهاد اسلامی» به عمق مناطق اشغالی که در پاسخ به حملات رژیم صهیونیستی صورت گرفت  و توان سامانه پدافندی «گنبد آهنین» را زیر سوال برد، نیز شاهدی بر این مدعاست.

2-خیانت حاکمان بحرین: محور دوم سخنان نصرالله، تحولات بحرین و به طور مشخص اقدام اخیر نظام حاکم بر این کشور در جلوگیری از اهتزاز پرچم های سیاه عزاداری شیعیان بحرین به مناسبت ایام شهادت امام حسین (ع) بود. نصرالله این رفتار نظام بحرین را در کنار عادی سازی روابط این کشور با رژیم صهیونیستی قرار دارد و حاکمان این کشور را «فاسد» و «خائن» خواند. به نظر می رسد حاکمان بحرین که فاقد مشروعیت و پشتیبانی اکثریت این کشور هستند، برای جبران این خلأ به سراغ اقداماتی چون عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی رفته‌اند.

3-عراق نیازمند حکمت: محور مهم دیگر سخنرانی سیدحسن الله تحولات عراق بود. از پاییز سال گذشته که انتخابات پارلمانی در این کشور برگزار شد، گروه‌های سیاسی این کشور نتوانسته‌اند دولت را تشکیل دهند. طی روزهای اخیر کشمکش‌های سیاسی شدت بیشتری گرفت و به خیابان و صحن پارلمان نیز کشیده شد. این در حالی است که بسیاری معتقدند عراق امروز بیش از هر زمانی نیازمند دوری از تنش‌ها و وحدت گروه های سیاسی این کشور است. در این زمینه سیدحسن نصرالله نیز بدون نام بردن از شخص یا جریان سیاسی خاصی در عراق ابراز امیدواری کرد که «همه عزیزان» در عراق بتوانند «حکیمانه» رفتار کنند تا عراق را از وضعیت کنونی و برای «رویارویی با مسائل بزرگتر» نجات دهند.  

4-محاصره مقاومت، نتیجه شکست در جنگ: باریکه غزه پانزده سال است که در محاصره رژیم صهیونیستی است. یمن نیز هفت سال است که دچار رنج ناشی از محاصره عربستان سعودی است. سوریه نیز پس از سال‌ها جنگ داخلی، با تحریم و محاصره کشورهای غربی و در راس آن ایالات متحده قرار دارد. نصرالله در سخنرانی عاشورایی خود با اشاره به این محاصره ها، دلیل آن را ناکامی دشمن در مواجهه با در جنگ‌ها دانست. به عبارت دیگر وقتی دشمن در عرصه نبرد نظامی موفق به پیاده سازی اهداف خود نمی شود سراغ راهکارهای نرم چون تحریم و فشار می‌شود. هر چند که به نظر می رسد این سیاست تحریم و محاصره به رغم فشارهایی که به ملت‌های منطقه آورده است، نتوانسته اهداف مدنظر را محقق کند.

5-ایران، قلب محور مقاومت: محور مهم دیگر سخنرانی عاشورایی سید مقاومت به جایگاه جمهوری اسلامی ایران اشاره داشت. نصرالله، ایران را «قلب محور مقاومت» دانست. اشاره نصرالله به محوری است که طی سال‌های اخیر شکل و قوام یافته است و کارویژه اصلی آن مبارزه با مداخلات خارجی و رژیم صهیونیستی است. ستون اصلی این محور و به تعبیر نصرالله قلب آن، ایران است و به همین دلیل نیز ایران طی سال های اخیر با شدیدترین فشارها و تحریم ها از سوی غرب روبرو شده است. هرچند که این محور همچنان به عنوان جریان اصلی مبارزه با مداخلات خارجی در حال  تحکیم موقعیت خود است.

6-قطع دست تجاوزگران به ثروت های لبنان: اما محور اصلی و نهایی سخنان امروز دبیرکل حزب الله لبنان مربوط به تحولات این کشور و در صدر آنها رویدادهای مرتبط با مناقشه گازی این کشور با رژیم صهیونیستی اختصاص داشت. خرداد ماه امسال بود که حزب الله لبنان در واکنش به اقدام رژیم صهیونیستی در ارسال کشتی حفاری به میدان گازی «کاریش» در دریای مدیترانه پیش از نهایی شدن مذاکرات ترسیم مرزها بین لبنان و این رژیم، سه پهپاد شناسایی را بر فراز این میدان به پرواز درآورد و متعاقب آن دبیرکل حزب الله هشدار داد که مقاومت اجازه نخواهد داد رژیم صهیونیستی به صورت یکطرفه از منابع انرژی این منطقه بهره برداری کند و لبنان از این روند بی نصیب بماند.

سید مقاومت امروز در سخنرانی عاشورایی خود نیز بار دیگر بر حفظ حقوق لبنان در بهره برداری از منابع انرژی تاکید و تصریح کرد که « دست کسانی که به ثروت لبنان دست درازی کنند را قطع می‌کنیم». به نظر می رسد نصرالله با تاکید دوباره بر موضوع حق لبنان، درصدد تحکیم معادله قدرتی بود که پس از ارسال پهپادها و هشدار به رژیم صهیونیستی ایجاد شده بود تا از این طریق طرف لبنان در مذاکرات پیش روی خود با رژیم صهیونیستی با ابزار فشار موثری حضور یابد.

در نزدیکی مسجد الازهر یکی دیگر از مسجدهای فاطمی به نام مسجد الحسین قرار دارد که در سال 1154 هجری قمری ساخته شد.

 

اطلاعات تاریخی نشان می دهد که گچبری مناره های مسجد الحسین مربوط به قرن چهاردهم است و بقیه در سال 1874 پس از بازدید سلطان عثمانی بازسازی شد.

 

سلطان عثمانی دستور داد که ستون های مرمری از استانبول به مصر منتقل شده و در مسجد به کار برده شوند.

 

همچنین قرار شد که کار بازسازی با نصب یک منبر چوبی تزئینی تکمیل شوند.

 

 

نام این مسجد ار نام امام حسین (ع) گرفته شده است .برخی روایت ها نشان می دهد که سر امام حسین (ع) پس از کشته شدن توسط امویان در سال 680 میلادی در مقبره سبز و نقره ای مسجد مدفون شد.

 

بر اساس این روایت ها سر امام حسین (ع) به قاهره برده شد و در این مسجد دفن شد.

 

اما روایت های دیگری نیز وجود دارند مبنی بر اینکه سر امام حسین (ع) در مسجد اموی در دمشق واقع در منطقه عسقلان دفن است.

 

برخی روایت ها نیز می گویند که  سر امام حسین (ع) به کربلای عراق بازگردانده شده و در آنجا همراه با پیکر مطهرش دفن شده است.

 

 

مسجد الحسین یکی از مقدس ترین مکان های اسلامی در مصر است. این مسجد منزلگاه معروفترین و قدیمی ترین نسخه های کامل قرآن کریم است.

 

مسجد راس الحسین در یکی از معروف ترین خیابان های قاهره در کنار بازار خان خلیلی قرار دارد. جاذبه های عظیم این مسجد بسیاری از گردشگران خارجی و زایران مسلمان را محو تماشای خود می کند.

 

هیچ منظره ای از قاهره بدون مناره ها و گنبدهای صدها مسجد که «راس الحسین» یکی از آنهاست کامل نمی شود

 

.

 

هر عبادتگاه  و مسجد در مصر داستانی برای گفتن دارد و بسیاری شاهد لحظاتی مهم در تاریخ مصر هستند.

ماموستا ملاقادر قادری، امام جمعه شهرستان پاوه در یادداشتی به واقعه عاشورا پرداخته است که در ادامه می خوانید:

ما و بزرگان ما از روز اول این حرکت را محکوم کرده‌ایم و الآن هم محکوم می‌کنیم چون معتقدیم روح پیامبر اسلام با این حادثه دچار ناراحتی شده است. یکی از زنان مدینه وقتی اسرا را به مدینه بردند چند بیت شعر سروده است که می‌گوید هنوز ۴۰ سال از رحلت پیامبر اسلام نگذشته است که شما این‌گونه روح این بزرگوار را آزرده‌خاطر کردید. چرا خون ۷۲ نفر از مخلصان دین را ریختید؟ چه جوابی در قیامت دارید؟
 
ماموستا مولوی کُرد از شاعران برجسته منطقه می‌فرماید: آگاه باش و قدر اهل‌بیت رسول الله را بدان، دشمنی با آن‌ها نشانۀ نفاق و دوستی با آن‌ها نشانۀ ایمان است. ایمان بدون دوستی آل پیغمبر به دل هیچ‌کسی گذر نمی‌کند.
 
ما اهل سنت و جماعت برای خانوادۀ پیامبر بزرگوار احترام قائلیم؛ اما در ایام عاشورا مانند اهل تشیع تعزیه و سینه‌زنی نداریم چه‌بسا از برادران اهل تشیع نسبت به اهل‌بیت محبت بیشتری داشته باشیم ولی در ابراز این محبت هر یک از ما نوعی عمل می‌کنیم، خداوند از همه ما قبول فرماید.
 
امام حسین(ع) فرزند امام علی (ع) و فاطمه زهرا (ع) است. در سال چهارم هجری متولد شده و پیامبر عزیز ما (ص) خود برایش مراسم هفته گرفته و ایشان را حسین نام نهاده و وی را نور چشم خود معرفی کرده و در نزد رسول الله(ص) صاحب احترام بوده است بطوریکه در حدیثی می‌فرمایند: «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً» حسین از من و من از حسینم. کسی که حسین را دوست دارد خداوند او را دوست می‌دارد.
 
امام حسین (ع) در بیت نبوت و خلافت و امامت بزرگ شد او یکی از اصحاب پرورش‌یافته دست رسول الله (ص) بود. یکی از علمای ما می‌فرماید: «کانَ فاضِلاً دَیِّناً کَثِرَالصَّلاةِ والصَوْمِ و....»
 
پیامبر بزرگوار ما در مقدمه سال ۱۱ هجری از دنیا رفت. ابوبکر و عمر و عثمان و علی (رضی‌الله‌عنهم) نزدیک به ۴۰ سال بعد از پیامبر اسلام (ص) مملکت را اداره کردند و در حد توان مسیر پیامبر اسلام را ادامه دادند. بعد از شهادت امام علی (ع) قدرت به دست بنی‌امیه در شام افتاد.
 
در سال ۶۰ هجری کرسی خلافت به دست شخصی به نام یزید بن معاویه بن ابوسفیان افتاد. یزید حقیقتاً خوب نبود و دور و نزدیک می‌دانستند او فردی بدنام است ولی طوعاً و کرهاً و به زور جمعی با یزید بیعت کردند.
 
حسین بن علی(ع) و سه نفر از اصحاب پیامبر بزرگوار به نام‌های عبدالله بن عمر، عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابوبکر که در مدرسۀ رسول الله (ص) درس خوانده بودند و نمی‌توانستند ناحق را قبول کنند در مقابل این انتخاب ایستادند و گفتند: یزید شایستگی این جایگاه را ندارد و دین اسلام را از بین می‌برد.
 
یزید نامه‌ای به ولید بن عتبه فرماندار مدینه فرستاد و گفت: باید این چهار نفر را شبانه دعوت نموده و از آنان بیعت بگیرد. ولید یک شب این چهار نفر را دعوت کرد و گفت: باید با یزید بیعت کنید ولی آنها حاضر به بیعت نشدند بعضی از آن‌ها مثل امام حسین بن علی و عبدالله بن زبیر تند برخورد کردند اما عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابوبکر آرام برخورد کردند.
 
امام حسین(ع) زیر بار این بیعت نرفت و خطاب به فرماندار مدینه گفت: فردا جوابت را خواهم داد. فردای همان شب مدینه را ترک و به سمت مکه به راه افتاد و سپس کم‌کم خانواده و اهل‌بیتش از مدینه هجرت و به مکه رفتند. مدتی در مکه بودند اهل کوفه برای آن‌ها نامه نوشتند و گفتد: «یا ابن علی» ای فرزند امام علی (ع) کوفه محل زندگی پدر عزیزت بوده است. ما اهل کوفه از شما می‌خواهیم به کوفه بیایی.
 
امام حسین (ع) همراه جمعی که حدوداً بین ۷۰ تا ۸۰ نفر بودند از مکه به‌سوی عراق به راه افتادند. در مسیر دوستان زیادی را دید که او را از رفتن به کوفه بر حذر داشتند. بعضی می‌گفتند: مردم عراق دل‌هایشان با اهل‌بیت است اما شمشیرهایشان برای بنی‌امیه کار می‌کند. امام در جواب می‌فرمود: «هیهاتَ مِنَّا الذِّلة» من زیر بار ذلت نمی‌روم. دین جدم در خطر است و من برای نصرت دین جدم می‌روم و هر چه پیش بیاید، قبول می‌کنم.
 
سپاه یزید در دشت کربلا جلوی امام حسین (ع) و یارانش را گرفتند و از اهل‌بیت رسول الله (ص) و یاران نزدیک به اهل‌بیت آن حضرت، ۷۲ نفر و در رأس آن‌ها امام حسین (ع) را مظلومانه شهید کردند و سر امام حسین(ع) را از تن او جدا کردند و سر بریده‌اش را به شام نزد یزید بردند. من مطمئنم پیامبر بزرگوار با این حادثه عزادار شده است و ما هم تنها می‌توانیم بگوییم «فإِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»

در همایش بین المللی «واقعه عاشورا از نگاه اهل‌سنت»ده علت اصلی قیام امام حسین علیه السلام بر علیه یزید را برشمرد:

1- ترویج قانون قرآن کریم و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله
2- اقامه عدل و انصاف در سرزمین اسلام
3- بر پا کردن خلافت اسلامی و مبارزه با ملوکیت و بدعات
4- درس نهراسیدن از قلدران و زورگویان زمان
5- قربانی دادن در مسیر اعلاء کلمة الله
6- امربالمعروف و نهی عن المنکر
7- ایمان به پیروزی حق علیه باطل
8- خوف غیر الله را به دل راه ندادن
9- اعتماد به خداوند متعال در زمان قلت افراد
10- توجه به قانون «اذکر الله» در هر حالت زندگی

پنج شنبه, 20 مرداد 1401 19:48

بدن انسان در قیامت چه خواهد شد؟

- سؤال

از دیدگاه قرآن آیا انسان در قیامت با همین اعضای بدنش محشور می شود؟

 

- پاسخ

برای روشن شدن پاسخ لازم است نحوه حشر و قیامت انسان به طوری که در آموزه های وحیانی (قرآن و روایات) آمده طرح و تبیین شود: آنچه از ظواهر قرآن و روایات به دست می آید، این است که انسان در قیامت با روح، بدن و اعضایی که در دنیا دارد وارد محشر می شود و معاد نه تنها روحانی بلکه جسمانی هم می باشد، و مراد از معاد جسمانی این نیست که تنها جسم در جهان دیگر بازگشت کند بلکه مراد این است که روح و جسم با هم مبعوث می شوند.

عقیده علمای بزرگ اسلام با استناد به قرآن و روایات این است که معاد در هر دو جنبه روحانی و جسمانی صورت می گیرد یعنی همان جسمی که خاک و متلاشی گشته، به فرمان خدا جمع آوری می شود. لباس و حیات نوینی بر آن می پوشاند و این عقیده ای است که از آیات قرآن گرفته شده است.[۱]

مثلاً قرآن کریم می گوید: «گفتند آیا هنگامی که ما استخوان های پوسیده و خاک های پراکنده می شویم، آیا بار دیگر آفرینش تازه ای خواهیم یافت؟ آیا ندیدند خدایی که آسمان ها و زمین را آفرید قادر است مثل آنها را بیافریند»[۲] و در سوره یس فرمود: «و ضرب لنا مثلاً و نَسِیَ خلقه، قال مَن یحیی العِظام و هی رمیم قل یحییها الذّی انشاها اوّل مرّةٍ و هو بکل خلقٍ علیمٍ»[۳] یعنی برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت؟ چه کسی این استخوان ها را زنده می کند در حالی که پوسیده است؟ بگو: همان کسی آن را زنده می کند که نخستین بار آن را آفرید، و او به هر مخلوقی آگاه است.

این گونه آیات همه ناظر به این است که انسان با روح و بدن و اعضاء خود در قیامت حاضر می شود.[۴] یعنی انسان در قیامت، با همان دست و چشم و اعضاء دیگر خود که در دنیا دارد، وارد محشر می شود، لذا بعضی از علما گفته اند: «بدون شک هر جا قرآن سخن از بازگشت انسان ها و رستاخیز به میان آورده، منظور بازگشت این انسان با روح و جسم در آن جهان است و آنها که معاد را منحصر به جنبة روحانی آن کرده اند و تنها قایل به بقای ارواحند به هیچ وجه آیات قرآن را مورد بررسی قرار نداده اند، مثلاً در قرآن آمده که: و انّ الساعة آتیتةٌ لاریب فیها و انّ الله یبعث من فی القبور»[۵] یعنی در پدید آمدن رستاخیز شکی نیست و خداوند تمام کسانی را که در قبرها آرمیده اند زنده می کند.

در این آیه به روشنی سخن از خروج بدن و جسم از قبرها به میان آمده است. زیرا روح در قبر نمی باشد بلکه اجسام و بدن ها در قبرند اما در قیامت از قبر بیرون می آیند و طبیعی است که جسم با همان هیئت دنیایی و اعضاء خود بیرون می آیند.[۶] پس اعضای بدن با همان صورت جسمانی خود ، همراه بدن در قیامت محشور می شوند.

 

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. مصباح، محمد تقی، آموزش عقاید، ج ۳، نشر سازمان تبلیغات ۱۳۷۶ ش.

۲. امام خمینی، معاد از دیدگاه امام خمینی، نشر مؤسسه آثار امام، ۱۳۷۸ ش.

 

پی نوشت ها:

[۱] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۹ ش، ج ۱۸، ص ۴۸۸.

[۲] . اسراء/ ۹۸ و ۹۹.

[۳] . یس/ ۷۸ و ۷۹.

[۴] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، نشر پیشین، ج ۱۲، ص ۳۰۱.

[۵] . حج/ ۷.

[۶] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، نشر پیشین، ج ۱۴، ص ۲۵.

یکی از سؤالاتی که به انتشار پاسخ آن خواهیم پرداخت، این پرسش است که: «لقب باب الحوائج را چه کسی به باب‌ الحوائجین داده‌ است؟» که در ادامه، پاسخ آن را مشاهده خواهید کرد:

 

حوائج جمع حاجه یا حائجه به معنی نیاز و خواسته است و باب الحوائج یعنی کسی که برای برآورده شدن نیازها و خواسته‌ها به او متوسل می‌شوند و نا امید بر نمی‌گردند.[۱]


حضرت امام کاظم ـ علیه السّلام ـ و حضرت ابوالفضل العباس ـ علیه السّلام ـ به این لقب در میان مردم مشهور شده‌اند هم چنانکه در برخی کتب به این مطلب اشاره شده است. در مورد امام کاظم ـ علیه السّلام ـ صاحب شرح منهاج الکرامه از ابن جوزی نقل می‌کند: ...
... و هو المعروف بباب الحوائج لانه ما خاب المتوسل به فی قضاء حاجته قطّ[۲]
یعنی (امام کاظم ـ علیه السّلام ـ ) به باب الحوائج معروف هستند برای اینکه هیچ توسل کننده‌ای در برآورده شدن خواسته‌اش از ایشان نا امید نشده است.


و صاحب شرح احقاق الحق از ابن صالحه نقل می‌کند.
... و یعرف بالعراق بباب الحوائج الی الله لنحج مطالب المتوسلین الی الله تعالی به[۳] یعنی حضرت امام کاظم ـ علیه السّلام ـ در عراق به باب الحوائج مشهور است به خاطر برآورده شدن خواسته‌های متوسلین به ایشان به سوی خدای تعالی.


و در مورد حضرت ابوالفضل العباس ـ علیه السّلام ـ صاحب کتاب شهدای اهل بیت نقل می‌کند: «... و هو من اکثر القابه شیوعا و انتشاراً بین الناس فقد آمنوا و ایقنوا انّه ما قصده ذو حاجةٍ بنیةٍ خالصه الاّ قضی الله حاجته یعنی: لقب باب الحوائج از شایع‌ترین و مشهورترین لقب‌های ایشان است بین مردم و به تحقیق می‌دانند و یقین دارند که هیچ حاجت‌مندی با نیت خالص به ایشان مراجعه نکرده مگر اینکه خدا حاجتش را برآورده کرده است.»[۴]


و هیچ روایتی پیدا نکردیم که یکی از معصومین ـ علیهم السّلام ـ این لقب را مختص به امام کاظم ـ علیه السّلام ـ و حضرت ابوالفضل ـ علیه السلام ـ کرده باشند؛ بلکه این القاب از طرف مردم به خاطر رفع حوائج‌شان از آن حضرات درباره آنها شهرت یافته؛ ولی باید گفت طبق برخی روایات که اهل سنت هم نقل کرده‌اند این لقب را خدای تعالی به اهل بیت ـ صلوات الله علیهم ـ داده است و حتی پیامبرانش را توسط اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ نجات داده است مثل حضرت آدم و حضرت نوح ـ علی نبینا و آله و علیهما السّلام ـ و سایر پیامبران ـ علیهم السّلام ـ . ما فقط به یکی دو نمونه از این روایات اکتفا می‌کنیم.


علامه امینی ـ رحمة الله علیه ـ در الغدیر از فرائد السمطین در ضمن روایت مفصّلی از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نقل می‌کند که خدای تعالی به حضرت آدم ـ علیه السّلام ـ فرمود:
... یا آدم هؤلاء صفوتی بهم انجیهم و بهم اهلکهم فاذا کان لک الی حاجةٌ فبهؤلاء توسَّل فقال النبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ ... فمن کان الی الله حاجة فلیسأل بنا اهل البیت.[۵] یعنی: یا آدم اینها برگزیدگان من هستند و به ایشان نجات می‌دهم و به ایشان هلاک می‌کنم آنها را و اگر حاجتی از من داشتی به ایشان توسل کن.
همچنان که معلوم شد خدای تبارک و تعالی در این روایت صراحتاً به پیامبرش می‌فرماید: اگر حاجتی از من داشتی به ایشان متوسل شو.


و در مورد حضرت نوح صاحب شرح احقاق الحق نقل می‌کند از رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ بعد از اینکه حضرت نوح ـ سلام الله علیها ـ کشتی را ساخت و میخ‌ها را به کشتی زد پنج میخ به نام پنج تن به کشتی زد که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در آخر این روایت مفصل فرموده‌اند:
و حملناه علی ذات الواح و دسر: سوره قمر، آیه ۱۳.
الالواح خشب السفینه و نحن الدسر و لولانا ما سارت السفینه باهلها.[۶]
منظور از الواح چوبهای کشتی هستند و منظور از الدسر در آیه شریفه ما هستیم و اگر ما نبودیم کشتی سرنشینانش را حرکت نمی‌داد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱ـ زندگانی امام کاظم، نویسنده:سید کاظم ارفع.
۲ـ زندگانی قمر بنی هاشم، (چهره درخشان) نویسنده:علی ربانی.

پی نوشت ها:
[۱] . ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث ، چاپ اول، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۱۹۲.
[۲] . میلانی، سید علی حسینی، شرح منهاج الکرامه، ص۱۷۰، به نقل از ابن الجوزی.
[۳] . مرعشی نجفی، سید شهاب الدین، شرح احقاق الحق، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، ج۱۲، ص۳۰۰، از مطالب السول ابن طلحه.
[۴] . شاکری، حاج حسین، شهداء اهل البیت (قمر بنی هاشم)، ستاره، چاپ اول، ۱۴۲۰ق، ص۲۲،
[۵] . الغدیر، ج۲، ص۳۰۰، به نقل از: فرائد السمطین، بیروت، نشر و چاپ دارالکتب العربی، ۱۳۷۹.
[۶] . شرح احقاق الحق، ج۹، ص۲۰۵. به نقل از سیوطی.

پنج شنبه, 20 مرداد 1401 19:43

آخرین وصیت امام سجاد (علیه السلام)

امام باقر علیه‏ السلام می‏ فرماید:

هنگامی که پدرم در حال وفات بود، مرا به سینه‏ اش چسباند و فرمود: وصیت می‏کنم تو را به آنچه که پدرم در حین وفات، مرا به آن وصیت کرد، وصیت می‏ کنم: در مسیر حق، صبر و استقامت داشته باش، گرچه حق تلخ است. [۱] .



پی نوشت:
[۱] وسایل الشیعه، ج ۱۱، ص ۱۸۷.

 

حجت الاسلام والمسلمین رضا محمدی شاهرودی در سومین قسمت از مجموعه برنامه «حسینیه پاسخ» که از سوی تلویزیون اینترنتی پاسخ وابسته به مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه تولید و پخش شد، دلایل پویایی، اثرگذاری و ماندگاری واقعه عاشورا پرداخت و گفت: وقایع مختلفی همچون واقعه حرّه تا قبل از عاشورا نیز اتفاق افتاده است، اما هیچکدام همچون قیام امام حسین(ع) در تاریخ اثرگذار نبود. پاسخگویی با حسن نظر و دقیق به شبهاتی که در رابطه با این واقعه تاریخی مطرح می شود می تواند بر اثرگذاری آن بر نسل بشر بیافزاید.

وی افزود: یکی از شبهاتی که مطرح می شود درباره پوشش و حجاب خانم های کاروان عاشوراست. برخی می گویند چگونه ممکن است لباس های شخصیت هایی همچون حضرت زینب سلام الله علیها را در اسارت و بردن ایشان به سمت شام به غارت برده باشند؟

استاد حوزه و دانشگاه خاطرنشان کرد: نکته ای که در اینجا مهم است و باید آن را مورد توجه قرار داد این است که همه حقایق واقعه عاشورا نباید به صورت باز و در بین عامه مردم بیان شود؛ به اصطلاح بیان مکشوف همه جزئیات واقعه عاشورا مصلحت نیست.

وی بکاء و اشک ریختن برای امام حسین(ع) و یارانش را چیزی غیراصل دانست و گفت: در برگزاری مراسم عزاداری عاشورا تباکی هدف و اصل است و ما نباید برای ایجاد بکاء دست به هر اقدامی بزنیم و تا جایی پیش برویم که حتی به دروغ گفتن و یا پایین آوردن شأن اهل بیت(ع) متوسل شویم.

حجت الاسلام والمسلمین محمدی ایجاد غصه و نفس مهموم را در عزاداری برای امام حسین(ع) کافی برشمرد و تصریح کرد: اینکه ما بخواهیم با پر و بال دادن و گاهی با دروغ گفتن به گریه و اشک برسیم، مورد تأیید عقل و شرع نبوده و اهل بیت(ع) این کار را از ما نمی پسندند.

وی با اشاره به غارت گری خیمه ها توسط دشمنان سیدالشهدا(ع) پس از واقعه عاشورا افزود: بعد از شهادت آقا سیدالشهدا(ع) خیمه ها را غارت کردند و خود افراد غارتگر نیز از این کار شرم داشتند؛ فاطمه بنت حسین نقل می کند که داشت اموال خیمه ها را غارت می کرد و مثل باران گریه می کرد. به او گفتند پس چرا داری گریه می کنی؟ گفت چگونه گریه نکنم وقتی دارم دختران پیامبر را غارت می کنم؟ گفتند خب غارت نکن. گفت اگر من غارت نکنم دیگران غارت می نمایند.

این کارشناس دینی بیان داشت: در این که غارت کرده اند شکی نیست. بسیاری از افرادی که به کربلا آمده بودند برای همین غارت و دزدی اموال آمده بودند. پس از انجام این غارت و پرخاش حضرت زینب(س) نسبت به عمر بن سعد او دستور داد اموال به غارت رفته را برگردانند، اما هیچکدام از آن اموال بازگردانده نشد.

وی گفت: پس از غارت اموال، لباس های نامناسب و مندرسی که در شأن اهل بیت(ع) نبود به آن ها داده شد. از این به بعد اهل بیت(ع) پوشش داشتند اما پوششی که در شأن آن ها نبود.

حجت الاسلام والمسلمین محمدی اظهار کرد: حجاب نداشتن اهل بیت(ع) در واقعه عاشورا و در اثر غارت گری صحت ندارد و اگر هم یک لحظه این اتفاق افتاده است بلافاصله پوشش صورت گرفته و در مسیر کوفه و شام اهل بیت(ع) پوشش داشته اند.

وی با اشاره به نقل ام ایمن در زمان بستری بودن امیرالمؤمنین(ع) عنوان داشت: حضرت زینب(س) در زمانی که مولا علی(ع) ضربت خورده بودند نزد ایشان آمده و عرض کردند که ام ایمن حدیثی را برای من نقل کرده است؛ حضرت علی(ع) فرمودند این حدیث درست است و من گویا می بینم که شما را در حالت اسارت به همین شهر کوفه وارد می کنند و شما به شدت نگرانید، اما دخترم آن زمانی که شما وارد کوفه می شوید خداوند در روی زمین بندگانی عزیزتر از شما نخواهد داشت و حفظ خواهید شد.

استاد حوزه و دانشگاه گفت: در تمام طول این مسیر خداوند اهل بیت(ع) را حفظ کرد و اتفاقی که موجب از بین رفتن شأن ایشان باشد وقوع نیافت.

وی ادامه داد: باید دانست که یزدیان هرچند انسان های خبیثی بودند اما ادعای مسلمانی داشته و می دانستند که این اسرا خاندان رسول الله(ص) هستند؛ دوماً ابهت و عظمت اهل بیت(ع) به هر حال آن ها را تحت تأثیر قرار می داد.

حجت الاسلام والمسلمین محمدی با اشاره صاحب کرامت بودن حضرت زینب(س) و امام زین العابدین(ع) خاطرنشان کرد: نکته دیگری که در این مورد وجود دارد این است که اگر در طول مسیر حادثه ای از سوی یزیدیان واقع می شد که موجب وهن اهل بیت(ع) بود، قطعاً امام می توانستند با نگاهی آنان را به سنگ تبدیل کنند.

وی گفت: با توجه به این نکته مهم ما در مقتل خوانی هایمان نباید شأن اهل بیت(ع) را پایین بیاوریم؛ مظلومیت بود، اما توأم با قدرت و عظمت اهل بیت(ع).

این کارشناس دینی بیان داشت: وقتی که به یکی از ائمه(ع) جسارت و اهانت می شود به یک نقاشی شیر گفته می شود که "یا اسدالله خذ عدوالله"؛ پس به دلیل وجود این قدرت و توان تصرف که در ائمه اطهار(ع) بوده است می توان به این نتیجه رسید که اگر در طول مسیر به خاندان پیامبر(ص) توهینی می شد چنین پاسخی در جواب به آن داده می شد و حال که چنین موردی در تاریخ ثبت نشده پس توهینی هم در کار نبوده است.

وی در پایان ضمن تأیید اینکه پس از به شهادت رسیدن امام حسین(ع) غارت اهل بیت(ع) اتفاق افتاده است، افزود: این غارت گری وجود داشته و دلیل بر مظلومیت اهل بیت(ع) است؛ اما با وجود این باید در ذکر مصیبت ها و مظلومیت ایشان دقت کرده و جایگاه و شأن آنان را حفظ نماییم تا از وهن اهل بیت(ع) جلوگیری کنیم.

در قرآن آمده است «لعنت کردن عمل زشتی است، پس چرا در زیارت عاشورا لعنت می‌فرستیم؟» که در پاسخ باید گفت:

 

توجه به چند نکته را برای رسیدن به پاسخ سؤال سودمند می باشد.

۱. اسلام دین جامعی است و تمام ابعاد آن را باید با هم بررسی کرد، نگرش به دیدگاه های اقتصادی آن بدون توجه به دیدگاه های سیاسی آن و یا مطالعه هر دو دیدگاه، بدون آموزه های اخلاقی یا حقوقی و دیگر ابعاد آن شایسته نیست، پس دستورات اخلاقی آن در پرتو دیگر ابعاد و هماهنگ با آنها معنی می یابند.

 

۲. برخی تعابیر اساساً خشن و تند نیست، بلکه بر اثر مرور زمان و یا در فرهنگ های غیر عربی چنین تلقی شده است.

 

۳. برخورد تند و خشن با انسان های لجوج که سد راه حرکت انسان ها به سوی کمال شده اند، برخوردی مناسب است؛ زیرا برخورد تند، شدیدتر از دستور جواز قتل انسان های متمرد نیست.(یعنی همچنانچه گاهی پزشک متخصص برای سرایت نکردن بیماری به دیگر اعضا، مجبور به قطع کردن عضوی از بیمار می شود ، در مسائل اعتقادی و اخلاقی نیز گاهی برای ریشه کن کردن فساد چاره ای جز برخورد وجود ندارد.)

 

۴. طبق تعلیمات اسلام، مسلمانان با همدیگر مهربان و در مقابل کفار و دشمنان دین هرچند در ظاهر اسلامی ، سرسخت و مقاومند:

« مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ...[۱] ؛ محمد ـ صلی الله علیه وآله ـ پیامبر خدا و پیروانش با کافران سخت در ستیزند و نسبت به یکدیگر رحیم و مهربان».

بنابراین یکی از فروع برجسته دین اسلام تولّی یعنی دوست داشتن دوستان خدا و تبرّی، یعنی دشمنی با دشمنان خداست. این دوستی و دشمنی به قدری اهمیت دارد که در برخی از احادیث به عنوان محکم ترین دستاویز ایمان به شمار آمده است.[۲]

 

بدین جهت قرآن می فرماید:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ... [۳] ؛ ای مؤمنان! دشمنان من و دشمان خود را به ولایت(دوستی) مگیرید؛شما با ایشان طرح دوستی و محبت می افکنید، در صورتی که آنها به این حقیقت که برای شما آمده، کفر می ورزند».

 

پی آمدهای منفی دوستی با کفار و دشمنان دین، سرّ مخالفت قرآن را روشن می سازداز جمله این پیامدها:

 

الف) از بین رفتن محبت الهی: دوستی با آنها منجر به علاقه قلبی می شود و قلبی که شیفته دشمنان خداست، نمی تواند محبت خدا را در خود جای دهد.

 

ب) زمینه ی سلطه کفار برمومنان: مؤمنان در برابر دشمنان دین، ذلیل می گردند و موجبات سلطه آنها بر مسلمانان فراهم می شود.

 

ج) سستی در جهاد : دوستی با کفارموجب سهل انگاری در جهاد علیه کفار و نارضایتی از جنگیدن با آنهاست.

 

د) تحمل نکردن ناملایمات : چنین کسی حاضر نیست در راه جهاد با کفار ـ که دوست شان دارد ـ رنج جنگیدن و سفر و گرسنگی و محرومیت را تحمل کند، پس کسی می تواند این ناملایمات را تحمل کند که به طور کلی رابطه اجتماعی خود را با آنان قطع کند.[۴]

 

۵. مفهوم لعن

لعن در اصل به معنای طرد و دور ساختنی است که آمیخته با خشم و غضب باشد، بنابراین لعن از ناحیه خداوند یعنی دور ساختن کسی را از رحمت خویش و از تمام مواهب و برکاتی که از ناحیه او به بندگان می رسد.[۵]

لعن، اعلان برائت و تبیین خط مشی اعتقادی و سیاسی است.

لعن بر کسانی است که دست خود و دیگران را از دست خداوند و دامان رهبران معصوم جدا کردند.

لعن ابراز تنفر از کسانی است که سد راه سعادت شده و دیگران را از کمال لایق انسانی محروم کردند.

در فرهنگ قرآن و زیارات، عوامل اصلی و فرعی این محرومیت مورد لعن قرار گرفته اند.[۶]

 

۶. افراد مورد لعن و خطابات تند در قرآن

یک : کافران.[۷]

دو : آزار دهندگان به خدا و پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ .[۸]

سه : کتمان کنندگان آیات و هدایت های الهی.[۹]

چهار : نسبت ناروا دهندگان به زنان و مردان شایسته.[۱۰]

پنج : دروغگویان.[۱۱]

شش : ستم کاران.[۱۲]

هفت : پیمان شکنان .[۱۳]

هشت : مفسدان فی الارض.[۱۴]

نه : ابلیس.[۱۵]

 

توضیح بیشتر درباره این گروه ها:

 

۱ ـ کافران

این گروه پیشوایان مبارزه با حق در هر زمانی هستند، در قرآن برای آنان درخواست لعن، مرگ و دوری از رحمت خداوند شده است: « وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلا مَا یُؤْمِنُونَ »[۱۶] ؛ «کافران گفتند قلب های قفل شده است ؛بلکه خداوند به سبب کفرشان آنها را لعن کرده است».

در آیه دیگر به کافرانی می گوید : « قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلا تُکَلِّمُونِ » ؛[۱۷] «بگو! دور شوید و با من سخن نگویید».

«اخسوا» که به صورت فعل امر است معمولا برای دور کردن سگ به کار می رود، و هر گاه در مورد انسانی گفته شود، به معنای پستی او و مستحق مجازات بودن اوست.[۱۸]

در دیگر آیه ای می فرماید : «.. قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» ؛[۱۹] «بگو! به واسطه این خشم خود بمیرید.بدرستی که خداوند از هر چه در سینه دارید ،آگاه است».

این آیه خطاب به کسانی است که در درون، نسبت به مؤمنان خشمگین هستند تا حدّی که از شدت خشم سرانگشتان خود را به دندان می گزند، اینان در ظاهر به خاطر نفوذ در بین مومنان طرح دوستی می ریزند، قرآن ضمن این که به مؤمنان می گوید: آنان را محرم اسرار خود نگیرید، به آنان می گوید: « قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ» ؛ «با همین خشمی که دارید بمیرید».[۲۰]

 

۲ ـ دروغگویان، ظالمان و آزاردهندگان خدا و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم

این گروه های سه گانه هم در قرآن مورد شدیدترین نکوهش ها قرار گرفته اند، زیرا هر کدام با روشی مردم را از مسیر هدایت منحرف می کنند.

خداوند متعال درباره دروغگویان می فرماید: « قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ » ؛[۲۱] «مرگ بر دروغگویان.»

و درباره ستم کاران می فرماید : « وَنَادَی أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ » ؛[۲۲] «اصحاب بهشت جهنمیان را صدا می زنند که ما وعده الهی را دیدیم، آیا شما هم وعده خداوند متعال را پیدا کردید ؟ آنها جواب می دهند : آری. پس موذنی از بین آنها ندا در می دهدکه لعنت خداوند بر ظالمان باد.»

درباره اذیت کنندگان هم فرمود: « إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا» ؛[۲۳] «کسانی که خدا و پیامبرش را آزار می دهند خداوند آنان را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور می سازد».

منظور از ایذاء خداوند یا همان کفر و الحاد است، یا همان آزار پیامبر و مؤمنان است، و گفتن آزار خداونددرکناررسول خدا - صلی الله علیه وآله وسلم - برای اهمیت و تأکید مطلب است.

آزار پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - شامل کفر، مخالفت با دستورات خداوند با نسبت های ناروا و تهمت می شود.

 

۳ ـ ابولهب و همسرش و ولید بن مغیره

این اشخاص به خاطر آزار شدیدشان نسبت به پیامبر اسلام - صلی الله علیه وآله وسلم - مورد شدیدترین نکوهش ها در قرآن قرار گرفته اند:« مرگ بر ابولهب باد (دستان او بریده باد) هم چنین مرده باد همسرش، در حالیکه هیزم به دوش می کشد». [۲۴]

وقتی پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ مردم را به توحید فرا می خواند، ابولهب سنگ به پای پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - می زد، به گونه ای که خون از پاهایش جاری می شد و فریاد می زد: ای مردم! محمد دروغگو است، او را تصدیق نکنید.

یا می گفت: پیامبر مجنون است و ما پیوسته مشغول مداوی جنون او هستیم، و همسرش ام جمیل هم در عداوت و دشمنی دست کمی از شوهرش نداشت.[۲۵]

ولید بن مغیره هم که از افراد سرشناس مکه بود و به عقل و درایت شهرت داشت، در طراحی افکار شیطانی ماهر بود، او بر پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - لقب ساحر گذاشت، خداوند با تعبیراتی رسا و کوبنده او را انذارها می دهد: « مرگ بر او باد چگونه (برای مبارزه با حق) نقشه کشید، باز هم مرگ بر او، چگونه نقشه شیطانی خود را آماده کرد». [۲۶]

با توجه به نکات فوق روشن می شود، علل این خطابات قرآن، شخصیت های منفی این افراد و گروه ها و انحرافاتی است که در مسیر حق ایجاد کرده اند، این گونه افراد منفور خدا، پیامبر و تمام انسان های صالح و حق مدار در طول تاریخ اند و شدت برخورد قرآن کریم با چنین افرادی برخاسته از منطق « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ »[۲۷] است.

افزون بر آن چه گذشت، برخی واژه ها گرچه ممکن است در زبان و ادبیات فارسی معنای ناسزا و فحش را برسانند، ولی در زبان و ادبیات عرب هیچ گاه معنای ناسزا و فحش را نمی دهند، بلکه نوعی شدت برخورد خداوند متعال، آن هم بعد از استدلال و اقامه دلیل های فراوان می باشد، خداوند در این باره از کلماتی مانند: لعن (دوری از رحمت) موتوا (مردن) و... استفاده می کند.

اساساً قرآن کریم انسان ها را از «سبّ» (فحش و ناسزا) نهی کرده و می فرماید: « وَلا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ؛[۲۸] معبود کسانی را که غیر خدا را می خوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین برای هر امتی عمل شان را زینت دادیم، سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل می کردند، آگاه می سازد (و پاداش و کیفر می دهد)».[۲۹]

در روایات اسلامی نیز منطق قرآن درباره ترک ناسزا و دشمنام ـ که امری خلاف اخلاق اسلامی است ـ به خوبی روشن و بیان شده است، چنان که حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:«من خوش ندارم که شما فحاش باشید، اگر شما به جای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمال شان تجزیه و تحلیل نمایید) به حق و راستی نزدیک تر است و برای اتمام حجت بهتر می باشد». [۳۰]

قرآن به شدت در مقابل کلمات رکیک و لهو و لعب و دشنام دادن و فحش دادن ایستادگی می‌کند و حتی می‌فرماید: « وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ»[۳۱]؛ « (معبود) کسانی را که غیر خدا را می‌خوانند، دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند».

در نتیجه، بین فحش دادن و لعن فرق است؛ قرآن نیز بعضی از افراد را لعنت می‌کند، اما به کسی دشنام نداده است، به عبارت ساده‌تر، لعن نوعی دعای نفرینی است نه فحش.

 

پاورقی ها:

[۱]. فتح/ ۲۹.

[۲]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۶۶، ص ۲۳۹ .

[۳]. ممتحنه/ ۱.

[۴]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان.

[۵]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۵۵۲.

[۶]. بقره/ ۸۸;احزاب/ ۶۴; هم چنین زیارت عاشورا.

[۷]. احزاب/ ۶۴; بقره/ ۸۸; بقره/ ۱۶۱ .

[۸]. احزاب/ ۵۷.

[۹]. بقره/ ۱۵۹.

[۱۰]. نور/ ۲۳.

[۱۱]. آل عمران/ ۶۱.

[۱۲]. اعراف/ ۴۴.

[۱۳] . رعد / ۲۵.

[۱۴]. رعد/ ۲۵.

[۱۵]. حجر/ ۳۵.

[۱۶]. بقره/ ۸۸.

[۱۷]. مؤمنون/ ۱۰۸.

[۱۸]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۳۳۷ ـ ۳۳۹.

[۱۹]. آل عمران/ ۱۱۹.

[۲۰]. همان، ج ۳، صفحات ۶۲ تا ۶۷.

[۲۱]. الذاریات/ ۱۰.

[۲۲]. اعراف/ ۴۴.

[۲۳]. احزاب/ ۵۷.

[۲۴]. تبت/ ۳-۱ .

[۲۵]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۴۱۵ .

[۲۶]. مدثر/ ۲۰ – ۱۹ .

[۲۷] . فتح / ۲۹ .

[۲۸]. انعام/ ۱۰۸.

[۲۹]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۳۶۷، ج ۵، ص ۳۹۳ ـ ۳۹۶.

[۳۰]. ر. ک: عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ هـ. ق، ج ۱۱، ص ۲۱.

[۳۱] . انعام، ۱۰۸.