ایران، روسیه و چین چگونه بر نظم آمریکایی مهر ابطال زدند؟

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
ایران، روسیه و چین چگونه بر نظم آمریکایی مهر ابطال زدند؟

روزنامه هاآرتص با استناد به گزارش‌های برخی رسانه‌های غربی درباره استقرار نیروهای روسیه در نزدیکی مرزهای اوکراین اذعان کرده که به طور قطع نمی‌توان گفت که مسکو قصد حمله به اوکراین را دارد اما روسیه، حتی بدون انجام چنین حمله‌ای موفق شده نقاط ضعف دولت اوکراین و ائتلاف ناتو را در معرض دید همگان قرار داده و به اهداف قابل توجهی دست پیدا کند.

روزنامه صهیونیستی در ادامه نوشته صرفنظر از اینکه روسیه قصد حمله به اوکراین را دارد یا ندارد می‌خواهد کاری کند که همسایگان روسیه و دیگر کشورهای جهان شاهد باشند که او قادر است چنین کاری را انجام دهد.

مطابق این گزارش اقدامات ولادیمیر پوتین در استقرار نیروها در مرز اوکراین موجب شد این تصور که ناتو برای نجات اوکراین دست به مداخله نظامی بزند را به هم ریخت. هاآرتص نوشته این اقدام پوتین ضربه‌ای دیگر به «نظم قانون‌محور» بود. 

منظور از «نظم قانون‌محور»، نظم جهانی است که بعد از پایان جنگ جهانی دوم بر دنیا حاکم شد.اتحاد جماهیر شوروی دو سال بعد از به قدرت رسیدن «جورج هربرت واکر بوش» (بوش پدر) به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا، در سال 1991 دچار فروپاشی شد. بوش پدر در آن زمان، تنها کسی نبود که از پایان نظم جهانی دو قطبی به عنوان میراث جنگ جهانی دوم سخن می‌راند. او به همراه کارشناسان مسائل راهبردی و تحلیلگران سیاسی، آغاز عصر هژمونی آمریکا و آغاز قرن آمریکایی را نوید داده و می‌گفتند که از این پس، سبک زندگی، ارزش‌ها و فرهنگ آمریکایی بر دنیا حاکم خواهد بود.

جورج دبلیو بوش (بوش پسر) هم سیاق پدرش را به گونه‌ای دیگر پیش گرفت. او برنامه‌های دولتش را بر نظریه‌های «پایان تاریخ» از «فرانسیس فوکویاما» و «برخورد تمدن‌ها» از «ساموئل هانتینگتون» استوار کرد. بوش، تروریسم سازمان‌یافته را دشمن جدید آمریکا بعد از شوروی قرار داد و به عراق و افغانستان حمله کرد.

پس از آن بود که نخستین نشانه‌های افول هژمونی آمریکا آشکار شدند. «نوام چامسکی»، اندیشمند و نظریه‌پرداز مشهور آمریکایی در همان زمان گقت که افول آمریکا آغاز شده و تبختر مقام‌های آمریکایی درباره اینکه این کشور قدرت بلامنازع دنیا خواهد ماند جز «خیال خوش» نبوده است. 

در سال‌های گذشته، روی کار آمدن «دونالد ترامپ» به عنوان رئیس‌جمهور سابق آمریکا، تحلیل‌گران بیشتری را به سخن گفتن از نشانه‌های این زوال واداشت. ترامپ، در سال 2016 به عنوان نخستین سیاستمدار در سطح اول قدرت به از دست رفتن نشانه‌های قدرت آمریکا اعتراف کرد و با بیان اینکه آمریکا دیگر با عظمت نیست، محور شعار تبلیغاتی‌اش را «آمریکا را دوباره با عظمت کنیم» قرار داد.

دولت ترامپ علاوه بر این در نخستین سند راهبرد امنیت ملی خود (سال 2017) رسماً افول قدرت آمریکا را به رسمیت شناخت و محور برنامه‌هایش را تلاش برای جلوگیری یا موخر کردن آن قرار داد.

«هنری کیسینجر»، نظریه‌پرداز راهبردی و سیاستمدار شناخته‌شده آمریکایی در همین باره گفته است: «به نظرم، ترامپ شاید یکی از همان چهره‌هایی در تاریخ باشد که گاه گاه برای اعلام پایان یک عصر سر برمی‌آورند.»

روزنامه هاآرتص نیز به این موضوع اشاره کرده که بعد از روی کار آمدن دونالد ترام‍پ آمریکا ظاهرسازی‌ها درباره «پایبندی به قوانین» را رها کرد و اکنون با آمدن «جو بایدن» به کاخ سفید نیز کماکان همان رویه را در پیش گرفته است.

هاآرتص در ادامه با بیان اینکه این تنها روسیه نیست که قوانین مطلوب آمریکا را به چالش می‌کشد، به درگیری‌های میان چین و تایوان به عنوان نمونه دیگری از به چالش کشیده شدن نظم آمریکایی اشاره کرده است.

این روزنامه در ادامه به سیاست‌های ایران اشاره کرده و نوشته ایران بعد از خروج آمریکا از برجام سیاست فشار حداکثری را پشت سر گذاشته و توانسته ثابت کند می‌تواند همزمان با مقاومت در برابر این فشارها توان هسته‌ای خود را توسعه دهد.

در ادامه یادداشت این روزنامه صهیونیستی آمده است: «ایران نیازی ندارد تمام مسیر را طی کرده و از آستانه هسته‌ای گذر کند. این کشور نیازی ندارد ذخایر اورانیوم خود را در مسیر کاربرد نظامی ادامه دهد. این کشور همین حالا ثابت کرده علی‌رغم تحریم‌ها و همچنین خرابکاری‌ها و ترورهای منتسب به اسرائیل، قادر است به نقطه‌ای برسد که ظرف چند ماه تا چنین قابلیتی فاصله داشته باشد. [ایران] می‌تواند بر روی این آستانه مانور داده و زمان‌بندی آن را تعیین کند. آمریکا قرار نیست آن را متوقف کند و اسرائیل برخلاف ادعاهای متکبرانه برخی رهبران و فرماندهانش احتمالاً ظرفیت کاملی علیه آن ندارد».

هاآرتص در پایان می‌نویسد، اگر هر کسی این توهم را داشت که با ورود رئیس جمهوری به‌جز ترامپ به کاخ سفید، این قوانین (نظم جهانی آمریکا) احیا خواهد شد، سال 2021، سالی بود که غیاب هرگونه قانون دیکته شده از سوی غربی‌ها کاملاً واضح و روشن شد و روسیه، چین و ایران بر این واقعیت اتفاق نظر دارند.

 این تحلیل روزنامه هاآرتص همراستا با تحلیل‌هایی است که نشان می‌دهند مسائل آمریکا عمیق تر از شخص ترامپ است و با رفتن او میراث او که افول آمریکا است ادامه خواهد یافت. مرکز نظرسنجی «پیو» سال پیش نتایج تحقیقاتی را منتشر کرد که نشان می‌داد تصورات و نگرش‌های مطلوب نسبت به آمریکا با افت شدید همراه شده و به سطوح «غیرقابل‌تصوری» رسیده است: نتایج این پیمایش که در 13 کشور دنیا انجام شده نشان می‌دهد تنها 26 درصد مردم آلمان، 30 درصد مردم هلند، 31 درصد فرانسوی‌ها، 33درصد استرالیایی‌ها و 35 درصد کانادایی‌ها نظر مطلوبی نسبت به آمریکا دارند.

این البته تنها شاخص قدرت آمریکا نیست که در عصر ترامپ رو به نزول گذاشت. حمایت‌گرایی نظامی-اقتصادی برآمده از دکترین «اول آمریکا» که هسته مرکزی سیاست‌های ترامپ را تشکیل می‌دهد شالوده‌های دیگری را که قدرت آمریکا و بالتبع، نظم بین‌المللی تحت رهبری این کشور در سال‌های پس از جنگ سرد بر روی آن ایستاده بودند را نیز تضعیف کرده است.

ترامپ در لوای این سیاست، آمریکا را از پیمان‌های چندجانبه جهانی و سازمان‌های بین‌المللی خارج کرده، علیه متحدانش در فراسوی آتلانتیک جنگ‌ تجاری به راه انداخت، از محکوم کردن جنایت‌های حاکمان خودکامه تا زمانی که شریک تجاری آمریکا باشند خودداری کرد، سیاست «مدارای صفر» علیه مهاجران به کار گرفته و در صحنه داخلی، با سیاست‌هایی مانند حمایت از شکنجه و سرکوب معترضان، صدور حکم عفو برای متهمان جنایت‌های جنگی، دامن زدن به تفرقه‌های نژادی و سیاسی و حمایت از خشونت پلیس، مشروعیت آمریکا برای دفاع از آرمان‌های حقوق بشر و دموکراسی را عریان‌تر از هر زمان دیگر خدشه‌دار کرد.

با این وجود نشانه‌های افول آمریکا با او نیامده بودند که با رفتن او و آمدن بایدن محو شوند.

نقل مشهور در میان نظریه‌پردازان قائل به سیر افولی آمریکا این است که ترامپ را باید بارزترین «نشانه» افول آمریکا دانست نه «عامل» آن. مهم‌ترین پیام انتخابات 2016  هنوز هم از نگاه کارشناسان «نه» به هیئت حاکمه آمریکا و  ناامیدی از حل نقائص ساختاری و بی‌عدالتی‌های نهادینه شده در اقتصاد سیاسی نئولیبرال آمریکا قلمداد می‌شود. 

بسیاری از آثار منفی سیاست خارجی ترامپ، بر خلاف وعده‌هایی که جو بایدن برای خنثی کردن آنها داد کماکان ماندگارند و این چیزی است که بسیاری از کشورها هم‌اکنون به آن اذعان می‌کنند.

خوانده شده 891 مرتبه