ب- توسعه عمربن خطاب خلیفه دوم در سال هفدهم هجری
بنا به مستندات تاریخی، پیامبر اسلام(ص) به صحابه خود اجازه توسعه مسجد النبی را داده بود و به نقل از حضرتش چنین روایت گردیده (هذا مسجدی و ما زید فیه فهو منه، لو بلغ بمسجد).
با گسترش فتوحات اسلامی جمعیت مسلمانان افزایش می یافت و در این میان مدینه به عنوان مرکز خلافت ، جمعیت بیشتری را به خود جذب کرد. خلیفه دوم با توجه به ازدیاد و ازدحام مسلمانان و عدم امکان مکان کافی جهت برگذاری فرایض و اعتکاف و عبادت و زیارت، تصمیم گرفت تعدادی از خانه های اطراف مسجد را جهت توسعه مسجد خراب کند.
بخاری در صحیح و ابو داوود در سنن و یافعی در مرآه الزمان بنقل از ابن عمر گفتند که (خلیفه دوم این توسعه را در سال هفدهم ه.ق عملی ساخت) از آنجایی که خانه عیاس بن عبدالمطلب عموی پیغمبر (ص) مجاور دیوار جنوب غربی مسجد بوده است و خلیفه به جهت آنکه می خواست مسجد را از سمت جنوبی و سمت غربی آن توسعه دهد عباس را مجبور به واگذاری خانه خود یا فروش آن نمود ولی عموی پیامبر به احترام آنکه آن حضرت در بنای خانه اش وی را یاری کرده بود به تخریب آن رضا نداد. این امر موجب بروز مناقشات و گفتگوهایی بین خلیفه و عباس بن عبدالمطلب از یک سوی و از سوی دیگر اهالی مدینه گردید. ناچار جهت راه حل رفع این منازعه ، حکمیت را به ابی بن کعب یا طبق گفته اسلم در (تاریخ ابن عساکر) حذیفه واگذار کردند.
خلیفه و عموی پیامبر به عنوان طرفین دعوی در محضر قاضی حاضر شدند و خلیفه از اهمیت و لزوم توسعه مسجد و اینکه عباس بن عبدالمطلب می بایست از نفع شخصی خود به جهت مصلحت مسلمین گذشت کند، در غیر این صورت به خاطر حفظ مصلحت ، خلیفه حق خواهد داشت خانه را به زور تخریب و آن را به مسجد منضم کند، طرح شکایت کرد. عباس بن عبدالمطلب هم از موضع حق مالکیت و اینکه نمی بایست بی اذن مالک ، حقوق شرعی افراد را که رعایت آن از واجبات دین است و آیا لازمه توسعه مسجد ، ظلم و تعدی است، دادخواهی نمود .
ابی بن کعب یا حذیفه پس از شناخت مساله و دعاوی طرفین در حضور صحابه و اهل مدینه رای و نظر خود را ضمن بیان حدیثی از حضرت پیغمبر به نفع عباس داد. چون بیان حدیث از لسان ابی بن کعب یا حذیفه پایان گرفت خلیفه دوم از عمل خود شرمنده شد و عباس بی عبدالمطلب نیز گفت : (اکنون که حکم خدا روشن شد خانه ام را به مسلمانان میبخشم نه به تو ای خلیفه!) او دعا کرد : (اللهم لا آخذ لها ثواب )! در هر صورت خلیفه دوم پس از دست یابی به خانه عباس بی عبدالمطلب و خریداری قسمتی از خانه جعفر بن ابیطالب اقدام به توسعه مسجد نمود.
مورخان مدینه عموما با توجه به حدیث ابن عمر که گفته است : ( مسجدالنبی پس از توسعه در زمان عمر ، طول آن از قبله به شام 140 ذراع و عرض آن از شرق به غرب 120 ذراع بوده) چنین نتیجه گیری کردند که خلیفه دوم حدودا به سمت جنوبی مسجد 20 ذراع و به سمت شمالی یا شامی مسجد 40 ذراع اضافه کرده است. و چون قسمت شرقی دیوار مسجد ، حجره های همسران پیامبر قرار داشته ، خلیفه در آنجا تصرف و تغییری به وجود نیاورد.
بنابراین مجموع کل مساحت توسعه یافته در زمان خلیفه دوم حدود 1100 متر مربع بود و مجموع مساحت آن به 3575 متر مربع رسید. در این افزایش مساحت، جای ستون های قبلی را ستون های جدیدی از نخل گرفت و بنای مسجد نیز نسبت به بنای سابق استحکام بیشتری یافت و البته مصالح به کار رفته ، همان خشت و برگ نخل بود. کف مسجد را نیز با ریگ های بادی عقیق فرش کردند.
پس از انجام توسعه مذکور در نحوه قرار گرفتن درب های بزرگ مسجد، تغییراتی حاصل شد. به استثنای درب های قدیمی دو درب دیگر به آن افزوده شد و مسجد دارای شش درب به شرح ذیل گردید:
1. باب مروان در دیوار غربی که به باب السلام مشهور است، مجددا محاذی همان جهتی که قبلا بوده جلوتر کشیده شد.
2. باب عاتکه در دیوار غربی که به باب الرحمه موسوم است.
3. باب جبرئیل در دیوار شرقی مسجد ، همچنان باقی ماند زیرا در آن سمت توسعه یا تغییراتی صورت نپذیرفت.
4.باب النساء در منتهای شمالی دیوار شرقی مسجد بنا گردید که به اختلاف ،آن را از ساخته های عمربن خطاب گفته اند.
5 و 6. دو درب در دیوار شمالی یا جهت شامی مسجد النبی.
ج : توسعه خلیفه سوم عثمان بن عفان در سال 29ه.ق
امام بخاری در صحیح و ابو داوود در سنن از عبدالله بن عمر نقل می کنند که : (پس از عمر ، عثمان بنای مسجد را تغییر داد و به مساحت آن مقداری افزود و دیوارهایش را با سنگ های منقوش بازسازی کرد و ستون های مسجد را با سنگ های حجاری شده و منقش تجدید بنا نمود و سقف آن را با چوب ساج ترمیم کرد.) مزمون گفته ، در عین اجمال ، شامل و کامل است و نشان میدهد که اساسا عثمان بنای مسجد را از آن حالت نخستین و سادگی و بی پیرایگی خارج کرده است. افزایش روز افزون جمعیت مسلمانان در شهر مدینه و مهاجرت قبایل مسلمان به سوی مدینه موجباتی شدند که توسعه مسجد را ضروری کرده بود.
در سال 24 ه.ق که عثمان به خلافت رسید، مردم مدینه پیرامون ازدیاد جمعیت و کمی جا در مسجدالنبی، خاصه در جماعت جمعه با وی به گفتگو پرداختند و خواستار توسعه مسجد شدند. عثمان، پس از مشورت با صاحبان رای، به انجام چنین کاری رضایت داد. وی در یکی از روزها پس از ادای نماز ظهر بر فراز منبر رفت و چنین اعلام کرد: (ایها الناس انی قد ارت ان اهدم مسجد رسول الله (ص) و ازید فیه ، و اشهد لسمعت رسول الله (ص) یقول : من بنا لله مسجد بنی الله لهو بیت فی الجنه. و قد کان لی فی سلف و امام سبقنی و تقدمنی عمربن الخطاب کان زاد فیه و بنا ، و قد شاورت اهل الرای من اصحاب رسول الله (ص) ، فاجمعوا علی هدمه و بنائه و توسیعه.)
البته بخاری در (صحیح) و مسلم در (صحیح) و بغوی در (شرح السنه) اشاره کردند که مردم با توسعه موافقت کامل داشتند ولی (و احبوا ان یدعه علی هیئه) و اضافه نموده اند که :( فانما کرهوا منه بناءه بالحجاره المنقوشه لا مجرد توسعته) از سویی دیگر بلاذری در (انساب الاشراف-جزء5- ص38) از مالک بن انس نقل کرده است که (عثمان مسجد النبی را توسعه داد و ده هزار درم سیم را از اموال خود، صرف آن نمود. ولی مردم می گفتند: مسجد پیامبر را توسعه میدهد در حالی که طریق و راه او را وارونه عمل میکند)! (قال: وسع عثمان مسجدالنبی صلعم فانفق علیه من ماله عشره آلاف درهم فقال الناس یوسع مسجد رسول الله و یغیر سنته).
امام ابو اسحاق حربی در ( المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیره – ص363) میگوید: خارجه بن زید بن ثابت این بازسازی را چنین توصیف میکند که : (عثمان مسجد را خراب کرد و آن را از جهت قبله توسعه داد، و در قسمت جلوی مسجد یعنی محل ایستادن امام، مقصوره، یا غرفه کوچکی ساخت که امام در آنجا می ایستاد . هدف وی آن بود تا مانند عمربن خطاب مورد حمله قرار نگیرد بلکه در جای محفوظ به نماز بایستد. ولی از جانب مشرق، چیزی به آن نیافزود. زیرا حجره های رسول خدا در آن قسمت قرار داشتند. لذا در آن سمت افزایشی صورت نگرفت .ولی سمت غرب را به اندازه یک ستون توسعه بخشید ، و آن را با سنگ های حجاری شده و گچ بنا نمود.) و به این ترتیب بنای قدیمی مسجد از بن برچیده و بنای جدید با مساحتی بیشتر جایگزین آن گردید. یعقوبی در (تاریخ جلد2- ص58- ترجمه فارسی) آورده که در سال 29 عثمان مسجد پیامبر خدا را وسعت داد و سنگ آن از (بطن نخل) آورده شد و ستون های آن قلع به کار برد و در ازای آن 160 ذراع و پهنای آن را 150 ذراع و درهای آن را چنانکه در زمان عمر بود شش در قرار داد. توسعه عثمان مطابق محاسبات دقیق (وکاله الرئاسه العامه لشوون مسجد النبوی)حدود 496 مترمربع بود و به این ترتیب مساحت مسجد در زمان وی به حدود 4071 متر مربع رسید. این تعمیرات و توسعه طبق گفته ابن نجار در (اخبار مدینه الرسول) از اول ربیع الاول سال 29 تا محرم سال 30 ه.ق به طول انجامید.
از مجموع این مطالب چنین بر می آید که خلیفه سوم برای نخستین بار مسجد را از سادگی نخستین آن به در آورد و آن را با سنگ های حجاری شده و منقش زینت داد.
د: توسعه مسجد در عهد ولید بن عبدالملک توسط عمربن عبدالعزیز
پس از توسعه و تعمیر بنای مسجد توسط عثمان بن عفان ، مسجدالنبی به همان شکل و مصالح باقی ماند تا اینکه ولید بن عبدالملک در سال 86 ه.ق به خلافت رسید و عمر بن عبدالعزیز را به استانداری مدینه و مکه منصوب کرد. توسعه نسبتا زیادی در مساحت مسجد و بنای آن داده شد. این توسعه به دستور ولید شامل شرق مسجد نیز شد که حجره های رسول خدا (ص) در آنجا قرار داشت. براساس دستور وی، قرار شد تا گرد مرقد پیامبر دیواری بکشند و از آن ناحیه نیز بر مسجد افزوده شود. مردم مدینه که این حجرات را خاطره حضرت رسول خدا (ص) و زندگی ساده آن حضرت میان خود می دیدند، از شنیدن خبر تخریب، شروع به شیون و زاری کردند.
خانه حضرت فاطمه زهرا(ع) در اختیار فاطمه صغری دختر امام حسین (ع) و حسن بن حسن بن علی بود. بنا به برخی روایات، هدف اصلی ولید در توسعه مسجد، بویژه در سمت شرق، گرفتن این خانه از دست حسن بن حسن و دور کردن او از مسجد و در واقع کاری سیاسی بوده است. فاطمه صغری با تصرف خانه خود مخالفت کرد اما ولید به زور آن را تصرف نمود. به همین دلیل تا سالها مردم از نماز خواندن در آن حدود پرهیز می کردند و آن را غصبی می دانستند. توسعه جدید در سمت شرق، غرب و شمال صورت گرفت. در سمت شمال 100 متر، در قسمت شمال غرب به سمت شرق 67.5 متر و در ناحیه جنوب غرب به شرق 83.75 متر و در مجموع مساحت افزوده شده در این مرحله حدود 2369 مترمربع بود و بدین ترتیب، مساحت مسجد به بیش از 6400 متر مربع رسید. برخی مساحت مسجد را پس از افزایش این دوره، تا 7500 متر مربع نوشته اند. مسجد دارای یک صحن میانی در وسط و رواق هایی در اطراف بود که با ستون های زیادی سر پا نگاه داشته می شد.
از آنجا که ولید علاقه بسیاری به بنای ساختمان های زیبا داشت، دستور داد تا افزون بر بنای مستحکم مسجد، تزیینات فراوانی در آن صورت گیرد. به گزارش طبری، وی برای بنای مسجد از قیصر روم استمداد کرد و او نیز افزون بر کمک مالی فراوان، شامل صد هزار مثقال طلا، چهل کارگر ماهر، چندین بار کاشی های مزین به رنگ های مختلف، قنادیل کشیده شده در زنجیرهای زرین برای ولید فرستاد. این افراد ابتکار تجدید بنای مسجد النبی (ص) را بعهده گرفته بودند و مسجد را به شکل زیبایی ساختند.
در بنای جدید، افزون بر مستحکم ساختن دیوارها، سقف را نیز تا 12 متر بالا بردند و دو سقف با فاصله بنا کردند تا در صورت آمدن باران و نفوذ آن از سقف اول، سقف دوم مانع از رسیدن آب به مسجد باشد. همچنین چهار مناره برای مسجد ساخته شد که یکی از آنها به دلیل مشرف بودن بر خانه مروان حکم، اندکی بعد تخریب گردید.
در این زمان تزیین مسجد به این صورت انجام گرفت : ستون های سنگی تراش خورده با روکش های فلزی، دیوارهای بلند و مزین به نقوش گچ کاری، کاشی کاری دیوارها، برپایی مقصوره ها، نقاشی سقف و تزیین آن با چوب ساج، جایگزینی بنایی مستحکم و سنگی به جای خانه های گلی رسول خدا (ص) و . . .
خلاصه اینکه این مسجد تبدیل به ساختمانی شد که تا آن زمان در جزیره العرب نظیر نداشت. از جمله تزییناتی که برای نخستین بار صورت می گرفت، نقش آیات قرآنی با خطوط زینتی و روح بخش بر روی کاشی ها و دیوار مسجد بود که برای این کار تمام سوره های (والشمس و ضحاها) تا (الناس) را بر دیوارهای مسجد نگاشتند.
طرح تازه ای که در بنای جدید اعمال گردید، یکی ساختن محراب در محلی بود که رسول خدا (ص) در آنجا به نماز می ایستاد. دیگری مناره هایی بود که بر چهار زاویه مسجد ساخته شد. که به گفته ابن زباله و دیگر مستندات، بزرگترین آنها 60 ذراع طول داشت و کوچکترین آنها مناره غربی شامی بود. به گفته محمدبن جریر طبری ، ابن زباله و ابن نجار کار ساختمان مسجد از سال 88 هجری آغاز و در سال 91 هجری پایان یافت. آورده اند که وقتی ولید بن عبدالملک با سران و بزرگان قوم به بازدید مسجد آمد ابان بن عثمان بن عفان در معیت بود. زیبایی و عظمت بنای مسجد، ولید را به غرور واداشت و با خود پسندی رو به ابان بن عثمان کرد و گفت : (این بنائنا من بنائکم؟) ابان به ولید گفت: (انا بنیناه بناء المسجد و بنیتموه بناء الکنائس)
ادامه دارد . . .