emamian

emamian

از حضرت مهدی (عج) نقل شده که فرمود: ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‌کنیم و شما را فراموش نمی‌کنیم، اگر جز این بود گرفتاریها بر شما فرود می‌آمد.

 

قال المهدی (عج):

«إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللاَّواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرُونا. »:

"بحار، ج ٥٣، ص 175"

 

حضرت مهدی (عج) فرمودند:

ما در رعایت حال شما کوتاهی نمیکنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم، که اگر جز این بود گرفتاری ها به شما روی میآورد و دشمنان، شما را ریشه کن میکردند. از خدا بترسید و ما را پشتیبانی کنید.

شنبه, 16 فروردين 1399 14:51

چهل حدیث درباره امام زمان(عج)

١ـ «پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:
المَهدِی طاووسُ أَهلِ الجَنَّةِ.
مهدی(ع) طاووس اهل بهشت است. (الشِّهاب‌ فی‌الحِکَمِ و الآداب، ص ١٦)

٢ـ «پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»:
افضلُ اَعمالٍ اُمّتی اِنتظارُ الفَرَج.
افضل اعمال امت من انتظار فَرَج و ظهور امام زمان علیه‌السلام است. (الشِّهاب فی‌الحِکَم و الآداب، ص ١٦)

٣ـ «حضرت مهدی(عج)»:
اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم.
برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود فَرَج و نجات شما است. (کمال‌الدین، ج ٢، ص ٤٨٥)

٤ـ «مولی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)»:
اِنتَظِروا الفَرَجَ وَلا تَیأسُوا مِن رَوحِ الله.
همواره در انتظار (فرج و ظهور صاحب‌الزمان علیه‌السلام) باشید و یأس و ناامیدی از رحمت خدا به خود راه مدهید. (بحار، ج ١٥، ص ١٢٣)

٥ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه.
هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیه‌السلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر می‌برد. (بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦)

٦ـ «پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»:
مَن اَنكَرَ القائِمَ مِن وُلدی أَثناءَ غَیبَتِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیةً.
کسی که قائم(مهدی) را که از فرزندان من است در دوران غیبتش مُنکِر شود، بر حالت جاهلیت قبل از اسلام از دنیا خواهد رفت. (منتخب‌الاثر، ص ٢٢٩)

٧ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
لَو لَمْ یبْقَ منَ الدُّنیا اِلاَّ یومٌ واحِدٌ لَطَوّلَ اللهُ ذلِكَ الیومَ حَتّی یخرُجَ قائمُنا أَهْلَ البَیت.
اگر از عمر دنیا تنها یک روز مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی می‌کند تا قائم ما اهل بیت(علیه‌السلام) ظهور یابد. (منتخب‌الاثر، ص ٢٥٤)

٨ـ «حضرت مهدی(عج)»:
فَاِنّا یحیطُ عِلمُنا بِأَنبائِكُم و لایعزُبُ عَنّا شَیءٌ مِن اَخباركُم.
ما از اوضاع شما کاملاً باخبریم و هیچ چیز از احوال شما بر ما پوشیده نیست. (بحار، ج ٥٣، ص ١٧٥)
٩ـ «حضرت مهدی(ع)»:
اِنّی اَمانٌ لِأَهلِ اِلأرضِ كما أَنَّ النُّجومَ اَمانٌ لِأَهلِ السّماء.
من برای اهل زمین أمن و أمانم همان گونه که ستارگان آسمان أمن و أمان اهل آسمانند. (بحار، ج ٧٨، ص ٣٨)

١٠ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
المُنتَظِرُ لِلثّانی عَشَر كَالشّاهِرِ سَیفَهُ بَینَ یدَی رُسولِ الله صلی‌الله علیه و آله یذُبُّ عَنهُ.
کسی که در انتظار امام دوازدهمین خود به سر می‌برد همانند کسی است که در رکاب رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله و سلم) شمشیر کشیده و از آن حضرت دفاع می‌نماید. (کمال‌الدین، ص ٦٤٧)

١١ـ حضرت مهدی(ع):
إنّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُراعاتِكُم ولا ناسین لِذِكرِكُم و لَولا ذلِكَ لَنَزلَ بِكُم اللّأْواءُ وَاصطَلَكُمُ الأَعداءُ.
ما در رعایت حال شما هیچ کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نمی‌بریم وگرنه محنت و دشواریها شما را فرا می‌گرفت و دشمنان شما را از بُن و ریشه قلع و قمع می‌ساختند. (بحار، ج ٥٣، ص ٧٢)

١٢ـ حضرت مهدی(ع):
اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی ‌یدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلی و شیعَتی.
من ختم‌کنندة راه اوصیا هستم و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من و شیعیانم دفع می‌نماید. (غیبت شیخ طوسی، ص ٢٤٦)

١٣ـ «پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»:
یخرُجُ المَهدی و علی رَأسِه غَمامَةٌ فیها مُنادٍ ینادی «هذا المَهدی خَلیفةُ اللهِ فَاتَّبِعوهُ»
زمانی که حضرت مهدی(ع) ظهور می‌کند ابری بالای سر دارد که در آن منادی ندا می‌کند «این مهدی خلیفة‌الله است، از او متابعت و پیروی کنید.» (بحار، ج ٥١، ص ٨١)

١٤ـ «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:
قَبْلَ قیامِ القائمِ(علیه‌السلام) خَمسُ علاماتٍ مَحْتُوماتٍ. اَلیمانی وَ السُّفیانی و الصَّیحَةُ وَ قَتلُ النَّفسِ الزَّكِیةِ وَ الخَسفُ بِالبَیداء.
پیش از ظهور حضرت قائم(علیه‌السلام) وقوع این پنج علامت حتمی است: ظهور یمانی (از یمن)، سفیانی (از شام)، صیحه و فریاد آسمانی، کشته شدن نفس زکیه (سیدی بزرگوار در مسجدالحرام) و فرو رفتن لشکر سفیانی در زمین بیداء (بیابان میان مکه و مدینه). (الزام‌الناصب، ج٢، ص ١٣٦ ـ بحار، ج ٥٢، ص ٢٠٤)

١٥ـ «امام محمدباقر (علیه‌السلام)»:
وَ قَتلُ غلامٍ مِن آلِ مُحمّدٍ عَلیهِمُ السلامُ بَینَ الرُّكنِ و المَقامِ اِسمُهُ محمدُبنُ الحَسَنِ «اَلنَّفسُ الزّكیةِ».
(از علائم نزدیک ظهور حضرت) جوانی از آل محمد(علیه‌السلام) به نام محمد بن الحسن «نفس زکیه» میان رکن حجر‌الاسود و مقام ابراهیم به شهادت می‌رسد. (بحار، ج ٥٢، ص ١٩٢)

١٦ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
لَیسَ بَینَ قِیامِ قائِمِ آلِ مُحمدٍ علیهم السلام وَ بینَ قَتلِ النّفسِ الزّكِیةِ الاّ خَمسَ عَشَرَةَ لیلةً.
فاصله میان قیام قائم آل محمد(علیه‌السلام) و شهادت «نفس زکیه» تنها پانزده روز خواهد بود. (بحار، ج ٥٢، ص ٢٠٣)

١٧ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
قُداّمُ القائِمِ مَوتَتان: مَوتٌ احمرُ وَ موتٌ اَبیضُ حتّی یذَهَبَ مِن كُلِّ سبعةٍ خمسةٌ! اَلموتُ الأحَمرُ السَیفُ و المَوتُ اَلأَبْیضُ الطَاّعونُ.
پیش از قیام حضرت، دو نوع مرگ و میر خواهد بود: یکی مرگ سرخ و دیگر مرگ سفید آنچنان (سهمگین و هولناک) كه از هر هفت نفر پنج نفر از بین خواهند رفت! مرگ سرخ با شمشیر(اسلحه) و مرگ سفید بیماری(همه‌گیر) طاعون است. (كمال‌الدین، ص ٦٥٥)

١٨ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
لایقومُ حتّی یقتَلَ الثُّلثُ و یموتُ الثُّلثُ و یبقَی الثُّلث!
قیام حضرت نخواهد بود تا زمانی که یک سوم مردم کشته شوند و یک سوم دیگر می‌میرند و تنها یک سوم باقی خواهند ماند! (بشارت‌الاسلام، ص ١٧٥)

١٩ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
كَذَبً الوَقّاتون، إنّا اَهلُ بَیتٍ لانُوَقِّتُ.
دروغ می‌گویند کسانی که زمان ظهور حضرت را پیشگوئی می‌کنند. ما خاندان اهل بیت برای فَرَج حضرتش زمان معین نمی‌کنیم. (بحار، ج ٥٢، ص ١١٨)

٢٠ـ «امام محمدباقر (علیه‌السلام)»:
اذا خَرَجَ أَسنَدَ ظَهْرهُ اِلَی الكَعبةِ وَ اجتَمع له ثلاثُمِأَةٍ وَ ثَلاثَةَ عَشَرَ رجَلاً. فَأَوَّلُ ما ینطِقُ بِهِ هذِهِ الإیة «بَقِیةُ‌الله خیرٌلكُم اِنْ كُنتُم مؤمنین.»
زمانی که حضرت ظهور می‌کند به خانة کعبه تکیه می‌دهد و در خدمتش سیصد و سیزده نفر (یاران به تعداد لشکریان بدر) حضور پیدا می‌کنند. اول سخن حضرت آیه شریفه است: «بَقِیةُ‌اللهِ خیرٌلکُم اِنْ کُنتُم مُؤمنین». (اِعلام الوری، ص ٤٣٣)

٢١ـ «امام علی‌بن‌موسی‌الرضا (علیه‌السلام)»:
علامَتُهُ أَن یكوُنَ شَیخَ السِّنِّ شَابَّ المَنظَرِ حتّی أَنَّ النّاظِرَ اِلَیهِ یحسَبُهُ اِبنَ اَربعینَ سنةً.
نشانة مخصوص حضرت چهرة جوان بودن او در سن کهولت است به گونه‌ای است که هر کس حضرت را می‌بیند او را چهل ساله می‌پندارد. (اِعلامُ الوَری، ص ٤٣٥)

٢٢ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
لایبقی مُؤمنٌ مَیتٌ اِلاّ دَخَلتْ عَلیهِ الفَرحةُ فی ‌قَبرِه.
در وقت ظهور حضرتش، هیچ مؤمن از دنیا رفته باقی نمی‌ماند مگر آن که سرور و شادمانی قبر او را فرا می‌گیرد. (بحار، ج ٥٢، ص ٣٢٨)

٢٣ـ «پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»:
مِن ذُُرَّیتی اَلمهدی اِذا خَرجَ نَزَل عیسَی بنُ مریمَ(علیه‌السلام) لِنُصرتِهِ فَقَدَّمَهُ وَ صلّی خَلفَهُ.
مهدی(ع) از فرزندان من است، زمانی که قیام می‌کند عیسی بن مریم(علیه‌السلام) جهت نصرت و یاری او (از آسمان) فرود می‌آید و حضرتش را برای نماز مقدّم می‌دارد و به او اقتدا می‌نماید. (امالی صدوق، ص ١٨١)

٢٤ـ «پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»:
اَلمهدی(ع) یكسِرُ الصلیبَ وَ عِندَهُ عیسی(علیه‌السلام).
حضرت مهدی(ع) پس از ظهور، در حالی که حضرت عیسی(ع) در محضر اوست صلیب (مسیحیان) را درهم می‌شکند. (اثباة‌الهداة، ج ٣، ص ٦٥٠)

٢٥ـ «امام محمدباقر (علیه‌السلام)»:
(فی روایةٍ) اَوّلُ مایبدأُ القائمُ علیه السلام بِأنطاكِیةَ فَیستَخرِجُ مِنَها التَّوریةَ مِن غارٍ فیه عصا موسی و خاتَم سلیمان(ع).
نخستین کاری که امام زمان(علیه‌السلام) انجام می‌دهد (در یک روایتی) تورات (حقیقی) را از غاری در شهر «انطاکیه» که عصای موسی و انگشتر سلیمان(علیه‌السلام) نیز در آن است بیرون می‌آورد. (بحار، ج ٥٢، ص ٣٩٠).

٢٦ـ «پیامبرگرامی اسلام (صلی‌الله علیه و آله و سلم)»:
یظْهَرُ علی یدَیهِ «تابوتُ السَّكینَةٍ » مِن بُحَیرَةِ طَبَرَیة، یحمَلُ فَیوضَعُ بَینَ یدَیهِ ببَیتِ المَقدِسِ فاذا نَظَرَتْ اِلَیه الیهودُ اَسلَمَت اِلاّ قلیلاً مِنهم.
«تابوت سکینه» به دست حضرتش از دریاچة طبرّیه (در فلسطین) بیرون آورده می‌شود و همراه آن حضرت حمل شده و در بیت‌المقدس در برابرش گذاشته می‌شود. یهودیان وقتی آن را می‌بینند، به جز تعدادی اندک، همه مسلمان می‌شوند. (الملاحم و الفتن، ص ٥٧)

٢٧ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
یقومُ بأمرٍ جَدیدٍ و سُنَّةٍ جَدیدةٍ و قَضاءٍ جَدید عَلَی العَرَبِ شَدید.
حضرت که ظهور می‌کند، اموری نوین، و سنتّی نوین، و قضاوت‌های نوینی به همراه خواهد داشت و بر قوم عرب سخت گران خواهد بود. (غیبت نعمانی، ص ١٢٢)

٢٨ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
اذا قامَ القائمُ لایبقی اَرضٌ اِلاّ نُودِی فیها شَهادَةُ «اَن لااله اِلاّ اللهُ و أَنّ مُحمداً رسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم.».
زمانی که حضرت قیام می‌کند سرزمینی باقی نمی‌ماند جز اینکه ندای (رسای) شهادتین «لا اله الاالله محمد رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله)» از آن برخواهد خواست. (بحار،‌ ج ٥٢، ص ٣٤٠)

٢٩ـ «امام محمدباقر (علیه‌السلام)»:
كَأنّی بِأَصحابِ القائمِ(علیه‌السلام) وَ قَد اَحاطوا بِما بَینَ الخافِقینَ فَلَیس مِن شَیءٍ اِلاّ وَ هُوَ مُطیعٌ لَهمُ.
گویا یاران حضرت قائم(ع) را می‌بینم که بر شرق و غرب عالم سُلطه یافته‌اند و دیگر چیزی وجود ندارد که مطیع و تحت فرمان آنان نباشد. (کمال‌الدین، ج ٢، ص ٦٧٣)

٣٠ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
هُوَ المُفرِّجُ الكُرَبِ عَن شیعَتِه بَعد ضَنكٍ شَدیدٍ وَ بَلاءٍ طَویل.
تنها او (مهدی(علیه‌السلام)) است که پس از دوران‌های طولانی بلاخیز و تنگناهای طاقت‌فرسا، غم‌ها و گرفتاری‌ها را از دل شیعیانش برطرف می‌نماید. (الزام‌الناصب، ص ١٣٨)

٣١ـ «امام زین‌العابدین (علیه‌السلام)»:
اِذا قامَ قائمُنا أَذهَبَ اللهُ عَزَّوجلّ عَن شیعَتِناَ العاهَةَ وَ جَعَلَ قُلوبَهُم كَزُبَرِ الحَدیدِ وَ جَعلَ قُوّةَ الرَّجلِ مِنُهم قُوَّةَ اَربعینَ رَجُلاً.
زمانی که قائم ما قیام می‌کند خدای متعال آفت‌ها را از میان شیعیان برطرف می‌کند و دلهایشان (در استقامت) همانند الوار آهنین قرار می‌دهد که قوّت یك مرد آنان برابر قوّت چهل مرد خواهد بود. (بحار، ج ٥٢، ص ٣١٧)

٣٢ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
فلا یبقی فی الأَرضِ خَرابٌ اِلاّ و عُمِّرَ.
در حکومت حضرتش جای مخروبه‌ای در زمین باقی نمی‌ماند الّا آنکه آباد می‌گردد. (بشارة‌الاسلام، ص ٩٩)

٣٣ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
لایدَعُ بِدعةً اِلاّ اَزالَها وَ لاسُنَّةً اِلاّ اَقامها.
حضرت، هیچ بدعت و ضلالتی باقی نمی‌گذارد مگر اینكه از بین می‌برد و هر سُنّت (و احکام از دست رفته) را از نو برپا خواهد داشت. (بشارة‌الاسلام، ص ٢٣٥)

٣٤ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
المَهدی سَمِحٌ بِالمالِ شدیدٌ عَلی العُمّالِ رحیمٌ بِالمَساكینِ.
حضرت مهدی(علیه‌السلام) بخشنده است و مال را به وفور می بخشد، بر مسئولان و کارگزاران بسیار سخت‌گیر و بر فقرا و ضُعفا رئوف و مهربان است. (الملاحم و الفتن، ص ١٣٧)

٣٥ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
دارُمُلكِهِ الكوفةُ و مَجلِسُ حُكمِهِ جامِعُها وَ بیتُ سَكَنِهِ و بَیتُ مالِهِ مسجدُ السَّهلةِ.
مقرّ خلافت و حکومت حضرت شهر کوفه است و مجلس حُکم و قضاوتش مسجد اعظم آن، و بَیت‌ُالمال و مَحّل سکوُنت ایشان مسجد سهله خواهد بود. (بحار، ج ٥٣، ص ١١)

٣٦ـ «امام جعفرصادق (علیه‌السلام)»:
اذا قامَ قائمُ آلِ محمدٍ (علیهم‌السلام) بَنی فی‌ظَهرِ الكوفَةِ مَسجداً لَهُ اَلفُ بابٍ وَ اتَّصلَت بیوتُ الكوفَةِ بِنهرِ كَربلاء.
زمانی که قائم آل محمد(علیه‌السلام) ظهور می‌کند در نجف اشرف مسجدی بنا می‌کند که هزار باب دارد و در آن زمان خانه‌های شهر کوفه به شریعة فرات کربلا متصل می‌گردد. (بحار، ج ٥٢، ص ٣٣٧)

٣٧ـ «امام جعفرصادق(علیه‌السلام)»:
اذا فَتَحَ جَیشُهُ بلادَ الرّوم یسلِمُ الرومُ علی یدِه فَیبنی لَهُم مَسجداً.
زمانی که قوای حضرت، مغرب‌زمین را فتح می‌کند آنان به دست حضرتش به دین اسلام می‌گروند و امام(علیه‌السلام) برای ایشان مساجد بنا می‌کند. (بشارة‌الاسلام، ص ٢٥١)

٣٨ـ «امام محمدباقر (علیه‌السلام)»:
هوَ وَ اللهِ المُضطَرُّ فی‌كتابِ اللهِ وَ هُوَ قَولُ اللهِ «أَمَّن یجیبُ المُضطَرَّ اذا دعاهُ وَ یكَشِفُ السُّوءَ وَ یحعَلُكُمْ خُلفاءَ الأَرض».
به خدا سوگند که او (مهدی (علیه‌السلام)) مضطر (حقیقی) است که در کتاب خدا آمده می‌فرماید: «اَمَّن یجیب‌المضطر اذ ادعاه و یکشف السؤ...» (بحار، ج ٥٢، ص ٣٤١)

٣٩ـ «امام محمدباقر (علیه‌السلام)»:
مَن قَرأَ المُسبِّحاتِ كلَّها قَبلَ أن ینامَ لَمْ یمُتْ حَتّی یدرِكَ القائمَ صَلواتُ الله علَیه و إنْ ماتَ كانَ فی ‌جِوار رسولِ الله صلی‌الله علیه و آله و سلم.
کسی که هر شب مُسَبِّحبات را قبل از خواب بخواند (سوره‌های پنجگانة حدید و حشر و صف، و جمعه و تغابن) نمی‌میرد تا حضرت قائم(علیه‌السلام) را دریابد و اگر پیش از آن از دنیا برود در جوار رسول‌الله(صلی‌الله علیه و آله و سلم) خواهد بود. (تفسیر صافی، ج ٥، ص ١٤١)

٤٠ـ «امام محمدباقر (علیه‌السلام)»:
فَیاطوبی لِمَن أَدْرَكَهُ وَ كانَ مِن أنصارِهِ، وَ الوَیلُ كُلُّ الوَیلُ لِمَن خالَفَهُ وَ خالَفَ أَمرَهُ وَ كانَ مِن اعدائِه.
خوشا به حال آن کس که زمان حضرتش را دریابد و در جمع یاوران او باشد، و بدا و بسیار بدا به حال کسی که با او مخالفت و ستیزه کند و از حضرتش فرمان نبرد و در زمرة دشمنانش درآید. (بحار، ج ٥٢، ص ٣٤٨)

شنبه, 16 فروردين 1399 12:27

فلسفه غیبت امام زمان (عج)

فلسفه غیبت امام زمان (عج)

1. حفظ دین خدا

با گذشت زمان و آمیختن سلیقه‌ها و افکار شخصی به مسائل مذهبی و گرایش‌های مختلف به مکتب‌های انحرافی و دراز شدن دست مفسده‌جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پاره‌ای از قوانین الهی و آموزه‌های دینی از دست می‌رود و دست‌خوش تغییرات زیان‌بخشی می‌گردد.

این آب زلال که از آسمان وحی نازل شده، با عبور از مغزهای این و آن، تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست می‌دهد. این نور پرفروغ، با عبور از شیشه‌های ظلمانی افکار تاریک، کم‌رنگ‌تر می‌گردد. خلاصه با آرایش‌ها و پیرایش‌های کوته‌بینانه افراد و افزودن شاخ و برگ‌های تازه به آن، چنان می‌شود که گاهی انسان در بازشناسی مسائل اصلی، دچار اشکال می‌گردد. آن شاعر، خطاب به پیامبر (ص) می‌گوید:

شرع تو را در پی آرایشند                        دین تو را از پی پیرایشند        

بس که فزودند بر آن برگ و بر               گر تو بینی نشانسی دگر

با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع مسلمانان کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر تعالیم اسلامی را به شکل اصلی‌اش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟

می‌دانیم در هر مؤسسه مهمی، صندوق نسوزی وجود دارد که اسناد مهم را در آن نگهداری می‌کنند تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند و در صورت آتش‌سوزی، از خطر حریق مصون باشد، چرا که اعتبار و حیثیت آن مؤسسه در گرو حفظ آن اسناد و مدارک است.

سینه امام زمان (عج) و روح بلند او، صندوقچه حفظ اسناد آئین الهی است که همه اصالت‌های نخستین و ویژگی‌های آسمانی این تعلیمات را در خود نگاه‌داری می‌کند.

امیرالمؤمنین علی (ع) درباره فلسفه غیبت می‌فرمایند:

«لَا یَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً أَوْ خَائِفاً مَغْمُورا لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ رُوَاةُ کِتَابِه[4]‏؛ زمین هیچ گاه از حجت الهی خالی نیست، خواه آشکار و مشهور باشد یا ترسان و پنهان تا دلایل الهی و نشانه‌های روشن پروردگار و راویان کتابش باطل نگردد و به خاموشی نگراید.»

 2.حفظ جان

یکی از دلایل غیبت امام زمان (عج) حفظ جان ایشان است. خداوند حکیم با پنهان ساختن آن امام، ایشان را از شر دشمنان حفظ کرده است. امام صادق (ع) در این‌باره می‌فرمایند:‏ «إِنَّ لِلْقَائِمِ غَیْبَةً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ إِنَّهُ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ یَعْنِی الْقَتْل‏[5]؛ همانا برای قائم قبل از آنکه قیام فرماید غیبتی است؛ چرا که در هراس است.»

برای روشن شدن موضوع، بهتر است نگاهی کوتاه به زندگانی و حیات پدران آن بزرگوار داشته باشیم و گوشه‌ای از تاریخ آن‌ها را مرور کنیم که چگونه دشمنان ائمه (علیهم السلام)، تک‌تک آنان را به شهادت رساندند.

حتی عباسیان پس از آنکه پدر بزرگوار امام مهدی (ع) را زهر دادند و کشتند، بی‌درنگ برای کشتن خود امام زمان (عج) شبانه به درون خانه ریختند با آنکه پسر داشتن امام عسکری (ع) برای آن‌ها قطعی نبود؛ اما به لطف الهی از شهادت حتمی نجات یافت.

پس بهترین محافظ طبیعی و پاسبان عادی حیات امام مهدی (عج)، ناشناخته بودن ایشان است و غیبت امام، بزرگ‌ترین رحمت الهی برای ما است و اگر این غیبت، تبدیل به حضور گردد، زندگانی آن امام به شهادت تبدیل می‌گردد.

البته خداوند متعال می‌تواند به هر شکلی امام زمان (عج) را حفظ کنید؛ زیرا قدرت خداوند محدود نیست؛ اما از آنجا که خالق هستی کارها را بر طبق اسباب و از مجرای عادی انجام می‌دهد، بنا نیست برای حفظ وجود انبیاء و ائمه و ترویج دین از روش عمومی اسباب و علل دست بردارد و برخلاف جریان عادی عمل کند و گرنه دنیا دار تکلیف و اختیار و امتحان نخواهد بود.

سؤال که پیش می‌آید این است که مگر امام زمان (عج) از مرگ می‌ترسند؟

امام زمان (عج) مانند پدران پاکش از مرگ هراسی ندارد و لکن کشته شدنش به صلاح دین و جامعه نیست، زیرا هریک از پدرانش که از دنیا رحلت می‌نمودند، امام دیگری جانشین می‌شد؛ ولی اگر امام زمان (ع) کشته شود جانشینی ندارد و زمین خالی از حجت خواهد ماند و وعده الهی برای تحقق اهداف انبیاء توسط ولی عصر (ع) محقق نخواهد شد.[6]

3. آزادگی از بیعت دیگران

یکی دیگر از فلسفه‌های غیبت، آزادگی از بیعت دیگران است.

آن هنگام که امام حسن (ع) به خاطر مصالح اسلام و مسلمین تن به مصالحه با معاویه داد، برخی از مردم زبان به ملامت گشودند، آن حضرت در پاسخ فرمودند: «أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّهُ مَا مِنَّا أَحَدٌ إِلَّا وَ یَقَعُ فِی‏ عُنُقِهِ‏ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ إِلَّا الْقَائِمُ الَّذِی یُصَلِّی رُوحُ اللَّهِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ ع خَلْفَهُ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْفِی وِلَادَتَهُ وَ یُغَیِّبُ شَخْصَهُ لِئَلَّا یَکُونَ لِأَحَدٍ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ إِذَا خَرَج[7]‏؛ آیا ندانستید که هیچ یک از ما ائمه نیست، مگر اینکه بیعت با ستمگری بر گردن او قرار می‌گیرد؛ مگر قائم که عیسی بن مریم پشت سرش نماز می‌گذارد. پس به درستی که خداوند تبارک و تعالی ولادتش را مخفی و شخصش را پنهان می‌سازد تا هنگامی که قیام می‌کند، بیعت هیچ کس بر گردنش نباشد.»

این مفهوم در کلامی نورانی از خود امام زمان (ع) نیز آمده است: «وَ أَمَّا عِلَّةُ مَا وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ‏ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ‏[8] إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِی (ع) إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَتْ فِی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ لِطَاغِیَةِ زَمَانِهِ وَ إِنِّی أَخْرُجُ حِینَ أَخْرُجُ وَ لَا بَیْعَةَ لِأَحَدٍ مِنَ‏ الطَّوَاغِیتِ‏ فِی‏ عُنُقِی[9]‏؛ در خصوص علت غیبت [سؤال کرده بودید]، خداوند [در قرآن کریم] می‌فرماید: ای اهل ایمان از چیزهایی سؤال نکنید که اگر برای شما روشن شود، ناراحت می‌شوید. بدانید که هر کدام از پدران من بیعت یکی از طاغوت‌های زمان خویش را بر گردن داشتند، ولی من وقتی قیام می‌کنم، بیعت هیچ یک از [گردنکشان و] طاغوت‌های زمان را بر گردن ندارم.»

می‌توان گفت: استشهاد امام به آیه شریفه به این معنا است که شما خودتان علت غیبت بوده‌اید و بدانید شما با تنها گذاشتن ائمه آن‌ها را به بیعت با گردنکشان ناگزیر ساخته‌اید!

 4.غیبت سری الهی

یکی از بهترین پاسخ‌ها جهت فلسفه غیبت این است که غیبت سری الهی است. امام صادق (ع) می‌فرماید: «حکمت غیبت او همان حکمتى است که در غیبت حجّت‌های الهى پیش از او بوده است و وجه حکمت غیبت او پس از ظهورش آشکار می‌گردد، همچنان که علت کارهاى حضرت خضر (ع) از شکستن کشتى و کشتن پسر و بر پا داشتن دیوار بر موسى (ع) روشن نبود تا آنکه وقت جدایى آن‌ها فرا رسید.[10] ... غیبت، امرى از امور الهى و سر‌ی از اسرار خدا و غیبى از غیوب پروردگار است و چون می‌دانیم که خداى تعالى حکیم است، قبول مى‏کنیم که همه افعال او حکیمانه است، اگر چه دلیل آن روشن نباشد.»[11]

 

اما چرا غیبت ادامه پیدا کرد؟

 

1. امتحان و آزمایش انسان‌ها

از آنجایی که این نوع آزمایش به خاطر عدم حضور ظاهری امام، بسیار مشکل و طاقت فرساست، در تکامل انسان‌ها نقش بسیار مهمی دارد و با این آزمایش، سره از ناسره جدا شده، یاران راستین حق مشخص می‌شوند. اگرچه عده فراوانی از این امتحان بزرگ سرافکنده بیرون خواهند رفت.

امام کاظم (ع) در این باره می‌فرمایند: «إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ‏ مِنْ‏ وُلْدِ السَّابِعِ فَاللَّهَ اللَّهَ فِی أَدْیَانِکُمْ‏ - لَا یُزِیلُکُمْ عَنْهَا أَحَدٌ یَا بُنَیَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَیْبَةٍ حَتَّى یَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کَانَ یَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِیَ مِحْنَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَه[12]‏؛  هنگامی که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را خدا را (مواظب باشید) در دینتان. شما را احدی از آن دور نسازد. فرزندم! صاحب این امر ناگزیر از غیبتی خواهد بود تا کسی که به این امر قائل است از آن بازگردد. همانا آن آزمایشی از جانب خدا است که خداوند خلق خود را به آن وسیله می‌آزماید.»

همچنین امام صادق (ع) می‌فرمایند: «کَذَلِکَ الْقَائِمُ ع فَإِنَّهُ تَمْتَدُّ غَیْبَتُهُ لِیَصْرَحَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ وَ یَصْفُوَ الْإِیمَانُ مِنَ الْکَدَرِ بِارْتِدَادِ کُلِّ مَنْ کَانَتْ طِینَتُهُ خَبِیثَةً مِنَ الشِّیعَةِ الَّذِینَ یُخْشَى عَلَیْهِمُ النِّفَاق[13]؛ و اینگونه است که غیبت قائم طولانی خواهد بود تا اینکه حق محض آشکار گردد و ایمان از کدورت‌ها [و پیرایه‌های آن] صاف و زلال گردد و این با بازگشت افرادی است که دارای طینت ناپاکی هستند - از پیروان اهل‌بیت (علیهم السلام)- یعنی همان‌ها که ترس نفاق بر آن‌ها می‌رود.»

در این روایت، به روشنی مشخص شده که آزمایش شیعیان در عصر غیبت حتمی خواهد بود.

2. گناه مردم

امام صادق (ع) می‌فرمایند: «بدانید که زمین از حجّت خدا خالى نمى‏ماند، ولى خداوند به زودی مردم را به خاطر ستم و تعدّى و اسراف بر خودشان از دیدار او نابینا خواهد کرد[14]

آیت‌الله العظمی بهجت (ره)، اصلی‌ترین مسبّب غیبت را خود مردم دانسته و می‌فرماید: «گذشتگان به نوعی و موجودین به نوعی دیگر؛ سبب غیبت امام زمان (ع) خود ما هستیم؛ زیرا دستمان به او نمی‌رسد وگرنه در میان ما بیاید و حاضر شود چه کسی او را می‌کشد؟ آیا جنیان آن امام را می‌کشند یا قاتل او انسان است؟ ما از پیش در طول تاریخ ائمه (علیهم السلام)، امتحان خود را پس داده‌ایم که آیا از امام اطاعت می‌کنیم و یا اینکه او را به قتل می‌رسانیم؟!

ایشان از عدم قدردانی و شکرگزاری مردم نسبت به غم‌خوار، هادی، حامی و ناصر خویش و حتی بدتر از آن اینکه برخی آلت دست دشمنان امام هم می‌شوند، گله می‌کنند:  با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عین الله الناظره است آیا می‌توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؟ و هر کاری را که خواستیم انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟! همه ادوات و ابزار را از خود او می‌گیریم و به نفع دشمنان به کار می‌گیریم و آلت دست کفار و اجانب می‌شویم و به آنان کمک می‌کنیم!»[15]

امام زمان (عج) در نامه‌ای خطاب به شیخ مفید (ره) می‌نویسد: «وَ لَوْ أَنَ‏ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمْ‏ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ بِنَا فَمَا یَحْبِسُنَا عَنْهُمْ إِلَّا مَا یَتَّصِلُ بِنَا مِمَّا نَکْرَهُهُ وَ لَا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ وَ هُوَ حَسْبُنَا وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ صَلَاتُهُ عَلَى سَیِّدِنَا الْبَشِیرِ النَّذِیرِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّم[16]؛ چنانچه شیعیان ما- خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مى‏شدند، نه تنها سعادت لقاى ما از ایشان به تأخیر نمى‏افتاد، که سعادت مشاهده ما با شتاب بدیشان مى‏رسید و این‌ها همه در پرتو شناخت کامل ما و صداقت محض نسبت به ما مى‏باشد، بنابراین هیچ چیز ما را از ایشان محبوس نمى‏دارد جز اخبارى که از ایشان به ما مى‏رسد و ما را مکروه و ناراحت مى‏سازد و از ایشان انتظار نداریم و تنها از خدا باید یارى خواست و او براى ما کافى و نیکو کارگزار و پشتیبانى است و صلوات و سلام خداوند بر آقا و سرورمان؛ بشیر و نذیر؛ محمد و آل پاکش باد!»

مرحوم خواجه نصیر الدّین طوسی در تجرید الاعتقاد می‌نویسد: «وُجُودُهُ لطفٌ وَ تَصَرُّفُـهُ لُطفٌ آخَر وَ عَدَمُهُ مِنّا[17]؛ وجود امام لطفی است برای مردم از ناحیه خداوند متعال و ظاهر بودن او لطف دیگری است و عدم امام یعنی غیبت او از ناحیه خود ما است و سبب آن خود ما هستیم و الّا هرگز غیبت صورت نمی‌گرفت.»

جریان تاخیر دیدار علی بن مهزیار نیز از همین سنخ است.

ابوالحسن علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی می‌گوید: «در یکی از سال‌ها به قصد سفر حج حرکت کردم و در مدینه چند روزی ماندم، شاید امام زمان (عج) را ببینم؛ اما ملاقات ایشان روزی ما نشد و با ناراحتی شدید وارد مکه شدم؛ انجام مناسک حج را شروع کردم، ولی همچنان در فکر بودم. تا این که در مقابل کعبه ایستاده بودم، احساس کردم درب خانه باز شد؛ شخصی را دیدم که به سویم می‌آید، ‌من هم به طرفش رفتم، پس از سخنانی از من پرسید: ابن مهزیار را می‌شناسی؟ گفتم: خودم هستم.

بعد از آن پرسید: چه کار داشتی؟ گفتم به دنبال آن امامی هستم که از ما پنهان است.

فرمود: امام خود را پنهان نکرده است، این اعمال شماست که باعث غیبت امام زمان شده است؛ حال برو و دفعه دیگر بین رکن و صفا هم دیگر را می‌بینیم.

سر وعده حاضر شدم و او نیز آمد، با هم پس از کمی راه رفتن به منطقه‌ای در طائف رسیدیم، آن شخص پیش از من وارد خیمه‌ای شد و به سرعت برگشت و بشارت داد که امام اجازه شرفیابی دادن؛ وارد شدم و خیمه‌ای دیدم که از گوشه آن نور می‌درخشید؛ به عنوان امام، او را مخاطب ساخته و سلام کردم.

آن حضرت خطاب به من فرمودند: «یَا ابَاالحسن! قَد کُنَا نَتَوَقِعُکَ لَیلاً وَ نَهَارَاً، فَمَا الذّی ابطَا بِکَ عَلَینَا؟

ای ابوالحسن علی بن مهزیار! شب و روز در انتظار دیدار تو لحظه شماری می‌کردم، چه شد که تاخیر کردی و به سوی ما نیامدی؟ ابن مهزیار می‌گوید، عرض کردم: ای مولای من! کسی را نیافتم که مرا به حضورت راهنمایی کند.

آن حضرت با تعجبی، همراه با پرسش فرمود: کسی را نیافتی که راهنمایی‌ات کند!؟

سپس با انگشت مبارک روی زمین کشید و بعد فرمود: نه! – راهنما نداشتن دلیل تاخیرت نیست – بلکه شما:

1. به مال اندوزی روی آورده‌اید.

2. در برابر مستضعفان فخر فروشی کرده و با آنان با بی‌اعتنایی رفتار کرده‌اید.

3. صله رحم را ترک کرده‌اید.

پس دیگر چه عذری دارید؟ علی ابن مهزیار می‌گوید: عرض کردم: توبه کردم، توبه؛ بازگشتم، بازگشتم.[18]

بنابراین میان شایستگی‌های ذاتی مردم برای پذیرش امام معصوم (ع) و میزان حضور امام در جامعه، ارتباطی متقابل وجود دارد. به هر اندازه که مردم لیاقت خود را از دست داده و از ارزش‌های الهی فاصله بگیرند، امام نیز که یکی از تجلیات رحمت الهی به شمار می‌آید، از جامعه فاصله گرفته و از حضور خود در جامعه می‌کاهد؛ چراکه رحمت الهی در جایی فرود می‌آید که سزاوار رحمت باشد.

اما چه زیباست با وجود همه‌ بی‌توجهی مردم به امام زمان (عج) ایشان می‌فرماید: «إِنَّا غَیْرُ مُهْمَلِینَ‏ لِمُرَاعَاتِکُمْ‏ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ؛[19] ما در کار شما اهمال کاری نمی‌کنیم و یادتان را از خاطر نبرده‌ایم و گرنه دشواری‌ها بر شما فرود می‌آمد و دشمنان شما را لگدمال می‌کردند»

کاش از دلبر نشانی داشتی                  بر سر کویش مکانی داشتیم

از برای مهدی صاحب زمان                     در دل خود جمکرانی داشتیم



[1]. روش ابهام در موضوع.

[2] . خصال صدوق، روایت شماره 64.

[3]. کهف/ 65 و 66.

[4]. تحف العقول، ص 170.

[5]. کافی، ج‏1، ص 335.

[6]. همان.

[7]. کمال الدین و تمام النعمة، ج‏1، ص 316.

[8]. مائدة/ 102.

[9]. کمال الدین و تمام النعمة، ج‏2، ص 485.

[10]. سخنران می‌تواند در ذیل این بحث، اشاره‌ای به داستان حضرت موسی و خضر (علیهما السلام) داشته باشد.

[11]. کمال الدین-ترجمه پهلوان، ج‏2، ص 235.

[12]. کافی، ج‏1، ص 336.

[13]. الغیبة (للطوسی)، ص 172.

[14]. الغیبة للنعمانی، ص 141، باب 10.

[15]. امام زمان (ع) در کلام آیت‌الله العظمی بهجت (ره)، ص 37.

[16]. احتجاج. طبرسی-ترجمه جعفرى، ج‏،2 655.

[17]. تجرید الاعقاید، ص 362.

[18]. بحارالانوار، ج53، ص104.

[19]. بحار الأنوار، ج 53، ص 175.

 

شنبه, 16 فروردين 1399 12:15

آثار ترک حج در دنیا و آخرت

آثار دنیوی ترک حج

1. محروم شدن از خیر

بنابر روایات، حج‌گزاری فقر را می‌زداید و نیازهای دنیوی را برآورده می‌سازد؛ «إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى الله سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِه... وَ حَجُّ الْبَیْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ» (سید رضی، 1414ق، ص163، خطبه110). اما ترک عمدی حج، باعث می‌شود که خیری در امور دنیوی نباشد. در روایتی از امام صادق7 آمده است ترک کردن بی‌دلیل فریضة حج، موجب می‌شود کارهای دنیوی و مادی که برای آنها حج ترک شده است، خیر و برکتی نداشته باشند.

«عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ7 قَالَ: قَالَ لِی مَا لَکَ لَا تَحُجُّ فِی الْعَامِ، فَقُلْتُ: مُعَامَلَةٌ کَانَتْ بَیْنِی وَ بَیْنَ قَوْمٍ وَ أَشْغَالٌ وَ عَسَى أَنْ یَکُونَ ذَلِکَ خِیَرَةٌ فَقَالَ لَا وَالله مَا فَعَلَ الله لَکَ فِی ذَلِکَ مِنْ خِیَرَةٍ ثُمَّ قَالَ مَا حُبِسَ عَبْدٌ عَنْ هَذَا الْبَیْتِ إِلَّا بِذَنْبٍ وَ مَا یَعْفُو أَکْثَرُ» (کلینی،‌ ۱۴۰۷ق، ج۴، ص270).

«سماعه نقل می‌کند: امام صادق7 به من فرمود: چرا امسال به حج نمى‌روى؟ گفتم: میان من و قومى، داد وستد و کارهایى بوده و امیدوارم که در آن خیرى باشد. حضرت فرمود: نه به خدا سوگند! خداوند در آن براى تو خیرى قرار نمى‌دهد. سپس فرمود: «هیچ بنده‌اى از زیارت این خانه محروم نمى‌شود؛ مگر به خاطر گناهى و آنچه خداوند مى‌بخشاید، بیشتر است.»

در این روایت، سخن از این نیست که راوی بی‌اعتنا به حج بوده و نگاه منفی
به آن داشته؛ بلکه سخن در این است که حتی اگر شخصی، در عین اعتقاد و توجه به حج، آن را برای کار مادیِ دیگری ترک کند و آن را به‌موقع انجام ندهد، خداوند در آن کار مادی، خیری برای او قرار نخواهد داد.

2. بی‌نتیجه بودن کارهای دنیوی

هرکس به‌گمان رسیدن به دنیا و رفع مشکل دنیوى به مکه نرود، خداوند چنان او را در کارش ناموفق مى‌کند که حاجیان، مناسک خود را انجام داده و به مرز تمام کردن حج رسیده‌اند؛ ولى او هنوز مشکلش را برطرف نکرده است. در برخی روایات، نقل شده است کسی­که برای کار دنیا حج را ترک کند، تا زمانی که حجاج بر می‌گردند، کار او به نتیجه نخواهد رسید و او به مطلوبش دست نخواهد یافت.

امام صادق7 در‌این‌باره می‌فرمایند:

«کَانَ فِی وَصِیَّةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ7 ... مَنْ تَرَکَ الْحَجَّ لِحَاجَةٍ مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا لَمْ تُقْضَ حَتَّى یَنْظُرَ إِلَى الْمُحَلِّقِین» (برقی، 1371ق، ج1، ص88).

«در وصیت امیر مؤمنان7 چنین بود: هرکس حج را به سبب حاجتی دنیوی ترک کند تا زمانی­که حاجیان را می‌بیند (که از حج بازگشته‌اند)، حاجت او برطرف نشده و به مقصود خود نرسیده است.»

همچنین از پنجمین امام شیعیان، حضرت امام باقر7 ، روایت شده است که فرمودند:

«مَا مِنْ عَبْدٍ یُؤْثِرُ عَلَى الْحَجِّ حَاجَةً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیَا إِلَّا نَظَرَ إِلَى الْمُحَلِّقِینَ قَدِ انْصَـرَفُوا قَبْلَ أَنْ تُقْضَى لَهُ تِلْکَ الْحَاجَة» ( شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص420).

«هیچ بنده‌اى نیست که کارى از کارهاى دنیا را بر حج مقدم بدارد، مگر آنکه حاجیانِ سرتراشیده را خواهد دید (که از حج برگشته‌اند) پیش از آنکه نیاز دنیایی او برطرف شده باشد.»

مرحوم شیخ‌ حرّ عاملی، این روایت را در باب کراهت تأخیر در حج مستحب ذکر کرده است ( حرّ عاملی، 1409ق، ج11، ص136)؛ یعنی حتی اگر کسی حج استحبابی را برای امر دنیوی ترک کند، به مقصودش نمی‌رسد چه رسد به ترکِ حج واجب که به طریق اولی نیاز و حاجت مادی شخص برطرف نخواهد شد.

3. گرفتار شدن به عذاب و هلاکت

در برخی روایات، متروک ماندن کعبه و ترک حج، موجب هلاکت جامعة اسلامی
و نزول عذاب خدا است که مهلتی برای رهایی از آن نیست. به مردم هشدار داده شده که حج خانة خدا را ترک نکنید؛ زیرا عاقبت چنین کاری گرفتارشدن به عذاب و هلاکت است.

ابوبصیر از امام صادق7 نقل می‌کند که فرمودند:

«أَمَا إِنَّ النَّاسَ لَوْ تَرَکُوا حَجَّ هَذَا الْبَیْتِ لَنَزَلَ بِهِمُ الْعَذَابُ وَ مَا نُوظِرُوا».

«بدان که اگر مردم حج این خانه (بیت‌الله الحرام) را ترک کنند، عذاب بر آنان نازل خواهد شد و به آنها مهلت داده نمی­شود.» (حرعاملى، 1409ق، ج11، ص22).

 همچنین از امام صادق7 نقل شده است که فرمودند:

«کَانَ فِی وَصِیَّةِ عَلِیٍّ7 لَا تَدَعُوا حَجَّ بَیْتِ رَبِّکُمْ فَتَهْلِکُوا».

«در وصیت امیر مؤمنان7 چنین بود: حجِ خانة پروردگارتان را ترک نکنید، که هلاک خواهید شد.» (برقی، 1371ق، ج1، ص88).

در این روایت، اثر سوء ترک حج، هلاکت معرفی شده که به معنای ضایع شدن
و تباه‌گشتن و فنا و نیستی فرد است؛ طوری‌که اثری از نسل او باقی نماند. (راغب اصفهانی، 1412ق، صص844 ـ843).

در روایاتی دیگر آمده است: اگر همة مردم با هم حج را ترک کنند، هلاک خواهند شد و اگر برخی این واجب الهی را به جای آورند، خداوند به خاطر آنها عذاب و هلاکت را از دیگران دفع می‌کند. امام صادق7 دراین‌باره می‌فرمایند:

«وَ إِنَّ اللهَ لَیَدْفَعُ بِمَنْ یَحُجُّ مِنْ شِیعَتِنَا عَمَّنْ لَا یَحُجُّ، وَ لَوِ اجْتَمَعُوا عَلَى تَرْکِ الْحَجِّ لَهَلَکُـوا؛ وَ هُـوَ قَوْلُ اللهَ  ـ  عَزَّ وَ جَلَّ ـ : (وَ لَوْ لا دَفْعُ اللهَ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِینَ)، فَوَ اللهَ مَا نَزَلَتْ إِلَّا فِیکُمْ، وَ لَا عَنَى بِهَا غَیْرَکُمْ» (کلینی،‌ ۱۴۰۷ق، ج2، ص451).

«همانا خداوند به خاطر کسی از شیعیان ما که حج می­گزارد، بلا را از آن که حج انجام نمی‌دهد، دفع می‌کند و اگر همگان حج را ترک کنند، هلاک می‌شوند و این است گفتار خداى ـ عزّوجلّ ـ که: اگر خداوند، بعضی از مردم را به وسیلة بعضی دیگر دفع نمی‌کرد، زمین را فساد فرا می‌گرفت؛ ولی خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد. (بقره : 251). به خدا سوگند این آیه، جز درباره شما نازل نگشته است، و دیگرى جز شما از آن مقصود نیست!»

4. ترک حج، گناهی بزرگ و موجب فسق است

از دیدگاه روایات، حج از جنبة فردی، مایة پاک‌سازی گناهان حج‌گزار است:

«إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى الله سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِیمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِه...
وَ حَجُّ الْبَیْتِ وَ اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَرْحَضَانِ الذَّنْب» (سید رضی، 1414ق، خطبه 110، ص163).

اما ترک حج، از گناهان بزرگی است که وعدة عذاب برای آن داده شده و مطابق فتوای علما و بزرگان شیعه، چنین کسی خارج از عدالت و از زمرة فاسقان شمرده شده است (نجفی، 1404ق، ج13، ص315 ؛ عاملی، 1419ق، ج۸ ، صص۲۹8ـ ۲۹7).

آثار اخروی ترک حج

در آیات و روایات، برای ترک عمدی حج، علاوه بر آثار و پیامد‌های دنیوی، وعدة عقوبت و پیامدهای سخت اخروی نیز داده شده است؛ طوری‌که شخص معتقد
و باورمند به قیامت، این واجب را به دلیل امور مادی یا شبهات بی‌پایه و اساسی که از ناحیة خناثان، دشمنان یا افراد جاهل مطرح می‌شود، ترک نخواهد کرد و توجه و اهتمام ویژه‌ای برای انجام آن خواهد داشت و خواهد کوشید از عقوبت‌هایی که برای انسان مؤمن قابل تصور نیست، در امان بماند. برخی از پیامدهای اخروی ترک حج، عبارت است از:

1. قرار گرفتن در صف کفار

در روایتی از پیامبر خدا9 نقل شده که فرمودند:

«یَا عَلِیُّ کَفَرَ بِاللهِ الْعَظِیمِ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَشَرَةٌ ... وَ مَنْ وَجَدَ سَعَةً فَمَاتَ وَ لَمْ یَحُجَّ یَا عَلِیُّ تَارِکُ الْحَجِّ وَ هُوَ مُسْتَطِیعٌ کَافِرٌ یَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى (وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ  مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِین) » (آل عمران: 97)؛ (حرّ عاملی، 1409ق، ج11، ص31).

«یا علی، از این امت، ده طایفه به خداى عظیم کافر شده‌اند؛ ... و کسی که با داشتن ثروت، حج انجام ندهد و بمیرد. ‌ای علی، کسی که مستطیع است و حج را ترک کند کافر است. خداوند می‌فرماید: و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند؛ آنها که توانایی رفتن به سوی آن دارند و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی‌نیاز است.»

آیة شریفة {وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ
عَنِ الْعالَمِینَ) (آل عمران: 97)، که در روایت بالا نیز به آن استناد شده است، حج را
بر کسانی که توانایی انجام دادن آن را داشته باشند، واجب دانسته و آن را از حقوق الهی بر مردم شمرده است. ازهمین‌رو، هر شخص مستطیع که حج را ترک کند، دستور واجبی از احکام شریعت را وانهاده است (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص448؛ طوسی، 1407ق، ج5، ص18).

این آیة شریفه، از ترک حج، به «کفر» تعبیر کرده و با لحن (وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ) ، غضب و خشم خود را از تارکان حج بیان فرموده است. تعبیر «مَن کَفَرَ» در این آیه، نشان‌دهندة اهمیت و جایگاه ویژة حج و بزرگ بودن گناه ترک حج نزد خداوند است (مجلسى، 1404ق، ج7، ص103) چنین کسی فاسقى است که به یکى از واجبات خدا کفر ورزیده (طباطبایی،1390ق، ج2، ص202) و مراد از کفر در این آیه، کفر ترک اوامر الهی و کفر عملی به فروع دین است که برای تأکید مذموم بودن ترک، از آن به کفر تعبیر شده (همان، ج3، ص355)؛ البته نه کفر اعتقادی که موجب خروج از دین باشد.

پس معنای آیه این می‌شود که تارک حج، عملاً در صف کفار قرار می‌گیرد، نه اینکه واقعاً از کفار شمرده شود؛ ولی اگر کسی اصل ضرورت حج را انکار کند و آن را به عنوان یکی از احکام ضروری دین قبول نداشته باشد یا بی‌مبالاتی او در انجام حج، به انکار ضروری دین بیانجامد، چنین کسی حقیقتاً کافر خواهد بود (طباطبایی یزدی،1422ق، ص699).

امام کاظم7 ، دربارة کسی‌که منکر اصل حج شود، فرموده است:

«إِنَّ اللهَ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ فَرَضَ الْحَجَّ عَلَى أَهْلِ الْجِدَةِ ...قَالَ قُلْتُ: فَمَنْ لَمْ یَحُجَّ
مِنَّا فَقَدْ کَفَرَ قَالَ لَا وَ لَکِنْ مَنْ قَالَ لَیْسَ هَذَا هَکَذَا فَقَدْ کَفَر» (کلینی، 1407ق، ج4، ص265).

«خداوند حج را بر ثروتمند (کسی که مستطیع است)، واجب کرد... راوی ‌گوید: از آن حضرت پرسیدم: اگر کسى از ما مسلمانان حج نگزارد، کافر است؟ فرمود: «نه، اما اگر کسى بگوید مراسم حج این‌طور نیست، کافر می­شود.»

2. یهودی یا مسیحی محشور شدن

از عواقب سوء ترک حج، این است که: اگر حج بر کسی واجب باشد و مانع
و عذری هم برای انجام دادن آن وجود نداشته باشد و در عین حال، از انجام دادن این واجب الهی سر باز زند، چنین شخصی مسلمان از دنیا نخواهد رفت و در قیامت، یهودی یا نصرانی محشور خواهد شد. پیامبر گرامی9 در وصیتی طولانی به امیر مؤمنان علی7 می‌فرمایند:

«یَا عَلِیُّ أُوصِیکَ بِوَصِیَّةٍ فَاحْفَظْهَا فَلَا تَزَالُ بِخَیْرٍ مَا حَفِظْتَ وَصِیَّتِی... یَا عَلِیُّ مَنْ سَوَّفَ الْحَجَّ حَتَّى یَمُوتَ بَعَثَهُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْـرَانِیّاً» (شیخ صدوق، 1413ق، ج4، ص368).

«ای علی، تو را به وصیتى توصیه می‌کنم. پس آن را محفوظ همى دار؛ زیرا تا هر زمان که وصیت مرا محفوظ بدارى، از خیر برخوردارى... ای على، هرکس حج را آن‌قدر تأخیر بیندازد تا مرگش فرا رسد، خداوند در روز قیامت او را یهودى یا نصرانى محشور گرداند.»

در روایت دیگری از امام صادق7 نیز نقل شده است:

«مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَحُجَ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ لَمْ تَمْنَعْهُ مِنْ ذَلِکَ حَاجَةٌ تُجْحِفُ بِهِ أَوْ مَرَضٌ
لَا یُطِیقُ فِیهِ الْحَجَّ أَوْ سُلْطَانٌ یَمْنَعُهُ فَلْیَمُتْ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْـرَانِیّاً» (کلینی، 1407ق،
ج4، ص268).

«هرآنکس که بمیرد و استطاعت یافته باشد و حَجةالاسلام (حج واجب) را به جا نیاورده باشد و این ممانعت از ناحیة تنگناهای سنگین و سختی‌های فوق‌العاده یا بیماری‌های صعب‌العلاج و تحمل‌ناپذیر یا ممانعت حکومت نباشد، این فرد به آیین یهود یا مسیحیت از دنیا رفته است.»

اینکه فرموده‌اند: چنین کسی یهودی یا مسیحی از دنیا می‌رود، شاید به این دلیل باشد که عباداتی مانند نماز، روزه، اعتکاف، قربانی و نذر در ادیان دیگر وجود داشته و اکنون نیز وجود دارد؛ اما حج گرچه پیش­تر در آیین یهود بوده و حضرت موسی نیز حج انجام داده (حر عاملی، 1409ق، ج12، ص385؛ همان، ج9، ص54)، لیکن یهودیان
و پیروان موسی7 از سنت پیامبرشان پیروی نکردند و حج را تحریف نمودند؛ ازاین‌رو است که در حال حاضر، حج از دیدگاه یهودیان واجب نیست و از ارکان عبادات آنها شمرده نمی‌شود و اعمالی که هر یک از فرقه‌های آنان به اسم حج انجام می‌دهند، بیشتر به عمره مسلمانان شباهت دارد (آل‌مرتضی مؤمن، 1422ق، ص93).

مسیحیان نیز مانند یهود، از سنت‌های الهی و راه انبیا منحرف شدند و تعالیم پیامبر خود را نادیده گرفتند و آموزه‌های شریعت را در حجاب‌های تحریف و کتمان پنهان ساختند و از آن میان، حج را نیز به­گونه‌ای تعریف کردند (همان، ص119).

بنابراین، مسلمانی‌که به بهانه‌های واهی حج را ترک گوید یا برای انجام آن،
بر اساس خواسته‌های نفسانی عمل کند، همانند یهود و نصارا عمل کرده است و در زمرة آنان قرار خواهد گرفت.

3.  محروم شدن از شفاعت پیامبرص

امام علی7 از پیامبر خدا9 نقل می‌کنند که آن حضرت فرمودند:

«أَیُّها النَّاسُ إنَّ الله تَعَالَى فَرَضَ الحَجَّ عَلَى مَنِ اسْتَطَاعَ إلیهِ سَبِیلاً، وَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ، فَلْیَمُتْ عَلَى أَیِّ حَالِ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّاً أوْ مَجُوسِیّاً، إلاَّ أنْ یَکُونَ بهِ مَرَضٌ أوْ مَنْعٌ مِنْ سُلْطَانٍ جَائِرٍ، ألا لا نَصِیبَ لَهُ مِنْ شَفَاعَتِی، وَلا یَرِدُ حَوْضِی، أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ» (سمرقندی، 1421ق، ص554)

«اى مردم، خداوند حج را بر کسى که قدرت و راهى بر آن داشته باشد، واجب ساخت و هرکس [حجّ واجبش را] انجام ندهد، به هر حالى که مى­خواهد، بمیرد؛ یهودى، مسیحى یا مجوس؛ مگر آنکه بیمارى‌اى داشته باشد که نگذارد یا حاکم ستمگرى مانع شود. آگاه باشد که او از شفاعت من، بهره­اى ندارد و بر حوض من وارد نمى­شود. هشدار! آیا رساندم؟»

بر اساس این روایت، از دیگر تبعات ترک عمدی و بدون عذر حج، این است که شخص از شفاعت پیامبر9 محروم خواهد بود و بر حوض کوثر راه نمی‌یابد.

4. کور محشور شدن در قیامت

از دیگر عواقب ترک حج، این است که شخص در قیامت کور محشور می‌شود. از معاویة بن عمّار روایت شده که گفت:

«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ7 عَنْ رَجُلٍ لَمْ یَحُجَّ قَطُّ وَ لَهُ مَالٌ، فَقَالَ: هُوَ مِمَّنْ قَالَ الله  ـ عَزَّ وَ جَلَ ـ وَ {نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى) فَقُلْتُ سُبْحَانَ الله أَعْمى، فَقَالَ: أَعْمَاهُ الله ـ عَزَّوَجَلَّ ـ عَنْ طَرِیقِ الْخَیْرِ» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص447؛ حر عاملی، 1409ق، ج11، ص27).

«از امام صادق7 در بارة مردى پرسیدم که هرگز حج به‌جا نیاورده بود؛ در حالی‌که ثروتمند بود. پس امام7 فرمود: او از کسانی است که خداى ـ عزّوجلّ ـ دربارة ایشان گفته است: و ما روز قیامت او را کور محشور می‌کنیم. پس گفتم: سبحان اللَّه، کور؟! امام فرمود: «خداى ـ عزّوجلّ ـ او را از پوییدن راه خیر، کور کرده است.»

محمد بن فضیل می‌گوید: از امام کاظم7 دربارة مقصود از این آیه سؤال کردم و حضرت فرمودند:

«فَقَالَ نَزَلَتْ فِیمَنْ سَوَّفَ الْحَجَ حَجَّةَ الْإِسْلَامِ وَ عِنْدَهُ مَا یَحُجُّ بِهِ فَقَالَ الْعَامَ أَحُجُّ الْعَامَ أَحُجُّ حَتَّى یَمُوتَ قَبْلَ أَنْ یَحُجَّ» (شیخ صدوق، 1413ق، ج2، ص447).

مقصود، کسى است که حج واجب خود را با امروز و فردا کردن، به تأخیر مى‌اندازد، تا اینکه مرگش فرا مى‌رسد.

مراد از کورى در آخرت، کورى چشم نیست؛ بلکه نداشتن بصیرت و دیده باطنى است؛ چنان‌که مقصود از کورى در دنیا هم همین است؛ یعنی گمراهى و بى‌‏بصیرتى و در روایتی از امام صادق7 مقصود از کورى در دنیا، کوری و بی‌معرفتی به واجبى از واجبات خدا بیان شده است (طباطبایی، 1390ق، ج13، ص169). به تعبیر دیگر، افرادی که حج را ترک می‌کنند، نه در این دنیا راه هدایت را پیدا مى‌کنند و نه در آخرت راه بهشت و سعادت را؛ زیرا چشمشان را به روى همة واقعیات بستند و خود را از دیدن چهرة حق و آیات خداوند و آنچه مایة هدایت و عبرت است و آن همه مواهبى که خدا به آنها بخشیده بود، محروم ساختند و از آنجاکه سراى آخرت، بازتاب و انعکاس عظیمى از این جهان است، چه جاى تعجب که این کوردلان، به صورت نابینایان وارد عرصة محشر شوند!

5. زیان‌کاری

آیة شریفة {هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالًا) (کهف: 103)، به معرفى زیان‌کارترین انسان‌ها و بدبخت­ترین افراد بشر مى­پردازد و می‌فرماید: زیان‌کارترین مردم کسانى هستند که کوشش‌هایشان در زندگى دنیا گم و نابود شده؛ با این حال گمان مى­کنند کار نیک انجام مى­دهند! {الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً).

دربارة مصداق زیان‌کارترین افراد در این آیه، چند احتمال مطرح شده است؛ مانند: کافران اهل کتاب یعنى یهود و نصارا (طبرسی، 1372ش، ج6، ص767)، اهل شبهات و پیروی از خواهش‌ها و امیال نفسانی از مسلمانان، خوارج و اهل بدعت (قمی، 1404ق، ج2، ص46).

امام کاظم7 کسی را که انجام حج واجب را به تأخیر ‌اندازد و آن را به آینده وا‌گذارد؛ از مصداق‌های این آیة شریفه و زیان‌کارترین انسان‌ها معرفی می‌کند:

«عَنِ الْکَاظِمِ7 فِی قَوْلِهِ تَعَالَى {هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَـرِینَ أَعْمالًا) إِنَّهُمُ الَّذِینَ یَتَمَادَوْنَ بِحَجِ الْإِسْلَامِ وَ یُسَوِّفُونَهُ» (ابن ابی‌جمهور، ج2، ص86).

حج از مهمترین مناسک دینی در آیین مقدس اسلام است که سالانه میلیون ها نفر از مسلمانان سراسر جهان را در اجتماعی بزرگ گرد هم می آورد. آموزه های انسان ساز اسلام که در جهت تعالی و پیشرفت مادی و معنوی انسانها گام برمی دارد، در صدد است انسانها را مفید و سازنده، صالح و شایسته تربیت کند. حج، یکی از مهمترین مناسک دینی است که جنبه فراملیتی دارد؛ تمامی تکالیف اسلام یا به صورت فردی است مانند نماز و روزه، و یا به صورت منطقه ای و در گردهمایی های کوچک، مانند نماز جماعت و نماز جمعه. همچنین در بسیاری از احکام دینی میان مذاهب اختلاف وجود دارد، اما در حج میان فرقه های اسلامی، اجماع مشاهده می شود، مسایلی چون احرام، طواف، وقوف عرفات و… مورد قبول جهان اسلام است و از ۵۷ کشور، هر سال نمایندگانی در این مراسم بزرگ حضور می یابند. از آنجا که حج، خانه توحید است مسلمانانی که از سراسر عالم در این مکان جمع می شوند می توانند با ایجاد و تقویت روحیه توحیدی و گسترش روابط و تعاملات، مانع از انزوای اسلام و مسلمانان شوند و باعث اقتدار و امنیت و تقویت هویت فرهنگی اسلامی شوند و در سایه نظام توحیدی حج، به صلح و امنیت دسترسی پیدا کنند. برا ی درک درست آموزه های اسلام، مطلع ساختن، مشارکت دادن و تاثیر گذاری بر مردم دیگر کشورها و تبادل ایده ها و اطلاعات، هنر و دیگر جنبه های فرهنگ میان ملت ها به منظور تقویت تفاهم وارتباطات علمی و انتقال دانش و تجارب افراد، تلاش کنند. در حقیقت، حج یک دانشگاه عالی فرهنگی است که فرهنگ خودسازی، امنیت، عدالت اجتماعی، ایثار، نظم و انضباط و… به شخص تعلیم داده می شود تا او نیز این آموزه ها را به سراسر جهان نشر دهد. در این مقاله برخی از  جنبه های فرهنگی حج، با توجه به سیره عملی، روایات و سخنان پیامبر و امامان معصوم (ع) مورد بررسی قرار گرفته است.

تبادل فرهنگی، گفتگو و انتقال فکرها

فرایند مبادله فرهنگی به اندازه خود فرهنگ قدرت دارد هر فرهنگی در جهان خود را از طریق فرایند بی پایان داد و ستد شکل داده است چرا که فرهنگ، هویت زنده و پایداری است که دایما در حال بسط و گسترش می باشد. (راهبردهای عملی توسعه فرهنگی ، ترجمه فاضلی، محمد، ص ۲۴۹) حج یک گردهمایی جهانی اسلام است که برای شرکت کنندگان در آن، دو فایده بزرگ است؛ یکی گداخته شدن با کمال مطلوبها و آرمانهای عالی و دیگری گداخته شدن با ارزشهای بشری حاصل از برخوردهای برادرانه با دیگر مردمان و ملتهای کره زمین. و این از جمله منافع حج است که خدای متعال به آن اشاره کرده است «ولیشهدوا منافع لهم.» (الحیات، ج ۱، ص ۴۵۷)

با توجه به این نکته که اجتماع شکوهمند حج، نماینده طبیعی و واقعی همه اقشار مسلمان جهان است وزوار کعبه از میان تمام گروهها و نژادها در آن جا حضور می یابند، ارتباط قشرهای مسلمان در ایام حج می تواند به عنوان مؤثرترین عامل مبادله فرهنگی و انتقال فکرها درآید. در روایات اسلامی یکی از فواید حج، ارتباط انسانها، تبادل فرهنگ ها و گفتگو و شناخت یکدیگر ذکر شده است؛ هشام بن حکم که از دوستان دانشمند امام صادق (ع) است می گوید از ایشان درباره فلسفه حج و طواف کعبه سؤال کردم و اینکه به چه سبب خدا بندگان را به حج مکلف ساخت؟ گفت خداوند آفریدگان را آفرید… و حج را وسیله ای قرار داد تا مردم شرق و غرب جهان گرد هم آیند و با یکدیگر آشنا گردند. ( همان، ص ۴۴۳) در اسلام تحمیل عقیده وجود ندارد بلکه تبلیغ عقیده است، بنا به نص قرآن در آیه ۲۵۶ سوره بقره “لا اکراه فی الدین» و مخاطب اصلی اسلام، همه انسانها هستند .پس اگر پرسیده شود که چرا باید باب گفتگو با دیگران را باز نمود و از مجرای حکمت و جدال احسن با دیگران تعامل داشت برای آن است  که عقیده اسلامی را باید با فرهنگ سازی و اقناع به دیگران منتقل نمود. (قرآن و توسعه فرهنگی، جمعی از اندیشمندان، ص ۳۲۱) از مشکلات  جامعه واحد اسلامی این است که مرزهای جغرافیایی می تواند سبب جدایی فرهنگی آنها شود و هر کشور تنها به خود بیندیشد، امام صادق (ع) در ادامه روایت هشام بن حکم می فرماید اگر چنان بود که هر ملتی تنها درباره سرزمین خود و آنچه بدان مربوط است سخن می گفتند ( و اخبار آن را در حج، مطرح نمی کردند و به گوش مسلمانان دیگر نمی رساندند) نابود می گشتند و خبرها ناگفته می ماند، این است علت حج. ( الحیات، ج ۱، ص ۴۴۳) در این حدیث و احادیث همانند آن، این موضوع بسیار مهم یادآوری شده است که اگر مسلمانان در اجتماع جهانی حج شرکت نکنند، یا در صورت شرکت کردن مشکلات و مسائل خویش را در آن اجتماعات مطرح نسازند، قدرت و موجودیت خود را از دست می دهند و ارزش های معنوی و فرهنگی آنان در معرض نابودی قرار می گیرد. قوام وحیات جامعه بشری در گرو تحقق این مراسم باشکوه است «جعل الله الکعبه البیت الحرام قیاما للناس». سیره عملی پیامبر (ص) و ائمه (ع) تلاش در جهت نشر و گسترش آموزه های اسلام و آگاهی بخشی به افراد، در این گردهمایی بزرگ بود، پیامبر (ص) در مدت سیزده سال اقامت در مکه با نمایندگان و سران قبایلی که از کشورهای مختلف، برای حج به مکه می آمدند تماس برقرار می نمودند که نمونه های بسیاری از آن را مورخین ذکر کرده اند. (سیره ابن هشام، ج۱،  ص ۴۲۲) امامان معصوم (ع) نیز از این فرصتِ مهم استفاده می نمودند؛ به عنوان نمونه امام صادق (ع) در موسم حج، خیمه ای برافراشته می کرد و دانشمندان به حضورش شرفیاب می شدند. امامان (ع) نه تنها خود به این اقدام مهم توجه داشتند همچنین علما و دانشمندان را به این امر، سفارش می نمودند «امام علی (ع) به قتم بن عباس که کارگزار حضرت در شهر مکه بود می نویسد: اعمال حج را برای مردم برپا دار. در هنگام بامداد و عصر برای رسیدگی به امور مردم آماده باش و مجلس ساز. آن را که فتوا پرسد پاسخش را بده و نادان را تعلیم و با دانا به گفتگو بپرداز.» (نهج البلاغه، ترجمه علامه جعفری،  نامه ۶۷، ص ۱۰۰۹)

ایام حج بهترین زمان تعامل افکار، مبادله فرهنگی و گفتگوهای صمیمانه میان مسلمانان است برای دستیابی به ارزش های والای دینی و رسیدن به فرهنگ پویای اسلامی. حج می تواند به یک کنگره عظیم فرهنگی تبدیل شود و اندیشمندان جهان اسلام، در ایامی که در مکه هستند گرد هم آیند و افکار و ابتکارات خویش را به یکدیگر عرضه کنند. دکتر شریعتی این مطلب را این گونه بیان می نماید «روز دهم ذیحجه، عید قربان، حج پایان پذیرفت اما فردا و پس فردا نیز ناچاری در منی بمانی. بیش از یک میلیون انسان، سه روز باید در این دره خشک، پشت دروازه شهر بمانند. باید بنشینیم و به حج بیندیشیم؟ بنشینیم و با همفکران و همدردان خویش که از سراسر دنیا در اینجا جمع اند، از دردها و نیازها و آرمانهای خویش بگوییم، دانشمندان کشورهای مسلمان و روشنفکران مسئول، آمده اند از همه قاره های جهان با هم به گفتگو بنشینند و از هم یاری بخواهند. در راه تحقق اهداف اسلامی و آزادی ملتها و… از طریق بحث و گفتگو و بررسی نظریات مختلف تا راه یافتن به سرچشمه نخستین اسلام!» ( شریعتی، علی، تحلیلی از مناسک حج، صص ۱۸۴ ۱۸۷) امروزه در بسیاری از سفرهای حج، حاجیان با گروه های علمی و مذهبی سایر کشورهای جهان آشنا می گردند و این آشنایی در برخی موارد پس از اتمام سفر حج نیز ادامه می یابد. ( سید رضا صالحی، مقاله مروری بر کارکردهای گوناگون مناسک حج، ۱۳۸۹)  این آشنایی و ارتباط، می تواند زمینه ساز مبادلات فرهنگی و گسترش علوم و اندیشه های اسلامی گردد.

زنده نگه داشتن آثار و ارزش ها

حج مروری بر توحید و تاریخ حامیان آن از آدم تا ابراهیم و خاتم پیامبران است، هر کدام از اعمال حج و اماکن مقدسه از حرم و میقات  و سعی و عرفات با انسان سخن می گویند وحاجی را به اندیشه وا می دارند. به جا آوردن مناسک حج در سرزمین وحی زمینه آشنایی با ریشه های فرهنگی و اسلامی را فراهم می کند، شخص حج گزار می تواند ریشه های تاریخی پیدایش دین خود را بشناسد، از میان آثار محسوس و مجسم، که هم خدا را به یاد بیاورد و هم خاطره پیامبر مشترک و پایه گذار ادیان توحیدی را همیشه زنده و تازه نگه دارد، همانند ابراهیم، باستانی ترین آغاز کننده فرهنگ و بنیانگذار توحید و پدر انبیاء، حج به جای آورد. خانه ای را که ابراهیم برای عموم مردم و در کمال سادگی به پا کرده است را حفظ، و مراسم و مناسکی را که ابراهیم انجام داد، تکرار نماید. اعمال حج و مناسکی که مقرر شده است هر کدام معرف و مظهر بعضی از مراحل و صحنه هایی است که ابراهیم خلیل، به آن دچار شده و پله پله از عهده آن برآمده است. (بازرگان، مهدی، خانه مردم، ص ۴۴) شبلی از افرادی است که در زمان امام سجاد (ع) به حج رفته بود و پس از انجام اعمال حج، به حضور امام (ع) رسید، امام از وی پرسید «آیا وقتی که پشت مقام ابراهیم، دو رکعت نماز خواندی قصد کردی ابراهیم گونه نماز بخوانی!» در قرآن کریم از مقام ابراهیم به عنوان یکی از نشانه های بارز یاد شده است؛ فیه آیات بینات. (مشایخی، محسن، حج ، ص ۸۰)   به تعبیر دکتر شریعتی «مقام ابراهیم، قطعه سنگی است با دو رد پا، رد پای ابراهیم. ابراهیم بر روی این سنگ ایستاده و حجر الاسود سنگ بنای کعبه- را نهاده است. و هر انسانی که به حج می رود، در مقام ابراهیم می ایستد و پا جای پای ابراهیم می گذارد، ابراهیمی که بنیانگذار توحید در جهان است و رسالت هدایت قوم را بر دوش دارد. و انسانی که در حج در مقام ابراهیم ایستاده است و به دست خدای ابراهیم دست بیعت داده است باید ابراهیم وار زندگی کند و در عصر خویش، معمار کعبه ایمان باشد، قوم خویش را از مرداب زندگی راکد و حیات مرده و ظلمت جهل، بیرون آورد. سرزمین خویش را منطقه حرم کند! و زمین را مسجدالحرام.» (برگرفته از شریعتی، تحلیلی از مناسک حج،  صص. ۷۵- ۷۶)

 امام علی (ع) ضمن بیان فلسفه حج به این نکته اشاره دارد که حاجیان در موقف های پیامبران می ایستند و گام جای گامهای انبیائ الهی می گذارند «و وقفوا مواقف انبیائه».  حج و سرزمین مکه برای هر مسلمان کاوشگر یادآور درخشان ترین و ماندگارترین خاطرات صدر اسلام است؛ مناسک حج پیشینه و میراث عظیم مشترک فرهنگی مسلمانان را حکایت می کند سنگ و چوب و در و دیوارها کوه ها و دره ها و آثار تاریخی به جای مانده از آن دوره از حضور لحظه به لحظه رسول گرامی اسلام و صدیق ترین یاران او حکایت دارد. کعبه، یادآور دو بت شکن بزرگ تاریخ است؛ ابراهیم (ع) قهرمان توحید و دیگری علی (ع) که در فتح مکه پای بر دوش پیامبر نهاد و کعبه را از لوث بتها تطهیر نمود. یادآور حج امام حسین (ع) و دعای پر محتوای عرفه ایشان است و عرفات، عشق وعرفان حسین (ع) در دامنه جبل الرحمه را تداعی می کند و… «امام صادق ع  در این زمینه می فرماید:  آیین حج، مقرر شده است تا آثار پیامبر (ص) و اخبار او شناخته شود، مردم آنها را به خاطر آورند و فراموش نگردد.» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ص ۷۹)

نشر و گسترش آموزه های دینی  

جنبه فرهنگی حج، مقدمه ای برای گسترش فرهنگ اصیل و پویای اسلام است؛ حج آموزشی چند روزه است در مدت زمانی کوتاه، برای آماده ساز ی فرد در پهنه زندگی. تابلویی از تمام فداکاریهای قهرمانان توحید است. یک دانشگاه عالی فرهنگی است که فرهنگ خود سازی، امنیت، عدالت اجتماعی، ایثار، مقاومت، نظم و انضباط و اتحاد و مساوات و… به حاجی تعلیم داده می شود تا او نیز این تعالیم را به سراسر جهان نشر دهد «ولتعرف آثار رسول الله و تعرف اخباره و یذکر و لا ینسی.» نمونه های بسیاری از آگاهی بخشی های پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) در ایام حج، در راستای گسترش و تبلیغ حقیقت دین اسلام ، در تاریخ ذکر شده است؛  پیامبر  (ص) در آغاز رسالتش برای تبلیغ دین از مراسم حج استفاده کرد، و در دوران محاصره اقتصادی به مدت سه سال در شعب ابی طالب تنها راه گسترش اسلام، ایام حج بود. امام حسین (ع) در ایام حج، هفتصد نفر از صحابه پیامبر (ص) را در «منا& گرد هم آورد و از شهادت حجربن عدی و ولیعهدی یزید و آثار زیانبار آن برای جامعه اسلامی سخن گفت و یاران نبوی را تحت تاثیر قرار داد. (بابا زاده، علی اکبر، با هم به حج و عمره، ص ۱۹۶)  همچنین در دوران های خفقان که خلفا و سلاطین جور اجازه نشر آموزه ها و احکام دین را به مسلمانان نمی دادند، افراد با استفاده از فرصت حج، مشکلات خود را حل می کردند و با تماس گرفتن با ائمه معصوم (ع) و علمای بزرگ دین، قوانین اسلام و سنت یامبر(ص) را  زنده نگه می داشتند. ( مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ص ۸۰)

مسئله پیام رسانی و انتقال فرهنگ، نکته مهمی است که در بعد فرهنگی حج نمایان است، حج گزاران باید این پیام را به عنوان ره توشه حج با خود به همراه ببرند و در شهر و آبادی خود نشر دهند، پیامبر (ص) در حجه الوداع خطاب به مردم فرمود باید این مطالب و معارف را حاضر و شاهد شما به غایب انتقال دهد. امام رضا (ع) نیز در ضمن بیان علل و فلسفه حج به این نکته اشاره دارند؛ «در سفر حج مردم آموزش های دینی می بینند و حاجیان (شیعه) اخبار و تعالیم ائمه را به مردمان نقاط مختلف جهان می رسانند.&( الحیات، ج ۱۱، ص ۶۲)  در حج، تفقه و آشنایی با دین و گسترش فرهنگ اهل بیت (ع) به تمام نقاط جهان نهفته است، تفقه به این معنا که انسان به دنبال شناخت عمیق واصیل علم دین باشد واطلاعات و معلومات سطحی را به علوم ژرف و بارور تبدیل کند. امام رضا (ع) در ادامه حدیث و در بیان این مطلب به آیه ای از قرآن تمسک نمودند “این همان است که خداوند گفته است باید تنی چند از هر گروه کوچ کنند تا دانش دین بیاموزند و هنگامی که نزد مردم باز گشتند آنان را آگاه سازند. »( الحیات، ج ۱، ص ۴۴۵)

بنابراین نعمت بهره برداری از معارف و فرهنگ اصیل اسلامی اختصاص به مسلمانانی که توفیق حضور در حج را داشته اند، ندارد بلکه آنها موظفند این فرهنگ را در شهر و دیار خود نشر دهند و با توجه به تکرار حج در هر سال، این انتقال فرهنگ، عاملی مؤثر برای تقویت و گسترش دین خواهد بود، به فرموده امام صادق (ع) تا کعبه برپاست دین هم استوار است. ثمره حج واقعی، عاید تمام مردم خواهد شد یعنی حج تحولی بنیادین در جامعه و زندگی مردم ایجاد خواهد کرد. (جمعی از صاحب نظران، کتاب حج (مجموعه مقالات)، ص۸۲-۸۳) جامعه ای که افراد آن، بر محور توحید، اخلاق و آموزه های انسان ساز اسلام، حرکت کند در مسیر تکامل خواهد بود؛ حج گذار پس از ساخته شدن در حریم خالق، به سوی خلق باز می گردد و با تعهدی که دارد برای ترقی و تکامل خلق تلاش می کند و نتیجه این سیر و سلوک، تنها عاید شخص نمی شود بلکه او ساخته می شود تا در پرتو تربیت الهی، فردی فرهیخته، سازنده و مفید به حال جامعه باشد.

منابع

۱٫ نهج البلاغه امیرالمومنین علیه السلام، ترجمه علامه جعفری، آستان قدس رضوی، چاپ پنجم، ۱۳۸۳

۲٫ ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، شرح زندگانی پیامبر (ص)، ج ۱، دارالفرقان، بیروت، ۱۳۵۷ قمری

۳٫ بازرگان، مهدی، خانه مردم، با یادداشتی از سفر حج، سهامی انتشار، تهران ۱۳۴۰

۴٫ بابا زاده، علی اکبر، با هم به حج و عمره، دانش و ادب، چاپ دوم، قم ۱۳۸۷

۵٫ سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد (یونسکو)، راهبردهای عملی توسعه فرهنگی، ترجمه محمد فاضلی، موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، تهران ۱۳۷۹

۶٫ جمعی از اندیشمندان، قرآن و توسعه فرهنگی (۲)، همراه با مقالات همایش قرآن و روابط بین الملل، فرهنگ مشرق زمین، تهران ۱۳۸۴

۷٫ جمعی از صاحب نظران، کتاب حج (مجموعه مقالات)، وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول ۱۳۶۱

۸٫ حکیمی، محمدرضا، حکیمی، محمد، حکیمی، علی، الحیات، دایره المعارف اسلامی، علمی، دلیل ما، چاپ اول ۱۳۹۳

۹٫ فصلنامه فرهنگی اجتماعی میقات حج، صالحی، سید رضا، مقاله مروری بر کارکردهای گوناگون مناسک حج، شماره ۷۴، زمستان ۱۳۸۹

۱۰٫ فصلنامه علمی، ترویجی، صادق زاده، هادی، مقاله کارکردهای دیپلماسی فرهنگی حج در تقویت هویت فرهنگی مسلمانان، شماره ۹۸، زمستان

۱۱٫ شریعتی، علی، تحلیلی از مناسک حج، مجموعه آثار شماره ۶، انتشارات الهام، چاپ نهم، ۱۳۷۶

۱۲٫ سامانه نشریات، ابعاد حج در قرآن، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، خانه معرفت، شماره ۱۲، بهار ۱۳۷۴

۱۳٫ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، با همکاری جمعی ازنویسندگان، دارالکتب اسلامیه، چاپ شانزدهم، تهران ۱۳۷۶

۱۴٫ مشایخی، محسن، حج آنچه باید بدانیم، آوای نور، چاپ اول، تهران ۱۳۷۵

۱۵٫ میقات حج، نجفی، حافظ، مقاله حج عامل شکوفایی فرهنگی، آگاهی سیاسی و رشد اقتصادی، شماره ۸۹، پاییز ۱۳۹۳

شنبه, 16 فروردين 1399 11:51

فلسفه قربانی کردن در حج

قربانی در حج یکی از شعائر الهی است که حکمت های گوناگونی دارد. به چند نمونه از آنها اشاره می شود:

1- رسیدن به تقوا

یکی از مهم ترین فلسفه های قربانی، رسیدن به تقوا و پرهیزگاری است.

قرآن کریم در این باره می فرماید:

لَنْ ینالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکنْ ینالُهُ التَّقْوی مِنْکمْ[1]

نه گوشتها و نه خونهای آنها، هرگز به خدا نمی رسد. آنچه به او می رسد، تقوا و پرهیزگاری شماست.

این آیه به دو پرسشی که به ذهن می رسد پاسخ می دهد:

اول اینکه ممکن است توهم شود خداوند از این قربانی سود می برد و به آن نیازمند است.

دوم این که احتمال می رود برخی بپندارند خداوند که محتاج گوشت و خون و قربانی نیست پس این کار چه فایده ای دارد؟

این آیه، پاسخی به هر دو پندار است؛ به این صورت که می گوید نه خداوند محتاج قربانی است، نه این کار بی فایده است. بنابراین نفع مهمی در قربانی وجود دارد که به حج گزار بر می گردد و آن عبارت است از: رسیدن به تقوا و پرهیزگاری.

2- ریشه کن شدن طمع

فلسفه دیگری که برای قربانی حج ذکر شده است، از بین رفتن طمع انسان و ریشه کن شدن آن است. امام سجاد علیه السلام در این باره می فرماید:

فَعِندَما ذَبَحتَ هَدیک نَوَیتَ انَّک ذَبَحتَ حَنجَرَةَ الطَّمَعِ بِما تَمَسَّکتَ بِهِ مِن حَقیقَةِ الوَرَع[2]

آن گاه که قربانی ات را سر بریدی، نیت کن که گلوی طمع را با حقیقت ورع و پرهیزکاری ببری.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

وَ اذبَح حَنجَرَةَ الهَوَی وَ الطَّمَعِ عِندَ الذَّبیحَة[3]

هنگام قربانی، حنجره هوا و طمع را قطع کن.

ازنکات قابل دقت این است که در هر دو حدیث تعبیر گلو و حنجره برای طمع شده است. این تعبیر برای فهماندن این مطلب است که در قربانی در واقع باید گلوی طمع را برید و باید برای همیشه، رگ حیات آن را قطع کرد.

3- قربانی کردن هوس

فلسفه دیگر قربانی، این است که حاجی در حقیقت، با بردن گوسفند و شتر به قربانگاه، نفس سرکش خود را به قربانگاه می برد تا برای همیشه از شر و خطرهای آن رهایی یابد.

آری، حاجی با نیت الهی در تمام اعمال و خارج شدن از نفسانیت و حیوانیت در واقع، روحش به عالم بالا متصل گشته و از این رو از عالم تاریک حیوانیت خارج می شود و نفس را برای همیشه قربانی می کند.

4- امتحان تقوی

قربانی در واقع امتحان و آزمایش الهی است تا معلوم شود چه کسی سر به فرمان الهی دارد؛ خصوصاً آنجایی که جنبه مالی در کار است.

خداوند در واقع می خواهد حاجی را امتحان کند به این صورت که آیا تسلیم امر الهی است یا خیر؟ از این رو دستور قربانی می دهد.

امام صادق علیه السلام به همین نکته اشاره دارد، آنجا که می فرماید:

وَ لِیعْلَمَ اللَّهُ تَعَالَی مَنْ یتَّقِیهِ بِالْغَیبِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی لَنْ ینالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکنْ ینالُهُ التَّقْوی مِنْکمْ ثُمَّ قَالَ انْظُرْ کیفَ قَبِلَ اللَّهُ قُرْبَانَ هَابِیلَ وَ رَدَّ قُرْبَانَ قَابِیل[4]

بدین وسیله اهل تقوی از غیرشان ممتاز شده و تنها عمل ایشان مقبول واقع می شود چنانچه خدا در قرآن فرموده: هرگز به رضای خدا نخواهد رسید و مقبول درگاهش واقع نخواهد شد نه گوشت حیواناتی که تصدّق داده شده و نه خون ریخته شده آنها؛ بلکه آن تقوای صاحب قربانی مقبول درگاهش می باشد. سپس درتأیید این حکمت (حکمت دوّم) امام فرمودند: بنگر چگونه خداوندمتعال قربانی هابیل را قبول و قربانی قابیل را ردّ نمود.

5- پیروی از حضرت ابراهیم علیه السلام

حکمت دیگر قربانی، پیروی کردن از سنت حسنه حضرت ابراهیم علیه السلام است تا این سنت و فداکاری برای همیشه به عنوان الگو زنده بماند.

امام سجاد علیه السلام می فرماید:

وانَّک اتَّبَعتَ سُنَّةَ إِبراهیم علیه السلام بِذِبحِ وَلَدِهِ وَ ثَمَرَة فُؤادِه وَرَیحانَ قَلبِه وَ احییتَ سُنَّتَهُ لِمَن بَعدَه، وَقُربة إِلَی اللّه تَعالی لِمَن خَلفَهُ[5]

آن گاه که قربانی ات را ذبح کردی آیا نیت کردی که به راستی از سنت ابراهیم در قربانی کردن فرزندش، میوه دلش و گل خوشبوی قلبش پیروی کنی و سنت او را برای بعد از او زنده نگه داری و آن را وسیله ای برای تقرب به خداوند برای نسلهای بعد قرار دهی؟

خداوند متعال در قرآن کریم بعد از جریان به قربانگاه بردن اسماعیل می فرماید:

وَ تَرَکنا عَلَیهِ فِی الْآخِرِینَ[6]

ما نام نیک ابراهیم را در امتهای بعد باقی و برقرار ساختیم.

6- سیر شدن فقرا

قرآن کریم می فرماید:

فَکلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیرَ[7]

از گوشت آن بخورید و بینوای فقیر را اطعام کنید.

در برخی از روایات این مسأله به عنوان فلسفه قربانی شمرده شده است.

رسول خدا (ص) می فرماید:

إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ هَذَا الْأَضْحَی لِتَتَّسِعَ مَسَاکینُکمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأَطْعِمُوهُم[8]

خداوند متعال این قربانی را تشریع فرمود تا مساکین شما از ناحیه گوشت در فراخی قرار بگیرند، پس ایشان را اطعام نمایید.

پی نوشت ها

[1] . حج/ 37.

[2] . مستدرك الوسائل، ج 10، ص 170.

[3] . مصباح الشريعه، به نقل از: اسرار عرفانى حج، ص 496.

[4] . وسائل الشيعه، ج 14، ص 206.

[5] . مستدرك الوسائل، چاپ بيروت، ج 10، ص 170.

[6] . صافات/ 108.

[7] . حج/ 28.

[8] . وسائل الشيعه، بيروت، ج 10، باب 60، ص 173.

پاسخ اجمالی

وجود امام زمان(ع) و امامت آن حضرت از مباحث امامت خاصه است که برای اثبات آن مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت، بلکه با استخدام دلیل عقلی در امامت عامه و ضرورت وجود امام در همه زمان ها و استناد به روایات و نقل های تاریخی که در این زمان، امام را منحصر در وجود حضرت مهدی(عج) می کند، می توان به مقصود نائل آمد.

ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی در همه زمانها با استناد به دلایل متعدد عقلی در امامت عامه است مثلاً نبوت و امامت یک فیض معنوی از جانب خداوند است و بر اساس قاعده لطف باید چنین لطفی همیشگی باشد.

روایاتی هم که دلالت می کنند آن انسان معصوم و کامل در وجود امام زمان (عج) منحصر گشته است به حدی زیاد است که قابل انکار نیست تا جایی که بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته و در کتاب هایشان متذکر شده اند که: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است و در سامراء در سال 255 هجری متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می کند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد.

پذیرش طول عمر حضرت مهدی(عج) نیز هیچ گونه استبعادی ندارد. زیرا آن حضرت با دانش خدادادی و با استفاده از روش‏های طبیعی و علمی می‏تواند برای مدتی بسیار طولانی و بدون اینکه آثار فرسودگی و پیری در او پدیدار گردد، در این دنیا زندگی کند. علاوه بر اینکه استبعادی ندارد که در عالم انسانی خداوند حجت خود را به عنوان ذخیره و پشتوانه اجرای عدالت و نفی و طرد ظلم و ظالمان، به صورت استثناء و فراتر از عوامل طبیعی و ظاهری قرار دهد.

 

پاسخ تفصیلی

امامت امام زمان(ع) و وجود حضرت از مباحث امامت خاصه است . در امامت خاصه مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت [1] ، بلکه دلیل عقلی امامت عامه و ضرورت وجود امام (ع) در تمام زمان ها را اثبات می کند.

 

در امامت عامه برهان عقلی بر ضرورت وجود انسان معصوم و حجت الهی روی زمین اقامه می شود.

 

حال اگر ادله تاریخی و روائی دال بر ولادت و حیات حضرت مهدی(ع) به مقدمه اول ضمیمه گردد، اثبات می شود که در این زمان تنها آن حضرت(عج) واسطه فیض الهی است و زنده هم می باشد [2] .

 

بررسی دو رکن استدلال:

 

1) برهان عقلی بر ضرورت وجود امام در همه زمان ها:

الف: برهان لطف:

نبوت و امامت یک فیض معنوی از جانب خداوند است که بر اساس قاعده لطف باید همیشه وجود داشته باشد. قاعده لطف اقتضا می کند که در میان جامعه اسلامی باید امامی باشد که محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق باز دارد.

 

 این جمله امام صادق(ع) که "مانا خداوند عزوجل جلیل تر و عظیم تر از آن است که زمین را بدون امام رها کند" [3] ، ممکن است اشاره به همین برهان باشد.

 

 الطاف وجود امام غائب را می توان در موارد ذیل برشمرد:

 

1.حراست از دین خداوند در سطح کلی. [4]

  1. تربیت نفوس مستعد.
  2. بقای مذهب.
  3. وجود الگویی زنده که می تواند مقتدای مردم قرار گیرد [5] .

 

ب: برهان علت غائی:

در علم کلام ثابت می شود که خداوند از افعال خود هدف و غرضی دارد و چون خداوند کمال مطلق است و نقص در او راه ندارد غایت افعال الهی به مخلوقات برمی گردد و غایت وجود انسان، انسان کامل است یعنی انسان مانند درختی است که میوه آن وجود انسان کامل است [6] .

 

ج: برهان امکان اشرف:

در فلسفه قاعده ای مطرح می شود به نام قاعده امکان اشرف و معنای آن اینست که ممکن اشرف باید در مراتب وجود اقدم از ممکن اخس باشد... [7]

در عالم وجود انسان اشرف مخلوقات است و محال است که وجود، حیات، علم، قدرت و جمال و... به افراد انسان برسد قبل از آنکه این کمالات به انسان کاملی که حجت روی کره زمین است، رسیده باشد.

 

د: برهان مظهر جامع:

هویت مطلقه خداوند در مقام ظهور، احکام وحدت بر او غلبه دارد و در وحدت ذاتی مجالی برای اسمای تفصیلی نیست و از طرف دیگر در مظاهر تفصیلی که در عالم خارج ظاهر می شوند، احکام کثرت، غالب بر وحدت است . اینجاست که فرمان الهی مقتضی صورتی اعتدالی است که در آن وحدت ذاتی و یا کثرت امکانی بر یکدیگر غلبه نداشته باشد تا بتواند مظهری برای حق از جهت اسمای تفصیلیه و وحدت حقیقیه باشد و آن صورت اعتدال همان انسان کامل است. [8]

 

ما در اینجا به همین مقدار بسنده می کنیم و خواننده را به مطالعه کتب مفصل ارجاع می دهیم. [9]

 

2)- ادله تاریخی و روائی ولادت و حیات حضرت مهدی(ع)

ادله تاریخی و روائی زیاد است؛ ما برای نمونه به چند سند تاریخی اشاره می کنیم:

 

  1. بسیاری از دانشمندان نامدار اهل سنت پذیرفته [10] و در کتاب هایشان متذکر شده اند که: مهدی موعود فرزند امام حسن عسکری(ع) است و در سامراء در سال 255 هجری متولد شده است و در پس پرده غیبت زندگی می کند و روزی به امر خداوند ظهور خواهد کرد. [11]

 

2- امام عسکری(ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدی(عج) از ولادت حضرت خبر داده بود،‌ از جمله به عمه اش "حکیمه خاتون" فرمود: "در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد می شود". [12]

احمد بن اسحاق می‌گوید: از امام ابو محمد حسن عسکری(ع) شنیدم که فرمود: "حمد و سپاس خدای را که مرا از دنیا نبرد تا این که جانشین من و مهدی موعود را به من نشان داد. او از حیث ویژگی های جسمانی و اخلاقی و رفتاری شبیه ترین انسان ها به پیامبر خدا(ص) است. خدا مدتی وی را در حالت غیبت نگهداری می‌کند و سپس ظاهر می‌شود و جهان را از عدل و داد پر می‌کند". [13]

نیز حضرت عسکری(ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزدیکان را از تولد امام مهدی(عج) آگاه نمود .

محمد بن علی بن حمزه گوید: از امام عسکری(ع) شنیدم :"حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگامة طلوع فجر متولد شد". [14]

احمد بن حسن بن اسحاق قمی می گوید: وقتی که امام مهدی(عج) متولد شد، نامه‌ای از امام عسکری(ع) به من رسید که حضرت مرقوم فرموده بود: فرزندی برایم متولد شده است. این موضوع را مخفی بدار، زیرا جز برای دوستان و نزدیکان ما آن را اظهار نخواهم کرد". [15]

ابراهیم بن ادریس می‌گوید: امام ابو محمد عسکری(ع) گوسفندی را برای من فرستاد و فرمود: "این را به جهت ولادت فرزندم "مهدی" عقیقه کن و به خود و خانواده ات بخوران". [16]

 

3 ـ امام عسکری(ع) افزون بر این که قبل از ولادت امام مهدی بشارت داد و بعد از تولد به خواص خبر داد که مهدی موعود ولادت یافته است، گام دیگری برداشت، و آن این بود که برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی را به تعدادی نشان داد .

احمد بن اسحاق می گوید: امام عسکری(ع) کودک سه ساله ای را به من نشان داد و فرمود: ای احمد، اگر تو نزد خدا و امامان گرامی نبودی، فرزندم را به تو نشان نمی دادم. بدان که این کودک همنام و هم کنیه رسول خدا است و همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. [17]

معاویه بن حکیم،‌ محمد بن ایوب و محمد بن عثمان بن سعید عمری می‌گویند: ما یک گروه چهل نفره در خانة‌ امام حسن عسکری(ع) جمع شده بودیم، حضرت فرزندش امام مهدی را به ما نشان داد و فرمود: "این امام شما و جانشین من است". [18]

علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب می‌گویند: ما تعدادی از شیعیان در خانه ی امام حسن عسکری(ع) تجمع نمودیم و از حضرت درباره جانشین وی پرسش نمودیم، پس از ساعتی حضرت کودکی را به ما نشان داد و گفت: "بعد از من این امام شما است". [19]

عمر اهوازی می‌گوید: امام حسن عسکری(ع) فرزندش را به من نشان داد و فرمود: "بعد از من این فرزندم امام شما است". [20]

ابراهیم بن محمد گوید: در خانه عسکری کودک زیبایی را دیدم، از حضرت پرسیدم: یابن رسول الله، این کودک کیست؟ حضرت فرمود: "این کودک من است. این جانشین من است". [21]

یعقوب بن منفوس می‌گوید: خدمت امام عسکری(ع) رسیدم و از حضرت درباره امام بعدی و صاحب الامر جویا شدم. حضرت فرمود: پرده را کنار بزن؛ کنار زدم، در این هنگام کودک پنج ساله ای را دیدم که به سوی ما می آید، آمد و روی زانوی حضرت عسکری(ع) نشست. حضرت فرمود: "این امام شما است". [22]

 

4- بعد از بشارت های امام عسکری(ع) و نشان دادن فرزند بزرگوارشان مهدی، به خواص و افراد مورد اطمینان، اینک نوبت خواص است که اقدام نمایند و وجود امام مهدی را به اطلاع دیگر شیعیان برسانند تا آنان را از شک و حیرت نجات دهند .

افرادی همانند حکیمه خاتون، دختر محمد بن علی بن موسی الرضا(ع)، عثمان بن سعید عمری، حسن بن حسین علوی، عبدالله بن عباس علوی، حسن بن منذر، حمزة بن ابی الفتح، محمد بن عثمان بن سعید عمری،‌ معاویة بن حکیم، محمد بن معاویة بن حکیم، محمد بن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی،‌ ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریف ‌‌خادم، کامل بن ابراهیم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم، کوشیدند و ولادت امام مهدی(عج) را به اطلاع شیعیان رساندند .

به روایتی از حکیمه خاتون توجه فرمائید: امام حسن عسکری(ع) کسی را دنبال من فرستاد که امشب (شب نیمه شعبان) برای افطار نزد من بیا، چون خداوند امشب حجت خود را آشکار می‌کند. پرسیدم: این مولود از چه کسی است؟ فرمود: از نرجس. گفتم: در نرجس اثر حمل مشاهده نمی شود. فرمود: موضوع همین است که گفتم. من در حالی که نشسته بودم، نرجس آمد و کفش مرا از پایم در آورد و فرمود: بانوی من، حالت چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و خانواده ام هستی. او از سخن من تعجب کرد و ناراحت شد و فرمود: این چه سخنی است؟ گفتم: خداوند در این شب به تو فرزندی عنایت می‌کند که سرور دنیا و آخرت است. نرجس از سخن من خجالت کشید. سپس بعد از افطار‌، نماز عشا را به جا آوردم و به بستر رفتم. بعد از نیمه شب برخاستم و نماز شب خواندم. بعد از تعقیب نماز به خواب رفتم و دوباره بیدار شدم، دیدم نرجس نیز بیدار شد و نماز شب به جا آورد. از اتاق بیرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم، دیدم فجر اوّل طلوع کرده و نرجس در خواب است. در این هنگام این سؤال به ذهنم خطور کرد که چرا حجت خدا متولد نشد. ناگهان امام عسکری(ع) از اطاق مجاور صدا زد: عمّه جان، شتاب مکن که موعد نزدیک است. من نشستم و قرآن خواندم. در هنگامی که مشغول خواندن قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با ناراحتی از خواب بیدار شد. من با شتاب خودم را به او رساندم و پرسیدم: چیزی احساس می کنی؟ گفت: آری. گفتم: نام خدا را بر زبان جاری کن، این همان است که در آغاز شب به تو خبر دادم، مضطرب نباش، دلت را آرام کن. در این هنگام پرده نوری میان من و او حائل شد، ناگهان متوجه شدم که کودک ولادت یافته است. چون جامه را از روی نرجس برداشتم، دیدم که آن مولود سر به سجده گذاشته و به ذکر خدا مشغول است. در این هنگام امام حسن عسکری (ع) صدا زد: " عمه! فرزندم را نزد من بیاور .!" نوزاد را خدمت حضرت بردم، حضرت او را در آغوش گرفت و بر دست و چشم و مفاصل کودک دست کشید و در گوش راست اذان و در گوش چپ اقامه گفت: و فرمود: " فرزندم، سخن بگو". نوزاد لب به سخن گشود و شهادتین بر زبان جاری کرد و سپس به امام علی(ع) و دیگر امامان (ع) به ترتیب درود فرستاد تا رسید به نام پدرش و بر او هم درود فرستاد. سپس امام عسکری(ع) به من فرمود: عمه، فرزند را نزد مادر ببر تا به او سلام کند و بعد نزد من بیاور. نوزاد را نزد مادر بردم و به مادر سلام گفت، و سپس نزد حضرت برگرداندم. حضرت فرمود: روز هفتم نزد ما بیا، روز هفتم آمدم. حضرت فرمود: عمه جان، فرزندم را بیاور، آوردم. همانند روز اوّل شهادتین و سلام بر امامان را بر زبان جاری کرد. سپس این آیه را تلاوت نمود: "و نرید أن نمنّ علی الّذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین ".

حکیمه خاتون می‌گوید: بعد از این، روزی خدمت رسیدم، پرده را کنار زدم و امام مهدی(ع) را ندیدم، گفتم: فدایت شوم،‌ امام مهدی چه شد؟ فرمود: عمه جان، او همانند حضرت موسی(ع) در خفا نگهداری می‌شود. [23]

 

5-بعد از شهادت امام عسکری(ع)، امام مهدی (عج) از طریق نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق (معجزه یا شبه معجزه) وجود و امامت خویش را برای شیعیان امام عسکری(ع) نمایاند و حجت را بر آنان تمام کرد .

در آغاز غیبت صغری، سازمان مخفی وکالت که از زمان امام صادق(ع) برای چنین دوره ای پایه ریزی شده بود، از مهم ترین وظایفش این بود که شک و حیرت شیعیان را بزداید و آنان را به امام غایب و نیابت نواب اربعه مطمئن نماید. نائبان و وکیلان حضرت با ارائه ی شواهد صدق، کرامت ها و علوم برتر اعطایی از ناحیة مقدسه به این امر اقدام نمودند .

کرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی(عج) و در برخی موارد با واسطه ی سفیران به شیعیان بیان می‌شد؛ تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی(ع) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولین سفیر ناحیه ی مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون که در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند .

سید بن طاووس می نویسد: "امام زمان(ع) را بسیاری از اصحاب پدرش امام حسن عسکری(ع) دیده و از وی اخبار واحکام شرعی روایت کرده اند. از این گذشته حضرت وکیل هایی داشت که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، پاسخ مسائل مشکل و بسیاری از اخبار غیبی را که حضرت از جدش پیامبر(ص) روایت کرده بود، نقل کرده اند. [24]

 

نمونه ها :

در این جا به ذکر چند نمونه اکتفا می‌کنیم :

1ـ روایت سعد بن عبدالله اشعری قمی: وی می‌گوید: "حسن بن نضر" که در میان شیعیان قم جایگاه ویژه ای داشت، بعد از رحلت امام عسکری(ع) در حیرت بود. او و "ابو صدام" و عده ای دیگر تصمیم گرفتند که از امام بعدی جویا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال می خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست که این سفر را به تعویق اندازد، ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیده ام و بیمناکم، بنابراین باید بروم. قبل از حرکت به احمد بن یعلی بن حماد دربارة اموال متعلق به (امام) وصیت کرد که این اموال را نگه دارد تا این که جانشین امام عسکری(ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوی ناحیة مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی(عج) و نیز به وکالت خاصة عثمان بن سعید عمری مطمئن شد.

 

2- روایت محمد بن ابراهیم بن مهزیار: او می‌گوید پس از وفات امام حسن عسکری(ع) در مورد جانشین آن حضرت به شک افتادم. پدرم وکیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم، پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت نمود و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان. هر که این نشانه را گفت، اموال را به او بسپار. سپس وفات کرد .

 

 چند روزی در عراق ماندم، سپس نامه ای از سوی عثمان بن سعید به من رسید که در آن نامه همه علائم و نشانه های اموال بیان شده بود، نشانه هایی که جز من و پدرم کسی آن را نمی دانست. [25]

 

 محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این کرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی و هم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شد .

 

3ـ روایت احمد دینوری سراج: او می‌گوید: یکی دو سال بعد از درگذشت امام حسن عسکری(ع) به قصد حج از اردبیل حرکت کردم و به دینور رسیدم، مردم در خصوص جانشین امام عسکری(ع) متحیر بودند، اهل دینور از آمدن من خشنود شدند. شیعیان آن جا سیزده هزار دینار سهم امام، به من دادند که به سامرا ببرم و به جانشین حضرت بسپارم. گفتم: هنوز جانشین حضرت حتی برای خودم روشن نیست. گفتند: تو مورد اعتماد ما هستی. هر وقت جانشین حضرت را پیدا کردی، به او بده. سیزده هزار دینار را گرفتم و با خود بردم. در کرمانشاه با احمد بن حسن بن حسن ملاقات کردم، او هم هزار دینار و چند بقچه پارچه به من داد تا به "ناحیه مقدسه" برسانم. در بغداد در پی نایب حضرت می گشتم. به من گفتند که سه نفر مدعی نیابت هستند. یکی باقطانی است. رفتم نزدش و امتحانش کردم و از او شاهد صدق خواستم، چیزی نداشت که مرا قانع کند. سپس رفتم نزد دومی به نام اسحاق احمر، او را هم به حق نیافتم. رفتم نزد سومی، ابوجعفر یا عثمان بن سعید عمری، بعد از احوال پرسی به او گفتم: اموالی از مردم نزد من است و باید به جانشین امام عسکری(ع) تحویل دهم، در حیرتم و نمی دانم چه کنم. او گفت: برو در سامرا به خانه ابن الرضا (امام حسن عسکری(ع)) در آن جا وکیل امام را خواهی یافت. به سامرا رفتم و در خانه حضرت سراغ وکیل امام را گرفتم. دربان گفت: منتظر باش، الآن بیرون می آید. لحظه ای بعد فردی آمد و دست مرا گرفت و درون خانه برد. بعد از احوال پرسی به او گفتم: مقداری اموال از ناحیة جبل آوردم و به دنبال دلیل هستم. ناچارم از هر کس دلیلی برای اثبات نیابت وی یافتم، اموال را به او تسلیم کنم. در این وقت برای من غذا آوردند، گفت غذایت را بخور و کمی استراحت کن، سپس به کار تو رسیدگی می‌شود. بعد از گذشت پاسی از شب آن مرد نامه ای به من داد که در آن آمده بود: احمد بن محمد دینوری آمده و این مقدار پول و کیسه و بقچه آورده و درون آن کیسه این مقدار پول است،‌ و تمامی جزئیات را بیان داشت. از جمله نوشته بود: در کیسه پسر فلان شخص زره ساز شانزده دینار است. از کرمانشاه نیز یک کیسه از فلان شخص است، و فلان بقچه از احمد بن حسن مادرانی است که برادرش پشم فروش است و ... با این نامه شک و تردیدم بر طرف شد و مشخص شد که عثمان بن سعید عمری نایب حضرت است. حضرت در این نامه به من دستور داد که اموال را به بغداد ببرم و نزد همان فردی که با او ملاقات داشتم، تحویل دهم. [26]

 

4 ـ روایت محمد بن علی اسود: وی می‌گوید: در آغاز غیبت صغری پیرزنی پارچه ای به من داد و گفت آن را به ناحیه مقدسه برسان. من آن را با پارچه های بسیاری دیگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسیدم و نزد عثمان بن سعید رفتم، وی گفت: همه اموال را به محمد بن عباس قمی بده. من همه را به او سپردم، جز پارچه پیر زن را. پس از آن عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه این پیغام را فرستاد که پارچه پیرزن را نیز به وی تسلیم کن... . [27]

 

5ـ روایت اسحاق بن یعقوب: می‌گوید: از عثمان بن سعید شنیدم که می گفت: مردی از اهل عراق نزد من آمد و مالی را برای امام(ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود:‌ حق پسر عمویت را که چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسی کرد و معلوم شد که پسر عمویش چهارصد درهم از او طلب دارد . آن را برگرداند، سپس مبلغ باقی مانده را تسلیم حضرت نمود و حضرت پذیرفت. [28]

 

 6ـ روایت محمد بن علی بن شازان: ‌می‌گوید: اموالی از مردم نزد من جمع شده بود، برای این که به ناحیه مقدسه برسانم، دیدم بیست درهم کمتر از پانصد درهم است. این مقدار را افزودم و با نامه برای عثمان بن سعید نائب امام مهدی(ع) فرستادم. چیزی هم در این نامه قید نکرده بودم، وی در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسید. بیست درهم از آن مال تو بود. [29]

 

با این خبرهای برتر، کرامت ها و شواهد صدقی که در آغاز غیبت صغری ارائه شد، شیعیان امام حسن عسکری(ع) تماماً به امامت امام مهدی(ع) و نیابت عثمان بن سعید پی بردند . شک و حیرت شیعیان در امر امامت که ناشی از خفای ولادت و غیبت امام مهدی (عج) بود،‌ با تلاش های خالصانه کارگزاران حضرت در سازمان مخفی وکالت، در چند ساله آغازین دوره‌ غیبت صغری کاملاً برطرف شد .

 

شیعیان با بهره مندی از کرامت ها و علوم غیبیه حضرت مهدی(عج) به دو نکته پی بردند: یکی این که دانستند مسیر اصلی امامت ترسیم شده از زمان پیامبر(ص) و علی(ع)، به درستی طی شده و امامت از امام حسن عسکری(ع) به فرزندش امام مهدی(عج) منتقل شده است و در این دوره غیبت صغری، حضرت مهدی(عج) از پشت پرده شیعیان را رهبری می کند .

 

دوم این که سازمان مخفی وکالت که از قبل با رهبری امامان(ع) فعالیت می کرد، اینک در دوره غیبت صغری نیز فعال است و "عثمان بن سعید عمری" از ناحیه مقدسه، مسئولیت و تولیت این سازمان را عهده دار است. بنابراین شیعیان هم به امامت امام مهدی پی بردند و هم به نیابت خاصه مطمئن شدند .

 

بعد از درگذشت عثمان بن سعید عمری، به دستور حضرت مهدی(ع)، پسرش محمد بن عثمان مسئولیت و تولیت آن را بر عهده گرفت، در این هنگام برخی از شیعیان، نه در وجود امام زمان(عج) بلکه در نیابت محمد بن عثمان شک کردند، که امام مهدی(عج) با در اختیار قرار دادن برخی از کرامت ها و شواهد صدق، موجب شد شیعیان به نیابت محمد بن عثمان بن سعید عمری مطمئن شدند و تنها چند نفر به جهت ریاست طلبی و هواپرستی با محمد به مخالفت برخاستند. این ها به دروغ ادعای نیابت کردند، و محمد بن عثمان با بهره گیری از کرامت ها و شواهد صدق، ادعای آنان را باطل کرد و شیعیان بیشتر به حقانیت محمد بن عثمان پی بردند. [30]  سپس در دورة نیابت حسین بن روح هم برخی از خواص با وی به مخالفت برخاستند، ولی با مشاهدة کرامت، از مخالفت دست برداشتند و عذر خواهی نمودند. [31]

 

بعد از حسین بن روح نیابت به ابوالحسن علی بن محمد سمری رسید و آخرین توقیع که در دورة غیبت صغری صادر شد، نیز کرامتی دیگر محسوب می‌شود. امام مهدی(عج) در نهم شعبان سال 329 هجری توقیعی صادر می‌کند و به ابوالحسن علی بن محمد سمری متذکر می شود که: "تو شش روز بعد می میری. امور سازمان وکالت را سر و سامان بده و اموال مردم را برگردان بعد از این دیگر نیابت خاصه منتفی است". راوی می‌گوید: رفتم نزد ابوالحسن علی بن محمد سمری. او این توقیع را به من نشان داد و در روز موعود رفتم و دیدم ابوالحسن علی بن محمد سمری در حال جان دادن است. [32]

 

این نامه دلیل دیگری است برای حقانیت شیعه و وجود امام زمان(عج) .

 

طولانی بودن عمر امام زمان (عج) :

مسئله طول عمر، از شاخه‌های مسئله "حیات" است. حقیقت و ماهیت حیات بر بشر مجهول است و شاید بشر، هیچ گاه از این راز سر در نیاورد. اگر پیری را عارض بر حیات بدانیم و یا آن را قانون طبیعی بشناسیم که بر بافت و اندام موجود زنده، عارض می شود، و  به مرور زمان، موجود زنده را به مرحله فرسودگی و مرگ می‏رساند، معنایش این نیست که این پدیده، قابل انعطاف پذیری و در نتیجه تأخیر نباشد. بر همین اساس دانش بشری، گام‏های مؤثری درباره درمان پیری برداشته است. در اواخر قرن نوزدهم بر اثر پیشرفت‏های علمی، امید به زندگی طولانی تر رونق بیشتری یافت و شاید در آینده نه چندان دور این رؤیای شیرین به واقعیت بپیوندد. درباره عمر طولانی مهدی موعود (عج) هیچ گونه شگفتی باقی نمانده و امکان علمی و نظری آن جای تردید ندارد. حضرت حجت با دانش خدادادی و با استفاده از روش‏های طبیعی و علمی می‏تواند مدتی دراز در دنیا بماند و آثار فرسودگی و پیری در او پدیدار نگردد.

 

از سوی دیگر اگر مسئله کوتاهی عمر را قانون عمومی یا غالبی بدانیم، وجود استثناها در هر امری، از جمله امور طبیعی این عالم، مسئله‏ای روشن و انکارناپذیر است. نظیر گیاهان، درختان و جاندارانی که در دامن طبیعت از سابقه‏ای کهن و عمری طولانی برخوردار می‏باشند. حال چه استبعادی دارد که در عالم انسانی هم برای نگهداری حجت خدا به عنوان ذخیره و پشتوانه اجرای عدالت و نفی و طرد ظلم و ظالمان، قائل به استثناء شویم و او را موجودی فراتر از عوامل طبیعی و اسباب و علل ظاهری بدانیم که قوانین طبیعت در برابرش انعطاف پذیری دارند و او بر آنها برتری دارد؟ این امری ممکن است گرچه عادی و معمولی نباشد. به گفته علامه طباطبائی "نوع زندگی امام غائب را به طریق خرق عادت می‏توان پذیرفت. البته خرق عادت غیر از محال است و از راه علم هرگز نمی‏توان خرق عادت را نفی کرد، زیرا هرگز نمی‏توان اثبات کرد که اسباب و عواملی که در جهان کار می‏کنند، تنها همان‏ها هستند که ما آنها را دیده‏ایم و می‏شناسیم و دیگر اسبابی که ما از آنها خبر نداریم یا آثار و اعمال آنها را ندیده‏ایم یا نفهمیده‏ایم، وجود ندارد، از این رو ممکن است در فردی یا افرادی از بشر اسباب و عوامل به وجود آید که عمری بسیار طولانی، هزار یا چندین هزار ساله برای ایشان تأمین نماید. [33]

 

از سوی دیگر معمرین زیادی در تاریخ وجود داشته‏اند که مستندترین آنان، حضرت نوح (ع) است. قرآن تصریح می‏کند که 950 سال فقط پیامبر بوده [34] و حتماً عمر وی بیشتر از این بوده است. عمر طولانی حضرت خضر نیز مصداقی از آن می‏باشد [35] ، [36] . بر این اساس می‏توان عمر طولانی حضرت را پذیرفت و هیچ گونه استبعادی از نظر عقلی در آن راه ندارد. [37]

 

 

[1] چون برهان و دلیل عقلی نمی تواند معرف فرد باشد و معنای این جمله که : "جزیی نه کاسب است نه مکتسب" همین است.

[2] نک: نهج الولایة ، آیت الله حسن زاده ی آملی، صص8و 7.

[3] بصائر الدرجات ص 485، باب 10، ح3.

[4] کشف القناع، شریف العلماء، ص148.

[5] نک: نمایه ی: مبانی کلامی مهدویت، سؤال 1363.

[6] نک: نمایه ی: مبانی فلسفی مهدویت، سؤال 1362.

[7] نهایة الحکمة، صص319و 320.

[8] نک: تمهید القواعد ص 172، تحریر تمهید القواعد، آیت الله جوادی، صص 548- 555.

[9] مطالعه ی کتاب موعود شناسی، علی اصغر رضوانی، صص267-283سودمند است.

[10] برخی از پژوهشگران بیش از صد نفر از دانشمندان اهل سنت را نام برده اند که در تألیفات شان ولادت امام مهدی(عج) را متذکر شده اند.

[11] محمد بن طلحة شافعی در مطالب السؤل؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمة؛ ابن حجر شافعی در الصواعق المحرقة؛ و ابن خلکان در وفیات الاعیان .

[12] منتخب الاثر، ص398 و 399.

[13] بحارالانوار،ج51،ص 161 همان، ‌ص 397

[14] همان، ‌ص 397 .

[15] اثبات الهداة، ج 6، ص 436؛ دادگستر جهان،‌ ص103 .

[16] بحارالانوار، ج 52، ص 22 .

[17] بحارالانوار، ج 52، ص 23 و 24 .

[18] ینابیع المودة، ص 460؛ بحارالانوار، ج 52، ص26

[19] اثبات الهداة، ج 6، ص 311؛ دادگستر جهان،‌ص107 .

[20] ینابیع المودة، ص 46

[21] دادگستر جهان،‌ص 107 .

[22] بحارالانوار، ج 52،‌ص 25 .

[23] ینابیع المودة، ص 449 و 450

[24] الطرائف فی معرفة مذهب الطوائف، ج 1، ص 183ـ 184؛ زندگانی نواب خاص امام زمان(عج)، ص 93 و 94.

[25] همان، ص 518، ح 5؛ رجال کشی، ج 2، ص813

[26] بحارالانوار، ج 51،‌ص 300 - 302 .

[27] همان، ص 335

[28] همان، ص 326

[29] کلینی، کافی، ج 1، ص 523 و 524 .

[30] ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص 316 و 336؛کمال الدین ، ص 398 .

[31] ر.ک: تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم (عج)،جاسم حسینی، ص 197

[32] کمال الدین، ص 516، بحارالانوار، ج 51، ص361 .

[33] شیعه در اسلام، علامه طباطبائی، ص 151

[34] عنکبوت،14.

[35] کمال الدین، ج 2، ص 385.

[36] مجله حوزه، شماره 71 - 70، ویژه بقیه الله الاعظم (ع)، ص 46 به بعد .

[37] اقتباس از سؤال 582 (دلایل عقلی زنده بودن امام زمان«عج») .

در برخی روایات به بعضی از خصوصیات یاران امام زمان(ع) چنین اشاره شده است:

۱ - خداجویی:
خداجویی و توحید سرلوحه عقاید و خصال یاران مهدی است. آنان خدا را به شایستگی شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نور ایزدی است و ایمانی خالصانه در سینه دارند که شک و تردید با آنان بیگانه است.(۱)
امام صادق(ع) فرمود: مردانی که گویا دل‌هایشان پاره‏های آهن است، غبار تردید در ذات مقدس خدای، خاطرشان را نمی ‏آلاید... همانند چراغ‏های فروزانند، گویا دل‌هایشان نور باران است... برای شهادت دعا می‏ کنند....(۲)

۲ - بصیرت و آگاهی:
یکی از ویژگی‏ ها بصیرت و آگاهی است. آنان در فرمانبری از امام و شناخت او و تشخیص حق و باطل دچار مشکل نشده و در فتنه‏ ها هوشیارانه راه جویند. بصیرت آنان سبب می‏ شود که در احیای سنت و مبارزه با بدعت درنگ نکنند . در رسالت شرک‌زدایی به همراه امام خود تبر بردارند و بت شکنی کنند. چون فرمان خدا آزمایش را به سر آورد، شمشیرها را در راه حق آختند و بصیرتی را که در راه دین داشتند، آشکار کردند....(۳)

۳ - عبادت و بندگی:
یکی از ویژگی‏ های مهم یاران عبادت و بندگی است. یاران مهدی، شیران روز و نیایشگران شب هستند. عبادت از دیدگاه یاران امام، نوعی معامله و داد و ستد نیست، بلکه عبادت آنان، نیایش عارفانه و پاکبازانه، پیوند روح با ابدیت، عالی‏ ترین واکنش سپاسگزارانه انسان در برابر خدا و عبادت آزادگان است. آنان چون مادران فرزند مرده می‏ گریند.(۴)

۴ - شجاعت:
یاران امام زمان(ع) دلیر مردند و جنگ آوران میدان‏ های نبرد. ایمان به هدف، همه وجودشان را تسخیر کرده و هر کدام قوّت چهل مرد را دارند.(۵)
شجاعت بی بدیلشان، ترس را بر دل‏های مستکبران چیره ساخته و جان‌هاشان از سنگ خارا محکم‏تر است.
امام باقر(ع) فرمود: گویا آنان را می ‏نگرم... سیصد و اندی مرد بلند بر بلندای نجف و کوفه ایستاده‏اند، دل‏هایی چون پولاد دارند....(۶)

۵ - فرمانبری:
اطاعت و فرمانبری از مولا و مقتدای شان . عاشقان مولای خود و فرمانبرترین انسان‏ها هستند و در انجام دستورهای امام خویش بر یکدیگر پیشی می‏ گیرند.(۷)
پیامبر فرمود: "کدّادون مجدّون فی طاعته؛(۸) تلاشگر و کوشا در پیروی از او هستند".

۶ - ایثار (از خود گذشتگی) و برابری‏
از خصوصیات بارز یاران مهدی ایثار و برابری است. وحدت مقصد و اخلاص نیّت، دل‌هایشان را به هم پیوند داده و یار و غمخوار یکدیگرند. آنان برای یکدیگر خود را به رنج افکنده و در بهره‏گیری از مواهب الهی، دیگران را بر خود پیش می‏دارند. یکی از شاخصه‏های حکومت امام زمان(عج) مواسات و برابری است.
در برخی از روایات از یاران امام زمان(ع) به «رفقا» یاد شده که به معنای دوستان همدل، همراز، با لطف و صفا است، گویا برادران تنی‏اند: کأنّها ربّا هم أبٌ واحد أو أمٌ واحدةٌ، قلوبهم مجتمعة بالمحبّة و النّصیحة؛(۹) گویا یک پدر و مادر آنان را پروریده‏اند. دل‏های آنان از محبت و خیرخواهی به یکدیگر آکنده است.

۷ - نظم:
یاران امام زمان(ع) دارای نظم و تشکیلات مناسب با حکومت جهانی ‏اند. با مردم روابط گرم داشته، ولی کارهای خویش را بر اصولی محکم و روشن پیش می ‏برند.
سپاهیان امام از لباس یکسان استفاده می‏ کنند و منظم‏ ترین نیروی رزمی جهان هستند. امام علی(ع) یاران امام زمان(ع) را این گونه می‏ ستاید: گویا آنان را می‏ نگرم که زی و هیأتی یکسان، قد و قامت برابر، در جمال و برازندگی همانند و هم لباس‏اند.(۱۰)

۸ - زهد و ساده زیستی زینت یاران مهدی است. آنان خوشکامی و نیک بختی را در آرامش دیگران می‏ جویند و بستر بهره ‏گیری از مواهب الهی را برای دیگران فراهم کرده و خود با دنیا گرایی در ستیزند. غذایشان ساده و لباسشان بی پیرایه است. امام صادق(ع) در برابر پافشاری دوستان برای قیام و شتاب در خروج قائم(ع) فرمود: چرا در خروج قائم شتاب می ‏ورزید؟! به خدا سوگند، لباسش درشت و غذایش ناچیز است. زندگی در حکومت او جنگیدن و مرگ در سایه شمشیر است.(۱۱)

۹ - عدالت:
یکی از ویژگی ‏های یاران امام زمان(ع) عدالت است. عدالت که در رعایت حقوق دیگران و پرهیز از هر گونه ستم ظهور می‏ کند، زینت یاران مهدی(ع) است.
یکی از شاخصه‏ های مهم حکومت جهانی عدالت است.(۱۲)
کارگزاران و سربازان او نیز باید عدالت گرا باشند. کسانی که در صدد هستند از یاران امام زمان(ع) باشند باید با بهره‏گیری از دستورهای اسلامی و رعایت واجبات، ترک محرّمات و تقواگرایی، به تقویت ریشه عدالت در وجود خود اقدام کنند تا بتوانند قابلیت دیدن یار را پیدا کنند که امام عادل، یاران عادل را می‏ طلبد.

پی نوشت:
۱.منتخب التواریخ، ص ۱۱۹۳.
۲.کمال الدین، ج ۲، ص ۳۷۸.
۳همان، ص ۳۷۸.
۴.نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ۱۵۰.
۵.علی یزدی حایری، الزام الناصب، ج ۲، ص ۲۰.
۶.بحالارانوار، ج ۵۳، ص ۷.
۷.خصال شیخ صدوق، ترجمه کمره‏ای، ج ۲، ص ۳۱۸.
۸.بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۱۰.
۹.عیون اخبار الرضا، ص ۶۳.
۱۰.الزام الناصب، ج ۲، ص ۲۰.
۱۱.الملاحن و الفتن، ص ۱۴۸.
۱۲.نعمانی، الغیبه، ص ۲۳۳.

اندیشکده آمریکایی «مرکز مطالعات ملی و راهبردی» در کتابی که اخیراً منتشر کرده است به ارزیابی سیاسی و امنیتی نیروهای ایرانی، کشورهای عربی حوضه خلیج فارس و نقش آمریکا در این پیکره آبی راهبردی پرداخته است.

به نوشته پایگاه اینترنتی این اندیشکده، در این ارزیابی، نقش موارد زیر در شکل دادن به موازنه قدرت در خلیج فارس اشاره شده است:

  1. تغییر راهبردی روابط میان ایران و کشورهای عرب همسایه و عدم قطعیت نقش آینده آمریکا در خلیج فارس
  2. رشد قابلیت ایران در جنگ‌های نامتقارن در حوزه خلیج فارس
  3. تأثیر موفقیت ایران در ساخت موشک‌های دقیق هدایت شونده و پدافندهای هوایی مؤثرتر

این اندیشکده نوشت، با این حال فارغ از مخارج نظامی و قابلیت‌های طرفین، باید توجه داشت که شیوع ویروس کرونا تأثیر بسیار زیادی بر استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه و مخارج نظامی این کشور خواهد داشت. همچنین این بیماری بر مخارج نظامی و واردات سلاح از سوی کشورهای حوزه خلیج فارس نیز مؤثر خواهد بود.

شیوع ویروس کرونا موجب شده آمریکا ۲۰۰۰ میلیارد دلار به مقابله با اثرات این بیماری اختصاص دهد. این در حالی است که از سال مالی ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹ هزینه حضور نظامی آمریکا در افغانستان، عراق و سوریه چیزی بین ۲۰۰۲.۴ تا ۲۱۰۶.۲ میلیارد دلار برآورد شده است.

بر اساس این تحلیل، هزینه‌هایی که شیوع ویروس کرونا به آمریکا تحمیل کرده است، تأثیر به‌سزایی بر هزینه‌های صرف شده در خلیج فارس، حضور نظامی در منطقه، کمک‌های نظامی و دیگر جنبه‌های امنیت ملی این کشور خواهد داشت.

کشورهای عربی ثروتمند صادر کننده نفت نظیر کویت، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی، چیزی حدود ۱۰ درصد از تولید ناخالص ملی خود را صرف امنیت ملی می‌کنند. اما شیوع کرونا تقاضا برای نفت و بهای آن را کاهش داده است. ادامه پیدا کردن این روند می‌تواند موجب کاهش بودجه امنیتی و واردات اسلحه در این کشورها شود.

این ارزیابی به تغییرات عمده در توازن قوا در منطقه می‌پردازد که تغییر آرایش سیاسی و راهبردی آمریکا، کشورهای عربی و ایران را شامل می‌شود. این تغییرات، تأثیر جنگ‌های منطقه‌ای، جنگ‌های داخلی، ناآرامی‌های سیاسی و دو دهه درگیری با افراط‌گرایان و تروریست‌ها را در بر می‌گیرد.

در این بین ایران توانسته است قدرت اثرگذاری و تقابلات خود را به یمن، اقیانوس هند و دریای سرخ گسترش دهد.

نگاهی به سیر این تحولات نشان می‌دهد که ایران، آمریکا و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از ورود به جنگی تمام عیار اجتناب می‌کنند. در عوض طرفین در کنار منازعه سیاسی بر سر گسترش تأثیرگذاری و کنترل منطقه، به درگیری غیرمستقیم و جنگ‌های ترکیبی روی آورده‌اند.

این اندیشکده همچنین می‌نویسد، توان رو به رشد ایران در زمینه جنگ‌های راکتی و موشکی، موجب تغییر موازنه قوا در منطقه شده است با این حال پیش‌بینی تأثیرات آن در آینده به‌دلیل کمبود اطلاعات از تلاش‌های ایران در این زمینه، کاری دشوار است؛ لکن ایران بدون شک جایگاهش را نسبت به آمریکا و شرکایش در منطقه محکم‌تر کرده است.

کمیسیون ویژه مبارزه با کرونا در ازبکستان اعلام کرد: از تاریخ  30 مارس تا 20 آوریل تمام فرودگاه های ازبکستان فعالیت خود را متوقف و ارتباطات هوایی در این کشور کاملا قطع می‌شود.

همچنین از تاریخ  30 مارس تا 20 آوریل تردد خودروهای شخصی نیز متوقف می شود.

در تاریخ مذکور همچنین تردد وسایل نقلیه بین استانها، شهر تاشکند، «نوکوس» و مراکز استان ها فقط بر اساس مجوز ویژه (برچسب) صادر شده توسط مراکز خدمات دولتی امکان پذیر است.

از تاریخ 27 مارس به شهروندان ازبکستان دستور داده شد در صورت داشتن کار ضروری از خانه بیرون بروند و استفاده از ماسک برای همه در محیط های عمومی اجباری است.

واحدهای گارد ملی و وزارت کشور ازبکستان از تاریخ 28 مارس ضدعفونی خیابان های شهر تاشکند را آغاز کرده اند.

طبق آخرین اطلاعات تاکنون 145 نفر در ازبکستان به کرونا مبتلا شده‌اند.