
emamian
ده نشانه نیکوکاردر روایت پیامبر
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم):
أمّا علاَمةُ البارِّ فعَشرَةٌ: یُحِبُّ فی اللّه ِ، و یُبْغِضُ فی اللّه ِ، و یُصاحِبُ فی اللّه ِ، و یُفارِقُ فی اللّه ِ، و یَغْضَبُ فی اللّه ِ، و یَرْضی فی اللّه ِ، و یَعملُ للّه ِ، و یَطلُبُ إلَیهِ، و یَخْشَعُ للّه ِ خائفا مَخُوفا طاهِرا مُخْلِصا مُسْتَحْیِیا مُراقِبا، و یُحْسِنُ فی اللّه ِ.
نشانه نیکوکار ده چیز است:
۱. برای خدا دوست میدارد
۲. برای خدا دشمنی می ورزد
۳. برای خدا یار و همراه میشود
۴. برای خدا جدا میشود
۵. برای خدا خشم میگیرد
۶. برای خدا خشنود میشود
۷. برای خدا کار میکند
۸. خدا جوست
۹. در برابر خدا خاشع و ترسان و هراسان و پاک و با اخلاص و با حیا و مراقب خود است
۱۰. و برای خدا احسان و نیکی میکند.
تحف العقول: ۲۱؛ البحار: ۱ / ۱۲۱
حج از نگاه امام علی (ع)
حج، جز با اتصال به امامت و شناخت ولایت به انجام نمیرسد . سرتاسر مناسک و اعمال حج، رمز و رازی دارد که آثار و ره آورد این عبادت در اسرار شگفت آن نهفته است.
حضرت علی (ع) این برترین انسان از باشکوهترین عبادت – یعنی حج – در نهجالبلاغه سخن گفته است. گوشههایی از کلام نورانی آن حضرت را در ذیل دوازده عنوان برگزیدهایم که همراه با یادداشتی کوتاه در ذیل هر یک ، با هم مرور میکنیم:
1- بهشت پاداش حج
جعلهالله... و وصله الی جنته، خداوند حج را وسیلهای برای رسیدن مردم به بهشت قرار داد.(خطبه 192)
حجگزاران و کارگزاران حج، با لبیک به این فرمان الهی، درهای بهشت خدا را به روی خویش میگشایند.
2- رحمت الهی
جعله الله سبب ا لرحمته، خداوند حج را سببی برای رحمت خویش قرار داد. (خطبه 192)
در سایه برگزاری این مراسم معنوی، اثرات زیبایی از رحمت الهی، نصیب افراد و امت اسلامی میگردد.
3- شستوشوی گناهان
و حج البیت و اعتماره، ... و یرحضان الذنب، حج و عمره بیتالله الحرام شستوشو دهنده گناهان هستند (خطبه 110)
4- سود معنوی
یحرزون الارباح فی متجر عبادته، دعوت شوندگان حج بیت الحرام... سودهای فراوان در این تجارتگاه عبادت الهی به دست میآورند. (خطبه 1)
بندگی خداوند سود سرشار دارد. هر که به خداوند نزدیکتر شد، بینیازتر شد. انسان حجگزار به خداوند تقرب بیشتری میجوید و در سایه این عبادت خالص به همه چیز میرسد.
5- فلسفه احرام
قد نبذوا السرابیل وراء ظهورهم، لباسهای خود را که نشانه شخصیت هر فرد است (به منظور احرام) در آورند و پشت سراندازند. (خطبه 192)
احرام مرحلهای از اعمال حج و عمره است که فرد با کندن لباسهای ظاهری و ندای لبیک به فرمان دعوت الهی پاسخ میگوید و به جمع دیگر حجاج میپیوندد و محرمات احرام را بر خود میپذیرد و وارد اعمال حج میشود.
6- اهمیت کعبه
جعله سبحانه تعالی للاسلام علما، خداوند سبحان کعبه را برای اسلام نشانه گویا قرار داد. (خطبه 1)
کعبه بسان پرچم و درفشی با شکوه بر فراز بنای رفیع اسلام همواره میبایست برافراشته باشد.
7- بهترین وسیله تقرب به خداوند
ان افضل ما توسل به المتوسلون الی الله سبحانه و تعالی... حج البیت و اعتماره. بهترین چیزی که انسان ها میتوانند به وسیله آن به خداوند سبحان نزدیک شوند و متوسل گردند... حج خانه خدا و عمره آن است. (خطبه 110)
وسایل تقرب و نزدیکی به خداوند بسیار است، آنچه حضرت در این خطبه به عنوان بهترین این وسایل برمیشمارند، ده چیز است: ایمان، جهاد، اخلاص، نماز، زکات، روزه، حج، صله رحم، صدقه و کارهای پسندیده. یکی از این امور حج و عمره بیتالله الحرام است.
8- خانه امن
جعله... و للعائذین حرما، خداوند سبحان کعبه را... خانه امن و امان برای پناهندگان قرار داد. (خطبه 1)
9- پناهگاه انسانها
بیته الحرام ... یالهون الیه و له الحمام، خانه محترم خدا... که انسانها همانند کبوتران به آن پناه میبرند. (خطبه 1)
حضرت، تعبیر پناه کبوتران را اوج نیاز پناهنده شدن به ملجأ مطمئن برای انسان و آرام بخش بودن این پناهگاه ویژه برای او نشان میدهد.
10- تقویت دین با حج
فرض الله .... و الحج تقویه للدین، خداوند حج را به عنوان عاملی برای تقویت دین واجب گردانید. (حکمت 224)
حفظ و تقویت دین، ضرورتی انکار ناپذیر دارد. تقویت دین راههای بسیاری دارد و بسته به زمان و مکان و موقعیت خاص، روش ویژه خود را میطلبد. حج به عنوان یک استراتژی، همه ساله این تأثیر نیرومند را در تقویت دین دارد.
11- حج معنوی
فجعله بیته الحرام... تهوی الیه ثمار الافئده، خداوند آن (کعبه) را خانه محترم خویش قرار داد... که انسانها به سوی آن با میوه دلها (عشق) روی میآورند. (خطبه 192)
حج، سرشار از جلوههای معنوی و درسهای بزرگ عرفانی و نمادهای پرشکوهی از رابطه عاشقانه بنده با معبود خویش است، لذا به فرموده حضرت، عاشقان بیتالحرام با این خصوصیت رو به سوی خانه دوست میآیند.
12- حج عامل همبستگی دینی
فرض الله ... و الحج تقربه للدین، خداوند حج را وسیله نزدیکی مسلمانان قرار داد. (حکمت 252)
حج تبلور شکوه وحدت اسلامی و تجلی قدرت امت مسلمان و نمایشگاه حضور همدلان و همراهانی است که ناهمگونی سیما را با همگونی سیرت پیوند میزنند، تا شعار اتحاد اسلامی را فراتر از شکلها، رنگها و معیارهای جغرافیایی و نژادی تحقق بخشند و تعالیم آیین وحدت آفرین اسلام را عرضه نمایند.
حج؛ نمایشی از توحید و اتحاد اسلامی
انسان، موجودی اجتماعی است؛ از این رو برای تأمین نیازهای روحی و مادی خویش ناگزیر از زیستن با جمع است. از سویی دیگر، نیاز به امنیت و پاسداری از سرمایههای مادی و معنوی، او را وا داشته است که عوامل وحدتآفرینی را در میان همنوعان خود جستوجو کند. به همین جهت از دیرباز، اقوام و ملتها براساس مشترکات خود دست اتحاد به سوی یکدیگر دراز کرده و وحدتهای قومی، زبانی، منطقهای، نژادی و جغرافیایی را برای تأمین اهداف خود طراحی کردهاند. البته بسیاری از این همگراییها چون مبنای معنوی محکمی نداشته، به تعصبات کور، فر قهای و نژادی بدل شده و خود عامل نفاق در جامعه بشری گردیده است.
اما اسلام که یک دین جهانی است، با «ندای لقد کرمنا بنی آدم»، نوع انسان را ستوده و مورد ستایش قرار داده است و بر محورهای معنوی و اعتقادی و باورهای وجدانی تأکید کرده و معیارها و انگیزههای نژادی، قومی و جغرافیایی را تحقیر کرده است.
اسلام، اتحاد با اهل توحید را برای همزیستی مسالمتآمیز ضروری و لازم میشمرد و دفاع از محرومان و مستضعفان عالم را نیز محور دیگری برای همراهی و همکاری به شمار میآورد و اما وحدت و همگرایی مسلمانان را برای ایجاد جامعه سالم اسلامی و پرتوان فریضهای دینی به حساب میآورد.
این اهداف نه تنها که در کتاب خدا و سنت پیامبر و سیره اهل بیت بزرگوار و صحابه کبارش به صراحت تأکید شده است، بلکه یکی از آرزوها و آرمانهای بزرگ مصلحان بزرگ مسلمان بخصوص در طول این دو قرن اخیر بوده است. مرحوم سیدجمالالدین اسدآبادی همواره مسلمانان را بر ایجاد همگرایی و اتحاد ترغیب میکرد و میگفت: مسلمانان چنانچه با این شمار بسیار، هر کدام فقط یک پشه شوند و در گوش فیل تنومند استعمار همنوا فریاد بزنند، اگر نتوانند او را از پای درآورند، دستکم گوشش را کر خواهند کرد.
سید وقتی که مسلمانان را فاقد درک و عزم مناسب برای اتحاد و اتفاق میدید، دردمندانه میگفت که انگار مسلمانان پیمان بستهاند که برای از بین بردن اتحاد و ایجاد پراکندگی خود تلاش کنند!
مرحوم شیخ محمد عبده نیز بر این ایده سید جامه عمل پوشید. گامهای عملی برداشت، از این رو نهجالبلاغه مولی علی(ع) را شرح کرد و پیروان خود را از هرگونه طعن بر مذاهب دیگر برحذر داشت.
علامه محمدحسین کاشفالغطا نیز راه این دو مصلح بزرگ را ادامه داد و بر این جمله معروف تأکید کرد که اسلام بر دو پایه استوار و گسترش یافته است؛ «کلمه التوحید و توحید الکلمه» یکتایی و بیهمتایی خدا و اتحاد و همدلی مسلمانان!
راستی چرا این انبوه مسلمانان جهان برای نجات، پیشرفت و اعتلای کلمه حق با هم یکدل و یکزبان نمیشوند؟ اگر چنین نمیکنند، لااقل در برابر تهدیدات خارجی و بیگانگانی که خواهان نابودی مسلمانان هستند و هر روز نقشه تازه و توطئه جدیدی در این باره آنها طراحی میکنند، متحد شوند و روی نقاط مشترک تأکید و از طرح مسائل تفرقهانگیز پرهیز نمایند.
آیا نباید برنامههای دشمنان اسلام آنها را متنبه سازد و از خواب غفلت بیدار کند؟ این همه پیمانها، انجمنها، اتحادیههای کشورهای غربی در راه پیشبرد اهداف خویش و بویژه مقابله با توسعه ترقی و گسترش مسلمانان، چرا نبایست در مسلمین ایجاد شور و حرکت و تصلب نماید و آنها را به اتحاد، برادری و همدلی وا دارد؟ اگر درک و شور و شعور مناسب در جهان اسلام گسترده شود، نحلهها، مذاهب، زبانها و نژادهای گوناگون مانع و ژحدت و یکدلی نخواهد بود. به قول اقبال لاهوری:
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان همدلی خود دیگر است
همدلی از همزبانی بهتر است
ایام حج بهترین فرصت برای بهرهگیری از این خوان گسترده الهی است؛ اصلاً یکی از حکمتهای مهم تشریع حج، همین ایجاد وحدت و یکدلی در میان نژادها، فرقهها و ملیتهای گوناگون است.
خاتم پیامبران(ص) اساس این کعبه را بر شالوده وحدت بنیان نهاد، زیرا میدانیم که کعبه به دست توانای خاتم انبیا(ص) برای چندمین بار تجدید بنا شد تا مرکز نشر توحید باشد. هنگامی آن حضرت به چیدن دیوار بیت مشغول شد، میان قبایل عرب بر سر انتقال «حجرالاسود» به جانب دیوار اختلاف پیش آمد.
همه آنها برای حل ماجرا، پیامبر را به عنوان یک داور خردمند و بی غرض پذیرفتند.
حضرت دستور داد تا ردایی بگسترانند و حجرالاسود را درون آن بگذارند و هر قبیله، گوشهای از آن پارچه را بردارد و آن را به لبه دیوار آوردند. آن گاه پیامبر با دستان مبارکشان سنگ را در جایگاه کنونی نصب کردند. رسول خدا با این تدبیر خود، مانع از بروز اختلافات قومی و قبیلهای و نژادی که از تعصبات جاهلی مایه میگرفت، گردید.
همین مسأله به ظاهر کوچک میتوانست عامل اختلافات بزرگ شود و موجب تفاخر برای گروهی و تشاجر برای همگان شود. بن ابراین بنیان بیتالله الحرام بر وحدت و مودت قرار گرفته است. این کعبه خانه خداست، برای همه مردم است، در انحصار هیچ گروه و دسته و فرقهای نباید باشد، این «بیت العتیق» است. از همه چیز آزاد است، از همه سلطههای حزبی، قومی، قبیله و مسلکی.
شگفت اینجاست که نخبگان عالم اسلام حتی آنها که در مراسم حج حضور دارند، مبادرت به تشکیل اجتماعات علمی، فکری و فرهنگی برای حل مشکلات جهان اسلام نمیکنند؟! البته گهگاه همایشهای محدودی در این باره شکل میگیرد ولی در برابر امکانات و برکات بسیار و سیعی که در حج نهفته است، بسیار ناچیز است.
مرحوم عبدالرحمان کواکبی، کتابی نوشته است به نام «امالقری» و در آن کنگرهای بزرگ از نخبگان و فرهیختگان مسلمان را در مکه به تصویر کشیده است که با وجود همه تنوعی که در نژاد و زبان و ملیت و مذهب دارند، لکن آرمانها، دردها و اهداف مشترکی دارند. کتاب یا دشده چه واقعیت داشته باشد و چه زاییده خیال و تصور کواکبی باشد، نتیجهای واحد به دست میدهد و آن استفاده از توان و امکان موجود مراسم حج در حل مشکلات و معضلات جهان اسلام است. بویژه که امروز موضوع «جهانی شدن» فرهنگها، باورها و هویت اقوام مسلمان را تهدید میکند. جهانی شدن چه پروسه و فرایند دنیای صنعتی، انقلاب الکترونیک و انفجار اطلاعات باشد و چه پروژه و طرحی از سوی قدرتهای بزرگ و سلطهگر، بالاخره واقعیتی است که گریز از آن نیست تنها معضلات ناشی از آن را میتوان با تدبیر، همدلی، همگرایی و وحدت دنیای وسیع و متنوع مسلمان چارهجویی کرد.
حج و ولایت
حج که از فرایض بزرگ اسلام و اعظم شعائر دین و ارزشمندترین اعمال برای قرب به خدا است، رکن وثیق و حبل متینی است که میراث فرشتگان و پیامبران و شجره طوبای ابراهیم در طور سینای مکه است. فرزند برومندش اسماعیل(ع) نیز عهدهدار وظیفهای میشود تا همگان به این میقات آیند و در جای جای آن حرم و حریم پاک و کانون نور، با پیوند با روح آن، یعنی «ولایت»، ضمن پذیرفته شدن آن اعمال و نائل شدن به کمال، جان تشنه را سیراب و رخسار خسته را طراوت بخشند. حج با وجودی که یک عبادت بود، جامع چندین عبادت است و هیچ عمل و عبادتی همپایه او نیست و بهایی جز رضوان و بهشت جاوید ندارد، با این حال، اگر شخصی همه عمرش را در به جا آوردن آن سپری کند، به روح آن آگاه نباشد، حج او فاقد ارزش و اعتبار است.
اصولاً ارکان و احکام دین، دارای شرایطی است که رعایت آنها، سبب صحت آنها میشود. حج نیز چنین است. انسان برای صحیح بودن حجش باید شرایط آن را رعایت کند، ولی نسبت به روح آن، یعنی معرفت امام، همواره باید ملتزم باشد.
بنابراین، حج بدون «ولایت»، طواف بدون «امامت» حضور در عرفات بدون «معرفت»، قربانی در منا بدون فداکاری در راه «ولی زمان»، رمی جمره بدون دور کردن صفات رذیله مخالف با راه «امام زمان»، سعی بین صفا و مروه بدون سعی در صراط صفا و مروت و بی کوشش در شناخت بهتر و اطاعت امام، بی حاصل است و سودی ندارد. سادهترین عمل در حرم امن الهی، نظر به کعبه است که ثواب نیز دارد، لکن براساس این که کلمه توحید به شرط ولایت حصن امن و دژ نجات است، نگاه هماهنگ با ولایت و عارفانه به کعبه نیز مایه بخشش گناه و پایه نیل به مقامات است. امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: من نظر الی الکعبه فعرف من حقنا و حرمتنا مثل الذی عرف من حقها و حرمتها غفرالله ذنوبه و کفاه هم الدنیا و الاخره؛ هر کس با معرفت و شناخت به کعبه بنگرد و حق و حرمت ما را مثل همان که از حق و حرمت کعبه میشناسد بشناسد، خداوند، گناهانش را میآمرزد و او را از اندوه دنیا و آخرت کفایت میکند.
از این رهگذر، معنای حدیثی که درباره محبوبیت سرزمین مکه و همه آنچه در فضای آن، اعم از خاک و سنگ و درخت و کوه و آب است،روشن خواهد شد؛ یعنی منطقه حرم که ادراک حق و حرمت آن آمیخته به عرفان حق ولایت و امتثال آثار ولا است، محبوبترین چیزها خواهد بود و چیزی همتای محبوبیت آن نیست.
به عبارت دیگر، کعبه و حرمتش، زمزم و شرفش، صفا و مروه و صفایش، قربانگاه و تقوای قربانیاش، رمی جمرات و طرد شیطانش، عرفات و نیایش خالصانهاش، سرزمین حرم با همه برکاتش در پرتو ولایت و امامت رسول خدا و اهل بیت(ع) است. اگر کعبه به همه شرافتها مزین است، روح عمل و مناسک آن، ولایت و امامت و شناخت امام و خضوع در برابر او است.
از این رو، آنگاه که فضایل امیر مؤمنان امام علی(علیهالسلام) مطرح شد و عدهای خود را برتر میپنداشتند، خداوند در بیان برتری آن حضرت به عنوان برجستهترین مصداق اهل ایمان و جهاد فرمود:
«اجعلتم سقایه الحاج و عماره المسجدالحرام کمن امن بالله و الیوم الاخر و جاهد فی سبیل الله لا یستوون عندالله» آیا سیراب کردن حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همانند کسی پنداشتهاید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد میکند؟ [نه، این دو] نزد خدا یکسان نیستند.
بنابراین، علم و عمل به این مطالب بسیار مغتنم است. یعنی کسانی که به حج مشرف میشوند، باید بدانند که حج، اسراری دارد و یکی از آن اسرار، هماهنگ بودن افکار و اعمال با امام زمان(عج) است تا حج کاملی انجام دهند و روحشان متعالی گردد.
چنین نیست که اگر مستطیعی به مکه رود و حج گزارد، بدون آگاهی از اسرار آن، حج واقعی و کاملی را اقامه کرده باشد! امام سجاد(علیهالسلام) به «شبلی» که از اسرار بی خبر بود، فرمود: «... بنابراین، تو نه به میقات رفتهای، نه احرام بستهای...»
در این روایت، سخن از نفی «کمال» است نه نفی «صحت». ممکن است حج چنین کسی صحیح باشد و قضا کردن نخواهد و در ظاهر ذمهاش بری شده باشد لکن به جهت بی خبری از اسرار، در همان سیرت متعالی نشده، باقی مانده باشد.
بنابراین، روح آهنگ و قصد خانهای که به سوی آن ره میسپاری، «ولایت» است و میان آن دو، پیوندی عمیق است و زائر در تمام نقاط این حرم، خصوصاً کعبه و تمام لحظههای به جای آوردن مناسک آن، بالاخص طواف، شمیم دلنواز و جانافزای عطر امامت و ولایت را با جان احساس میکند.
«مسجد آقا بزرگ کاشان»
از جاذبههای گردشگری و تاریخی کاشان، مسجد و مدرسه آقابزرگ است که یکی از باشکوهترین و زیباترین مساجد دوره قاجار در ایران بهشمار میآید.
مسجد و مدرسه آقابزرگ در خیابان فاضل نراقی کاشان واقع شده است. ساختمان این مدرسه با سرمایه حاج محمد تقی خانبان در سالهای ۱۲۵۰ تا ۱۲۶۰ هجری قمری جهت استفاده نماز جماعت و درس و بحث داماد خود، ملا مهدی نراقی دوم، ملقب به آقابزرگ بنا شده و به این نام معروف شده است.

ساختمان این بنا در روزگار پادشاهی محمدشاه قاجار آغاز گردید و در سالهای نخستین سلطنت ناصرالدینشاه (۱۲۶۴–۱۳۱۳ق)، به پایان رسید.
به نظر میرسد که این مجموعه، بر روی آثار به جای مانده پس از زلزله ۱۱۹۲ق یا دورههای گذشته ساخته شده باشد، به خصوص شبستان ۴۰ ستون شمالی مسجد که احتمالاً پیش از احداث گنبدخانه بر روی بقایای خانقاه، مسجد، مقبره و مدرسه خواجه تاج الدین (متعلق به اواسط سده ۹ق) ساخته شده است.
تلفیق این شبستان با مسجد و مدرسهای که بعداً در کنار آن ایجاد گردید، یکی از نمونههای ایجاد هماهنگی و اتصال دو بنا در کنار هم است.
معمار این بنا شخصی به نام استاد حاج شعبان بوده است. همه این بنا از جمله گنبد که جزو بزرگترین گنبدهای آجری است با آجر ساخته شده و تزئینات به کار رفته در این بنا عبارت است از: کاشی کاری، آجرکاری، کتیبههای نفیس گچی و کاشی، مقرنس کاری، خطاطی ثلث و نستعلیق و نقاشی که نقاشی این مدرسه به دست استاد محمد باقر قمصری صورت گرفته است.

کتیبههای خطاطی مسجد از سوی اساتید برجسته خوشنویس کاشان از جمله محمد ابراهیم (جد خاندان معارفی)، محمد حسین (جد خاندان ادیب) و بسلمههای طغری، به دست سید صادق کاشانی نوشته شده است.
این مسجد دارای سردر زیبایی است که سقف آن با مقرنسهای معلق گچی و نقاشی تزئین یافته و دیوارهای جلوخان از کتیبه بالای سردر تا کف تختگاههای طرفین درگاه با کاشیهای خشتی الوان پوشیده شده است.
هیأت اصلی بنا و گنبد و بارگاه با شکوه آن به واسطه عظمت ساختمان و طرح عالی و نقشه بی نظیر به خصوص دقایق و فنون معماری اصیل ایرانی که در آن به کار برده شده، یکی از بناهای مهم ایرانی اسلامی به شمار میرود.
پس از ورود به محوطه مدرسه، دو صحن فوقانی و تحتانی و حجرههای محل سکونت طلاب و گنبد آجری با شکوه و گلدستههای دو طرف آن خودنمایی میکند.

علاوه بر این، دو حیاط خلوت، آب انبار بزرگ، شبستان دیگری در پشت گنبد، ساختمان مسجدی که در جنب گنبد واقع است و محراب کاشی کاری واقع در شبستان جنب گنبد که در حقیقت مجموعهای است از هنرهای کاشی کاری، گچبری، کتیبه نویسی، مقرنس کاری و نقاشی، از جمله متعلقات این بنای عظیم است.
مسجد آقابزرگ از نظر طرح، جزو مساجدی بوده که دارای سه شبستان است و نکته مهم و قابل توجه در این محل، تلفیق مسجد و مدرسه است. همه بنا با آجر ساخته شده و تزئینات بهکار رفته در آن، جذابیت خاصی به این بنا بخشیدهاند.
رئیسی: مسئولین عالی ایران و عراق ارادهای عمیق و جدی برای توسعه روابط در همه حوزهها دارند
حجت الاسلام والمسلمین سید ابراهیم رئیسی بعد از ظهر امروز یکشنبه در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با «مصطفی الکاظمی»، نخست وزیر عراق، ضمن ابراز خرسندی از سفر وی به ایران، گفت: روابط ایران با عراق معمولی و سنتی نیست، بلکه روابط بسیار عمیقی است که ریشه در فرهنگ، اعتقادات و باورهای مشترک دیرینه دو ملت و دو کشور دارد و امروز مسئولین عالی دو کشور ارادهای عمیق و جدی برای توسعه روابط در همه حوزهها دارند.
رئیس جمهور با اشاره به سیاست اصولی دولت سیزدهم برای گسترش روابط با همسایگان، افزود: امروز عراق را نزدیکترین ملت به ملت ایران میبینیم و نزدیکترین روابط در حوزههای مختلف را با کشور عراق داریم. در بین همسایگان بیشترین و نزدیکترین روابط را با عراق داریم.
حجت الاسلام رئیسی گفت: در مذاکرات امروز درباره روابط سیاسی، اقتصادی و تجاری بین دو کشور گفتگو و توافق کردیم تعاملات دو کشور در این حوزهها گسترش پیدا کند.
رئیس جمهور با بیان اینکه در گفتگو با نخست وزیر عراق بر تسریع در اجرای طرح اتصال ریلی شلمچه و بصره توافق شد، خاطرنشان کرد: بهرهبرداری از این طرح تاثیر زیادی در تسهیل و افزایش مراودات بین دو کشور دارد.
دکتر رئیسی همچنین اظهار داشت: در مذاکرات دو طرف قرار شد گامهای جدیدی برای تسهیل روابط پولی و بانکی فیمابین برداشته شود.
رئیس جمهور در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اشتیاق مردم ایران برای زیارت مرقد مطهر امام حسین(ع) و عتبات عالیات تصریح کرد: تسهیل سفر از ناحیه دولت عراق و جناب آقای الکاظمی و اینکه زائران ایرانی از طرق زمینی و هوایی بتوانند با لغو روادید به سهولت به زیارت عتبات و بویژه مرقد مطهر امام حسین(ع) بروند، اقدامی قابل ستایش و قدردانی است.
حجت الاسلام رئیسی ادامه داد: قرار شد که برای زیارت زائرین در اربعین حسینی تسهیلات بیشتری از طرف دولت عراق ایجاد شود و زائرین اربعین با توجه به بهبود وضعیت کرونایی، بتوانند با سهولت و آسان از مرزهای هوایی و زمینی به عراق سفر کنند و مشکلات سنوات گذشته برطرف شود.
رئیس جمهور در ادامه با اشاره به تاکید سران ایران و عراق برای تقویت ارتباط کشورهای منطقه با یکدیگر تصریح کرد: بر این باوریم که گفتگوهای مسئولین کشورها میتواند مسایل منطقه را حل کند و تأکید کردیم که حضور یا دخالت بیگانگان در منطقه نه تنها مشکلگشا نیست، بلکه مشکلساز نیز هست و لذا بر لزوم مذاکره مسئولین کشورهای منطقه برای حل مشکلات و مسائل با یکدیگر تأکید کردیم.
حجت الاسلام رئیسی با تاکید بر ضرورت حل هر چه سریعتر مشکلات مردم یمن و برقراری آتش بس در این کشور، اظهار داشت: رفع محاصره یمن و یمنیها و گفتگوی یمنی - یمنی میتواند مسأیل این کشور را حل کند و به رنجی که مردم عزیز یمن سالها به آن مبتلا شدند، خاتمه دهد.
رئیس جمهور گفت: بدون تردید ادامه این جنگ بیحاصل است و جز رنج مردم یمن حاصلی ندارد، لذا باید هر چه زودتر به این جنگ خاتمه داده شود و آتشبس میتواند گامی در جهت حل مسایل باشد.
دکتر رئیسی تاکید کرد: تلاش رژیم صهیونیستی برای عادیسازی روابط با کشورهای منطقه به هیچ عنوان امنیتساز نخواهد بود. ایران و عراق بر لزوم برقراری صلح و آرامش در منطقه تاکید دارند و معتقدیم صلح و آرامش در منطقه در پرتو نقشآفرینی مسئولین همه کشورهای منطقه است و عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی یا حضور بیگانگان در منطقه حتما مشکلساز خواهد بود و مشکلی را از حل نخواهد کرد.
رئیس جمهور افزود: حسن روابط دوجانبه و منطقه ای بین عراق و ایران میتواند در نقشآفرینی دو کشور در منطقه و مسائل بین المللی بسیار تأثیرگذار باشد.
حجت الاسلام رئیسی تاکید کرد: ایران در روزهای سخت در کنار عراق بوده و همواره در کنار یکدیگر خواهیم ماند. علاقه و ارتباط دو همسایه هرگز به سردی نخواهد گرایید و روابط فیمابین روز به روز در حال ارتقاء و گسترش است. بدون تردید سفر جناب آقای کاظمی نخست وزیر محترم و هیأت محترم همراهشان به ایران میتواند نقطه عطفی برای روابط دو کشور باشد.
آقای مصطفی الکاظمی نخست وزیر عراق نیز در این کنفرانس مطبوعاتی با اشاره به روابط تاریخی، فرهنگی و دینی ایران و عراق گفت: در جریان گفتگوهای انجام شده راهکارهای ارتقای سطح روابط دو جانبه را مورد بحث قرار دادیم.
نخست وزیر عراق روابط کشورش با جمهوری اسلامی ایران را بسیار مهم توصیف کرد و افزود: امروز توافق کردیم در چارچوب مصالح و منافع مشترک دو ملت و کشور روابط تجاری فیمابین را تقویت کنیم.
الکاظمی با اشاره به اینکه دو کشور همچنین توافق کردند تا یک چارچوب زمانی برای تسهیل زیارت زائران ایرانی که قصد دارند در ایام اربعین به زیارت حرم امام حسین (ع) مشرف شوند، تنظیم کنند، اظهار داشت: تا پیش از این زوار ایرانی فقط میتوانستند در فرودگاههای عراق ویزا دریافت کنند، اما در چند هفته اخیر این زمینه را فراهم کردیم که زوار ایرانی بتوانند در گذرگاههای مرزی با سقف مشخصی از نظر تعداد زوار، البته در مقطع فعلی، ویزای ورود به عراق دریافت کنند.
وی تاکید کرد که در ایام زیارت اربعین با تمام توان در خدمت زوار خواهیم بود و از آنها استقبال خواهیم کرد.
نخست وزیر عراق در ادامه سخنانش با اشاره اینکه در بخش دیگری از گفتگوهایمان چالشهایی را که منطقه با آن روبرو است مورد بحث و گفتگو قرار دادیم، تصریح کرد: توافق کردیم تا مشترکاً برای برقراری ثبات و آرامش در منطقه تلاش کنیم.
الکاظمی با بیان اینکه در گفتگو با رئیس جمهور ایران در خصوص مسایل سرنوشتسازی که ملتهای منطقه با آن روبرو هستند، صحبت کردیم، خاطرنشان کرد: دو کشور توافق کردند که حمایت خود را از آتشبس در یمن و لزوم گفتگو برای پایان دادن به جنگی که مردم این کشور را با رنج بسیار روبرو کرده است، اعلام کنند.
وی گفت: همچنین توافق کردیم، برای مقابله با چالشهای حوزه امنیت غذایی که به سبب جنگ اوکراین ایجاد شده است، تلاشهای مشترکی داشته باشیم.
معارف بینالمللی حج و اسراری که باید آموخت
عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی ضمن تشریح سبک زندگی و نگرشی که حج در زائران بیتاللهالحرام ایجاد میکند، گفت: رفتن به حج ویژه افراد مستطیع است، اما روح و حقیقت حج مربوط به همه مسلمانان است و همه باید آن را بیاموزند.
حجتالاسلام حسین شهامت، عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی و از روحانیون کاروانهای حج تمتع، به تشریح ابعاد اجتماعی حج و تأثیری که حج به عنوان یک عمل جمعی بر زائران میگذارد پرداخت و ضمن تشریح سبک زندگی، که الگوی آن در حج به زائران ارائه میشود، بر لزوم آموختن معارف و روح حج از سوی همه مسلمانان تأکید کرد. مشروح گفت وگوی وی با ایکنا به شرح زیر آمده است:
هدف اجتماعی اسلام از حج و تأثیر آن بر زائران چیست؟
حج نقطه عطف زندگی انسان مؤمن است و در سایر عبادتها به این گستردگی ایجاد نمیشود، زیرا حج تجمیع بسیاری از امور معنوی است. در سایر زمانها ما نماز و دیگر عبادات را به صورت فردی و جماعت انجام میدهیم، اما در حج آنها را در اوج در کنار مسلمانانی از سرتاسر جهان انجام میدهیم. حج مجموعالعبادات است و هم به لحاظ فردی و هم از نظر اجتماعی سازنده است. وقتی افراد عمل عبادی خود را صحیح و بر مبنای فلسفه، حکمت و احکام ظاهری و باطنی حج انجام دهند، طبیعتاً آثار اجتماعی آن نمود پیدا میکند.
چرا و چگونه حج بر شخصیت افراد مؤثر است؟
کسی که میخواهد به حج مشرف شود غالباً قبل از حج خود را بازسازی میکند. کارهای گذشته خود را بررسی و از نقایص آن آگاهی مییابد. اگر بدهی و دینی دارد پرداخت میکند و اگر محاسبات اقتصادی در مال وی وجود دارد، آن را پاک میکند؛ همچنین خمس و زکات میدهد و تا جزئیترین مسائل مثل پاک بودن حوله احرام از مال حرام را در نظر میگیرد و با مردم تسویهحساب میکند و اگر از کسی گلایهای دارد میبخشد و اگر کسی از او گلایهمند است، او را راضی میکند.
در عبادت یا سفر زیارتی معمولی چنین اتفاقهایی نمیافتد. اگر فردی میخواهد حج درستی انجام دهد و در ملکوت حج پرواز کند، باید بالش را سبک کند. با بال سنگینی که وزنه به آن بسته شده است نمیتواند پرواز کند. زائر حج باید خود را از سنگینی پلیدیها پاک کند، طوری که وقتی پای خود را بر روی پله هواپیما میگذارد احساس کند که از هیچ کس کینهای به دل ندارد و همه را از خود راضی کرده است و باید خود را لایق حرم و میقات کند و بعد راهی شود.
چه مسائلی باعث میشود که زائر برای اصلاح خود هوشیارتر شود؟
اگر زائر متوجه باشد که میخواهد سفر حج صحیحی داشته و دستاورد داشته باشد، به این فکر میکند که مقدمات حج مقبول را فراهم کند. پس خود را پاک و منزه و لایق حریم حرم میکند و خودش را در پیشگاه خدا کوچک و بدهکار و نیز خسی در میقات میبیند و همین امر تأثیر عظیمی بر فرد میگذارد. اگر چنین توجهی در انسان ایجاد شود و به سرزمین وحی وارد شود، آثار فردی و اجتماعی حج برای او محقق خواهد شد.
آیا میتوان حج را نمادی از یک جامعه فاضله دانست؟
حج یک اقدام جمعی است برای تصفیه، پاکسازی، آزادی و رهایی از بردگی و بندگی غیرخدا. به تعبیر قرآن «رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا؛ مردانىاند که دوست دارند خود را پاک سازند»(سوره توبه، آیه ۱۰۸). یعنی انسانهایی دور هم جمع شدهاند و میخواهند از هرچه غیر خداست منزه شوند و از همه بندهای منیت، استکبار، کبر و ... پاک شوند. حج یک اقدام جمعی برای چنین تحولی است و هر حاجی چه دانسته و چه ندانسته با همین هدف به سرزمین وحی دعوت شده است.
در حج تکتک انسانهایی که میخواهند مطهر و منزه شوند کنار هم قرار میگیرند و نمادی از یک جامعه خودساختهاند که در آن همه آدمها در برنامه مدونی در یک اجتماع قرار میگیرند و برای خوب شدن میکوشند. اجتماع حج الگویی از یک جامعه را ارائه میکند که انسانها به شکل زمانمند و با برنامه اعمال دقیقی را انجام میدهند و هر یک از اعمالشان یک محتوای عالی دارد؛ اقدام و حرکتی جمعی که برای تصفیه و پاکسازی است.
مشکل عمده انسان آلودگیهایی هستند که زندگیها را خراب کرده است. ما آلوده شدهایم و حج آدمها را پاک میکند. حاجیهای واقعی مصفا میشوند و بعد از حج هم باید زندگی و روابط صحیح و پاکی داشته باشند. حج یک حرکت جمعی بر محور توحید است. یعنی ایجاد روح پرستندگی در خود و افراد پیرامون خود. همه به هم توحید را القا میکنند و لا اله الا الله و سبحان الله میگویند. همه با هم توحید و یکتاپرستی را زمزمه میکنند، آن هم در وضعیتی که همه چیز رنگ باخته است و رنگ، نژاد، ثروت، جایگاه، پُست و مقام، بالادست و پاییندست و ... مطرح نیست؛ همه یکرنگ و یکشکل در کنار هم قرار دارند و فقط خداوند و حرکت با محوریت کعبه و با هدف توحید مطرح است.
انسانهای مختلفی از ملیتهای مختلف میآیند و مثل ستارگانی هستند که کهکشان را زیبا میکنند؛ آنان در افق عظیمی بر محور کعبه (توحید) حرکت میکنند و تجلی «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا؛ و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید»(آیه ۱۰۳ سوره آل عمران) هستند که از یوغ همه بردگیهای بیرونی و درونی رها شدهاند.
سبک زندگی مرتبط با حج بر چه مبنایی استوار است؟
یکی از مباحثی که در حج مطرح میشود ارائه ارزشهای واقعی است. هر کدام از ما انسانها در کشورهای مختلف و با آداب و سنن و اخلاق متفاوت زندگی میکنیم؛ برخی از این رفتار و سنن ارزش هستند و برخی ضد ارزش؛ ما به این امور سرگرم هستیم، اما در حج همه لباس بندگی به تن میکنند و در پیشگاه پروردگار خضوع دارند و همه تعینها کنار میرود و هیچ چیز ماندگار نیست، مثل مقام، ثروت، اعتبار، جایگاه و ... . وقتی در اقیانوس زائران حج قرار میگیریم ماندگاری را در توحید و لباس بندگی میبینیم و دیگر لباسهای مختلف با قیمتهای آنچنانی و زینتها و خودنماییها رنگ میبازند.
در حج همه مفاخر دنیوی حذف میشود، حتی داشتن زینت حرام است. مرد و زن در یک جامعه بدون طبقه اجتماعی و تفاوت حضور دارند تا بیاموزند که زیور، مقام و ... دنیوی اصل نیستند و اصالت ندارند. اگر همین نگاه به خانه و زندگی و جامعه تسری پیدا کند و رنگها، مقامها، داراییها و ... فرع زندگی انسانها شود، یک سبک زندگی متفاوت و نورانی محقق میشود. البته اسلام مخالف دارایی و امکانات نیست، بلکه مشکل این است که اینها جای اصول را گرفته و در حج خداوند مقام، ثروت، لباس فخر و ... را حذف کرده است تا ارزشهای حقیقی برجسته شود.
یکی دیگر از آثار حج این است که انسان را از فراموشی خدا بازمیگرداند و انسانهایی که تبرج و مادیات باعث شده بود که از یاد خدا غافل شوند با حذف همه این امور به یاد خدا بازمیگردند و خدا در زندگی آنها برجسته میشود.
حج از جنبه بینالمللی چه تأثیری دارد؟
گرد هم آمدن مسلمانان از سراسر جهان موجب میشود که آنان با هم آشنا و از دردهای یکدیگر باخبر شوند. آدمهایی که یک عمر از هم مطلع نبودهاند، اما امت پیامبر(ص) هستند و به سوی قبله واحدی نماز میخوانند، حالا در کنار هم جمع میشوند و باید دردهای هم را بشنوند. البته هدف حج این است و اگر اکنون این مهم محقق نمیشود یک نقص است که مسلمانان باید برای اصلاح آن تلاش کنند. قرآن میفرماید که در حج کنار یکدیگر جمع شوید تا شاهد منافع هم باشید. «لِیَشْهَدُوا مَنَافِعَ لَهُمْ؛ تا شاهد منافع خویش باشند»(سوره حج، آیه ۲۸). این منافع فقط مادی نیست، بلکه شامل توانایی علمی، امکانات بزرگ امت و تمدن اسلامی و زمینهساز وحدت امت اسلام نیز هست و منفعت بزرگ این است که دفع ضررها، آسیبها، دشمنان، مستکبران و ... صورت گیرد.
نکته دیگر فهم امت اسلام از قدرت اسلام و مسلمانان است. این همه انسان با امکانات گسترده، که نماینده نخبگان اقتصادی و فرهنگی جوامع و ملل مختلف هستند، در حج دور هم جمع میشوند و میفهمند که میتوانند روی پای خود بایستند و استقلال داشته باشند، به خصوص اینکه کشورهای اسلامی در مناطق زرخیز، نفتخیز و در گلوگاههای دنیا مثل کانال سوئز، خاورمیانه و ... قرار دارند. پس همه امکانات برای رهایی از فقر و استکبار و تکیه نکردن به ستمگران مهیاست. حجاج میتوانند بیاموزند که پشتیبان هم باشند، قدرتشان را تجمیع کنند و دشمن قدرت و ابهت مسلمانان را ببینند.
حج نمایش قدرت اسلام است. وقتی مسلمانان قدرت هم را احساس کنند، به فکر رفع مشکلات مسلمانان مورد ظلم واقع شده میافتند. حمایت از مظلومان امر قرآن است، آنجا که در سوره نساء آیه ۷۵ میفرماید: «وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْکَ نَصِیرًا؛ و چرا شما در راه خدا [و در راه نجات] مردان و زنان و کودکان مستضعف نمىجنگید همانان که مىگویند پروردگارا ما را از این شهرى که مردمش ستمپیشهاند بیرون ببر و از جانب خود براى ما سرپرستى قرار ده و از نزد خویش یاورى براى ما تعیین فرما». قرآن میگوید چه شده بر شما که اینقدر ضعیف هستید چرا تلاش و اقدام نمیکنید برای نجات ستمدیدگانی که فریاد میزنند، مستضعف شدهاند و از شما استغاثه میکنند. مسلمانان حتی برای کمک به مظلومان غیرمسلمان عالم هم باید تلاش کنند. اگر بخواهیم اسلام گسترش پیدا کند، باید بتوانیم به مظلومان غیرمسلمان کمک کنیم تا آنها جذب اسلام شوند و قدرت و رحمت اسلام را بفهمند.
حج از نظر روانی چه تأثیری بر مسلمانان دارد؟
حضور در حج زمینهای برای دور ریختن ناامیدیها، ترسها، یأسها و تنهاییهاست. یأس مرگ تدریجی و خوره روح است. اگر جامعهای به یأس مبتلا شد، دچار مرگ تدریجی میشود. قدرت و عظمت اسلام هر ساله در حج نمود میکند تا جامعه به آینده امیدوار شود و قدرت، عظمت و وحدت خود را ببیند. همچنین، در حج زائران با گذشته سرزمین وحی، زمانی که در دست مشرکان قرار داشت و نیز کعبه که پر از بت بود، آشنا میشوند و درمییابند که چطور پیامبر(ص) با وجود پیروانی اندک و تحمل سختیها و فقر و با اصحابی که در صفه با سختی زندگی میکردند، یک تمدن عظیم را شکل داد.
آیا لازم است مسلمانانی که به حج مشرف نمیشوند هم مباحث مربوط به حج را بیاموزند؟
خداوند در دستورات خود حکیم است. به کسی تکلیف خارج از قدرتش را نمیدهد. حج بار مادی دارد و توانایی جسمانی میطلبد و طبیعتاً خدای حکیم این حکم را بر فردی که توانایی مالی و جسمانی ندارد واجب نکرده است. حج عبادت والایی است و محتوا و معارف حج محدود به حجاج نیست. ما همه حاجی هستیم. همه دور کعبه میچرخیم و شب و روز رو به سوی کعبه میآوریم. ما از وقتی به دنیا میآییم، به عشق کعبه مبتلا هستیم.
در طول شبانهروز که نماز میخوانیم، به کعبه مبتلا و مزین به زینت کعبه هستیم و از برکات کعبه استفاده میکنیم. هر مسلمانی دائم با روح حج، معارف حج، عرفات، منا و ... سروکار دارد. بنابراین معارف حج تنها مربوط به حجاج نیست. البته حجاج از نزدیک سرزمین وحی را میبینند و اموری را تمرین میکنند. به همین دلیل وقتی حاجی از حج برمیگردد توصیه شده است که به استقبالش برویم و دستش را بگیریم و بفشاریم گویی که با خدا بیعت میکنیم، چرا که حجاج با حجرالاسود بیعت کردهاند.
روح و حقیقت حج مربوط به همه مسلمانان است. لذا باید همه با معارف حج به خصوص معارف عرفانی و رموز آن آشنا شویم. معارف حج بینالمللی و حقایقی است که از عالم بالا آمده و ممکن است کسی به حج نرفته باشد، اما روح حج و طواف را پیدا کرده باشد. ممکن است فردی به حج برود و فقط عنوان حاجی را کسب کند، اما فردی هم به حج نرود و به او حاجی نگویند، ولی روح حج را پیدا کرده باشد و تسلیم ابراهیمی و اسماعیلی را در پیشگاه خدا و عرفان عرفات پیدا کرده باشد. البته توفیق رفتن به سرزمین وحی توفیق والایی است. لذا یکی از دعاهای ماه رمضان این است که حج بیتاللهالحرام روزی ما شود.
جایگاه تفکر در آموزههای اسلام
انسان برای خود یک سری معلومات و مجهولاتی دارد که در اثر تفکر می تواند از حجم مجهولات خود کم کرده و بر میزان معلوماتش اضافه نماید. امام خمینی رهبر کبیر انقلاب (ره) در این راستا می فرماید: «تفکر فرایندی است که در طی آن سلسله ای از امور معلوم و مشخص در کنار هم قرار می گیرند تا امری مجهول را، واضح و روشن سازند.»[1]
جایگاه تفکر در اسلام
اسلام نیز طرفدار تفکر است و در آیات و روایات فراوانی در فرصت های مختلف امر به تفکر کرده است؛ چون حاصل تفکر دانایی است. دانایی نیز یک امر پسندیده می باشد؛ زیرا فرد عالم و دانا در تصمیم گیری ها و جهت گیری های خود عاقلانه تر و سنجیده تر عمل می کند و کمتر دچار لغزش و اشتباه می شود.[2]
تفکّر در آیات
قرآن کریم در آیات متعدد و موضوعات مختلف انسان ها را به اندیشه و تعقل فراخوانده است.
بسیاری از آیات، متفکران، اندیشه ورزان و آنان که در مقام فهم واقعیات هستند را به بهترین صورت، تمجید کرده و گریزان از حقیقت را سخت مورد نکوهش قرار داده اند.
از جمله محورهای اساسی که قرآن، انسان را به تفکر در مورد آنها تشویق می کند، عبارتند از:
یک. تفکّر در جهان خلقت
قرآن در آیات مختلف امر به تفکر در خلقت آسمان ها و زمین کرده است، به عنوان مثال: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ؛[3] همانا در خلقت آسمان ها و زمین و رفت و آمد شب و روز، نشانه هایی از (حکمت) است برای خردمندانی که بیندیشند.»
دو. تفکّر در احکام و آیات الهی
خداوند حتی در جایی که آیات خود را تبیین و روشن کرده است نیز بحث تفکر را پیش می کشد و اهمیت آن را به خلق گوشزد کرده و می فهماند که تفکر چه جایگاهی در اسلام دارد و تقلید کور کورانه را نمی پذیرد: «كَذَٰلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ؛[4] خداوند آیاتش را به روشنی بیان می کند، باشد که شما در آن تفکر و تعقل کنید.»
سه. تفکّر در تحولات تاریخی
اطلاع از زندگی و سرگذشت ملت های گذشته، انگیزه ها و عواملی که باعث پیشرفت یا عقب ماندگی آنان شده، عقل انسانی را پرورش می دهد و انسان عبرت می گیرد، از این رو قرآن سفارش به تفکّر در سرگذشت پیشینیان می کند:
«قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ؛[5] بگو، روی زمین گردش کنید؛ سپس بنگرید سرانجام تکذیب کنندگان آیات الهی چه شد؟!»
تفکّر در روایات
در روایات متعدد و مختلفی امر به تفکر شده و اهمیت جایگاه آن نیز بیان شده است حتی در برخی روایات تفکّر از عبادت برتر دانسته شده است؛ زیرا تفکّر در عبادت انسان نیز تاثیر می گذارد و معرفت شناسی انسان را تغییر می دهد.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «اندیشه و فکر، انسان را به نیکویی و عمل به آن می کشاند.»[6]
امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بیشترین عبادت ابوذر، تفکّر و عبرت گرفتن بود.»[7] این روایت به خوبی بر ما روشن می کند، که با تفکر چه درجه ای از ایمان را می توان به دست آورد و به کمالات رسید.
هراندازه تفکّر بیشتر راه گشا باشد ثواب و عاقبت به خیری بیشتری را به ارمغان می آورد. تفکّر، دارای درجات و مراتبی است. گاهی اثر یک لحظه تفکّر یک هفته انسان را جلو می اندازد گاهی یک ماه، گاهی یکسال وگاهی یک عمر. تفکر هرچه عمیق تر باشد حرکت و پیشرفت بیشتری به وجود می آورد، مانند یک لحظه تفکّر«حر بن یزید ریاحی» در زمین کربلا که او را از جهنمی بودن رها کرد و به مراتب بالای بهشت رساند.[8]
در نتیجه تفکر در اسلام از جایگاه والایی برخوردار است و سبب می شود انسان به درجات مادی و معنوی برسد و سعادت خود را تامین نماید، که از راههای دیگر، امکان دسترسی به این آثارمهم وجود ندارد.
پی نوشت
[1] شرح چهل حدیث، ص191.
[2] میزان الحکمة، ج10، ح16209.
[3] سوره آل عمران، آیه190.
[4] سوره بقره، آیه219.
[5] سوره انعام، آیه11.
[6] کافی، ج2، ص55.
[7] خصال، ص42.
[8] شرح چهل حدیث، ص189.
محبت امیرالمؤمنین علیهالسلام اکسیر نجات
هرچند خداوند در فطرت و سرشت همه انسانها، آموزهای به نام محبت قرار داده، ولی محبت برخی آفریدگان، از جمله امیرمؤمنان علیهالسلام، را به هر کسی نداده است؛ زیرا هر کسی ظرفیت پذیرش این اکسیر گرانقیمت را پیدا نکرده است.
امیرالمؤمنین علیهالسلام، محبوب خدا
قرآن کریم، قانون جذب محبت را چنین بیان کرده است: «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا»؛[1] «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، به قطع خدای مهربان برای آنان، محبّتی [در دلها] قرار میدهد».
در شأن نزول این آیه چنین آمده است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله به امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «قُلْ يَا عَلِيُّ: اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وُدّا»؛[2] «ای علی! بگو: پروردگارا! در دل مؤمنان برای من محبّتی قرار بده!» سپس خدا آیه فوق را نازل کرد. بنابراین خدا محـبت امیرالمؤمنین علیهالسلام را در قلوب مؤمنان قرار داده است. این محـبت همان منَّتی است که خدا بر مومنان قرار داده و فرموده: «ایمان را محبوب قلبهای شما قرار دادیم».[3] امام باقر علیهالسلام فرمودند: «منظور از ایمان، محبت امیرالمؤمنین علیهالسلام است».[4]
پس امیرالمؤمنین علیهالسلام مصداق روشن این آیه است که خدا محـبت او را در قلب اهل ایمان قرار داده است.
محـبت امیرالمؤمنین علیهالسلام، معیار ایمان
محبت امیرالمؤمنین و اهلبیت علیهمالسلام، آثار و برکات فراوانی در دنیا و آخرت دارد؛[5] تا آنجا که معیار ایمان و کفر، محـبت و دشمنی امیرالمؤمنین قرار داده شده است؛ زیرا پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: «يَا عَلِيُّ حُبُّكَ إِيمَانٌ وَ بُغْضُكَ نِفَاقٌ»؛[6] «ای علی! محبت تو ایمان، و دشمنی تو نفاق و کفر است».
بر این اساس پیامبر صلیاللهعلیهوآله محبت امیرالمؤمنین و اهلبیتش علیهمالسلام را تنها راه نجات قرار داده است: «إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق»؛[7] «به درستی که مثل اهلبیت من مانند کشتی حضرت نوح است؛ هر کسی سوار آن شود نجات پیدا میکند و هر کسی از آن تخلف کند غرق شده، هلاک میشود».
توهم ایمان و محـبت شیطان به امیرالمؤمنین علیهالسلام
محبت امیرالمؤمنین علیهالسلام اکسیری است که هر جنبندهای میکوشد به هر شکلی، پس از شناخت، خودش را به آن برساند؛ تا جایی که حتی شیطان نیز در محبت امیرالمؤمنین علیهالسلام طمع میکند. این محبت در هر قلبی جای نمیگیرد؛ هرچند لقلقه زبان باشد.
برخی با اسنتاد به برخی از روایات، شیعیان را پیرو امامی میدانند که خود محبوب شیطان واقع شده است و این چنین به شیعیان طعنه میزنند؛ غافل از اینکه اینگونه روایات نهتنها گفتار آنها را تصدیق نمیکند، بلکه عظمت و جایگاه محبت امیرالمؤمنین علیهالسلام را میرساند.
در روایتی چنین آمده که شیطان در تلاش [ظاهری] است که خدا او را ببخشد؛ ولی پیامبر به او میفرماید: «تلاشت بیهوده است». سپس با امیرالمؤمنین علیهالسلام روبرو میشود. در اینجا شیطان، برای رها کردن خود از چنگال امیرالمؤمنین چنین اظهار میکند: «إِنِّي لَأُحِبُّكَ جِدّاً وَ مَا أَبْغَضَكَ أَحَدٌ إِلَّا شَرِكْتُ أَبَاهُ فِي أُمِّهِ فَصَارَ وَلَدَ الزِّنَاء»؛[8] «من به حقیقت تو را دوست دارم و هیچ کسی را با تو دشمن نکردم مگر اینکه با پدر او، در مادرش شریک شدم، پس زنازاده شد».
هرچند این روایت، به ظاهر بر محبت شیطان به امیرالمؤمنین علیهالسلام دلالت دارد، ولی چند نکته قابل دقت است:
نخست اینکه این روایت از نظر سندی ضعیف است؛ زیرا افرادی که در سلسله سند این روایت قرار گرفتهاند، مجهول و ضعیفاند و هیچگونه توثیقی برای آنها نقل نشده است.[9]
دوم اینکه این روایت با نص آیات قرآن کریم و بسیاری از روایات دیگر در تعارض است؛ زیرا تنها راه نجات، حتی نجات انبیای گذشته، در گرو محبت اهلبیت علیهمالسلام، به خصوص پذیرش ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام دانسته شده و شیطان از ابتدا با این موضوع مبارزه کرده است.[10] بر همین اساس امام باقر علیهالسلام فرمودند: «آمَنَ الْمَلْعُونُ بِلِسَانِهِ وَ كَفَرَ بِقَلْبِه»؛[11] «شیطان به زبانش ایمان آورد؛ ولی با قلب کافر شد».
سوم اینکه برفرض صحت سند، این روایت عظمت محبت و ولایت حضرت را میرساند؛ تا جایی که شیطان هم در آن طمع میکند.
چهارم اینکه توجه به روایت مشخص می کند که شیطان منافق است و محبتی به حضرت نداشته است؛ چون اگر محبت داشت، طبق روایت، تلاش نمیکرد مردم را دشمن حضرت بکند.
به هر روی محبت و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام، اکسیری برای نجات از همه گرفتاریها و بلاهای دنیا و آخرت است.
پینوشت:
[1]. سوره مریم، آیه96.
[2]. تفسیر قمی، ج2، ص56.
[3]. سوره حجرات، آیه7.
[4]. تفسیر فرات کوفی، ص428.
[5]. خصال، صدوق، ج2، ص515.
[6]. كفاية الأثر، خزاز رازی، ص135.
[7]. جامع الاحادیث، سیوطی، ج10، ص8.
[8]. عیون اخبار الرضا علیهالسلام، ج2، ص72.
[9]. نرمافزار نور، اسناد شیخ صدوق، بخش اسناد.
[10]. تفسیر عیاشی، ج2، ص9.
[11]. مناقب، ابن شهرآشوب، ج2، ص252.
نصب الهی امام و روش ابلاغ امامت
به اعتقاد شیعه، مردم نمیتوانند امام و جانشین پیامبر را تعیین و انتخاب کنند. برایناساس، راه تعیین امام، «نصب الهی» است؛ زیرا امامت جایگاه ویژهای برای هدایت مردم است و امام ویژگیهای خاصی مانند عصمت، علم ویژه خدادادی و افضلیت نسبت به بقیه مردم را دارد و مردم نمیتوانند چنین شخصی را شناخته و انتخاب کنند و انتخاب جانشین پیامبر ، تعیین امام توسط خداوند ممکن است.
بهصورت منطقی میتوان این مطلب را چنین بیان نمود:
1 - وجود امام معصوم برای تحقق سعادت انسانها ضرورت دارد.
2 - تحقق سعادت حقیقی انسانها متوقف بر جانشین پیامبر با ویژگیهای عصمت، علم ویژه و افضلیت و دیگر ویژگیهای ممتاز امام است.
3 - شناخت امام یا از طریق انتخاب مردم حاصل میشود یا از طریق خداوند که البته این شناخت یا از طریق کلام خداوند در قرآن یا معرفی پیامبر یا امام معصوم از جانب خدا صورت میپذیرد.
4 - تشخیص امام با چنین ویژگیهایی از سوی مردم ممکن نیست. امام رضا علیهالسلام درباره ناتوانی مردم از تشخیص امام میفرمایند: «آیا [مردم] قدر و منزلت امامت را در میان امت میشناسند تا گزینش امام برای آنها جایز باشد؟ همانا قدر و شأن امامتْ بزرگ و منزلتش بلند و اطرافش دستنایافتنی و عمقش دورتر از آن است که مردم بتوانند با عقلهایشان به آن برسند یا با گزینش خود، امامی را نصب کنند. آیا ممکن است برگزیدۀ آنان دارای این صفات باشد تا بتوان او را مقدّم داشت؟»[1]
حتی آیهٔ شریفه نیز اشاره دارد که امر تعیین سلطنت و فرمانروایی از دسترس مردم خارج است؛ «و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم و او ثروت زیادی ندارد؟! گفت: خدا او را بر شما برگزیده و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، میبخشد و احسان خداوند، وسیع است؛ و (از لیاقت افراد برای منصبها) آگاه است.»[2]
حدیثی از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله نیز در این زمینه وجود دارد. این روایت در منابع گوناگونی از اهلسنت آمده است؛ بنابراین روایت، وقتی حضرت رسولالله صلیاللهعلیهوآله قبیلۀ بنیعامر را به توحید و اسلام دعوت کردند، فردی از آن قبیله به نام بحيرةبنفراس گفت: به خدا قسم اگر این جوان را از قریش میگرفتم، همۀ عرب را به چنگ میآوردم. سپس به حضرت عرض کرد: اگر ما با تو بیعت کنیم و سپس خدا تو را بر مخالفانت پیروز گرداند، آیا میپذیری که امر ولایت (جانشینی و خلافت) پس از خویش را به ما بسپاری؟ حضرت فرمودند: الأَمرُ إلى اللهِ يَضَعُه حَيثُ يَشاءُ؛ «این امر به دست خدای متعال است و آن را به هر که بخواهد میسپارد». پس از این جملۀ حضرت بود که آنها از حضرت برگشتند و گفتند ما نیازی به تو نداریم.[3]
بنابراین روایت، نصب امام و جانشین پیامبر در دست خدای متعال است و دیگران نمیتوانند جانشینی برای حضرت نصب کنند.
بهعنوان نمونه در مورد امامت کریم اهلبیت علیهالسلام داریم که «جندب» خدمت امیرالمؤمنین علیهالسلام رسید و عرض کرد؛ «اى امیرمؤمنان! اگر تو را نیافتیم ـ که خدا چنین روزى را نیاورد ـ با حسن (علیهالسلام) بیعت کنیم؟ حضرت فرمود: آرى.»[4]
همچنین امامت و جانشینی امام حسن علیهالسلام بعد از امیرالمؤمنین علیهالسلام، امری واضح و روشن نزد مسلمانان بوده است. ابن عباس رو به مردم کرد و گفت؛ «معاشرَ الناسِ إنَّ هذا ابنُ بنتِ نبيِكم و وصيُّ إمامِكم فبايِعُوه؛[5] همانا این شخص (امام مجتبی علیهالسلام) فرزند دختر پیامبر شماست و جانشین امام شماست؛ پس با او بیعت کنید.»
پس امامت، منصبی الهی است که مردم در انتخاب امام نقشی ندارند. امامت ائمه علیهمالسلام از سوی خدا تعیین شده و ابلاغ آن توسط پیامبر یا امام معصوم صورت گرفته است.
پینوشت:
1. کلینی، کافی، ج1، ص199ـ203.
2. سوره بقره، آیه 247.
3. طبری، تاریخ طبری، ج2، ص350؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج1، ص687.
4. ابن صباغ مالکی، الفصول المهمه في معرفة الائمه، ج2، ص715.
5. همان.