نام سوره: نمل
تعداد آیات: 93
تعداد کلمات: 1166
تعداد حروف: 4795
ترتیب نزول: 48
محل نزول: مکه مکرمه
معانی نام سوره: نمل یعنی مورچه
نامهای دیگر: سلیمان – طاسین
ویژگیهای سوره: این سوره تنها سوره ای است که دارای دو بسم الله الرحمن الرحیم میباشد. (ابتدای سوره و آیه 30) (آغاز نامه ی حضرت سلیمان به ملکه سباء). ونیز این سوره از سوره های سجده دار است.
موضوعات مطرح شده: بیان عظمت قرآن – داستانهای قرآنی – مسائل خداشناسی – مسائل معاد – حیات مجدد انسان – داستانهای حضرت موسی – سلیمان – صالح و لوط (ع).
فضیلت قرائت و خواص سوره نمل
نمل و نام دیگرش طس
پاورقی 1. درمان با قرآن، ص68.
بیست و هفتمین سوره قرآن است که مکی و 93 آیه دارد.
از رسول اکرم نقل شده است: هر کس سوره نمل را قرائت نماید، خداوند ده برابر تعداد کسانی که حضرت سلیمان علیه السلام را تصدیق یا تکذیب کرده اند و نیز تعداد کسانی که پیامبران الهی هود، شعیب، صالح و ابراهیم را تایید و یا تکذیب کرده اند حسنه به او داده می شود، او در حالی از قبرش خارج می شود که ذکر لا اله الا الله به لب دارد
پاورقی 2. مجمع البیان،ج7، ص361.
امام صادق علیه السلام فرموده اند: اگر کسی سوره های طواسین (سوره هایی با با طسم و طس آغاز شده) را در شب جمعه قرائت کند از جمله اولیای الهی است که در جوار الهی خواهد بود و در دنیا هیچ ناراحتی به او نخواهد رسید و خداوند در آخرت چندان از نعمت های بهشتی به اوعطا می کند که راضی شود
پاورقی 3. ثواب الاعمال، ص109.
آثار و برکات تلاوت سوره نمل
1. مصون ماندن خانه از حیوانات موذی
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده: اگر سوره نمل را بر پوست آهویی بنویسند و آن را در منزل خود قرار دهند، هیچ مار و عقرب و کرم و ملخ و سگ درنده و گرگ ازار دهنده ای به خانه اش نزدیک نمی شود.
پاورقی 4. تفسیرالبرهان، ج 4، ص199.
2. برآورده شدن حاجات بزرگ
جهت برآورده شدن حاجات 12 هزار مرتبه آیه 62 سوره نمل امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو را بخواند که در همان هفته اول مقصود حاصل می گردد.
پاورقی 5. زادالمعاد، ص500.
3. تسکین درد دندان
از امام باقر نقل شده: اگر به درد دندان مبتلا شدی دست خود را بر روی آن بگذار و به آن سوره حمد و اخلاص بخواند و بعد از آن آیه وتری الجبال تحسبها... را بخوان که دیگر به آن درد مبتلا نمی شوی.
پاورقی 6. طب الائمه، ص38.
4. علاقمند کردن شخصی به خود
هر کس بخواهد کسی را به دوستی خویش مایل سازد چنانکه یک ساعت بی او تحمل نداشته باشد این آیات را به طعامی خوانده و به او بخوراند.
بسم الله الرحمن الرحیم، ان لا تعلوا علی و اتونی مسلمین لو لا ان ربطنا علی قبلها لتکون من المومنین
پاورقی 7. درمان با قرآن، ص 68.
شأن نزول و محتوای سوره نمل
این سوره چنانکه گفتیم در مکه نازل شده، و معروف این است بعد از سوره شعرا بوده است.
محتوای این سوره از نظر کلی همان محتوای سوره های مکی است، از نظر اعتقادی بیشتر روی مبد و معاد تکیه می کند، و از قرآن و وحی و نشانه های خدا در عالم آفرینش و چگونگی معاد و رستاخیز، سخن می گوید و از نظر مسائل عملی و اخلاقی، بخش قابل ملاحظه ای از سرگذشت پنج پیامبر بزرگ الهی، و مبارزات آنها با اقوام منحرف بحث می کند، تا هم دلداری و تسلی خاطر برای مؤمنانی باشد که مخصوصا در آن روز در مکه در اقلیت شدید قرار داشتند، و هم هشداری باشد برای مشرکان لجوج و بیدادگر که سرانجام کار خویش را در صفحه تاریخ طاغیان گذشته ببینند، شاید بیدار شوند و به خود آیند. یکی از امتیازات این سوره بیان بخش مهمی از داستان سلیمان و ملکه سبا و چگونگی ایمان آوردن او به توحید، و سخن گفتن پرندگانی، همچون هدهد، و حشراتی همچون مورچه، با سلیمان است. این سوره به خاطر همین معنی، سوره نمل (مورچه) نامیده شده، و عجب اینکه در بعضی از روایات به نام سوره سلیمان آمده است، (گاه سوره سلیمان و گاه مورچه!) و چنانکه خواهیم دید این نامگذاریها بسیار حساب شده است، این نامگذاریها که از تعلیمات پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم سرچشمه می گرفته، گاهی بیانگر واقعیات مهمی است که در شرایط عادی، مردم از آن غافلند. ضمنا این سوره از علم بی پایان پروردگار، و نظارت او بر همه چیز در عالم هستی، و حاکمیت او در میان بندگان که توجه به آن، اثر تربیتی فوق العاده ای در انسان دارد سخن می گوید. این سوره با بشارت شروع می شود، و با تهدید پایان می یابد، بشارتی که قرآن برای مؤمنان آورده، و تهدید به اینکه خداوند از اعمال شما بندگان غافل نیست.
داستان سوره نمل
بیان آیات مربوط به داستان سلیمان علیه السّلام و هدهد و ملکه سبا و...
و تفقد الطیر فقال ما لى لا ارى الهدهد ام کان من الغائبین
راغب مى گوید: کلمه (تفقد) به معناى تعهد است، لیکن حقیقت تفقد این است که آدمى متوجه فقدان چیزى شود، به خلاف تعهد که به معناى توجه به عهد گذشته است و این تفقد در قرآن کریم آمده، که (و تفقد الطیر).
در این جمله، نخست بطور تعجب از حال خود که چرا هدهد را در بین مرغان نمى بیند استفهام مى کند، که من چرا هدهد را نمى بینم و مى فهماند که گویا از او انتظار نمى رفت غیبت کند، و از امتثال فرمان او سر برتابد، آنگاه از این معنا صرف نظر کرده، تنها از غیبت او سوال مى کند و مى پرسد چرا غیبت کرده است و معناى آیه این است که: مرا چه مى شود که هدهد را میان مرغان که ملازم موکب منند نمى بینم؟ مگر او از غایبان است؟
لاعذبنه عذابا شدیدا او لاذبحنه او لیاتینى بسلطان مبین
این سه (لامى) که بر سر سه کلمه در آیه آمده لام قسم است و (سلطان مبین) به معناى دلیل قانع کننده و روشن است، سلیمان علیه السّلام در این گفتار خود، هدهد را محکوم مى کند به یکى از سه کار، یا عذاب شدید و یا ذبح شدن، - که در هر یک از آن دو بدبخت و بیچاره مى شود و یا آوردن دلیلى قانع کننده تا خلاصى یابد.
فمکث غیر بعید فقال احطت بما لم تحط به و جئتک من سبا بنبا یقین
ضمیر در (مکث) به سلیمان برمى گردد، که در این صورت معنا این مى شود که: سلیمان بعد از تهدید هدهد، مختصرى مکث کرد، احتمال هم دارد که ضمیر مذکور به خود هدهد برگردد و معنا این باشد که: هدهد مختصرى مکث کرد. مؤید احتمال اول، سیاق سابق و مؤید احتمال دوم، سیاق لاحق است.
و مراد از (احاطه) علم کامل است، یعنى من به چیزى احاطه یافتم که تو بدان اطلاع کافى و کامل ندارى و چون هنوز معلوم نشده که آن چه چیز است جمله (و جئتک) که عطف تفسیرى است آن را تفسیر مى کند. و اما شهر (سبا) یکى از شهرهاى یمن است، که آن روز پایتخت یمن بوده و کلمه (نبا) به معناى خبر مهم است و (یقین) به معناى چیزى است که شکى در آن نباشد.
و معناى آیه این است که: سلیمان و یا هدهد زمانى که خیلى هم طولانى نبود مکث کرد، سپس حاضر درگاه شد، سلیمان سبب غیبتش را پرسید و عتابش کرد، هدهد در پاسخ گفت: من از علم به چیزى احاطه یافته ام که تو بدان احاطه ندارى و از سبا خبر مهمى آورده ام که هیچ شکى در آن نیست.
از این مضمون برمى آید که در آیه به منظور اختصار، چیزى حذف شده.
نکته اى که در این گفتگو هست این است که هدهد از ترس تهدیدى که سلیمان کرد و براى اینکه او را آرام کند قبل از هر سخن دیگر، اولین حرفى که زد این بود که: احطت بما لم تحط به و گرنه جا داشت او هم اول بگوید من به شهر سبا رفتم و چنین و چنان شد.
گفتارى پیرامون داستان سلیمان علیه السّلام آنچه در قرآن آمده
1. آنچه در قرآن از داستان او آمده
در قرآن کریم از سرگذشت آن جناب جز مقدارى مختصر نیامده، چیزى که هست دقت در همان مختصر، آدمى را به همه داستانهاى او و مظاهر شخصیت شریفش راهنمایى مى کند.
یکى اینکه: آن جناب فرزند و وارث داود علیه السّلام بود، که در این باره فرمود: و (وهبنا لداود سلیمان) و نیز فرموده: (و ورث سلیمان داود).
یکى دیگر اینکه خداى تعالى ملکى عظیم به او داد، جن و طیر و باد را برایش مسخر کرد و زبان مرغان را به وى آموخت، که ذکر این چند نعمت در کلام مجیدش مکرر آمده است، در سوره بقره آیه 102، در سوره انبیا، آیه 81، در سوره نمل، آیه 16 تا 18، در سوره سبا، آیه 12 تا 13 و در سوره ص، آیه 35 تا 39.
قسمت سوم، آن است که به مساله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره مى کند، که در سوره ص، آیه 33 واقع است.
قسمت چهارم، آیات مربوط به (عرض صافنات جیاد) بر وى است، که در آیات 31 تا 33 سوره ص، آمده است.
قسمت پنجم، آیاتى است که به مساله داورى او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و این آیات در سوره انبیا، آیه 78 تا 79 آمده است.
قسمت ششم، اشاره به داستان مورچه است، که در سوره مورد بحث، آیه 18 و 19 آمده.
قسمت هفتم، آیات مربوط به داستان هدهد و ملکه سبا است، که در همین سوره، آیات 20 تا 44 آمده.
قسمت هشتم، آیه مربوط به کیفیت درگذشت آن جناب است که در سوره سبا آیه 14 واقع شده و ما شرحى که مربوط به یک یک این هشت قسمت است در ذیل آیاتش در این کتاب آوردیم.
2. آیاتى که آن جناب را مى ستاید
در قرآن کریم، در پانزده، شانزده، مورد نام آن جناب را آورده و ثناى بسیارى از او کرده، بنده اش خوانده، اوابش نامیده و فرموده: (نعم العبد انه اواب) و به علم و حکمتش ستوده و فرموده: (ففهمناها سلیمان و کلا آتینا حکما و علما) و نیز فرموده: (و لقد آتینا داود و سلیمان علما) و باز فرموده: (یا ایها الناس علمنا منطق الطیر) و او را از انبیا مهدى و راه یافته خوانده، فرموده: (و ایوب و یونس و هرون و سلیمان) و نیز فرموده: (و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان).
3. سلیمان علیه السّلام در عهد عتیق
داستان آن جناب در کتاب ملوک اول آمده و بسیار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملکش و وفور ثروتش و بلوغ حکمتش سخن گفته، لیکن از داستانهایش که در قرآن ذکر شده، جز همین مقدار نیامده که: وقتى ملکه سبا خبر سلیمان را شنید و شنید که معبدى در اورشلیم ساخته و او مردى است که حکمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدایایى بسیار آورد و با او دیدار کرد و مسائل بسیارى به عنوان امتحان از او پرسید و جواب شنید، آنگاه برگشت.
عهد عتیق بعد از آن همه ثنا که براى سلیمان کرده، در آخر به وى اسائه ادب کرده و گفته که: وى در آخر عمرش منحرف شد و از خداپرستى دست برداشته به بت پرستى گرایید و براى بتها سجده کرد، بتهایى که بعضى از زنانش داشتند و آنها را مى پرستیدند.
و نیز مى گوید: مادر سلیمان، اول، زن اوریاى حتى بود، پدر سلیمان عاشقش شد و با او زنا کرد و در همان زنا فرزندى حامله شد ناگزیر داود (از ترس رسوایى) نقشه کشید تا هر چه زودتر اوریا را سر به نیست کند و همسرش را بگیرد و همین کار را کرد، بعد از کشته شدن اوریا در یکى از جنگها، همسرش را به اندرون خانه و نزد سایر زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سلیمان را بیاورد.
و اما قرآن کریم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت مى داند، همچنان که ساحت سایر انبیا را منزه مى داند و بر هدایت و عصمتشان تصریح مى کند و در خصوص سلیمان مى فرماید: (و ما کفر سلیمان).
و نیز، ساحتش را از اینکه از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حکایت کرده که در دعایش بعد از سخن مورچه گفت: (پروردگارا، مرا به شکر نعمتها که بر من و بر پدر و مادر من ارزانى داشتى ملهم فرما) که در تفسیرش گفتیم از این دعا برمى آید که مادر او از اهل صراط مستقیم بوده، یعنى از کسانى که خداوند بر آنان انعام کرده، از نبیین و صدیقین و شهدا و صالحین.
4. روایاتى که در این داستان وارد شده
اخبارى که در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبى دارد که حتى نظائر آن در اساطیر و افسانه هاى خرافى کمتر دیده مى شود، مطالبى که عقل سلیم نمى تواند آن را بپذیرد و بلکه تاریخ قطعى هم آنها را تکذیب مى کند و بیشتر آنها مبالغه هایى است که از امثال کعب و وهب نقل شده است.
و این قصه پردازان مبالغه را به جایى رسانده اند که گفته اند: سلیمان پادشاه همه روى زمین شد و هفتصد سال سلطنت کرد و تمامى موجودات زنده روى زمین از انس و جن و وحشى و طیر، لشکریانش بودند. و او در پاى تخت خود سیصد هزار کرسى نصب مى کرد، که به هر کرسى یک پیغمبر مى نشست، بلکه هزاران پیغمبر و صدها هزار نفر از امراى انس و جن روى آنها مى نشستند و مى رفتند. و مادر ملکه سبا از جن بوده و لذا پاهاى ملکه مانند پاى خران، سم دار بوده و به همین جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم مى پوشاند، تا روزى که دامن بالا زد تا وارد صرح شود، این رازش فاش گردید. و در شوکت این ملکه مبالغه را به حدى رسانده اند که گفته اند: در قلمرو کشور او چهار صد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهى را چهار صد هزار نظامى بوده و وى سیصد وزیر داشته است، که مملکتش را اداره مى کردند و دوازده هزار سر لشکر داشته که هر سرلشکرى دوازده هزار سرباز داشته، و همچنین از این قبیل اخبار عجیب و غیر قابل قبولى که در توجیه آن هیچ راهى نداریم، مگر آنکه بگوییم از اخبار اسرائیلیات است و بگذریم. و اگر از خوانندگان عزیز ما کسى بخواهد به آنها دست یابد، باید به کتب جامع حدیث چون الدر المنثور و عرائس و بحار و نیز به تفاسیر مطول مراجعه نماید.