جایگاه معصومان علیهمالسلام در فرهنگ عقیدتی شیعه بسیار ویژه و منحصر به فرد است. بر اساس روایات هیچ کسی اجازه ندارد و اصلا نمیتواند در اندیشه رسیدن به مقامات عالی و برتر آنان باشد.[1] آنان انوار مقدس و پاکی هستند که برای هدایت انسانها به سوی سعادت دنیا و آخرت در قالب بشر به زمین آمدند. بیتردید نماینده خدا برای اجرای حاکمیت و مدیریت خدا بر روی زمین باید شبیهترین مخلوق به خدا باشد.
شیعه بر این باور است که خداوند از علم و دانش بیکران خویش به معصومان علیهمالسلام نیز عطا کرده و این سلسله از خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله آغاز گردید و تا آخرین وصی و جانشین آن حضرت یعنی امام زمان علیهالسلام ادامه پیدا کرد. البته حدیث «مدینة العلم» برجستهترین حدیث در این زمینه میباشد که پیامبر معظم اسلام پیرامون دانش خدادادی خویش فرمود: «من شهر حکمت و دانش هستم و علی علیهالسلام دروازه آن، پس هر کس میخواهد وارد شهر علم و دانش شود، باید از دروازه آن وارد گردد».[2]
بیشتر امت مسلمان را مردم عوام تشکیل میدهد و عالمان آن نیز چه در گذشته و چه امروز، امامان شیعه را صرفا دانا و آگاه به احکام شریعت میدانند. اما سیره و زندگانی امام کاظم علیهالسلام نشان از این دارد که ایشان بارها به مخاطبان خویش بیان کردند که جایگاه جانشینان پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله چگونه است.
گزارش شده در آن هنگام که امام کاظم علیهالسلام در زندان هارونالرشيد بهسر میبردند، دو شاگرد برجسته ابوحنیفه به نامهای «ابو يوسف» و «محمدبنحسنشیبانی» تصمیم گرفتند به دیدار آن امام همام بروند. پیش از ملاقات با ایشان با خود گفتند: «بین ما و موسیبنجعفر علیهالسلام هیچتفاوتی در علم و دانش نیست و با هم مساوی هستیم، البته شاید او کمی داناتر از ما باشد».
هنگام ورود آن دو نفر به زندان، زندانبان به امام کاظم علیهالسلام عرض کرد: «كشيک و نوبت امشب من، تمام شده و میروم. اگر به چيزى نیاز دارید، در نوبت بعد برایتان خواهم آورد». امام علیهالسلام فرمودند: «نه، چيزى نمیخواهم». زندانبان كه رفت، امام عليهالسلام به آن دو نفر فرمود: «چقدر شگفتانگيز است که اين زندانبان میخواهد به من خدمت کند در حالیکه امشب از دنیا خواهد رفت».
آن دو نفر با تعجب به یکدیگر گفتند: «ما آمديم از واجب و مستحب سوال بپرسيم، اما او اكنون از غيب به ما خبر میدهد». از اینرو، یک نفر را مأمور کردند تا آن شب از دور مراقب زندانبان باشد و فردا گزارش دهد. مأمور آن شب را در مسجدى كه نزديک خانه زندانبان بود، گذراند. صبح متوجه صداى گريه و زارى از خانه زندانبان شد. وقتی پرسوجو کرد، مشخص شد زندانبان شب گذشته از دنيا رفته بدون آن که سابقه بيمارى داشته باشد.
پس از آگاهی «ابو يوسف» و «شیبانی» از این جريان، خدمت امام کاظم علیهالسلام رسیده و عرضه داشتند: «ما میدانيم كه از حلال و حرام دين كاملاً آگاه هستی، اما از كجا فهميدى كه اين زندانبان امشب میميرد؟» امام علیهالسلام فرمود: «از همان درى كه پيغمبر مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله به امیرالمؤمنین علىبنابىطالب آموخت». با این پاسخ، آن دو نفر حیران و متعجب گشتند.[3]
این جریان بهخوبی نشان میدهد که امام و رهبر در جامعه اسلامی باید از دانش برتر و بالاتر برخوردار باشد. امام کاظم علیهالسلام نیز با اینکه در مقام خلافت ظاهری نبودند، به احوال و اوضاع مسلمانان آگاهی کامل داشتند.
پینوشت:
[1]. صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، ج2، ص613، جامعه مدرسین.
[2]. فیروزآبادی، سیدمرتضی، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج2، ص248-250، اسلامیة.
[3]. راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، ج1، ص322-323، مؤسسة امام مهدی علیهالسلام ؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج48، ص65-64، دار إحياء التراث العربي