ماجرای ائتلاف فرانسه با گروهک‌ القاعده

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

مساجد پایتخت و شهرهای بزرگ فرانسه که این روزها با پول‌های قطر حمایت می‌شود صحنه ائتلاف سلفی‌های افراطی با فرانسه است. نضال حماده تحلیلگر و نویسنده عرب در مقاله‌ای به موضوع سوریه و موضع فرانسه در قبال آن و ماجرای ائتلاف این کشور با گروهک‌ تروریستی القاعده پرداخت. حماده با اشاره به اتفاق اخیر در تولوز فرانسه که دست کم هفت نفر در نزدیک مدرسه‌ای در این شهر کشته شدند، نوشت: نمی‌دانم چرا او را کشتند. می‌توانستند یک روز دیگر صبر کنند و او را زنده دستگیر کنند.

گذشت زمان و غلبه خستگی و خواب زنده دستگیر کردن او را آسان می‌کند. کسی می‌خواست او بمیرد تا سخنی نگوید… . این جملات، احساس یک نظامی سابق فرانسوی درباره اتفاقات اخیر در فرانسه و عملیات ترور حرفه‌ای است که سه نظامی مغربی‌الاصل و چهار یهودی در مدرسه‌ای نزدیک تولوز در جنوب فرانسه و به دور از سخنان سیاسی رئیس جمهور فرانسه و اطرافیان او کشته شدند. به دور از سوء استفاده انتخاباتی رئیس جمهور از جنایت کسی که هیچ وقت یک گلوله هم در فلسطین شلیک نکرده است.

مساجد سلفی‌ها در فرانسه مقر اعزام نیروی مسلح به سوریه؛

نضال حماده نوشت: باید یادآوری کرد که محمد مراح و همرزمان او، متحدان جدیدی برای فرانسه‌ی سارکوزی و [آلن] ژوپه [وزیر خارجه فرانسه] هستند که به لطف سیاست فرانسه در شورای امنیت و به لطف جنگنده‌های آن در لیبی به قدرت رسیدند همچنانکه این گروه‌های از حمایت کامل فرانسه برخوردارند و ده‌ها نفر از اعضای خود با ملیت فرانسوی را به سوریه اعزام می‌کنند؛ سوریه‌ای که سارکوزی و ژوپه خواستار تغییر نظام در آن به شیوه لیبی و از طریق دوستانشان محمد مرحاح و سلفیون جهادی هستند. دیگر بر کسی پوشیده نیست که در مناطقی در فرانسه که مساجد مخصوص سلفی‌ها هست، ده‌ها نفر از سلفی‌ها برای جهاد [!] در سوریه به این مساجد مراجعه می‌کنند. این گروهک‌ها و این مساجد اکنون از حمایت طلایی مالی و سیاسی برخوردارند به طوری که قطر صدها میلیون دلار هزینه می‌کند برای این مساجد، تا پیروانی برای خود جلب کند و فرانسه نیز حمایت سیاسی و حقوقی از این افراد به عمل می‌آورد. یکی از اهداف این کار نیز تحت فشار قرار دادن الجزایر است چرا که این اقلیت‌های الجزائری بیشترین بخش مسلمانان فرانسه هستند و بعید نیست که محمد مراح اگر از سیاق اتحادش با فرانسه خارج نشود، خودش طرح «مجاهد» برای سوریه باشد و شواهد آن رو نمی‌شود مگر در آینده و با اسنادی از قبیل اسناد ویکی‌لیکسی.

روزی که فرانسه به سلفی‌ها لقب «مجاهد» داد ؛

روابط فرانسه و گروه‌های سلفی جنگجو به بیش از سه دهه پیش و همزمان با اشغال افغانستان توسط شوروی در دهه هفتاد قرن ۲۰ باز می‌گردد؛ زمانیکه آمریکا و غرب از یک سو و عربستان و پاکستان از سویی دیگر متحد شدند و سلفی‌ها و جماعت اخوان المسلمون در جهان عرب و اسلام علیه ارتش شوروی به کار گرفته شدند. مساجد پایتخت فرانسه و شهرهای بزرگ این کشور در تمام روزهای هفته بخصوص جمعه به هنگام نماز جمعه بود که با حمایت پلیس فرانسه به مساجد می‌رفتند تا جنگجویانی داوطلب را برای مبارزه با روس‌های کافر در سرزمین اسلام دعوت کنند. اما این روابط از سال ۱۹۹۲ و اندکی پس از انتخابات الجزایر که جبهه نجات اسلامی در آن پیروز شد و فرانسه موضعی مخالف گرفت و آن را رد کرد و در مقابل از نظامیان الجزائری و کودتای آنان علیه نتیجه انتخابات حمایت کرد، روندی برخوردی به خود گرفت. این سیاست فرانسه سبب تنش میان دو طرف و اجرای عملیاتی شد که سلفی‌های الجزائری در شهرهای متعدد فرانسه شد. این تنش همچنین به موجی از بازداشتهای گسترده در گروه‌های سلفی در فرانسه و بسته شدن بسیاری از مراکز و دفاتر وابسته به سلفی‌ها شد. این تنش به حدی بالا گرفت که سبب شد فرانسه در امور عبادی و زندگی مسلمانان نیز دخالت کند. دخالت در امور حجاب تا باز شدن پرونده‌هایی به نام تروریسم یا تبلیغات تا باز شدن پرونده روبنده اسلامی که آن را در فرانسه برقه (افغانی) می‌نامند. اما به هر حال این روابط (فرانسه و سلفی‌ها) پس از موضع فرانسه در قبال اشغال عراق توسط آمریکا به حالتی از تفاهم و همکاری بازگشت تا جایی که در خصوص لبنان پس از ترور رفیق الحریری [نخست‌وزیر اسبق] به ائتلاف رسید و در لیبی و سوریه به اتحاد رسید به طوری که اولین کشوری که دولت جدید لیبی را به رسمیت شناخت. دولتی که نظامیان جنگجوی القاعده پس از افغانستان به لیبی آمدند و در این کشور علیه قذافی جنگیدند و اکنون قدرت را در لیبی در دست دارند و اکنون به سوریه اعزام می‌شوند.

اقدام شوروی در اشغال افغانستان نقطه‌ عطفی راهبردی و تاریخی در حضور سلفی‌ها بخصوص در فرانسه به وجود آورد. بسیاری از مسلمانان دارای تابعیت فرانسوی در جنگ علیه روس‌ها شرکت کردند و بسیاری از آنان کشته شدند. آنان به همراهی شیوخ پاکستانی و عربستانی که به مساجد فرانسه می‌رفتند و تبلیغ جنگ علیه روس‌ها را می‌کردند می‌رفتند.

ازسرگیری اتحاد فرانسه و سلفی‌ها در لبنان و سوریه پس از کشته شدن حریری و بهار عربی ؛

جریان‌های سلفی اندکی پس از فوریه سال ۲۰۰۵ و پس از تحت مراقبت‌ قرار گرفتن و اذیت شدن در طول سال‌های گذشته به دلیل حوادث ۱۱ سپتامبر در آمریکا، در فرانسه فعال شدند. این فعالیت سلفی جهانی، به دور از دیدگان مقامات فرانسه نبود. بخصوص پس از آنکه پاریس به پایگاهی برای کسانی تبدیل شد که تلاش می‌کردند نظام سوریه را سرنگون کنند. همچنین برای کسانی که ژاک شیراک رئیس جمهوری سابق فرانسه را یاری گرانبها می‌دانستند که از آسمان در دامن آنها افتاده است. باد تغییر آمریکا در منطقه خاورمیانه تحت عناوینی مانند انقلاب‌های برتقالی، انقلاب برنج و لزوم تغییر رفتار نظام سوریه وزیدن گرفت. بنابراین فرانسه‌ی شیراک پس از مصالحه با آمریکای بوش و پس از قطعنامه ۱۵۵۹ فقط ترور رفیق الحریری در لبنان را کم داشت تا مرکز همه تحرکاتی بشود که هدفش سرنگون کردن بشار اسد در سوریه بود. هجمه آمریکا به حدی قوی بود که برخی از کسانی که ادعای افتخار مخالفت و معارضه و رهبری دموکراتیک داشتند سوار قطار آمریکا شوند تا شاید آنان را به منصبی در کشور جدید سوریه برساند؛ مناصبی که نومحافظه‌کاران آمریکایی در واشنگتن وعده آن را به مخالفان سوریه داده بودند.

پس از سال ۲۰۰۶ پاریس شاهد سفرها و دیدارهای رهبران سلفی بود که می‌توان آنان را رهبران جریان‌های سلفی دانست. جریان‌هایی که در پی حوادث ۱۱ سپتامبر و دو جنگ افغانستان و عراق و تحت تعقیب قرار گرفتن و اذیت شدن از جانب دستگاه‌های امنیتی غرب و جهان عرب و اسلام، زیر زمین مخفی شده‌ بودند. فرانسه در زمان شیراک از دو دید به جریان‌های سلفی می‌نگریست و هجوم عناصر آن از حومه‌های شهرهای فرانسه به عراق را بدون هیچ اعتراضی جدی مراقبت می‌کرد. بنابراین خروج این عناصر جوان برای مقامات فرانسه رضایت‌بخش بود؛ مقاماتی که با خروج آنان برای جهد در عراق تعامل کردند در حالی که این مقامات با رفت و آمد سران جهانی جریان‌های سلفی به فرانسه مخالفتی نداشتند بخصوص برای پیگیری روند سرنگون کردن نظام سوریه و بشار اسد که دیگر واجب کرده بود که سلفی‌ها روی خط بیایند ولو اینکه موقت و ابزاری برای ارتباط آمریکا با جماعت اخوان المسلمون سوریه باشند.

جنگجویان آزادی در سوریه ؛

اتفاقات دنیای عرب از اواخر سال ۲۰۱۰، آغاز دوباره اتحاد بی‌سابقه سیاسی، نظامی و اقتصادی فرانسه با القاعده است. تجربه لیبی بهترین مثال و گواه بر این اتحاد، بین جنگجویان القاعده روز زمین و نیروی هوایی فرانسه در آسمان بود. فرانسه از طریق سیاست خود در شورای امنیت و دخالت نظامی، عبدالحکیم بالحاج و جنگجویانش را کمک کرد که بتوانند بر لیبی سیطره پیدا کنند. پس از لیبی این اتحاد به سوریه نیز کشیده شد. دولت فرانسه حمله دیپلماتیک در شورای امنیت را تامین می‌کند در حالی که روی زمین، روزنامه فیگارو اذعان کرد و اعتراف می‌کند که جنگجویان سلفی به پشتیبانی تسلیحاتی و آموزشی فرانسه [سر پا] هستد. اما در فرانسه کافی است که یک مسجد از مساجد سلفی‌ها را در روز جمعه بازدید کنید تا یکی از خطبه‌های تحریک‌آمیز علیه سوریه را بشنوید و مشاهده کنید که چه تبلیغاتی برای جمع‌آوری کمک مالی و تحریک به اعزام جنگجویان برای حمایت از مبارزه مسلحانه انجام می‌شود. همه این امور زیر نظر دستگاه‌های امنیتی فرانسه و با حمایت آن انجام می‌شود.

اقدامات ضدسوری فرانسه در چهار محور انجام می‌شود:

1) تبدیل کردن پرونده سوریه به محور کاری روزانه در شورای امنیت از طریق پافشاری فرانسه بر باقی ماندن موضوع سوریه روی میز از یکسال پیش.

2) حمایت از معارضان سوریه که سران آن در پاریس مقیم هستند از جمله برهان غلیون و بسمه قضمانی که تابعیت فرانسوی دارند.

3) حمایت فنی و تسلیحاتی از گروهک‌های مسلح همچنانکه روزنامه‌های متعدد فرانسه از جمله فیگارو و لوکانارد انشینه این امر را ذکر کردند.

4) حمایت از مساجد سلفی‌ها در حومه شهرهای بزرگ فرانسه از طریق پول قطر؛ پولی که ائتلاف سیاسی قطر و فرانسه علیه سوریه و قبل از آن در لیبی شکل گرفته بود و فرانسه اکنون از برگزاری سخنرانی‌های مذهبی تحریک‌کننده که این روزها در مساجد با هدف بسیج مردم و اعزام آنان به سوریه صورت می‌گیرد، ممانعت نمی‌کند.

فرانسه هزار نفر از مردان خود شامل سرباز و پلیس و آتش‌نشان و گروه نخبگان (رید) را برای خلاص شدن از محمد مراح به کار گرفت. اما باید توجه داشت اگر قدرتی [تروریستی] که در منطقه باباعمرو شهر حمص سوریه متمرکز شد در یکی از شهرهای فرانسه جمع می‌شد، واکنش ارتش فرانسه چه می‌بود؟ و دولت فرانسه چه مواضعی اتخاذ می‌کرد؟ نیکلا سارکوزی رئیس جمهوری فرانسه چه می‌کرد؟ این سوال‌ها خطاب به کسانی است که از بشار اسد انتقاد می‌کنند.

خوانده شده 2287 مرتبه