پاكستان ، آمريكا ، اعلام دوستي و اعمال دشمني
قتل بن لادن در منطقه نظامي آبيت آباد واقع در 60 كيلومتري اسلام آباد پايتخت پاكستان بوسيله كماندوهاي آمريكايي، مناسبات پاكستان و آمريكا را در سطح غير قابل انتظاري دچار تنش كرده است. علت اصلي آن است كه با انجام اين عمليات نه تنها حاكميت ملي پاكستان در سطح گسترده اي ناديده گرفته شد بلكه نظري را به اثبات رساند كه از قبل در افغانستان و هندوستان روي آن تأكيد خاصي وجود داشت مبني بر اين كه ريشه تروريسم و افراطي گرايي در پاكستان است و رهبران گروه هاي تروريستي از جمله القاعده – طالبان و گروه هاي كشميري، مورد حمايت آي . اس . آي (بخش امنيتي ارتش پاكستان) قرار دارند و در پاكستان مخفي شده اند.
دولت و ارتش پاكستان با قاطعيت اين گونه ادعاها را تكذيب مي كردند و با اعلام اين كه پاكستان خود قرباني تروريسم است، خود را متحد آمريكا در مبارزه عليه تروريسم مي دانستند. قتل بن لادن همه اين ادعاها را نقش بر آب كرد و آمريكا را در كنار نظريات افغانستان و هندوستان قرار داد.
واقع امر آن است كه اكنون مقامات آمريكايي بر اين باورند كه ارتش پاكستان در مبارزه با گروه هاي افراطي جدي نيست و تحت فشار تنها با آن بخش از گروه هاي تروريستي توصيف شده برخورد مي كند كه در مقابل انتظارات ارتش پاكستان از خود استقلال عمل نشان دهند.
دستگيري تعدادي از اعضاي القاعده و يا طالبان و تحويل آنها به آمريكا داوطلبانه نبوده و تحت فشار شامل كساني شده است كه نسبت به سياست هاي پاكستان معترض بوده اند. اين درست همان چيزي است كه رهبران هند و افغانستان بارها به آمريكايي ها گوشزد مي كرده اند . بنابراين قتل بن لادن در مناسبات پاكستان و آمريكايي نقطه عطف مهمي است و نيازمند بررسي هاي دقيق تري است.
اهميت اين مطلب در آن است كه نه تنها مناسبات آينده پاكستان و آمريكا را جهت خواهد داد بلكه ممكن است پيامد هاي منفي آن كل منطقه را تحت تاثير قرار دهد. درك واقع بينانه تحول احتمالي در مناسبات پاكستان و آمريكا نيازمند بررسي تاريخي مناسبات دو كشور خواهد بود. لااقل بايد مناسبات آمريكا و پاكستان را در دو مقطع زماني به اختصار ديد تا بتوان با ضريب اطمينان قابل قبول تري آينده آن را پيش بيني كرد. اين دو مقطع زماني عبارتند از :
1- دوره جنگ سرد
2- دوره بعد از جنگ سرد
در دوره جنگ سرد پاكستان متحد استراتژيك آمريكا در جنوب آسيا است به پيمان هاي منطقه اي مي پيوندد كه سرنخ آنها دست آمريكا است. پيمان بغداد و سنتو عيني ترين نمونه آن است. در اين دوره، قطب بندي قدرت جهاني بين دو بلوك شرق و غرب با محوريت آمريكا و اتحاد شوروي در قالب دو تشكل نظامي " ناتو" و " ورشو" بسيار شديد است و در گوشه و كنار جهان در چالش و رقابت هستند. در جنوب آسيا هندوستان متمايل به شوروي و پاكستان متحد آمريكا است. در واقع در اين مقطع زماني پاكستان در خط مقدم جلوگيري از نفوذ شوروي در جنوب و خاورميانه در كنار ايران قرار دارد و مي توان گفت نقشي را بر عهده دارد كه تايلند در جنوب شرق آسيا در مقابل پيشروي كمونيزم روس بر عهده دارد.
اوج اين وضعيت بعد از دخالت نظامي شوروي در افغانستان و نقش برجسته اي است كه پاكستان در به شكست كشاندن اين تجاوز آشكار به حوزه امنيت منطقه اي و جهاني آمريكا در مجاورت چاه هاي نفت و تنگه هرمز بر عهده مي گيرد. پاكستان نزديكترين مناسبات را با آمريكا مي يابد و ميلياردها دلار كمك نظامي و اقتصادي دريافت مي كند.
اما اين وضعيت بعد از جنگ سرد دگرگون مي شود. سقوط قطب دوم قدرت جهاني و فروپاشي اتحاد شوروي و اضمحلال بلوك شرق، جايگاه پاكستان را به شدت كاهش مي دهد و هندوستان در يك برنامه ريزي دقيق و استراتژيك در همان حال كه سياست خارجي متوازن گذشته خود را پي گيري مي كند از فرصت تاريخي پيش آمده بدرستي استفاده مي كند و مناسبات نويني را با آمريكا براي خود تعريف مي كند.
نزديكي هند به آمريكا در واشنگتن پاسخ مساعدي مي يابد و حزب كنگره پس از مدتي دوري از قدرت با رهبري جديدي، توسعه اقتصادي و جذب سرمايه خارجي را در اولويت قرار مي دهد و به سرعت توجه محافل سرمايه گذار در آمريكا را به خود جلب مي كند. مانموهان سينگ معمار اقتصاد نوين هند به نخست وزيري مي رسد و فصل جديدي از مناسبات هند و آمريكا آغاز مي شود.
در چنين فضايي واقعي پاكستان احساس مي كند دارد جايگاهش را به عنوان يك كشور اسلامي بزرگ از دست مي دهد و هند رقيب منطقه اي اش در حال پيشي گرفتن است. ژنرال هاي ارتش پاكستان با درگير كردن مجدد جهان غرب در مساله افغانستان مدت كوتاهي مي توانند جايگاه پاكستان را ارتقاء دهند ولي اين فرصت با رشد افراطي گرايي مذهبي و حمايت ارتش پاكستان از آن و شكل گيري و گسترش فعاليت هاي سازمان القاعده در حمايت از طالبان افغانستان به عمليات يازدهم سپتامبر 2001 نيويورك و پذيرش مسئوليت آن بوسيله القاعده منتهي مي گردد و باعث اشغال افغانستان و حذف طالبان از قدرت بوسيله ارتش هاي آمريكا و ناتو يعني متحدان طبيعي پاكستان مي گردد.
پاكستان در تنگنا قرار مي گيرد و مجبور مي شود تسليم واقعيت شود و به ظاهر در صدد همكاري با آمريكا در مبارزه عليه تروريسم برمي آيد ولي در همان حال در پشت پرده سياست دوگانه اي را در پيش مي گيرد. گمان مي رود كه قتل بن لادن به كيفيتي كه عمل شد اين دوره را به پايان رساند و ارتش پاكستان را در موقعيت آسيب پذير جديدي قرار داد. افزايش تنش در مناسبات آمريكا و پاكستان اكنون واقعيتي غير قابل انكار و اجتناب ناپذير شده است.
پاكستان بخشي از نظاميان آموزشي آمريكا را اخراج كرده و در مقابل آمريكا اعلام كرده است 800 ميليون دلار كمك به ارتش پاكستان را متوقف مي كند. ارتش پاكستان در پاسخ اعلام كرده است كه اگر آمريكا كمك هايش را قطع كند قادر به حفظ نيرو در مناطق قبايلي نيست و ارتش را فرا مي خواند. اين در واقع به معناي باز كردن مسير طالبان، حزب اسلامي حكمتيار و شبكه حقاني به تشديد جنگ در افغانستان و در نهايت يه شكست كشاندن استراتژي جديد "باراك اوباما" رئيس جمهور آمريكا است كه زمان بندي خروج نيروهاي آمريكا از افغانستان و واگذاري امنيت به نيروهاي نظامي و امنيتي افغانستان را اعلام كرده است.
به اين ترتيب مشاهده مي شود كه تنش در مناسبات آمريكا و پاكستان در حال افزايش است و اگر راه حلي قابل قبول طرفين يافت نشود به احتمال زياد تحولات عميق تر و تاثير گذارتري در جنوب آسيا روي خواهد داد . منتها بايد ديد كه علت اصلي بروز و با حداقل علني كردن اين تنش ها چيست ؟. ظن غالب در اين خصوص آن است كه آمريكا بعد از قتل بن لادن به صورت جدي خواهان يك دست كردن سياست پاكستان در قبال گروه هاي افراطي باشد ولي ارتش پاكستان به ويژه " آي. اس آي" با چنين طرحي موافق نيست. يك دست كردن سياست پاكستان در واقع به معناي دست كشيدن اين كشور از استراتژي جهادي است كه در طول بيش از شصت سال حيات سياسي پاكستان در رأس امور بوده است.
اين استراتژي دو كاركرد مشخص براي پاكستان داشته و هنوز هم دارد:
1- جهاد عليه هند و كشمير را به پيش مي برده است.
2- عمق استراتژي پاكستان در افغانستان را در مقابل هند تامين كرده است.
واقع امر آن است كه اين هر دو هدف استراتژيك پاكستان هنوز تحقق نيافته است. بنابراين ارتش پاكستان نمي تواند دست از فلسفه جهادي بكشد. حتي اگر گروه هاي راديكال ديگر اسلامي را در منطقه جمع كند، گروه هاي جهادي كشمير و افغاني را شامل نخواهد شد. بنابراين مصالحه اي بين آمريكا و پاكستان اگر قابل انتظار باشد منافع استراتژيك پاكستان بايد لحاظ شود در غير اين صورت ارتش پاكستان اجازه هيچ گونه تحولي را نخواهد داد.
مقامات آمريكايي اين واقعيت را به درستي مي دانند و به همين دليل سياست هويج و چماق را در پيش گرفته اند. در حقيقت پاكستان و آمريكا در دوره جديد مناسبات تنش آلودشان از اهرم هاي خاص خود بهره مي گيرند تا از طرف مقابل امتياز بگيرند. امريكا با قطع كمك هاي نظامي به ارتش پاكستان فشار مي آورد كه از فلسفه جهادي اش دست بردارد و ارتش پاكستان با تهديد خارج كردن نيروهايش از مناطق قبايلي هم مرز با افغانستان به آمريكا هشدار مي دهد كه جنگ در افغانستان را تشديد خواهد كرد و طرح اوباما را با شكست روبرو خواهد كرد.
گمان مي رود كه هر دو طرف وارد بازي خطرناكي شده باشند. امكانات و محدوديت هاي هر دو طرف براي طرف ديگر شناخته شده است. ولي اگر هر دو طرف بر مواضع خود پافشاري كنند اولين قرباني آن به احتمال زياد دولت پاكستان خواهد بود. زيرا كه نه مي تواند ارتش و نيروهاي اسلامي را قانع كند كه ديدگاه آمريكا را بپذيرد و نه قادر است آمريكايي ها را قانع كند كه كاري از دستش بر نمي آيد و نفوذي ندارد. احتمالا در چنين فضايي حزب مسلم ليك شاخه نواز شريف است كه اميدوار به بازگشت به قدرت مي شود و در همين جهت نيز حركت خواهد كرد. هر چند كه در ظاهراً نواز شريف خود را هم چنان متعهد به توافق لندن با خانم بي نظير بوتو رهبر سابق حزب مردم مي داند كه بر مبناي آن طرفين تعهد كردند اجازه دهند حزب پيروز انتخابات تا پايان دوره قانوني بر سر قدرت باقي بماند.
الف - انتظارات آمريكا از پاكستان:
- يك دست كردن سياست در قبال تروريسم
- ورود به جنگ تمام عيار و نيابتي ارتش پاكستان در مناطق قبايلي
- برچيدن تمامي گروه هاي جهادي – افغان – كشميري و القاعده از خاك پاكستان
- دستگيري و تحويل سران القاعده – طالبان و جهادي هاي كشميري
- كمك به پيروزي آمريكا و ناتو در افغانستان و . . .
ب – انتظارات پاكستان از آمريكا:
- افزايش كمك هاي اقتصادي و نظامي
- كمك به پاكستان در مقابل هند بر سر مناقشه كشمير
- تسهيل توسعه نفوذ پاكستان در افغانستان
- كمك به حفظ امنيت و ثبات داخلي پاكستان و . . .
ممكن است بتوان انتظارات بيشتري را رديف كرد ولي بدون شك دو انتظار محوري پاكستان از آمريكا كمك به حل دو مشكل اساسي و تاريخي اين كشور است؛ حل مسأله كشمير به سود پاكستان و حل مسأله خط مرزي " ديوراند" بين پاكستان و افغانستان.
از قضا اين دو انتظار محوري پاكستان از آمريكا جزء همان انتظارات برآورد ناشدني به حساب مي آيند هم چنان كه دست كشيدن ارتش پاكستان از فلسفه جهادي محوري ترين درخواست آمريكا از پاكستان برآورد ناشدني است. درست به همين دليل است كه آمريكا و پاكستان مباحثي را كه در گذشته وجود داشته و راه حلي براي آنها نيافته اند اكنون علني كرده اند. منتها بايد ديد كه علني كردن اين گونه مباحث اختلاف برانگيز براي چه هدفي صورت مي گيرد. در اين خصوص پاسخ روشن و قانع كننده همگاني وجود ندارد ولي مي توان حدس و گمان هاي نزديك به يقين مطرح كرد.
اين واقعيت كه آمريكا در جنگ در افغانستان به شدت روي همكاري ارتش پاكستان حساب مي كند جاي بحث ندارد. به همين دليل است كه باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا در استراتژي اعلام شده جديدش در افغانستان روي همكاري همسايگان افغانستان بخصوص ايران و پاكستان حساب ويژه اي باز كرده است.
به نظر مي رسد فرصت جديدي براي پاكستان و ايران به وجود آمده است كه بتوانند با بهره گيري درست و به موقع از آن، شرايط را در آينده به سود منافع ملي خود جهت دهنده ولي اگر اين واقعيت به درستي ارزيابي نشود مي تواند به ضد خودش تبديل شود و بر دامنه مشكلات بيافزايد. ارتش پاكستان ارزيابي متفاوت تري دارد و آن را فرصتي براي تحقق آرمان هاي خود در موقعيتي مي داند كه آمريكا از سر اضطرار مجبور است در افغانستان به همسايگانش امتياز دهد. اما بدرستي معلوم نيست اين اضطرار كه غير قابل انكار است تا چه اندازه شديد است و آيا امريكا را مجبور به تسليم در مقابل خواسته هاي همسايگان افغانستان خواهد كرد يا نه .
احتمالا همسايگان افغانستان در تحليل شرايط موجود افغانستان شكست نهايي آمريكا و ناتو را برجسته تر احساس مي كنند و در انتظار شكست نظامي آمريكا در افغانستان باقي بمانند. چنين برداشتي لااقل براي پاكستان خطرات جدي دارد. گمان نمي رود كه ارتش پاكستان در چنان موقعيتي قرار داشته باشد كه بتواند آمريكا و ناتو را در وضعيتي قرار دهد كه بين شكست و يا تسليم انتطارات پاكستان يكي را انتخاب نمايند. طرف ديگر اين مصالحه براي خود پاكستان خطرناك تر است و اين آمريكا است كه مي تواند ارتش پاكستان را تحت فشار قرار دهد كه بين ناديده گرفتن كلي حاكميت ملي اين كشور و حتي اشغال بخش هاي قبايلي آن و يا دست كشيدن از فلسفه جهادي يكي را انتخاب كند.
اين تصور كه آمريكا در جنگ در افغانستان گير افتاده و توان جنگ گسترده تري را ندارد ممكن است درظاهر درست باشد ولي بايد در نظر گرفت كه جنگ افغانستان با گذشت ده سال از آن اعتباري شده و اعتبار آمريكا و اروپا در گرو چگونگي پايان دادن به آن قرار گرفته است. اين احتمال را نبايد ناديده گرفت كه آمريكا و اروپا به رغم مشكلات موجود آمادگي پرداخت بهاي بيشتري را داشته باشند .
البته آمريكا در شرايط كنوني ترجيح مي دهد كه ارتش پاكستان در يك جنگ نيابتي با قبايل و طالبان محلي پاكستان كه ريشه دوانيده اند و به حمايت از القاعده و طالبان افغانستان برخاسته اند در گير شود و نيازي نباشد كه عمليات نظامي كنوني از قالب بهره گيري از هواپيما هاي بدون سرنشين فراتر برود و نياز به عمليات زميني پيش بيايد. منتها بايد توجه داشت كه آمريكايي ها به اين نظر افغانستان كه تروريسم در خارج از افغانستان است و در مناطق قبايلي پاكستان ريشه دارد نزديك شده اند و اگر سياست ارتش پاكستان آمريكا را بين پذيرش شكست و يا حمله گسترده به اين مناطق مجبور كند، اين احتمال وجود دارد كه لااقل عمليات هوايي تشديد شود و عملا پاكستان بخشي از جبهه جنگ با تروريسم در نظر گرفته شود.
چنين حالت احتمالي موجوديت پاكستان و اعتبار ارتش اين كشور را با ابهام روبرو خواهد كرد و افغانستان و هند از آن سود خواهند برد و اين با استراتژي جهادي ارتش پاكستان در تضاد آشكار قرار دارد. استراتژي جهادي ارتش پاكستان همواره جنگ را در خارج از پاكستان و در داخل افغانستان و هند و از طريق گروه هاي جهادي مورد حمايت پنهاني مد نظر داشته و در سياست علني همواره هر نوع حمايتي از گروه هاي جهادي انكاري كرده ، هر چند اين گونه انكارها براي هيچ كس قابل قبول جلوه نكرده است.
البته پاكستان گزينه هاي جايگزين دارد و مي تواند مناسباتش را با جهان اسلام و چين و روسيه گسترش دهد و تا حدي كمبود مناسبات با آمريكا را جبران كند ولي با توجه با شناخت وضعيت داخلي پاكستان چنين جابجايي به فوريت جواب نخواهد داد و بردامنه مشكلات سياسي – اقتصادي پاكستان خواهد افزود.
واقع امر آن است كه پاكستان جدا از منافع استراتژيك اش كه از طريق گروه هاي جهادي در كشمير و افغانستان پي گيري مي شده اند اكنون در موقعيتي قرار گرفته است كه خود از ناحيه همين گروه ها در معرض خطر قرار گرفته است. گروه هايي را كه ارتش پاكستان هنوز جهادي مي داند از طرف آمريكا، اروپا هند و پاكستان و افغانستان گروه هاي تروريستي ارزيابي شده اند و پاكستان تحت فشار است كه با همه آن ها بدون تبعيض برخورد كند.
تاكنون ارتش پاكستان تاكنون زير بار جنگ نيابتي با بخشي از جمعيت خودش به سود آمريكا نرفته است. جنگ محدود در مناطق قبايلي موفق نبوده و به مشكل آمريكا در افغانستان پاسخ مساعد نداده است. افزايش تنش ها در مناسبات آمريكا و پاكستان ناشي از همين واقعيت است. در واقع انتظارات متفاوت دو كشور از يكديگر كه بخشي از آنها اساسا برآورده شدني نيستند و حتي اگر طرفين بخواهند، در عمل قادر به انجام نيستند، عامل مهمي در افزايش تنش ها است.
آمريكا مي خواهد ارتش پاكستان را در جنگ تمام عياري در مناطق قبايلي با مردم خودش درگير كند، سازمان القاعده را از پناهگاه هايش بيرون كند، رهبران گروه هاي افراطي را بدون تبعيض دستگير و تحويل دهد، و طالبان افغانستان، حزب اسلامي حكمتيار و شبكه حقاني را مجبور كند صلح با دولت كابل را بپذيرند. هيچ كدام از اين انتظارات آمريكا جزء اولويت هاي ا رتش پاكستان نيستند. بنابراين طبيعي است ارتش پاكستان زير بار چنين انتظاراتي نرود.
مشكل جنگ در افغانستان بدون حل مشكل پاكستان قابل حل نيست. علي القاعده بايد طراحي جديدي وجود داشته باشد كه مناطق آزاد قبايلي پاكستان را از حالت كنوني كه پايگاه گروه هاي جهادي شده اند خارج ساخت؛ يا ارتش پاكستان در جنگي تمام عيار با همكاري آمريكا عمليات هماهنگي را پيش برند و ساختار سنتي قدرت در اين مناطق را تغيير دهند و آن را از شكل كنوني پناهگاه براي تروريست ها خارج سازند و يا اين كه آمريكا با ناديده گرفتن حق حاكميت ملي پاكستان جنگ را گسترش خواهد داد و طرح قبلي ژنرال پترائوس فرمانده نظامي سابق و رئيس "سيا" "CIA " كنوني را پي خواهد گرفت كه حل مساله جنگ در افغانستان را منوط به حل مساله كلي تر پشتون كرده است و خواهان برچيدن خط مرزي ديوراند براي قوميت پشتون ساكن در دو سوي خط مرزي شده بود. طرحي كه احتمالا در نهايت به تجزيه هر دو كشور پاكستان و افغانستان منتهي خواهد شد.
اگر موضوع را از نظر پاكستان و تحولات اين كشور در نظر بگيريم مي توان گفت كه فشارهاي آمريكا بر پاكستان افزايش خواهد بافت. اما اين كه پاكستان چگونه بتواند با اين فشارها مقابله كند بحث ديگري است و بستگي به توان ملي اين كشور دارد .
قتل بن لادن در پاكستان بوسيله كماندوهاي آمريكايي مناسبات اين كشور با پاكستان را دچار تنش كرده است. ديدگاه آمريكا تا حد زيادي به ديدگاه هاي هندوستان (رقيب پاكستان) و افغانستان نزديك شده است. اين وضعيت براي پاكستان متحد سنتي آمريكا در جنوب آسيا قابل قبول نيست. آمريكاپاكستان را تحت فشار قرار داده است كه دست از سياست دوگانه اش بر دارد و به طور كلي تمامي گروه هاي جهادي را بدون تبعيض از پاكستان بيرون كند و رهبران آنها را دستگير و تحويل آمريكا بدهد. اين به معناي خاتمه دادن به فلسفه جهادي ارتش پاكستان خواهد بود و به همين دليل تاكنون ارتش پاكستان زير بار آن نرفته است.
گذشته از اين آمريكا از پاكستان مي خواهد كه درگير جنگ نيابتي آمريكا در مناطق قبايلي خود شود كه اين به معناي جنگ داخلي است و طبعا پاكستان مصلحت خود را در برآوردن اين انتظار آمريكا نمي بيند. مجموعه اين حوادث بعد از قتل بن لادن و احتمال ادامه عمليات نظامي يك جانبه آمريكا در پاكستان باعث افزايش تنش ها شده است . منتها از آن جا كه آمريكا به پاكستان در جنگ افغانستان نياز دارد تا كنون از علني كردن اختلافات خودداري كرده است.