در دنیای پر هیاهوی امروزی که تنوع و گوناگونی به اوج خود رسیده است، سبک زندگی هم از این قاعده استثنا نبوده و از تنوع و فراوانی برخوردار است. سبک های زندگی بر اساس شرایط فرهنگی، موقعیت جغرافیایی، سلیقه، اعتقادات و .... متغیر می شود و شکلهای بسیار متفاوتی را به خود میگیرد که با وجود ارتباطات رسانهای و شکلگیری دهکده جهانی بسیاری از این سبک ها را حتی میتوان در نزدیکی محل زندگی خود به وفور مشاهده کرد.
معیار سبک زندگی
اما نکته قابل توجه این است که در میان این همه تنوع، کدام سبک از زندگی را باید انتخاب کرد؟ سبک زندگی مدرن؟ سبک زندگی ایرانی؟ سبک زندگی غربی؟ سبک زندگی صوفیانه؟ یا.... کدامیک؟
من به عنوان یک مسلمان و یک فرد ایمانی باید ملاک و معیار را در میان متون و آموزه های دینی خود جست و جو کنم. زمانی که به قرآنِ عظیم الشان مراجعه میکنم می بینم که قرآن به صراحتِ تمام می فرماید: «هدف از خلقت و آفرینش جن و انس، بندگی است»(ذاریات:56) پیامی که از این آیه دریافت میشود این است که هر چه انسان بیشتر خود را در مسیر بندگی قرار دهد، به هدف خلقت نزدیکتر شده است. لذا باید سبکی از زندگی را انتخاب کند، که بندگی خدا در آن اولویت داشته باشد. و چنین سبکی را فقط و فقط در زندگی ائمه اطهار میتوان یافت که الگو و تجسم بندگی در آن امام سجاد علیه السلام است.
بندگی، فصل الخطاب زندگی امام سجاد علیه السلام
امام باقر (علیه السلام) می فرماید: پدرم هرگز یاد نکرد نعمتی را، مگر آن که برای شکر آن نعمت به سجده افتاد، و آیهای از کتاب خدا که در آن سجده باشد را نخواند ، مگر آن که سجده میکرد، و هرگاه حق تعالی از او بدی دفع میکرد که از آن در بیم بود، یا مکرِ مکر کنندهای را از او میگردانید، سجده میکرد و هرگاه توفیق مییافت که میان دو نفر را اصلاح کند، برای شکر آن سجده میکرد و اثر سجده در جمیع مواضع سجود آن حضرت بود و به این سبب آن حضرت را «سجّاد» می گفتند.(منتهی الآمال، ج2) این روایت گویای این نکته است که بندگی در طول زندگی، فصل الخطاب است و همه امور باید به آن پایان پذیرد. به همین دلیل است که لحظهای از شکرگزاری غفلت نمی کند و کارها را با آن زینت می بخشد.
بازگشت به بندگی، راه رسیدن به آرامشِ حقیقی
امام زین العابدین (علیه السلام) به دنبال آرامشی حقیقی است و آن را در بازگشت به آغوش پر مهر و عطوفت خدا جستجو می کند؛ همانند نوزادی که هیچ مکانی برای او ایمنتر و مطمئنتر از آغوش مادر نیست. حضرت در مناجات العارفین از پروردگار میخواهد در زمره کسانی قرار گیرد که با بازگشت به سوی خدا، آرام می گیرند. همان گوهر آرامشی که خدا آن را در صدفِ یادِ خود قرار داده است. حضرت می فرماید: «خدایا ما را از کسانی قرار ده که درختان شوق در سینه های آنها جای گرفته... و قلب های آنها با بازگشت به پروردگار آرامش یافته است».
به راستی اگر انسان در همه شئون زندگی از رفتار و کردار و گفتار، رنگ الهی را برگزیند، یقیناً معنای حقیقی زندگی را درک خواهد کرد و طعم خوشایند آرامش را خواهد چشید. مسألهای که خلاء آن در بسیاری از زندگی های پردغدغه و نا آرام امروزی احساس می شود.
دست نیاز را فقط باید به سوی معبود دراز کرد
سبک زندگی امام سرشار از بزرگ منشی و توجه به کرامات انسانیست. ایشان روا نمیدارند که انسان در برابر انسانی همانند خود دست نیاز دراز کند و از نیازمندی همچون خود، درخواست کند و تَن به ذلت دهد. حضرت می فرمایند: من بدون هیچ پیرایه، و خالی از هر گونه شائبه، مخلصانه و با تمام وجودم به درگاه تو (خدا) پیوسته ام و از هر کس که به تو محتاج است روگردانیده ام و درخواست خود را هرگز متوجه کسانی که خود به احسان تو نیاز دارند، ننموده ام؛ زیرا دانستم، نیاز را از نیازمندان خواستن، سفاهت عقل و گمراهی خرد است (صحیفه سجادیه، نیایش 28). فقط توجه به همین یک فراز از نوعِ بینش امام و شکل دادن سبک زندگی بر طبق آن بسیاری از مشکلات انسان های عصر حاضر، بویژه مومنان را حل خواهد کرد و نقطه عطفی را در زندگی انسان ایجاد خواهد کرد.
سبک زندگی پيروان امام سجاد علیه السلام
سبک زندگی هر گروهی را از روی رفتار، کردار و منشی که در زندگی بکار می گیرند، میتوان تشخیص داد. حال اگر قرار باشد با سبک زندگی پيروان امام سجاد علیه السلام آشنا شویم، باید به سخن امام درباره نشانه های شیعیان گوش فرا دهیم. حضرت می فرمایند: «شیعیان ما از راه عبادت شناخته می شوند، آنان اهل تسبیح و ذكرند حتی آنگاه كه دیگران ساكتند، و نمازگزارند آنگاه كه دیگران در خوابند، و از درون محزونند (دلخوش به دنیا نیستند) آن گاه كه دیگران بر اثر سرگرمی به دنیا فرحناكند، شیعیان با زهد شناخته می شوند، گفتارشان رحمت است و شغل و كردار آنان جنَّت است.» (نور الثقلین، ج3، ص94) و خلاصه این که شیعیان حقیقی به معنای واقعی کلمه بنده خدا هستند.
کلام آخر
امام چهارم بر اساس آیه قرآن، خدا محوری را سر لوحه و فصل الخطاب زندگی خود قرار میدهد و در حقیقت زندگی را عین بندگی تفسیر می کند. زندگی اگر بر اساس عبودیت پایگذاری شد زندگی حقیقی و جاودان خواهد بود و الا چیزی جز جهل و غفلت و حسرت چیزی نصیب انسان نخواهد شد.