هشدار انديشکده آمريکايي «آمريکاي نوين»

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

يک انديشکده آمريکايي در گزارشي مي‎‎نويسد: آمريکا در ازاي همکاري و کمک به کشورهاي مختلف انتظار دارد در مسائل سياسي و اقتصادي داخلي اين کشورها دخالت کند.

انديشکده «آمريکاي نوين» درمقاله‎اي به قلم «ليلا هلال» به ارزيابي راهکارها به منظور تغيير درسياست‎هاي خارجي آمريکا درقبال خاورميانه و شمال آفريقا مي‎پردازد و دراين باره مي‎نويسد: ارزش‎هاي آزادي خواهانه که به عنوان يکي از اولويت‎هاي آمريکا درخاورميانه محسوب مي‎شوند، درطول دو دهه گذشته همانند يک عامل بسيار مهم و تأثيرگذار بر روابط آمريکا و جهان عرب به تصوير کشيده شده‎اند.

بيل کلينتون اين اصول و ارزش‎ها را در بطن رويکردهاي سياست خارجي خود قرار داده بود و تلاش مي‎کرد تا دموکراسي را درکشورهاي در حال توسعه ترويج دهد.

جورج بوش تحت شعار «بقاي آزادي در سرزمين ما به موفقيت و ترويج آزادي در ساير سرزمين‎ها وابسته است»، از برنامه‎اي بر مبناي دموکراسي پشتيباني مي‎کرد و سياست‎هاي خارجي خود را براساسِ مسائلي مانند مبارزه با تروريسم و ماجراجويي‎هاي ارتش آمريکا، اتخاذ مي‎نمود. بوش هم‎چنين بودجه‎هاي اختصاص يافته براي برنامه ريزي‎ها را به منظور ترويج دموکراسي و ايجاد اصلاحات درخاورميانه و شمال آفريقا، افزايش داد.

اوباما بسياري از اين رويکردها و روش‎ها را ازطريق اتخاذ مواضعي نرم‎تر ادامه مي‎دهد. او هم‎چنين بارها برمحوريت اين ارزش‎ها در روابط آمريکا با جهان عرب تأکيد نموده است و از اين ارزش‎ها به عنوان رکن اصلي در شکل‎گيري واکنش‎هاي آمريکا نسبت به تحولات در منطقه ياد مي‎کند.

* حمايت‎هاي آمريکا از دموکراسي در منطقه برمبناي حذف احزاب و گروه‎هاي مخالف با اسرائيل

درعمل، ارزش‎هاي آزادي خواهانه هيچ گاه همانند ساير اولويت‎هاي راهبردي آمريکا مورد توجه قرار نگرفته‎اند. اين تناقض که در دور دوم رياست جمهوري جورج بوش بيشتر به چشم مي‎خورد، در طول بيش از سي سال مداخله آمريکا در منطقه وجود داشته است.

«آن ماريل زيمِرمن» با ارزيابي کمک‎هاي اقتصادي آمريکا به مصر، به نمونه‎هاي متعددي در گذشته اشاره مي‎کند که طي آن‎ها، سياست‎گذاران آمريکا تنها زماني با ايجاد اصلاحات موافقت نموده‎اند که از جانب جناح‎هاي وابسته به حزب دموکراتيک ملي مصر با هدف دست نخورده باقي ماندن رژيم‎هاي انور سادات و حسني مبارک حمايت شده‎اند.

«زيمِرمن» معتقد است که اقتصاد سياسي مصر شامل خط قرمزهاي مشخصي است که نه تنها رهبري کشور، بلکه دولت‎هاي متحد و هم‎پيمان نيز مي‎توانند به راحتي از آن‎ها تخطي کنند. حمايت‎هاي آمريکا از دموکراسي درخاورميانه سال‎هاست که مشروط برحذف احزاب اسلام‎گرا و گروه‎هاي مخالف با اسرائيل است. برخي‎ها بر اين عقيده‎اند که آغاز روابط آمريکا با رهبران اسلام‎گرا در مصر بيشتر به عنوان نشانه‎هايي از رضايت واشنگتن از پايبندي ظاهري «محمد مُرسي» به حفظ شرايط موجود با اسرائيل محسوب مي‎شود، تا نشانه‎هايي از ايجاد اصلاحات واقعي درسياست‎هاي آمريکا. در واقع اين مسأله بيانگر تمايل آمريکا به منظور ايجاد يک تعادل راهبردي درمنافع حياتي خود در منطقه است.

* قيام‎ها در جهان عرب، تناقضات درسياست‎هاي خارجي آمريکا را آشکار مي‎سازند

در سطوح ساختاري، قيام‎ها در جهان عرب تناقضاتي را در سياست خارجي آمريکا آشکار مي‎سازند که توسط افزايش بودجه‎ها در زمينه ترويج دموکراسي يا اظهار نظرها بر مبناي تأييد افکار عمومي نيز برطرف نمي‎شوند.

آمريکا بايد يک هماهنگي ميان حمايت‎هاي خود از اسرائيل، سياست‎هاي امنيت ملي، منافع تجاري و پايبندي خود به ارزش‎هاي دموکراتيک ايجاد نمايد تا بتواند فراتراز اتخاذ يک سياست واکنشي نسبت به دولت‎هايي که خواهان ترويج دموکراسي، توسعه انساني و ثبات طولاني مدت هستند، عمل کند.

تناقض ديگري که توسط قيام‎ها در جهان عرب آشکار مي‎شود، به تناسب مفاهيم دموکراسي در زمينه رويارويي با چالش‎هاي اقتصادي و اجتماعي در منطقه باز مي‎گردد. تلاش‎هاي بيل کلينتون به منظور ترويج اصلاحات آزاد به عنوان يک رکن اساسي از دموکراسي و رفاه جهاني در دوران پس از جنگ سرد، به خوبي منعکس کننده اين تناقض است. «اجماع واشنگتن» که توسط بيل کلينتون ايجاد شد، هدفي را به منظور گسترش و توسعه تجارت آمريکا دنبال مي‎کرد. با اين حال، مفاهيم اجماع واشنگتن توسط نهادهاي چند مليتي و ازطريق برنامه‎هاي اقتصادي متقابل آمريکا و بهره‎گيري از کشورهاي در حال توسعه ترويج يافتند.

مصر به سبب تسهيل در روند خصوصي سازي شرکت‎هاي دولتي و مقررات زدايي در بازار کار، با واکنش‎هاي متعددي روبه‎رو شده است. اين اقدامات منجر به افزايش سرمايه‎گذاري‎هاي خارجي درکشور شد، اما کارگران مصري که به سبب افزايش ناامني شغلي و کاهش فرصت‎هاي اشتغال احساس خطر مي‎کردند، با اين سياست‎ها مخالفت نمودند. در قيام‎هاي مصر، معترضان لزوم اجراي اصلاحات نئوليبرالي را به عنوان خواسته اصلي خود مطرح کردند. رسيدگي به خواسته‎هاي معترضان در زمينه برقراري عدالت اجتماعي مستلزم حمايت از برنامه‎هايي است که اصول اقتصادي مورد توافق را ناديده مي‎گيرند.

* آمريکا در مقابل حمايت‎هاي خود ازکشورهاي منطقه خواستار مداخله در امور داخلي اين کشورها است

يک مشکل ساختاري ديگر در سياست‎هاي خارجي ايالات متحده در قبال جهان عرب، ماهيت روابط دو جانبه ميان آمريکا و متحدانش درمنطقه است. آمريکا سال‎ها از کمک‎هاي گسترده و قدرت ديپلماتيک خود براي وادار ساختن رژيم‎هاي منطقه به منظور مشارکت در روند پيش برد اولويت‎هاي راهبردي خود، استفاده کرده است.

واشنگتن در مقابل حمايت‎هاي خود از دولت‎هاي منطقه انتظار دارد تا اين دولت‎ها رسيدگي به برخي از جنبه‎هاي حاکميت ملي خود، مانند سياست خارجي يا مسائل اقتصادي را به آمريکا واگذارکنند. در مورد مصر، اين مسائل منجر به تحکيم روابط دو جانبه در راستاي توافقات امنيتي شدند، توافقاتي ازقبيل: مبادله بيش از 50 ميليارد دلار در زمينه بودجه‎هاي نظامي خارجي در قبال دسترسي آمريکا به کانال سوئز و حمايت‎هاي حسني مبارک از پيش برد روند صلح در خاورميانه و اجراي عمليات‎هاي نظامي آمريکا درمنطقه.

آمريکا هم‎چنين به منظور تضمين پشتيباني‎هاي عملياتي مصر در رابطه با بسته نگاه داشتن گذرگاه رفح، نظارت بر تونل‎ها درغزه و ادامه موضع‎گيري‎هاي اين کشور برضد ايران، حمايت‎هاي خود از دولت مصر درسطوح استراتژيک را افزايش داد. دولت‎هاي انور سادات و حسني مبارک از اين حمايت‎هاي آمريکا به عنوان ابزاري براي تقويت قدرت و نفوذ خود استفاده کردند.

به دنبال سرنگوني حسني مبارک، برخي‎ها پيش بيني کردند که دولت جديد جنبه‎هاي منفور از سياست خارجي کشور مانند هم‎کاري‎هاي نزديک با اسرائيل و موضع گيري‎ها برضد ايران را اصلاح خواهد کرد. اما تا به امروز، حزب عدالت و آزادي مصر، وابسته به اخوان المسلمين، نشان داده است که تمايل فراواني به حفظ شرايط موجود در زمينه سياست‎هاي خارجي دارد. احتمالاً حزب حاکم بر مصر قصد دارد همانند يکي از متحدان قابل اعتماد ايالات متحده عمل نمايد تا از حمايت‎هاي همه جانبه واشنگتن و نهادهاي چند مليتي برخوردار شود.

يکي ديگراز پيامدهاي مشکل ساز در رابطه با حمايت‎هاي متقابل و طولاني مدت، کاهش يافتن مشارکت و نفوذ رهبران آمريکا در مصر بود. پس از سرنگوني مبارک و حزب دموکراتيک ملي درسال 2012، عاملان ارتباطي آمريکا در مصر به شدت تضعيف شدند. عدم وجود يک شبکه گسترده از عاملان ارتباطي موجب شد تا آمريکا به عناصر نظامي خود در مصر اتکا کند. با توجه به تلاش‎هاي آمريکا در زمينه بازسازي روابط با مصر، برخي از مقامات آمريکا متهم هستند که در جست‎وجوهاي خود به منظور يافتن يک متحد جديد، قدرت و اختيارات اخوان المسلمين را بيش ازحد افزايش داده‎اند. نکات مربوط به اين اتهام قابل بحث هستند، اما اين مسأله بيشتر بر پيامدهاي منفيِ پشتيباني بيش ازحد از روابطِ مشتري محور تأکيد دارد.

* حمايت‎هاي طولاني مدت از دولت‎هاي مستبد، جايگاه آمريکا در خاورميانه را تضعيف نموده است

سال‎ها همکاري نزديک واشنگتن با رژيم حسني مبارک و ساير حکومت‎هاي مستبد، جايگاه آمريکا در خاورميانه و شمال آفريقا را تضعيف نموده است.

ديدگاه‎هاي منفي در جهان عرب نسبت به آمريکا پس از روي کارآمدن دولت جورج بوش بيش از پيش افزايش يافت. اين برداشت‎هاي منفي پس از انتخاب اوباما و سخنراني وي در سال 2009 در قاهره، موقتاً کاهش يافتند. درسال 2009 و به دنبال موضع گيري سازنده اوباما، نظرسنجي‎ها حاکي از رشد مثبت افکارعمومي در آمريکا بودند.

با اين حال، اين دستاوردهاي مثبت دوام چنداني نداشتند. کاهش ديدگاه‎هاي مثبت درسال 2010 بيانگر شکنندگي روابط ميان آمريکا و جهان عرب بود. در نتيجه اين امر، دولت اوباما لحن نرم‎تري را درمذاکرات سياسي اتخاذ نمود و حمايت‎هاي خود از جنبش‎هاي طرفدار دموکراسي درجهان عرب را نيز اعلام کرد. برخي از منتقدان اين اقدامات را ديرهنگام توصيف کردند و نظرسنجي‎هاي صورت گرفته نيز تنها رشد بسيار اندکي را در ديدگاه‎هاي موجود نشان مي‎دادند.

ارزيابي مشکلات آمريکا همواره تناقضات ذاتي در سياست‎هاي اين کشور در قبال خاورميانه را آشکار مي‎سازد. اين موضوع، تناقضات راهبردي ذکر شده در بالا تا تفاوت‎ها در چگونگي برخورد با کشورهاي متحد و غيرمتحد در منطقه را شامل مي‎شود. با نگاهي به اصلاحات اقتصادي صورت گرفته درگذشته بر مبناي مفاهيم اجماع واشنگتن، مشخص مي‎شود که اين اصلاحات نقش موثري را در شکل‎گيري چالش‎ها در منطقه ايفا نموده‎اند. با توجه به تلاش‎هاي امروزِ مصر به منظور مقابله با بحران مالي در کشور، صندوق بين‎المللي پول از ايجاد اصلاحات ساختاري درسياست‎هاي اقتصادي مصر پشتيباني مي‎کند. کارشناسان در مصر و فعالان در منطقه خواستار شفافيت بيشتر در مذاکرات به منظور ايجاد توافق نامه‎هاي چند جانبه اقتصادي و تجاري هستند.

* سکوت در برابر نقض حقوق بشر، پايبندي آمريکا به حفظ ارزش‎هاي دموکراسي در منطقه را زير سوال مي‎برد

«مارک لينچ»، کارشناس مسائل خاورميانه، با اشاره به تناقض‎هاي موجود در روابط آمريکا با کشورهاي خاورميانه معتقد است که يکي از مهم‎ترين تناقضاتي که توانايي آمريکا در زمينه هماهنگ سازي سياست‎هاي خود با تغيير و تحولات در منطقه را تضعيف مي‎کند، استثناء قائل شدن براي عربستان است.

عدم واکنش به نقض حقوق بشر درکشورهاي حوزه خليج فارس، از جمله سرکوب خشونت آميز معترضان شيعه در بحرين که خواستار پايان يافتنِ تبعيض‎ها درکشور خود هستند، پايبندي آمريکا به حفظ ارزش‎هاي دموکراسي در منطقه را زير سوال مي‎برد و در عين حال شرايط براي اتخاذ گام‎هايي موثر به منظور دفاع از حقوق بشر و پاسخ‎گو نگاه داشتن ساير کشورهاي منطقه را نيز دشوار مي‎سازد.

علاوه بر اين، پيامدهاي اين مسائل منجر به افول قدرت نرم آمريکا مي‎شوند. نظرسنجي موسسه «گالوپ» درسال 2012 در زمينه بن بست ايجاد شده ميان مقامات مصري و کارمندان نهادها و سازمان‎هاي غيردولتي نشان داد که 71 درصد از مصري‎ها خواهانِ توقف کمک‎هاي متقابل آمريکا به کشور خود هستند. امروز، اکثر سازمان‎هاي غيردولتي در منطقه به سبب شرايطي که در قراردادهاي آژانس توسعه بين المللي آمريکا به آن‎ها اشاره شده است، تمايلي به دريافت کمک‎هاي واشنگتن ندارند.

مشکلات آمريکا درخاورميانه ازلحاظ ساختاري ريشه در رويکردهاي ناکارآمدي دارند، که تاکنون نتوانسته‎اند حق حاکميت و برابري در کشورهاي منطقه را مدنظر قرار دهند. اين رويکردها هم‎چنين در يافتن مسيري به سوي پيشرفت و ثبات در منطقه نيز ناموفق عمل کرده‎اند. جبران نقص‎ها و کمبودهاي آمريکا به پيگيري اقداماتي فراتر از اظهارات آشتي جويانه، تقويت روابط تجاري و توسعه برنامه‎هاي حمايتي نياز دارد.

خوانده شده 2230 مرتبه