در قرآن آمده است «لعنت کردن عمل زشتی است، پس چرا در زیارت عاشورا لعنت میفرستیم؟» که در پاسخ باید گفت:
توجه به چند نکته را برای رسیدن به پاسخ سؤال سودمند می باشد.
۱. اسلام دین جامعی است و تمام ابعاد آن را باید با هم بررسی کرد، نگرش به دیدگاه های اقتصادی آن بدون توجه به دیدگاه های سیاسی آن و یا مطالعه هر دو دیدگاه، بدون آموزه های اخلاقی یا حقوقی و دیگر ابعاد آن شایسته نیست، پس دستورات اخلاقی آن در پرتو دیگر ابعاد و هماهنگ با آنها معنی می یابند.
۲. برخی تعابیر اساساً خشن و تند نیست، بلکه بر اثر مرور زمان و یا در فرهنگ های غیر عربی چنین تلقی شده است.
۳. برخورد تند و خشن با انسان های لجوج که سد راه حرکت انسان ها به سوی کمال شده اند، برخوردی مناسب است؛ زیرا برخورد تند، شدیدتر از دستور جواز قتل انسان های متمرد نیست.(یعنی همچنانچه گاهی پزشک متخصص برای سرایت نکردن بیماری به دیگر اعضا، مجبور به قطع کردن عضوی از بیمار می شود ، در مسائل اعتقادی و اخلاقی نیز گاهی برای ریشه کن کردن فساد چاره ای جز برخورد وجود ندارد.)
۴. طبق تعلیمات اسلام، مسلمانان با همدیگر مهربان و در مقابل کفار و دشمنان دین هرچند در ظاهر اسلامی ، سرسخت و مقاومند:
« مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ...[۱] ؛ محمد ـ صلی الله علیه وآله ـ پیامبر خدا و پیروانش با کافران سخت در ستیزند و نسبت به یکدیگر رحیم و مهربان».
بنابراین یکی از فروع برجسته دین اسلام تولّی یعنی دوست داشتن دوستان خدا و تبرّی، یعنی دشمنی با دشمنان خداست. این دوستی و دشمنی به قدری اهمیت دارد که در برخی از احادیث به عنوان محکم ترین دستاویز ایمان به شمار آمده است.[۲]
بدین جهت قرآن می فرماید:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ... [۳] ؛ ای مؤمنان! دشمنان من و دشمان خود را به ولایت(دوستی) مگیرید؛شما با ایشان طرح دوستی و محبت می افکنید، در صورتی که آنها به این حقیقت که برای شما آمده، کفر می ورزند».
پی آمدهای منفی دوستی با کفار و دشمنان دین، سرّ مخالفت قرآن را روشن می سازداز جمله این پیامدها:
الف) از بین رفتن محبت الهی: دوستی با آنها منجر به علاقه قلبی می شود و قلبی که شیفته دشمنان خداست، نمی تواند محبت خدا را در خود جای دهد.
ب) زمینه ی سلطه کفار برمومنان: مؤمنان در برابر دشمنان دین، ذلیل می گردند و موجبات سلطه آنها بر مسلمانان فراهم می شود.
ج) سستی در جهاد : دوستی با کفارموجب سهل انگاری در جهاد علیه کفار و نارضایتی از جنگیدن با آنهاست.
د) تحمل نکردن ناملایمات : چنین کسی حاضر نیست در راه جهاد با کفار ـ که دوست شان دارد ـ رنج جنگیدن و سفر و گرسنگی و محرومیت را تحمل کند، پس کسی می تواند این ناملایمات را تحمل کند که به طور کلی رابطه اجتماعی خود را با آنان قطع کند.[۴]
۵. مفهوم لعن
لعن در اصل به معنای طرد و دور ساختنی است که آمیخته با خشم و غضب باشد، بنابراین لعن از ناحیه خداوند یعنی دور ساختن کسی را از رحمت خویش و از تمام مواهب و برکاتی که از ناحیه او به بندگان می رسد.[۵]
لعن، اعلان برائت و تبیین خط مشی اعتقادی و سیاسی است.
لعن بر کسانی است که دست خود و دیگران را از دست خداوند و دامان رهبران معصوم جدا کردند.
لعن ابراز تنفر از کسانی است که سد راه سعادت شده و دیگران را از کمال لایق انسانی محروم کردند.
در فرهنگ قرآن و زیارات، عوامل اصلی و فرعی این محرومیت مورد لعن قرار گرفته اند.[۶]
۶. افراد مورد لعن و خطابات تند در قرآن
یک : کافران.[۷]
دو : آزار دهندگان به خدا و پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ .[۸]
سه : کتمان کنندگان آیات و هدایت های الهی.[۹]
چهار : نسبت ناروا دهندگان به زنان و مردان شایسته.[۱۰]
پنج : دروغگویان.[۱۱]
شش : ستم کاران.[۱۲]
هفت : پیمان شکنان .[۱۳]
هشت : مفسدان فی الارض.[۱۴]
نه : ابلیس.[۱۵]
توضیح بیشتر درباره این گروه ها:
۱ ـ کافران
این گروه پیشوایان مبارزه با حق در هر زمانی هستند، در قرآن برای آنان درخواست لعن، مرگ و دوری از رحمت خداوند شده است: « وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلا مَا یُؤْمِنُونَ »[۱۶] ؛ «کافران گفتند قلب های قفل شده است ؛بلکه خداوند به سبب کفرشان آنها را لعن کرده است».
در آیه دیگر به کافرانی می گوید : « قَالَ اخْسَئُوا فِیهَا وَلا تُکَلِّمُونِ » ؛[۱۷] «بگو! دور شوید و با من سخن نگویید».
«اخسوا» که به صورت فعل امر است معمولا برای دور کردن سگ به کار می رود، و هر گاه در مورد انسانی گفته شود، به معنای پستی او و مستحق مجازات بودن اوست.[۱۸]
در دیگر آیه ای می فرماید : «.. قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ» ؛[۱۹] «بگو! به واسطه این خشم خود بمیرید.بدرستی که خداوند از هر چه در سینه دارید ،آگاه است».
این آیه خطاب به کسانی است که در درون، نسبت به مؤمنان خشمگین هستند تا حدّی که از شدت خشم سرانگشتان خود را به دندان می گزند، اینان در ظاهر به خاطر نفوذ در بین مومنان طرح دوستی می ریزند، قرآن ضمن این که به مؤمنان می گوید: آنان را محرم اسرار خود نگیرید، به آنان می گوید: « قُلْ مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ» ؛ «با همین خشمی که دارید بمیرید».[۲۰]
۲ ـ دروغگویان، ظالمان و آزاردهندگان خدا و پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم
این گروه های سه گانه هم در قرآن مورد شدیدترین نکوهش ها قرار گرفته اند، زیرا هر کدام با روشی مردم را از مسیر هدایت منحرف می کنند.
خداوند متعال درباره دروغگویان می فرماید: « قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ » ؛[۲۱] «مرگ بر دروغگویان.»
و درباره ستم کاران می فرماید : « وَنَادَی أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَنْ قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ مَا وَعَدَ رَبُّکُمْ حَقًّا قَالُوا نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَی الظَّالِمِینَ » ؛[۲۲] «اصحاب بهشت جهنمیان را صدا می زنند که ما وعده الهی را دیدیم، آیا شما هم وعده خداوند متعال را پیدا کردید ؟ آنها جواب می دهند : آری. پس موذنی از بین آنها ندا در می دهدکه لعنت خداوند بر ظالمان باد.»
درباره اذیت کنندگان هم فرمود: « إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا» ؛[۲۳] «کسانی که خدا و پیامبرش را آزار می دهند خداوند آنان را در دنیا و آخرت از رحمت خود دور می سازد».
منظور از ایذاء خداوند یا همان کفر و الحاد است، یا همان آزار پیامبر و مؤمنان است، و گفتن آزار خداونددرکناررسول خدا - صلی الله علیه وآله وسلم - برای اهمیت و تأکید مطلب است.
آزار پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - شامل کفر، مخالفت با دستورات خداوند با نسبت های ناروا و تهمت می شود.
۳ ـ ابولهب و همسرش و ولید بن مغیره
این اشخاص به خاطر آزار شدیدشان نسبت به پیامبر اسلام - صلی الله علیه وآله وسلم - مورد شدیدترین نکوهش ها در قرآن قرار گرفته اند:« مرگ بر ابولهب باد (دستان او بریده باد) هم چنین مرده باد همسرش، در حالیکه هیزم به دوش می کشد». [۲۴]
وقتی پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ مردم را به توحید فرا می خواند، ابولهب سنگ به پای پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - می زد، به گونه ای که خون از پاهایش جاری می شد و فریاد می زد: ای مردم! محمد دروغگو است، او را تصدیق نکنید.
یا می گفت: پیامبر مجنون است و ما پیوسته مشغول مداوی جنون او هستیم، و همسرش ام جمیل هم در عداوت و دشمنی دست کمی از شوهرش نداشت.[۲۵]
ولید بن مغیره هم که از افراد سرشناس مکه بود و به عقل و درایت شهرت داشت، در طراحی افکار شیطانی ماهر بود، او بر پیامبر- صلی الله علیه وآله وسلم - لقب ساحر گذاشت، خداوند با تعبیراتی رسا و کوبنده او را انذارها می دهد: « مرگ بر او باد چگونه (برای مبارزه با حق) نقشه کشید، باز هم مرگ بر او، چگونه نقشه شیطانی خود را آماده کرد». [۲۶]
با توجه به نکات فوق روشن می شود، علل این خطابات قرآن، شخصیت های منفی این افراد و گروه ها و انحرافاتی است که در مسیر حق ایجاد کرده اند، این گونه افراد منفور خدا، پیامبر و تمام انسان های صالح و حق مدار در طول تاریخ اند و شدت برخورد قرآن کریم با چنین افرادی برخاسته از منطق « مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ »[۲۷] است.
افزون بر آن چه گذشت، برخی واژه ها گرچه ممکن است در زبان و ادبیات فارسی معنای ناسزا و فحش را برسانند، ولی در زبان و ادبیات عرب هیچ گاه معنای ناسزا و فحش را نمی دهند، بلکه نوعی شدت برخورد خداوند متعال، آن هم بعد از استدلال و اقامه دلیل های فراوان می باشد، خداوند در این باره از کلماتی مانند: لعن (دوری از رحمت) موتوا (مردن) و... استفاده می کند.
اساساً قرآن کریم انسان ها را از «سبّ» (فحش و ناسزا) نهی کرده و می فرماید: « وَلا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ؛[۲۸] معبود کسانی را که غیر خدا را می خوانند، دشنام ندهید؛ مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین برای هر امتی عمل شان را زینت دادیم، سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل می کردند، آگاه می سازد (و پاداش و کیفر می دهد)».[۲۹]
در روایات اسلامی نیز منطق قرآن درباره ترک ناسزا و دشمنام ـ که امری خلاف اخلاق اسلامی است ـ به خوبی روشن و بیان شده است، چنان که حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:«من خوش ندارم که شما فحاش باشید، اگر شما به جای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمال شان تجزیه و تحلیل نمایید) به حق و راستی نزدیک تر است و برای اتمام حجت بهتر می باشد». [۳۰]
قرآن به شدت در مقابل کلمات رکیک و لهو و لعب و دشنام دادن و فحش دادن ایستادگی میکند و حتی میفرماید: « وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ»[۳۱]؛ « (معبود) کسانی را که غیر خدا را میخوانند، دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند».
در نتیجه، بین فحش دادن و لعن فرق است؛ قرآن نیز بعضی از افراد را لعنت میکند، اما به کسی دشنام نداده است، به عبارت سادهتر، لعن نوعی دعای نفرینی است نه فحش.
پاورقی ها:
[۱]. فتح/ ۲۹.
[۲]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۶۶، ص ۲۳۹ .
[۳]. ممتحنه/ ۱.
[۴]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان.
[۵]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱، ص ۵۵۲.
[۶]. بقره/ ۸۸;احزاب/ ۶۴; هم چنین زیارت عاشورا.
[۷]. احزاب/ ۶۴; بقره/ ۸۸; بقره/ ۱۶۱ .
[۸]. احزاب/ ۵۷.
[۹]. بقره/ ۱۵۹.
[۱۰]. نور/ ۲۳.
[۱۱]. آل عمران/ ۶۱.
[۱۲]. اعراف/ ۴۴.
[۱۳] . رعد / ۲۵.
[۱۴]. رعد/ ۲۵.
[۱۵]. حجر/ ۳۵.
[۱۶]. بقره/ ۸۸.
[۱۷]. مؤمنون/ ۱۰۸.
[۱۸]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۳۳۷ ـ ۳۳۹.
[۱۹]. آل عمران/ ۱۱۹.
[۲۰]. همان، ج ۳، صفحات ۶۲ تا ۶۷.
[۲۱]. الذاریات/ ۱۰.
[۲۲]. اعراف/ ۴۴.
[۲۳]. احزاب/ ۵۷.
[۲۴]. تبت/ ۳-۱ .
[۲۵]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۷، ص ۴۱۵ .
[۲۶]. مدثر/ ۲۰ – ۱۹ .
[۲۷] . فتح / ۲۹ .
[۲۸]. انعام/ ۱۰۸.
[۲۹]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۳۶۷، ج ۵، ص ۳۹۳ ـ ۳۹۶.
[۳۰]. ر. ک: عبدالحمید بن ابی الحدید معتزلی، شرح نهج البلاغه، قم، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴ هـ. ق، ج ۱۱، ص ۲۱.
[۳۱] . انعام، ۱۰۸.