حاکم و حاکمیت در اصلاح و پیشرفت فرهنگ تاثیر بسزایی دارد ؛ از آنرو که حاکمان این دوره بیشتر فاسقین و متجاهرین به فسق و انسانهای سفاک و و امویان قدرت طلب بودند؛ لذا وضع فرهنگ دینی وارزشهای اسلامی در این دوره چندان تعریفی نداشت، حاکمان از بنی امیه و غیر آن افرادی چون ابن زبیر و عبدالملک مروان و حجاج ابن یوسف ثقفی و..که حاکمیت سیاسی در دست آنان بود که هیچ دغدغه ای برای حفظ سیره و سنت پیامبر(ص) در آنها نبود که هیچ، بلکه خودشان با میگساری و عیش وعشرت وخوشگذرانی زندگی می کردند و دغدغه فرهنگی نداشتند تا فرهنگ وضع تکاملی داشته باشد .
در این دوران وضع شیعه بسیار اسفناک و در اختناق کامل سیاسی بود ؛ شیخ طوسی به نقل از روایتی گفته است که: حجاج، دست و پای یحیی بن ام طویل را به جرم پیروی از امام سجاد علیه السلام برید و او را به شهادت رساند . به هر حال، دوران امام سجاد علیه السلام از چنان وضعیتی برخوردار است که مسعودی می نویسد: علی بن الحسین علیه السلام امامت را به طور پنهانی و با تقیه شدید و به دورانی بس دشوار عهده دار شد. در عصر آن حضرت، علاوه بر شکنجه، کشتار و اختناق، ارزش های اسلامی نیز به نازل ترین حد خود رسیده و تنها نام اسلام باقی مانده بود، که آن هم به جهت جلب قدرت و نان، نام برده می شد و کسی را رغبت بر دانستن دستورات آن نبود .
با این اوضاع موضوع امام سجاد ـ عليهالسّلام ـ را در دوران 34 ساله امامتشان در امور سياسي و فرهنگی به حفظ اصل دین در معرض نابودی کامل توجه خاص داشت وبا تقیه کامل برنامه های خاص فرهنگی و سیاسی داشت که به نمونه هایی اشاره می شود :
1. موضع آن حضرت پس از واقعه عاشورا تا بازگشت از سفر كربلا
در اين دوران موضع حضرت با يزيد و اطرافيان او، حماسي، شجاعانه بود در اين دوره كوتاه ايشان تقيّه را به مصلحت اسلام ندانستند و با در دست گرفتن جان خويش از آن جو و خفقان، سكوت را شكست و چون پتكي آهنين بر سر ستمگران فرود آمد، در اين برهه امام پيامآوري بود كه سكوتش، مرگ پيام عاشورا و فراموشي حماسة كربلا را به دنبال داشت و حضرت هرگز بدين سكوت تن نداد.
2. موضع آن حضرت پس از بازگشت از سفر كربلا به مدينه
در اين برهه از زمان روش مبارزاتي امام فرق كرد، حضرت در حالي به مدينه بازگشت كه مردم شهر به خاطر مشغول شدن به امور دنيايي و عيش و نوش و غوطهور شدن در انحرافات اخلاقي و فساد اجتماعي، به اهلبيت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ گرايش ضعيفي داشتند.
در اين شرايط با توجّه به اختناق شديدي كه در اثر فاجعه كربلا ايجاد شده بود، زمينه براي فعّاليت آشكار امام ـ عليهالسّلام ـ از بين رفته بود و در نتيجه، كسي جرأت برقراري ارتباط با حضرت، به عنوان بازماندة اهلبيت را نداشت، بنابراين امام ـ عليهالسّلام ـ چارهاي جز تغيير روش نديد، از اين رو در بقيّة دوره حكومت يزيد، امام ـ عليهالسّلام ـ از مردم كناره گرفت و حتي بنابر بعضي نقلها، در خارج از شهر مدينه، زير خيمه و چادر زندگي كرد.
در اين برهه از دوران امام سجاد ـ عليهالسّلام ـ قيامها و شورشهايي عليه امويان بوجود آمد كه از جمله آنها واقعه حرّه 63 ه ق، قيام توّابين 61ـ65 ه ق، قيام مختار 66ـ67، شورش عبدالله بن زبير 61ـ73 ه ق و... ميتوان نام برد كه هر كدام از اينها داراي نقاط مثبت و منفي بود كه حضرت بخاطر آن نقاط منفي و شرائط خاص حضرت و شيعيان، از شركت و حمايت مستقيم از آنها خودداري كردند، و لكن امام ـ عليهالسّلام ـ تلويحاً بعضي از آن قيامها را تأييد كردند.
«قيام مردم، مدينه واقعه حره» 63 ه ق. اين قيام نقاط مثبتي در برداشت كه برخي از آنها عبارتند از:
- قيام ضداموي بود و انگيزه در آن ساقط كردن خليفهاي فاسد، ستمگر و بيلياقت مانند يزيد بود.
- مرداني عابد و زاهد رهبري حركت را عهدهدار بودند.
امّا اين قيام داراي نقاط منفياي بود كه به دليل آنها امام ـ عليهالسّلام ـ از شركت در قيام امتناع ورزيد. كه برخي از آنها عبارتند از:
- حركت مزبور از ماهيت اصيل شيعي برخوردار نبود و عبدالله زبير در اين شورش نقش اساسي، و نفوذ زيادي ميان صفوف شورشيان داشت.
- در اين قيام هيچ از امام ـ عليهالسّلام ـ نظرخواهي نشد، امّا چون رهبران شورش مثل عبدالله بن حنظله افرادي مؤمن و صالح بودند و انتقادها و اعتراضهاي آنان به حاكميت يزيد بهجا و كاملاً درست بود امام حركت آنها را تخطئه نكرد.
«قيام توّابين» 61ـ65 ه ق. نهضت توابين يك قيام شيعي محض بود و رهبري آن را (سليمان بن صرد خزاعي) از اصحاب پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و علي ـ عليهالسّلام ـ بعهده داشت، هدف آنها از اين قيام خونخواهي شهيدان كربلا، و جنگ با قاسطين و مارقين بود و در صورت پيروزي واگذار كردن حكومت به اهلبيت پيامبر اكرم بود و طبعاً از نسل فاطمه ـ عليها السّلام ـ كسي جز علي بن الحسين شايسته اين كار نبود.
هرچند كه دليل و روايت خاصي دالّ بر تأييد صريح اين نهضت از جانب امام ـ عليهالسّلام ـ وجود ندارد، امّا بدون ترديد، قيام توابين مورد تأييد ايشان بوده است. زيرا ايشان با اعتقاد به امامت امام سجاد(ع) دست به قيام زدند.
قيام مختار (66ـ67 ه ق). مختار، فرزند ابو عبيده ثقفي، از كساني بود كه به خاطر قيام عليه قاتلان امام حسين ـ عليهالسّلام ـ شهرتي تاريخي يافت. او قبل از قيام امام حسين ـ عليهالسّلام ـ از شيعيان معروف كوفه بود و وقتي مسلم بن عقيل، فرستادة امام حسين ـ عليهالسّلام ـ به كوفه رفت در منزل او اقامت كرد. مختار همچون توابين در صدد خونخواهي امام حسين(ع) و جنگ با قاتلان او بود ولي سليمان را شايستة رهبري توابين نميدانست و لذا به صراحت اظهار ميكرد: سليمان آشنايي با جنگ و سياست ندارد.
مختار پس از آنكه موفق شد در كوفه شيعياني را به سوي خود جذب كند براي پيشرفت قيامش، به امام سجاد نامهاي نوشت و از آن حضرت ياري جست. ولي حضرت پاسخ مثبت ندادند، مختار چون از همكاري امام سجاد ـ عليهالسّلام ـ مأيوس شد، نامهاي به محمد بن حنفيه نوشت و همان درخواست را كرد، محمد درخواست مختار را پذيرفت و مختار به عنوان نمايندة او، مردم را به خويش دعوت ميكرد.
چنين موضعي از جانب امام ـ عليهالسّلام ـ با توجّه به اوضاع سياسي عصر آن حضرت، كاملاً منطقي و درست بود زيرا امام سجاد ـ عليهالسّلام ـ در آن شرايط خاص نبايد، اقدام به كاري ميكرد كه نابودي شيعه را در پي داشته باشد. بنابراين امام رابطة مستقيم با اين حركت را به مصلحت نديد، بلكه با تأييد كلّي اين نهضت، رهبري آن را به محمد بن حنفيه واگذار كرده و در اينباره او را جانشين خود ساخت. چنانكه حضرت فرمود:
«اي عمو! اگر بردهاي زنگي به پشتيباني از ما اهلبيت ـ عليهمالسّلام ـ خروج كند حمايت او بر مردم لازم است و در اين مورد شما را ولايت دادم، هرگونه صلاح ميداني عمل كن.» علت واگذاري رهبري نهضت به محمّد اين بود كه او از طرف دستگاه حاكم به مخالفت متّهم نبود. از اين موضعگيري درست امام ـ عليهالسّلام ـ كه بگذريم ايشان در مواقعي نيز قيام مختار را تأييد كردند. چنانكه زماني كه سر عبيدالله بن زياد و ديگر قاتلان امام حسين ـ عليهالسّلام ـ را براي ايشان آوردند، حضرت سجده شكر بهجا آورد و براي مختار دعا كرده و طلب خير نمود و فرمود خدا مختار را پاداشي نيك دهد.
شورش عبدالله زبير (61ـ73 ه ق). هنگامي كه معاويه مُرد و يزيد به حكومت رسيد و از مردم براي خود بيعت گرفت، عبدالله بن زبير از بيعت با يزيد سر باز زد. وي خود دعوي خلافت داشت، امّا مردم به وي توجّه چنداني نداشتند هدف او از شورش عليه امويان حكومت و رياست بود چنانكه از فرمايشات امام حسين(ع) قبل از شهادتشان، در حجاز مشهود است كه حضرت فرمود: به راستي هيچ چيز در دنيا براي او (ابن زبير) بهتر از اين نيست كه من از حجاز بيرون روم، زيرا ميداند كه با وجود من، مردم به او روي نميآورند، پس دوست دارد كه من از مكه خارج شوم تا ميدان براي او خالي بماند.
- موضع امام سجاد ـ عليهالسّلام ـ در قبال شورش ابن زبير
امام سجاد ـ عليهالسّلام ـ با توجّه به ديدگاه خصمانه و كينهتوزانه و نيز اعمال ناشايست ابن زبير نسبت به بنيهاشم و اهلبيت، نهتنها شورش او را تأييد نكرد، بلكه از فتنة وي نسبت به اهلبيت و شيعيان بيم داشت و از آن اظهار نگراني ميكرد ولي بر ضد آن نيز اقدامي نكرد، زيرا هرگونه اقدامي عليه حاكميت ابن زبير، به سود امويان تمام ميشد.
- طرح استقلال اقتصادي امام ـ عليهالسّلام ـ گرچه امام سجّاد همچون ديگر امامان حكومت امويان را نامشروع و غاصبانه ميدانست و روشهاي حكومتي آنان را مردود اعلام كرده بود، امّا اگر زماني كيان اسلام و عزت و آبروي جامعه اسلامي، از سوي بيگانگان مورد تهديد و تعرّض قرار ميگرفت، حضرت براي حفظ آن از هيچ اقدامي فروگذار نميكرد.
در زمان عبدالملك، پارچههايي به روم صادر ميشد كه روي آنها شعار (لا اله الاّ الله، محمد رسولالله) نوشته شده بود. اين مسأله بر حاكم كافر روم گران آمد. از اين رو ضمن فرستادن نامهاي تهديدآميز به عبدالملك، مبني بر حذف اين شعار به وي اعلام كرد كه اگر اين كار را ترك نكند، در سكهها نام پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را به زشتي خواهد نوشت (زيرا در آن زمان سكه هاي رايج در كشورهاي اسلامي در روم ضرب مي شد.) عبدالملك كه در حل اين مشكل ناتوان و درمانده بود، از امام سجاد ـ عليهالسّلام ـ كمك خواست. امام ـ عليهالسّلام ـ كه آبروي جامعه اسلامي را در خطر ميديد، براي حفظ عزت و سرفرازي مسلمانان، اين مشكل را حل كرد. حضرت به عبدالملك فرمود كه استفاده از سكههاي رومي را ممنوع سازد و به جاي آن، سكّه اسلامي بزند. و روش ضرب سكه را هم توضح داد.
با اين طرح امام ـ عليهالسّلام ـ نيرنگ روميان كارساز نشد و عزت و استقلال اقتصادي جامعه اسلامي از گزند بيگانگان محفوظ ماند. [1]
با توجه به شرایط زمانه امام (ع) در حفظ اصل دین ودفاع از اسلام و احیای فرهنگ دین تلاشهای بی وقفه داشت ومیراثهای گران بهای فرهنگی و معنوی بی شماری بر جای گذاشت از جمله آنها صحیفه سجادیه ورساله حقوق و مجموعه از روایات گران بها است .
[1] . سیره معصومان سید محسن امین ؛ الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلّاتي.اربلي، كشف الغمة، ج 2، ص 299؛ اصفهاني، حلية الاولياء، بيروت، دار الكتب العربي، 1387 ه ، ج 3، ص134.