وضعیت بیداری اسلامی در منطقه و تحولات اخیر مصر
پاسخ به یك سؤال
دربارهی تحولات اخیر منطقه و بهخصوص مصر باید گفت كه خداوند در قرآن كریم میفرماید «إِنَّ اللّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(1) این آیه را اگر همراه با سایر آیههای مربوط به تحولات در جوامع بشری، در قالب یك منظومهی واحد مورد توجه قرار دهیم به این نتیجه میرسیم كه هیچ اتفاقی در جوامع انسانی تصادفی نیست. تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی اگر تحولی سیاسی در منطقه رخ میداد، در قالب تسلط ابرقدرتها بود. اما وقوع انقلاب در ایران ورق را برگرداند و منطقه را دچار یك تكان شدید نمود. این تحول كمكم از مرزهای سیاسی ایران عبور كرد و بر نخبگان تأثیر گذاشت. بر همین اساس مردم هم از نخبگان متأثر شدند و شرایط منطقه به طور كامل تغییر كرد. در این تحولات برای اولینبار مردم خودشان مستقیم وارد عمل شدند و شانه به شانهی هم در خیابانها شعارها و خواستههایشان را با قدرت اعلام كردند. شعارها و خواستههایی مطرح شد كه همه برخاسته از فطرت خداجو و اسلامی آنها بود.
در این بین مشكل نخبگان ما یا آنهایی كه خواستند این بیداری اسلامی را ترجمه كنند این بود كه شكلگیری حكومت اسلامی را در این كشورها قطعی میدانستند. در حالیكه نه این حركتها ظرفیت چنین واقعهای را داشتند و نه تجربهی تاریخی حاكی از این بود كه حتماً حكومت اسلامی در این كشورها پدید میآید. بنابراین بیداری اسلامی حتی پس از پیروزی اسلامگرایان در انتخابات نیز به معنای تشكیل حكومت اسلامی و تحقق اهداف اسلامگراها نبوده است. كسانی كه این مفاهیم و رویدادها را مساوی با هم میگیرند، با عدم تحقق یكی، دیگری را شكست خورده میپندارند و مثلاً فكر میكنند اگر حكومت اسلامی محقق نشد یا اسلامگراها در انتخابات شكست خوردند، این در واقع به معنای شكست بیداری اسلامی بوده است.
«تكفیریها» به عنوان بازوی اصلی استعمار وارد صحنه شدند و توانستند ایرانهراسی و شیعههراسی را با هدف ایجاد تشتت و تفرقه در جهان اسلام در منطقه گسترش دهند. ایران و مصر به عنوان دو مركز اصلی قدرت در جهان اسلام، یكی از اهداف اصلی این سیاست و وقوع یك جنگ میان شیعه و سنی، نتیجهی مورد نظر طراحان آن بود.
مردم عقبنشینی نمیكنند
نكتهی بعدی اینكه در روند بیداری اسلامی، آیا نشانههایی از پشیمانی یا عقبنشینی مردم وجود دارد؟ قطعاً جواب منفی است. امروز همچنان همان شعارهای اولیه در میان مردم وجود دارد و همین امروز كه ما با هم صحبت میكنیم، اتفافاً بعضی امور و محورها عمیقتر و واضحتر شده است. برای اولینبار اسلامگرایان، چه آنها كه سركوب شدند و چه آنها كه در رأس حكومت قرار گرفتند، هر دو نسبت به آمریكا ابراز نفرت و انزجار میكنند. به عنوان نمونه هر دو گروه در مصر، یكی از مطالبات عمدهشان این است كه سفیر آمریكا در مصر باید اخراج شود، زیرا علیه ارادهی مصریها عمل میكند. حتی در همین روزها مردم در خیابانی در قاهره، مشغول امضای طوماری هستند كه در آن اعلام میكنند ما كمك آمریكاییها را نمیخواهیم، چون این كمك استقلال كشورمان را به خطر میاندازد.
مسألهی دیگری كه این مدعا را ثابت میكند این است كه بسیاری از نخبگان مصری، حتی نخبگان وابسته به رژیم قبل، جرأت و جسارت اظهار تمایل به بازگشت كشور به وضعیت قبل از انقلاب را نداشتند. البته نزاعهایی در بطن حاكمیت، نخبگان و حتی در بین تودههای مردم بر سر «مشروعیت قدیم» كه به معنای ثبات حاكمیت قدیم است و «مشروعیت جدیدالتأسیس» روی داد. اختلافی دربارهی مشروعیت قبل از بیداری اسلامی و مشروعیت جدید كه نیاز به استحكام، محافظت و صیانت دارد. این نزاع در حالی بود كه تحقق كامل مشروعیت جدید با نظامسازی و نظاممند كردن شعارها و اهداف انقلاب و ریشهدارتر كردن انقلاب در تمام نهادهای مردمی و نهادهای حاكمیت اتفاق میافتد.
بنابراین ما نباید فكر كنیم كه بیداری اسلامی در منطقه همان چیزی باشد كه برای جمهوری اسلامی ایران اتفاق افتاد. بیداری اسلامی در هر كشوری و هر جایی با خصوصیات بومی آن تحقق پیدا میكند. این مسألهای بود كه ما در تحلیلهایمان به آن توجه كافی نداشتیم.
تغییر قواعد بازی
البته شاید بتوان گفت كه روند مردمسالای یا دموكراسی شروع شده و ما الان در اول كار هستیم. منتها قواعد بازی تغییر پیدا كرده است. پاتكی كه مخالفین جهانی و منطقهای بیداری اسلامی و انقلابهای منطقه و در رأس آنها آمریكا در سوریه علیه ما شروع كردند، یكی از عوامل مؤثری بود كه جریان بیداری اسلامی را مانند یك «الك» تكان داده و در حال تصفیه در این جریان است. در این جریان تنها خالصها باقی میمانند و مابقی ریزش میكنند. مسألهی سوریه یك امتحان و آزمایش بسیار بزرگ برای بسیاری از جریانات منطقهای و بینالمللی بود كه البته خیلیها در این امتحان مردود شدند.
دومین آزمایش بزرگ اسلامگراها مسألهی انتخاب بین عمل به تكلیف یا قدرتطلبی بود. متأسفانه بسیاری از آنها به جای آنكه دنبال تكلیف باشند، تشنهی قدرت شدند. خام بودن در عمل سیاسی، قدرتطلبی و زد و بند با قدرتهای خارجی از جمله اشتباهات بزرگ اسلامگراها در سیاست خارجی و داخلی بود كه منجر به آسیبهای فراوانی گردید. آنها باید متوجه میشدند كه حل مشكلات داخلی به دست نیروهای خارجی امكانپذیر نخواهد بود. متأسفانه بسیاری از نخبگان این كشورها در جنگ باورها و ارادهها به راحتی تسلیم شدند. دلبستگی به دموكراسی و حقوق بشر با قرائت غربی نیز از اشتباهات عمدهی برخی اسلامگرایان منطقه بود.
آزمایش سوم كه بسیار مهم بود، آزمون كشورهای اثرگذار پیرامون بیداری اسلامی بود. متأسفانه این كشورها نتوانستند مجموعهی سیاستهای اعمالی و اعلامی خود را به نحوی قرار دهند كه از فرصتهای پیش آمده بیشترین استفاده صورت بگیرد.
آزمایش چهارم هم به عملكرد استعمار و مشخصاً آمریكا بازمیگردد. «تكفیریها» به عنوان بازوی اصلی استعمار وارد صحنه شدند و توانستند ایرانهراسی و شیعههراسی را با هدف ایجاد تشتت و تفرقه در جهان اسلام در منطقه گسترش دهند. ایران و مصر به عنوان دو مركز اصلی قدرت در جهان اسلام، یكی از اهداف اصلی این سیاست و وقوع یك جنگ میان شیعه و سنی، نتیجهی مورد نظر طراحان آن بود.
آمریكا به دنبال ایجاد قدرت شكننده در جهان عرب است. یكی از حالتهای مطلوب برای آمریكاییها آن است كه حكومتی در مصر روی كار بیاید كه همواره با یك اپوزوسیون قوی دلبسته به خارج رویارو باشد. زورآزمایی بین این اپوزوسیون و حاكمیت باید وجود داشته باشد تا احساس نیاز به آمریكا به عنوان یك داور و حَكَم وجود داشته باشد.
استراتژی وحدت و بازیگران منطقهای و جهانی
در تحولات كنونی مصر به غیر از خود مصریها سه عامل تأثیرگذار دیگر وجود دارد. سه بازیگر اصلی منطقهای و جهانی. اول اسرائیل كه به دنبال هرج و مرج در این كشور و در تمام جهان عرب است. این رژیم هر چقدر بتواند هرج و مرج ایجاد كند و به جنگهای داخلی و فتنههای متعدد دامن بزند، برایش مطلوبتر است.
آمریكا هم به دنبال ایجاد قدرت شكننده در مصر و در جهان عرب برای برطرف شدن مسألهی فلسطین و حل غیرعادلانهی آن است. كشاندن فلسطینیها به روند استحالهای مذاكرات در این چهارچوب است. بنابراین یكی از حالتهای مطلوب برای آمریكاییها آن است كه حكومتی در مصر روی كار بیاید كه همواره با یك اپوزوسیون قوی دلبسته به خارج در مواجهه و رویارویی باشد. هدف از این تاكتیك این است كه این اپوزوسیون بتواند دائماً حكومت را به خودش مشغول كند و توانایی تصمیمگیری مستقل و مخالف با نظر آمریكا و اسرائیل را از او سلب كند. لذا زورآزمایی بین این اپوزوسیون و حاكمیت باید وجود داشته باشد تا احساس نیاز به آمریكا به عنوان یك داور و حَكَم همیشه وجود داشته باشد.
بنابراین بازگشت مصر به جایگاه الهامبخش و تمدنی خود برای جهان عرب كه همكفو ایران و یا حتی شریك استراتژیك ایران باشد، خطرناكترین حالت برای آمریكاییها است. آنها درصدد هستند كه هیچگاه این روند شكل نگیرد.
اما بازیگر سوم كه میتواند در تحولات مصر تعیینكننده باشد و بازی بازیگران اول و دوم را به هم بزند ایران است. پیشنهاد ایران برای كشورهای منطقه، «استقلال»، «آزادی» و «مردمسالاری اسلامی» به معنای وسیع آن است. علاوه بر آن «طرح وحدت» در برنامههای ایران در منطقه نقش اساسی ایفا میكند. اما متأسفانه شرایط كنونی حاكم بر منطقه به گونهای است كه بیشتر از اینكه به نفع جهان اسلام باشد، باب میل اسرائیل است.
«وحدت» تنها نجاتدهندهی این منطقه است. به نظر من عامل اصلی و كلید طلایی برای حل تمام این مسائل و بحرانها توصیه به وحدت و عمل به آن توسط تمامی طرفها و متحد شدن آنها با یكدیگر است. هر اقدام وحدتآمیز در منطقه به ضرر آمریكا و اسرائیل خواهد بود؛ حتی خواندن یك نماز وحدت. هرچه گروههای سیاسی و مذهبی و دینی و طایفهای به هم نزدیكتر شوند، عمر اسرائیل كوتاهتر میشود. وحدت باید به استراتژی اصلی تمام گروهها در منطقه تبدیل شود.
محمد صادقالحسینی، كارشناس مسائل خاورمیانه
۱. بخشی از آیهی ۱۱ سورهی مباركهی رعد خداوند سرنوشت قومى را تغيير نمىدهد تا آنها وضع خود را تغيير دهند.