فلسفة تشریع حج
خداوند حج را بر کسانیکه اسـتطاعت وتوان رفتن بهآن را دارند، واجب کرده است و در این مطلب، هیچ شـک وشـبههای وجود ندارد؛ (فِیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَلِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِین) (آل عمران: ۹۷).
حضرت علی(ع) میفرمایند:
«خداوند حج خانه خود را بر شما واجب گردانیـد و خانه خود را قبلهگـاه مردم ساخت، مردم با شوق تمام، آنسان که ستوران به آبشخور روی نهند و کبوتران به آشیانه پناه برند، بدان درآیند. خدای سبحان حج را مقرر فرمود تا مردم در برابرعظمت او فروتنی نشان دهند و به عزت و جبروت او اعتراف کنند و از میان بندگان خود کسانی را برگزید تا صلای دعوت او شنیدند و اجابت کردند و سخن حق تصدیق نمودند و در آنجا پای نهادند که پیامبرانش نهاده بودند و به آن فرشتگان همانند شدند که گرد عرشش طواف میکنند و در این سودا که سرمایه شان عبادت اوست، سود فراوان حاصل کردند و تا به میعاد آمرزش او دست یابند بر یکدیگر پیشی جستند. خداوند، سبحانه و تعالی حج را نشانه و علامت اسلام قرار داد و کعبه را پناهگاه پناهندگان و حج را فریضتی واجب قرار داد و حقش را واجب گردانید و حج را بر شما مقرر فرمود وگفت: برای خدا حج آن خانه بر کسانی که قدرت رفتن به آن داشته با شند واجب است و هرکه راه کفر پیش گیرد بداند که خدا از جهانیان بی نیاز است.»[۱] (فیض الاسلام، ۱۳۷۹ش ، ص۴۲ ـ ۴۱).
نکته مهم و درخور بررسـی، فلسفه تشریع حج است؛ زیراخداوند تعالی، حکیم است و هیچ یک از افعال او بدون حکمت نیست. پس تشـریع حج نیز بدون فلسـفه و حکمت نمیباشد. دربارة فلسـفه تشریع حج چند مطلب درخور توجه است:
۱. نماد عبودیت
روشن استکه فلسفه خلقت بشر، عبادت و شناخت خداوند تعالی و رسیدن بهکمال مطلوب است: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون)(ذاریات : ۵۶)؛ «و من جن و انس را نیافریدم، مگر براى اینکه عبادتم کنند.» در روایتی از امام صادق و امام باقر۸ نقل شده است:
«خداوند دوست داشت او را اینگونه عبادت کنند، لذا خانه کعبه را در زمین آفرید
و بر بندگانش طواف پیرامون آن را واجب نمود و بیتالمعمور را در آسـمان آفریدکه هر روز هفتاد هزار ملائکه بر آن وارد میشوند و تا روز قیامت از حالت طواف پیرامون آن، بیرون نمیروند (ابن بابویه، ۱۳۸۰ش ، ج۲، ص۴۰۲).
بنابراین، حج را خداوند واجب کرد چون نمونه کامل عبودیت و تسلیم است.
۲. مغفرت گناهکاران
انسان هر لحظه در خطر است و هر زمان ممکن است مغلوب وسوسه شـیطان قرارگیرد. لذا خداوند به انسان فرصـتهای مناسبی داده است تـا بتوانـد به درگـاه او توبه کند و بخشایش بطلبد. بنابراین، بین شبها و روزها، شب و روز جمعه را، و بین ماهها، ماه مبارک رمضان را، و بین سالها و طول عمر، سفر به حج را قرار داد تا بندگانش؛ چنانچه فریب شیطان را خوردند و مغلوب هوای نفس شدند، به درگاه خداوند پناه آورند و طلب مغفرت کنند.
امیرالمؤمنین، علی(ع) در وصف حج و عمره میفرماید: «ویرخضان الذنب»؛ «حج
و عمره گناهان را پاک میکند» (فیض الاسلام، ۱۳۷۹ش ، خ ۱۰۹، ص۳۳۸).
۳. نمونه اجتماع و وحدت مسلمین
در موسم حج از همه اقشـار وگروهها و ملتهای مسـلمان حضور دارنـد همه آنان با هم لبیک میگوینـد و مناسک حـج را در موسم آن، انجام میدهند. مسلمانان در حج با همدیگر آشنا میشوند وگرفتاریها و نیازهای خود را مطرح میکنند و منافع عمومی مسلمانان را بررسی مینمایند و در نتیجه، وحدت و همبستگی آنان بیشتر میشود.
از امام صادق۷ پرسیدند: «چرا خداونـد بنـدگان را به انجام دادن حـج و طواف کعبه مکلّف ساخت؟» حضـرت فرمودند: «در حج، مسلمانان از مشرق و مغرب در یک مکان اجتماع میکنند و همدیگر را میشناسند و هرگروهی از آنان از راه تجارت، سود میبرند.» (ابنبابویه، ۱۳۸۰، ج۲، ص۴۰۵).
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
(وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ * لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللهَ فِی أَیَّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلى ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الْأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِیر) (۲۸ : حج).
این آیه علاوه بر اینکه اشاره به وحدت مسلمانان جهان دارد، در مورد آثار و منافع این اجتماع نیز سخن میگوید. علامه طباطبایی مینویسد: کلمه «منافع» در جملة «لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» اطلاق دارد و منافع دنیوی و اخروی را شامل میشود (طباطبایی، ۱۳۸۶ش، ج۱۴، ص۳۶۹).
برخی دیگر از آیات، ناظر به منافع معنوی و مادی برای مسلمانان است؛ از جمله:
الف) استغفار و یاد خدا
(فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا الله عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ) (بقره: ۱۹۸).
عرفات، نام سرزمینى است در بیست کیلومترى مکه که بر زائران خانة خدا واجب است در روز نهم ذىالحجه، از ظهر تا غروب در آنجا بمانند و اگر قبل از غروب از آنجا خارج شوند، باید یک شتر جریمه دهند. واژة «عرفات» از «معرفت» به معناى محلّ شناخت است. در آنجا آدم و حوا یکدیگر را شناختند و به گناه خود اعتراف کردند. به فرمودة امام صادق و امام باقر(ع) جبرئیل در این مکان به حضرت ابراهیم گفت: «وظایف خود را بشناس و فراگیر» (کلینی، ۱۳۸۵ش ، ج۴، ص۲۰۷).
زمین عرفات خاطراتى از نالهها و اشکهاى اولیاى خدا دارد. از نشانههاى جامعیت اسلام این است که در کنار اعمال عبادى حج، به زندگى مادى و کسب معاش نیز توجه دارد؛ همانگونه که در سورة جمعه در کنار دستور به شرکت در نماز جمعه، مىفرماید: «بعد از پایان نماز به سراغ کسب معاش بروید» (جمعه: ۱۰).
آرى، حج در عین عبادت، اقتصاد است. امام صادق۷ فرمودند:
«یکى از آثار حج، تشکیل اجتماعی بزرگ از مسلمانان نقاط مختلف جهان و نقل
و انتقال انواع تجربیات و فراهم شدن زمینه انجام مبادلات تجارى و اقتصادى است (شیخ حرّعاملی، ۱۴۱۴ق، ج۸ ، ص۹).
ب) اخلاص و تقوا و فضل الهی
(وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوى وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ) (بقره : ۱۹۷).
در هر سفرى، زاد و توشه لازم است. بهترین زاد و توشة سفر حج، تقواست (قرائتی، ۱۳۸۳ش ، ج۱، ص۳۱۴).
ج) تمرین تعظیم شعائر الهی
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ الله...) (مائده : ۲).
خداوند در ابتداى این آیه، احترام به همه شعائر را واجب، و هتک حرمت آنها را حرام کرده است؛ ولى در میان شعائر، چند مورد را به خصوص ذکر کرده است؛ از جمله: چهار ماه رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم که جنگ در آنها حرام است و ماه ذیحجه که حج در آن انجام مىشود، هَدْى که قربانى بىنشان است و قلائد که قربانى نشاندار است.
د) رفع فقر و گرسنگی
(فَکُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَر) (حج : ۳۶).
مراد از «القانع»، فقیر قانع است و مقصود از «الْمُعْتَرَّ» فقیرى است که نیاز دارد، اما حرفى بر زبان نمیآورد، ولى به قصد کمک گرفتن از کنار شما عبور مىکند (قرائتی، ۱۳۸۳، ج۸ ، ص۴۴).
ه ) حج هدایتی برای جهانیان
(إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِین) (آل عمران : ۹۶).
از ایرادهاى بنىاسرائیل این بود که چرا مسلمانان، با توجه به قدمت بیتالمقدس که هزار سال قبل از میلاد بهدست حضرت سلیمان ساخته شده، آن را کنار گذاشته و کعبه را قبله خود برگزیدهاند. این آیه در پاسخ آنان مىفرماید: «کعبه از روز نخستین، اولین خانه عبادت بوده
و قدمت آن بیشتر از هر جاى دیگر است». امام صادق۷ با توجه به جمله «أَوَّلَ بَیْتٍ» فرمودند:
چون مردم مکه بعد از کعبه گرد آن جمع شدهاند، پس حق اولویت با کعبه است
و لذا براى توسعه مسجدالحرام مىتوان خانه هاى اطراف کعبه را به نفع حرم خراب کرد (شیخ حرّ عاملی، ۱۴۱۴ق، ج۱۳، ص۲۱۷).
علامة طباطبایی در المیزان مىنویسد: روایات «دحوالأرض (گسترش زمین از زیر خانه کعبه) (کلینی، ۱۳۸۵، ج۴، ص۱۸۹) بسیار است و هیچ دلیل علمى که مغایر آن باشد، پیدا نشده و با قرآن نیز مخالفتى ندارد.
حضرت على در نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ مىفرماید: «خداوند تمام مردم را از آدم۷ تا آخرین نفر، با همین سنگهاى کعبه آزمایش مىکند.»
و) اعلان عمومی برائت از مشرکان
(وَ أَذانٌ مِنَ الله وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ الله بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْـرِکِینَ وَ رَسُولُه) (توبه : ۳).
ز) گسترش تجارت و کسب و کار
(لَکُمْ فِیها مَنافِعُ) (حج : ۳۳) .
در سایة تعظیم شعائر، منافع مادّى شما نیز تأمین مىشود.
(لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُم) (بقره : ۱۹۸).
از نشانه هاى جامعیّت اسلام آن است که در کنار اعمال عبادى حج، به زندگى مادّى و کسب معاش نیز توجه دارد.
۴) نشانه عظمت خداوند
امام علی میفرماید: «خداوند حج را نشانهای برای تواضع مردم در برابر عظمت خداوند قرار داد.» (فیض الاسلام، ۱۳۷۹، خ۱، ص۴۰).
۵) تجدید خاطره پیامبر خدا
وقـتی انسـان بـه حـج میرود و وارد مکـه و مـدینه میشـود، نزول جبرئیـل و فرشـتگان بر پیـامبر(ص) ، فداکاریها و پیکارهای مسـلمانان، بنای مکه بهدست حضـرت ابراهیم و اسـماعیل، اسلام آوردن علی ، مقـاومت مسـلمانان در شـعب ابیطـالب و صـدها واقعه و جریان معنوی را در ذهن خود مجسم میسازد. این امر باعث میشود تمام آن وقایع در طول تاریـخ زنـده بمانـد و موجب تقویت اسـلام و مسـلمانان شود.
پس یکی ازحکمتهای تشریع حج در اسلام، تجدید خاطره دوران پیامبر خداست. امام صادق۷ نیز درباره علت و فلسفه تشریع حج میفرماید: «حج تشریع شده است تا آثار پیـامبر(ص) و اخبار او شناخته و یادآوری شود و فراموش نگردد.» (ابن بابویه، ۱۳۸۰، ج۲، ص۴۰۵).
تقویت دین اسلام و آزمایش کردن انسانها از جمله حکمتهای دیگر تشریع حج است.
با توجه به آیات شریفه و بیانات گهربار ائمه: نتیجه میگیریمکه اسلام، فرد صالح را هستهای برای تشکیل جامعه صالح میداند و این بدان معناستکه هدف نهایی اسلام، جامعه است، نه فرد. ازاینرو، عبادتهای فردی را در اصلاح شخص منحصر نمیداند؛ بلکه هدف اصلی عبادات، بر پایی جامعه صالح است. هر یک از عبادتها؛ از جمله نماز
و روزه و حج، اصلاح شخص را به اصلاح جامعه پیوند میزند؛ چون آدمی در زندگی از دیگران اثر میپذیرد؛ بنابراین، موسم حج بهترین فرصت برای اجتماع مسلمانان در این همایش بزرگ است تا با یکدیگر همفکری کنند و در حل مشکلات جهان اسلام بکوشند و طرحهای استواری را برای دفع خطرهای بیشمار جوامع اسلامی تصویب کنند.
اسرار اعمال عمره و حج تمتع
مراسم شکوهمند حج اگر بر اساس برنامة الهی انجام شود (مانند عبادات دیگر)، نتایج و بهرههای فراوانی نصیب امت اسلامی خواهد کرد. حج، مراسمی عبادی ـ سیاسی است
و ابعاد گوناگونی دارد و هر بعد آن، دریچهای از کمالات را در برابر انسان میگشاید. حج سبب تقویت پیوندهای الهی میشود و انسان را از تاریکیهای گناه بیرون میآورد و به سوی آیندهای روشن و مملو از امید رهنمون میسازد.
بنابراین، در میان عبادات، حج دارای جایگاه بلندی است و حج کامل نیز حجی استکه با آشنایی به ابعاد اسرار آن انجام پذیرد. حال، بیان اسرار اعمال عبادی را با حدیثی از امام صادق۷ آغاز میکنیم و سپس به بررسی اسرار تک تک اعمال میپردازیم.
امام صادق میفرماید:
«آنگاه که لباس احرام به تن کردی، نیت احرام کن، و آنچه تو را از ذکر پروردگار متعال باز مىدارد و از اطاعت امر خدا مانع مىشود، بر خود حرام کن و سپس لبیک بگو، به این قصد که دعوت خداى متعال را با نهایت صفاى خاطر و خلوص نیت و نظر پاک، اجابت مىکنم و در راه آن موضوعى که دعوت شدهام صمیمانه قدم برمیدارم و به ریسمان محکم ایمان و توجه به خداوند متمسک مىشوم و همین طور که در ظاهر، اطراف خانه کعبه طواف مىکنى، دل تو نیز مانند ملائکه حول عرش پروردگار متعال طواف کند و قلبت چون بدنت مشغول طواف و توجه و حضور باشد. پس از آن در میان صفا و مروه حاضر شو و هوا و هوس و خودبینى و قدرت و شخصیت را کنار بگذار و مشغول هروله باش. بعد از آن با خارج شدن از شهر مکه و از هیاهوى اجتماع و گرفتاریها و قیودات از مراحل غفلت و از لغزشهاى خود بیرون آی و به سوى منا حرکت کن، و آنچه را براى تو جایز و حلال نیست، آرزو مکن، و هر آنچه را سزاوار مقام تقوا و اخلاص نباشد، در دل خود راه مده.»[۲]
در این دستورهاى اجمالى نکاتى دیده مىشود؛ از قبیل:
۱. توجه پیدا کردن به موانع سلوک و عیوب و حجابهاى نفسانى و صفات ناپسند باطنى که سالک را از سیر به سوى خدا مانع مىشوند؛
۲. آماده شدن براى سیر و سلوک با تصفیه خاطر و اخلاص نیت و نظر پاک؛
۳. متمسک شدن به حقیقت ایمان به خدا، و دور کردن وسایل و علایق دیگر؛
۴. توجه خالص به پروردگار متعال و طواف قلب عرش روحانى الهى؛
۵ . رها شدن و فرار کردن از هوا و هوس و خودبینى، و از روى صفا و محبت در کنار خانه خداوند متعال هروله کردن؛
۶ . قطع علایق اجتماعى و انصراف از قیدهای زندگى شهرى؛
۷. تصمیم گرفتن به ترک حرام و آنچه سزاوار نیست.
باید توجه کرد که در حالت احرام که لبیک گفته مىشود، بزرگترین نعمت و مهمترین حالت روحانى به انسان رو آورده است؛ زیرا موقعیتى است که ا نسان به میهمانى پروردگار دعوت شده و براساس دستور و شرایط و مقدمات براى این دعوت پذیرفته شده و قدم به اولین مرحله برنامه میهمانى گزارده و در مقابل توجه میزبانى که آفریننده و مالک و سلطان جهان است، لبیک مىگوید و در طول مدت زندگى، کمتر نظیر این حالت را مىشود به دست آورد. اگر این توفیق و سعادت براى کسی پیدا شد، باید در مقابل آن توفیق قدردان باشد. این برنامه را با بهترین نحو و با تمام توجه و احترام انجام دهد.
تک تک اعمال عبادی حج دارای اسرار و رموزی استکه خداوند داناتر است و انسان نمیتواند به حکمت تمامی آنها دست یابد. اما اگر به آنچه از طریق بزرگان رسیده توجه داشته باشد، موجب تعالی روح میشودکه در ذیل به برخی اشاره میشود:
۱. موسم حج
موسم حج خود دارای سرّی است و آن، اشاره به رجعت و مرگ است؛ چراکه انسان در هر دو حال (هنگام حج و هنگام مرگ) کدورتها و غبارها را میشوید، با کسانیکه قهر است آشتی میکند، قرضهایش را میپردازد، خمس مالش را میدهد و از دیگران حلالیت میطلبد.
۲. احرام
در احرامکه همراه با برهنه شدن از زینت زندگی دنیاست، ظهور توحید و تجلّی بالغ آن، همچنین تمثیل حشر و معاد؛ یعنی بازگشت به مبدأ، آشکار است. ازاینرو، بر اساس رهنمود امام سجاد۷ آنکه هنگام احرام بستن، از قلب نگذراندکه «خدایا! از هر چه غیر توست دست شستم و فقط به ولای تو دل بستم»، در حقیقت به میقات نرفته واحرام نبسته است. البته مراد، نفی کمال است نه نفی صحت (جوادی آملی، ۱۳۷۷، ص۴۱۵).
۳. راز استحباب غسل در میقات
امام سجاد۷ میفرماید: حجگزاران با انجام دادن آن، تطهیر خود از گناه و لغزش را قصد کنند. پس در میقات، فقط پاک کردن بدن نیست، بلکه نشانهای از تطهیر دل است و این اولین سرّ از اسرار حج است. بر این اساس، زائر متعهد میشودکه اولاً: دیگر خود را به گناه نیالاید، ثانیاً: از این پس جز در راه اطاعت گام ننهد، ثالثاً: کاستیهای گذشته را جبران و ترمیم کند. غسل احرام با چنین قصد و تعهدی غسل توبه است. آنگاه زائر بیتالله با روح و جسم پاک، جامه طاعت در بر کند و با نماز احرام؛ یعنی با ستون دین، به خدا نزدیک میشود و نیز با در بر کردن لباس سادة احرام، امتیازات ظاهری افراد زایل میشود و زمینة هرگونه برتریطلبی و فخرفروشی از بین میرود (همانجا).
لبیک؛«با لبیک گفتن در حقیقت با خدا پیمان میبنددکه از این پس جز به طاعت او زبان نگشاید و بر گناهان ببندد. تلبیه پاسخ صادقانه به خداست و مبارزه با هر گونه شرک و بت از جاهلیت تا مدرن است.» (همانجا).
طواف؛ طواف و احکام آن نشاندهنده این نکته استکه از یک مرکز، حرکت کنید و به سوی یک هدف بروید. منظم باشید و آزار شما به کسی نرسد.
سزاوار استکه به هنگام طواف، قلب زائر پر از تعظیم، محبت، خوف و رجا باشد و بداندکه با عمل طواف، در نقش فرشتگان مقرب خداستکه پیرامون عرش الهی در حال طوافاند: (وَ تَرَى الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِم...) (زمر: ۷۵).
بنابراین، راز طواف و روح و حقیقت آن، طواف دل است گرد حضرت ربوبی و خانه کعبه، مثال ظاهری در عالم شهود برای حضرت ربوبی استکه با چشم ظاهر قابل مشاهده نیست... و ما در این طواف، خود را به قدر امکان با فرشتگان مقرب شبیه میسازیم (محقق، ۱۳۹۰، ص۸۶).
۴. نماز طواف
«سرّ اینکه پشت مقام ابراهیم و نزدیک آن نماز، نیاز و حضور به جای آوری آن استکه اسماعیل و ابراهیم،که این از آتش گذشته و آن از قربانگاه، هر دو مأمور خداوند
و مسئول خلق و معمار کهنهترین معبد توحید در زمیناند و تو اکنون در مقام ابراهیمی و بر پای ابراهیم به پا خاستهای و به دست خدای ابراهیم دست بیعت دادهای؛ باید ابراهیموار زندگی کنی و در عصر خویش معمار کعبة ایمانت باشی؛ قوم خویش را از مرداب زندگی راکد
و حیات مرده و ذلت جور و ظلمت جهل، به حرکت درآوری و جهت بخشی، به حج بخوانی آنها را، و به طواف آوری» (شریعتی، ۱۳۵۰، ص۷۴).
۵. سعی
«همانا صفا و مروه دو نمونه از نشانههاى خداست. پس هر کس حج خانه یا عمره بهجاى آورد، میتواند میان آن دو، سعى کند و کسى که عمل خیرى را به طوع
و رغبت خود بیاورد، خداوند شاکر و داناست.»[۳] (۱۵۸ : بقره).
سعی بین صفا و مروه آثار و برکات بسیاری دارد؛ از جمله:
الف) کسیکه سعی بین صفا و مروه انجام میدهد از گناهان پاک میشود (ابنبابویه، ۱۳۶۷، ج۲، ص۱۳۸).
ب) پاداش کسی را داردکه پیاده از شهر خودش برای انجامدادن حج به مکه میرود و پاداش کسی را داردکه هفتاد کنیز مؤمنه آزاد کند (برقی، ۱۳۷۱، ج۱، ص۱۳۹)؛
ج) مورد شفاعت ملائکه قرار میگیرد (ابنبابویه، ۱۳۶۷، ج۱، ص۱۳۹).
سعی بین صفا و مروه یکی از نمودهای عینی تواضع، فروتنی، عبودیت و بندگی انسان است و در آنجاستکه صفتهای ناپسندی چون کبر و غرور و خودکامگی
به کنار گذاشته میشود و فضایل اخلاقی همچون تقوا و پارسایی شکوفا میشود.
۶. تقصیر
«حقّاً خداوند رؤیاى پیامبر خود را تحقّق بخشید [که دیده بود:] شما بدون شک، به خواست خدا در حالى که سر تراشیده و موى [و ناخن] کوتاه کردهاید، با خاطرى آسوده در مسجد الحرام درخواهید آمد. خدا آنچه را که نمىدانستید دانست، و غیر از این، پیروزى نزدیکى [براى شما] قرار داد.[۴] (فتح : ۲۷).
تقصیر یعنی کوتاه کردن مقداری از ناخن یا موی سر یا صورت. خداوند در قرآن کریم میفرماید: بر حجگزار واجب است پس از اتمام سعی، تقصیر کند. حاجی بعد از آنکه سعی خویش را انجام داد، همانند انسانی استکه به دیار معشوق بازگشته، نورانی شده و از تمامی گناهان پاک و مبرا گردیده است. او به میهمانی خدا رفته و با کولهباری ازخوبیها، نیکیها و زیباییها بازگشته است. او تولدی دوباره یافته، حیاتی مجدد پیدا کرده و اینک انسانی دیگر شده است.
خداوند میخواهد این تغییر و تحول را با علامتی در بدن او نشان دهد؛ از طرفی مو، نشانه زیبایی است. بنابراین، خدا خواسته است انسان از زیبایی ظاهری بکاهد و سیرتی زیبا بیابد؛ درونش نورانی شود از نعمتهای الهی بهرهمند گردد. خدا خواستهکه انسان جمال خویش را به پای جمال او قربانی کند تا از درون خود روزنهای به سوی نور معرفت پیداکند و در پایان این راه و در آخرین مرحله این هجرت طولانی، به نشانه بازگشت به زندگی نورانی، دستی به سر و روی خویش کشد و اوج خشوع و تواضع را در ظاهر خود هم نشان دهد. تقصیر، رهایی از آلودگیهاست. تقصیر، شستن زشتیهاست. تقصیر، تمرین بندگی است. تقصیر، شکستن قفسهای مادی است و تقصیر، پالایش ظاهر و درون است.» (فعالی، ۱۳۸۹، ص۸۲ ـ۸۰).
۷. احرام برای حج
پس از اعمال و مناسک عمرة تمتع، انسان از حالت احرام بیرون میآید و باید در مکه برای اجرای مناسک حج تمتع، بماند. اولین عمل حج، احرام است و اسـرار احرام را پیشتر ذکرکردیم. اما سـرّ تکرار آن برای حج تمتع این استکه انسان دوباره به میهمـانی خداونـد میرود. در واقع، اعمال عمره مقـدمه و تمرینی برای عمل اجتماعی وگروهی حـج است وگویا انسان در عمره تمتع، پس ازکسب علمالیقین، به مرحله عینالیقین میرسد و رسـیدن به مرحله عینالیقین، مقدمه رسیدن و درک حقالیقین است
حجاج روز هشـتم ذیحجه برای شروع اعمال حج تمتع، از مکه محرم میشوند. روز هشـتم ذیحجه، «یومالترویه» نـام دارد. از امام صادق(ع) درباره علت نامگـذاری این روز به «یومالترویه» پرسـیدند. آن حضـرت فرمود:
«در آن زمـان، آب در صـحرای عرفات نبود. مردم در روز هشـتم برای آب دادن به مردم از مکه آب میبردند و لذا بعضـی از آنان به بعضـی دیگر میگفتند: «ٍتَرَوَّیْتُمْ مِنْ المَاء»؛ «سـیراب شدید» و لذا آن روز را یومالترویه نامیدند (ابنبابویه، ۱۳۸۰، ج۲، ص۴۳۵).
۸. عرفات و مشعر الحرام
«در اثناى حج اگر بخواهید خرید و فروشى کنید، حرجى بر شما نیست و چون از عرفات کوچ مىکنید، در مشعرالحرام به ذکر خدا بپردازید و به شکرانة اینکه هدایتتان کرده، یادش آرید؛ چه، قبل از آنکه او هدایتتان کند، از گمراهان بودید.»[۵] (بقره : ۱۹۸).
مشعر و وقوف در آن (مشعرالحرام)که در فاصله بین عرفات و منا واقع شده، دارای چند نام است:
الف) مشعرالحرام؛ «مشـعر؛ یعنی محل درک وشـعور». و وقوف در مشـعر، به معنای وقوف و دقت در محل شـعور است. و ممکن است اشاره به مشاعر و قواهای نفس و ترتیب مراتب کمال باشد؛ زیرا مراتب کمال عبارتاند از:
تجلیه؛ یعنی جلا بخشیدن نفس با پذیرش دین مبین اسلام و رعایت حلال و حرام؛
تخلیه؛ یعنی زدودن هرگونه گناه وصفت رذیله از نفس؛
تحلیه؛ یعنی جایگزینی صفات نیکو و پسندیده در نفس؛
فنا؛ وقوف در عرفات به مرتبه تخلیه اشاره دارد؛ زیرا انسان در آنجا باید با دعا و استغفار، نفس خـویش را از هرگونه آلودگی پاکسـازی کند. وقوف در مشـعر نیز اشـاره دارد به مرتبه تحلیه؛ زیرا در این مکـان، انسان باید تمام مشاعر و قواهای نفس را در خدمت خدا بگیرد و آنها را با فضیلتهای نفسانی و رحمتهای خداوند آشنا کند.
علت نامگذاری مشعر به «مشعرالحرام» این استکه این مکان، جزو حرم میباشد.
ب) مزدلفه: در علت نامگذاری مشعر به «مزدلفه» چند احتمال وجود دارد:
یکـ واژه مزدلفه از «ازدلاف» مشـتق شده و ازدلاف به معنای تقدم است، و چون مشعرالحرام مکانی مقدم بر مناست، نام آن را مزدلفه گذاشتهاند؛
دوـ ازدلاف یعنی تقرب، چون در این مکان، مردم به خداوند تقرب میجویند، لذا مزدلفه نامیده شده است؛
سهـ ازدلاف یعنی اجتماع، و به خاطر اینکه مردم در آنجا اجتماع میکنند، «مزدلفه» نامیده شده است.
ج) جمع: گفته شـده علت نامگـذاری آن، به «جمع» این استکه حضـرت آدم و حوا۸
در این مکـان با هم ملاقات و اجتماع کردند (زارعی سبزواری، ۱۳۷۶ش، ص۱۸۷).
در مورد عرفات نیز گفتهاند: اینجا همان بقعهای استکه حضرت آدم ابوالبشر۷ در آن به تقصیر خود اعتراف کرد و مورد عفو و مغفرت واقع شد، و از آن جهت عرفات نامیده شد.
خدایا! اینجا همان جاستکه حسین عزیزت۷ در میان آفتاب سوزان، در حالتیکه جمعی از کسان و یارانش همراهش بودند، با سر برهنه در پیشگاهت ایستاد و مانند مسکینی دستهای مقدسش را به سوی تو دراز کرد و قطرات اشک از چشمان مبارکش بر رخسارش ریخت و با قلبی پرسوز و گداز و مواج از محبتت، با تو سخن گفت و دعا و مناجات شورانگیزش، انقلابی عجیب در دلها افکند و روحانیتی غریب به صحرای عرفات، بخشید. آفتاب روز عرفه، در میان اشک و آه و ناله و زاریهای سیدالشهدا، حسین بن علی۸ ،
و یارانش غروب کرد و وقت افاضه از عرفات به مشعر، فرا رسید. خدایا! به حرمت آن عزیز، بر ما ذلیلان ترحّم فرما!
یکی از فلسفههای وقوف در مشعر این استکه حجگزار، پیش از تشرف به خانه خدا، قلب خویش را با شعار تقوای الهی و ایمان به خالق جهان، آشنا و آمیخته سازد (محقق، ۱۳۹۰ش، صص۹۸ ـ ۹۷).
حجگزاران، در این سرزمین مقدس پیشبینیهای دفاعی را انجام داده، گلولههای نبرد با دشمن را نیز تدارک میکنند؛ گرچه طبق روایات، حجاج میتوانند ریگهایی را که برای رمی جمرات نیاز دارند، غیر از مسجدالحرام و مسجد خیف، از هر نقطه دیگر حرم نیز جمعآوری کنند (همان، ۱۳۹۰ش، ص۹۹).
۹. حرکت به سوی منا
در روز دهم ذیحجه، پس از طلوع آفتاب، حجاج از مشعرالحرام خارج، و برای اجرای اعمال منا روانه آنجا میشوند. علت نامگذاری این مکان به «منا» این بوده استکه در آنجا جبرائیل بر حضـرت ابراهیم۸ نازل شد و به او فرمود: «تمنّ یا ابراهیم»؛ «ای ابراهیم، هر آرزویی داری از خداوند درخواست کن.» از امام رضا۷ نقل شدهکه آن حضرت دربارة علت نامگذاری این مکان به نام «منا» فرموده است:
جبرئیل در آن مکان به ابراهیم۷ گفت: «ای ابراهیم، هر آرزویی داری از خداونـد خویش درخواست کن.» ابراهیم۷ در قلب خویش آرزوکرد که ای کاش خداوند دستور میداد گوسفندی (قوچی) را به جای اسماعیل ذبح کند. خداوند نیز آرزویش را برآورده ساخت (ابنبابویه، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۹۱).
دستور این استکه هنگام حرکت به سمت چپ و راست متمایل نباشد و فاصله مشعر و منا را در محدوده خاص طی کند و سرّش این است که ای حاجی، در جاده و صراط مستقیم حرکت کن، نه متمایل به شرق باش و نه متمایل به غرب؛ چون «الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ»؛ «چپ و راست، انحراف است و راه وسط، همانا صراط مستقیم است» (فیض الاسلام، ۱۳۷۹ش، خطبه ۱۶، ص۱۴۵).
۱۰. رمی
یکی از مناسک حج، رمی جمرات و سنگ زدن به تندیس شیاطین است. این حکم نیز مانند سایر مناسک، برگرفته از سنت و سیرة ابراهیم خلیل استکه هنگام عزیمت به منا برای قربانی کردن اسماعیل، با وسوسههای ابلیس روبهرو شد و او را رجم کرد و راه خود را پیمود و زیباترین نمایش ایمان و عشق را متجلی ساخت. برخی روایات، رمی شیطان در جمرات را به حضرت آدم۷ نیز نسبت دادهاند که بدین وسیله، ابلیس را از خود راند. بدین ترتیب ابراز تنفّر از شیطان همزمان با تعبد و تسلیم در برابر خدای یگانه، از آغاز تاریخ انسان در تار و پود حج تعبیه شده و از آن جداشدنی نیست.
معنا و حقیقت رمی جمره
درباره فلسفه و سرّ رمی جمرات میگوییم: هر یک از این ستونها به منزله شیطان است و انسان با زدن سنگ به هر یک از آنها شیطان را از نفس خویش دور، و او را منکوب میکند. نفس انسانی سه قسم است:
الف) نفس اماره؛ این نفس از نظر خداونـد مـذموم است؛ زیرا همیشه انسان را به انجام دادن کارهای زشت و ارتکاب گناه، وسوسه میکنـد. ازاینرو، برای رسیدن به کمال، باید با نفس اماره، ستیز کرده و با اطاعت خداوند و ترک معاصی، آن را کشت و نابودکرد. خداوند در قرآن کریم میفرماید:
«من خویش را مبرا نمىکنم چون که نفس انسانى پیوسته به گناه فرمان مىدهد، مگر آن را که پروردگارم رحم کند که پروردگار من آمرزگار و رحیم است.»[۶] (یوسف: ۵۳)
رمی جمرة اولی به ستیز و مقابله با شـیطان و غلبه بر نفس اماره اشاره دارد؛ زیرا دشمن اول انسان در رسیدن به کمال و قرب خداوند، نفس اماره است. ازاینرو، باید از رمی جمره اولی شروع کرد وگام به گام با نیت خالص به سوی خداوند رفت.
ب) نفس لوامه: این نفس، انسـان را هنگام انجام دادن اعمال خلاف در این دنیا ملامت و سـرزنش میکنـد و به تجدیـد نظر وادار میسازد. خداوند در قرآن کریم فرموده است: {وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَة} (قیامت : ۲).
در واقع نفس لوامه، انسان را هنگامیکه بین انجامدادن عمل خلاف و انجام ندادن آن مردد است، بر انجامدادن آن سـرزنش میکند، و در رمی جمره وسـطی، انسان دوباره به شـیطان سـنگ میزنـد تا به او نزدیک نشـود و در هنگام تردیـد بین ارتکاب عمل خلاف و عـدم ارتکاب آن، او را نفریبد و نفس لوامه را بیاثر نسازد. پس با رمی جمره وسـطی شـیطان را از نفس لوامه دور میکنیم تا نفس لوامه به سرزنش خود برای ارتکاب عمل خلاف، ادامه دهد.
ج) نفس مطمئنه: وقتی انسان نفس اماره را بکشد و نفس لوامه، او را از ارتکاب اعمال خلاف باز دارد و در مقابل انجامدادن گناهان از او مراقبت کند، به نفس مطمئنه، که در پرتو ایمان به خداوند و انس با اخلاق حمیده و صـفات نیک حاصل میشود، خواهد رسید، و رمی جمره عقبه به دورکردن شیطان از نفس مطمئنه اشاره دارد؛ زیرا دو بار به شیطان سنگ زد تا چنین مرحلهای راکسب کند و اکنونکه آن را کسب کرده، ممکن است شیطان برای از میان بردن آن تلاش کند. ازاینرو، جمره عقبه را سنگ میزند. پس از تحصیل نفس مطمئنه، خداوند میفرماید:
تو اى جان با ایمان * خشنود و پسندیده به سوى پروردگارت بازگرد.»[۷] (فجر: ۲۷ و ۲۸).
ممکن است فلسـفه رمی جمره عقبه پس از مشعر، و رمی جمرات، پس از حضور در عرفات و دعا و مناجات به درگاه خداوند، این باشد که حاجی در مشـعرالحرام نفس اماره راکشـته و شیطان را از نفس لوامه دورکرده و نفس مطمئنه را کسب نموده و اکنون آمـاده رفتن به درگـاه ربوبی است و برای حفـاظت از نفس مطمئنه لازم است جمره عقبه را سنگ بزند و پس از اعمال مکه، تمام این سـتونها را سـنگ میزند تا با اعمال حج، شـیطان را بهطور دائم از خود دور کرده باشد (زارعی سبزواری، ۱۳۷۶، ص۹۸).
نکته اساسی، توجه حجگزاران به فلسفه رمی جمره و رجم شیاطین است. آیا مفهوم واقعی رمی، همان سنگ زدن به ابلیس و مجسمة سنگی اوست یا مفهوم وسیعتر و عمیقتری ورای این عمل نمادین نهفته است؟
بدیهی استکه بینش اسلامی و حکمت الهی عمیقتر از آن استکه رمی جمره را به رمی ستونهای بیجان و حتی خود شیطان محدود کند؛ بلکه میتوان گفت خداوند حکیم، صفآرایی و نبرد مؤمنان در برابر شیطان و صفات و مظاهر شیطانی و شیطانصفتان را در این مصاف ملحوظ داشته است.
برای توضیح مطلب، باید دانستکه در فرهنگ قرآن، مراد از واژه «شیطان و شیاطین» چیست و از چهکسانی به عنوان شیطان و یاران او یاد شده است؟
هرچند مقصود از شیطان در کاربرد اولیة این واژه، همان ابلیس و سپاهیان او هستند، به لحاظ صفات و ویژگیهای شیطانی به انسانهایی نیز تعمیم داده میشودکه کانون شیطنت و استکبار
و صفات رذیلهاند و با وسوسه و افسون، راه رشد و کمال را بر بنیآدم سد میکنند و قرآن گاهی آنها را «اولیای شیطان»، گاه «حزب شیطان»، و گاه «برادران شیطان» نامیده است؛ مانند این آیات:
یک ـ (الَّذِینَ آمَنُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الله وَ الَّذِینَ کَفَرُوا یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیْطانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً) (نساء:۷۶).
این آیه دلالت داردکه هرکس برای خشنودی غیر خدا عملی انجام دهد، در مسیر طاغوت گام برداشتهکه تعبیر دیگر آن، شیطان است، و یاران طاغوت، یاران شیطاناند.
دوـ (اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ) (مجادله:۱۹).
از این آیه استفاده میشودکه هرکس خدا را از یاد ببرد، در صف شیاطین قرار میگیرد.
سه ـ (إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً) (اسراء : ۲۷).
از این آیه استفاده میشودکه اسراف و تبذیر، عملی شیطانی و کفران نعمت است. کسانیکه دارایی خود را در راهیکه بر خلاف رضای خداست خرج کنند، کفران نعمت کرده، و همانند شیطاناندکه فضل و رحمت الهی را کفران نمود. خلاصه اینکه اسرافکاران، شیاطینی هستند در قالب انسان.
چنانکه در این آیات ملاحظه کردیم، شیاطین با صفات ویژه و در چهرههای گوناگون ظاهر میشوند؛ در چهرة نفاق، اسراف، تبذیر، فساد در زمین، مکر و استهزای اهل حق، یاری کردن به طاغوت، اغفال از ذکر و قرارگرفتن در حزب طاغوت و... . با این حال رمی جمرات و برائت از شیاطین، متضمن انزجار و تنفر قلبی و واکنش عملی در برابر شیطانصفتانی استکه با نفاق و نیرنگ و توطئه، در مقام خصومت با مؤمناناند و رهروان راه ابراهیم و امت پیـامبر(ص) باید با خشمی سردیناپذیر، آنان را رمی کنند و از اعمال آنها بیزاری جویند و برای نفی آنها و کوتاه کردن دستشان از حریم اسلام، چاره بیندیشند.
اگر در عصر ابراهیم، شیطان میخواست راه فداکاری در طریق عبودیت حق را بر ابراهیم و اسماعیل ببندد، امروز شبکههای استعماری و استکباری و مراکز توطئه آمریکایی و اسرائیلی با در دست داشتن ابزارهایی چون اینترنت، ماهواره، تلویزیون، رادیو و...، میکوشند راه مسلمانان را به سوی قرآن و قبله سد کنند. مسلمانان باید آگاه باشند تا در سرزمین مقدس منا خشم خود را متوجه سنگهای بیجان نکنند و از شیاطین زنده و توطئهگران واقعی غافل شوند. آنان باید سر چشمه شیطنت و فساد را از بین ببرند (ورسهای، ۱۳۸۰، ج۲، ص۳۳۵).
امام خمینی۱ در پیامی به زائران خانه خدا در مورد رمی جمرات فرموده است:
مسلمانان باید به فکر رمی استعمار از کشورها و سرزمینهای اسلامی خود باشند و برای بیرون راندن جنود ابلیس و بر چیدن پایگاههای نظامی شرق و غرب از کشورهای خود تلاش کنند و نگذارند دنیاخوران از امکانات آنان در جهت منافع خود و ضربه زدن به کشورهای اسلامی استفاده کنند (امام خمینی، ۱۳۷۰، ص۱۱۴).
۱۱. قربانی
انسان موحدیکه به حکم وقوف در عرفات و مشعر، به مقام معرفت اللَّه و خداشناسی کامل رسیده و تمام شئون دنیایی و تمایلات نفسانی، در نظرش چون خاک و سنگ، بیارزش شده و در بحر محبّت خالق مهربان مستغرق گشته، طبیعی استکه از کشتن
و سربریدن هر موجودیکه مانع از نیل به قرب معبودش گردد، دریغ و مضایقه نخواهد داشت؛ اگرچه آن موجود، فرزند عزیزش یا جان و خواهشهای درونیاش باشد. البته حضرت معبود محبوب، از باب ارفاق و رعایت جانب ضعف بندگان، به کشتن یک حیوان، راضی شده و همان را به عنوان مظهر جانبازی و فداکاری در راه خود، پذیرفته است. اما با این شرطکه انسان با کشتن این حیوان، تمام شهوات افراطی و تمایلات پست حیوانی را از قبیل حرص و بخل و طمع، حبّ ریاست و شهرت، اختلاف انگیزی و بدبینی و سایر رذایل نفسانی و خویهای شیطانی را زیر پا بگذارد و ذبح کند و با تصمیمی قاطع و عزمی راسخ، بگوید: (وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ اْلَأرْضَ) (انعام : ۷۲).
هنگام انجام این عمل، به یاد این آیات شریفه بیفتد و از نظر بگذراندکه خداوند میفرماید:
(لَنْ یَنالَ الله لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوی مِنْکُم) (حج : ۳۷).
یعنی آن دلهای باتقوا و غرق در حبّ خدا،که با کشتن قربانی، گوشهای از صفا
و رمز عبودیت خود را نشان میدهند، به مقام قرب خدا نایل میشوند و مشمول عنایات خدا میگردند و خداوند طالب تقوای شماست. تقوا هم یعنی کشتن هوای نفس و ریختن افکار شیطانی از دامن دل (ضیاءآبادی، ۱۳۸۸ش، ص۱۹۳).
در واقـع، قربـانی درسـی استکه حضـرت ابراهیم به امرخداونـد برای انسانها به یادگـارگـذاشت. ابراهیم۷ وقتی به ذبح اسماعیل مأمور شد، بدون هیچ تردیدی به جانب خداوند رفت و با پرهیز از پیروی هوا و هوس، جگرگوشه خودش را برای تقدیم به خداوند، آماده قربانی کرد. امام سجاد(ع) به شبلی میفرماید:
«آیا هنگام قربانی، نیت کردیکه حنجره طمع را ذبح میکنی؟ و آیا نیت کردیکه با این عمل، از سنت ابرا هیم پیروی میکنیکه پسرش و میوه قلبش وگل سرسبدش را برای خداوند قربانی نمود؟ گفت: «نه». امام فرمود: «پس تو قربانی نکردهای» (نوری، ۱۴۰۸، ج۱۰، ص۱۷۱).
۱۲. حلق
تراشیدن سر در روز عید قربان، نشان بندگی و عبد شدن حجگزاران است. موی سر، سبب زیبایی وآراستگی و تشخّص مردان استکه آن را دوست میدارند و به آن بهای فراوانی میدهند. اینجاستکه به اعتبار اینکه عبیدیم، حلق میکنند و با عمل حلق، عبد شدن خود را اعلام میکنند. در مرحله اول (عمره) تقصیر بود که با آن، انسان از احرام خارج میشد و اینجا عبودیت، عبد را از احرام خارج میکند؛ چراکه اینجا دیگر عبد شده است و حالا شعور از حرمات، به حد اطاعت رسیده و عبد شده و مقصود حاصل شده است (صفایی حائری، ۱۳۸۶، ص۲۸).
۱۳. حرکت به سوی مکه
پس از اعمال منا در روز عید قربان، حاجی باید دوباره به مکه برگردد و پنج عمل را انجام دهد: طواف حج، نمازطواف حج، سعی بین صفا و مروه، طواف نساء، نمازطواف نساء.
سرّ طواف و سـعی بین صـفا و مروه را قبلاً ذکرکردیم. اکنون فقـط به اسـرار تکرار این اعمال اشاره میکنیم. بـدون شک، تکرار این اعمال، بیهدف و بدون غایت و ثمره نیست؛ بلکه تکرار آنها دارای اسراری استکه برخی از آنها عبارتاند از:
الف) تکرار این اعمـال اشاره دارد به اینکه اگر انسان نتوانـد بار اول آنگونهکه شایسـته این اعمال است، ا نجام دهد، در این مرتبه دوم سعی کندکه آنها را به جا آورد.
ب) انسان، این اعمال را تکرار میکند تا چنانچه در مرتبه نخست، مقبول واقع نشد، در مرتبه دوم مورد قبول خداوند قرارگیرد.
ج) تکرار این اعمال، اشاره دارد به اینکه اگر در مرتبه اول به حقیقت این اعمال توجه نداشته و از اسرار آنها آگاه نبود، اکنون به حقیقت آنها توجه کند و آنها را با آشنایی به اسرارشان انجام دهد.
۱۴. بیتوته در منا
حاجی باید در شب یازدهم و دوازدهم در منا بیتوته کند؛ یعنی در منا بمانـد و به تضـرع
و شبزنـدهداری بپردازد؛ زیرا در این حال، انسان ازگناه پاک شده و نفس او آمادگی بندگی تام خداوند را پیدا میکند.
در روز یازدهم و دوازدهم ذیحجه باید به هر یک از سه سـتون «جمره اولی»، «جمره وسطی»، «جمره عقبه» هفت عدد سنگ زد. البته خداوند به تمام اسرار این اعمال و مناسک آگاه است و آنچه ما گفتیم، ذرهای از واقعیات و اسرار این اعمال استکه با استفاده از کلام معصومین: و راهنمایی عقل و پیامبر درونی، بیان کردیم.
نتیجهگیری
خلاصه آنکه این همایش بزرگ سالیانه، مظهر اقتدار امت و وسیلة نیرومندی استکه مسلمانان جهان، اختلافات فرعی خود را کنار بگذارند و به خود آیند و یک هدف مشترک را که همان «اعتلای کلمةالله» است، شعار خود قرار دهند و هویت اسلامی خویش را بازیابند
و به مصالح جهان بیندیشند تا عظمت اسلامی را همانگونهکه شایستة امت رسولالله۹ است، برپا دارند.
مناسک حج از آن نظرکه شامل اعمال نامأنوس و غیرقابل توجیه است، از نظر طبع
و عقل، ابتدایی بهنظر میرسد؛ ولی وسیله است برای آزمایش انسانها تا عمل و گفتارشان در مقابل خداوند آشکار شود. حج بهگونهای استکه باعث میشود توحید و کفر از هم دور شوند و هر یک، معلوم گردند و با وضوح نشان میدهدکه بیابان عرفات و مشعر و منا
و کوه صفا و مروه، نه ریاکاری میطلبد و نه به حیلهگری میدان میدهد؛ بلکه این اماکن باید جولانگاه عشق و جلوهگاه محبت معبود یکتا باشد. بنابراین، به همان مقدارکه به شکل ظاهری حج اهمیت میدهیم، باید به روح و معنای آن نیز اهمیت دهیم.
[۱]. «وَ فَرَضَ عَلَیکُم حَجَّ بَیتِهِ الحَرامِ، الَّذی جَعَلَهُ قِبلَةً لِلَانامِ، یرِدُونَهُ وُرودَ الانعامِ وَ یألَهُونَ الَیهِ وُلُوهَ الحَمامِ وَ جَعَلَهُ سُبحانَهُ عَلامَةً لِتَواضُعِهِم لِعَظَمَتِهِ وَ اذعانِهِم لِعِزَّتِهِ وَاختارَ مِن خَلقِهِ سُمّاعاً اجَابُوا الَیهِ دَعوَتَهُ وَ صَدَّقُوا کَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَواقِفَ انبیائِهِ و تَشَبَّهوا بِمَلائِکَة المُطیفینَ بِعَرشِهِ یحرَزُونَ الارباحَ فی مَتجَرِ عِبَادَتِهِ وَ یتَبادَروُنَ عِندَه مَوعِدَ مَغفِرَتِهِ، جَعَلَهُ سُبحانَهُ لِلاسلامِ عَلَماً وَ لِلعَائِذینَ حَرَماً فَرَضَ حَقَّهُ وَ اوجَبَ حَجَّهُ وَ کَتَبَ عَلَیکُم وِفادَتَهُ فَقالَ سُبحانَهُ: (وَ لِله عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیهِ سَبِیلًا وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ الَله غَنِی عَنِ الْعالَمِینَ) ».
[۲]. «...وَ أَحْرِمْ عَنْ کُلِّ شَیْءٍ یَمْنَعُکَ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ یَحْجُبُکَ عَنْ طَاعَتِهِ وَ لَبِّ بِمَعْنَى إِجَابَةٍ صَافِیَةٍ خَالِصَةٍ زَاکِیَةٍ لِلهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ فِی دَعْوَتِکَ مُتَمَسِّکاً بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى وَ طُفْ بِقَلْبِکَ مَعَ الْمَلَائِکَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ کَطَوَافِکَ مَعَ الْمُسْلِمِینَ بِنَفْسِکَ حَوْلَ الْبَیْتِ وَ هَرْوِلْ هَرَباً مِنْ هَوَاکَ وَ تَبَرِّیاً مِنْ جَمِیعِ حَوْلِکَ وَ قُوَّتِکَ وَ اخْرُجْ عَنْ غَفْلَتِکَ وَ زَلَّاتِکَ بِخُرُوجِکَ إِلَى مِنًى وَ لَا تَتَمَنَّ مَا لَا یَحِلُّ لَکَ وَ لَا تَسْتَحِقُّه...».
[۳]. «...{إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ الله فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللهَ شاکِرٌ عَلِیم} .
[۴]. {لَقَدْ صَدَقَ الله رَسُولَهُ الرُّؤْیا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ
رُؤُسَکُمْ وَ مُقَصِّرِینَ لا تَخافُونَ فَعَلِمَ ما لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذلِکَ فَتْحاً قَرِیباً }.
[۵]. {لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّین} .
[۶].{وَما أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحِیم}.
[۷]. (یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّة) .
مراجع
ـ قرآن کریم
۱. ابنمنظور، محمدبن مکرم (۱۴۱۴ق). لسان العرب، بیروت، دارصادر، چاپ سوم.
۲. ابنبابویه، محمد بن علی (۱۳۷۲ش). عیون اخبار الرضا، ترجمه علیاکبر غفاری
و حمید رضا مستفید، تهران، نشر صدوق، چاپ اول.
۳. ابنبابویه، محمد بن علی (۱۳۸۰ش). علل الشرائع، ترجمه محمدجواد ذهنی، قم، انتشارات مؤمنین، چاپ اول.
۴. ابنبابویه، محمد بن علی (۱۳۶۷ش). کتاب من لا یحضره الفقیه، ترجمه محمدجواد غفاری، تهران، نشر صدوق.
۵ . برقی، احمد بن محمد خالد (۱۳۷۱ق)، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم.
۶ . جوادی آملی، عبدالله (۱۳۷۷ش)، صهبای حج، قم، نشر اِسراء.
۷. خمینی، روح الله (۱۳۷۰ش)، صحیفه نور، ایران، وزارت فرهنگ و ارشاد.
۸ . راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۳۸۷ش)، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه حسین خداپرست، قم، نویداسلام.
۹. زارعی سبزوای، عباسعلی (۱۳۷۶ش)، پرتوی از اسرار حج، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
۱۰. شریعتی، علی (۱۳۵۰ش)، حج، تهران، حسینیه ارشاد.
۱۱. فیض الاسلام، علینقی (۱۳۷۹ش)، ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران، مؤسسه چاپ و نشرتألیفات فیضالاسلام.
۱۲. شهید اول (۱۳۷۲ش)، لمعه، تحقیق علیرضا فیض و علی مهذب، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
۱۳. صفایی حائری، علی (۱۳۸۶ش)، حقیقت حج، قم، لیلة القدر.
۱۴. ضیاءآبادی، محمد (۱۳۸۸ش)، حج برنامه تکامل، تهران، مؤسسه خیریة الزهراء۳ .
۱۵. طباطبایی، سیدمحمدحسین (۱۳۸۶ش)، تفسیرالمیزان، قم، انتشارات اسلامی.
۱۶. طریحی، فخرالدین (۱۳۷۵ش)، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم.
۱۷. العاملی، شیخ حرّ (۱۴۱۴ق).وسایل الشیعه، تحقیق مؤسسه آل البیت: لاحیاء التراث، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ دوم.
۱۸. فعالی، محمدتقی (۱۳۸۹ش)، درسنامة اسرار حج، تهران، مشعر.
۱۹. قرائتی، محسن (۱۳۸۳ش)، تفسیر نور، تهران، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن.
۲۰. کلینی، محمدبن یعقوب (۱۳۸۵ش)، اصول کافی، ترجمه صادق حسن زاده، قم،
قائم آل محمد۹ .
۲۱. مصطفوى، حسن (۱۳۶۰ش)، مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ترجمه مصطفوى، تهران، انجمن اسلامى حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول.
۲۲. محقق، علیاکبر (۱۳۹۰ش)، حج گنجینة اسرار، تهران، مشعر.
۲۳. نوری، حسین بن محمدتقی (۱۴۰۸ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، آل البیت: .
۲۴. ورسهای، علی (۱۳۸۰)، رهتوشه حج، تألیف جمعی از نویسندگان، تهران، مشعر.