emamian

emamian

حجت‌الاسلام والمسلمین عابدی، استاد درس خارج حوزه در یکی از سخنرانی های خود به دو مشکل بزرگ در زمان امام جواد (علیه‌السلام) اشاره کرد و گفت:

 

امام جواد علیه‌السلام در یکی از سخت‌ترین دوران‌های تاریخ اسلام، در میان تفتیش عقاید و فشارهای سنگین اقتصادی، مسئولیت هدایت و زعامت شیعه را بر عهده داشتند.

امام نهم علیه‌السلام در دورانی زندگی می‌کردند که از سال ۲۰۲ یا ۲۰۳ هجری، یعنی از زمان شهادت امام هشتم علیه‌السلام، تا سال ۲۲۰ هجری ادامه داشت؛ دوره‌ای که شاید بتوان آن را یکی از سخت‌ترین دوران‌ها برای شیعه و بلکه جهان اسلام دانست.

 

نخست، مسئله‌ی «محنت» مطرح است که احتمالاً نام آن را شنیده‌اید.

معنای دقیق «محنت» همان دادگاه تفتیش عقاید است و مربوط به همین دوره می‌باشد. در آن زمان، در خیابان به هر کسی می‌رسیدند، می‌پرسیدند: «قرآن حادث است یا قدیم؟» و این روند را «محنت» می‌نامیدند. هر کس که می‌گفت قرآن حادث است، او را می‌کشتند؛ همسر و فرزندانش را نیز یا می‌کشتند یا به اسارت می‌بردند. در این دوره، هزاران هزار مسلمان به نام تفتیش عقیده به قتل رسیدند.

 

مسئله‌ی دیگری که در زمان امام نهم علیه‌السلام مطرح بود، «فشار شدید اقتصادی و اجتماعی بر شیعیان بود»؛ به‌گونه‌ای که امام نهم سلام‌الله‌علیه، طبق روایتی فرمودند: «ما أنصفناکم إن کَلَفناکم ذلک الیوم»یعنی امروز انصاف نیست که ما از شیعیان بخواهیم انفاق کنند یا بسیاری از وجوهات را بپردازند، چراکه شدت فشار و تنگنای ناشی از حکومت عباسی بر آنان بسیار زیاد بود.

 

در این دوره، چنان مضیقه‌ای حاکم بود که گاهی زنان سیده، چادری برای نماز نداشتند و آن را میان خود مبادله می‌کردند؛ بدین صورت که یکی نماز می‌خواند، سپس چادر را درمی‌آورد و به دیگری می‌داد تا نماز بخواند و پس از آن، به فرد بعدی می‌سپرد.

در چنین شرایط دشواری، امام نهم علیه‌السلام مسئولیت امامت و زعامت جهان اسلام، به‌ویژه جامعه‌ی شیعه را بر عهده گرفتند.

محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی(علیه‌السلام) امام نهم شیعیان است. کنیه او ابوجعفر و ملقب به جواد و ابن‌الرضا بود. ملقب شدن او به جواد را به علت کثرت بخشش و احسان او دانسته‌اند.

به مناسبت سالروز شهادت این امام همام، با حجت‌الاسلام ایوب اشتری از محققان و پژوهشگران حوزوی به گفتگو نشستیم.
 

در خصوص تولد و زندگانی امام جواد(علیه‌السلام) بفرمایید.

در رابطه با ولادت حضرت جواد، مرحوم شیخ طوسی(رضوان الله تعالی علیه) کتابی دارد به نام «مصباح المتهجد» که یکی از کتاب‌های معتبر شیعه هست. وی در آن کتاب نسبت به حضرت جواد، می‌گوید: «وَ ذَکَرَ أَنَّهُ کَانَ یَوْمُ‏ الْعَاشِرِ مَوْلِدَ أَبِی‏ جَعْفَرٍ الثَّانِی‏»: روز دهم ماه رجب المرجب روز میلاد آقا جواد الائمه (سلام الله علیه) است.

البته مرحوم شیخ مفید و کفعمی در اینجا بحث دیگری دارد. مرحوم «ابن شهر آشوب»، و علامه مجلسی(رضوان الله علیه) در رابطه با مدت امامت حضرت می فرماید: «وَ مُدَّةُ وَلَایَتِهِ سَبْعَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ یُقَالُ أَقَامَ مَعَ أَبِیهِ سَبْعَ سِنِینَ وَ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ یَوْمَیْنِ‏ وَ بَعْدَهُ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً إِلَّا عِشْرِینَ یَوْماً»: مدت ولایت امام جواد، هفده سال بود. با پدر بزرگوارشان هفت سال و چهار ماه و دو روز بودند و بعد از آن هم هجده سال منهای بیست روز یعنی هفده سال و یازده ماه و ده روز دوران امامت حضرت امام جواد(سلام الله علیه) بود.

در رابطه با خلفای عصرش هم باز مرحوم «علامه مجلسی» می‌فرماید: «فَکَانَ فِی سِنِی إِمَامَتِهِ بَقِیَّةُ مُلْک‏ الْمَأْمُونِ ثُمَّ مُلْکُ الْمُعْتَصِمِ وَ الْوَاثِقِ وَ فِی مُلْکِ الْوَاثِق‏»، در دو سال از امامت امام جواد، باقیمانده خلافت مأمون بود. و بعد از او خلافت معتصم و بعد از او خلافت واثق بود.

امام جواد(علیه‌السلام) در بین مردم نسبت به دیگر امامان کمتر شناخته شده است؟

شاید علت آن را کمتر پرداختن به شخصیت و زندگی ایشان در محافل مذهبی، صدا و سیما باید دانست، و اینکه ما مناسبتی به سراغ این امامان هدایت می‌رویم که باید نگرش خود را در این زمینه تغییر بدهیم تا از وجود دریای بیکران این امام کمال استفاده را ببریم.

اما الحمدلله به برکت نظام جمهوری اسلامی ایران تحقیقات و کارهای پژوهشی فاخری در منزلت و جایگاه حضرت به وجود آمده است. اما هنوز با حقیقت و آنچه شایسته این امام همام و والامقام و جگر گوشه امام رضا علیه‌السلام است فاصله داریم و باید بپذیریم که تمام اهل‌بیت علیهم‌السلام باب هدایت و مهدی هستند و به عنوان یک انسان ۲۵۰ ساله در کنار هم یک منظومه کامل معرفتی را به ما خواهند داد.

 

چرا امام محمدتقی(ع) را جوادالائمه می‌گویند؟

 

در خصوص ویژگی‌های اخلاقی و علمی امام جواد(علیه‌السلام) توضیح دهید

به یک نمونه ی بسیار زیبا از جایگاه علمی حضرت اشاره داشته باشم در روایات وارد شده است که: «روزی ابن ابی داود از کاخ معتصم بر می‏گشت، دیدم که افسرده و غمگین است، پرسیدم علت اندوه تو چیست؟ گفت: من امروز صحنه‏ای دیدم که دوست می‏داشتم بیست سال قبل مرده بودم، و این صحنه را نمی‏دیدم. می‏گوید به او گفتم مگر چه شده؟ و برای چه آرزوی مرگ می‏کنی؟ گفت: برای صحنه‏ای که آن مرد سیاه چهره یعنی ابو جعفر پسر علی بن موسی‌الرضا(علیه‌السلام) امروز در حضور معتصم به وجود آورد، می‏گوید به او گفتم: جریان چگونه بوده است؟ گفت سارقی علیه خود اقرار به سرقت کرده، از خلیفه درخواست کرد او را با اقامه حد پاک کند، خلیفه فقها را در مجلس خود گرد آورد، در حالی که ابو جعفر محمد بن علی(علیه‌السلام) را نیز احضار کرده بود، آن گاه از ما پرسید که دست دزد را از کجا باید قطع کرد؟ می‏گوید: از میان آن جمع من گفتم باید از مچ دست قطع شود، به دلیل اینکه خدای تعالی در مساله تیمم فرموده:" فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ" و ما می‏دانیم که در تیمم حد دست همان مچ دست است، عده‏ای از فقهای حاضر نیز در این فتوا با من اتفاق کردند.

عده‌‏ای دیگر گفتند: نه، این درست نیست بلکه باید از مرفق قطع شود خلیفه پرسید: دلیل بر این فتوا چیست؟ گفتند: دلیلش این است که خدای تعالی در مساله وضو حد دست را مرفق قرار داده و فرموده:" وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرافِقِ".ابن ابی داود آن گاه گفت: خلیفه رو کرد به محمد بن علی و گفت: شما در این مساله چه نظر می‏دهی ای أبا جعفر؟ محمد بن علی در پاسخ گفت: این آقایان سخن گفتند یعنی جواب سؤال تو را دادند. خلیفه گفت: سخنان آنها را واگذار، می‏خواهم بدانم‏ فتوای تو چیست؟ محمد بن علی گفت: مرا از نظر دادن معاف بدار. خلیفه گفت: تو را به خدا سوگند می‏دهم نظریه‏ای که داری به من بگو. محمد بن علی گفت: حال که مرا به خدای تعالی سوگند می‏دهی نظر من این است که این دو دسته از فقها خطا رفتند، و سنت را در این مساله تشخیص ندادند، برای اینکه قطع دست دزد باید از بند اصول انگشتان باشد و کف دست باید باقی بماند. خلیفه پرسید: دلیل بر این فتوایت چیست؟

محمد بن علی گفت: دلیلش گفتار رسول خدا است که فرموده است: سجده سجود باید بر هفت عضو بدن صورت بگیرد، صورت، دو دست، دو زانو، دو پا، و اگر دست دزد را از مچ قطع کنند، و یا از مرفق ببرند دیگر دستی برایش نمی‏ماند تا با آن سجده کند، خدای تعالی هم فرموده:" وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ"، محل سجده همه از آن خدا است، یعنی این اعضای هفتگانه که بر آن سجده می‏شود از آن خدا است،" فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً" و چیزی که از آن خدا باشد قطع نمی‏شود.

معتصم از این فتوا و این استدلال تعجب کرد و خوشش آمد. دستور داد دست آن دزد را از بیخ انگشتان قطع کنند، و کف دستش را باقی بگذارند. ابن ابی داود گفت: وقتی محمد بن علی این نظریه را داد" و معتصم بر طبق آن عمل کرد" قیامت من بپاخاست و آرزو کردم که کاش اصلا زنده نبودم. طبرسی، مجمع البیان، جلد۱۰ صفحه۳۷۲.

و در باب روایات اخلاقی در حوزه ی فردی، سلوک عبادی، و اجتماعی حضرت حرف بسیار است که در ادامه گفتگو به نمونه‌هایی اشاره خواهیم کرد که مصداق آن در وهله اول خود حضرت بوده‌اند.
 

به چند حدیث از امام‌جواد (علیه‌السلام) اشاره کنید

از کلمات اخلاقی آن حضرت‌جواد (علیه السلام) روایت معروفی هست که در تحف العقول نقل شده است:

اَلمُؤمِنُ یَحتاجُ إلی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوفیقٍ مِنَ اللهِ، وَ واعِظٍ مِن نَفسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ؛ مؤمن نیازمند سه خصلت است: توفیق از سوی خداوند، واعظی از درون خود، پذیرش نسبت به کسی که او را پند می دهد. تحف العقول،حرانی، صفحه ۴۵۷

در روایت زیبای دیگر می‌فرمایند: قال امام الجواد علیه السلام: لَنْ یَسْتَکْمِلَ الْعَبْدُ حَقیقَةَ الاْیمانِ حَتّی یُؤْثِرَ دینَهُ عَلی شَهْوَتِهِ. بنده‌ای حقیقت ایمان را نمی‌یابد مگر آن که دین و احکام الهی را در همه جهات بر تمایلات و هواهای نفسانی خود مقدّم دارد. بحارالأنوار، جلد ۷۵ صفحه ۸۰ حدیث ۶۳
 

چرا امام محمدتقی(علیه‌السلام) را جوادالائمه می‌گویند؟

در خصوص لقب جواد به معنی بسیار بخشنده بودن باید دانست چنین چیزی صرفا بر اساس روایات و کلام شیعه نیست. افراد متعددی از بزرگان مخالفین شیعه لقب جواد را برای فرزند امام رضا علیه‌السلام به کار برده‌اند.

ذهبی که از استوانه های علمی اهل سنت محسوب می‌شود می‌گوید: کان یلقب بالجواد ، و بالقانع ، و بالمرتضی . کان من سروات آل بیت النبی صلی الله علیه وسلم و کان أحد الموصوفین بالسخاء ، و لذلک لقب بالجواد. لقب ایشان جواد (بسیار بخشنده بود) و قانع و مرتضی بود. ایشان از بزرگان اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بود. او از کسانی بود که به بخشندگی معروف بود و بخاطر همین لقب جواد به او داده شد تاریخ الإسلام الذهبی جلد ۱۵ صفحه ۳۸۵. و

حتی ابن تیمیه حرانی که به مخالفت با شیعه معروف است در خصوص امام نهم شیعیان میگوید: محمد بن علی الجواد کان من أعیان هاشم و هو معروف بالسخاء و السودد و لهذا سمی الجواد. محمّد بن علیِ جواد از بزرگان بنی هاشم بود. او معروف به سخاوت و بزرگواری بود، و لذا او را جواد نامیده‌اند. منهاج السنة لإبن تیمیة، جلد۴، صفحه۶۸

این سخنان و عبارات صریح علمای متعدد اهل سنت اثبات می‌کند ملقب بودن امام نهم شیعیان به جواد، صرفا ادعای شیعیان نیست و شهرت ایشان به بسیار بخشنده بودن نشان دهنده واقعیتی در خصوص ایشان بوده که غیر قابل انکار است. نمونه‌ای دیگر از این روایات که در منابع شیعه نقل شده است اشاره می‌کنیم. طبری شیعه در کتاب دلائل الامامه به نقل از ابراهیم بن سعید مینویسد: رأیت محمد بن علی (علیه السلام) یضرب‏ بیده‏ إلی‏ ورق‏ الزیتون‏ فیصیر فی کفه ورقا فأخذت منه کثیرا و أنفقته فی الأسواق فلم یتغیر. محمد بن علی (حضرت امام جواد علیه السلام) را دیدم که بر برگ درخت زیتون دست می‌زد و آن برگها به نقره ( یا درهم‌های نقش دار) تبدیل می‌شد . من مقدار زیادی از آنها را از حضرت گرفتم و با آنها در بازار معامله نمودم. آن برگهای نقره هرگز تغییری نکردند (واقعا برگ درخت تغییر کرده بود و مانند چشم بندی نبود) طبری آملی صغیر، محمد بن جریر بن رستم، دلائل الإمامة صفحه ۳۹۸.

پس در نتیجه امام نهم شیعیان که معروف به جواد و بخشندگی بودند هم از راه‌های متداولی که اهل‌بیت علیهم‌السلام به مردم کمک می‌کردند استفاده کرده بودند و هم با استفاده از ولایت تکوینی خود برای دیگران دست به بخشندگی می‌زدند.

چرا امام محمدتقی(ع) را جوادالائمه می‌گویند؟



نحوه شهادت امام جواد(علیه‌السلام) را توضیح دهید

مأمون در سال ۲۱۸ هجری درگذشت و پس از او برادرش «معتصم» جای او را گرفت. او در سال ۲۲۰ هجری امام را از مدینه به بغداد آورد تا از نزدیک مراقب او باشد و معتصم عباسی که از حسادت بیش از حد و کم علاقه شدن ام الفضل دختر مامون به امام جواد(علیه‌السلام) آگاه بود، با همکاری جعفر پسر مامون و برادر ام الفضل و از راه حیله و نیرنگ، زمینه‌ای فراهم ساخت که ام الفضل را تحریک و به قتل امام جواد وادار کند.

معتصم یا جعفر در آخرین روزهای ذی القعده سال ۲۲۰ قمری، سمی را در انگور تزریق کردند و برای ام الفضل فرستادند و او نیز آن‌را در کاسه‌ای گذاشت و جلوی همسر جوانش حضرت جواد(علیه‌السلام) گذاشت. زمانی که امام جواد از آن انگور میل فرمود، طولی نکشید که حضرت آثار زهر را احساس کرد و کم کم درد شدید بر حضرت عارض شد و به سختی ایشان را رنجور ساخت. در آن حال ام الفضل، پشیمان شده و گریه می‌کرد. حضرت جواد(علیه‌السلام) فرمود «اکنون که مرا کشتی، این گریه‌ات دیگر برای چیست؟ به خدا سوگند به چنان فقر و تنگدستی گرفتار می‌شوی که قابل جبران نباشد و به دردی مبتلا می‌شوی که درمان ندارد و به بلائی گرفتار می‌شوی که پوشیده نماند.»

آن زن قاتل سرانجام در اثر نفرین امام جواد(علیه‌السلام) بیمار شد و هر چه داشت در راه درمان خود هزینه کرد تا آن که تهیدست و فقیر شد و سرانجام در فقر و فلاکت جان سپرد. ابن شهر آشوب در کتاب المناقب می نویسد: معتصم پس از شهادت امام جواد(علیه‌السلام)، ام الفضل را به قصر خود برد اما طولی نکشید که به مرض سختی مبتلا شد و بر اثر همان بیماری از دنیا رفت. إثبات الوصیة مسعودی،صفحه۲۲۰

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار آقای «شهباز شریف»، نخست وزیر پاکستان و هیئت همراه، با اشاره به جایگاه ویژه پاکستان در مجموعه دنیای اسلام بر لزوم فعالیت‌های مشترک و تاثیرگذار ایران و پاکستان برای متوقف کردن جنایات رژیم صهیونیستی در غزه تاکید کردند.
رهبر انقلاب در ابتدای این دیدار با ابراز خرسندی از پایان جنگ میان پاکستان و هند و ابراز امیدواری برای حل و فصل اختلافات دوکشور، به موضع بسیار خوب و قوی پاکستان در قضیه فلسطین در طول سالهای گذشته اشاره کردند و گفتند: در حالی که در سال‌های اخیر همواره وسوسه‌هایی برای ارتباط کشورهای اسلامی با رژیم صهیونیستی وجود داشته اما پاکستان هیچ‌گاه تحت تاثیر این وسوسه‌ها قرار نگرفته است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به ظرفیت‌های فراوان امت اسلامی برای اقتدار بیشتر در دنیای امروز، افزودند: در شرایطی که جنگ‌طلبان در دنیا انگیزه‌های زیادی برای ایجاد اختلاف و جنگ دارند، تنها چیزی که می‌تواند امنیت امت اسلامی را تامین کند، اتحاد میان کشورهای اسلامی و ارتقاء ارتباط میان این کشورها است.

ایشان مسئله فلسطین را مسئله اول دنیای اسلام خواندند و با اشاره به شرایط اسفبار غزه خاطرنشان کردند: وضعیت غزه به جایی رسیده که مردم عادی در اروپا و آمریکا با برپایی تظاهرات به دولت‌های خود  اعتراض می‌کنند اما در همین شرایط متاسفانه برخی دولت‌های اسلامی در کنار رژیم صهیونیستی می‌ایستند.

رهبر انقلاب اسلامی با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران و پاکستان با همکاری یکدیگر می‌توانند در دنیای اسلام تاثیرگذار باشند و موضوع فلسطین را از این مسیر غلط خارج کنند، گفتند: ما به آینده دنیای اسلام خوش‌بین هستیم و بسیاری از حوادث، خوش‌بینی ما را تایید می‌کند.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین روابط دو کشور ایران و پاکستان را همواره گرم و برادرانه دانستند و با اشاره به مواضع خوب پاکستان در طول جنگ تحمیلی به عنوان یک نمونه از این روابط برادرانه، همکاری‌های کنونی دو کشور در ابعاد مختلف را  پایین‌تر از سطح متوقع ارزیابی کردند و افزودند: دو کشور در بسیاری از عرصه‌ها می‌توانند به یکدیگر کمک کنند و امیدواریم این سفر به گسترش همه جانبه ارتباطات در زمینه‌های مختلف به‌ویژه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کمک کند.

رهبر انقلاب همچنین لزوم همکاری ایران و پاکستان برای فعال‌تر شدن سازمان اکو را مورد تاکید قرار دادند.

در این دیدار که آقای پزشکیان رئیس جمهور نیز حضور داشت، آقای «شهباز شریف» ضمن ابراز خرسندی فراوان از دیدار با رهبر انقلاب، از نقش مثبت جمهوری اسلامی ایران برای فرونشاندن بحران پیش آمده میان پاکستان و هند قدردانی کرد و ضمن بیان تحولات مربوط به درگیری‌های اخیر، به موضوع غزه اشاره کرد و گفت: متاسفانه جامعه بین‌المللی هیچ اقدام موثری برای پایان دادن به فاجعه غزه انجام نمی‌دهد.

نخست وزیر پاکستان همچنین با اشاره به مذاکرات خوب و سازنده خود در تهران ابراز امیدواری کرد این سفر زمینه گسترش بیش از پیش روابط دو کشور را فراهم کند.

در حکمت 25 نهج البلاغه، به نکته‌ای کلیدی در باب شکرگزاری و مسئولیت‌پذیری اشاره می‌کنند. ایشان می‌فرمایند: «ای فرزند آدم! هنگامی که می‌بینی پروردگارت نعمت‌هایش را پی در پی بر تو می‌فرستد در حالی که تو معصیت او را می‌کنی، از او بترس.» این عبارت، هشدار جدی‌ای است برای کسانی که نعمت‌های الهی را بی‌محابا در معصیت به کار می‌برند.

 أمیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در نهج البلاغه نکاتی درباره «ترس از نافرمانی خدا» بیان می کنند که تقدیم شما فرهیختگان می شود:

 

حکمت ۲۵:

«یَا ابْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِیهِ، فَاحْذَرْهُ.»

 

ترجمه:

ای فرزند آدم! هنگامی که می بینی پروردگارت نعمت هایش را پی درپی بر تو می فرستد در حالی که تو معصیت او را می کنی از او بترس (مبادا مجازات سنگینش در انتظار تو باشد).

 

شرح:

 

از مهلت الهی بترس:
امام(علیه السلام) در این سخن حکمت آمیزش به گنهکاران مغرور هشدار می دهد و می فرماید: «ای فرزند آدم! هنگامی که می بینی پروردگارت نعمت هایش را پی در پی بر تو می فرستد در حالی که تو معصیت او را می کنی از او بترس (مبادا مجازات سنگینش در انتظار تو باشد)»; (یَا بْنَ آدَمَ، إِذَا رَأَیْتَ رَبَّکَ سُبْحَانَهُ یُتَابِعُ عَلَیْکَ نِعَمَهُ وَأَنْتَ تَعْصِیهِ فَاحْذَرْهُ).

گنهکاران سه دسته اند: گروهی آلودگی کمی دارند و یا اعمال نیک بسیار توأم با صفای دل. خداوند این گروه را در همین جهان گرفتار مجازات هایی می کند تا پاک شوند و پاک از جهان بروند.

گروه دیگری گناهان سنگین تر و مجازات بیشتری دارند که خداوند به آنها فرمان توبه داده و اگر توبه نکنند در آخرت گرفتارند.

گروه سومی هستند که طغیان و سرکشی را به حد اعلی رسانده اند خداوند آنها را در همین دنیا گرفتار عذاب استدراج می کند. منظور از عذاب استدراجی این است که لطف و رحمت خود را از آنها می گیرد و توفیق را از آنها سلب می کند، میدان را برای آنها باز می گذارد، بلکه هر روز نعمت بیشتری به آنها می دهد تا پشت آنها از بار گناه سنگین گردد. ناگهان مجازات سنگین و دردناکی به سراغشان می آید و آنها را در هم می کوبد و به یقین مجازات در این حالت که در ناز و نعمت به سر می برند بسیار دردناک تر است. این درست به آن می ماند که شخصی ساعت به ساعت از شاخه های درختی بالا برود و هنگامی که به انتهای آن برسد ناگهان تعادل خود را از دست بدهد و فرو افتد و تمام استخوان هایش در هم بشکند.

قرآن مجید بارها به عذاب استدراجی اشاره می فرماید; درباره گروهی از امت های پیشین می گوید: ما آنها را گرفتار رنج و ناراحتی ساختیم شاید بیدار شوند و تسلیم گردند... «(فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْء حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ); هنگامی که آنچه را به آنها تذکر داده شده بود به فراموشی سپردند درهای همه چیز (از نعمت ها) را به روی آنها گشودیم تا (کاملاً) خوشحال شدند (و به آن دل بستند) ناگهان آنها را گرفتیم (و سخت مجازات کردیم) و در این هنگام همگی مأیوس شدند».(۱)

در سوره اعراف آیه ۱۸۲ و ۱۸۳ نیز می خوانیم: «(وَالَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ * وَأُمْلی لَهُمْ إِنَّ کَیْدی مَتینٌ); و آنها که آیات ما را تکذیب کردند به تدریج از جایی که نمی دانند گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد * و به آنها مهلت می دهیم (تا مجازاتشان دردناک تر باشد) زیرا تدبیر من قوی (و حساب شده) است».

در کتاب شریف کافی از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده: «إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ بِعَبْد خَیْراً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنَقِمَة وَیُذَکِّرُهُ الاِْسْتِغْفَارَ وَإِذَا أَرَادَ بِعَبْد شَرّاً فَأَذْنَبَ ذَنْباً أَتْبَعَهُ بِنِعْمَة لِیُنْسِیَهُ الاِْسْتِغْفَارَ وَیَتَمَادَی بِهَا; هنگامی که خداوند نیکی بندگی را بخواهد، به هنگامی که گناهی انجام می دهد او را گوشمالی می دهد تا به یاد توبه بیفتد و هنگامی که بدی برای بنده ای (بر اثر اعمالش بخواهد) هنگامی که گناهی می کند نعمتی به او می بخشد تا استغفار را فراموش کند و به کار خود ادامه دهد و این همان چیزی است که خداوند متعال می فرماید: «(سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ) بِالنِّعَمِ عِنْدَ الْمَعَاصِی; ما آنها را تدریجا از آنجا که نمی دانند (به سوی عذاب) می بریم با بخشیدن نعمت به هنگام گناه».(۲)

در اینجا این سؤال پیش می آید که کار خداوند هدایت و بیدار ساختن است نه غافل کردن و گرفتار نمودن. در پاسخ به این سؤال باید به این نکته توجه داشت که توفیقات الهی بر اثر لیاقت هاست; گاه افرادی چنان مست و مغرور و سرکش می شوند که هر گونه شایستگی هدایت را از دست می دهند و در واقع اعمال آنهاست که آنها را آن قدر از خدا دور کرده که حتی لیاقت هشدار ندارند، بلکه به عکس مستحق مجازات های سنگین اند.(۳)

 

پی نوشت:

(۱). انعام، آیه ۴۴.

(۲). کافی، ج ۲، ص ۴۵۲، ح ۱.

(۳). سند گفتار حکیمانه: این سخن حکمت آمیز را آمدی در غررالحکم با تفاوتی آورده که نشان می دهد از منبع دیگری گرفته است و همچنین ابن جوزی در تذکرة الخواص. (مصادر نهج البلاغه، ج ۴، ص ۲۵). در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله حکمت آمیز ضمن کلام مبسوطی که امیر مؤمنان علی(علیه السلام) به شخص نیازمندی فرمود آمده است. (تمام نهج البلاغه، ص ۵۵۶).

خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید:

«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَیٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ.» ۱

یا اینکه نسبت به مردم، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد می‌ورزند؟

 

شرح:

در مذمّت صفت رذیله حسادت، همین بس که در کلام امیرالمؤمنین علیه‌‎السلام، نتیجه آن، بدبختیِ دنیا و آخرت دانسته شده است:

«ثَمَرَةُ اَلْحَسَدِ شَقَاءُ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ.» ۲

نتیجه حسادت، بدبختی دنیا و آخرت است.

 

 

برای درمانِ بیماری حسادت، دو راهکار معنوی وجود دارد:

اگر انسان، خداوند متعال را حکیم و رزّاق بداند، به تَبَع، منشأ همه نعمت‌ها را نیز حکمت و فضلِ الهی خواهد دانست؛ از همین رو، هرگز نسبت به فضلِ خدا به دیگران، حسادت نمی‌ورزد. آنچه که باعث حسادت می‌شود، فراموشی و یا غفلت از همین حقیقت است؛ چرا که شخصِ حسود در واقع با خواست و اراده الهی مخالفت کرده است.

لذاست که خداوند متعال حضرت موسی علیه‌السلام را اینگونه مورد خطاب قرار می‌دهد:

«یَا اِبْنَ عِمْرَانَ لاَ تَحْسُدَنَّ اَلنَّاسَ عَلَی مَا آتَیْتُهُمْ مِنْ فَضْلِی وَ لاَ تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَی ذَلِکَ وَ لاَ تُتْبِعْهُ نَفْسَکَ فَإِنَّ اَلْحَاسِدَ سَاخِطٌ لِنِعَمِی صَادٌّ لِقَسْمِیَ اَلَّذِی قَسَمْتُ بَیْنَ عِبَادِی وَ مَنْ یَکُ کَذَلِکَ فَلَسْتُ مِنْهُ وَ لَیْسَ مِنِّی.» ۳

ای پسر عمران! مبادا به خاطر آنچه که به بندگان خود از نعمت داده‌ام، به آنها حسد ورزی و چشمان و دلت به سوی آنها روانه شود، زیرا حسود از نعمت من و از تقسیمی که میان بندگانم کرده‌ام ناراحت و رویگردان است و کسی که چنین باشد، من از او نیستم و او از من نیست.

 

اما راهکار دیگری که در کنار سفارشِ پیشین می‌تواند راهگشا باشد، این است که آن حسّی که در وجودمان ایجاد شده را مدیریت کنیم؛ به این معنا که حسد را در وجودمان تبدیل به غبطه کنیم؛ چرا که امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

«إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ یَغْبِطُ وَ لاَ یَحْسُدُ وَ اَلْمُنَافِقُ یَحْسُدُ وَ لاَ یَغْبِطُ.» ۴

مؤمن غبطه می‌خورد و حسد نمی‌ورزد، ولی منافق حسد می‌ورزد و غبطه نمی‌خورد.

شخص حسود، نمی تواند شخص موردِ حسادت را صاحبِ نعمتی ببیند، لذا دائماً آرزوی زوال آن نعمت را دارد؛ در حالی که با تبدیل‌شدن حسد به غبطه، نعمتِ داده شده به دیگران، فضلی از جانب خداوند دانسته شده، در نتیجه، آن نعمت را از خداوند متعال، برای خویش نیز طلب می‌کند.

(البته ناگفته نماند که حکمت الهی را نیز نباید از یاد بُرد. بله، خداوند رزّاق است، اما چه بسا آنچه که به فضل الهی در اختیار دیگران قرار گرفته و باعث غبطه ما شده است، به صلاح ما نباشد؛ لذاست که همه جوانبِ امر را باید سنجید و امور را به خداوند واگذار نمود.)

 

پی‌نوشت‌ها:

۱. سوره نساء، آیه ۵۴.

۲. عیون الحکم، ج ۱، ص ۲۰۸.

۳. کافی، ج ۲، ص ۳۰۷.

۴. همان.

امام علی (ع) در حکمت ۲۲ نهج البلاغه، به حق مسلّم اهل بیت در مسئله خلافت اشاره می‌کنند و تأکید می‌کنند که اگر این حق به ایشان داده نشود، شرایط دشواری پدید خواهد آمد. این حکمت، درس‌هایی عمیق در مورد عدالت و پافشاری بر حق دارد.

أمیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در نهج البلاغه نکاتی درباره «خلافت» بیان می کنند که تقدیم شما فرهیختگان می شود:

 

حکمت ۲۲:

«لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِینَاهُ، وَ إِلَّا رَکِبْنَا أَعْجَازَ الْإِبِلِ وَ إِنْ طَالَ السُّرَی.»

 

ترجمه:

ما را حقی است که اگر به ما داده شود (آزادیم) و الاّ (همچون اسیران و بردگانی خواهیم بود که) در عقب شتر سوار خواهیم شد، هرچند زمانی طولانی این سیر در تاریکی بگذرد.

 

شرح:

اگر حق ما را بگیرند...

این جمله حکمت آمیز خواه مقارن ایام سقیفه گفته شده باشد یا در شورای شش نفره عمر برای انتخاب خلیفه پس از او، اشاره به مسئله خلافت دارد که حق مسلّم اهل بیت و امیر مؤمنان علی(علیه السلام) بود.

می فرماید: «ما را حقی است که اگر به ما داده شود (آزادیم) وگرنه (همچون اسیران و بردگانی خواهیم بود که) در عقب شتر سوار خواهیم شد، هرچند زمانی طولانی این سیر در تاریکی بگذرد»; (وَقَالَ(علیه السلام): لَنَا حَقٌّ، فَإِنْ أُعْطِینَاهُ، وَإِلاَّ رَکِبْنَا أَعْجَازَ الاِْبِلِ، وَإِنْ طَالَ السُّرَی).

با توجه به این که «اعجاز» جمع «عَجُز» به معنای پشت و «سُری» به معنای سیر شبانه است مفسران در این که منظور از این تشبیه چیست، احتمالاتی داده اند: مرحوم سیّد رضی می گوید: «این کلام از سخنان لطیف و فصیح امام است و معنای آن این است که اگر حق ما به ما داده نشود همچون افراد خوار و بی مقدار خواهیم بود و این بدان سبب است که کسی که پشت سر دیگری سوار بر مرکب می شود در قسمت عقب مرکب خواهد بود، همچون برده و اسیر و مانند آنها»; (قالَ الرَّضیُ وَهذا مِنْ لَطیفِ الْکَلامِ وَفَصیحِهِ وَمَعْناهُ أنّا إنْ لَمْ نُعْطَ حَقَّنا کُنّا أذِلاّءُ وَذلِکَ أنَّ الرَّدیفَ یَرْکَبُ عَجُزَ الْبَعیرِ کَالْعَبْدِ وَالاْسیرِ وَمَنْ یَجْری مَجْراهُما).
تفسیر دیگر اینکه منظور این است اگر حق ما را به ما ندهند به زحمت و مشقت فراوان خواهیم افتاد همان گونه که شخص ردیف دوم به هنگام سوار شدن بر شتر چنین حالی را خواهد داشت.

تفسیر سوم این که اگر ما به حقمان نرسیم مخالفان ما برای مدتی طولانی ما را به عقب خواهند انداخت و ما هم طبق فرموده پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) صبر می کنیم و برای گرفتن حق خویش دست به شمشیر نخواهیم برد.
این احتمال نیز بعید نیست که هر سه تفسیر در مفهوم کلام امام جمع باشد به این معنا که اگر ما را از حق خود محروم سازند هم ما را به خواری می کشانند و هم به زحمت و مشقت می افکنند و هم مدت طولانی ما را از حقمان محروم می دارند و به فرمان پیغمبر اکرم ناچاریم صبر کنیم.

هر یک از این تفسیرهای سه گانه را انتخاب کنیم اشاره به این نکته است که مخالفان ما افراد بی رحمی هستند که تنها به غصب حق ما قناعت نمی کنند، بلکه اصرار دارند ما را به ذلت و زحمت بیفکنند و هرچه بیشتر رسیدن ما را به حقمان تأخیر بیندازند، همان گونه که تاریخ این واقعیت را نشان داد که دشمنان امام هفتاد سال بر فراز تمام منابر در سراسر جهان اسلام آن حضرت را لعن می کردند و فرزندانش را در کربلا به خاک و خون کشیدند و خاندان او را به اسارت کشاندند و آنچه از دستشان بر می آمد از ظلم و ستم بود روا داشتند ولی آنها صبر کردند، تا این شب تاریک و سیاه و ظلمانی برطرف شود و البته باور ما این است که پایان این شب سیاه و ظلمانی همان ظهور مهدی موعود خواهد بود که در آن زمان حق به صاحب حق می رسد و جهان دگرگون می شود و عالم دیگری جای این عالم ظلمانی را خواهد گرفت.(۱)
 

پی نوشت:
(۱). سند گفتار حکیمانه: طبری (متوفای ۳۱۰) در تاریخ خود در حوادث سنه ۲۳ آن را ضمن خطبه ای از امام نقل کرده است و ازهری در کتاب تهذیب اللغة نیز آن را آورده است. مورخان نوشته اند این سخن جزء خطبه ۷۴ بوده است که امام در روز شوری بعد از مرگ عمر و اجتماع شش نفر برای انتخاب خلیفه فرموده است (مصادر نهج البلاغه، ج ۱۸، ص ۱۳۳). در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله را ضمن خطبه ۳۸ (طبق شمارش همان کتاب) نقل می کند. (تمام نهج البلاغه، ص ۳۹۷). در بعضی از نقل ها آمده است که امیر مؤمنان علی(علیه السلام) این سخن را درباره ماجرای سقیفه فرمود. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۲۵۲).

 

جانشین نیروی زمینی ارتش گفت: سه سامانه پهپادی عمودپرواز هما، عمودپرواز دیدبان نزاجا و سامانه کواد FPV انهدامی شاهین 1، از جدیدترین سامانه‌های پهپادی الحاق‌شده به سازمان رزم نیروی زمینی ارتش هستند که به دست متخصصان و صنعت‌گران داخلی و به صورت کاملاً بومی ساخته و به کارگیری شده‌اند.

به گزارش ایسنا به نقل از ارتش، امیر سرتیپ نوذر نعمتی در جریان بازدید رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و هیئت همراه از قرارگاه عملیاتی لشکر ۸۸ و تیپ ۱۸۸ زرهی نزاجا، با اشاره به پیشگامی این نیروی محوری در عرصه نبردهای نوین آینده، اظهار کرد: امروز نیروی زمینی ارتش، با درک اقتضائات صحنه نبردهای نوین آینده و ورود به عرصه سرمایه‌گذاری بر روی آخرین فناوری‌ها و دستاوردهای حوزه نظامی و دفاعی همچون ریزپرنده‌ها، پهپادها، تجهیزات بدون سرنشین و بهره‌گیری از هوش مصنوعی، به سرمایه‌گذاری در این حوزه راهبردی همت گمارده است.

وی افزود: به سبب همین سرمایه‌گذاری‌ها، برنامه‌ریزی‌ها و مداومت در تحقیق، ترویج و توسعه در چنین حوزه‌های کارآمد و قدرت‌آفرین است که هم‌اکنون نیروی زمینی ارتش، به عنوان نیرویی پیشرو و پیشگام در به کارگیری و استفاده از ظرفیت و قدرت دستاوردهای نوین دفاعی و نظامی در سطح نیروهای مسلح کشور شناخته شده است.

وی با بیان این که «تمامی این دستاوردها به صورت کاملاً بومی و با تکیه بر هوش و نبوغ صنعت‌گران داخلی ساخته شده‌اند»، تصریح کرد: تمامی ادوات، تسلیحات و تجهیزاتی که در نیروی زمینی ارتش مورد استفاده قرار می‌گیرند، علاوه بر دورزنی، دقیق‌زنی، هوشمندی و شبکه‌محوری، به صورت کاملاً بومی و با تکیه بر هوش، خلاقیت، نبوغ و اراده متخصصان، مهندسان، مخترعان و صنعت‌گران سازمان جهاد خودکفایی نزاجا و دیگر صنایع مرتبط با وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ساخته شده‌اند.

جانشین نیروی زمینی ارتش تأکید کرد: تمامی این ادوات، تجهیزات و تسلیحات مدرن، روزآمد و هوشمند که تنها بخشی از توان تسلیحاتی و عملیاتی انبوه نیروی زمینی ارتش را تشکیل می‌دهند، در اختیار یگان‌های واکنش‌سریع و متحرک هجومی این نیرو قرار دارند تا در کوتاه‌ترین زمان ممکن، به مقابله با هرگونه تهدیدی علیه امنیت پایدار کشور بپردازند.

وی در بخش دیگری از سخنان خود، در آیین الحاق سه سامانه پهپادی جدید به سازمان رزم نیروی زمینی ارتش و دیگر تجهیزات روزآمد اطلاعاتی به یگان‌های مستقر در منطقه سیستان و بلوچستان، اظهار کرد: «پهپاد عمودپرواز هما»، با ارتفاع پروازی بیش از 12000 پایی، قادر است با بهره‌گیری از توان دید در شب، بدون نیاز به باند پروازی، انواع مأموریت‌های شناسایی را در شرایط بروز جنگ الکترونیک با موفقیت به انجام رساند.

وی ادامه داد: «پهپاد عمودپرواز دیدبان نزاجا» نیز از جمله پهپادهای سبک و قابل حملی است که با بهره‌گیری از قابلیت دید در روز و شب، توانایی استخراج موقعیت دقیق هدف را دارد. این پهپاد با ارتفاع پروازی 6000 پایی، قادر است در هر نقطه و بدون نیاز به باند پروازی، انواع مأموریت‌های شناسایی و استخراج موقعیت اهداف را در شرایط بروز جنگ الکترونیک به سرانجام رساند.

نعمتی افزود: ویژگی بارز این سامانه را می‌توان در قابلیت پرواز در جمع برای چندین پرواز پرنده و پایش و هدف‌گیری چندین منطقه به صورت همزمان در نظر آورد.

وی در بخش پایانی سخنان خود خاطر نشان کرد: سامانه کوادFPV  انهدامی شاهین 1 که یکی از سامانه‌های جدید و مدرن در مقابله با خطرات نبردهای آینده است، با ویژگی‌های بارز مداومت پروازی، برد عملیاتی و ارتفاع پروازی متناسب با انواع عملیات‌ها، قادر است با قابلیت مانورپذیری و سرعت بالا، تمامی اهداف ثابت و متحرک دشمنان را مورد اصابت قرار داده و منهدم کند.

حجت‌الاسلام غلامرضا قاسمیان با بیان اینکه بعد از دو رکعت نماز طواف، سعی و در انتها طواف النساء و رکعتین طواف النساء اعمال حج به اتمام می‌رسد،گفت: مسئله طواف، طواف زیارت است، نه طواف معمولی. اصل تمام حج این بود که حاجی قدم به قدم اجازه بگیرد تا خود را به نقطه‌ای برساند که می‌خواهد طواف کند. حاجی می‌خواهد به لقاء‌الله، به لقاء‌الامام برسد. این طواف، طواف زیارت است. در اینجا فرد مطلقاً زائر است. زائر از ریشه زور است. شما وقتی زائر خطاب می‌شوی یعنی از هرچه غیر خداست،  عدول کردید و فقط پای‌کار خدا هستید. اینجا دارید طواف زیارت انجام می‌دهید.

وی با اشاره به اینکه در سوره مبارکه حج به طواف زیارت پرداخته شده، تصریح کرد: وقتی که حجاج عمل حلق را انجام دادند و آلودگی‌ها را از خود پاک کردند که شامل آلودگی‌های ظاهری و آلودگی‌های اصلی است، حال که طاهر شدند باید بالبیت العتیق (خانه عتیق) طواف کنند. اما عتیق به چه معناست؟ عتیق به معنای قدیمی و کهن است به اندازه فطرت انسان. یعنی شما باید برگردید به همان خانه اصلی و وعده گاه اصلی خود. عتیق معنای دیگری هم دارد. عتیق از عتق یعنی آزاد می‌آید. این خانه آزاد است. اگر کسی دور این خانه طواف کند باید از همه بندها آزاد باشد.

قاسمیان با بیان اینکه اصل آزادی این است که شما از دست همه شیطنت‌ها رها شوید، تاکید کرد: آزادی جایی‌ست که پیغمبر برای انسان ایجاد می‌کند. پیغمبر پیام‌آور آزادی است. او طیبات را برای شما حلال و خبائث را حرام می‌کند و تمام این قول و زنجیرها را از پا باز می‌کند. پیغمبر (ص) و خدا به دنبال آن هستند که تو را آزادت کنند.  لذا دور این خانه که می‌چرخید باید بدانید که رفته رفته خود را آزاد می‌کنید. این یعنی طواف؛ یعنی طواف زیارت؛ یعنی طواف عتق. در قربانی هم همین است که قربانی را به خانه آزاد می‌رسانید. دارید قربانی می‌کنید، برائت ایجاد می‌کنید، خون به پا می‌کنید تا خود را از شر شیطان نفس و هم از دست فرعون‌ها آزاد کنید.

پنج شنبه, 02 خرداد 1404 15:31

فلسفه تراشیدن مو در حج چیست؟

حجت الاسلام غلامرضا قاسمیان گفت: بعد از آنکه قرار شد رمی جمرات را انجام دهیم و قربانی هم کردیم، عمل حلق یا تقصیر را هم انجام می‌دهیم. در اینجا حلق به معنای سرتراشیدن است که دو مفهوم در خود جای داده است. اول اینکه باید از حجاب‌ها عبور کنیم، یکی از حجاب‌ها، زینت ما به حساب می‌آید. این مویی که گاهی اوقات به آن توجه نمی‌کنیم، زینت است که باید از این زینت‌ها گذشت. اما معنی مهمتری که مطابق با بحث مناست این است که این موها و سرتراشیدن مو به معنای این است که فرد دارد پا رکاب بودن، پایمردی کردن، صبر و استقامت خود را نشان می‌دهد.

وی ادامه داد: در حقیقت حاجی با سرتراشیدن این را به زبان می‌آورد که من در این مسیر  آدم بزن در رویی نیستم، من آدمی نیستم که یک موقع حمله کنم یک موقع حمله نکنم. آدمی نیستم که در زمان حمله سوراخ موش را به قیمت آپارتمان بخرم. در واقع با این کار فرد می گوید که من پای این مسیر ایستادم و برای این قضیه سر تراشیدم و آبرو گذاشتم.

حجت الاسلام قاسمیان در بخش دیگری از سخنان خود به آیات سوره فتح اشاره کرد و گفت: خداوند در این آیات رؤیای پیامبرش را که در آن وعده داده شده بود که در حالت امنیت وارد مسجد الحرام شدند و  با انجام عمل حلق و تقصیر به آن پایان دادند و به حج کامل رفتند.

وظیفه ما به عنوان یک زائر و حج‌گزار در سرزمین وحی چیست؟ چرا باید در عرفات توقف کنیم؟ چرا این وقوف عبادت است؟ چرا در حرم وقوف نکنیم؟ و چرا وقوف را باید از خارج حرم شروع کنیم؟

وقتی از امیرمؤمنان علی(ع) که در خانه خدا به دنیا آمده و آن را بهتر از هر کسی می‌شناسد، پرسیدند که خانه خدا در مکه است، چرا وقوف در خارج از حرم واجب است؟ فرمود: حج اسراری دارد. تبهکاران و آلودگان باید بیرون در بایستند و بنالند، آنگاه که پاک شدند، وارد حرم شوند. آیت الله جوادی آملی در صهبای صفا با اشاره به این پاسخ مولاعلی(ع) ادامه می‌دهد: خداوند اگر بخواهد مهمانی را در خانه‌ای که انبیا به طهارت آن قیام و اقدام کرده‌اند، پذیرایی کند، باید مهمانان را تطهیر و پاک گرداند.

خداوند در آیه 125 سوره بقره خطاب به ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) فرمود: «و عهدنا الى ابراهیم و اسماعیل أن طهرا بیتى للطائفین و العاکفین و الرکع السجود». چون خانه پاک است، مهمانان پاک را می‌پذیرد. مشعر جزء و محدوده حرم است و حاجی تا در عرفات است، هنوز بیرون دروازه است، باید بنالد تا به حرم (مشعر) راهش دهند، اما چقدر بنالد؟ نمی‌دانم! چه جور بنالد؟ نمی‌دانم! برای کی بنالد؟ و.... نمی‌دانم، ولی تا ننالد به حرم راهش نمی‌دهند، البته ممکن است کسی را به محدوده حرم بیاورند ولی خدا او را نپذیرفته و راهش ندهد.  

حج محور تواضع و فروتنی بندگان

در بیان نورانی امیرمؤمنان علی (ع) آمده است که «زیاره بیت‌الله امان من‌ العباد». همچنین فرمودند: ذات اقدس «اله»، حج را محور تواضع و فروتنی بندگان خاص خود قرار داد: « یعنی ذات اقدس اله رفتن به حرم امن را نشانه فروتنی بندگان خود قرار داد و از بین بندگان، انسان‌های شنوا و مطیع را انتخاب کرد که به جای انبیا می‌ایستند و همانند فرشتگان دور عرش خدا طواف می‌کنند. همانطوری که فرشتگان حافّین ( حلقه‌زنندگان) حول عرش هستند، زائران بیت‌الله نیز طائفان حول کعبه و بیت خدا هستند و همانطوری که انبیا منادیان حق هستند و فرشتگان منادیان رحمت، زائران بیت الله نیز کاری که انبیا و فرشتگان می‌کنند در حج انجام می دهند.