حوزه اقيانوس هند – قطب بندي جديد قدرت

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

اقيانوس هند سومين اقيانوس جهان است كه حدود بيست درصد مساحت كره زمين را در بر مي گيرد. اين اقيانوس به دليل موقعيت استراتژيك اش همواره مورد توجه منابع قدرت جهاني و منطقه اي بوده است. اما در سال هاي اخير به دلايل كم و بيش روشن تري توجه بيشتري به آن شده به طوري كه نشانه هاي قطب بندي هاي جديد براي حضور مؤثر كشورها در اقيانوس هند و كشورهاي پيراموني آن كاملا مشاهده مي شود. پرسش اصلي اين است كه چرا اقيانوس هند تا بدين حد مورد توجه قرار گرفته و هر كدام از كشورهاي واقع در حوزه آن و قدرت هاي بزرگ جهاني تلاش مي كنند بر دامنه حضور و تسلط خود بر آن چه در دريا و چه در خشكي بيافزايند؟. در پاسخ به اين پرسش بايد به موقعيت استراتژيك اقيانوس هند از دو زاويه نگاه كرد.

موقعيت ارتباط دهنده اقيانوس هند

تسهيل در دست يابي به انرژي

واقع امر آن است كه اقيانوس هند به مهم ترين و استراتژيك ترين تنگه هاي ارتباط دهنده دريايي وصل است. تنگه هرمز در خليج فارس، باب المندب و سوئز در درياي سرخ، تنگه مالا كا در جنوب شرق آسيا و بالاخره دماغه اميد نيك تسهيل كننده ارتباط اقيانوس هند و اقيانوس اطلس. اين موقعيت استراتژيك ارتباط دهنده اقيانوس هند از ديرباز باعث شده است كه قدرت هاي جهاني همواره با حضور خود در اين حوزه، قدرت جهاني خود را در معادلات بين المللي تثبيت نمايند. رقابت هايي كه در قرون هجده، نوزده و بيست بين قدرت هاي مطرح جهاني بر سر تسلط بر تنگه هاي ارتباط دهنده در اقيانوس هند شكل گرفت، به دوره نسبتا طولاني از استعمار كشورهاي حوزه اقيانوس هند توسط اروپايي ها به منتهي گشت. انگليس كه در نهايت توانست برحوزه جنوبي و شمالي اقيانوس هند تسلط يابد، موفق شد تا نيمه اول قرن بيستم، قدرت اول جهاني باقي بماند و رقباي ديگر نظير پرتقال اسپانيا و هلند را از صحنه رقابت خارج و يا در موضع ضعف قرار دهد. تقريبا به مدت دويست سال انگليس بر اقيانوس هند مسلط بود و تنها بعد از جنگ هاي جهاني اول و دوم بود كه دوران افول قدرت بلامنازع انگليس فرا رسيد.

آن چه كه در دوره جديد بر اهميت اقيانوس هند افزوده و باعث شده است توجه بيشتري به اين حوزه شود نقش تسهيل كننده دسترسي به انرژي است كه حوزه اقيانوس هند را در موقعيتي استثنايي قرار داده است. دو حوزه مهم انرژي اين نقش اقيانوس هند را توجيه مي كنند. حوزه نفت و گاز خليج فارس و حوزه نفت و گاز درياي خزر. راه عبور انرژي حوزه خليج فارس از تنگه هرمز و خط لوله گاز موسوم به صلح مي گذرد كه هر دو وابسته به اقيانوس هند و تنگه ها و آبهاي مرتبط به آن هستند.

حوزه نفت و گاز درياي خزر هر چند كه موضوع نسبتا جديدتري است كه بعد از سقوط اتحاد شوروي و استقلال كشورهاي آسياي مركزي اهميت خود را نشان داده است ولي در هر حال از آن جايي كه حوزه درياي خزر محصور در خشكي است لذا نزديكترين گذرگاه دسترسي آن به بازارهاي جهاني، اقيانوس هند است. در اين بين ايران، افغانستان و پاكستان گذرگاه هاي طبيعي انتقال انرژي حوزه خزر به بازار جهاني از طريق اقيانوس هند خواهند بود. طرح هايي در همين خصوص وجود دارد كه مهم ترين آن خط لوله گاز موسوم به ترانس افغان است كه قرار است گاز تركمنستان را از طريق افغانستان به بندر گوا واقع در بلوچستان پاكستان به سواحل اقيانوس هند برساند.

هر چند نوعي رقابت منطه اي بر سر مسير خطوط لوله گاز وجود دارد و لي ضرورت هاي مهم تري وجود دارند كه در نهايت بر رقابت هاي محدود تر منطقه اي غلبه خواهند كرد. اما آن چه از اهميت بيشتري برخوردار مي شود دخالت قدرت هاي بزرگ در چگونگي تعيين مسيرهاي انتقال انرژي و تسلط بر اين مسيرها است. لااقل اين گونه دخالت هاي رقابت آميز را در ارتباط با خط لوله صلح ايران – پاكستان و هندوستان شاهد بوديم كه از سرعت عملياتي كردن اين پروژه جلوگيري كرده است. گرچه با ابراز تمايل چين كه مي تواند جايگزين هند شود اميد به عملياتي كردن خط لوله اقزايش يافته، ولي حقيقت اين است كه اين جابجايي احتمالي، خود مي تواند بر دامنه رقابت قدرت هاي خارج از منطقه در محدوده جغرافيايي ايالت بلوچستان پاكستان بيافزايد و پي آمدهاي سياسي و اجتماعي ببار آورد.

در هر حال واقعيت اين است كه در شرايط كنوني رقابت ها بر سر تسلط بر حوزه اقيانوس هند در حال شدت گرفتن است و همين امر در سال هاي آينده احتمالا موجبات تحولاتي در منطقه خواهد شد كه الزاما همه آنها بومي نخواهند بود و به نوعي رقابت قدرت هاي خارجي را به نمايش خواهند گذاشت. از اين رو خيلي دور از ذهن نمي تواند باشد كه گفته شود حوزه اقيانوس هند با محوريت شبه قاره هند و به ويژه كشور هندوستان باعث شكل گيري قطب بندي هاي جديدي در سطح منطقه اي و با قابليت سرايت به سطح بين المللي گردد. البته هنوز زود است كه گفته شود شكل نهايي قطب بندي هاي احتمالي جديد چگونه خواهد بود ولي به صورت مقدماتي مي توان تصور كرد كه كشورهاي منطقه و كشورهاي بزرگ هماهنگ در يك قطب بندي قدرت قرار گيرند و به عبارت ديگر برخي از كشورهاي منطقه با برخي از كشورهاي خارج از منطقه پيوند بخورند و شاهد جابجايي در شكل سنتي پيوندها در آينده باشيم.

ظن غالب در اين خصوص آن است كه هندوستان در چرخشي تقريبا بي سابقه با آمريكا پيوند خورد و پاكستان رقيب منطقه اي هند با چين پيوند قوي تري بيابد. ساير كشورهاي منطقه دير يا زود به يكي از طرف نزديكتر خواهند شد و اگر چنين برداشتي درست باشد، مي توان گفت كه نوعي قطب بندي قدرت جهاني، در حال شكل گيري است كه با وضعيت سابق تفاوت هايي خواهد داشت. گرچه نمي توان گفت كه در كوتاه مدت چالش عمده اي در سطح قطب بندي قدرت دوران جنگ سرد به وجود بياورد ، منتها ممكن است در بلند مدت به چنين نتايجي منتهي گردد. البته روشن است كه هر نوع قطب بندي جديدي كه قابل تصور باشد بر بستري واقعي از تحولات منطقه اي قرار خواهد داشت. از اين رو نياز خواهد بود كه نگاهي گذرا به گذشته داشته باشيم. در چنين نگاهي به نظر مي رسد قطب بندي در دوران جنگ سرد در حوزه اقيانوس هند، محور رقابت هاي هندوستان و پاكستان خواهد بود، به طوري كه اين دو كشور را در دو موقيعت متفاوت قرار مي دهد با اين توضيح كه هندوستان وضعيت ويژه اي دارد و به طور كامل در دسته بندي هاي مرتبط با محورهاي جهاني قدرت قرار نمي گيرد. اهميت اين موضوع در آن است كه همين وضعيت باعث بروز تحولاتي در شبه قاره هند مي شود كه به تدريج مسير قدرت يابي هند را هموار مي سازد و برعكس آن، پاكستان را در موقعيتي قرار مي دهد كه مجبور مي شود به يك قدرت جهاني متكي شود و همين امر آسيب پذيري هاي قابل توجهي براي اين كشور به ارمغان مي آورد. لذا مناسب خواهد بود كه هند و پاكستان را به عنوان دو كشور اصلي حوزه اقيانوس هند كه تحت تاثير قطب بندي قدرت هاي جهاني سرنوشت متفاوتي يافته اند به صورت جداگانه اي در نظر بگيريم.

الف: هندوستان

هندوستان از سال 1947 كه به استعمار دويست ساله انگليس پايان داد و به استقلال دست يافت تا كنون به طور مشخص تري در سه جهت قرار گرفته است . اين جهات سه گانه بر اساس منافع ملي توجيه شده و اعتبار منطقه اي و بين المللي هندوستان در ارتباط با همين جهت گيري ها توضيح داده مي شود . جالب توجه تر اين كه سه شخصيت محوري نيز هدايت هند در اين سه مسير را بر عهده داشته اند كه هركدام در دوره قدرت خود منشا خدمات برجسته اي براي ملت و كشورشان شده اند . اين سه جهت گيري هند را مي توان چنين برشمرد.

دوره جهت گيري هند در جنبش عدم تعهد – جواهر لعل نهرو

دوره جهت گيري به طرف اتحاد شوروري – خانم ايندرا گاندي

دوره جهت گيري به طرف آمريكا – مان موهان سينگ

وجه مشخصه اين هر سه دوره جهت گيري هاي هند به طرف منابع جهاني قدرت است كه منافع ملي در اولويت آن قرار داشته اند و همين امر جايگاه هند را تا حد زيادي براي ديگران احترام آميز و قابل درك كرده است.

دوره اول بعد از استقلال هندوستان با شركت فعال "جواهر لعل نهرو" نخست وزير وقت در تاسيس جنبش عدم تعهد در كنار شخصيت هاي محوري ديگري نظير جمال عبدالناصر از مصر، قوام نكروهه از غنا، احمد سوكارنو از اندونزي و مارشال تيتو از يوگسلاوي سابق شكل مي گيرد.

هندوستان يكي از برجسته ترين و در عين حال متعهد ترين كشور به جنبش عدم تعهد است. در آن مقطع زماني كشورهايي كه مايل نيستند در قطب بندي جهاني شرق و غرب در قالب "ناتو" با محوريت آمريكا يا "ورشو" با محوريت اتحاد شوروي استقلال عمل ملي خود را از دست بدهند، چشم اميد به جنبش عدم تعهد دارند و عضويت در آن را افتخاري براي خود مي دانند و در همان حال اين باور وجود دارد كه مي توانند از امنيت و صلح جهان پاسداري نمايند. برداشتي كه البته در عالم واقع امكان تحقق نيافت. جنبش عدم تعهد خود به صورت محلي براي تشديد رقابت هاي شرق و غرب و تلاش براي نفوذ در درون آن مبدل شد. با اين حال تا زماني كه جواهر لعل نهرو در قيد حيات بود ، هندوستان مجدانه در جنبش عدم تعهد ايفاي نقش مي كرد.

در دوره دوم كه دوران قدرت خانم ايندرا گاندي است، هر چند هندوستان به ميراث عدم تعهد وفادار است ولي به تدريح گرايش هند به طرف قطب شرقي قدرت جهاني يعني اتحاد شوروي افزايش پيدا مي كند. يكي از علل مهم شايد قرار گرفتن پاكستان در قطب غربي قدرت با محوريت آمريكا بوده است چرا كه در هر حال هند و پاكستان پس از استقلال بر سر كشمير وارد يك دوره طولاني از رقابت و دشمني شدند كه هنوز ادامه دارد. البته نتايج اين دشمني و رقابت تا كنون به ضرر پاكستان بوده است ولي هندوستان نيز از عواقب منفي آن در امان نمانده است. پاكستان در سه جنگ اصلي كه بين هند و پاكستان درگرفته است در هيچ كدام پيروزي به دست نياورده است ولي لا اقل مي توان گفت كه هندوستان در جنگ منتهي به استقلال بخش شرقي پاكستان يا كشور بنگلادش كنوني پيروز جنگ بوده است.

اما مهم تر از اين وضعيت متفاوت هندوستان و پاكستان در ارتباط با متحدان خارجي شان بوده است. بدين معنا كه اتحاد شوروي قاطعانه از هند در جريان استقلال بنگلادش حمايت كرد و اين در حالي بود كه پاكستان به رغم ان كه در نوعي شبه پيمان نظامي با غرب قرار داشت در عمل از حمايت محروم ماند و اين امر سرخوردگي قابل توجهي در پاكستان نسبت به اتحاد با غرب به وجود آورد. هر چند كه ضرورت ها و نيازهاي سياسي – امنيتي و اقتصادي، هم چنان پاكستان را در اتحاد شكننده و نامطلوبش با غرب نگاه داشت ولي حيقت اين است كه اين از سر اضطرار بود نه به خاطر منافع متقابل.

دوره سوم براي هند در پي سقوط اتحاد شوروي و بر هم خوردن نظم دو قطبي جهان در دوران جنگ سرد، پيش آمده است. جايگاه هندوستان در معادلات منطقه اي و جهاني قدرت، ارتقا يافته است و مان موهان سينگ نخست وزير فعلي از حزب كنگره هند به عنوان معمار اقتصادي، اصلاحاتي را در هند مورد توجه قرار داه است كه گمان مي رود اين كشور را در موقعيت جديدي قرار دهد و به احتمال زياد هندوستان را با وضعيتي متفاوت از سنت گذشته جنبش عدم تعهدي و يا پيوند با روسيه وارث اتحاد شوروي قرار خواهد داد. هندوستان در اين مدت با آمريكا به تفاهمات استراتژيكي رسيده است. شايد اولين نشانه هاي تحول جديد در ديدگاه هاي هند در ارتباط با منابع جهاني قدرت را بتوان در توافق هسته اي هند و آمريكا كه مذاكرات آن از سال 2000م . شروع شده بود و در سال 2006 به نتيجه نهايي رسيد، شناسايي كرد. قراردادي كه هندوستان را به رغم آن كه حاضر به امضاي پيمان منع گسترش سلاح هاي هسته اي نشده بود، در شرايطي قرار داد كه بتواند تكنولوژي پيشرفته هسته اي از آمريكا دريافت كند. اين توافق استراتژيك هند و آمريكا باعث بحث هاي جدي در داخل و خارج هندوستان شده است و به اين برداشت دامن زده است كه هندوستان در حال فاصله گرفتن از هر دو ميراث گذشته عدم تعهد جواهر لعل نهرو و پيوند با روسيه وارث اتحاد شوروي خانم ايندرا گاندي است .پيشنهادي كه اخيرا از طرف "ناتو" به هند داده شده است كه با خروج از جنبش عدم تعهد زمينه نزديكي با "ناتو" را فراهم كند، بي ارتباط با جهت گيري جديد و سوم هندوستان نيست.

هندوستان به آرامي در حال عبور از ميراث عدم تعهد و نزديكي با دنياي غرب است و همين امر به احتمال زياد موجب تحولات عميقي در حوزه اقيانوس هند لااقل در بخش شبه قاره اي آن خواهد شد. اين كه هندوستان مدعي مي شود كه اقيانوس هند، اقيانوس هندي است، جدا از اين گونه محاسبات قابل فهم نخواهد بود. ادعايي كه نمي توان از طرف ساير كشورهاي ساحلي اقيانوس هند به رسميت شناخته شود و در همان حال مي تواند به دوره جديدي از رقابت هاي منطقه اي و بين المللي در اين حوزه حساس دامن زند. چين و ايران و پاكستان از جمله اولين كشورهايي به نظر مي رسند كه شرايط جديدي را كه در حوزه اقيانوس هند در راه است، درك كرده باشند و ادعاي هند را به چالش بكشانند. اعلام آمادگي نيروي دريايي ايران كه ناوگانش وارد بخش شمالي اقيانوس هند مي شود بي ارتباط با همين درك از شرايط پيش رو نيست.

روشن است كه آمريكا و اروپا در حال باز كردن فضا براي هندوستان براي ايفاي نقش در حوزه اقيانوس هند هستند. از آن جايي كه هندوستان در دوره جديد جهت گيري هايش، انتظار دارد كه نه تنها به عنوان يك قدرت مهم منطقه اي به رسميت شناخته شود، بلكه به عضويت دائم شوراي امنيت سازمان ملل متحد در صورت افزايش اعضاي آن در بيايد، تلاش مي كند از فرصت مساعد پيش آمده نهايت استفاده را ببرد. به همين دليل است كه به نظر مي رسد هندوستان به تدريج به اين باور دست مي يابد كه تبديل به قدرت مهم و تاثير گذاري شده است و فراتر از رقابت با پاكستان قرار دارد، بنابراين نيازي به رقابت با پاكستان در سطح گذشته احساس نمي كند و در يك محاسبه دقيق تر احساس پيروزي مي كند. اين در حالي است كه پاكستان هم چنان نيازمند حفظ رقابت با هند و حتي افزايش آن است. منتها از آنجا كه اين هدف ديگر از طرف متحدان سابق غربي قابل حصول نيست و مناسبات رو به گسترش هند و آمريكا جايگاه پاكستان را نزد آمريكايي كاهش داده است، پاكستان مجبور است به طرف چين گرايش بيشتري بيابد . در واقع همين گونه واقعيت ها هستند كه به احتمال زياد شكل قطب بندي هاي جديد را مشخص خواهند كرد.

ب : پاكستان

پاكستان از همان آغاز استقلال از هندوستان در سال 1947 در موقعيت آسيب پذيري قرار گرفت. انگليس آگاهانه مساله كشمير را بين هند و پاكستان لاينحل باقي گذاشت، تا نفوذ خود را در منطقه حفظ كند. بعد از انگليس، آمريكا در راس قدرت جهاني قرار گرفت و به طور طبيعي پاكستان با حفظ مناسبات با انگليس، در اتحاد با آمريكا قرار گرفت. در طول دوره جنگ سرد پاكستان در اتحاد با جهان غرب باقي ماند ولي از اين اتحاد سودي به دست نياورد. يك بار بخش شرقي اش با كمك هندوستان تجزيه شد و كشور بنگلادش را به وجود آورد و در جنگ ها بر سر كشمير با هندوستان نيز از كمك موثر متحدان غربي اش برخوردار نشد و چيزي جز شكست حاصل اين اتحاد نبود. در پايان جنگ سرد پاكستان باز هم آسيب پذير تر شد. هر چند كه تا قبل از حادثه 11 سپتامبر، حمله منسوب به القاعده به داخل آمريكا، نخبگان سياسي و نظامي پاكستان تا حدودي توانستند از بحران افغانستان در جهت تثبيت موقعيت خود بهره گيري نمايند، ولي حقيقت آن است كه اين وضعيت نيز موقتي بود و مشكلات اساسي پاكستان را پاسخ نمي داد.

پاكستان در اين فاصله زماني با پديده مهم ديگري روبرو شد كه به طور خلاصه مي توان از آن به نام جريان افراطي يا راديكاليسم اسلامي ياد كرد. البته جريان راديكاليسم اسلامي محصول دوره جنگ و جهاد در افغانستان عليه شوروي سابق است ولي در هر حال بيش از هر كشور ديگري امروزه پاكستان را تحت تاثير قرار داده است و ترديدهاي جدي نسبت به آينده ثبات سياسي و اجتماعي اين كشور به وجود آورده است تا آن جا كه حتي صحبت از تجزيه قومي ديگري در پاكستان به ميان آمده است.

در پي تحولات افغانستان و دخالت نظامي آمريكا و ناتو و حذف طالبان مورد حمايت پاكستان از قدرت در كابل و در پي آن جنگ ده ساله اي كه در افغانستان ادامه يافته است، مناسبات پاكستان و آمريكا به شدت تحت تاثير قرار گرفته و عدم اعتماد متقابلي را دامن زده است. رهبران پاكستان براي اولين بار دريافته اند كه فلسفه جهادي كه ارتش پاكستان در بيش از شصت سال گذشته با جديت پي گيري كرده و اميدوار بوده كشمير را از هند جدا و به پاكستان ملحق سازد و قدرت و نفوذ پاكستان را در افغانستان و از اين طريق آسياي مركزي گسترش دهد، در آستانه شكست قرار گرفته است و اگر پاكستان بخواهد امنيت ملي و ثبات سياسي و تماميت ارضي اش را حفظ كند، مجبور است تغييراتي در روش هاي جهادي گذشته خود بدهد. فشار آمريكا كه ارتش پاكستان در كنار ناتو و آمريكا با راديكال هاي اسلامي وارد جنگ شود، پاكستان را در موقعيت دشوارتري قرار داده است و خطر درگير شدن در جنگ داخلي را افزايش داده است. گذشته از اين نزديكي هندوستان با آمريكا باعث شده است كه پاكستان در جستجوي متحدان ديگري برآيد و همين امر احتمالا فاصله بين آمريكا و پاكستان را افزايش خواهد داد.

با اين حال واقعيت آن است كه شرايط سريع تر از آن در حال دگرگوني است كه نخبگان سياسي و نظامي در پاكستان بدون مشكل بتوانند خود را با آنها هماهنگ سازند. احتمالا اين تصور در بخشي از حاكميت پاكستان وجود دارد كه شرايط كنوني موقتي است و آمريكا هم چنان به پاكستان نياز دارد تا مشكل افغانستان را سر و سامان بدهد. منتها بايد توجه داشت كه شرايط افغانستان نيز مي تواند موقتي باشد و آمريكا در نهايت راه حلي بيابد كه به تمامي انتظارات پاكستان پاسخ ندهد. هرگاه موضوع را از زاويه رقابت آميز آن نگاه كنيم روشن است كه آمريكا، هندوستان را انتخاب كرده است ولي اين انتخاب الزاما بدين معنا نخواهد بود كه از پاكستان به طور كلي صرف نظر كند و اجازه دهد كه پاكستان، چين را جايگزين كند.

آمريكا مي تواند نوعي توازن در مناسبات خود با هند و پاكستان ايجاد كند كه براي هندوستان نيز قابل قبول باشد. زيرا كه هند به سطحي از قدرت دست يافته است كه نياز به حفظ رقابت در سطح گذشته با پاكستان ندارد. در چنين وضعيتي بين نخبگان سياسي و نظامي پاكستان بر سر سطح و چگونگي حفظ مناسبات با غرب و يا روي آوردن به چين اختلاف نظر بروز خواهد كرد و تصميم گيري را دشوار تر خواهد نمود. با اين حال اگر شرايط به گونه اي متحول شود كه پاكستان راه چاره جز روي آوردن به چين نداشته باشد در آن صورت منافع ملي اين كشور ايجاب خواهد كرد كه امنيت ملي اش را قرباني حفظ مناسبات شكننده با آمريكا نكند. همكاري هاي نظامي و تسليحاتي چين و پاكستان از هم اكنون در سطحي هست كه اين امكان را در اختيار اين كشور قرار دهد كه اگر سياست آمريكا و غرب در كليت آن در جنوب آسيا تغيير كرد، پاكستان روي چين حساب كند.

در عين حال از هم اكنون نشانه هاي چنين تحول احتمالي از جا به جايي متحدان سابق منطقه اي و بين المللي ديده مي شود. آن چه كه در ارتباط با شكل گيري احتمالي رقابت هاي جديد در حوزه اقيانوس هند از اهميت بيشتري برخوردار مي شود موقعيت استراتژيك چند بندر اصلي است كه در سواحل هندوستان و پاكستان قرار دارند و منابع جهاني قدرت براي حضور در آنها چشم طمع دوخته اند. مهم ترين آنها بندر بمبئي در هند و كراچي و گوادر در پاكستان هستند. آمريكا اميدوار به كسب تسهيلات دريايي در بمبئي است و چين همچنان مشغول بازسازي بندر گوادر در شصت كيلومتري بندر ايراني چابهار است. گوادر قرار است به صورت ترمينال اصلي انرژي و خطوط لوله گاز دوگانه صلح و ترانس افغان در بيابد و چين در اين خصوص سرمايه گذاري كرده است.

بهانه اي كه در حال حاضر اين فرصت را در اختيار همه قدرت هاي منطقه اي و بين المللي براي اعزام ناوهاي جنگي به حوزه اقيانوس هند گذاشته است، مساله تروريسم و راهزني هاي دريايي است كه شمال اقيانوس هند در امتداد درياي عرب و سواحل سومالي را تحت تاثير قرار داده و امنيت كشتي هاي تجاري را مختل كرده است. روس ها به همين بهانه بدون آن كه تسهيلات بندري در اختيار داشته باشند وارد منطقه شده و رفت و آمد ناوهاي جنگي شان به صورت مرتب در جريان است. اروپا، آمريكا و چين حضور مشابهي دارند و ايران نيز تمايل خود را براي حضور بيشتر در اقيانوس هند آشكار كرده است.

روشن است كه اين گونه حضور قدرت هاي فرا منطقه اي و منطقه اي در اقيانوس هند مي تواند به رقابت ها دامن بزند و به موازات آن باعث تحولاتي در شكل بندي اتحادهاي گذشته شود. با توجه به چنين برداشتي است كه مي توان پيش بيني كرد در آينده حوزه جنوبي اقيانوس هند شاهد قطب بندي هاي جديدي متناسب با شرايط نوين گردد. از طرف ديگر قابل تصور است كه رقابت ها در دو سطح منطقه اي و بين المللي در حوزه اقيانوس هند در جهت دهي قطب بندي جديد ايفاي نقش نمايند.

نعمت زاده

خوانده شده 3464 مرتبه