درس‌هایی از زندگی امام حسن(ع) برای اصلاح سبک زندگی

امتیاز بدهید
(1 امتیاز)
درس‌هایی از زندگی امام حسن(ع) برای اصلاح سبک زندگی

وقایع زندگی امام حسن(ع) به لحاظ تفاوت‌هایی که با دیگر ائمه دارد از پیچیدگی خاص برخوردار است؛ ادوار زندگی حضرت و رفتارهای زیبای او از همان آغازین سالهای هجرت نبوی گزارش شده است؛ مورخین به جهاتی نسبت به گزارش زندگی آن حضرت بهتر عمل کرده اند ؛ لذا نوشته های مورخین اهل سنت در این باره کم نیست؛ کاستی منابع درباره دیگر ائمه وگزارش سیره آنان درباره امام حسن (ع) به جهات مختلف واتفاقات خاص پر رنگ نیست؛ گزارشات تاریخی نسبتا زیادی در همه منابع تاریخی وجود دارد؛ این گزارش ها در قالب موسوعه هایی منتشر شده که کار تحلیل و بررسی را تا حدی آسان می نماید؛ اگرچه بر رسی این گزاره ها از حیث صدور و پی بردن به قطعیت آنها نیازمند تخصص وکار فنی است؛ به هر روی اعتنا و اعتماد به برخی از موسوعه های موجود شاید از سختی کار بکاهد.

 برای رسیدن به هر مرتبه از معرفت بهتر است مراحلی از شناخت به دست آورد وطی نمود تا به مرحله عمل رسید ؛ بنابراین اولا با مطالعه و شناخت ابعاد شخصیتی حضرت  باید به شناخت کامل از ابعاد وجودی حضرت برسیم بعد به سجایای اخلاقی امام بپردازیم و سپس به این فرامین جامه عمل بپوشانیم ؛ هریک از این مراحل خود دارای فصولی است از جمله برای شناخت حضرت باید به کتاب های خوب مراجعه نمود ؛ کتاب های کامل را باید شناخت و از اهل آن پرسید و یکی از مراحل شناخت مطالعه دقیق سیره هست سیره شناسی تخصص زیاد می خواهد و صرفا با مطالعه سطحی حاصل نمی گردد؛ لذا نیازمند مراجعه به منابع متخصصین و اهل تاریخ دارد. پس از مرحله شناخت نوبت می رسد به عمل، که انسان نفس خود را بادانشی که کسب نمود و با شخصیتی که نسبت به ابعاد وسبک زندگی او شناخت پیدا کرده منطبق می نماید، البته باید تدریجی باشد و گرنه انسان ظرفیت و کشش یک باره نمی تواند داشته باشد.

 

 امام حسن مجتبی(ع) ودلجویی از مستمندان

امام به انواع روش ها رفع نیاز مستمندان می نمودند؛ امام حسن (ع)، نمونه برتر الگوی انسانی و چشمه جوشان کرامت، سخاوت و معدن همه برتری ها و فضایل انسانی از علم تا عمل بودند. نکته مهم اين است كه حضرت مجتبى (ع) با سخاوت بی مانند خود براى هميشه شخص فقير را بى نياز می ‏ساخت و او می ‏توانست با اين حمایت،تمام احتياجات خود را برطرف نموده و زندگى آبرومندانه‏ اى تشكيل بدهد و احياناً سرمايه‏ اى براى خود تهيه نمايد. امام روا نمی ‏ديد، مبلغ ناچيزى كه خرج يك روز فقير را به سختى تامين می كند، به وى داده شود و در نتيجه او ناگزير گردد براى تامين روزى بخور و نميرى، هر روز دست احتياج به سوى اين و آن دراز كند.

امام حسن بن على(ع) تمامى توان خويش را در راه انجام امور نيك و خداپسندانه، به كار می ‏گرفتند و اموال فراوانى در راه خدا می ‏بخشيد. مورخان و دانشمندان در شرح زندگانى پرافتخار آن حضرت، بخشش بى سابقه و انفاق بسيار بزرگ و بى نظير ثبت كرده ‏اند كه در تاريخچه زندگانى هيچ كدام از بزرگان به چشم نمی خورد و نشانه ديگرى از عظمت نفس و بى اعتنايى آن حضرت به مظاهر فريبنده دنيا است. نوشته ‏اند: حضرت مجتبى(ع) در طول عمر خود دو بار تمام اموال و دارايى خود را در راه خدا خرج كرد و سه بار ثروت خود را به دو نيم تقسيم كرده و نصف آن را براى خود نگه داشت و نصف ديگر را در راه خدا بخشيد.

 روزى عثمان در كنار مسجد نشسته بود. مرد فقيرى از او كمك مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقير گفت: مرا نزد كسى راهنمايى كن كه كمك بيشترى به من بكند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسين بن على (ع) و عبدالله جعفر، كه در گوشه‏ اى از مسجد نشسته بودند، اشاره كرد و گفت: نزد اين چند نفر جوان كه در آنجا نشسته‏ اند برو و از آنها كمك بخواه. وى پيش آنها رفت و اظهار مطلب كرد. حضرت مجتبى (ع) فرمود: از ديگران كمك مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: ديه ‏اى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن به كلى عاجز گردد، يا بدهى كمر شكن داشته باشد و از عهده پرداخت آن برنيايد و يا فقير و درمانده گردد و دستش به جايى نرسد.كدام يك از اينها براى تو پيش آمده است؟گفت: اتفاقا گرفتارى من يكى از همين سه چيز است. حضرت مجتبى (ع) پنجاه دينار به وى داد. به پيروى از آن حضرت، حسين بن على چهل و نه دينار و عبدالله بن جعفر چهل و هشت دينار به وى دادند. فقير موقع بازگشت ، از كنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه كردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هيچ نپرسيدى پول را براى چه منظورى می ‏خواهم؟ اما وقتى پيش آن سه نفر رفتم يكى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سوال كرد و من جواب دادم و آنگاه هر كدام اين مقدار به من عطا كردند.عثمان گفت: اين خاندان، كانون علم و حكمت و سرچشمه نيكى و فضيلت هستند، نظير آنها را كى توان يافت؟

 مردي نامه اي را به دست امام حسن(ع) داد که در آن حاجت خود را نوشته بود. امام بدون اين که نامه را بخواند به او فرمود: حاجتت رواست! شخصي عرض کرد: اي فرزند رسول خدا خوب بود نامه اش را مي خواندي و مي ديدي حاجتش چيست و آن گاه بر طبق حجتش پاسخ مي دادي؟ امام فرمود: بيم آن دارم که خداي تعالي تا به اين مقدار که من نامه اش را مي خوانم از خواري مقامش مرا مورد مؤاخذه قرار دهد. روزي گذر امام به جمعي از فقرا افتاد كه چند پاره نان خشك در پيش داشتند و مشغول خوردن بودند. چون نظر آنان به حضرت افتاد، تعارفش كردند. امام حسن از اسب فرود آمده و فرمود: خدا متكبران را دوست نمي دارد. آن گاه با آنان نشست و از غذايشان تناول كرد. به بركت وجود آن بزرگوار چيزي از غذا كم نيامد. آن وقت, حضرت آنان را به مهماني دعوت  كرده و ضمن دادن غذاي خوب, لباسهاي فاخري نيز به آنها هديه داد.

 

دلیل شهرت این حضرت به سخاوت

دلیل شهرت «عمل» حضرت بود که در تمام زندگی خود سیره و عملش اینگونه بود که هیچ سائلی را چه مادی و چه معنوی و علمی و سئوال های شرعی بدون جواب برنگرداند  ؛ کرامت به تمام معنا و با تمام وجود از حضرت صادر شد و معنای تام کرامت و سخاوت در وجودش متجلی گردید لذا در «جامعه زیارت» که یکی از منابع مهم شناخت ائمه است به این ویژگی اشاره شده است که اینها معدن کرم و سخاوت هستند و حضرت این معنارا در زمان حیات خود متجلی نمودند.

 

درس‌هایی از سبک زندگی و سیره اخلاقی و شخصیت امام حسن (ع)

تمام ابعاد زندگی امام حسن (ع) سرمشق، الگو وقابل تاسی ودرس انسانیت وزندگی است، سیره و رفتار ائمه براساس اصلی بود که برای آنان  همیشه این اصل تغییر ناپذیر است ؛ دوست دشمن برای آنها که امام مردم هستند از نظر هدایت گری برابرند ؛ اصل هدایت انسانها برای ائمه معیار رفتار است، از این رو نمی توان گفت که آنها تصوری از انسان به عنوان دشمن داشته باشند ؛براساس اصل کرامت و هدایت گری امام حسن (ع) ودیگر ائمه به هدایت مردم اهتمام می دادند ؛ امیر مومنان درباره قتل خود که او را دستگیر کرده بودند توصیه می فرمود از همان غذایی که برای خودش می دهند برای او نیز پذیرایی کنند و فرمود اگر زنده ماندم او را می بخشم وگرنه بیش از یک ضربه او را قصاص نکنید ؛ روز عاشورا امام حسین(ع) درآخرین ساعات که بسیاری از یارانش را از دست داده بود برای هدایت سپاه دشمن با نشانه های خاص از جمله بر سر گذاشتن عمامه پیامبر و سوار شدن بر مرکب پیامبر (ص) به سوی هدایت آنها رفت با اینکه آنها برای کشتن امام آماده بودند.

 

 رفتار هدایتگرانه امام حسن(ع) با کسی که اورا دشنام داد

مردی از اهل شام وپیروان معاویه که فریفته تبلیغات معاویه بود درسفری که به مدینه داشت با امام حسن(ع) موجه شد که حضرت آراسته و با هیبت بود وجلب نظر می کرد؛ پرسید او کیست ؟ گفتند حسن بن علی است ؛ وقتی ازنزدیک یقین کرد که او حسن بن علی است شروع به ناسزا گویی بر امیر مومنان علی نمود،  امام با تبسمی آرام با او رفتار کرد وگفت اگر نیازمندی رفع نیازمندی ازتو می کنم اگر منزل نداری درمنزل ما مهمان باش، این گفتگوها او را آرام کرد و پس از اینکه حقیقت امر به او روشن شد از رفتار خود اعتذار نموده ودوستدار اهل بیت شد.

 

رفتار منطقی امام حسن (ع) درمقابل معاویه

معاویه دشمن ترین مردمان براهل بیت بود وتا می توانست دشمنی خود را برای منزوی کردن امام حسن (ع) تلاش کرد ؛معاویه پس از صلح برکوفه آمد و بر علیه امیر مومنان تبلیغ و دشنام داد وعهد نامه صلح با امام حسن(ع) را کاغذ پاره ای بی ارزش خواند امام برخواست وجواب اورا در همان جا با آرامی و متانت ومنطق داد وروشنگری نمود و پاسخ معاویه وطرفدارانش قاطعیت و برهان و مستدل، وقتی امام از کوفه به مدینه حرکت کرد به امام دستور داد تا با خوارج برخورد وشورش آنان را سرکوب کند ،امام درجواب فرمود من برای حفظ جان مسلمانان دست از جنگ کشیدم تو مرا برجنگ می فرستی اگر جنگ کنم تو از همه سزاوار تر هستی.  

 

 رفتار امام با قاتلش

امام حسن (ع) پس از اینکه مسموم شد، برای حضرت روشن گردید که مسمومیت حضرت با سم به تحریک معاویه وتوسط یکی از همسرانش بنام جعده دختر اشعث بن قیس کندی صورت گرفته است ؛ حضرت ضمن اینکه این قضیه را از دیگراعضای خانواده به ویژه امام حسین(ع) که در صدد بود اورا به جزای کردارش برساند پنهان داشت؛ قطب راوندي می نویسد: حضرت در گفتاري اشاره به نوع شهادت خود و قاتل خود نموده و در جواب عده اي که گفتند او را از منزل خود بيرون نمائيد، فرمودند: چگونه اين عمل را انجام دهم در صورتي که هنوز کاري از او صورت نگرفته است. ( قبل از زهر دادن).امام عليه السلام پس از نوشيدن زهر کلمه استرجاع را بر زبان جاري کرده و رو به جعده نمودند و فرمودند: اي دشمن خدا مرا کشتي، خدا تو را بکشد به خدا سوگند به آرزویت بعد از من نخواهی رسید و پس از ورود برادرشان امام حسين عليه السلام و ديدن طشت پر از خون پرسيدند: چه شخصي اين کار را با تو کرده امام فرمودند: با او چه مي کني: فرمود: به خدا سوگند او را خواهم کشت، امام حسن عليه السلام فرمود: پس نام او را نمي گويم تا آن که جدم رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را ملاقات نمايم.

 

بازداری از خون ریزی

مشی امام مدارا بامردم بود وصیت کرده بود، پس از شهادت او را در کنار قبر رسول خدا دفن کنند در عین حال پیش بینی می کرد، عده ای مانع از این کار شده و کار را به درگیری و جنگ کشانده و بدین وسیله خون ریزی وآشوب کرده و مایه نا امنی فتنه در جامعه شده و به ساحت پیامبر(ص) بی حرمتی کنند؛ پس از اینکه شهید شد بنی هاشم طبق وصیت تابوت را به طرف حرم بردند مروان که در دشمنی اهل بیت هیچ کوتاهی نمی‌کرد، عایشه همسر پیامبر(ص) را تحریک نمود تا مانع از دفن شوند این حرکت و اصرار بنی هاشم نزدیک بود جنگی درگیرد ؛ اما امام حسین(ع) خطاب به مروان گفت اگر نبود وصیت برادرم که توصیه به خویشتن داری و صبر نموده می دانستم که با شما چگونه رفتار کنم ، برادرم وصیت نموده که دوست ندارم درتشییع من به اندازه خون حجامت هم خون ریزی شود

 لذا امام با پیش بینی مراقب بود تا در تشییع او نیز با دشمنان مدارا شود و بین مسلمانان تفرقه نشود، چون می‌دانست در این برهه اسلام برای گذر از بحران های سیاسی نیاز به صلح و آرامش دارد؛ صلح امام با معاویه نیز از این بابت بود که مصالح عالیه اسلام اقتضا می‌کرد، آرامش در جامعه به ویژه در شهر پیامبر و کنار مرقد او برقرار باشد از این رو حاضر نشد بحران های دیگر در جامعه پدیدار شود. نمونه هایی از رفتار امام در برابر دشمن و کسانی که با امام از سر دشمنی بر خورد نا مناسب داشتند، بیان شد تا الگویی باشد برای کسانی که مدعی پیروی از ائمه را دارند اما با دوستان و هم مسلکان رفتاری دارند غیر منطقی چه رسد به رفتار آنان با دشمنان ؛ دین اسلام در رفتار اهل بیت(ع) نمود بیرونی دارد ؛ اگر در رفتار مهربانی داشته باشیم دشمنان نیز دارای عواطف‌اند هدایت پذیرند؛ لااقل اصول اسلام را می فهمند.

خوانده شده 758 مرتبه