مبالغه درايران هراسي وگسترش تشيع،موانع بهبود روابط ايران ومصر

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

استاد پژوهش هاي ايران در دانشگاه طنطا در مصر گفت يکي از موانع مهم در مسير بهبود روابط بين ايران و مصر، مبالغه در «ايران هراسي» و «گسترش تشيع» است که انعکاس آن را در اظهارات شيخ الازهر هنگام ديدار با رئيس جمهور ايران شاهد بوديم.

دکتر مدحت حماد در گفتگو با شبکه تلويزيوني النيل مصر درباره تاثير انقلاب مصر بر روابط مصر و ايران گفت: «بدون شک نمي توان چنين تاثيري را انکار کرد. انقلاب 25 ژانويه مصر نه فقط بر روابط مصر و ايران بلکه بر کل روابط مصر با ديگر کشورهاي جهان تاثير گذاشت. نتيجه انقلاب مصر، برگزاري انتخاباتي بود که در آن محمد مرسي به عنوان نخستين رئيس جمهور غيرنظامي مصر پيروز شد. اين انقلاب، ساختار نظام سياسي مصر را تغيير داد و مرسي به عنوان اولين رئيس جمهور مصر پس از سي و شش سال به تهران سفر کرد. اکنون نيز احمدي نژاد به عنوان نخستين رئيس جمهور ايراني است که از زمان انقلاب 1979 به قاهره سفر مي کند. هرچند ابهامات زيادي درباره آينده روابط ايران و مصر وجود دارد ولي حضور روساي جمهور مصر و ايران در پايتخت هاي يکديگر نقطه عطف مهمي در روابط دو کشور محسوب مي شود».

حماد افزود: «مصر روابط خوبي با همه کشورهاي منطقه به استثناي ايران دارد. موانعي جدي در مسير تصميم گيري براي بهبود روابط بين قاهره و تهران ديده مي شود. شخصا معتقدم مصر و ايران بايد به دور از جنجال رسانه ها همه مسائل بين خود را بررسي کنند. علاوه بر موانع توسعه روابط دو کشور، بايد مسائل داخلي هر دو کشور نيز در اين گفتگوها مطرح شود. مثلا اتهامات حسني مبارک درباره وفاداري شيعيان کشورهاي عربي به ايران و اظهارات ملک عبدالله شاه اردن درباره هلال شيعي از جمله مسائلي هستند که هنوز بين دو کشور حل نشده اند و اکنون مي بينيم که شيخ الازهر همان سخنان را تکرار مي کند.

از نظر من در مسئله تلاش ايران براي گسترش تشيع در مصر مبالغه شده است. هراس از نفوذ تشيع در مصر به اين معنا است که پذيرفته ايم فرهنگ حاکم بر مصر و نظام آموزشي اين کشور دچار اختلال است و نظام هاي حاکم قبلي و کنوني مقصر هستند زيرا مردم را براي مقابله با تهاجم فرهنگي يا مذهبي يا ديني آماده نکرده اند. من معتقدم مسئله گسترش تشيع در مصر بزرگنمايي شده است تا نوعي ايران هراسي ايجاد شود گويا ما در برابر طوفاني ايراني قرار داريم که ارزش هاي فرهنگي و ديني و مذهبي مصري ها را از بين خواهد برد. رسانه ها و تصميم گيرندگان در غرب به اين مسائل دامن مي زنند تا مانع بهبود يافتن روابط بين ايران و مصر شوند».

به گفته حمادي، «ديدار رئيس جمهور ايران از الازهر و ملاقاتش با شيخ الازهر مي تواند نگراني ها از به راه افتادن موج تشيع را کاهش دهد. من به عنوان شهروند مصري و کارشناس امور ايران شاهد بودم زماني که يک روحاني شيعه کويتي مقيم لندن به عايشه دشنام داد و در کشورهاي سني مذهب جنجال به پا کرد، رهبر جمهوري اسلامي ايران (آيت الله) سيدعلي خامنه اي فتواي حرام بودن ناسزا گفتن به همسر پيامبر (ص) و شخصيت هاي اهل سنت از جمله خلفاي راشدين و ديگر نمادهاي اهل سنت را صادر کرد. اين که در الازهر از احمدي نژاد خواسته شد از مراجع ديني ايراني بخواهد فتواي تحريم دشنام دادن به عايشه و خلفا را صادر کنند، عملا از قبل تحقق يافته بود. رئيس جمهور ايران از طريق ديدار با شيخ الازهر در نخستين حضور ديپلماتيک خود در مصر قصد داشت زمينه را براي عملي شدن نظريه تقريب مذاهب شيعه و سني فراهم کند. اگر مسئله ايران هراسي وجود نداشت اين ملاقات مي توانست به شکل ديگري پيش برود. اما ديديم که احمدي نژاد در کنفرانس مطبوعاتي با فشار زياد و اتهامات زياد مواجه شد. اين رفتار به گونه اي است که گويا ما قصد داريم آنچه را مي خواهيم بسازيم، ويران کنيم. در هر حال ديدار احمدي نژاد از الازهر به معناي اعتراف او به جايگاه الازهر و شيخ الازهر و نقش موسسه الازهر در کاهش شکاف بين شيعه و سني بود».

اين کارشناس مصري درباره تاثير نام گذاري خياباني در تهران به نام قاتل سادات بر روابط دو کشور گفت: «به نظر من مصر مي تواند از اين مسئله چشم پوشي کند. در مراسم ششم اکتبر گذشته (سالگرد ترور سادات) در استاديوم قاهره، يکي از کساني که در ترور سادات دست داشت پشت سر مرسي که در حال سخنراني بود ايستاده بود. نمي توان اجازه داد که قاتل سادات پشت سر رئيس جمهور مصر بايستد و در همان حال از ايران خواسته شود که نام قاتل سادات را از خياباني در تهران بردارد. عملکرد مرسي در اکتبر 2012 کاملا اين بهانه مصر را از بين برد. من فکر مي کنم نام گذاري خياباني در تهران ارتباطي به ما ندارد و حتي ممکن است در آينده مجسمه قاتل سادات در مصر هم نصب شود».

حمادي درباره تاثير تنش ها بين ايران و کشورهاي عربي خليج فارس بر روابط ايران با مصر و به کار بردن نام خليج فارس گفت: «اولا ايران نام خليج را به خليج فارس تغيير نداده است. من خودم و بينندگان و هيچ کس ديگري را در اين خصوص گمراه نمي کنم. از نظر تاريخي، تنها نام اين خليج، خليج فارس بوده است. در دهه 1960 که جنبش پان عربيسم ظهور کرد جمال عبدالناصر نخستين کسي بود که اين واقعيت تاريخي را تغيير داد و اين بحران و اين مشکل را با به کار بردن نام خليج ع ر ب ي ايجاد کرد. تغيير نام خليج فارس مثل اين است که مثلا کانال سوئز را کانال محمدعلي بناميم يا خليج عدن را خليج سومالي نام گذاري کنيم. در يکي از فيلم هاي مصري که در دهه 1950 درباره قدرت نيروي دريايي مصر ساخته شده از عبارت خليج فارس استفاده شده است.

اما در خصوص کشورهاي عربي خليج فارس بايد گفت همه اين کشورها روابط ديپلماتيک کامل با ايران دارند. عمان همکاري نظامي با ايران دارد و عربستان و کويت و قطر در زمينه مبارزه با قاچاق و مواد مخدر با ايران همکاري امنيتي دارند. کويت همکاري هاي فرهنگي و آموزشي با ايران دارد. قطر با ايران در زمينه رسانه اي همکاري مي کند. امارات بزرگترين شريک تجاري ايران در ميان کشورهاي عربي است هرچند دو کشور بر سر جزاير با يکديگر اختلاف دارند. بنابراين وقتي اين کشورها درباره توسعه روابط ايران و مصر ابراز نگراني مي کنند سئوال بزرگي در ذهن ايجاد مي شود. چرا آنها بايد نگران از سرگيري روابط کامل بين مصر و ايران باشند.

مسئله دوم اين است که رهبران کنوني مصر تلاش مي کنند روابط خود را با کشورهاي اسلامي به گونه اي ساماندهي کنند که مثلا روابطشان با کشورهاي عربي خليج فارس تاثير منفي بر روابطشان با ايران نگذارد و بالعکس. يا اين که روابط با ايران تاثير منفي بر روابط با ترکيه نگذارد و بالعکس. مشکل اينجاست که روابط اقتصادي فشرده اي بين مصر و کشورهاي شوراي همکاري خليج فارس وجود دارد و برخي تحليلگران نگرانند که اين کشورها با بهره برداري از اهرم حضور کارگران مصري در کشورهاي خليج فارس يا اهرم کمک هاي اقتصادي، رهبران سياسي مصر را براي خودداري از برقراري رابطه با ايران زير فشار قرار دهند. حسني مبارک به علت همين نگراني ها به قطع روابط با ايران ادامه مي داد زيرا نيروي کار مصر در کشورهاي خليج فارس يکي از منابع مهم درآمد ارزي اين کشور محسوب مي شود. ما بايد اين مشکل را حل کنيم. بايد کشورهاي عربي خليج فارس را متقاعد کنيم که تحکيم روابط مصر با ايران مي تواند ابزاري براي اعمال فشار بر ايران باشد تا با کشورهاي عربي خليج فارس در خصوص مسائلي مانند بحرين و جزاير سه گانه به تفاهم برسد. ايران براي حل مسئله جزاير آمادگي دارد و حتي حاضر است از جزيره ابوموسي چشم پوشي کند ولي درباره تنب بزرگ و کوچک حرفي نمي زند».

حمادي درباره اختلاف مصر و ايران بر سر سوريه نيز گفت: «همه مي دانند که سوريه جايگاه منطقه اي راهبردي براي ايران دارد و گذرگاه ايران به سوي مديترانه و لبنان و فلسطين يعني حزب الله و حماس محسوب مي شود. سوريه تنها شريک ايران در ميان کشورهاي عربي بود که از اين کشور در جنگ با عراق حمايت کرد. از نظر ايران اين شريک راهبردي قابل جايگزين نيست. من بارها گفته ام که محمد مرسي نبايد حرفهايي را که درباره بشار اسد گفته است، بيان مي کرد زيرا در نهايت مشکل سوريه از طريق گفتگو با بشار اسد حل مي شود و امکان سرنگوني اسد از طريق نظامي -مانند قذافي- وجود ندارد و روسيه و چين و ايران از او حمايت مي کنند. بنابراين راه باقي مانده براي کنار گذاشتن بشار اسد گفتگو کردن با او است.

در چنين شرايطي نبايد رئيس جمهور مصر مي گفت که بشار اسد جنايتکار جنگي است و بايد برود. به اين ترتيب، مرسي راه گفتگو با اسد را بست. اگر مرسي و احمدي نژاد داراي اراده سياسي براي حل بحران سوريه يا فعال سازي مشارکت ايران و مصر و همکاري راهبردي بين دو کشور بودند، مسئله سوريه مي توانست نقطه آغازي براي اين همکاري باشد. احمدي نژاد مي تواند از اين سخن که بشار اسد خط قرمز است کوتاه بيايد و مرسي نيز از تاکيد بر محاکمه بشار اسد چشم پوشي کند تا جايگزيني براي نظام بشار اسد پيدا شود که مخالفان سوري در آن مشارکت داشته باشند و پس از دوره انتقالي دو ساله انتخابات رياست جمهوري بدون مشارکت بشار اسد برگزار شود. اين طرح مي تواند نقطه آغاز همکاري راهبردي بين دو کشور ايران و مصر باشد».

خوانده شده 1799 مرتبه