emamian

emamian

«محمد علاوی» نخست‌وزیر مأمور به تشکیل کابینه عراق امروز (چهارشنبه) گفت که وزرای او مستقل از احزاب هستند و برخی در تشکیل دولت ایجاد مانع می‌کنند.

به نوشته وبگاه المسله، او از اینکه اعتراضات به طور خیلی گسترده‌تر و شدیدتر باز گردد هشدار داد و متعهد شد که عاملین کشتار معترضان را تحت پیگرد قرار دهد.

علاوی با بیان اینکه برخی طرف‌ها در مسیر رأی اعتماد به کابینه مانع‌تراشی می‌کنند؛ افزود: «اگر دولت نتواند تشکیل شود، طرف‌هایی هستند که در جهت ادامه‌دار شدن بحران در کشور کار خواهند کرد.»

او گفت که وزرای کابینه خود را از میان افراد «با کفایت» و «شایسته» انتخاب کرده و برنامه قابل اجرایی برای حل مشکلات عراق دارد.

محمد علاوی همچنین گفت که اعتراضات مردمی برای اولین بار موجب تشکیل دولت مستقل و بدون حضور احزاب شده است و کابینه او نماینده تمامی مردم عراق خواهد بود.

نخست‌وزیر در ادامه قول بهبود وضعیت معیشتی مردم عراق و بازگردان آوارگان به خانه‌هایشان را داد و گفت باید دوره جدیدی در عراق آغاز شود.

طبق قانون اساسی عراق، نخست وزیر جدید عراق باید تا دوم ماه مارس (۱۲ اسفند) دولت خود را تشکیل دهد اما اختلاف احزاب و گروهها بر سر نامزدهای به اصطلاح مستقل تا کنون مانع این کار شده است.

«علی حمود» وزیر حمل و نقل سوریه امروز (دوشنبه) از راه‌اندازی فرودگاه بین‌المللی حلب پس از آزادسازی کامل این شهر خبر داد.

به نوشته خبرگزاری رسمی سوریه (سانا)، او گفت که چهارشنبه هفته جاری اولین پرواز رفت و برگشت به دمشق صورت خواهد گرفت و پرواز به قاهره نیز در روزهای آتی انجام می‌گیرد.

بنابراین فرودگاه بین‌المللی حلب که از سال ۲۰۱۱ و آغاز بحران سوریه، تعطیل و زمین‌گیر شده بود؛ با آزادی آخرین محله‌های شهر حلب دوباره فعالیت خود را از سر گرفته که نشان دهنده بازگشت امنیت به حریم هوایی سوریه است.

«حسین دیاب» استاندار حلب نیز در مرداد ماه گذشته گفته بود که فرودگاه حلب آماده از سرگیری پروازهاست و به محض رفع برخی مسائل امنیتی، کار خود را آغاز خواهد کرد.

هرچند در دی ماه سال ۹۵ نیز پس از آزادسازی فرودگاه امکان از سرگیری پروازها مطرح شد اما به علت ادامه ناامنی‌ها این موضوع تا کنون به تعویق افتاده بود. فرودگاه حلب دومین فرودگاه بزرگ سوریه محسوب می‌شود.

چهارشنبه, 30 بهمن 1398 21:51

لزوم برائت از مشرکین در ایام حج

برداشت‌هایی از بیانات امام خمینی (ره)

اینجانب تمام گرفتاریها و بدبختیهای مسلمین و دولتهای کشورهای اسلامی‌ را در اختلاف و نفاق بین آنان می‌دانم.

چرا باید دولتهای اسلامی ‌با داشتن قریب یک میلیارد جمعیت و در دست داشتن ذخیره‌های زیرزمینی، خصوصاً موجهای نفت که رگ حیات ابرقدرتهاست، و برخورداری از تعلیمات حیاتبخش قرآن کریم و دستورات عبادی سیاسی پیامبر اسلام (ص) که مسلمانان را به اعتصام به «حبل الله» دعوت و از تفرقه و اختلاف تحذیر می‌فرماید، و با داشتن مَلاذ و ملجأیی چون حرمین شریفین، که در عهد رسول‌الله - صلوات‌الله علیه - مرکز عبادت و سیاست اسلامی ‌بوده و پس از رحلت آن بزرگوار مدتها نیز چنین بوده است و طرح فتوحات و سیاسات از آن دو مرکز بزرگ سیاسی عبادی ریخته می‌شده است، اکنون به واسطه کج‌فهمیها و غرض‌ورزیها و تبلیغات وسیع ابرقدرتها کار را به آنجا بکشانند که دخالت در امور سیاسی و اجتماعی، که مورد احتیاج مبرم و از اهمّ امور مسلمین است، در حرمین شریفین جرم شناخته شود و پلیس سعودی در داخل مسجدالحرام و در جایی که به حکم خدا و به نصّ قرآن مجید برای همه کس حتی منحرفین محل امن است با چکمه و سلاح به مسلمانان حمله کرده و آنان را مضروب و دستگیر نمایند و به زندان بفرستند.
جرم این مسلمانان شعار بر ضد امریکا و اسرائیل، این دشمنان خدا و رسول بوده است. من نمی‌دانم مسائل و جریاناتی که در کشور شما و حرمین شریفین می‌گذرد به طور صحیح به شما گزارش می‌دهند، یا همچون شعارهای ایرانیان، که در همه جا شعار آنان مشهور است، برای شما تحریف شده و برخلاف واقع گزارش داده‌اند و نمی‌دانم ائمه جماعات حرمین شریفین از اسلام چه برداشت کرده‌اند و از حج بیت‌الله الحرام، که سرتاسر آن مشحون به سیاست، و سرّ جعل آن قیام انسانها به قسط و رفع ستمگری‌ها و چپاولگریهاست، که سیاست کلی انبیای عظام و خصوص حضرت رسول خاتم - صلوات‌الله علیه و آله و سلم - است چه فهمیده‌اند که زائرین حرمین شریفین را به اسم اسلام از دخالت در سیاست و حتی از شعار علیه اسرائیل و امریکا منع و مسلمانان را، به دلخواه امریکا و اسرائیل و سایر دشمنان اسلام و برخلاف سیره پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) و مسلمانان صدر اسلام، از دخالت در سیاست منع می‌کنند و عمداً یا از روی جهالت و غفلت مقدمات سلطه اجانب را بر ممالک اسلامی ‌حتی حرمین شریفین، مهبط وحی و مهبط ملائکة‌الله فراهم می‌نمایند. (1)

اگر دولت حجاز از این فریضه عبادی - سیاسی، که هر سال در مواقف کریمه حرمین شریفین با حضور میلیونی مسلمانان تشکیل می‌شود، استفاده سیاسی اسلامی‌ می‌نمود، احتیاج به امریکا و هواپیماهای آواکس آن، و سایر ابرقدرتها نداشت و مشکلات مسلمانان حل می‌شد.

می‌دانیم که امریکا این هواپیماها را از آن جهت در اختیار عربستان قرار داده است تا به نفع خود و اسرائیل از آن استفاده نماید. چنان که دیدیم که آواکسهای امریکایی برای تفرقه بین ایران و سایر مسلمانان عرب گزارشی سرتاسر دروغ داد مبنی بر بمباران مراکز نفتی کویت توسط ایران. مع‌الأسف این سهل‌انگاری در عموم دولتهای کشورهای اسلامی ‌شیوع دارد، تا آنجا که مسلمانان و خصوص دولتمردان آنان را دست خیانتکار و جنایتکار ابرقدرتها از دخالت در سیاست و اهتمام به امر مسلمین بر کنار زده است؛ و تا جایی که در مرکز سیاست اسلام، مسلمین به حکم وعّاظ السلاطین با دخالت در سیاست، بلکه با شعار علیه دشمنان خونخوار قرآن کریم و اسلام عزیز، مجرم شناخته می‌شوند و به حبس و شکنجه کشیده می‌گردند. (2)

اعلان برائت از مشرکان که از ارکان توحیدی و واجبات سیاسی حجّ است، باید در ایّام حجّ به صورت تظاهرات و راهپیمایی با صلابت و شکوه هرچه بیشتر و بهتر برگزار شود و حجّاج محترم ایرانی و غیرایرانی با هماهنگی کامل با مسؤولین حجّ و نماینده اینجانب، جناب حجت‌الاسلام آقای کروبی در کلیه مراسم شرکت نمایند و فریاد کوبنده‌ی برائت از مشرکان و ملحدان استکبار جهانی و در رأس آنان امریکای جنایتکار را در کنار خانه توحید طنین اندازند و از ابراز بغض و کینه خود نسبت به دشمنان خدا و خلق غافل نشوند.

مگر تحقّق دیانت جز اعلام محبّت و وفاداری نسبت به حق و اظهار خشم و برائت نسبت به باطل است؟ حاشا که خلوص عشق موحّدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسّر شود و کدام خانه‌ای سزاوارتر از کعبه و خانه‌ی امن و طهارت و ناس که در آن به هر چه تجاوز و ستم و استثمار و بردگی و یا دون صفتی و نامردمی‌ است عملاً و قولاً پشت شود و در تجدید میثاق «أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ» بت آلهه‌ها و اربابان «مُّتَفَرِّقُونَ» شکسته شود و خاطره‌ی مهمترین و بزرگترین حرکت سیاسی پیامبر (ص) در وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ زنده بماند و تکرار شود، چرا که سنّت پیامبر (ص) و اعلان برائت کهنه شدنی نیست و نه تنها اعلان برائت به ایام و مراسم حج منحصر نشود، که باید مسلمانان فضای سراسر عالم را از مَحبّت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملی نسبت به دشمنان خدا لبریز کنند و به وسوسه‌ی خنّاسان و شبهات تردیدآفرینان و متحجرین و منحرفین گوش فرا ندهند و لحظه‌ای از این آهنگ مقدّس توحیدی و جهان شمولی اسلام، غفلت نکنند که مسلماً جهانخواران و دشمنان ملّتها، بعد از این آرام و قرار نخواهند داشت و به حیله‌ها و تزویرها و چهره‌های گوناگون متمسک می‌شوند و روحانی‌نماها و آخوندهای درباری و اجیرشدگان سلاطین و ملّی‌گراها و منافقین به فلسفه‌ها و تفسیرها و برداشتهای غلط و منحرف روی می‌آورند و برای خلع سلاحهای مسلمانان و ضربه زدن به صلابت و اُبّهت و اقتدار امت محمد (ص) به هر کاری دست می‌زنند و چه بسا جاهلان مُتنسّک (3) بگویند که قداست خانه حق و کعبه معظّمه را به شعار و تظاهرات و راهپیمایی و اعلان برائت نباید شکست و حج جای عبادت و ذکر است نه میدان صف‌آرایی و رزم و نیز چه بسا عالمان مُتهتّک (4) القا کنند که مبارزه و برائت و جنگ و ستیز، کار دنیاداران و دنیاطلبان بوده است و ورود در مسائل سیاسی، آن هم در ایام حج دون شأن روحانیون و علما می‌باشد که خود این القائات نیز از سیاست مخفی و تحریکات جهانخواران به شمار می‌رود. (4)

مسلمانان باید با همه امکانات و وسایل لازم به مقابله جدّی و دفاع از ارزشهای الهی و منافع مسلمین برخیزند و صفوف مبارزه و دفاع مقدس خویش را محکم و مستحکم نمایند

و به این بی‌خبران و دلمردگان و پیروان شیاطین بیش از این مجال حمله را به صفوف عقیده و عزّت مسلمانان ندهند و از همه جا و همه سرزمینها و خصوصاً از کعبه حق به جنود خدا متصل شوند و زائران عزیز، از بهترین و مقدّس‌ترین سرزمینهای عشق و شعور و جهاد به کعبه بالاتری رهسپار شوند و همچون سیّد و سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) از احرام حج به احرام حُبّ و از طواف کعبه و حرم به طواف صاحب بیت و از تَوضؤ زمزم به غسل شهادت و خون رو آورند و به امّتی شکست‌ناپذیر و بنیانی مرصوص مبدّل گردند که نه ابرقدرت شرق یارای مقابله آنان را داشته باشد نه غرب که مسلّماً روح و پیام حج چیز دیگری غیر از این نخواهد بود که مسلمانان، هم دستورالعمل جهاد با نفس را بگیرند و هم برنامه مبارزه با کفر و شرک را.

به هر حال اعلان برائت در حج، تجدید میثاق مبارزه و تمرین تشکل مجاهدان برای ادامه نبرد با کفر و شرک و بت پرست‌ها است و به شعار هم خلاصه نمی‌شود که سرآغاز علنی ساختن منشور مبارزه و سازماندهی جنود خدای تعالی در برابر جنود ابلیس و ابلیس‌صفتان است و از اصول اوّلیه توحید به شمار می‌رود و اگر مسلمانان در خانه ناس و خانه خدا از دشمنان خدا اظهار برائت نکنند، پس در کجا می‌توانند اظهار نمایند؟

و اگر حرم و کعبه و مسجد و محراب، سنگر و پشتیبان سربازان خدا و مدافعان حرم و حرمت انبیا نیست، پس مأمن و پناهگاه آنان در کجاست؟ (6)

خلاصه، اعلان برائت مرحله اوّل مبارزه و ادامه آن مراحل دیگر وظیفه ما است و در هر عصر و زمانی جلوه‌ها و شیوه‌ها و برنامه‌های متناسب خود را می‌طلبد و باید دید که در عصری همانند امروز که سران کفر و شرک همه موجودیت توحید را به خطر انداخته‌اند و تمامی ‌مظاهر ملی و فرهنگی و دینی و سیاسی ملّتها را بازیچه هوسها و شهوتها نموده‌اند چه باید کرد.

آیا باید در خانه‌ها نشست و با تحلیلهای غلط و اهانت به مقام و منزلت انسانها و القای روحیه ناتوانی و عجز در مسلمانان، عملاً شیطان و شیطان‌زادگان را تحمل کرد و جامعه را از وصول به خلوص - که غایت کمال و نهایت آمال است - منع کرد و تصور نمود که مبارزه انبیا با بت و بت‌پرستها منحصر به سنگ و چوبهای بی‌جان بوده است و نعوذ بالله پیامبرانی همچون ابراهیم در شکستن بتها پیشقدم و اما در مصاف با ستمگران، صحنه مبارزه را ترک کرده‌اند؟ و حال آنکه تمام بت‌شکنی‌ها و مبارزات و جنگهای حضرت ابراهیم با نمرودیان و ماه و خورشید و ستاره‌پرستان مقدمه یک هجرت بزرگ و همه آن هجرتها و تحمل سختیها و سکونت در وادی غیر ذی زرع و ساختن بیت و فدیه اسماعیل، مقدمه بعثت و رسالتی است که در آن، ختم پیام آوران، سخن اوّلین و آخرین بانیان و مؤسسان کعبه را تکرار می‌کند و رسالت ابدی خود را با کلام ابدی إِنَّنِی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ ابلاغ می‌نماید که اگر غیر از این تحلیل و تفسیری ارائه دهیم، اصلاً در زمان معاصر، بت و بت‌پرستی وجود ندارد و راستی کدام انسان عاقلی است که بت‌پرستی جدید و مدرن را در شکلها و افسونها و ترفندهای ویژه خود نشناخته باشد و از سلطه‌ای که بت‌خانه‌هایی چون کاخ سیاه بر ممالک اسلامی ‌و خون و ناموس مسلمین و جهان سوم پیدا کرده‌اند، خبر نداشته باشد. (7)

امروز فریاد برائت از مشرکان و کافران، فریاد از ستم ستمگران و فریاد امّتی است که جانشان از تجاوزات شرق و غرب و در رأس آنان امریکا و اَذناب آن به لب رسیده است و خانه و وطن و سرمایه‌اش به غارت رفته است.

فریاد برائت ما، فریاد ملّت مظلوم و ستم - دیده - کشیده افغانستان است و من متأسفم که شوروی به تذکر و هشدار من در مورد افغانستان عمل ننمود و به این کشور اسلامی‌ حمله کرد. بارها گفته‌ام و اکنون نیز تذکر می‌دهم که ملّت افغانستان را به حال خود رها کنید، مردم افغانستان سرنوشت خودشان را تعیین نموده و استقلال واقعی خود را تضمین می‌کنند و به ولایت کرملین یا قیمومت امریکا احتیاجی ندارند و مسلم بعد از خروج نظامیان بیگانه از کشورشان، به سلطه دیگری گردن نمی‌نهند و پای امریکا را اگر قصد دخالت و تجاوز در کشورشان کرده باشد، می‌شکنند.
و نیز فریاد برائت ما فریاد مردم مسلمان آفریقا است، فریاد برادران و خواهران دینی ما که به جرم سیاه بودن، تازیانه ستمِ سیه ورزان بی‌فرهنگِ نژادپرست را می‌خورند.
فریاد برائت ما، فریاد برائت مردم لبنان و فلسطین و همه ملّتها و کشورهای دیگری است که ابرقدرتهای شرق و غرب، خصوصاً امریکا و اسرائیل به آنان چشم طمع دوخته‌اند و سرمایه آنان را به غارت برده‌اند و نوکران و سرسپردگان خود را به آنان تحمل نموده‌اند و از فواصل هزاران کیلومتر راه به سرزمینهای آنان چنگ انداخته و مرزهای آبی و خاکی کشورشان را اشغال کرده‌اند. (8)

فریاد برائت ما، فریاد برائت همه مردمانی است که دیگر تحمل تفرعن امریکا و حضور سلطه‌طلبانه آن را از دست داده‌اند و نمی‌خواهند صدای خشم و نفرتشان برای ابد در گلوهایشان خاموش و افسرده بماند و اراده کرده‌اند که آزاد زندگی کنند و آزاد بمیرند و فریادگر نسلها باشند. فریاد برائت ما، فریاد دفاع از مکتب و حیثیات و نوامیس، فریاد دفاع از منابع و ثروتها و سرمایه‌ها، فریاد دردمندان ملّتهایی است که خنجر کفر و نفاق قلب آنان را دریده است. فریاد برائت ما، فریاد فقر و تهیدستی گرسنگان و محرومان و پابرهنه‌هایی است که حاصل عرق جبین و زحمات شبانه‌روزی آنان را، زراندوزان و دزدان بین‌المللی به یغما برده‌اند و حریصانه از خون دل ملّتهای فقیر و کشاورزان و کارگران و زحمتکشان، به اسم سرمایه‌داری و سوسیالیزم و کمونیزم مکیده و شریان حیات اقتصاد جهان را به خود پیوند داده‌اند و مردم جهان را از رسیدن به کمترین حقوق حقه خود محروم نموده‌اند. فریاد برائت ما، فریاد امّتی است که همه کفر و استکبار به مرگ او در کمین نشسته‌اند و همه تیرها و کمانها و نیزه‌ها به طرف قرآن و عترت عظیم نشانه رفته‌اند و هیهات که امّت محمّد (ص) و سیراب‌شدگان کوثر عاشورا و منتظرات وراثت صالحان به مرگ ذلت‌بار و به اسارت غرب و شرق تن در دهند و هیهات که خمینی، در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا و امّت محمّد (ص) و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظاره‌گر صحنه‌های ذلت و حقارت مسلمانان باشد.

من خون و جان ناقابل خویش را برای ادای واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نموده‌ام و در انتظار فوز عظیم شهادتم. (9)

راهبردهای تصریحی:

1- حج باید همراه با برائت از مشرکین باشد.
2- حکومت آل سعود همواره مخالف برائت از مشرکین بوده است.
3- حج بدون برائت از مشرکان، حج ابراهیمی ‌و محمّدی (ص) نیست.
4- دشمنان از مراسم برائت از مشرکان که افشاگری ماهیت آنان است، می‌ترسند.

نکات استنباطی:

1- روح حج در نفی طاغوت و بازگشت به خداوند است که برائت از مشرکین تجلّی آن است.
2- حج فرصت مغتنمی ‌است برای بررسی مسائل جهان اسلام و ستمگریهای دشمنان بویژه آمریکا و صهیونیسم و به همین علت است که دشمنان تلاش می‌کنند تا جهت‌گیری حج را محدود به مسائل عبادی کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1. صحیفه امام (ره)، ج15، صص 290 و 291.
2. صحیفه امام (ره)، ج15، صص 291 و 292.
3. جاهلان زاهد.
4. عالمان پرده در (رسوا و بی حیا).
5. صحیفه امام (ره)، ج20، صص 314 و 315.
6. صحیفه امام (ره)، ج20، صص 315 و 316.
7. صحیفه امام (ره)، 20، صص 316 و 317.
8. صحیفه امام (ره)، ج20، صص 317 و 318.
9. صحیفه امام (ره)، ج20، ص 318.

منبع مقاله :
گردآوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (12)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.

از بقاع متبرکه از لواحق خانه‌ی کعبه، که محلّ سکونت حضرت اسماعیل و مادرش هاجر بوده، سپس مدفن ایشان و نیز عده‌ی کثیری از پیغمبران و پیغمبر زادگان گردیده است.
حِجر به معنی پناه و دامن است، و محوّطه‌ی میان دیوار کعبه و حطیم، که در قسمت شرقی مقام ابراهیم (علیه السلام) و زمزم قرار دارد، حِجر اسماعیل نامیده شده است. حطیم دیواری است به شکل نیم دایره مابین دو زاویه‌ی شمالی و غربی خانه‌ی کعبه که ارتفاع آن 1/31 متر، و عرض آن از بالا 1/52 متر، و از پائین 1/44 متر می‌باشد، و همه‌ی آن با سنگ مرمر پوشیده شده، و آیات قرآنی در آن منقوش است، و فاصله‌ی دو سر نیم دایره‌ی مزبور تا دو زاویه‌ی شمالی و غربی خانه‌ی خدا دو متر و نیم می‌باشد، و مسافت وسط نیم دایره تا دیوار خانه‌ی کعبه حدود ده متر است، حطیم به معنی شکسته است، و چون مردمان به شکستن یکدیگر و ازدحام برای دعا جمع می‌شوند، آن جایگاه را حطیم خوانده‌اند، و یا از جهت شکسته بودن دیوار و انحناء داشتن آن، بدین نام شهرت یافته است.
حجر اسماعیل در طواف، هنگام طواف خانه‌ی کعبه، لازم است از پشت حجر طواف کنند، و چنانچه کسی از داخل حجر اسماعیل بگذرد، طواف او باطل است. در بیان دلیل این حکم، روایات شیعه حاکی از این علت است که چون حضرت اسماعیل (علیه السلام) مادر خود هاجر را در آن موضع به خاک سپرد، و بر آن دیوار کشید، و خوش نداشت که طواف کنندگان بر قبر او قدم بگذارند، این حرمت به امضای شرعی رسیده و حکم قطعی بدین ترتیب صادر گردیده است. ولی در روایات غیر شیعه، دلیل این حکم چنین آمده: چون قریش خانه‌ی کعبه را ساختند، پولهای حلال و هدایا و نذور کفایت نکرد که آن را به شکل سابق آن به طور کامل بنا نمایند، لذا مقداری از بیت در حجر اسماعیل بر جای ماند، و لازم است طواف پیرامون بیت باشد نه درون آن، بنابراین باید از بیرون حجر اسماعیل طواف کرد، تا اطمینان حاصل شود که طواف دور خانه کعبه صورت گرفته است. این تعلیل در چند حدیث، به صراحت انکار شده است (جواهرالکلام، 292/19).


موقعیت تاریخی حجر اسماعیل، پیوسته این مکان مقدس، محلّ جلوس و عبادت مردان برجسته از انبیا و صلحا بوده است. چنانکه مورخان ضبط کرده‌اند که جناب عبدالمطلب - نیای گرامی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) - در حجر اسماعیل جایگاه ویژه و فرش مخصوصی داشت که هیچکس با او بر آن فرش نمی‌نشست، دیگر شخصیتهای قریش هر یک به تناسب موقعیتی که داشتند اطراف جایگاه او به ترتیب می‌نشستند، یک روز پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سنّ خردسالی تشریف آورد تا در کنار پدر بزرگ بر روی آن فرش بنشیند، اطرافیان او را کشیدند، پیامبر به گریه افتاد، عبدالمطلب - که بر اثر ضعف بینایی واقعه را ندیده بود - وقتی صدای گریه‌ی آن حضرت را شنید سؤال کرد: فرزندم را چه شده است که گریه می‌کند؟ گفتند: او می‌خواست با شما روی فرش بنشیند که دیگران مانع شدند. عبدالمطلب فرمود: بگذارید بیاید و مانع او نشوید، امیدوارم که از آن چنان بزرگی و شرافت یابد که هیچ عربی بدان حد نرسد (اخبار مکه، 314/1). همچنین در آثار تاریخی تصریح شده که قسمت مهمی از رؤیاهای صادقه برای عبدالمطلب و نیز ابوطالب، در حالی روی داده که در حجر اسماعیل استراحت داشته‌اند. چنانکه محلّ جلوس و تلاوت قرآن، و دعوت مردم به اسلام، از سوی پیامبر اکرم، حجر اسماعیل یاد شده است.
نیز طبق روایات بسیار، مدفن حضرت اسماعیل (علیه السلام) و برخی از دخترانش، و مادرش هاجر، و بسیاری از انبیاء (علیه السلام) در این مکان مقدس می‌باشد؛ بدین سبب حاجیان خانه‌ی کعبه به این مکان تبرک می‌جویند، و در آن نماز می‌خوانند، و آب باران بام کعبه از ناودان طلا به حجر اسماعیل می‌ریزد، حاجیان زیر ناودان طلا - که محل ریزش رحمت الهی و نزول برکات آسمانی است - به دعا و استغاثه می‌پردازند.
کتابنامه :
بحارالانوار، 117/12؛ تاریخ الیعقوبی، 222/1؛ مرآة الحرمین، 266/1؛ تفسیر القمی، 293/2؛ مناقب آل ابی طالب، 245/2؛ السیرة النبویة، 150/1؛ البدایة و النهایة، 303/2؛ تاریخ مکّه، 23/2

چهارشنبه, 30 بهمن 1398 21:36

احترام و نیکی به والدین در قرآن

در مورد احترام به پدر و مادر در آیات و روایات خیلی سفارش شده است ما در این‌جا فقط به بعضی نکات که نشان‌دهنده اهمیت احسان به پدر و مادر است اشاره می‌کنیم:

1. نیکی به پدر و مادر در کنار توحید:
«لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[1] «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[2] «أَلاَّ تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[3] «وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً»،[4] «یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ».[5]

 

از این آیات معلوم می‌شود که عقوق والدین بعد از شرک به خدا در شمار بزرگترین گناهان و یا خود این از بزرگترین آنها است و از آن طرف هم معلوم می‌شود که واجب‌ترین واجب‌ها احسان به پدر و مادر است.[6]

2. احترام انبیاء نسبت به پدر و مادرشان:
از بعضی آیات این درس مهم را از انبیاء می‌آموزیم خداوند در مورد یحیی ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: «وَ بَرًّا بِوالِدَیْهِ»[7] و در مورد عیسی می‌فرماید: «وَ بَرًّا بِوالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیًّا»[8] «خداوند مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده است و جبار و شقی قرار نداده است.
در سال‌های آغاز بعثت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ بود. روزی آن حضرت: فرشی پهن فرموده بود و روی آن نشسته بود که در این موقع شوهر حلیمه به حضور آن حضرت آمد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به یاد مهربانی‌های او، برخاست و او را احترام زیادی کرد و گوشه‌ای از فرش خود را گسترد و پدر رضاعی خود را روی آن نشاند طولی نکشید که مادرش حلیمه وارد شد، حضرت گوشه دیگر فرش را برای او پهن کرد و او را روی آن نشانید و محبت فراوانی به مادر رضاعی خود کرد.[9]

3. سفارش به همه مردم نسبت به تمام پدران و مادران:
در آیات به انسان‌ها سفارش شده است که نسبت به پدر و مادر احترام و احسان کنند و نگفته است که ای مسلمان‌ها به پدر و مادر خود احترام کنید «وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً».[10]
و از طرف مادران و پدران هم احترام آنها اختصاصی به پدران و مادران مسلمان ندارد بلکه هر کس که پدر و مادر است باید مورد احترام فرزندان قرار گیرد چون در آیات سخن از «والدین» است بدون هیچ قیدی به ایمان و اسلام.


«وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى أَنْ تُشْرِکَ بِی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً».[11] در این آیه با آن‌که پدر و مادر کافر هستند و فرزند را دعوت به کفر می‌کنند خداوند فقط در این مورد اجازه عدم اطاعت داده است امّا با این حال می‌فرماید: ولو این‌که آنها کافرند ولی با آنها در دنیا به طور شایسته‌ای رفتار کن.

4. سفارش به فرزندان شده نه والدین:
در قرآن آیات زیادی تأکید بر رعایت حقوق پدر و مادر آمده است امّا به والدین نسبت به فرزندان سفارش کمتر می‌شود مگر در مورد نهی از کشتن فرزندان که یک عادت شوم و زشت در عصر جاهلیت بود. این هم به خاطر آن است که پدر و مادر به حکم عواطف نیرومندشان کمتر ممکن است فرزندان خود را فراموش کنند در حالی که زیاد اتفاق می‌افتد که فرزندان پدر و مادر خود را مخصوصاً در دوران پیری فراموش کنند.[12]

آیات احترام با والدین,آیه های قؤانی نیکی به والدین

خداوند در سوره اسراء می فرماید: نسبت به پدر و مادر نیکی و احترام و خضوع داشته باشید

 
5. شکر والدین هم ردیف شکر خدا:
«أَنِ اشْکُرْ لِی وَ لِوالِدَیْکَ»[13] (به او توصیه کردم) که برای من و پدر و مادرش شکر به جا آور» همان طور که ملاحظه می‌شود در این آیه خداوند و شکر والدین در یک ردیف قرار گرفته‌اند، لذا امام رضا ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: خدا امر فرموده به شکرگذاری از خودش و برای والدین، پس اگر کسی والدین را شکر نکند خدا را هم نمی‌کند.[14]

6: تواضع و فروتنی نسبت به آنها آشکار باشد:
در آیه «وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ»[15] در رابطه با تواضع و فروتنی نسبت به پدر و مادر است. جناح به معنای پر و بال گستران است که کنایه از مبالعه در تواضع و خضوع زیانی و عملی است مثل جوجه‌ای که بال و پر خود را باز می‌کند تا مهر و محبت مادر را تحریک کند و او را به فراهم ساختن غذا وادار سازد از این‌که در این آیه جناح مقید به «ذُل» شده استفاده می‌شود که انسان باید در معاشرت و گفتگو با پدر و مادرش طوری رفتار کند که پدر و مادر تواضع و خضوع او را احساس کنند و بفهمند که او را در برابر آنها خوار می‌کند و نسبت به ایشان محبت و مهر دارد.[16]

یکی از آثار مهم احترام و نیکی کردن به پدر و مادر:
الف) غفران الهی: خداوند در سوره اسراء بعد از آنکه دستور می‌دهد که نسبت به پدر و مادر نیکی و احترام و خضوع داشته باشید بعد از آن می‌فرماید: «ربکم اعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفورا.»[17] 

 

«خدا به آنچه در دلهای شما است از خود شما آگاهتر است اگر همانا در دل اندیشه صلاح دارید خدا هرکه را با نیت پاک به درگاه او تضرع و توبه کند البته خواهد بخشید.»

و یکی از آثار بی‌حرمتی به پدر و مادر گرفتار شدن به عذاب الهی است: 

 

«والذی قال لوالدیه افٍ لکما اتعد اننی ان اخرج و قد خلت القرون من قبلی و هما یستغیثان الله ویلک ءامن ان وعدالله حق فیقول ما هذا الا ساطیر الاولین.»[18]


این آیه در مورد فرزند بی ایمان و حق نشناسی است که مورد عاق والدین واقع شده است و به پدر و مادر اف گفته و می‌گوید: «آیا به من وعده می‌دهید که من در روز قیامت مبعوث می‌شوم در حالی که قبل از من هم اقوامی بودند و مردند و هرگز مبعوث نشدند.» این پدر و مادر مؤمن در مقابل این فرزند تسلیم نمی‌شوند آنها فریاد می زنند و خدا را به یاری می‌طلبند که وای بر تو ای فرزند ایمان بیاور که وعده خدا حق است اما او همچنان لجاجت می‌کند و در مقابل پدر و مادر می‌گوید اینها چیزی جز افسانه‌های پیشین نیست.

 

از این آیه معلوم می‌شود این فرزند کاملا به پدر و مادر بی احترامی کرده و به حرف پدر و مادر گوش نداده بلکه حتی آنها را مسخره هم کرده است سرانجام کار چنین افرادی را در آیه بعد روشن می‌کند و می‌فرماید: اولئک الذین حق علیهم القول فی امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس انهم کانو خاسرین.[19]


آنها کسانی هستند که عذاب الهی در باره آنها حتمی است و همراه با اقوام کافر از جن و انس که قبلا از آنها بوده گرفتار مجازات دردناک می‌شوند و اهل دوزخ‌اند.[20]


================================
پیوست
[1] . سوره بقره، آیه 83.
[2] . سوره نساء، آیه 36.
[3] . سوره انعام، آیه 151.
[4] . سوره اسراء، آیه 23.
[5] . سوره نعمان، آیه 14،13.
[6] . محمّد حسین طباطبایی، المیزان، مترجم سید محمّد باقر موسوی همدانی، (قم، انتشارات اسلامی) ج 7، ص 515.
[7] . سوره مریم، آیه 14.
[8] . سوره مریم، آیه 32.
[9] . محمّد مهدی اشتهاردی، داستان دوستان، (قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1369) ج 3، ص 47.
[10] . سوره عنکبوت،‌آیه 8.
[11] . سوره نعمان،‌آیه 15.
[12] . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهاردهم،‌1374)، ج 17، ص 41.
[13] . سوره لقمان، آیه 14.
[14] . محمّدی ری‌شهری، میزان الحکمه، (ناشر مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1363) ج 10، 709.
[15] . سوره اسراء،‌آیه 24.
[16] . محمّد حسین، طباطبائی، تفسیر المیزان، مترجم سید محمّد باقر موسوی همدانی (قم، انتشارات اسلامی) ج 13، ص 109.
[17] . اسراء 25
[18] . احقاف 17.
[19] . احقاف 18.
[20] . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه (تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دهم 1371)، ج21، ص337.

صبر یکی از سجایای اخلاقی است که بدون آن تداوم زندگی و موفقیت ممکن نیست. این صفت اخلاقی به امور دینی اختصاص ندارد و هر انسانی برای هر اقدامی و هر هدفِ ریز و درشتی که در روزها، هفته ها و ماه ها و سال های زندگی خود دنبال می کند، باید به صبر که لازمه دست یابی به آن هدف هاست پایبند باشد. البته به هر میزان که هدف او بزرگ تر و دستیابی به آن دشوارتر و زمان بَرتر باشد، به همان میزان صبر بیشتری نیاز دارد.

صبر و استقامت در اسلام

صبر و استقامت در اسلام یکی از فضایل اخلاقی است که از ارزش بالایی برخوردار می باشد و در احادیث وارد شده از اهل بیت (علیه السلام) در مورد معنای صبر و استقامت صحبت شده است.
 

احادیث در مورد صبر و استقامت در اسلام

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:

صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصیبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترک گناه.(1)

امام علی (علیه السلام):

صبر آن است که انسان گرفتارى و مصیبتى را که به او مى رسد تحمل کند و خشم خود را فرو خورد.(2)

امام علی (علیه السلام):

اگر صبر کنى مقدرات الهى بر تو جارى مى شود و اجر خواهى بُرد و اگر بیتابى کنى باز هم مقدرات خداوند بر تو جارى مى شود و گناهکار خواهى بود.(3)
 

صبر و استقامت در بیان امام صادق (علیه السلام)

حضرت صادق (علیه السلام) در این باره می فرماید:

تنها صبر است که آن چه را که در باطن بندگان از نور و روشنایی ایمان هست ظاهر می کند، و شکایت و ناله در مقابل بلاها ظاهر کننده تاریکی و وحشتی است که در قلب اشخاص وجود دارد.

البته همه مردم مدعی وجود صبر در خودشان هستند، لکن صبر فقط در نزد کسانی یافت می شود که ایمان یقینی و خالصانه به خداوند داشته باشند.

شکایت و جزع هم صفتی است که همه مردم وجود آن را در خود انکار می کنند، در صورتی که منافقین نمونه کامل این صفت هستند. زیرا نزول محنت و بلا می تواند ماهیت راستگویان و دروغگویان را نمایان سازد.

منافقین چون ظاهرشان با باطنشان یکی نیست از این جهت به محض این که گرفتار بلا شدند ماهیت آن ها معلوم می گردد و لب به شکایت و گله باز می کنند، در نتیجه رسوا می شوند.

البته صبر حقیقی که صفت مومن شناخته شده صبری است که انسان به میل و رغبت خود آن را در قبال بلاها و رنج ها به کار برد. ولی اگر بردباری از روی ناچاری و اضطرار باشد آن صفت کمال واقعی در وجود انسان پدید نمی آورد.

معنای شکوه و جزع هم این است که قلب آدمی از مشاهده یک بلا و یا یک مصیبت مضطرب شود و آن شخص متالم گردد و رنگ صورت و حالش دگرگون شود.

به طور کلی هر بلایی که نازل می شود، [اگر] از ابتدا خالی از تسلیم شخص به آن بلا و توجه به سوی خداوند و تضرع به او باشد، این شخص صبور نیست بلکه شکوه گر و بی بردباری می باشد.

صبر یک حالت مقاومت مثبت است که اولش بسیار تلخ ولی آخرش بسیار شیرین و مطبوع می باشد.

به عبارت دیگر صبر لقمه هایی است که لقمه اول تلخ و ناراحت کننده است ولی هر چه جلوتر برود شیرین تر می شود که لقمه آخر آن از همه گواراتر است.

پس اگر کسی آن لقمه های تلخ اولی و دومی و سومی را بخورد و باز هم ادامه دهد می تواند به لقمه ی آخری که نتیجه صبر است و بسیار گوارا هم می باشد برسد.

ولی اگر از همان لقمه اولی و یا دومی تلخ زده شد و نتوانست سختی آن بلا و یا آن مصیبت را تحمل نماید، دیگر نمی تواند به صبر و استقامت دست یابد.

هر کس قدر و ارزش واقعی صبر را بشناسد دیگر از آن دست بر نمی دارد. چنان که خداوند متعال در قرآن کریم در داستان حضرت موسی با حضرت خضر (علیه السلام) می فرماید: حضرت خضر به موسی می گوید (تو چگونه می توانی به چیزی صبر کنی که از  نتیجه و عاقبت آن آگاه نیستی؟.) [و کیف تصبر علی مالم تحبطه خبرا. ]

با توجه به مفاد این آیه کسانی می توانند صبر و بردباری را پیشه خود سازند که نتیجه شیرین آن را قبلا دیده باشند.

بنابراین اگر کسی از روی اکراه به بلا و مصیبت صبر کند (یعنی نه از روی اشتیاق و رغبت) و یا این که به مردم از آن مصیبت شکایت نکند و یا به خاطر حفظ آبروی خویش در مقابل دیگران جزع و ناله نکند، این اشخاص از نظر اسلام جزو صبر کنندگان عام می باشند و نصیبشان از این گونه صبر همان است که خداوند فرموده (یا محمد به صبر کنندگان مژده بده) [و بشر الصابرین] یعنی آن ها را به بهشت و مغفرت ما مژده بده.

ولی اگر مومنی بلا و مصیبت ها را با اشتیاق و میل استقبال کند و با آرامش و وقار آن ها را تحمل نماید، این شخص مقامش از آن شخص اولی والاتر است و جزو صابران خاص محسوب می شود و نصیب این شخص از عنایت خداوند متعال همان است که فرموده (به درستی که خداوند با صبر کنندگان است.) [ان الله مع الصابرین]

پی نوشت:
1.کافى(ط-الاسلامیه) ج۲، ص۹۱، ح۱۵
2. عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص ۵۶ ، ح ۱۴۳۹
3.جامع الأخبار(شعیری) ص ۱۱۶

روزگار مردم با توجه به شرایط و اوضاع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و فردی افراد جامعه در حال تغییر و تحول است؛ اما آنچه مطلوب نیست، این است که گاهی این تغییرات بر دین و ایمان افراد بقدری تاثیر گذار است که دین و دنیا آنها مورد تغییر و تحول واقع می شود که دنیایشان بخاطر اوضاع و شرایط اقتصادی، و اجتماعی و دیگر علل، مورد هجمه واقع شده و دینشان را نیز مورد خدشه قرار می دهند.


سه محور و آفت دوره آخر الزمان

اما این تغییر و تحول در چه عرصه ای اتفاق می افتد در حکمت ۳۶۱ نهج البلاغه، سه حوزه ی تغییر پذیر، مورد بحث قرار گرفته است. امیر المومنین سه تغییر را در جامعه اسلامی، بصورت سه محور، بیان می فرمایند:


محور اول: اکتفا به پوسته ی قرآن

قرآںی که برای توضیح و تبیین آن، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، ۲۳ سال زحمت کشیدند و خون دل خوردند و اهل بیت علیهم السلام برای تبیین آن همواره در صدر موضوعات قرار دارد؛ موضوعی که حتی در آخرین لحظات زندگی شریفشان به آن وصیت نمودند؛ چنانکه در وصیت حضرت به حسنین علیهما السلام، بدان تصریح شده و حضرت فرمودند: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ.»[1]

خدا را خدا را در باره قرآن، نیاید که دیگران در عمل به آن از شما پیشى جویند...»

یکی از دغدغه اصلی حضرت در آخرین لحظات زندگی شان، آن است که مبادا غیر مسلمانان در عمل به قرآن بر مسلمانان سبقت بگیرند؛ معلوم می شود که ممکن است که مسلمانان عمل به قرآن را جدی نگیرند و این جزء دغدغه های جدی حضرت بوده است؛ و برای همین آنرا مطرح نموده اند.

اما حضرت در این حکمت ۳۶۱ نهج البلاغه، به زمانی اشاره می فرمایند که در آن از قرآن، جز خطی بیش باقی نمی ماند؛ یعنی تنها به ظاهرش اکتفا می شود؛ و به عمق آن و عمل بدان، اساساً از بین می رود؛ حضرت می فرماید: «یَأْتِی عَلَى اَلنَّاسِ زَمَانٌ لاَ یَبْقَى فِیهِمْ مِنَ اَلْقُرْآنِ إِلاَّ رَسْمُهُ...»

مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام جز نام آن.

در جامعه ای که از قرآن جز نشانی باقی نماند، یعنی اوج مظلومیت قرآن و فرامین آن؛ مهجوریت قرآن به معنای مهجوریت خدا در جامعه؛ چون قرآن کلام الهی است و وقتی قرآن، مهجور شود، یعنی کلام خدا مهجور شده است. و مهجوریت قرآن چیزی است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز قیامت، در بارگاه الهی از امت خود شکایت می کند؛ در سوره مبارکه فرقان می فرماید: «وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»[2]

«و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند...»

پس مهجوریتِ قرآن حتماً واقع می شود و با توجه به این حکمتِ امام، معلوم می شود که نوع مهجوریت قرآن، عدم استفاده ی صحیح از آن است؛ یعنی از قرآن فقط به عنوان ظاهر استفاده می شود؛ یعنی تنها برای تلاوت قرآن، آن هم در مجالس ختم، یا جزء مهریه ی زنان در مراسم عروسی، و غیره استفاده می شود، و یا حتی در خانه ها به عنوان تلاوت، و کسب ثواب، خوانده می شود؛ اما در زندگی ورود پیدا نکرده و در زندگی ها حضور ندارد.


دومین محور: اکتفا به پوسته اسلام

دومین محور مورد نظر حضرت که به عنوان دغدغه ی حضرت، مطرح شده است، باقی ماندن پوسته ی اسلام در زندگی مسلمانان است؛ حضرت در حکمت می فرمایند: «لاَ یَبْقَى فِیهِمْ... وَ مِنَ اَلْإِسْلاَمِ إِلاَّ اِسْمُهُ» «... و از اسلام جز نام آن باقی نماند...»

اسلام زمانی نامی بیش از آن باقی نخواهد ماند، که فقط به ظاهر اسلام اکتفا می شود؛ یعنی تنها به ظواهر آن عمل شود؛ یا به ابتدائیات و حداقل های دین اکتفا می شود؛ یعنی اکتفا به دین حد اقلی؛ پس معلوم می شود که اکتفا به دین حداقلی، اساساً مورد تایید امام نبوده و باید به عمق دین و دینداری پرداخت و باید دنبال دین حداکثری بود؛ دین حداکثری، یعنی مسلمان تمام ابعاد اعتقادی و اخلاقی و احکامیِ دین را در زندگی به عنوان برنامه جامع دینی، قبول داشته باشد و سعی در پیاده کردن تمام ابعاد و شئون آن نماید؛


سومین محور: اکتفا به ظاهر نشانه های دین

در سومین محور، حضرت اشاره به کمرنگ شدن نشانه های دین، می پردازند و یکی از مهمترین نشانه ی دین، مسجد است که هم مکان مقدس است و هم محل فرود فرشتگان و هم راس امور جامعه اسلامی، است؛ این نشانه دین، بقدری مهم است که مهم ترین پایگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به عنوان مقر فرماندهیِ جنگها، دادگاه برای قضاوتها، و امور مختلف مردم بشمار می آید.

مسجد جایی است که تمام امور مسلمین از آنجا پیگیری می شود؛ حال اگر این پایگاه و محور و نشانه دین، از محوریت خارج شده و تنها به بنا و ساختمان و زینت های آن اکتفا گردد، معلوم می شود از آن کارایی و ارزش حقیقی و جایگاه اصلی خودش تنزل کرده است؛ و اینجاست که باید تاسف خورد و دغدغه ی اصلی آن توسط صاحب و مالک آن که امام جامعه است، بیان می شود؛ اینجاست که حضرت در این حکمت بدین مطلب تصریح می فرمایند: «وَ مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَةٌ مِنَ اَلْبِنَاءِ خَرَابٌ مِنَ اَلْهُدَى...» «... در آن روزگار بناى مسجدهاى آنان از بنیان آبادان است و از رستگارى ویران...»


آبادی و ویرانی مسجد

حضرت دو مطلب در این فراز، بیان فرموده اند: یکی: آبادانی مسجد؛ که تنها در بنا و ساختمان سازی و زینت های آن، خلاصه می گردد؛ و دوم: ویرانی مسجد؛ که از لحاظ هدایت گری و هدایت پذیری، ویران است؛

جای بسی تعجب است که مسجدی که محل هدایت انسان ها بود، در این دوره، محل عدم هدایت گردیده است؛ و مسجد، از این لحاظ ویران می شود؛ و زینت ها و فرش ها و بنای آن، تعمیر غیر ضروری و زینت بخشی غیر ضروری مسجد جزء کارهای اصلی، متولیان و تعمیر کنندگانِ مسجد، قرار می گیرد.


بدترین مردم اهل زمین

این ویرانی بقدری شدید است که متولیان و تعمیر کنندگان، بدترین مردم روی زمین قرار گرفته اند؛ و این بدین دلیل است که آنها، فتنه هایی را در مسجد پایریزی می کنند که نه تنها، خودشان در آن فتنه صحنه گردانی کرده، بلکه دیگران را نیز درگیر این فتنه کرده و اگر کسی بخواهد از آن جان سالم بدر برد، آنان را به این فتنه بر می گردانند؛ اینجاست که حضرت می فرمایند: «...سُکَّانُهَا وَ عُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ اَلْأَرْضِ مِنْهُمْ تَخْرُجُ اَلْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِی اَلْخَطِیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا...»

«...ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمینند، فتنه از آنان خیزد و خطا به آنان درآویزد. آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن پس افتد به سویش برانند...»


نتیجه فتنه اهل مساجد

نتیجه این فتنه ی متولیان مساجد و تعمیر کنندگان آن است که خداوند چنان فتنه ای به جانشان می اندازد که حتی انسان های بردبار نیز از شدت آن فتنه، حیران خواهند شد؛ و حضرت شدت این مطلب را با قسمی بیان کرده اند که از قول خداوند می فرمایند: «... فَبِی حَلَفْتُ لَأَبْعَثَنَّ عَلَى أُولَئِکَ فِتْنَةً تَتْرُکُ اَلْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ وَ قَدْ فَعَلَ وَ نَحْنُ نَسْتَقِیلُ اَللَّهَ عَثْرَةَ اَلْغَفْلَةِ...»

«... به خود سوگند، بر آنان فتنه اى بگمارم که بردبار در آن سرگردان ماند و چنین کرده است، و ما از خدا مى خواهیم از لغزش غفلت درگذرد.»
پس باید این سه محور اساسی، قرآن و اسلام و مسجد را طبق معارف دین و سنت پیامبر و سنت امام، حفظ نمود؛ و گرنه به یکی از آفات سه گانه بیان شده دچار خواهیم شد.

پی نوشت:

[1]   نهج البلاغه، نامه 47
[2]  سوره فرقان، آیه 30

حجت و دلیل روایی و قرآنی برای شرکت در انتخابات

1-اطاعت پذیری از ولی امر مسلمین

یکی از ادله و حجت‌های شرعی که تکلیف و وظیفه جامعه اسلامی را در خصوص شرکت حداکثری در انتخابات روشن می‌کند، اوامر و رهنمودهای ولی امر مسلمین است، باید به این نکته توجه داشت که اطاعت از ولی فقیه در حکومت اسلامی بر اساس رهنمودها و تأکیدهای روایی لازم و ضروری است کما اینکه در این روایت امام عسکری(علیه السلام) بحث تبعیت و پیروی از ولی فقیه این چنین مطرح شده است: «فَأَمَّا مَنْ کَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ، حَافِظاً لِدِینِهِ، مُخَالِفاً لِهَوَاهُ، مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یُقَلِّدُوهُ وَ ذَلِکَ لَا یَکُونُ إِلَّا بَعْضِ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعِهِم؛[1] اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفْسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر عوام است که از او تقلید کنند و البته این ویژگی‌ها را تنها برخى فقهاى شیعه دارا هستند، نه همه آنها».

ناگفته پیداست که مقام معظم رهبری چه پیش از انتخابات و چه در ایام آن همواره عموم مردم را به حضور هوشمندانه و حداکثری در انتخابات دعوت کرده و خواهان شور انقلابی در ایام انتخابات بوده اند، از این رو بر عموم مردم ضروری است که برای پیشرفت و آبادانی کشور اسلامی با اطاعت از رهنمودهای رهبری انتخاباتی هوشمندانه، عاقلانه و  بصیرانه را به منصه ظهور برسانند. مقام معظم رهبری در خصوص لزوم شرکت در انتخابات این چنین بیان می دارند: «آنچه من عرض می‌کنم و در درجه‌‌ی اوّل برای این حقیر مهم است، شرکت عمومی در انتخابات است و [اینکه] همه‌‌ی آحادی که می‌توانند رأی بدهند و مشمول قانونند وارد انتخابات بشوند و انتخابات را پُرشور کنند؛ این اوّلین خواسته و مهم‌ترین خواسته‌ی ما است».[2]

 
2-لزوم تشکیل مجلسی قوی با انتخابی هوشمندانه

یکی از اسناد و شواهد قرآنی که با تأمل و تدبر عالمانه در آن به خوبی می‌توان به اهمیت لزوم حضور حداکثری و هوشمندانه در انتخابات دست یافت، آیه 60 سوره مبارکه انفال است، آیه مبارکی که در آن به لزوم قوی شدن هر چه بیشتر جامعه اسلامی اشاره شده است: «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَیلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُم وَآخَرینَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ یَعلَمُهُم ۚ وَما تُنفِقوا مِن شَیءٍ فی سَبیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیکُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ؛[3]هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [دشمنان‌]، آماده سازید! و (همچنین) اسب‌های ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید!»

به طور قطع و یقین قوت و اقتدار یک جامعه اسلامی تنها به داشتن ابزارهای نظامی و مکانیکی نیست، بلکه مدیران انقلابی، مجاهد، بصیر و متخصص در عرصه‌های استراتژیک و راهبردی نیز به مراتب می‌توانند ایجاد ترس را در دل دشمنان ایجاد نمایند، به واقع اگر آحاد جامعه به این درک و درایت سیاسی دست یابند که با انتخاب هوشمندانه و آگانه خود می‌توانند سهم بسزایی در تشکیل مجلس قانون گذار کارآمد و قوی داشته باشند، در این خصوص مسئولانه‌تر و با اخلاص هر چه بیشتر  حضور حداکثری در انتخابات داشتند.
یک انتخاب اصولی و هوشمندانه آثار و برکات فراوانی را برای جامعه اسلامی به دنبال دارد، آثار و برکاتی که قوام و حیات جامعه اسلامی با آن ارتباط مستقیمی دارد، از جمله فراگیری عدالت، ریل گذاری صحیح برای پیش برد برنامه‌های راهبردی و استراتژیک، دست یابی به اقتدار همه جانبه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی...

 3-قاعده نفی سبیل و انتخاب صحیح و اصولی

یکی دیگر از قواعد و قوانین قرآنی که تکلیف مردم را در عرصه فعالیت‌های سیاسی روشن می‌سازد، قاعده نفی سبیل است، خدای متعال در این آیه شریف می‌فرماید: «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً؛[4] و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است‏». در واقع از این آیه می‌توان این چنین استفاده کرد، نفوذ یک نماینده سکولار در مجلس می تواند زمینه این چنین تسلطی را در راهبردی‌ترین ارکان نظام و انقلاب اسلامی هموار نماید از این رو وظیفه دینی و قرآنی ایجاب می‌کنند، با انتخاب صحیح، هوشمندانه و آگاهانه افرادی برای این سمت قانون گذاری انتخاب شوند که زمینه این چنین تسلط و نفوذی را در عرصه‌های مختلف، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، بین المللی ببندند.
 

 
4-قاعده قرآنی انتخاب احسن

از جمله دیگر قاعده‌های قرآنی که وظیفه و مسئولیت آحاد جامعه را در روابط مختلف اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، امنیتی روشن می‌سازد قاعده انتخاب و تبعیت از گزینه احسن است، خدای متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ؛[5] پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانى که سخنان را مى‏‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروى مى‏‌کنند؛ آنان کسانى هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند». مفسران قرآن کریم در ذیل ایه آیه شریف به نکات بسیار زیبا و دقیقی اشاره کرده‌اند:
 
این دو آیه که به صورت یک شعار اسلامى درآمده، آزاداندیشى مسلمانان، و انتخابگرى آنها را در مسائل مختلف بخوبى نشان مى‌دهد. نخست مى‌گوید: «بندگان مرا بشارت ده» و بعد این بندگان ویژه را به این صورت معرفى مى‌کند که «آنها به سخنان این و آن بدون در نظر گرفتن گوینده و خصوصیات دیگر گوش فرا مى‏‌دهند و با نیروى عقل و خرد بهترین آنها را بر مى‏‌گزینند» هیچگونه تعصب و لجاجتى در کار آنها نیست، و هیچگونه محدودیتى در فکر و اندیشه آنها وجود ندارد، آنها جویاى حقند و تشنه حقیقت، هر جا آن را بیابند با تمام وجود از آن استقبال مى‏‌کنند، و از چشمه زلال آن بى‏‌دریغ مى‏‌نوشند و سیراب مى‏‌شوند. آنها نه تنها طالب حقند و تشنه گفتار نیک، بلکه در میان خوب و خوبتر و نیکو و نیکوتر دومى را بر مى‏‌گزینند، خلاصه آنها خواهان بهترین و برترینند».[6]

 
5-لزوم اجرای عدالت و استیفای حقوق مظلومان با انتخاب اصولی

در جامعه اسلامی همه افراد در قبال سایرین دارای مسئولیت و وظیفه روشن می‌باشند، از این رو هیچ کس نمی‌تواند خود را در این خصوص بری ذمه دانسته و نقش و مسئولیتی را بر عهده نگیرد؛ کما اینکه در منابع روایی نیز این چنین سفارش شده است: «کلکمْ راعٍ، وَ کلکمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیتِهِ؛[7] بدانید که همه شما مسئولید و همه شما نسبت به زیردستانش بازخواست مى‏ شوید». از آنجا که یکی از مهمترین و راهبردی‌ترین مسائلی که باید در جامعه اسلامی فراگیر شود عدالت اجتماعی و رسیدگی به محرومان و مستضعفان است.[8] می‌توان با انتخاب صحیح و اصولی به این مهم کمک و در دست یابی به عدالت اجتماعی نقش مستقیمی داشت، باید به این موضوع توجه داشت، اگر مردم در این خصوص احساس دین و مسئولیت نکنند، با سلب مسئولیت خود می‌توانند زمینه نفوذ و پیروزی افرادی در مجلس فراهم شود که نه تنها به فکر فراگیر کردن عدالت اجتماعی نیستند؛ بلکه تنها منافع شخصی و حزبی  و منطقه‌ای خود را دنبال می‌کنند.
 

سخن آخر

یک انتخاب اصولی و هوشمندانه آثار و برکات فراوانی را برای جامعه اسلامی به دنبال دارد، آثار و برکاتی که قوام و حیات جامعه اسلامی با آن ارتباط مستقیم دارد، از جمله فراگیری عدالت، ریل گذاری صحیح برای پیش برد برنامه‌های راهبردی و استراتژیک، دست یابی به اقتدار همه جانبه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی...
 
پی‌نوشت‌ها:
[1]. الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏2، ص458.
[2]. گزیده‌ای از بیانات رهبر انقلاب در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی درباره‌ی انتخابات؛ ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
[3]. سوره مبارکه انفال آیه 60.
[4]. سوره مبارکه نساء آیه 141.
[5]. سوره مبارکه زمر، آیات 17و 18.
[6]. تفسیر نمونه، ج‏19، ص412.
[7]. بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸.
[8].سوره نحل، آیه 90. «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون؛ در حقیقت، خدا به دادگرى و نیکوکارى و بخشش به خویشاوندان فرمان مى‏‌دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز مى‏‌دارد. به شما اندرز مى‌‏دهد، باشد که پند گیرید.

به‌مناسبت سالروز قیام بیست‌ونهم بهمن ۱۳۵۶ مردم تبریز (۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین سیّما بقیّةالله فی الارضین.

 خیلی خوش ‌آمدید برادران عزیز، خواهران عزیز. این دیدار سالیانه، یکی از شیرین‌ترین و پُرخاطره‌ترین دیدارهای این حقیر است؛ کمااینکه دیدار با مردم تبریز و آذربایجان هم در طول سفرهایی که ما داشته‌ایم، همواره یکی از بهترین، شیرین‌ترین، به‌یادماندنی‌ترین دیدارها و سفرهای این حقیر بوده. خوشحالم از اینکه یک بار دیگر جمعی از مردم غیور، مؤمن، انقلابی، صادق و شجاعِ آذربایجان و تبریز را در این حسینیّه ملاقات میکنیم؛ خیلی خوش ‌آمدید.

 در منقبت تبریز و تبریزی و آذربایجانی، ما خیلی صحبت کرده‌ایم و باز هم جای صحبت باقی است. انسان هر چه ذهن را میبرد به سمت حوادث تاریخیِ دوران انقلاب و قبل از انقلاب، اهمّیّت مردم تبریز و مردم آذربایجان و تأثیرشان را بیشتر احساس میکند. اگر بخواهیم در یک جمله درباره‌ی این مردم یک قضاوت اجمالی بکنیم، باید بگوییم در آذربایجان، غیرت دینی، غیرت ملّی، غیرت انقلابی متبلور است در رفتار مردم و در شخصیّت و هویّت مردم؛ از دین دفاع کرده‌اند، از کشور دفاع کرده‌اند، از انقلاب دفاع کرده‌اند، از ملّیّت دفاع کرده‌اند، از هویّت دینی دفاع کرده‌اند. آن روزی که در آذربایجان انگیزه‌های خصمانه‌ای، افکار انحرافی ضدّدینی را ترویج میکرد، اتّکاء منجیان انقلاب مشروطه‌ی آن روز، به فتوای فقها بود. هیچ کس باور نمیکرد که ستّارخان و باقرخان از مرجع تقلید دستور بگیرند، حکم بگیرند، امّا این جوری بود؛ هویّت دینی را اینها حفظ کردند و همواره نگه داشتند.

 یک نکته‌ی مهمّی که در بیانات امام‌جمعه‌ی محترم هم تکرار شد و خوب بود، این بود که در آذربایجان، در تبریز، مسائل، به‌هنگام اتّفاق می‌افتد، با تأخیر اتّفاق نمی‌افتد؛ [یعنی] آن وقتی که لازم است و در لحظه‌ی لازم. بنده بارها گفته‌ام، در خطّ تولید که این محصول از جلوی شما -که در یک نقطه‌ای ایستاده‌اید- عبور میکند، شما باید یک کاری روی این محصول انجام بدهید؛ اگر پنج ثانیه تأخیر کنید، محصول میرود، ناقص میماند؛ در همان لحظه بایستی تصمیم بگیرید و عمل بکنید؛ آذربایجان این جوری عمل کرده، در لحظه تصمیم گرفته و عمل کرده. دربیست‌ونهم بهمن ۵۶ که امروز سالگرد و یادآور آن حادثه‌ِی عظیم است این جور بود؛ یعنی بِوقت تصمیم گرفتند و عمل کردند و خدا برکت داد، که حالا اجمالاً عرض خواهم کرد که خدا چگونه برکت میدهد به این جور کارها.

 در برابر مسائل بعد از انقلاب هم همین جور. ما در جریان بودیم؛ اینجا در شورای انقلاب، همه به طور دائم متوجّه مسائل تبریز بودند، امام هم متوجّه بودند؛ یک عدّه‌ای هم متوحّش بودند، امام فرمودند هیچ کس متوحّش نباشد؛ خود مردم تبریز از عهده‌ی رفع فتنه برمی‌آیند، احتیاج به کس دیگری نیست؛ همین جور هم شد. از اطراف و اکناف، ضدّانقلاب را جمع کردند کشاندند به تبریز، در همان ماه‌های اوّل انقلاب، بلکه بتوانند یک غائله‌ای، فتنه‌ای درست کنند؛ آن کسی که علاج کرد فتنه را خود مردم تبریز بودند؛ خود مردم تبریز، خود جوانهای تبریز، آمدند وسط میدان. در دفاع مقدّس همین جور؛ در مسائل بعد از دوران دفاع مقدّس، در فتنه‌های گوناگون، در سال ۸۸، در مسائل بعدی همیشه تبریز جلودار بوده، همیشه مقدّم بر دیگران حرکت میکرده. با اینکه پیکر شهید سلیمانی را نیاوردند تبریز، امّا در بدرقه‌ی شهید، حرکت عظیم مردم و اجتماعی که در تبریز شد- بنده در تلویزیون نگاه میکردم -واقعاً اشک انسان را جاری میکرد؛ اینها خیلی مهم است، اینها خیلی بامعنا است؛ بعد هم که راه‌پیمایی بیست‌ودوّم بهمن در آن سرما و در آن برف و در آن هوای کذائی با آن اجتماع عظیم مردم. اینها چیزهایی است که چشمها آنها را می‌بینند؛ چشمهای دوست می‌بینند و امیدوار میشوند، چشم دشمن هم میبیند و حسابِ کارِ خودش را میکند؛ دشمن هم میبیند اینها را. دشمن، خواب هم نیست، کور هم نیست، میبیند در ایران چه خبر است؛ [لذا اینها] تأثیر میگذارد، که حالا عرض میکنیم.

 تأثیر حضور به‌هنگام و درلحظه، یک تأثیری است که خدای متعال به آن یک لطف و عنایت خاصّی دارد؛ یعنی وقتی که کار را شما در لحظه‌ی نیاز انجام میدهید، برکات آن کار بیشتر خواهد شد. حالا مثلاً همین بیست‌ونهم بهمن ۵۶؛ عقیده‌ی بنده این است که اگر مردم تبریز روز بیست‌ونهم بهمن این چهلم را برای نوزدهم دی نمیگرفتند، به احتمال زیاد نوزدهم دی به فراموشی سپرده میشد، در امواجِ تبلیغاتِ گوناگونِ آن روز فراموش میشد. خدای متعال برکت داد؛ مردم ایستادند، مقاومت کردند، شجاعت به خرج دادند، چهلم گرفتند برای شهدای نوزدهمِ دیِ قم؛ چون به‌موقع بود، چون درست و به‌جا بود، چون به‌هنگام بود، خدای متعال برکت داد؛ برکتش چه بود؟ این بود که در دنباله‌ی این حرکت، حرکت عمومی ملّت ایران اتّفاق افتاد. بعد از تبریز چندین شهر -دیگر حالا یک شهر نبود- چهلم شهدای تبریز را گرفتند؛ یعنی یاد گرفتند که باید چه کار کرد. جادّه را تبریز‌ی‌ها باز کردند؛ این جوری خدا برکت میدهد. و حرکت عمومی ملّت ایران به یک حادثه‌ای منتهی شد که این حادثه در طول تاریخ کشور ما سابقه ندارد: ریشه‌کن کردن حکومت طاغوت و روی کار آوردن حکومت اسلام؛ برکت الهی این است.

 بنده به آذربایجان و به تبریز خیلی امیدوار هستم، به جوانها خیلی امیدوارم. اکثر شما که اینجا هستید جوان هستید؛ شما آن روز را یادتان نیست، آن روز را ندیده‌اید، امام را هم ندیده‌اید، دوران دفاع مقدّس را هم ندیده‌اید، امّا ظرفیّتِ شما از ظرفیّت آن عزیزانی که در دفاع مقدّس مجاهدت کردند، اگر بیشتر نباشد کمتر نیست؛ این اعتقاد من است. امروز جوان آذربایجانی مرد و مردانه در میدان دفاع از انقلاب می‌ایستد، سینه سپر میکند -در زمینه‌ی جنگ نرم، در مسئله‌ی عقاید، در مسئله‌ی افکار گوناگون، در مواجهه‌ی با تبلیغات خصمانه‌ی دشمن- و اگر چنانچه یک وقتی حادثه‌ای پیش بیاید و حضور در میدان به صورت دیگری لازم باشد، باز هم من میبینم که این جوانها آماده‌اند. در مسائل اقتصادی، در مسائل سیاسی، در مسائل علمی، در گونه‌گون مسائل کشور، آذربایجان حقّاً و انصافاً آماده است که نقش ایفا کند و ان‌شاءالله به توفیق الهی، این نقش تعیین‌کننده را ایفا خواهد کرد.

 امروز بنده درباره‌ی انتخابات میخواهم مقداری صحبت کنم؛ مخاطب این سخن، شما عزیزانی هستید که اینجا هستید، و کسانی که بعداً صحبت ما را از بلندگوهای دیگری خواهند شنید. مسئله‌ی انتخابات خیلی مهم است. من به شما عرض بکنم که انتخابات یک جهاد عمومی است؛ انتخابات مایه‌ی تقویت کشور است؛ انتخابات مایه‌ی آبروی نظام اسلامی است. می‌بینید تبلیغات آمریکایی‌ها را که چطور میخواهند بین نظام اسلامی و بین مردم فاصله بیندازند؟ زیاد هم کار میکنند، دائم مشغول کارند، به قول خودشان اتاق فکر -به هیئتهای اندیشه‌ورز میگویند اتاق فکر- تشکیل میدهند، می‌نشینند، فکر میکنند، برنامه‌ریزی میکنند؛ چند دَه نفر، چند صد نفر در بخشهای مختلف، مسئول کار ایران و بحث افکار عمومی ایران هستند که می‌نشینند فعّالیّت میکنند. هدف فعّالیّت این است که جوان ایرانی را از نظام اسلامی جدا کنند؛ امّا به نتیجه نمیرسند. می‌بینید در بیستودوّم بهمن چه اتّفاق می‌افتد، در بزرگداشت شهید عزیزمان سلیمانی چه اتّفاق می‌افتد! در انتخابات، همین اتّفاق باید بیفتد؛ یعنی ببینند دشمنان که با وجود اصرار آنها برای اینکه مردم را از نظام جدا کنند، مردم به انتخابات اقبال میکنند؛ که این اقبال، آبروی نظام اسلامی است.

 چشم دوستان و دشمنان هم دوخته‌ی به اینجا است؛ به این هم توجّه داشته باشید. دشمنان میخواهند بدانند که حالا بعد از این همه تلاش و تبلیغات و مشکلات اقتصادی‌ای که در کشور وجود دارد و بدعهدی‌ای که غربی‌ها و اروپایی‌ها با ما کردند و فشارهایی که -به قول خودشان فشار حدّاکثری- آمریکایی‌ها دارند وارد میکنند، بالاخره نتیجه‌اش در مردم ‌چه شده؟ دشمن دارد نگاه میکند و میخواهد این را ببیند. دوستان ما هم در اطراف دنیا با نگرانی نگاه میکنند تا ببینند چه خواهد شد. البتّه هر وقت پیغامی به یک مجموعه‌ای از دوستانمان میدهیم، همیشه بنده میگویم هیچ نگران نباشید، از ملّت ایران نگران نباشید؛ ملّت ایران میداند چه‌ کار دارد میکند، بلد است چه‌ کار بکند و دارد میکند کار خودش را.

 انتخابات، خنثی‌کننده‌ی بسیاری از نیّتهای شومی است که آمریکایی‌ها در ذهن دارند، صهیونیست‌ها در دل دارند علیه کشور؛ انتخابات این نیّتهای شوم را خنثی میکند. این انتخابات، بدل‌فنّ مکر و کید دشمنان ایران است؛ یک نمونه‌ای است از همان حضور به‌هنگامی که عرض کردیم. عرض کردیم خدا به حضورِ به‌هنگام برکت میدهد؛ مثل حضور بیست‌ونهم بهمن ۵۶ که خدا به آن برکت داد؛ اینجا هم حضور در پای صندوق انتخابات، به توفیق الهی مایه‌ی برکت خواهد بود. اگر خوب انجام بدهیم کارمان را، ممکن است تأثیرِ تحوّل‌آفرین داشته باشد؛ با این کار یک تأثیرِ تحوّل‌آفرینی در کشور به وجود می‌آید.

 ما مکرّر عرض کرده‌ایم ایران باید قوی بشود؛ اگر قوی بشود، دشمن مأیوس میشود، توطئه‌های دشمن در نطفه خفه میشود و به نتیجه نمیرسد؛ این نتیجه‌ی قوی شدن است. یکی از مصادیق قوی شدن همین است که یک مجلس قوی داشته باشیم؛ مجلسی که در مقابل توطئه‌های دشمن، با وضع قوانین لازم، با هدایت دولتها به سمت مطلوب، بتواند کشور را مصونیّت ببخشد؛ یک مجلس قوی این جوری است. خب هرچه حضور مردم در پای صندوقها بیشتر باشد، مجلس قوی‌تر است. البتّه این یک رکنش است، رکن دوّمش را هم عرض خواهم کرد. یک رکن قوّت مجلس همین است که کسان زیادی، جمع بیشتری به مجلس رأی بدهند. آن مجلسی که با آراء اکثریّت قاطع مردم به وجود آمده، مجلس قوی و معتبری خواهد بود. این تأثیری که انتخابات میگذارد، فقط این نیست که در دوره‌ی چهارساله‌ی این مجلس تأثیر میگذارد، بلکه تأثیرهای بلندمدّت میگذارد؛ برای خاطر اینکه این نمایندگانی که شما میفرستید مجلس، ممکن است یک تصمیمهایی بگیرند، قوانینی را تصویب کنند که تا سالها اثرش ادامه داشته باشد. بنابراین، تأثیر یک مجلس -چه مجلس قوی و خوب، چه مجلس ضعیف- طولانیمدّت خواهد بود. خدای نکرده مجلس ضعیفی هم باشد، مجلس خودباخته‌ای هم باشد در مقابل دشمن، آن هم تأثیرات منفی خواهد گذاشت برای بلندمدّت.

 به نظر بنده، با ملاحظه‌ی همهی جوانب، امروز حضور در انتخابات و شرکت در رأی دادن یک حکم شرعی است؛ صرفاً یک وظیفه‌ی ملّی و انقلابی نیست؛ وظیفه‌ی شرعی است؛ در عین حال یک جشن ملّی هم هست، در عین حال یک حقّ مدنی هم هست. مردم حق دارند در سرنوشت کشور دخالت کنند؛ این [سببِ] استنقاذِ(۲) حقّ خودِ آحادِ مردم است که شرکت کنند. بنابر‌این، هم از لحاظ شرعی، هم از لحاظ جنبه‌ی ملّی، هم از لحاظ احقاق حقّ مدنی، انتخابات یک برجستگی ویژه‌ای دارد. خب این یک بخش از مسئله است.

 بخش دیگر مسئله، مسئله‌ی چگونه انتخاب کردن است: چه جوری انتخاب کنیم، چه کسی را انتخاب کنیم؛ این خیلی مهم است. من البتّه در صحبتهای قبلی چند جمله‌ای عرض کرده‌ام، حالا هم تأکید میکنم بر همان چند جمله‌ای که گفته‌ایم: باایمان باشند، شجاع باشند، کارآمد باشند و افراد مؤمن، شجاع، وظیفه‌شناس، پُرانگیزه، وفادار به مردم، وفادار به انقلاب باشند. عزیزان من! ما در مجلس شورای اسلامی یک روزی نمایندگانی داشتیم -در همین مجلس شورای اسلامی خودمان- که امروز همانها نوکر و کُلفَت آمریکا و دشمنان ایرانند، دشمنان جمهوری اسلامی‌اند؛ [امّا] یک روزی اینجا نماینده بودند! اینها را باید خیلی مراقبت کرد. وفادار به اسلام، وفادار به مردم، وفادار به انقلاب، وفادار به کشور، سرسخت در مقابل دشمن [باشند]؛ در مقابل دشمن احساس ضعف و اظهار ضعف نداشته باشند؛ چشم و دلِ حریص به مال دنیا نداشته باشند؛ چشم و دلشان سیر باشد. بعضی ممکن است وارد میدان نمایندگی بشوند برای اینکه بتوانند به مال و منالی، به امکاناتی دست پیدا کنند؛ این آدم شایسته‌ی نمایندگی این ملّت نیست؛ [یعنی] آن کسانی که چشمشان به این است که بتوانند نماینده بشوند، بعد تأثیر بگذارند در وضع اداره‌ی بعضی از جاها -این را بردار، آن را بگذار- این را یک مطمعی(۳) قرار بدهند برای مسائل مالی! این جوری نباید باشد.

 یک ترکیب متناسبی در مجلس باید وجود داشته باشد بین جوانان و بین افراد باتجربه؛ این لازم است. بنده همیشه روی جوانها تکیه میکنم، امّا معنایش این نیست که از آدمهای مجرّب و دانا و راه‌بلد، انسان چشم بپوشد. جوانها در واقع کنش‌گر اصلی، پیشران و حرکت‌دهنده‌ی به جلو هستند؛ وجودشان بنابراین لازم است؛ هم در دستگاه‌های دولتی لازم است، هم در دستگاه‌های قانون‌گذاری لازم است، [هم] در بخشهای مختلف لازم است. این جوانگرایی‌ای که ما گفتیم، یک ضرورت قطعی کشور است؛ امّا به معنای این نیست که آدمهای مجرّب، کارکشته، راه‌بلد، کاربلد از دُور خارج بشوند؛ نه، ترکیب این دو یک ترکیب مطلوبی است.

 سابقه‌ی دلبستگی و انفعال در مقابل دشمن هم بایستی یک نقطه‌ی منفی به شمار بیاید و مردود به حساب بیاید. کسانی که این سابقه را دارند که در مقابل دشمن منفعلند، در مقابل دشمن قدرت ایستادگی ندارند، اعتماد به نفْس ندارند، اینها انصافاً برای نمایندگی این ملّت مناسب نیستند. این ملّت اعتماد به نفْس ملّی دارد؛ ملّت ما اعتماد به نفْس ملّی دارد، که هر کسی نگاه کند به کشورِ ما همین را احساس میکند.

 این را شما توجّه داشته باشید که الان در دنیا -نمیدانم حالا این خبرها دست آحاد مردم عزیزمان میرسد یا نه- خیلی‌ها از اندیشمندان عالم، از آدمهای متفکّر، سیاسیّون، قلم‌به‌دست‌های دنیا، درباره‌ِی ملّت ایران همین قضاوت را میکنند؛ میگویند این ملّت، ملّت رشید و بزرگی است، ملّت نیرومندی است، ملّتی نیست که بشود او را ترساند و با فشار او را وادار به یک کاری کرد؛ این را همه‌ میگویند؛ [یعنی] این کسانی که درباره‌ی ایران [فکر میکنند]. البتّه بله، عضو سازمان سیای آمریکا این حرف را نمیزند، خب معلوم است؛ وابسته‌ی به فلان دولت متخاصم، این حرف را نمیزند، امّا آدمِ آزاد، [چرا؛] در منشورات و مطبوعات خارجی از این حرفها فراوان است، که گزارشش برای ما می‌آید.

 ضمناً [اهمّیّت] انتخابات را که عرض کردیم، انتخابات مجلس بسیار مهم است، امّا انتخابات خبرگان هم بسیار مهم است که ما در کنار این، داریم و در تعدادی از شهرها انتخابات خبرگان هست؛ آن هم نباید به حاشیه برود. کاری که بر عهده‌ی خبرگان ملّت هست یک کار بسیار مهمّی است.

 بنابراین دو رکن در باب انتخابات هست: یکی اصل انتخابات است و شرکت عمومی مردم که ما عرض کردیم هر کس اسلام را دوست دارد، انقلاب را دوست دارد، نظام را دوست دارد، ایران را دوست دارد باید در انتخابات شرکت کند؛ [ولی متأثّر از] تبلیغات گوناگون، نه. هر کسی که این خصوصیّات را دارد باید انتخابِ خوب بکند. یک گزارشی بنده داشتم -که به احتمال زیاد گزارشِ واقعی و دقیق بود- که یکی از این کشورهای عنودِ منطقه، که نمیخواهم اسم بیاورم، پول داده به یک رسانه‌ی غربیِ انگلیسی تا او در برنامه‌ی زبان فارسی‌اش حرفهایی بزند که مردم را از گرایش به آدمهای انقلابی دور کند؛ پول خرج میکنند، دلار نفتی خرج میکنند برای اینکه مردم را اغوا کنند و به یک سمت دیگر ببرند؛ این هم رکن دوّم. رکن اوّل، اصل انتخابات است و رکن دوّم، کیفیّت انتخابات و چگونگی انتخابات است. این عرض ما در باب انتخابات است. انتخابات همین چند روز دیگر است؛ نعمت الهی و امتحان الهی است، میدان حضور است و امیدواریم که ان‌شاءالله همه‌ی مردم عزیز کشورمان و مردم عزیز آذربایجان و مردم عزیز تبریز از این امتحان سربلند بیرون بیایند.

 یک نکته هم درباره‌ی یاوه‌گویی‌های اخیر آمریکایی‌ها عرض بکنیم. چون اخیراً باز این احمقهای درجه‌ی یک ردیف شده‌اند، به خط شده‌اند و هر کدامشان دائم راجع‌ به ایران و راجع ‌به ملّت ایران و راجع ‌به نظام جمهوری اسلامی و راجع ‌به انتخابات، همین ‌طور یک چیزهایی میگویند. بخشی از این حرفهایی که میزنند، به خاطر تأثیرگذاری در انتخابات است؛ میخواهند در انتخابات به هر نحوی که بتوانند تأثیر بگذارند؛ مردم را مأیوس کنند، ناامید کنند از صندوق رأی. بخشی از آن، ناشی از انفعال است؛ بعد از شهادت شهید عزیزمان و این جنایتی که آمریکایی‌ها در فرودگاه بغداد کردند، آنها منفعل شدند؛ یعنی خود رئیس‌جمهور آمریکا و دور‌و‌بری‌هایش به معنای واقعی کلمه منفعل شدند و فهمیدند کار را حساب‌نشده انجام داده‌اند؛ هم در دنیا به اینها حمله شد، هم در داخل آمریکا بشدّت به اینها حمله شد که این چه غلطی بود که کردید، هم نتیجه‌ی عکس داد. آمریکایی‌ها میخواستند شهید عزیز ما که تأثیرات بسیار عمیقی در منطقه داشت، از بین برود تا بتوانند مسلّط بشوند؛ قضیّه بعکس شد؛ این راهپیمایی عظیم مردم عراق در بغداد، حرکت مردم در سوریه، مسائلی که مربوط به حلب و مانند اینها است و بعضی‌ قضایای دیگری که در منطقه هست، درست نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که آمریکایی‌ها دنبالش بودند. آمریکایی‌ها منفعلند؛ این یاوه‌گویی‌هایی که اخیراً میکنند یک مقداری ناشی از این انفعال است که میخواهند آن را یک‌ جوری جبران کنند. این در آن طرف است. البتّه در شهادت شهید سلیمانی یک فقدان تلخی برای ما پیش آمد؛ [این] شهید خیلی خوب بود، خیلی عزیز بود، خیلی مفید بود، خیلی انسان را وادار به تحسین میکرد؛ اینها به جای خود محفوظ؛ خب از دست ما رفت؛ ولیکن وقتی به این حادثه‌ نگاه میکنیم میبینیم این حادثه مثل همه‌ی حوادث دیگرِ الهی است که لطف خدای متعال در آنها بر قهر غلبه دارد.

 امّا راجع به خود شهید؛ خدای متعال در قرآن از زبان مسلمانها میگوید: بِنا اِلّا اِحدَی ‌الحُسنَیَین‌،(۴) ما یکی از دو حُسنیٰ را داریم؛ حُسنیٰ یعنی بهترین؛ یکی از دو بهترین را ما داریم. آن دو چه هستند که یکی‌اش را انسان دارد؟ یکی‌اش پیروزی است، یکی‌اش شهادت است. شهید سلیمانی به هر دو حُسنیین رسید؛ هم پیروز شد -چند سال است که در منطقه، پیروز میدان شهید سلیمانی است، مغلوب میدان، آمریکا و عوامل آمریکایند؛ در همه‌ی این منطقه این‌ جور است- هم به شهادت رسید؛ یعنی خدای متعال کِلتَا الحُسنَیَین را به این شهید عزیز داد.

 امّا ملّت ایران عظمت خودش را نشان داد، اتّحاد خودش را نشان داد، انگیزه و حضور خودش را نشان داد؛ این اتّفاقی که در تهران افتاد و در تبریز افتاد و در مشهد افتاد و در اهواز افتاد و در کرمان افتاد و در قم افتاد، اتّفاق خیلی بزرگی بود. این ‌جور اتّفاقی کمتر می‌افتد؛ که ده‌ها میلیون انسان در شهرهای مختلف از یک شهیدی تشییع کنند؛ این عظمت ملّت ایران را نشان داد، قدردانی ملّت ایران را، بصیرت ملّت ایران را نشان داد؛ این هم این طرف که یکی از برکات الهی بود. بسیاری از ملّتها را از لحاظ همدردی در کنار ایران قرار داد؛ ملّتها با ما همدردی کردند. در یکی از کشورهای بیگانه -که به دلیلی نمیخواهم اسم بیاورم، [چون] اگر اسم آن کشور را می‌آوردم همه تصدیق میکردند که این آمار، آمار درستی است- هزار مجلس به یاد سلیمانی گرفته شده؛ هزار مجلس! کشورها این‌ جور همدردی [کردند]؛ در بعضی کشورهای اروپایی، حتّی در کشورهای دوردست، در کشورهای آفریقایی. ما تا حالا همین‌ طور بتدریج اینها را شنفته‌ایم، هنوز هم داریم می‌شنویم؛ خبرهایی که از اینجا و آنجا می‌آید [نشان میدهد که] ملّتها را وادار به همدردی با ما کرد، دلهای آنها را به ما نزدیک کرد؛ این نعمت خیلی بزرگی است؛ این عمق راهبردیِ انقلاب اسلامی و نظام اسلامی است. پس ما در این قضیّه برنده شدیم؛ در یک قضیّه‌ای که این قدر ظاهرش تلخ است -که خب شهید عزیز ما را از ما گرفتند؛ این خیلی تلخ است- یک چنین باطنی خدا قرار داده است که همهی آن پیروزی است.

 وقتی که مرحوم حاج آقا مصطفیٰ، فرزند بزرگ و فاضل و برجسته‌ی امام در نجف از دنیا رفت -که خب شبهه‌هایی هم وجود داشت که ایشان را مسموم کرده‌اند و مانند اینها- امام در اوّلین بیانات گفتند که فوت مصطفیٰ از الطاف خفیّه‌ی الهی بود؛(۵) هیچ‌ کس درست نفهمید یعنی چه؛ چطور انسان پسر بزرگش را، بچّه‌ی فاضلش را -[چون] مرحوم حاج آقا مصطفیٰ خیلی برجسته بود؛ جزو امیدهای آینده بود و اگر مانده بود، قطعاً امروز مرجع تقلید بود- از دست بدهد، آن وقت بگوید که این از الطاف خفیّه بود؟ بعد که مردم ایران این حرکت را انجام دادند که برای ایشان فاتحه گرفتند و این فاتحه موجب آن عکس‌العمل دربار شد، و بعد قضایای قم، قضایای تبریز، این سلسله‌ی حوادث پیش ‌آمد، آن وقت مردم فهمیدند که این لطف خفی چه بود. [یعنی] الطاف خفیّه‌ی الهی که از یک جای تلخی شروع شد، به [تشکیل] نظام جمهوری اسلامی و به سقوط حکومت طاغوت انجامید. اینجا هم همین جور است؛ اینجا هم حادثه تلخ است امّا در این حادثه جبهه‌ی حق پیروز شد، دشمن خبیث ضرر کرد؛ خیال کرد که کاری انجام داده امّا درواقع ضرر کرد.

 من میخواهم عرض بکنم که فقط در این قضیّه نیست که آمریکا ضرر کرده، آمریکا در یک نبرد چهل‌ساله دائم دارد از ملّت ایران ضربه میخورد و شکست میخورد. دلیل شکست آمریکا از ملّت ایران در این چهل سال این است که همه‌ی سلاحهایی را که آمریکایی‌ها میتوانستند علیه ایران به کار ببرند، به کار بردند -سلاح سیاسی، سلاح نظامی، سلاح امنیّتی، سلاح اقتصادی، سلاح فرهنگی، رسانه‌ها، تبلیغات- و هر کاری میتوانستند بکنند کردند؛ برای چه؟ برای اینکه در طول این چهل سال -از روز اوّل تا امروز- نظام جمهوری اسلامی را ساقط کنند؛ در طول این چهل سال نظام اسلامی ساقط که نشده، هزار برابر قوی‌تر هم شده؛ معنای شکست دشمن این است دیگر. چهل سال است که مردم ایران دارند آمریکا را شکست میدهند؛ ما قوی‌تر شده‌ایم، آمریکا ضعیف‌تر شده.

 برادران عزیز، خواهران عزیز، جوانها! من اصرار دارم که این نکته را توجّه کنید: امروز آمریکا با بزک و آرایش، خودش را سرِ پا نشان میدهد؛ واقع قضیّه این نیست. امروز آمریکا، از مقروض‌ترین دولتهای دنیا است؛ ۲۲ هزار میلیارد دلار به کشورهای مختلف مقروض است. امروز در آمریکا اختلاف طبقاتی از همیشه بیشتر است. این مطلبی که عرض میکنم حرف من نیست، حرف یکی از شخصیّت‌های سیاسیِ امروز آمریکا است که خودش جزو هیئت حاکمه‌ی آمریکا است، یعنی در کنگره عضو است و علی‌الظّاهر سناتور است؛ این حرف، حرف او است -من اسمش را هم میدانم [ولی] نمیخواهم حالا اسم افراد را بیاورم- که میگوید در همین دولت ترامپ که سه سال است سرِ کار آمده، بیش از صد میلیارد دلار بر ثروت پنج نفر از ثروتمند‌ترین‌ها افزوده شده؛ سه نفر از این پنج نفر، به قدر نصف جمعیّت آمریکا ثروت دارند! اختلاف طبقاتی را ببینید. یعنی سه نفر آدم به قدر ۱۶۰ میلیون جمعیّت، ثروت دارند. این از یک طرف؛ آن وقت از آن طرف، حقوق هشتاد درصد کارگران کفاف زندگی‌شان را نمیدهد، یعنی فقیرند. آن کسی که درآمدش کمتر از مخارجش باشد فقیر است دیگر؛ هشتاد درصد کارگران آمریکا این‌ جوری هستند. این اختلاف طبقاتی را ببینید؛ وحشتناک است! همین شخص میگوید -اینها آمارهای خودشان است؛ یعنی [گوینده] یک روزنامه‌نگار نیست، یک سیاستمدار برجسته و یک چهره‌ی مشخّصی است- از هر پنج نفر آمریکایی فقط یک نفر اگر به دکتر مراجعه کرد، میتواند دواهایش را بخرد؛ چهار نفرِ دیگر اگر به دکتر مراجعه کنند، پول خریدن دوایشان را ندارند. فاصله‌ی ثروت سفیدها و سیاه‌ها در پنجاه سال اخیر در آمریکا سه برابر شده. این رئیس‌جمهور فعلی آمریکا ادّعا میکند که اوضاع اقتصادی را بهتر کرده؛ گفته­‌اند بله، اوضاع اقتصادی بهتر شده [ولی] برای میلیاردرها، نه برای مردم آمریکا؛ وضع اجتماعی آمریکا این است.

 یکی از رؤسای جمهور سابق آمریکا میگوید آمریکا یک اُلیگارشی است -یعنی حکومت طبقه‌ی خاص، بدون دخالت مردم- با رشوه‌خواری سیاسی نامحدود؛ آثار فقر هم در آمریکا فراوان، خیابان‌خوابی‌ها بسیار زیاد. آمار اینها را البتّه نوشته‌اند، بنده حالا دیگر نمیخواهم این آمارها را [بگویم]؛ آدم خیلی هم به جزئیّات این آمارها خاطرجمع نمیشود، لکن مشخّص است؛ ده‌ها میلیون فقیری که نان شب ندارند؛ تعداد بسیار زیادی که شب ناچارند در خیابان بخوابند. یک خرده که هوا سرد میشود، شما در خبرها می‌شنوید که در آمریکا این قدر آدم مردند؛ خب چرا بمیرند؟ مثلاً فرض کنید سرمای پنج درجه زیر صفر که مردن ندارد؛ [امّا] چون در خیابان میخوابد، چون خیابان‌خواب است [میمیرد]. گرما هم که زیاد میشود -۴۰ درجه یا ۴۲ درجه- یک عدّه‌ای میمیرند، چون در خیابانند، خیابان‌خوابند. حالا آمار جنایتها و آمار فسق و فجورها [بماند]؛ چیزهای عجیب و غریبی از لحاظ اجتماعی در آن کشور رایج است که انسان میفهمد اینها مثل خوره افتاده به جان این کشور و مثل موریانه دارد این را از بین میبرد. [آمریکایی‌ها] ظاهر را آرایش میدهند، شُکوه و جلال میدهند به ظاهر قضیّه، برای اینکه هم دیگران را فریب بدهند، هم بعضی‌ها را در دنیا بترسانند؛ ظاهر قضیّه آرایش است، شُکوه و جلال است. من این جور یادداشت کرده­‌ام: نوشته­‌ام همچنان که شُکوه و جلال کشتی معروف تایتانیک مانع از غرق شدن آن نشد، شُکوه و جلال آمریکا هم مانع از غرق شدنش نیست و آمریکا غرق خواهد شد.

 آنچه ما با آن مخالفیم عبارت است از حاکمیّت ظلم و طغیان و استکبار؛ «آمریکا» که میگوییم یعنی این؛ مخصوص آمریکا هم نیست. امروز البتّه قلّه‌ی طغیان و استکبار و طاغوت، آمریکا است که درواقع در دست صهیونیست‌ها -نه دولت صهیونیستی؛ در دست ثروتمندان و کمپانی‌دارهای صهیونیست- دارد میچرخد. هر کشور دیگری هم همین رفتار را داشته باشد این [طور] است. ما با هیچ ملّتی به عنوان ملّت مخالفتی نداریم؛ با هیچ نژادی، با هیچ ملّتی؛ ما با استکبار مخالفیم، با ظلم مخالفیم، با طغیان علیه ارزشهای انسانی و الهی مخالفیم. امروز آمریکا مظهر اینها است؛ مظهر ظلم است، مظهر استکبار است، لذاست که در دنیا هم منفور است. قدرت مادّی‌اش را به رخ این و آن میکشد؛ الان در اطراف کشور ما ده‌ها پایگاه نظامی در این کشورهای گوناگون دارد، امّا این پایگاه‌های نظامی به دردش نمیخورند؛ نه به درد خودش میخورند، نه به درد آن بیچاره‌هایی میخورند که پولهایشان را میدهند و چشم امید به این دارند؛ به درد آنها هم نمیخورد؛ روزی اگر مسئله‌ای پیش بیاید، به دردشان نخواهد خورد. آن کشور -استکبار- از لحاظ معنوی، از لحاظ روحی، از لحاظ باطنی در حال فرو ریختن‌ است.

 آنچه برای ما مهم است این است که ما، هم خودمان را در خطّ مستقیم الهی، در صراط مستقیم الهی حفظ کنیم، هم نگذاریم حرکتمان کُند بشود؛ این مهم است. حرکت نظام اسلامی و جامعه‌ی اسلامی به سمت اهداف والای اسلامی از دُور نباید بیفتد. الان هم حرکت هست؛ نه اینکه کمبود نیست، نه اینکه بدعملی نیست، نه اینکه سوء مدیریّت نیست؛ چرا، اینها هم هست؛ اگر نبود، حرکت ما بهتر بود، بیشتر بود، جلوتر میرسیدیم، بهتر میرفتیم، گره‌ها را راحت‌تر باز میکردیم؛ امّا با اینکه این ضعفها وجود دارد، حرکت وجود دارد. آن چیزی که برای بنده امیدبخش است وجود شما جوانها است. جوانها خودشان را آماده کنند؛ از لحاظ علمی، از لحاظ عملی، از لحاظ تجربی، از لحاظ ایمانی خودشان را آماده کنند؛ فردا مملکت دست شما است، بایستی ان‌شاءالله بتوانید این مملکت را به اوج برسانید و ان‌شاءالله این کار را خواهید کرد. امیدواریم ان‌شاءالله دعای حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه) پشتیبان شما باشد.

والسّلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته


۱) در ابتدای این دیدار، حجّت‌الاسلام سیّدمحمّدعلی آلهاشم (نماینده‌ی ولیّ‌فقیه در استان آذربایجان شرقی و امامجمعهی تبریز) مطالبی بیان کرد.
۲) به دست آوردن
۳) آنچه به آن طمع کنند، مورد طمع
۴) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۵۲ ‌
۵) صحیفه‌ی امام، ج ۳، ص ۲۳۴

«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»؛ یعنی هیچ نیرو و توانى جز از سوى خداوند بلندمرتبه و بزرگ نیست‏.
واژه «حول» در لغت به معنای حرکت و جنبش،[1] و «قوّة» به معنای استطاعت و توانایی است.[2]
بنابراین، معنای عبارت فوق این است که: هیچ حرکت و قدرتی در جهان آفرینش جز به مشیت خداوند متعال و بزرگ وجود ندارد.
این ذکری است که خداوند در شب معراج به پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) هدیه داده است: «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِنَبِیِّهِ لَیْلَةَ الْمِعْرَاجِ أَعْطَیْتُکَ کَلِمَتَیْنِ مِنْ خَزَائِنِ عَرْشِی لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا مَنْجَى مِنْکَ إِلَّا إِلَیْک».‏[3]
این ذکر آثار و برکات فراوانی دارد. امام صادق( علیه السلام ) از رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل می‌کند: ... هر کس فقر بر او فشار آورد، جمله «لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّاباللَّه العلىّ العظیم» را زیاد بگوید که فقر را بر طرف می‌کند: «وَ مَنْ أَلَحَّ عَلَیْهِ الْفَقْرُ، فَلْیُکْثِرْ مِنْ قَوْلِ «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ» یَنْفِی عَنْهُ الْفَقْرَ».[4]
در روایت آمده است پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله و سلم ) به على ( علیه السلام ) فرمود: چون در ورطه‌‏اى هولناک افتى، بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الّا بالله العلىّ العظیم»‏ که خداوند به وسیله این دعا بلا را بر می‌گرداند.[5]
«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»... ذکر افراد مؤمن و اولیای الهی است؛ آنان که حول و قوتى در مقابل قدرت و اراده و عظمت پروردگار متعال براى خود قائل نیستند، و در انجام وظایف بندگى و اوامر الهى پیوسته کوشا می‌باشند؛ از ظاهر و باطن، و در نهان و آشکار، عبادت و اطاعت خداوند متعال را به جا می‌آورند، و حالات بود و نبود، زیادى و کمى، مدح و ذم، و عزت و ذلت در نظر آنان برابر و یکسان است؛ زیرا همه این حالات مختلف از مبدأ واحد و از یک سر چشمه سرازیر می‌شود و جریان پیدا می‌‏کند.
آنان چون خداوند عزیز متعال را به عینه و از روی شهود، حاضر و محیط و ناظر و قیوم و مالک و سلطان دیده، و خود، بلکه همه موجودات جهان را در تحت نظر و احاطه و سلطنت و قیومیت او محو و فانى دیدند، قهراً و بی‌اختیار پیوسته در مقام عبودیت و بندگى و اطاعت بوده، و سراپا تسلیم و مطیع و خاضع شده، و هیچ‌گونه حول و قوتى از غیر او نخواهند دید.
و در این‌جا است که حقیقت «لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظیم» را چنان‌که شایسته است مشاهده خواهند کرد؛ یعنى هیچ‌گونه تحول در حالات مختلف جهان و موجودات، و هیچ‌گونه ظهور نیرو و قدرتى پدید نشود، مگر از او و به سبب او و هیچ موجودى را حول و قوتى از خود نیست.‏[6]
[1]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‏ 2، ص 318، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 693، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 90، ص 186، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 93، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 352، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
[6]. ر. ک: منسوب به جعفر بن محمد علیه السلام (امام ششم)، مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة، ترجمه، مصطفوی، حسن، ص 301- 392، تهران، انجمن اسلامی حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، 1360ش.
آیات مرتبط

سوره البقرة (165) : وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللَّهِ ۖ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ ۗ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ
سوره الکهف (39) : وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَکَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مَالًا وَوَلَدًا
سوره الذاریات (58) : إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ
سوره الطارق (10) : فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ