اگر آمریکا و غرب حقیقتا به دنبال این بودند که امنیت خود و جهان را حفظ کنند، به اسرائیل حمله کرده و کنترل سلاحهای کشتار جمعی آن را در دست میگرفتند و همچنین محاکماتی را برای رسیدگی به جنایات اسرائیلیها علیه بشریت آغاز میکردند.”آزار هستهای ایران توسط قدرتهای غربی با وجود ظاهر مودبانه آن، همچنان ادامه دارد. این مسئله من را یاد مناسک ورود به گروههای دانشجویی میاندازد که طی آنها وقتی طرف توسط اعضای گروه مورد ضرب و شتم قرار میگیرد، باید بگوید «ممنونم قربان ! ممکن است باز هم من را بزنید؟»
همه ما امیدواریم که نشستهای گروه ۱+۵ با ایران مثمر ثمر باشد اما من اکنون بیش از همیشه به این نتیجه رسیدم که تمرکز روی ایران صرفا یک طرح انحرافی و برنامه ریزی شده جهت دور نگه داشتن توجهات از تهدیدهای واقعی در منطقه است.ایران طی ده سال گذشته خویشتنداری شگرفی از خود نشان داده است. اسرائیلیها همراه با رژیم جنایتکار بوش هر چه در توان داشتند، از جمله پاپوش درست کردن برای ایران جهت یک حمله پرچم دروغین، انجام دادند تا جنگی را با این کشور رقم بزنند.اقدامات تحریک آمیز زیادی علیه ایران انجام شده است و بزرگترین آن قتل ۱۷ هزار ایرانی توسط تروریستهاست. این رقم را میتوانید تقسیم بر ۳ بکنید و سپس شمار قربانیان حادثه ۱۱ سپتامبر را با آن مقایسه کنید. گروه تحت حمایت امریکای ِ منافقین ۱۲ هزار ایرانی را کشته است اما مردم امریکا هیچ چیز در این باره نمیدانند. یک اسرائیلی در جریان آخرین «جنگ» غزه کشته شد و همه امریکاییها از این موضوع آگاهند. کمی عدم توازن در این باره نمیبینید؟
بله؛ میزانی از این قتل عام زمانی انجام شد که صدام از منافقین حمایت میکرد اما زمانی که امریکا عراق را اشغال کرد، پایگاههای منافقین را تحت حفاظت خود قرار داد. جنایتکاران جنگی رژیم بوش علنا با رجز خوانی میگفتند که بعد از پایان جنگ عراق، «ترتیب» سوریه، لیبی و ایران را نیز خواهیم داد. تنها جنگ طلبانی که خود هرگز در میدان نبرد نبودهاند، از این الفاظ استفاده میکنند. «سازمان مجاهدین خلق» به عنوان تنها ابزار حاضر برای جاسوسی و بیثبات سازی ایران مورد استفاده قرار گرفت. این آشکارا اقدامی جنگی بود.
این تنها نئومحافظه کاران فراری از ارتش و خود شیفته نبودند که فریاد جنگ با جهان اسلام (البته از نوع غیر امریکایی آن) را سر داده بودند. یهودیان امریکایی نیز فریاد جنگ با اسلام سر داده بودند. یهودیانی که خدمت در ارتش امریکا را نه تنها احمقانه بلکه خیانت به اسرائیل قلمداد میکردند.نئومحافظه کارها وظیفه خود را این میدیدند که با رخنه به دستگاه سیاسی و نهادهای امریکایی مانند پنتاگون از مردم این کشور به عنوان گوشت دم توپ برای اسرائیل استفاده کنند و این کار را نیز کردند. در عین حال امریکاییهای یهودی در خطوط مقدم جبهههای جنگ امریکا همان قدر به چشم میخوردند که بابانوئل و جن و پری در دنیای واقعی به چشم میآیند.
این نئومحافظه کاران اسرائیلی همان «کارشناسانی» بودند که در کنگره گواهی دادند، هزینه جنگ عراق ظرف چند سال با فروش نفت این کشور جبران میشود. اینها همان کارشناسانی هستند که اخیرا فارغ التحصیلان دانشگاه را به عراق فرستادهاند تا این کشور را تبدیل به یک نمونه دموکراسی دست نشانده امریکا بکنند.آن دسته از کسانی که مخالف این ماجراجویی ژئوپولیتیک بودند، محو شده و کنار گذاشته شدند. اما اکنون با نگاه به گذشته میتوانیم به خوبی ببینیم آندسته از کسانی که امریکا را به سمت بزرگترین فاجعه تاریخ این کشور سوق دادند، همان کسانی هستند که باید محو میشدند.
هیچ رژیمی به اندازه رژیم بوش به مردم امریکا بدهکار نیست. این موضوع باعث شد من در مورد مفهوم مصونیت دولت تجدید نظر کنم. شخصا بر این باورم هر کسی که برای آغاز یک تجاوز نظامی، آگاهانه اطلاعات غلط در اختیار عموم قرار میدهد باید به اتهام ارتکاب جنایت جنگی تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد.همچنین مسئله سوگند نظامی به فرمانده کل قوا نیز نیازمند تجدید نظر و بازنگری است. چرا آنها نباید در مقابل مردم امریکا و قانون اساسی این کشور سوگند یاد کنند و چرا نباید این ساز و کار حقوقی وجود داشته باشد که سردمداران سیاسی و نظامی ما (امریکا) به اتهام خیانت و نقض سوگند خود در دادگاه حاضر شوند؟
ساز و کار این مسئله میتواند ساده باشد. درصدی از بودجه جنگ باید به یک هیئت مستقل تحقیقاتی اختصاص داده شود. این هیئت باید به حقانیت تمام اقدامات و اظهارات در رابطه با آغاز یک جنگ، هدایت آن و عواقب آن رسیدگی کند. همچنین نیروهای نظامی نیز باید بخش تحقیقاتی خود را داشته باشند و این بخش باید اقتدار و اختیار قضایی کامل پیدا کند. این هیئتهای تحقیقاتی باید به همه اطلاعات محرمانه دسترسی داشته باشند تا رژیم نتواند جنایات و خیانتهای خود را مخفی نگاه دارد.
مطمئنا عدهای خواهند گفت «این دیوانگی است!» و پاسخ من به آنها این است «در مقایسه با چه چیزی دیوانگی است؟» اکنون ما میدانیم که طراحان و هدایت کنندگان جنگ علیه ترور نسبت به کاری که میکردند کاملا ناآگاه و بیاطلاع بودند. تروریستهایی که آنها ادعا میکردند تهدید به شمار میروند، در حقیقت شبه نظامیان پس ماندهای بودند که ما سالها آنها را برای مبارزه با شوروی حمایت کرده و تحت آموزش قرار دادیم و سپس رهایشان کردیم. اسامه بن لادن در حقیقت یک افسر برجسته سازمان سیا بود و با نام مستعار تیم عثمان شناخته میشد. ما با مربی وی مصاحبه کردیم و وی تایید کرد که بن لادن برای یک مراسم قدردانی به دلیل اقداماتش در جریان جنگ افغانستان/شوروی به امریکا آمد.
شبه نظامیان معارض شوروی باید به دلیل مبارزات خود از امریکا حقوق بازنشستگی دریافت میکردند و به دلیل جراحاتی که در جریان جنگ برداشتند، از بیمه درمانی برخوردار میشدند. در این صورت رویکرد آنها در قبال امریکا احتمالا بسیار متفاوت با امروز بود. اما حسابداران دولتی ما به این نتیجه رسیدند که فراموش کردن این شبه نظامیان برای امریکا ارزانتر تمام میشود. همه میدانیم سرمایه مدارسی که در آنها به کودکان آموزش داده میشد با کفار شوروی وارد مبارزه شوند، توسط سازمان اطلاعات مرکزی امریکا (سیا) و عربستان سعودی تامین میشد. ما در آن زمان مشکلی با حمایت از بنیادگرایی اسلامی (زمانی که امریکا از آن بهره میبرد) نداشتیم و ظاهرا امروز نیز نداریم. وهابیها امروز در سوریه سر افراد را میبرند و همه میبینیم که چه کسانی از آنها تعریف و تمجید میکنند.
همه میدانیم که دولتهای امریکا پی در پی حماقت «انکار تهدید هستهای اسرائیل» را ادامه داده و چندین دهه است که از بزرگترین تهدید اتمی خاورمیانه حمایت کردهاند. این موضوع بنیاد و اساس سیاست خارجی شکست خورده امریکا در خاورمیانه و دلیل تاراج ثروت مالیات دهندگان امریکایی است.و برای پنهان کردن تهدید هستهای اسرائیل، ایران به عنوان یک خطر هستهای جلوه داده میشود و این در حالی است که آژانسهای اطلاعاتی ما این تهدید را رد کردهاند. صهیونیستها سال به سال ادعا میکنند که ایران به زودی به یک بمب اتمی دست پیدا میکند و از آن استفاده خواهد کرد بنابراین «ما باید برای نجات خود همین حالا به آنها حمله کنیم.»
اگر امریکا و غرب حقیقتا به دنبال این بودند که امنیت خود و جهان را حفظ کنند، به اسرائیل حمله کرده و کنترل سلاحهای کشتار جمعی آن را در دست میگرفتند و همچنین محاکماتی را برای رسیدگی به جنایات اسرائیلیها علیه بشریت آغاز میکردند.دیوانگی و حماقت موجود در سیاست خارجی فعلی امریکا آنچنان آشکار است که باید امریکاییهایی را که از این سیاست حمایت میکنند بر اساس دکترین خود بوش تحت پیگرد قرار داد. بر اساس دکترین بوش، آنهایی که امریکا را تهدید میکنند باید هرکجا که هستند تحت تعقیب قرار گرفته و دستگیر شوند. اشتباه بزرگی که ما کردیم این بود که این افراد را در همان آغاز شناسایی نکرده و مجازات نکردیم و بدین ترتیب آنها بودند که دست پیش گرفتند و امریکا را وارد این ورطه کردند.
حقیقت امر این است که مردم امریکا باید از متحدان نزدیک مردم ایران و دیگران در منطقه باشند. اگر امریکا همان سیاست دفاعی ایران را اتخاد کند، شاید بتوانیم صنعت در کشورمان را بازسازی کنیم. اگر با دقت به این مسئله نگاه کنید، خواهید یافت که رهبران فاسد و شکست خورده ما در حقیقت خود ِ ما (مردم امریکا) را هدف تحریم قرار دادهاند.
جمهوری اسلامی ایران که هرگز به هیچ کشوری حمله نکرده است، تحت تحریمهای غربی، در حال تحقق بخشیدن به یک برنامه داخلی صنعتی است. این کشور در حال بازسازی جایگاه تاریخی سابق خود به عنوان قلب جاده ابریشم است. اما این بار به جای ادویه جات و ابریشم، این کشور عرصه انرژی، فناوریهای پیشرفته، خطوط لوله گاز و نفت، کابلهای برق با ولتاژ بالا و پروژههای مشترک توسعه قرار خواهد گرفت.
آخرین باری که بررسی کردم، سربازان این کشور سوگند یاد نمیکنند که از بانکداران و سارقان چند ملیتی محافظت کنند. تغییر «محور» سیاست خارجی امریکا به سمت آسیای شرقی، چیزی بیش از حفاظت از بانکداران نیست. هیچ تهدید واقعی در آنجا برای امریکا وجود ندارد. کلاهبرداران مالی با سوء استفاده از ترس سنتی مردم، این سناریوی ساختگی را چیده و حملهای خائنانه را علیه مردم خود ترتیب دادهاند.
توماس جفرسون، یکی از بنیانگذاران امریکا زمانی، با این سخن معروف خود در مورد سرنوشت کنونی امریکا هشدار داده بود: «تاجران، کشوری ندارند.» در جریان جنگهای استعماری فرانسه و هند، کشتیهای فرانسوی، در بنادر امریکا مایحتاج خود را فراهم میکردند. از همان زمان امریکاییها علاقه داشتند که از آسانترین راه ممکن پول دربیاورند حتی اگر این راه، آذوقه رسانی به دشمن در جریان جنگ بود.بعدا در جریان جنگ سال ۱۸۱۲، ایالات نیو انگلند برای ارتش انگلیس در کانادا گوشت قرمز و دیگر مواد غذایی را فراهم میکردند و کشتیهای انگلیسی در بنادر امریکا آذوقه بار میکردند. بنابراین باید گفت، امریکا کارنامه سیاهی در داشتن خیانت کارانی بزرگ دارد.
این خیانتکاران امروز نیز حضور دارند و به هر دلیلی که دوست داشته باشند مردم امریکا را به کشتن میدهند و هرگز این رویکرد را متوقف نخواهند کرد. عدم هیچ گونه اعلام جرمی بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر، جنگ ساختگی علیه تروریسم، بحرانهای مالی و توقیف منازل و با همه اینها…آنها از شما میخواهند که باور کنید ایران برای شما (مردم امریکا) تهدید است؟ اگر چنین چیزی را باور میکنید، شایسته این هستید که زیر چکمه آنها باشید…اما باقی ما را از این امر معاف بدانید. لطفا.
جیم دین از مدیران نشریه وترنز تودی