فرقه دروزيه انشعابي از مذهب اسماعيلي مي باشد. و در زمان خلافت ششمين خليفه فاطمي، الحاكم بامر الله پا به عرصه وجود نهاد. البته حمايت هاي حاكم در پديد آمدن چنين فرقه اي نقش اساسي داشته است.
عوامل پيدايش:
كارهاي عجيب و غريبي كه از حاكم بامرالله ششمين خليفه فاطمي سر مي زد، يكي از عوامل مهم در پديد آمدن فرقه دروزيه بوده است. او بر خلاف ديگر حاكمان، با مردم مهربان و اغلب در ميان آنها بوده است. او تمام بردگان را آزاد كرد و تمام املاك دولتي را به مردم واگذار نمود. حاكم در سال هاي قحطي نهايت كوشش را براي ياري كردن مردم به عمل آورد. او با تثبيت قيمت ها و بخشش هاي بي دريغ موفق به انجام اين كار شد. بخشش هاي او از حد گذشت، به طوري كه خزانه دار او در انجام فرمان حاكم مردد ماند، خليفه با خط خود بر او نوشت: مال و ثروت متعلق به خدا است و مردم بندگان خدايند و ما امين خدا در زمين هستيم. حق مردم را به آنان باز گردان و آن را از ايشان دريغ مدار»
اينگونه رفتارهاي حاكم تاثير زيادي در اطرافيان و پيروان او گذاشت تا جائي كه محمد بن اسماعيل دروزي اين انديشه را به حاكم مطرح كرد كه ادعاي خدايي كند، حاكم نه تنها او را سرزنش نكرد، بلكه در خفا مشوق او بوده است.
يكي از چيزهايي كه اين انديشه را تشديد نمود، زهدگرايي شديد حاكم در سالهاي واپسين حكومتش و غايب شدن او بوده است، وي به تنهايي در كوچه هاي قاهره به ويژه در تپه هاي «مقطّم» به گردش مي پرداخت كه سرانجام در يكي از گردشهاي متداولش در ارتفاعات «مقطم» ناپديد گشت و مرگ او همانند زندگي اش معمايي شد.
عقايد فرقه دروزيه:
- الوهيت حاكم بأمر الله ششمين خليفه فاطمي.
از نگاه آنان «الحاكم بأمرالله» صورت ناسوتي الوهيّت است و هموست يگانه، صمد و منزّه از شمارش و همسر، لذا يك دروزي چيزي جز طاعت وي نمي شناسد. دروزي كسي است كه اعتراف كند، هيچ خدايي در آسمان و هيچ امامي در زمين جز حاكم وجود ندارد.
- كتاب مقدس خاص به نام «مصحف الدرز»
- عدم پايبندي به هيچ يك از مذاهب فقهي.
- اعتقاد به نسخ احكام فقهي مانند: حج و زكات.
- اعتقاد به تناسخ و حلول.
از كتاب ها و متون منسوب به اين فرقه بدست مي آيد كه دروزيها معتقد به انتقال روح از جسم انسان به انسان ديگري مي باشند. زيرا نفس را جاودانه دانسته و باور دارند: آنچه مي ميرد، پيراهن است (جسم) و وقتي كه كهنه شد، نفس انساني به پيراهن ديگر منتقل مي شود. دروزيه لفظ تناسخ را به تقمّص تبديل كرده اند تا سنخ را شامل نگردد. آنها تصريح كردند كه انتقال نفس آدمي به جسم حيوان كه گناهي ندارد، ظلم است. و پاداش و كيفر بر عدل الهي استوار است.
- انكار معاد.
حمزه بنيان گذار اين فرقه مي گويد: عذابي كه براي گنهكاران است، همين انتقال دنيوي است؛ از درجه بلندتر به مرتبة نازل تر؛ هرچه اين انتقال بيشتر ادامه يابد، جايگاه ديني او فروتر گردد. چنانكه پاداش نيز با انتقال از درجه اي به درجة فراتر در علوم ديني تحقق مي يابد.
- انكار پيامبران الهي.
- باطن گرايي مطلق.
دروزيان معتقدند كه پس از پنهان شدن حاكم، شريعت برداشته شده و خداوند به جاي « سبع دعائم تكليفيه» هفت خصلت اخلاقي به عنوان «سبع خصال توحيديه» بدين شرح مقرر فرموده است:
- به جاي نماز «صدق للسان»
- به جاي زكات، «حفظ الاخوان»
- به جاي روزه «ترك عبادة العدم و البهتان»
- به جاي حج «برائت از طغيان»
- به جاي شهادتين «توحيد و پرستش حاكم در هر عصر و زمان»
- به جاي جهاد «رضا به فعل او كيفما كان»
- عوض ولايت «تسليم امر او در سرّ و حدثان»
بنابراين فرقه دروزيه گرچه منشعب از مذهب اسماعيليه مي باشد و بايد در بخشي از عقايد و باورها و يا احكام عملي شباهت هايي با هم داشته باشند و لكن آنگونه كه پيداست، غير از باطن گرايي و تاويل در اصول و فروع، هيچگونه رابطه اي بين اين دو فرقه به چشم نمي خورد. الا اينكه مذهب اسماعيليه زمينه ساز پيدايش اين فرقه بوده است. و الحاكم بأمر الله، خليفه فاطمي در پديد آمدن عقايد دروزيان نقش اساسي داشته است. زيرا او هيچگاه داعيان دروزي را كه ادعاي الوهيت حاكم را داشته، مورد نكوهش و مذمت قرار نداده است، بلكه در خفا مشوق آنها بوده است.
در نتيجه رابطه مذهب دروزيه با فرقه هاي غالي در اين است كه همه اين فرقه ها قائل به الوهيت افراد غير خدا هستند، گر چه فرقه هاي ديگر غلات نيز معتقد به الوهيت ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ بوده اند و لكن فرقه دروزيه اعتقاد دارند كه «الحكام بأمر الله» كه يك انسان غير معصوم و معمولي بوده، همان خالق يكتا مي باشد.
آنچه ذكر شد، قسمتي از عقايد و باورهاي فرقه دروزيه مي باشد كه هيچگونه شباهت و سنخيت با عقايد اسلامي ندارند و كاملاً منحرف و بيگانه از اسلام است . گرچه رهبران فعلي اين فرقه اصرار دارند كه: معتقد به دين اسلام اند و آنچه در مورد عقايد آنها ذكر مي شود، دسيسه هاي استعمار و ايادي آنها بوده است. و به دليل اين كه دسترسي به منابع آنان امكان ندارد، قضاوت كردن در مورد عقايد آنان را مشكل مي نمايد و آنچه ذكر شد، اگر صحيح باشد مي توان گفت كه آنان از دايره اسلام و حتي اديان آسماني خارج هستند.
دروزيان در فقه تابع مذهب حنفي مي باشند و علّت آن هم اينست كه حاكمان عثماني بعد از فتح سوريه و لبنان در سال 1516 ميلادي، اين مذهب فقهي را بر مردم آن منطقه به زور تحميل نمودند، ولكن عملاً پايبند به مذهب خاص نيستند.
جامعه دروزي از نگاه ساختار ديني به دو گروه عاقلان و جاهلان تقسيم مي شود. گروه عاقلان داراي دو رئيس ديني اند كه هر كدام از آنان شيخ عاقلان خوانده مي شود، عاقلان كساني اند كه به احكام عملي ديني يعني خود داري از مي گساري و استعمال دخانيات و نيز داشتن رفتار زاهدنه در غذا و پوشاك پايبندند، آنان لباس جدا از لباس جاهلان دارند و عمامه سفيد استوانه اي شكل بر سر مي گذارند و لباس ساده مي پوشند.
گروه جاهلان، ساير افراد جامعة دروزيان را تشكيل مي دهند و گاه شَراحيّن نيز خوانده مي شوند، زيرا حق دارند برخي از شرح هاي رساله هاي دروزيان را بخوانند و حق خواندن اصل رساله ها و تلاوت قرآن را ندارند و آنها مجازند از دخانيات و ساير لذت هاي دنيوي و رفاه در معيشت بهره مند شوند. و موظف به پوشيدن لباس خاص نيستند.
دروزيه معتقدند كه: روزه ماه رمضان نسخ شده است، لذا آن را ناروا شمرده اند و به جاي آن نه روز اول ذي حجه را روزه مي گيرند و عيد اعظم آنان عيد قربان است. هر چند برخي از معاصران آنان، روزه ماه رمضان را مستحب شمرده و تنها وجوب آن را انكار كرده اند.
احكام ازدواج و طلاق:
- هر گاه مرد دروزي با يكي از زنان هم مذهب خود ازدواج كند، لازم است در تمام دارايي خود با او به مساوات رفتار كند و هنگام طلاق و جدايي اگر زن از اطاعت همسرش خارج شده و مرد با او به انصاف رفتار كرده باشد، مالك نيمي از دارايي هاي زن مي شود، ولي اگر مرد به همسرش ستم كرده باشد، زن تمام دارايي خود را از خانه همسر مي برد.
- كسي كه همسرش را طلاق مي دهد، براي او حرام ابدي مي شود و حتي با وجود محلل هم ازدواج دوباره با وي جايز نمي شود و از اين رو طلاق رجعي و باين نزد دروزيان يكسان است.
مقصود از ازدواج نزد دروزيان تنها توليد نسل و حفظ بقاي آن است. از اين رو اگر ثروتمندي چهار فرزند آورد و يا تهيدستي به مقدار توان خويش اولاد دار شد، واجب است كه در بقية عمر خويش از همسرش دوري گزيده، با وي همبستر نشود.
- ازدواج دروزي با غير درزوي حرام است.
- چند همسري، حرام است و بايد به يك همسر از مذهب خويش اكتفا نمود. بنابراين كسي كه همسر دوم برگزيند، عقد ازدواج او باطل است.
احكام وصيت در فقه دروز:
از ديدگه فقه دروزي هر كس مي تواند تمام دارايي هاي خويش را به كسي وصيت كند. تنها شرط وصيت آنست كه اموالي را وصيت كند كه با سعي و تلاش خود كسب كرده باشد. اما اموالي را كه از پدران خويش به ارث برده است، بايد ميان اولادش تقسيم گردد.
در كتاب مقدس دروزيان آمده است كه دروزيان بخشي از دارايي هاي خود را به ميزان يك دوازدهم براي طبقه عقّال و مستمندان وصيت كنند.
تسامح و سهل گيري در جاي جاي فرايض و شعاير ديني آنان مشاهده مي شود . مثلاً در وضو تصريح مي كنند كه شستن دست ها از مرفق تا سر انگشتان يا به عكس فرق نمي كند. اگر آب براي وضو كافي باشد، پاها را مي شويند و گرنه به مسح اكتفا مي كنند و همچنين در نماز تصريح مي كنند كه دست باز يا دست بسته هر دو جايز است. و آنچه در نماز اهميّت دارد، توجه و نيّت است. كسانيكه به اخلاق پايبند نيستند و يا گناهي مرتكب شده، ولي توبه نكرده است، اجازة ادا نماز نمي دهند
گفته شده كه دروزيان در عهد فاطميان به دو گونه نماز مي خواندند: گروهي به شكل اهل سنت و گروهي به سبك شيعه، چون علماي مذهب به خطر اختلاف پي بردند، فتوا دادند كه اصل در نماز توجه و قلبي و نيّت پاك است و شكل ظاهري آن اهميتي ندارد.
جهانگیری