سهم اتحادیه عرب در خشونت‌های سوریه

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

هفته گذشته با شگفتي تمام شاهد اين بوديم که گروه موسوم به اتحاديه عرب طرح سرنگوني يک دولت عضو را تصويب کرد؛ طرحي که صرفا شامل حمايت کشورهاي عضو اين اتحاديه از قاچاق سلاح نمي‌شود بلکه دربرگيرنده حمايت آنها از تروريسم عليه مردم سوريه نيز هست.

جيم دين از مدیران نشریه وترنز تودی

بشار اسد، کسي بود که سابق بر اين اتحاديه عرب مشکلي با وي نداشت. بنابراين اين تغيير سياست کنوني براي چيست؟

مقامات اتحاديه عرب با وجود داشتن مدارج دکتري و سال‌ها تجربه در دولت، به نظر مي‌رسد مبتلا به بيماري طرفداري از حکومت‌هاي غيرمردمي هستند. پادشاه‌هاي حاکم بر بعضي از اين کشورهاي عضو اتحاديه عرب چيزي بيش از دزد و سارق نيستند؛ البته از نوع خوش پوش آن؛ اما اين دزدها به صورت تاريخي وقت خود را تنها صرف دزدي از مردم خود کرده و مي‌کنند.

من چند ماه پيش با يک گردشگر مراکشي در آتلانتا، جايي که اکنون ساکن آن هستم، ديداري داشتم. وي به من توضيح داد که چرا در مراکش از کمونيست‌ها حمايت نمي‌شود. وي گفت: «چرا ما بايد وارد تجربه و فرايند دشوار يک انقلاب کمونيستي شويم که در نهايت کمونيست‌ها آن انقلاب را سرقت کنند؟ ما مي‌توانيم با حفظ سارقان فعلي که بر ما حکومت مي‌کنند از همه آن هرج و مرج‌هاي احتمالي اجتناب کنيم.» اين پذيرش و اعترافي خوشايند بود.

روزي که فرايند تغيير رژيم به در خانه‌ اين حکومت‌هاي پادشاهي برسد، دارايي‌هاي خارج از کشور آنها مسدود شود، خانواده‌ها در پي انفجار خودروهاي بمب گذاري شده کشته شوند و دانشگاه‌هايشان هدف خمپاره قرار بگيرد، همان روزي است که آنها به دليل صدور مجوز تغيير رژيم در سوريه، انگشت پشيماني خواهند گزيد. اين دقيقا همان کاري است که آنها انجام دادند؛ غير مسئولانه ترين اقدام ممکن.

اين فرايند گريبان غرب و ناتو را نيز خواهد گرفت و آنها نمي‌توانند از آن فرار کنند. اين ابلهان در حال تکرار همان اشتباهات بزرگي هستند که سيا و عربستان سعودي در حمايت از شبه نظاميان عليه شوروي در افغانستان انجام دادند. اشتباهي که دشواري‌ها و عواقب وخيمي در پي داشت و ما همچنان در حال دادن بهاي آن اشتباه بزرگ هستيم. همچنين از آنجا که کسي به دليل آن اشتباه و شکست بزرگ در مقام پاسخگويي حاضر نشد، به نظر مي‌رسد کسي هم از تکرار آن ترسي ندارد.

هر اتفاقي براي اسد بيافتد، حتي اگر وي از قدرت کنار رفته و سوريه را ترک کند، سوريه فورا عرصه جنگي داخلي بين سکولارها، اعضاي اخوان المسلمين و سلفي‌ها قرار خواهد گرفت...و بدين ترتيب کابوس مردم سوريه ادامه خواهد يافت. ما اکنون در شرايط ديوانه واري هستيم که در آن اسرائيلي‌ها و امريکايي‌ها از آنچه که حتي توسط وزارت امور خارجه اين کشور شاخه القاعده مخالفان دمشق پنداشته مي‌شود، حمايت مي‌کنند.

من تنها کسي نيستم که تصور مي‌کند اتحاديه عرب خود را در آستانه سقوط قرار داده است. فرانکلين لم اخيرا نوشته است «بعضي از کارشناسان ادعا مي‌کنند که تا سال 2020 چيز زيادي از اتحاديه عرب باقي نمي‌ماند. يکي از شوخي‌هاي رايج در کنگره امريکا اين است که "کداميک اول از بين خواهند رفت، اتحاديه عرب يا اربابان صهينونيست آن؟" پاسخ: هر دو به يک اندازه در خطر اضمحلال هستند.»

لم در ادامه مي‌گويد، «بسياري از خود اين سوال را مي‌پرسند که چرا تحريم‌هاي اتحاديه عرب به هيچ وجه شامل مسائل جاري در فلسطين نمي‌شود و چرا اين اتحاديه به طور مداوم به وعده خود مبني بر الغا عضويت آندسته از کشورهايي که بر خلاف ميل مردمشان ميزبان سفارت اسرائيل در خاک خود هستند، عمل نمي‌کند.»

از سوي ديگر، سياست و رويکرد جنگ طلبانه امريکا و کشورهاي غربي که هم شامل جنگ تسليحاتي و هم تحريم و اخاذي بانکي مي‌شود، در حال ايجاد دشمن‌هايي جديد است که پيشتر هرگز وجود نداشته‌اند. امپرياليسم به شدت سرگرم و مشغول حفاظت از «منافع» است.

اما من نمي‌بينم که کشورهاي غير امپرياليستي در حال فروش سلاح‌هاي پيشرفته به باندهاي قاچاق مواد مخدر مکزيکي باشند. من نمي‌بينم که آنها براي بمب افکن و موشک‌هاي خود در منطقه کارائيب پايگاه ايجاد کنند تا از «منافعشان» محافظت کنند. خير..اين تنها رهبر جهان آزاد است که اين کارها را مي‌کند و بواسطه آن مردم خود را فقير کرده و در وضعيت بسيار خطرناک مالي قرار مي‌دهد.

حمايت مالي امريکا از ارتش اسرائيل با وجود کارنامه سياه اين ارتش در جنايات جنگي، امريکا را از نظر حقوقي تبديل به معاون جرم مي‌کند. و همچنين عدم دستگيري شهرک نشينان دو تابعيتي يهودي امريکايي به اتهام حمايت از تروريسم در کرانه باختري، حتي جرم بدتري براي امريکاست. بوش زماني گفت ما تروريست‌ها را در هر کجاي جهان که باشند تعقيب و دستگير خواهيم کرد ولي در اين مورد زماني که تروريست‌ها به امريکا سفر مي‌کنند، به آنها مي‌گوييم که به خانه خود خوش آمديد.

رسانه‌هاي جريان اصلي ما نيز همچنان طوري اخبار را پوشش مي‌دهند که شما از رسانه‌هاي يک ارتش اشغالگر انتظار داريد. اين ننگ پاک نخواهد شد اما خون و ثروت ماست که در صحنه جنايت ريخته و هدر مي‌شود.

لازم است که در بسياري جاها انقلاب رخ دهد؛ اما نه انقلابي براي پيشرفت و بهبود اوضاع بلکه انقلابي که بتوان به کمک آن تنها بقاي خود را تضمين کرد. نگران اين هستم که بسياري از افراد، به اندازه کافي باهوش نباشند که به اين مسئله قبل از اينکه دير شود، پي ببرند.

مطلبي که من امروز مطالعه کردم اين بود که رسيدگي‌هاي کنگره به خريد گسترده مهمات و خودروهاي زرهي توسط مقامات امنيت داخلي امريکا مورد بي‌اعتنايي و چشم پوشي قرار گرفته است..اين يک نشانه بسيار بد و خطرناک است.

حکومت از سوي مردم براي مردم؟ هر امريکايي مي‌تواند با مقامات امنيت داخلي اين کشور تماس گرفته و در مورد هر چيزي از آنها سوال کند و بدين ترتيب به سرعت به رويکرد آنها در رابطه با خدمت به مردم پي ببرد...رويکردي تحقير آميز.

اکنون زمان آن رسيده است که به وضعيت برنامه "امنيت داخلي" رسيدگي شود. برنامه امنيت داخلي امریکا خود تبديل به يک فرانکنشتاين شده است. (اشاره به رماني با همين نام که طي آن موجودي در ابتدا رويکرد آرامي دارد اما ناگهان خشن شده و به سازنده خود حمله مي‌کند.) مقامات امنيت داخلي با خودروهاي زرهي مدرني که خريداري کرده‌اند خود را آماده تشکيل ارتشي اشغالگر مي‌کنند.

امروز تصويري را ديدم که در آن شبه نظاميان معارض دولت سوريه پسربچه‌اي را که احتمالا بيش از 9 سال نداشت، وادار کردند که سر يک زنداني را قطع کند. اين تصوير من را به ياد عکسي از جنگ داخلي اسپانيا انداخت که در آن، لحظه اصابت گلوله به سر يک سرباز نشان داده مي‌شود؛ عکسي که تبديل به مهمترين تصوير آن جنگ شد. در مورد ناآرامي‌هاي سوريه نيز، تصوير اين پسر کوچک قطعا برای تبدیل شدن به مهمترین عکس ناآرامی‌های سوریه پیشتاز است.

خوانده شده 1757 مرتبه