دوستان واقعی اهل بیت (علیهم السلام)
یا عبدَاللّه لَقَدْ نَصَبَ اِبلیسُ حَبائِلَهُ فی دارِالغُرورِ فَما یَقْصُدُ فیها الاّ أولیاءَنا و لَقَدْ جَلَّتِ الاْخِرَةُ فی اَعْیُنِهِمْ حتّی ما یُریدونَ بها بَدَلا. ثمّ قال آه آه علی قُلُوب حُشِیَتْ نوراً و اِنَّما کانَتِ الدُّنیا عِنْدَهُم بِمَنْزَلَةِ الشُّجاعِ الاَْرْقَم و العَدُوِّ الاعْجَم اَنِسوا باللّهِ و اسْتَوحَشوا ممّا بِهِ اسْتَأْنَسَ المُتْرَفونَ اولئک اولیائی حقّاً و بِهِمْ تُکْشَفُ کُلّ فتنة وَ تُرْفَعُ کُلُّ بلیّة.(۲)
تقرّب به خدا، گرایش فطری انسان
یکی از گرایشهای فطری انسان، بلکه بالاترین و عمیق ترین گرایش فطری او، رسیدن به کمالات معنوی و اوج گرفتن روحش در فضای ملکوت است.
انسان فطرتاً گمشدهای دارد که در پی آن است، گویی میخواهد مانند پرندهای در فضای ملکوت اوج بگیرد و بالا رود. انسان میخواهد به کمالات بیش تری دست پیدا کند، به مقامات عالی تری برسد و علم حضوری ناآگاهانه اش به خدا، به علم حصولی و حضوری آگاهانه تبدیل شود. به عبارت ساده تر، میخواهد معرفتش بیش تر شود و گمشده اش را بیابد.
گمشده انسان، قرب به خدا است؛ به همین دلیل، همیشه در طول تاریخ، اقوام گوناگون به دنبال راههایی برای رسیدن به کمالات معنوی بودهاند و نام آن را هم عرفان گذاشته اند.
این گرایش عرفانی در عمق فطرت همه انسانها وجود دارد، اما بالاترین مرتبه آن نزد انبیا و اولیای خد(علیهم السلام) ، به خصوص وجود مقدّس پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و پس از ایشان، ائمه اطهار(علیهم السلام) است. هرکس از آنها بهتر پیروی نماید و به دستوراتشان بیش تر عمل کند، در یافتن این گمشده موفق تر است. اما راهها و مسلکهای دیگر، هر کدام کمابیش انحرافات و اشتباهاتی دارند که گاهی به خطرهای بزرگی هم منجر میشود.
به هر حال، در نهاد ما گرایشی عمیق به خدا، شناخت و قرب او وجود دارد که هرگاه شفاف شود و درست به آن توجه پیدا کنیم، متوجه میشویم که به دنبال چه هستیم. اما هرگاه در پردههای ابهام، لایههای هوا و هوس و ابرهای گرایش به ماده مخفی باشد، به اشتباه تصور میکنیم به دنبال خواستههای مادی و دنیوی میگردیم.
این نیاز، فطری است و اصولا هدف از خلقت انسان همین کمال نهایی و قرب خداوند است. نزول وحی، کتب آسمانی و شرایع الهی نیز برای زمینه سازی این سیر و حرکت انسانی بوده و همه انبی(علیهم السلام) آمدهاند تا راه را برای این تکامل معنوی انسان هموار سازند.
امام راحل(رحمه الله) در اوج مسایل سیاسی و اجتماعی مطرح در کشور و در اوج جنگ، بیش تر اوقات، در سخنرانی هایشان به این نکته اشاره میکردند که درست است اسلام برای برقراری عدالت اجتماعی آمده، انبی(علیهم السلام) آمدهاند تا احکام الهی را در جامعه پیاده کنند و حکومت خدایی برقرار شود، اما همه اینها مقدمه است برای هدفی والاتر و آن معرفت خدا است. این نیاز، فطری ما است و کمال نهایی ما در ارتباط با آن تعریف میشود. اسلام نیز برای رسیدن به همین هدف، مردم را دعوت میکند. پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) به برخی از دوستان و یاران خود، که لیاقت و استعداد بیش تری داشتند، این مطلب را صریحاً متذکّر میشدند.
پیروی از اهل بیت(علیهم السلام) ، راه رسیدن به عرفان حقیقی
هرچه شیئی نفیس تر و باارزش تر باشد، دشمن بیش تری دارد. هر قدر کالایی گران بهاتر باشد، نوع تقلّبی و غیر واقعی آن بیش تر ساخته میشود؛ مثلاً، الماس چون سنگی قیمتی است، زیاد سعی میکنند تا سنگهای دیگری را مانند آن درست کنند و به جای الماس بفروشند. این مسأله به دلیل کمیاب بودن کالای اصلی از یک سو و ارزش مند بودن آن از سوی دیگر است.
عرفان و سیر و سلوک واقعی راهی است دشوار و صعب الوصول که پیمودن آن نیاز به اخلاص کامل، استقامت و پشتکار دارد. گذشته از این، هرکس به قدر همت و ظرفیت خویش میتواند مراحلی از آن را بپیماید. ممکن است در میان میلیونها انسان، تنها چند نفر انگشت شمار بتوانند به مراتب عالیه آن دست پیدا کنند.
به دلیل محبوبیت این کالا و پرمشتری بودنش، زیادند افرادی که نوع بدلی و تقلّبی آن را عرضه میکنند. متأسفانه امروز بازار عرفانهای تقلّبی در دنیا رواج زیادی دارد، و این خلاف انتظار نیست. اکنون در این میان، چه باید بکنیم تا این نیاز فطریمان را اشباع کنیم و در رسیدن به کمال نهایی خود کامیاب باشیم؟
به نظر ما تنها راه برای رسیدن به این مهم شناخت هرچه بهتر و بیش تر اهل بیت(علیهم السلام) و مکتب و روش آنان و محک زدن سایر چیزها با آن است. هر معرفتی که عرضه میشود و هر دستورالعملی که ارایه میگردد، باید با معارف و دستورات آنان بسنجیم؛ اگر متناسب با آنها بود حقیقی است، وگرنه بدلی و از نوع غیر واقعی است. با این محک، میتوانیم بفهمیم در میان روشهایی که برای سیر و سلوک و تکامل انسان عرضه میشود، کدام یک سالم تر و مفیدتر است.
یکی از روایاتی که در این زمینه وجود دارد، وصیت امام صادق (علیه السلام) به یکی از اصحاب خاصّشان به نام عبداللّه بن جندب است که مقامات والایی در معنویات و معارف داشته است.
در این وصیت، حضرت ابتدا هشدار میدهند و متذکر میشوند، کسانی که در مسیر صحیحی قرار میگیرند و میخواهند راه درست خداشناسی را طی کنند، باید توجّه داشته باشند که خطرات بسیاری در پیش رویشان وجود دارد.
طرح این نکته از سوی امام صادق(علیه السلام) در ابتدای این روایت برای توجه دادن به این نکته است که گرچه بحمداللّه، خداوند ایمان به خود را در دل ما قرار داده و ما در میان تمام ادیان آسمانی، کامل ترین آنها، یعنی اسلام را پذیرفته ایم؛ هم چنین در میان مذاهب منسوب به اسلام نیز مذهب اهل بیت(علیهم السلام) را انتخاب کرده ایم و ظاهراً راه خود را یافته ایم و هیچ مشکلی نداریم، اما از یک نکته نباید غفلت کنیم.
بزرگ ترین خطر تهدیدکننده سالک
راحت طلبی و تنبلی همیشه در انسان وجود دارد. همین موجب میشود انسان وقتی به جایی میرسد تصور کند دیگر مشکلی ندارد و کار تمام است، در حالی که اگر خوب بیندیشد، میبینید که تازه اول مشکل است.
هر قدر انسان در نردبان تکامل بالاتر میرود، سقوطش خطرناک تر میشود. کوه بزرگی را تصور کنید که عدهای قصد دارند به قلّه آن صعود کنند. کسانی که در دامن کوه سیر میکنند، خطر چندانی تهدیدشان نمیکند. آنها که کمی بالاترند، اگر بلغزند، ممکن است فقط یکی دو متر سقوط کنند، ولی بالاخره جان سالم به در میبرند. اما آنها که تا نزدیکی قلّه بالا رفته اند، اگر سقوط کنند، به هیچ وجه نجات نخواهند یافت.
وضعیت ما در مسیر تکامل نیز به همین ترتیب است. درست است که بسیاری از مراحل کمال را طی کرده ایم و راه درازی را پیموده ایم، و اگر ادامه دهیم به مقصد میرسیم، ولی در چنین مرحلهای اگر در بین راه سقوط کنیم، خطر هلاکتمان قطعی است.
شیطان دشمن بزرگ انسان است. او سوگند خورده که فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (۳) سوگند به عزّت و جلالت، همه انسانها را گمراه خواهم ساخت.
سعی و تلاش او بر این است که انسانها را از مسیر حق منحرف کند. هر قدر انسان در راه صحیح پیش تر برود، شیطان بیش تر تلاش میکند تا او را منحرف سازد. شیطان با کسانی که از ابتدا قدم در این راه نگذاشته اند، کاری ندارد. آنها خودشان منحرف هستند؛ لازم نیست شیطان آنها را منحرف کند.
به محض آن که کسی یک قدم در راه صحیح برمیدارد، شیطان متوجه او میشود و سعی میکند تا از همان ابتدا او را منحرف نماید. اگر دو قدم به پیش رفت، تلاش شیطان مضاعف میشود. هر قدر در این راه جلوتر برود، شیطان سعی بیش تری برای گمراهی او مینماید.
بنابراین ما که راه حق را شناخته ایم و در بین ادیان و مذاهب، صحیح ترین آنها را انتخاب کرده ایم، شیطان دشمنی بیش تری با ما دارد و نیروهایش را صرف میکند تا منحرفمان سازد. پس باید توجه داشته باشیم که دچار لغزش نشویم و در مبارزه با شیطان کاملا حواسمان را جمع کنیم.
به هدایت فعلی خودمان هم نباید مغرور باشیم؛ زیرا از عاقبت کار خود خبر نداریم. باید نسبت به آینده بیم ناک باشیم؛ چون شیطان تمام نیروهایش را برای گمراه ساختن ما صرف خواهد کرد. این اولین نکتهای است که در این حدیث بر آن تکیه شده است. البته چون مخاطب امام صادق (علیه السلام) یکی از یاران خاص آن حضرت بوده، نیازی نبوده به تفصیل این مطالب را ذکر کنند؛ فرموده اند: یا عبداللّهِ لَقَدْ نَصَبَ ابلیسُ حبائِلَهُ فی دارِ الغرورِ؛ ای عبداللّه، شیطان در این عالم فریب کاری، دامهای خود را گسترده است. فما یَقْصُدُ فیها اِلاّ اولیاءَنا؛ از این کار هم هیچ مقصودی ندارد، جز آن که دوستان ما را به دام بیندازد. به عبارت دیگر، هدف اصلی شیطان به دام انداختن دوستان ما است.
ویژگیهای دوستان اهل بیت(علیهم السلام)
الف) عظمت آخرت در آنان
سپس آن حضرت درباره دوستان خودشان توضیحاتی میدهند تا معلوم شود آنها که مقصود شیطان هستند، چه کسانی اند. صفاتی را برای آنان برمیشمارند. اولین صفت آنها این است که: و لَقَدْ جَلّتِ الاْخرةُ فی أَعْیُنِهِمْ حتّی مایُریدونَ بها بدلا؛ آخرت در نظرشان با عظمت است تا آن جا که حاضر نیستند آن را با چیزی معاوضه کنند.
اگر در جایی امر دایر شود بین چیزی دنیایی و اخروی، آن چنان آخرت در نظرشان بزرگ است که حاضر نیستند آن را با هیچ چیز دنیا عوض کنند.
ب) پرنور بودن دل آنها
آه، آه علی قلوب حُشِیَتْ نوراً؛ چقدر دلهای آنان پر نور است! این که ما چقدر با این تعبیرات آشنا هستیم، بستگی دارد به این که چقدر با معارف اهل بیت(علیهم السلام) انس داشته باشیم.
باطن انسان، قلب و روح او، مانند ظرفی است، صندوقچه یا مخزنی است که چیزهای مختلفی در آن انباشته میشود. این مخزن پر از نیروهای متراکم است. همانطور که در محسوسات، میتوان نیروهای متراکمی را در جایی ذخیره کرد، در معنویات هم میتوان چنین کاری کرد.
در قلب انسان، نیروهای معنوی ذخیره میشود. همانگونه که در عالم محسوسات، نور بزرگ ترین و شناخته شده ترین مظهر نیرو است، در عالم معنویات هم نورانیتی معنوی وجود دارد که در دل انسان جا میگیرد و انباشته میگردد. این نور، موهبتی خدایی است. هر انسانی میتواند با کسب لیاقت هایی، قلب خود را آماده کند تا دلش پر از نور گردد. نشانه دل پر نور هم این است که توجهی به دنیا و زرق و برق آن ندارد، به لذتهای مادی دل نمیبندد، فقط توجهش به مسایل معنوی و اخروی است. اما به عکس، کسانی که به زرق و برق دنیا چشم میدوزند و دنبال هوسهای مادی اند، باطنشان ظلمانی است، چشمشان حقایق را نمیبیند و ارزش مسایل معنوی را درک نمیکنند. در نتیجه، گول ظاهر فریبنده آن را میخورند.
ج) اجتناب از دنیاگرایی
و إِنَّما کانَتِ الدُّنیا عِنْدَهُمْ بِمَنزَلَةِ الشَّجاعِ الاَْرْقِم دنیا نزد آنان (دوستان اهل بیت(علیهم السلام) ) هم چون ماری بسیار خطرناک است که منتظر فریفتن آنها است. برخی از مارها ـ که بسیار خطرناک هم هستند ـ گاهی در صحراها روی دم خود میایستند تا سایر جانداران را فریب دهند. هرکه از دور آنها را ببیند تصور میکند شاخه خشک درختی است، اما وقتی به آنها نزدیک میشود، او را میبلعند. امام صادق (علیه السلام) میفرماید: دوستان ما دنیا را به صورت ماری فریبنده میبینند که در راهشان ایستاده و منتظر است تا آنها را فریب دهد.
همیشه این گونه به دنیا نگاه میکنند و مواظبند تا فریب آن را نخورند. و العدوِّ الاَْعْجَم؛ دنیا در نظر آنان همانند دشمنی بی منطق است که حرف حساب نمیفهمد؛ هرگاه بر انسان تسلط پیدا کند، به او رحم نمیکند.
د) انس با خدا
اَنِسُوا باللّهِ؛ انس اینان با خدا است؛ به خلاف دنیاپرستان که اصلا نمیتوانند با خدا انس بگیرند و انسشان تنها با هوسهای مادی است. دنیاپرستان اگر بخواهند مدتی در اتاقی تنها بمانند و دو رکعت نماز با حضور قلب بخوانند، گویی در زندان تاریک کشندهای گرفتار آمدهاند و میخواهند جانشان را بگیرند. اما اولیای خدا چنین نیستند؛ با این چیزها انس نمیگیرند.
آنان منتظرند تا از بیگانهها کناره بگیرند و با محبوب اصلی خود ارتباط برقرار کنند. منتظر رسیدن وقت نمازند. منتظرند وقت نماز شب برسد تا در خلوت به عبادت بپردازند. آنان از چنین چیزهایی لذت میبرند. حضور در خلوت، و راز و نیاز با او بزرگ ترین لذت آنها است. إِسْتَوْحَشُوا مِمّا بِهِ اسْتَأْنَسَ الْمُترَفونَ؛ از چیزهایی که مترفان و خوش گذرانها با آن انس دارند، وحشت میکنند.
اولئک اولیائی حقّاً؛ اینان همان دوستان واقعی من هستند؛ همانها که شیطان به دنبالشان است و همّش را صرف فریب دادن آنها میکند. و بِهِمْ تُکْشَفُ کُلُّ فتنَة و تُرفَعُ کُلُّ بَلِیَّة؛ اینها همان کسانیاند که خداوند به واسطه ایشان هر فتنهای را رفع میکند و هر بلایی را از جامعه برمیدارد.
منظور از «فتنه» در لسان قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) بیش تر فتنههای معنوی، اعتقادی و فکری است. انحرافات فکری و عقیدتی که در میان جامعه پیدا میشود، به وسیله چنین کسانی رفع میشود.
حاصل استفاده از این بخش از فرمایش امام صادق(علیه السلام) این است که راه صحیح معرفت خدا و قرب به او در پرتو ولایت اهل بیت(علیهم السلام) پیدا میشود.
اولین نشانه کسانی که دارای ولایت اهل بیت(علیهم السلام) هستند، بی اعتنایی به دنیا است. البته این با عمل نکردن به وظایف دنیوی تفاوت دارد.
فرق است بین دل بستن به دنیا با عمل کردن به وظایف دنیوی. دنیا محل انجام وظایف است. انسان باید ببیند هر لحظه چه وظیفهای دارد و با تمام قوّت آن را انجام دهد، اما در عین حال به دنیا فریفته نگردد. کسانی که دارای ولایت واقعی اهل بیت(علیهم السلام) باشند، از دوستان آنها به حساب میآیند؛ دنیا در نظرشان کوچک و آخرت در نظرشان بزرگ است و انسشان در عبادت خدا است، به خلاف دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) که انس آنها با امور دنیوی و شیطانی است.