در 15 سال گذشته اتفاق افتاد
بازداراندگی تنها زمانی باید مبهم باشد که یک بلوف است. در صورتی که سیاست آمریکا و اسرائیل واقعا بلوف زدن است، آنگاه ریسک جنگ و درگیری وجود خواهد داشت و در صورتی که سیاست بلوف زدن نباشد، باز هم ایران با این ابهام ها به سردرگمی و سوء تفاهم دچار می شود که می تواند ریسک درگیری نظامی را افزایش دهد.
باوجود اشاعه خط قرمزها ، مهمترین آنها در تهران در معرض ریسک ابهام و اغماض قرار گرفته اند. بیش از هر زمان دیگری، اصطلاح خط قرمزهای جنگ افروز در مرکز مباحثه ها در مورد سیاست خارجی آمریکا قرار گرفته است. در هفته گذشته، باراک اوباما ، رئیس جمهور آمریکا به نادیده گرفتن خط قرمزهایش در مورد سوریه متهم شد. او به کار بردن تسلیحات شیمیایی را خط قرمز توصیف کرده بود و این در حالی است که گزارش ها از استفاده از این نوع تسلیحات حکایت دارد. حتی این خط قرمز ها در جریان سفر ماه مارس اوباما به اسرائیل به موضوعی طنز تبدیل شد. زمانی که اوباما و نخست وزیر اسرائیل روی خط قرمزی که کف فرودگاه کشیده شده بود حرکت می کردند و رئیس جمهور آمریکا به شوخی گفت که او ( نتانیاهو) همواره در مورد خط قرمزها با من سخن می گوید.
گراهام الیسون، استاد دانشگاه هاروارد بر این باور است که ایران تا کنون دست کم از 7 خط قرمزی که ایالات متحده و رژیم اسرائیل در 15 سال گذشته تعیین کرده بودند، عبور کرده بدون آنکه حمله نظامی اتفاق بیفتد. در سپتامبر گذشته، نتانیاهو خط قرمزی را روی تصویر یک بمب نقاشی کرد و گفت آنهایی که برای ایران خط قرمز تعیین نمی کنند حق ندارد خط قرمزی را برای اسرائیل مشخص کنند.
ازدیاد خط قرمز ها برای مخاطبان مختلف و اهداف متقاوت ریسک دچار شدن تهران به سردرگمی را به همراه دارد. علاوه بر این، خط قرمزهای موجود آمریکا و اسرائیل نیز شامل نطقه های کور و مبهمی است.
در کتاب جدیدی تحت عنوان «ایران: خط قرمزها و نقطه های خاکستری»، که اخیرا توسط موسسه رویال یونایتتد منتشر شده، این نکته خاطرنشان شده است که با وجود پرگویی هایی نتانیاهو در مورد خط قرمزها، درک ما از این موضوع ابتدایی است. حال آنکه ازدیاد خط قرمز ها برای مخاطبان مختلف و اهداف متقاوت ریسک دچار شدن تهران به سردرگمی را به همراه دارد. علاوه بر این، خط قرمزهای موجود آمریکا و اسرائیل نیز شامل نطقه های کور و مبهمی است.این در حالی است که ریسک سوء تفاهم با ریسک درگیری همراه است که هیچ طرفی خواستار آن نیست. این مشکلات هیچ راه حل روشنی به همراه ندارد، اما درک کابوس هایی که سیاستگذاران با آن مواجه اند، اهمیت دارد.
خط قرمز چیست؟
خط قرمز در معنای عام به محدودیت های ناشی از نگرانی هایی گفته می شود که در صورت نادیده گرفتن آن، اقدام ضروری خواهد بود. این در حالی است که همیشه تشخیص انواع مختلف خط قرمزها آسان نیست و سردرگمی بین آنها می تواند درسرساز باشد. برای مثال، آریل شارون، در سال 2005 اعلام کرد که خط قرمز برای ایران به معنی آن است که بر مشکلات فنی در راه توسعه تکنولوژی هسته ای ، غلبه کند. اکنون ایران این مشکلات را پشت سرگذاشته و اقدام نظامی نیز انجام نشده است. اما پرسش اینجاست که چرا حمله ای صورت نگرفت؟
می توان گفت که عبور از این خط قرمز، واکنش های دیگری را به همراه داشت. برای مثال طراحی ویروس رایانه ای استاکس نت در همان زمان آغاز شد که سرانجام در سال 2010 به تاسیسات هسته ای ایران حمله کرد. علاوه بر این شاید مخاطب شارون در آن زمان نه ایران، بلکه ایالات متحده بوده است. سپس بنیامین نتانیاهو، جانشین شارون نیز از استراتژی خط قرمزها به عنوان بخشی از تفکر سیاسی و رقابت سیاسی با سرویس های جاسوسی ، برخی اعضای کابینه و متحدانش استفاده کرد که با دیدگاه وی در مورد تهدید ایران ، اختلاف نظر داشتند.
آریل شارون، در سال 2005 اعلام کرد که خط قرمز برای ایران به معنی آن است که بر مشکلات فنی در راه توسعه تکنولوژی هسته ای ، غلبه کند. اکنون ایران این مشکلات را پشت سرگذاشته و اقدام نظامی نیز انجام نشده است. اما اگر از نگاه ایران این روند یک بلوف شکست خورده باشد، آنگاه اعتبار خط قرمزهای آتی از بین می رود.
خط قرمز آمریکایی
مقامات آمریکایی ادعا می کنند که به ایران اجازه نخواهد داد به سلاح هسته ای دست پیدا کند. اما در این بین پیشرفت های هسته ای ایران یا افتتاح سایت های هسته ای جدید، چه معنایی برای سیاستگذاران آمریکایی خواهد داشت؟
آیا این به معنی توسعه برنامه های تسلیحات هسته ای خواهد بود؟ در حال حاضر پاسخ به این پرسش دشوار است که خط قرمز مورد نظر آمریکا کجا قطع می شود. هیچ کس پاسخ این پرسش را به درستی نمی داند. برخی در این بین بر این باورند که شرایط غیر مطمئن مزیت های خوبی دارد، چرا که ایران را در حالت حدس و گمان قرار می دهد. اما باید گفت که این شرایط در عین حال ریسک ها را نیز افزایش می دهد.هرچند راه مشخصی برای خروج از این مشکل وجود ندارد، اما شاید گفت و گو های محرمانه با مقامات ایران در این زمینه مثمر ثمر واقع شود. مذاکرات پشت پرده ، ریسک برانگیختن نگرانی عمومی را به همراه ندارد اما در ضمن برخی ابهامات برطرف می شود. باید گفت که در مورد خط قرمزها، سوء تفاهم، بدترین چیز است.
خط قرمزهای اسرائیلی
سیاست اسرائیل در مورد خط قرمزها صریح تر است. نتانیاهو در جریان سخنرانی معروف خود در مجمع عمومی سازمان ملل با آن نقاشی کذایی مدعی شد ایران تنها چند ماه با دستیابی به ذخایر اورانیوم غنی شده کافی برای ساخت نخستین سلاح هسته ای فاصله دارد. وی در آن زمان مدعی شد ایران تا بهار یا تابستان 2013 به این توانایی دست می یابد. اما برخی تحلیلگران می گویند تعیین میزان دقیق اورانیون غنی شده برای ساخت سلاح هسته ای، دشوار است و بسته به دانش فنی و تجربه، متفاوت خواهد بود.
البته نتانیاهو در آوریل 2013 در گفت و گو با بی بی سی مدعی شد تجاوز ذخایر اورانیون غنی شده با خلوص بالا در ایران از مرز 250 کیلوگرم به معنی عبور از خط قرمز مورد ادعا خواهد بود. پیش از این برخی مقامات اسرائیلی این رقم را 240 کیلوگرم اعلام کرده بودند. به این ترتیب این پرسش مطرح می شود که آیا باز هم در آینده این برآوردها تغییر می کند. از سوی دیگر آموس یالدین، رئیس سابق سازمان جاسوسی نظامی اسرائیل در کنفرانس خبری که ماه گذشته برگزار شد، گفت: ایران هم اکنون از خط قرمزی که نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل تعیین کرده بود، عبور کرده و چرا ایران باید باور کند خط قرمزهای بعدی قاطع تر از خط قرمزهای قبلی خواهند بود که از آنها عبور کرده است.
با این وجود اسرائیل توانست با تعیین این خط قرمزها، به موفقیت هایی نیز دست باید. برای مثال نتانیاهو با تاکید بر خط قرمز مورد ادعایش موجب شد ایران چند بار بخشی از ذخایر اورانیوم غنی شده خود را به صفحه های سوخت برای راکتور تحقیقاتی تهران تبدیل کند. در صورتی که ایران روند سابق را ادامه می داد، تا کنون از خط قرمز نتانیاهو، گذشته بود.
خط قرمز پیش روی غنی سازی
سومین نوع خط قرمز پیش روی ایران، خط قرمز در مقابل غنی سازی است. در تئوری، ایران می تواند تا زمانی که ذخایر اورانیوم غنی شده را پایین نگاهداشته، به اضافه کردن سانتریفوژهای پیشرفته تر در تاسیسات هسته ای اش، ادامه دهد. اما در عمل روشن نیست که آیا برخی تندروها در ایران با تداوم این روند در صورت شکست دیپلماسی، موافقت خواهند کرد یا خیر.
مشکل این است که تعیین خط قرمز برای این موضوع بسیار دشوار است و مانند خط قرمزهای قبلی ، در آن نقطه های مبهم زیادی وجود دارد. برای مثال ایران می تواند بدون ورود به باشگاه هسته ای به توانایی تولید سلاح دست یابد.این کابوس ها بارها و بارها تکرار می شوند. این نگرانی ها ماهیت ذاتی بازدارندگی است. اما این نکته مهم است که سیاستگذاران از مشکل آگاه باشند. ریچارد بت می گوید، بازداراندگی تنها زمانی باید مبهم باشد که یک بلوف است. در صورتی که سیاست آمریکا و اسرائیل واقعا بلوف زدن است، آنگاه ریسک جنگ و درگیری وجود خواهد داشت. و در صورتی که سیاست بلوف زدن نباشد، باز هم ایران با این ابهام ها به سردرگمی و سوء تفاهم دچار می شود که می تواند ریسک درگیری نظامی را افزایش دهد. به این ترتیب استعاره خط قرمزها دلالت بر سرحد جنگ دارد.