چكيده
مشكلات انسان هميشه ناشي از ندانستن نيست، بلكه در موارد بسياري ناشي از غفلت، فراموشي و بيتوجهي است. بنابراين، يكي از وظايف مربّي تذكر و غفلتزدايي از متربّي است و بايد با يادآوري آنچه متربّي ميداند، زمينه رفع مشكلات او را فراهم سازد. يكي از ابعاد تذكر، يادآوري نعمتهاي الهي است. هدف پژوهش حاضر آن است كه ابعاد گوناگون روش تربيتي يادآوري نعمتها مانند اهميت، انواع و آثار و نتايج آن را مورد بررسي قرار دهد. اين تحقيق توصيفي بوده و به روش كتابخانهاي انجام شده است و از آن حاصل ميشود كه مربّي آگاه بايد با استفاده از شيوههاي گفتاري، نوشتاري و رفتاري، متربّي خود را متذكر انواع نعمتهاي ظاهري و باطني پروردگار نمايد. آثار و نتايج اين روش سودمند تربيتي فراوان است كه از جمله آنها ميتوان به حمد و شكرگزاري خداوند، عشق و محبت به او، عبادت، تقوا، بازگشت به مسير صحيح، اميدواري و فلاح و رستگاري اشاره كرد.
مقدّمه
خداوند مهربان نعمتهاي بسيار گستردهاي به انسان عطا فرموده است، اما غفلت و فراموشي آفت بزرگي است كه انسان را دچار خود كرده است. يادآوري نعمتها روش تربيتي بسيار مؤثري است كه مربيان بزرگ بشريت يعني خداوند و انبيا و اوليا آن را به طور گسترده مورد استفاده قرار دادهاند و ساير مربيان نيز بايد با الهام گرفتن از آنان اين شيوه را به كار برند.
با توجه به اهميت روش مذكور و پژوهشهاي اندك انجام شده در مورد آن، نياز به تحقيقي مستقل در خصوص روش تربيتي يادآوري نعمتها احساس شد. در تحقيق حاضر كه با هدف بررسي ابعاد اين روش تربيتي انجام شده، از روش كتابخانهاي استفاده شده است.
«نِعَم» به معناي رفاه و پاكي و مطلوبيت زندگاني است2و «نعمت» كه براي نوع به كار ميرود، به نوع خاصي از آن دلالت دارد.3در اين نوشتار، منظور از نعمت، نعمتهاي خداوند است. «ذكر» نيز به معناي به ياد داشتن است كه در مقابل غفلت و فراموشي استعمال ميشود.4
بر اين اساس، يادآوري نعمتها به معناي آن است كه مربّي متذكر نعمتهاي بيكران خداوند به متربّي شود. در اين روش، مربّي غفلت كنوني فرد يا جمع را در پرتو نعمتهايي كه در گذشته به آنان عطا شده ميزدايد و در او شور و رغبت تازهاي براي عمل فراهم ميسازد. در اين شيوه، مربّي بايد تنگناها و گشايشهاي زندگي متربّي را در خاطر او زنده كند و او را براي به ثمر رساندن گشايشها و نعمتهايي كه در اختيار اوست فراخواند و به راه اندازد.5
اهميت روش
الف.يكي از دلايل مهم ارزش و اهميت اين روش تربيتي تأكيد پيدر پي قرآنبه يادآوري نعمتهاي الهي است. برخي از آياتي كه موضوع تذكر و به ياد داشتن نعمات خداوند را مورد تأكيد قرار دادهاند، عبارتند از:
ـ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ»؛6اي مردم! نعمتي را كه خدا به شما داده است، متذكر شويد.
ـ «وَاذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ»؛7و به ياد آريد نعمتهاي خدا را بر خود.
ـ «وَ اذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ»؛8و نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد كه شما با هم دشمن بوديد، پس خدا در دلهاي شما الفت و مهرباني انداخت.
ـ «فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛9پس نعمتهاي خدا را به ياد آريد، شايد كه رستگار شويد.
ـ «فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ»؛10 پس نعمتهاي خدا را ياد كنيد و در زمين به فساد و تبهكاري برنخيزيد.
دستورات مكرر خداوند متعال مبني بر متذكر شدن به الطاف بيكران او، دليل روشني است بر اهميت اين روش در رشد معنوي انسانها.
ب.دليل ديگري كه بر اهميت اين روش تربيتي صحّه ميگذارد، فرمايش اميرالمؤمنين عليهالسلام در اين زمينه است. آن حضرت يكي از اهداف اساسي بعثت پيامبران الهي را يادآوري نعمتهاي خدا براي مردم دانستهاند:
«فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبيائه، ليستأدوهم ميثاق فطرته و يذكّروهممنسي نعمته»؛11 و پي در پي رسولان خود را به سوي آنان فرستاد تا پيمان فطرت را از آنان مطالبه نمايند و نعمتهاي فراموش شده را به ياد آنها آورند.
گويا موضوع تذكر در مورد نعمتهاي الهي تا آنجا مهم است كه خداوند براي انجام اين رسالت خطير فرستادگان خويش را مبعوث كرده است.
انواع نعمتها
نعمتهاي الهي انواع بسيار متعدد و متنوعي داشته، غيرقابل شمارش ميباشند؛ چراكه خداي متعال خود فرموده:
«وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا»؛12 و اگر نعمتهاي خدا را بشماريد، هرگز نميتوانيد آنها را احصا كنيد.
ولي خداوند نعمتهاي بيكران خويش را به دو بخش نعمتهاي ظاهري و باطني تقسيم كرده است:
«أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً»؛13 آيا نديديد خداوند آنچه را در آسمان و زمين است، مسخّر شما كرده و نعمتهاي ظاهري و باطني خود را بر شما گسترده و افزون ساخته است؟
سؤالي كه در اينجا مطرح ميشود اين است كه منظور از نعمتهاي ظاهري و باطني چيست كه يادآوري هر دو قسم آن روشي مؤثر در تربيت اخلاقي و معنوي محسوب ميشود؟ در روايات معصومان عليهمالسلام به مصاديقي از اين دو گونه نعمت برميخوريم كه در ذيل به برخي از آنها اشاره ميشود:
پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله و سلمو سلم در سخني با ابن عبّاس به توضيح نعمتهاي ظاهري پرداخته، فرمودند:
اي فرزند عباس! اما نعمت ظاهري، اسلام و آفرينش نيكوي تو و رزقي است كه خداوند روزيات ساخته، و نعمت باطني آن است كه اعمال بد تو را پوشانده و تو را مفتضح نساخته است.14
امام باقر عليهالسلام نيز در روايتي به بيان مصداقي ديگر از نعمت ظاهري پرداختهاند:
نعمت ظاهري، پيامبر صلياللهعليهوآله و سلم و رهاوردهاي او از قبيل شناخت خداي ـ عزّ و جلّ ـ و توحيد او ميباشد و نعمت باطني، ولايت ما اهلبيت پيامبر و مودّت قلبي ما.15
امام كاظم عليهالسلام ضمن بياني ديگر ازمصاديق اين تقسيمبندي، هر دو نوع نعمت را در حيطه امامت تفسير كردهاند: «نعمت ظاهري امام ظاهر ونعمت باطني امام غايب است.»16
در هر حال، همه موارد مزبور ميتوانند نمونههايي از نعمتهاي ظاهري و باطني به شمار آيند كه يادآوري آنها تأثيرات تربيتي شگرفي بر متربّي بر جاي خواهد گذاشت.
علاوه بر تقسيمبندي نعمتها به دو بخش ظاهري و باطني، بر اساس تحقق آنها در فرد يا جامعه، ميتوان آنها را به نعمتهاي فردي و اجتماعي نيز تقسيم كرد. نمونه يادآوري نعمتهاي فردي، آياتي است كه شخص پيامبر صلياللهعليهوآله و سلم را متذكر الطاف الهي به او ميكند:
«أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيما فَآوَي وَ وَجَدَكَ ضَالّا فَهَدَي وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَي فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»؛17 آيا خدا تو را يتيمي نيافت كه در پناه خود جاي داد و تو را ره گم كرده يافت و راهنمايي كرد و تو را فقير يافت و توانگر كرد، پس تو هم يتيم را هرگز ميازار و فقير سائل را به زجر مران، و اما نعمت پروردگارت را بازگو.
در حيات جمعي نيز يادآوري نعمتها مصاديق متعددي دارد. آيه ذيل كه جامعه اسلامي را متذكر نعمت وحدت و ثمره شيرين آن ساخته، از هرگونه اختلاف و تشتّت برحذر ميدارد:
«وَ اعْتَصِمُواْ بِحَبْلِاللّهِ جَمِيعا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْكُرُواْ نِعْمَهَاللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا وَ كُنتُمْ عَلَي شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنقَذَكُم مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.»18
انواع يادآوري ها
همچنانكه نعمت از گونههاي متعددي برخوردار است، يادآوري آن نيز به صورتهاي مختلفي امكانپذير ميباشد. برخي از آنها عبارتند از:
يادآوري ذهني
در اينگونه از يادآوري، فرد با انجام عملياتي ذهني متذكر نعمتهاي خداوند گشته و با مرور ذهني آن، از نتايج ارزشمندش برخوردار ميگردد. براي مثال، امام علي عليهالسلام تفكر مردم درباره نعمتها را مفيد و موجب فاصله گرفتن ايشان از گناه ميدانند:
«و لو فكّروا في عظيم القدرة و جسيم النعمة لرجعوا الي الطريق و خافوا عذاب الحريق»؛19 و اگر مردم در قدرت عظيم الهي و نعمتهاي بزرگ او ميانديشيدند، قطعا به راه صواب باز ميگشتند و از عذاب جهنم نگران ميشدند.
يادآوري گفتاري
گونه ديگر يادآوري، با سخن گفتن از عطاياي الهي همراه است و ذكر گفتاري نيز ميتواند زمينه را براي ذكر قلبي فراهم سازد. خداي متعال در آيه پاياني سوره «ضحي» خطاب به فرستاده عزيز خويش ميفرمايد: «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»؛و اما نعمت پروردگارت را بازگو كن. مردي از امام حسين عليهالسلام پرسيد: اين فرمايش الهي «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»؛يعني چه؟ حضرت فرمود: «امره ان يحدث بما انعم اللّه به عليه في دينه»؛20 به فرستاده خود فرموده تا نعمتهايي كه در دين بدو داده بر زبان جاري سازد و به مردم بگويد.
يادآوري نوشتاري
در اين نوع از يادآوري كه شباهت زيادي به يادآوري گفتاري دارد، فرد با زبان قلم به واگويي نعمتهاي الهي ميپردازد؛ مانند آنجا كه اميرالمؤمنين عليهالسلام در پاسخ به نامه معاويه، بر اساس دستور پروردگار در آيه پيشين، متذكر نعمتهاي خداوند ميشوند:
مگر نميبيني ـ نه اينكه بخواهم خبرت دهم، بلكه به عنوان شكر و سپاسگزاري نعمت خداوند ميگويم ـ جمعيتي از مهاجرين و انصار در راه خدا شربت شهادت نوشيدند و هر كدام داراي مقام و مرتبتي بودند، اما هنگامي كه شهيد ما (حمزه) شهيد شد، به او گفته شد: «سيدالشهدا» و رسول خدا هنگام نماز بر وي (به جاي پنج تكبير) هفتاد تكبير گفت و نيز مگر نميداني گروهي دستشان در ميدان جهاد قطع شد كه هر كدام مقام و منزلتي دارند، ولي هنگامي كه اين جريان درباره يكي از ما انجام شد، لقب طيّار به او داده شد؛ آن كس كه در آسمان بهشت با دو بال خود پرواز ميكند.21
يادآوري رفتاري
منظور از يادآوري رفتاري آن است كه فرد رفتاري از خود بروز دهد كه نوعي يادآوري و تذكر به شمار آيد؛ مانند آنكه نعمتهاي الهي را مورد استفاده قرار داده و آنها را آشكار سازد.
اميرالمؤمنين عليهالسلام در نامهاي به حارث همداني فرمودند:
«و استصلح كل نعمة انعمها اللّه عليك و لاتضيعنَ نعمة من نعم اللّه عندك و ليُرَ عليك اثرُ ما انعم اللّه به عليك»؛22 هر نعمتي كه به تو داد، نيكو دار و هيچ نعمتي از نعمتها را ضايع و تباه مساز و بايد اثر نعمتهايي كه خدا به تو داده در تو ديده شود.
همچنين امام صادق عليهالسلام در توضيح اهميت آشكارسازي نعمتها ميفرمايند:
«اذا انعم اللّه علي عبده بنعمة فظهرت عليه سمّي حبيب اللّه محدّثا بنعمة اللّه و اذا انعم اللّه علي عبد بنعمة فلم تظهر عليه سمّي بغيض اللّه مكذبا بنعمة اللّه»؛23 هر گاه خدا بر بندهاش نعمتي عطا كند و اين نعمت بر او ظاهر شود، وي حبيب خدا و گوينده نعمت او ناميده ميشود و هر گاه نعمتي بر بندهاي ارزاني دارد ولي بر او آشكار نشود، او دشمن خدا و تكذيبكننده نعمت او شمرده ميشود.
آن حضرت در حديثي ديگر ميفرمايند:
«اني لاكره للرجل ان يكون عليه نعمة من اللّه فلا يظهرها»؛24 من ناخشنودم از اينكه فردي از نعمتي الهي برخوردار باشد، ولي آن را ظاهر نسازد.
تحقق يادآوري در همه موارد مزبور در خصوص متربّي ممكن است. مربّي نيز ميتواند به صورت گفتاري، نوشتاري و رفتاري زمينه تذكر را براي متربّي خويش فراهم سازد.
آثار و نتايج يادآوري نعمتها
به خاطر آوردن عطاياي ربوبي، آثار و بركات ويژهاي دارد و به دليل همين آثار گرانبهاست كه اين روش در زمره روشهاي بسيار سودمند تربيتي قرار گرفته است. در اينجا به اجمال برخي از اين نتايج را مرور ميكنيم:
1. حمد پروردگار
«حمد» در مقابل ذمّ است و در فارسي از آن تعبير به «ستايش» ميكنند؛ همچنانكه در فارسي به عنوان معادل كلمه «شكر» واژه «سپاس» را به كار ميبرند.25 ستايش خداي متعال از نخستين آثار يادآوري نعمتهاي او به شمار ميرود. توجه كردن به نعمتهاي گسترده الهي موجب ميگردد فرد بياختيار زبان خويش را به حمد و ثناي پروردگار بگشايد و از خداي خويش به نيكي ياد كند. امام علي عليهالسلام خطاب به مردم، ضمن توجه دادن ايشان به گوشهاي از نعمات فراگير الهي، آنها را به حمد زياد او فرا ميخوانند:
«اوصيكم ايّها النّاس بتقوي اللّه و كثرة حمده علي آلائه اليكم و نعمائه عليكم و بلائه لديكم فكم خصّكم بنعمة و ندارككم برحمة اعورتم له فستركم و تَعَرَّضتم لاخذه فَاَمهلكم»؛26 اي مردم! من شما را به تقواي خداوند و حمد فراوان بر نعمتها و احسان و رحمتش كه بر شما فرو باريده است، سفارش ميكنم. چه بسيار نعمتهايي كه ويژه شما قرار داد و شما را به رحمت خويش مورد عنايت خاص گردانيده؛ شما عيبهاي خود را آشكار كرديد و او پوشاند، و خود را در معرض مؤاخذه او قرار داديد، اما به شما مهلت داد.
2. شكرگزاري
همچنانكه غفلت و فراموشي نعمتها زمينه را براي ناسپاسي فراهم ميسازد، به خاطر آوردن الطاف بيشمار الهي نيز موجبات شكر و سپاس بنده از خداي خويش را مهيا ميكند. «شكر» از نظر لغوي به معناي اظهار تقدير و تجليل در برابر نعمت ظاهري و معنوي است كه از منعم به فرد برسد.27
امام خميني قدسسره در كتاب چهل حديث خود شكر را اينگونه تعريف كردهاند: «شكر عبارت از يك حالت نفسانيه است كه در اثر معرفت منعم و نعمت، و اينكه آن نعمت از منعم است، به وجود ميآيد.»28
استاد شهيد مرتضي مطهّري نيز در توضيح دقيق معناي شكر ميفرمايند:
معني شكر اين است كه انسان در مقابل فردي كه از او چيزي به وي رسيده است اظهار قدرداني كند و مثلاً بگويد: من ممنون هستم. آيا معني شكر خدا همين است كه بگوييم: «الهي شكر»؟ اين صيغه شكر است نه خود شكر. خود شكر چيز ديگري است. و آن يك معناي دقيقي دارد كه عبارت است از: قدرداني، اندازهشناسي و حقشناسي. بنده اگر بخواهد قدرشناس و شاكر باشد بايد قدر نعمتهاي خدا را بداند؛ يعني هر نعمتي را بداند براي چه هدفي و منظوري است و در همان مورد مصرف كند؛ مثلاً، در مورد زبان، فهماندن مقاصد خود به ديگران، تعليم، ارشاد و نصيحت، شكر زبان است نه اينكه با زبان دروغ بگويد، تهمت بزند، به مردم آزار رساند، دشنام دهد و اشاعه فحشا كند.29
بنابراين، معناي شكر قدرداني، اندازهشناسي و حقشناسي در مورد نعمتهاي خداوند است. با مراجعه به سيره اهلبيت عليهمالسلام مشاهده ميكنيم كه آن بزرگواران زياد نعمتهاي الهي را ياد ميكردند و آن را زمينه شكرگزاري از خداوند قرار ميدادند. هشامبن¬احمر ميگويد: در اطراف مدينه به همراه امام موسي كاظم عليهالسلام حركت ميكردم كه حضرت از مركب خود به زير آمد و به سجده افتاد. سجده به طول انجاميد تا آنكه حضرت سر بلند كرد و سوار بر مركب گرديد. عرض كردم: فدايت شوم، چرا سجده شما طولاني شد؟ فرمود: «انّني ذكرت نعمة انعم اللّه بها علي فاحببت ان اشكر ربي»؛30 به ياد يكي از نعمتهايي افتادم كه پروردگار ارزانيام داشته بود، دوست داشتم شكر آن نعمت را به جاي آورم.
امام كاظم عليهالسلام اين روش را از پدر بزرگوارش امام صادق عليهالسلام آموختهاند كه فرمودند:
هرگاه يكي از شما نعمتي از نعمتهاي خداوند را به ياد آورد، بايد در مقام سپاسگزاري از خدا گونه خود را بر خاك نهد؛ اگر او سوار بر مركب است، از مركب خود پياده شود و بر خاك سجده كند و اگر براي پرهيز از شهرت نميتواند پياده شود، گونه خويش را بر قسمت مقدم زين قرار دهد و اگر قادر بر آن هم نيست، گونه خود را بر كف دستش قرار داده، خدا را بر نعمتهايي كه به او عطا نموده، ستايش كند.31
ياد نعمتها زمينه شكر و قدرشناسي از آن را فراهم كرده و موجب ميشود تا فرد بهتر بتواند گوشهاي از عطاياي خداوند را به ديگران معطوف سازد.
با توجه به همين تأثير است كه خداي سبحان الطاف خود را به ياد رسول برگزيده خويش آورده، ميفرمايد:
«أَلَمْ يَجِدْكَ يَتِيما فَآوَي وَ وَجَدَكَ ضَالّا فَهَدَي وَ وَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَي فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ»؛32 آيا او تو را يتيم نيافت و پناه داد؟! و تو را گمشده يافت و هدايت كرد، و تو را فقير يافت و بينياز نمود. حال كه چنين است، يتيم را تحقير مكن، و سؤالكننده را از خود مران، و نعمتهاي پروردگارت را بازگو.
3. محبت و عشق به خداوند
عشق و محبت يكي از خصوصيات آدمي است كه در پرتو آن، صفات معشوق به طور ناخواسته در شخص عاشق تجلّي مييابد. بر اين اساس، اگر فردي به موجودي با كمال محبت ورزد، كمال محبوب به وي تسّري مييابد و چنانچه محبت خود را معطوف به موجودي پست و عاري از كمالات ارزشمند سازد، در اندك زماني تجلّي صفات وي را در خود احساس خواهد كرد. جابر جعفي از امام باقر عليهالسلام نقل ميكند كه آن حضرت فرمودند:
«إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ فِيكَ خَيْرا فَانْظُرْ إِلَي قَلْبِكَ فَإِنْ كَانَ يُحِبُّ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ وَ يُبْغِضُ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَفِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُحِبُّكَ وَ إِذَا كَانَ يُبْغِضُ أَهْلَ طَاعَةِ اللَّهِ وَ يُحِبُّ أَهْلَ مَعْصِيَتِهِ فَلَيْسَ فِيكَ خَيْرٌ وَ اللَّهُ يُبْغِضُكَ وَ الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»؛33 هر گاه ميخواهي بداني در تو خيري هست به دلت نگاه كن، اگر بندگان مطيع خدا را دوست ميدارد و معصيتكاران را از خود طرد ميكند، در تو خيري وجود دارد و خداوند شما را دوست ميدارد. اما از آن طرف، اگر مشاهده كردي دلت همواره با معصيتكاران ميباشد و به آنها تمايل دارد و با دوستان خدا و اهل طاعت بغض و كينه نموده و آنها را دوست نميدارد، بدان در تو خيري نيست و خداوند دشمن تو ميباشد، و آدمي با كسي كه دوست دارد محشور است.
از اين حديث روشن ميشود كه عشق و محبت به خداوند متعال رمز آراسته شدن فرد به صفات الهي است و او ميتواند با تقويت محبت خويش به خدا بدون احساس ملالت و دشواري، خود را مزيّن به صفات ارزشمند الهي سازد. اما سؤال اساسي اين است كه چگونه ميتوان عاشق خدا شد و محبت واقعي او را در دل خود جاي داد؟
اين سؤالي است كه پيامبران بزرگي همچون داود و موسي عليهماالسلام از خداي خويش پرسيدهاند. آنگاه كه خداوند به موسي عليهالسلام وحي كرد:
«احببني و حبّبني الي خلقي. قال موسي: يا ربّ انّك لتعلم انه ليس احدٌ احبّ الي منك، فكيف لي بقلوب العباد؟ فاوحي اللّه اليه: فذكّرهم نعمتي و آلايي فانّهم لايذكرون منّي الّا خيرا»؛34 مرا دوست بدار و مرا محبوب مخلوقاتم گردان. موسي گفت: پروردگارا تو ميداني كه كسي محبوبتر از تو در نزد من نيست. اما چگونه دل بندگانت را متوجه تو سازم؟ پس خدا به او وحي كرد: نعمتم را به ياد ايشان آور كه آنان مرا جز به خير ياد نخواهند كرد.
خداوند متعال در پاسخ به همين سؤال حضرت داود نيز رمز محبت خدا را خاطرنشان كردن نعمتها براي مردم دانسته است:
«اذكرهم ايادي عندهم، فانّك اذا ذكرت ذلك لهم احبّوني»؛35 نعمتهاي مرا به ياد ايشان آور؛ چراكه هر گاه چنين كني مرا دوست خواهند داشت.
اينكه در ادعيه شورانگيزي همچون «مناجات شعبانيه»، دعاي «عرفه»، دعاي «كميل» و دعاي «ندبه» از اين روش استفاده شده، دليل بر اهميت آن در جهت تشديد محبت الهي است.
4. عبادت
به خاطر آوردن نعمتهاي خداوند زمينه را براي عبادت و بندگي او فراهم ميسازد. از اينرو، خداي متعال پس از متذكر شدن اعطاي نعمت كوثر به پيامبر خويش، او را به انجام عباداتي همچون نماز و قرباني كردن فراميخواند:
«اِءنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ»؛36 ما به تو كوثر [خير و بركت فراوان] عطا كرديم! پس براي پروردگارت نماز بخوان و قرباني كن!
اين نكته نيز روشن است كه عبادتي كه با ياد نعمتهاي خداوند و به شكرانه آن تحقق يابد، برترين نوع عبادت محسوب ميشود؛ چنانكه اميرمؤمنان عليهالسلام فرمودند:
«انَّ قَوْما عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللَّهَ شُكْرا فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ»؛37 گروهي در عبادت و اطاعت انگيزه رغبت و ميل دارند و براي دستيابي به منافع اخروي خدا را عبادت مينمايند كه اين رقم عبادت، عبادت تجّار و بازرگانان است كه هدفْ سودجويي است. گروهي ديگر به خاطر ترس از عذاب، خدا را عبادت ميكنند، اين هم عبادت بردگان است. گروهي هم از روي شكر و انگيزه سپاس از نعمتهاي فراوان خداوندي عبادت خود را انجام ميدهند و اين عبادت آزادمردان است.
5. تقوا
تقوا به معناي محافظت از نفس در برابر چيزي است كه از آن ميترسد.38 در مورد چيستي حقيقت تقواي الهي ابوبصير از امام صادق عليهالسلام درباره آيه شريفه «اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ»39 (از مخالفت با خدا بترسيد، چنانكه سزاوار ترسيدن از اوست) سؤال نمود. آن حضرت فرمودند:
«يطَاعُ فَلَا يُعْصَي وَ يُذْكَرُ فَلَا يُنْسَي وَ يُشْكَرُ فَلَا يُكْفَر»؛40 همواره مطيع اوامر الهي بودن و هرگز گناه نكردن، پيوسته به ياد خدا بودن و هيچگاه او را فراموش نكردن، همه نعمتهاي خداي را سپاسگزار بودن و هرگز ناسپاسي نكردن.
ياد نعمتهاي الهي حيايي ايجاد ميكند كه فرد را از ارتكاب گناه بازميدارد. امام علي عليهالسلام در بيان ارتباط ياد كردن نعمتها و تقوا ميفرمايند:
«فاتّقوا اللّه الّذي نفعكم بموعظته و وعظكم برسالته و امْتَنَّ عليكم بنعمته»؛41 پس بترسيد از خدايي كه شما را از موعظت خود بهرهمند ساخت، و با فرستادن ـ پيامبرانش ـ پند داد، و با نعمت خود رشته منت به گردنتان انداخت.
در حديثي ديگر، آن حضرت خودداري از گناه را كمترين حقي ميدانند كه فرد موظف به رعايت آن در برابر نعمتهاي الهي است:
«اقل ما يلزمكم اللّه الّا تستعينوا بنعمه علي معاصيه»؛42 كمترين چيزي كه بايد شما آن را ملاحظه كنيد آن است كه با نعمتهاي خداوند او را نافرماني نكنيد.
تأثير به خاطر آوردن نعمات الهي در پيشگيري از گناه، به خوبي در داستان حضرت يوسف عليهالسلام قابل مشاهده است. خداوند اين ماجرا را چنين ترسيم ميكند:
«وَ رَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نِفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ»؛43 و آن زن كه يوسف در خانه او بود، از او تمنّاي كامجويي كرد؛ درها را بست و گفت: بيا (به سوي آنچه براي تو مهياست!) (يوسف) گفت: پناه ميبرم به خدا! او صاحب نعمت من است؛ مقام مرا گرامي داشته؛ مسلّما ظالمان رستگار نميشوند!
بنابراين، در موقعيتي كه همه چيز براي ارتكاب گناه فراهم بود، ياد نعمت خدا كه او را از قعر چاه به اوج رسانده بود، مانع انجام نافرماني خدا شد.
6. بازگشت به راه راست
گاه ممكن است كه فرد نتوانسته باشد خود را از انجام معصيت بازدارد. حتي در اين شرايط نيز تذكر الطاف خداوند ميتواند او را از ادامه مسيري كه برگزيده، باز دارد و به مسير صحيح هدايت كند.
حضرت علي عليهالسلام در اين زمينه ميفرمايند:
«و لو فكّروا في عظيم القدرة و جسيم النعمة لرجعوا الي الطريق و خافوا عذاب الحريق»؛44 و اگر اين مردم در عظمت قدرت و بزرگي نعمت او ميانديشيدند به راه راست بازميگشتند و از آتش سوزان ميترسيدند.
7. اميدواري
فردي كه متذكر نعمات گسترده الهي در سراسر عمر گذشته خويش است، دغدغهاي در مورد آينده نداشته و با كمال اميدواري به آينده مينگرد. اميد به آينده كه در پرتو يادآوري نعمتها ميسر ميشود، منحصر به زندگي كوتاه دنيوي نيست و حيات جاودان پس از مرگ را نيز دربر ميگيرد. بر اين اساس، در ادعيه پرشور معصومان عليهمالسلام مشاهده ميكنيم كه آن بزرگواران هرگونه نگراني در مورد آينده را با نگاه به گذشته سرشار از لطف الهي، از دل ميزدايند. براي مثال، ائمّه اطهار عليهمالسلام در مناجات دلنشين «شعبانيه» چنين زمزمه ميكنند:
«الهي لم يزل برّك علي ايّام حيوتي فلا تقطع برّك عنّي في مماتي. الهي كيف آيس من حسن نظرك لي بعد مماتي و انت لم تُوَلّني الّا الجميل في حياتي»؛45 خدايا پيوسته در دوران زندگي نيكي تو بر من ميرسد، پس نيكيات را در هنگام مرگ از من مگير. خدايا من چگونه مأيوس شوم از اينكه پس از مرگ مورد حسن نظر تو واقع گردم، در صورتي كه در دوران زندگيام جز به نيكي سرپرستيام نكردي.
اين شيوه معصومان عليهمالسلام الگوي مناسبي براي مربيان و مشاوراني است كه با نااميدي و افسردگي متربّي و مراجع خويش مواجه شدهاند.
8. فلاح و رستگاري
نتيجه نهايي يادآوري نعمتها فلاح و رستگاري است. «فلاح» به معناي نجات از شرور و ادراك خير و صلاح است كه معادل آن در فارسي، واژه «پيروزي» ميباشد.46 آثار و بركات پيش گفته كه در اثر به خاطر آوردن نعمتها حاصل شده بود، زمينه موفقيت نهايي و نيل به سعادت را براي متربّي فراهم ميسازد. از اينرو، خداوند متعال به بندگان ذاكر بشارت ميدهد و ميفرمايد: «فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛47 پس نعمتهاي خدا را به ياد آوريد، شايد رستگار شويد!
نتيجه گيري
روش يادآوري نعمتها به اين دليل از مؤثرترين روشها در تربيت اخلاقي و معنوي انسان به شمار ميرود كه طبق اين روش، مربّي ميكوشد:
ـ غفلت متربّي را نسبت به الطاف گسترده خداوند برطرف ساخته و با متذكر ساختن او به انواع نعمتهاي ظاهري و باطني، او را ستايشگر و سپاسگزار خداوند گرداند.
ـ عشق و محبت عميق الهي را در دل او ايجاد و تقويت كرده، او را به عبادت پروردگار ترغيب نمايد.
ـ توفيق تقوا و خودداري از گناه را نصيب او ساخته، امكان بازگشت از مسير غلط را براي او فراهم آورد.
ـ او را به آينده اميدوار ساخته و در نهايت، زمينه موفقيت و پيروزي وي را فراهم نمايد.
پى نوشت ها
1- معاون تهذیب حوزه های علمیه و دكتراى روانشناسى تربيتى.
2ـ احمدبن فارس، معجم مقاييس اللغه، 1404، ذيل واژه «نعم».
3ـ حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، 1368، ذيل واژه «نعم».
4ـ همان، ذيل «ذكر».
5ـ خسرو باقرى، نگاهى دوباره به تربيت اسلامى، 1380، ص 149.
6ـ فاطر: 3.
7ـ بقره: 231.
8ـ آلعمران: 103.
9ـ اعراف: 69.
10ـ اعراف: 74.
11ـ نهجالبلاغه، خ 1.
12ـ نحل: 18.
13ـ لقمان: 20.
14ـ فضلبن حسن طبرسى، مجمعالبيان، بىتا، ج 4، ص 320.
15ـ همان.
16ـ عبدعلى جمعه العروسى الحويزى، نورالثقلين، بىتا، ج 4، ص 212.
17ـ ضحى: 6ـ11.
18ـ آلعمران: 103.
19ـ نهجالبلاغه، خ 185.
20ـ حسنبن شعبه حرّانى، تحفالعقول، 1404، ص 247.
21ـ نهجالبلاغه، ن 28.
22ـ همان، كتاب 69.
23ـ محمّدبن يعقوب كلينى، فروع كافى، 1365، ج 6، ص 438.
24ـ همان.
25ـ حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج 2، ص 280.
26ـ نهجالبلاغه، خ 188.
27ـ حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج 6، ص 99.
28ـ روحاللّه خمينى، چهل حديث، 1368، ص 294.
29ـ مرتضى مطهّرى، آشنايى با قرآن، 1371، ج 3، ص 12.
30ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، 1404، ج 48، ص 116.
31ـ همان، ج 68، ص 35.
32ـ ضحى: 6ـ11.
33ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 66، ص 248.
34ـ همان، ج 13، ص 352.
35ـ همان، ج 14، ص 38.
36ـ كوثر: 1و2.
37ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 67، ص 196.
38ـ راغب اصفهانى، المفردات، 1416، ذيل واژه «وقى».
39ـ آلعمران: 102.
40ـ محمّدبن على صدوق، معانىالاخبار، 1403، ص 240.
41ـ نهجالبلاغه، خ 198.
42ـ همان، ح 330.
43ـ يوسف: 23.
44ـ نهجالبلاغه، خ 185.
45ـ مفاتيحالجنان، اعمال ماه شعبان.
46ـ حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآنالكريم، ج 9، ص 133.
47ـ اعراف: 69.
منابع
ـ ابن فارس، احمد، معجم مقاييساللغه، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1404.
ـ اصفهاني، راغب، المفردات في غريبالقرآن، دمشق، دارالقلم، 1416.
ـ باقري، خسرو، نگاهي دوباره به تربيت اسلامي، تهران، مدرسه، 1380.
ـ حرّاني، حسنبن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرّسين، 1404.
ـ خميني، روحاللّه، چهل حديث، تهران، رجاء، 1368.
ـ صدوق، محمّدبن علي، معانيالاخبار، قم، جامعه مدرّسين، 1403.
ـ طبرسي، فضلبن حسن، مجمع البيان، تهران، المكتبة العلمية، بيتا، ج 4.
ـ عروسي، عبدعلي بن جمعه، نورالثقلين، قم، مطبعة العلمية، بيتا، ج 4.
ـ كليني، محمّدبن يعقوب، فروع كافي، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365، ج 6.
ـ مجلسي، محمّدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404، ج 13، 14، 48، 66، 67، 68.
ـ مصطفوي، حسن، التحقيق في كلمات القرانالكريم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1368.
ـ مطهّري، مرتضي، آشنايي با قرآن، تهران، صدرا، 1371، ج 3.