حضور اسرای کربلا در اربعین اول؛ دلایل و شواهدها

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)
حضور اسرای کربلا در اربعین اول؛ دلایل و شواهدها

بسیاری از بزرگان علما به حضور اهل بیت امام حسین  علیه السلام پس از آزادی از اسارت شام در کربلا گزارش و شواهدی ارائه داده وآن را یقینی دانسته اند ؛برخی نیز این حضور را به جهت طولانی بودن مسافت مسیر شام تا کربلا غیر ممکن یا مشکل دانسته اند ؛ در این گفتمان به بررسی این موضوع پرداخته می شود.

    

متن:

درباره زیارت کاروان اسرای اهل بیت(ع) از مرقد شهیدان کربلا در اولین اربعین سخنان بسیاری گفته شده، برخی از محققان معتقدند که کاروان اسیران در راه بازگشت به مدینه از کربلا عبور کرده و به زیارت شهیدان رفتند، ولی برخی معتقدند چنین چیزی امکان ندارد، بلکه اسرای اهل بیت(ع) در اولین اربعین به زیارت نرسیدند و ملاقات با جابر صحت ندارد. این مسأله نیز یکی از مسائل مورد اختلاف بین محققان است. مرحوم محدث نوری صاحب مستدرک در کتاب لؤلؤ و مرجان این قضیه را با دلایل و شواهدی بعید دانسته و رد کرده است و شهید مطهری هم که در نوشتن کتاب حماسه‌ حسینی و برخی از آثارش مقداری از مرحوم محدث و کتابش تأثیر پذیر بوده است، موافقاً با مرحوم محدث نوری آن را رد کرده است.(این سخنرانی ایشان در روز اربعین بوده است.

    

شهید مطهری می‌فرماید: «یک جریان ساختگی که در هیچ کتاب معتبری وجود ندارد و تنها در یک کتاب وجود دارد که آن کتاب به اتفاق تمام ارباب مقاتل معتبر نیست ... ولی هیچکدام از مورخین و محدثین و مقتل نویسان اسلام این را ننوشته‌اند، بلکه تکذیب کرده‌اند و عقل هم (آن را تکذیب می‌کند) این دو محقق در وقوع این اتفاق تاریخی ایجاد تردید کرده‌اند. اما به نظر می‌رسد که دلایل استوار و تحقیق کافی پشتوانه این دیدگاه نیست.

    

۱- اولاً هیچ یک از این دو بزرگوار در این باره تحقیق و استقصای کامل نداشته‌اند و همه رویدادهای تاریخی را ندیده‌اند، ضمن اینکه تخصص واشراف کامل ونگاه تاریخی هم نداشته، بلکه رشته تخصصی آن‌ها در علوم فلسفی و فقهی بیشتر بوده است تا تاریخی، بنابراین جهت سخنرانی در مراسم شهید متأثر از کتاب لؤلؤ مرجان به این نظر رسیده است.

    

۲- مرحوم استاد مطهری افزون بر این گفته است: «عقل هم تکذیب می‌کند»، در حالی که همه می‌دانند عقل در حیطه علوم نقلی به ویژه تاریخ که علم پیچیده و اسنادی است، بدون تحقیق کامل نمی‌تواند نظر صائب و پذیرفته داشته باشد و قضایای تاریخی را بدون تحقیق کامل نمی‌توان تنها با استناد به عقل اثبات یا رد کرد، تاریخ علمی است با سند سخن می‌گوید و عقل می‌تواند در تحلیل سند و گزارش و در فهم آثار تاریخی به مورخ کمک کند، بنابراین با دید فلسفی صرف نمی‌توان رویدادها را مردود یا پذیرفت، می توان گفت نه تنها عقل ناممکن نمی‌داند، بلکه عقل تأیید و تحسین می‌کند که اهل بیت امام حسین(ع) از کنار این حادثه به این سادگی نگذرند، بلکه همه عقلا چنین حکم می‌کنند که امام سجاد(ع) و کاروان باید برگردند و از سرنوشت این کشتگان به هامون و غرق خون سراغی بگیرند.

    

۳- عواطف انسانی واحساسات پاک به ویژه این عواطف در خاندان رسالت از همه فزون‌تر و کامل ترش جلوه گر بوده  است، امام سرچشمه عواطف است، براساس گزاره های تاریخی حضرت زینب(س) که جدایی از برادر برای او در طول زندگی از کودکی بسیار سخت بوده است، چگونه می‌تواند دوری برادر تحمل نموده وبدون زیارت عزیزان به مدینه برگردد دل زینب تاب این دوری را نخواهد داشت تا با برادر تجدید دیدار ننماید، دختران امام حسین(ع)، حضرت سکینه، فاطمه و دیگر بانوان و همسران امام و صحابه امام همه دل در گرو این عزیزان داشتند وداغدار بودند لذا  نمی‌توانستند بدون زیارت قبور مطهر به مدینه برگردند؛ لذا از نظر عاطفی و عقلی بسیار بعید است که انسان بعد از از دست دادن عزیزانش به هر نحوی که ممکن باشد، برای تسلی خاطر و تسکین آلام روحی بر سر مزار او برود و در آنجا عزاداری کند! عقل چگونه با چنین چیزی مخالف بوده و آن را تکذیب می‌کند که بانویی مثل زینب(ع) که محبوبترین فرد خاندانش(برادرش حسین) و سایر برادران و فرزندان و برادرزادگان را از دست بدهد و خودش به اسارت برده شود و در راه بازگشت به مزار آنها نرود.

    

امام زین‌العابدین(ع) امام معصوم که از هر لحاظ در کمال و در اوج عواطف انسانی و عظمت معنوی از مزار عزیزانش زیارت نکند و فرزندان و خاندان پدرش را برای وداع به کربلا نبرد! اتفاقاً اگر نرفته باشد و جای بسی تعجب است و از نظر عقلی وعاطفی ترجیح با رفتن اسراء به کربلاست و نرفتن مورد مذمت عقل و عواطف است! چون مسیری را که اسراء را از کربلا به سوی شام آوردند، از همان مسیر ممکن است اسراء از شام به کربلا برگردند، در هر صورت شهر مدینه بعد از سرزمین کربلاست و کربلا در بین راه سوریه کنونی(شام) کشور عراق واقع است و از نظر عقلی هیچ استبعاد و مانعی وجود ندارد و از محالات نیست که خاندان امام حسین(ع) در راه بازگشت به مدینه در اولین فرصت به زیارت قبور مطهر شهیدان رفته باشند.

    

۴- مرحوم نوری و شهید مطهری دلیل دیگری که گفته اند این است  که چون ابن طاوس صاحب لهوف در جوانی این کتاب را نوشته حرف او غیر معتبر است، در حالی که جوان بودن ابن طاوس هیچ دلیلی بر رد این مطلب نمی‌تواند باشد، اتفاقاً نیرویی که در جوانی برای پژوهش و تحقیق وجود دارد، در کهنسالی نیست، این دلیل آن‌ها نیز دلیل قابل قبولی نیست؛ از این نظر ضعف تحقیق بر آن‌ها که درسنین بالا تر بودند، غالب بود، به ویژه که شهید مطهری متأثر از نوری این سخنان را گفته است و خودش ظاهراً با توجه به مشغله‌های علمی و تدریسی مجال تحقیق کامل را نداشت، بنابراین دیدگاه آن دو بزرگوار در نهایت و شدت ضعف است.

    

۵- در حالی که شهید قاضی در این باره نه تنها تحقیق کامل کرده و این کتاب را در تبعید و با فرصت کافی و مدت‌ها زمان برای نوشتن آن مصروف داشته و تتبع کامل کرده، نوشته و نظر داده است، افزون بر آن برای رفع تردید درباره امکان سیر این مسیر در این مدت، خود شخصاً با شتر این مسیر را رفته و در مدت زمان مشخص از شام به کربلا رفته است.

    

۶- دلیل‌ دیگر که شهید مطهری مطرح نمود ، این است که اظهار نموده  هیچ یک از مقتل‌نویسان و مورخان اسلامی این واقعه را ذکر نکرده‌اند.

    

در حالیکه  اولاً : چه کسی مدعی است که مورخین تمام حوادث را دقیقاً ضبط کرده‌اند و مسیر کاروان اهل بیت از شام به مدینه را گزارش داده‌اند.

    

ثانیاً: مرحوم سید بن طاوس خودش یکی از محققان صاحب‌نظر و مقتل‌نویسان متقدم، معتبر و زبده است که دارای کتابخانه بزرگی بوده، بنابر گواهی مستشرقین که اکنون بسیاری از این منابع از بین رفته است، علاوه بر ابن طاوس، ابن نما نیز در مثیرالاحزان نقل این حضور را تأیید کرده است.

    

ثالثاً: مرحوم مطهری و نوری فقط در حد سخن مدعی شده‌اند که هیچ یک از مورخین اسلامی و مقتل‌نویسان این واقعه را منعکس نکرده‌اند، چون آن‌ها به تمام مقاتل دسترسی نداشته‌اند و تمام منابع تاریخی را مراجعه نکرده‌اند که بدون تحقیق و استفصاء اثبات چنین ادعایی مشکل است. چون هم سید بن طاوس نقل کرده و هم بنابر نقل خود محدث نوری ابن نما در کتاب مثیرالاحزان آن را نقل کرده است.

    

احتمالاً مرحوم نوری اولین کسی است که این گونه در این مسأله با آوردن دلایلی نه چندان استوار تردید کرده، او از شیخ مفید نقل کرده است که فرموده است: روز بیستم صفر که مصادف با اربعین است، اهل بیت امام حسین(ع) از شام حرکت کردند نه اینکه اربعین به کربلا رسیدند، شیخ مفید صریحاً انکار نکرده، چنان که در اثباتش هم احتمالاً چیزی نگفته است.

    

۷- ابوریحان بیرونی بعنوان یکی از دانشمندان دقیق و صاحب نظر ودارای جامعیت علمی در آثار الباقیه از الحاق سرهای مبارک یا سر مبارک امام به بدن در این روز(اربعین اول وبیستم ماه صفر ) سخن گفته است که قرینه‌ای است بر اثبات نظر ابن طاوس(ره) و تحقیق جامع قاضی طباطبایی(ره)

    

۸- علامه مجلسی نیز از سید نقل کرده است، نقل او نیز انصراف به تأیید دارد، چون در رد سخنی نگفته است ؛ بلکه آنرا پذیرفته است ؛

    

۹- افزون بر همه آن‌ها نباید از تحقیق و پژوهش مفصل مرحوم قاضی طباطبایی که در این باره به سادگی گذشت که گفته است: روایت جابر تا آخر نقل نشده است، بلکه بخش پایانی آن قطع شده و گرنه حضور اهل بیت در کربلا و دیدارشان با جابر در زیارت امام حسین(ع) منعکس می‌شد، آن مرحوم گفته است که علم الهدی و شیخ طوسی گفته‌اند که سر مبارک امام حسین در روز اربعین به پیکر پاک امام حسین(علیه السلام) ملحق شد.

    

۱۰- یکی از آفت‌های بزرگ و آسیب‌های جدی در علم تاریخ این است که نظرهای غیر کارشناسی در این رشته زیاد شده که مخاطره آمیز است، افرادی با مطالعات ساده و عمومی خیال می‌کنند که می‌توانند در این رشته صاحب نظر شده و نظر بدهند، لذا زود نظریه‌پردازی می‌کنند، در حالی که در هیچ علمی به این آسانی نمی‌توان نظر داد.

    

۱۱- رویدادهای تاریخی ضمن اینکه شواهد و اسناد دارند، تاریخ شفاهی و نقل سینه به سینه و عمل اهل جامعه و مردم و یا گروهی از مردم (شیعه) نیز به سنتی، شاهدی است که رویدادی چون اربعین با حضور اهل بیت با شکوه خاصی در کربلا برگزار شد.

    

۱۲- مرحوم قاضی تمام دلایل محدث نوری را جواب داده و مردود شمرده است و ادعای خود را که حضور قطعی اهل بیت در اربعین اول بر سر قبور شهداست، ثابت می‌کند، با توجه به اینکه تحقیق آن مرحوم مفصل است و کاملاً مخالف با گفتار نوری و شهید مطهری، لذا نمی‌توان با احتمالاتی سستی که مرحوم نوری اقامه کرده و شهید مطهری و دیگران از او پیروی نموده اند ، حضور اهل بیت در اولین اربعین وزیارت قبور شهدای کربلا را منکر شد، بلکه عواطف شدید اهل بیت و بیقراری آن‌ها از عراق امام شهیدان و عزیزان حکم می‌کند که در اولین فرصت به زیارت شتافته باشند.

    

۱۳- ضمن اینکه مرحوم قاضی طباطبائی خود با شتر این مسیر را طی نموده تا امکان حضور اهل بیت از نظر طی مسافت را بطور حسی لمس نموده و نظر کسانی را که دوری مسافت را دلیل واستبعاد حضور دانسته اند مردود نماید.

    

۱۴- روشن است که مسیر بازگشت اهل بیت به سوی مدینه از سوی مامورین حکومت یزید به سرعت انجام می گرفت تا  رسوایی یزید وبازتاب شهادت امام وخطرات آن برای حکومت مد نظر بود و مسیر رفت از شهرها معطلی زیاد داشت که این معطلی و تعلل در مسیر نیز از کاروان اسرای اهل بیت در برگشت حذف شد لذا ماموران سعی داشتند توقف درمسیر برگشت نباشد؛  بنابراین بر اساس همه شواهد وقرائن می توان گفت حضور اهل بیت در کربلا وزیارت در اولین اربعین محقق گردیده است.

خوانده شده 1250 مرتبه