محمود عباس؛ بی اعتبار در میدان فلسطین، بازنده در میدان صهیونیستها

امتیاز بدهید
(0 امتیاز)

اظهاراتی که بازی دو سر باخت بود؛

محمود عباس دیگر نه می تواند فلسطینی‌ها را با وعده های دروغین فریب دهد و نه قادر است که سخنی و یا اقدامی برخلاف میل صهیونیستها و بدون کسب مجوز از آنها را به انجام برساند. از سوی فلسطینی ها رانده و از سوی صهیونیستها مانده، پایان مذاکراتی است که عباس برای پیشبرد آنها تمامی آرمانهای فلسطین را به زیر سؤال برد.

لابی های بزرگ صهیونیستی در آمریکا، اظهارات اخیر محمود عباس در خصوص عدم حضور اسرائیلی ها در کشور جدید فلسطین را محکوم کرده و عباس را «دیکتاتور فلسطین» خواندند.

محمود عباس که از راههای مختلف تلاش می‌کند اقدام خود مبنی بر ادامه مذاکرات سازش با صهیونیستها را توجیه کند و فلسطینی‌های مخالف این اقدام را به گونه‌ای اقناع کند و خود را شخصیتی مستقل از اسرائیلی‌ها نشان دهد، از سوی متحدان خود یعنی صهیونیستها مورد انتقاد قرار گرفت. وی که در مصاحبه اخیر خود عنوان کرده بود: «پس از اتمام مذاکرات صلح، هیچ اسرائیلی و هیچ نیروی مرزی اسرائیلی در دولت جدید فلسطین باقی نخواهد ماند»، مورد خشم لابی های بزرگ صهیونیستی قرار گرفت.

سازمان صهیونیست آمریکا به عنوان یکی از لابی ها و سازمان های بزرگ وابسته به اسرائیل در بیانیه ای، در مقابل این اظهارات محمود عباس واکنش نشان داد و وی را «دیکتاتور فلسطینی‌ها» نامید. این لابی بزرگ اسرائیلی ادعا می کند: «اگرچه عباس پیش از این نیز مواضع خود را اعلام کرده بود اما تکرار این سخنان نژادپرستانه در آستانه مذاکرات، نتایج این دور از نشست ها و گفتگوها را مشخص کرده است.» سازمان صهیونیست آمریکا می افزاید: «ما از اوباما و نیز نتانیاهو می خواهیم که هرچه زودتر این اظهارات عباس را محکوم کرده و مذاکرات را تا زمانی که ابومازن سخنان خود را انکار نکرده و برای ادای آنها عذرخواهی نکند، به حالت تعلیق درآورد.» این لابی بزرگ صهیونیستی در بخشی دیگر از بیانیه خود می نویسد: «متأسفانه غرب از عباس به عنوان یک شخصیت میانه رو نام می برد در حالیکه وی به دنبال دولت ضدیهود بوده و در صدد است تا یهودیان کرانه باختری را بی خانمان کند.»

اگرچه محمود عباس طی سالهای اخیر روند دموکراتیک در حکومت تشکیلات خودگردان را با اقدامات و یکه تازی های خود از میان برده و شخص محوری را جایگزین کرد و از این بابت از سوی رقبای خود چه در تشکیلات و نیز چه در سایر گروههای مبارز فلسطینی «دیکتاتور» خطاب می شود اما «دیکتاتور» نامیدن وی از سوی اسرائیلی ها به عنوان متحدان و دوستان وی، جای بسی شگفتی دارد.

«دیکتاتور» نامیدن عباس از سوی لابی ها و سازمانهای بزرگ وابسته به اسرائیل در حالی است که محمود عباس طی یک دهه گذشته از مبارزه با اسرائیل به همگام و متحد آنان تغییر مسیر داد و برای شیوه جدیدی که در پیش گرفت، هزینه های بسیاری را به نفع اسرائیل و به زیان مقاومت پرداخت. وی که ابتدا در نظر داشت راه مرید خود یاسر عرفات را دنبال کند، مذاکره با اسرائیلی ها را تنها راه حل پایان بخشیدن به مسئله فلسطین دانست و با دنباله روی از اصول پیمان اسلو، گفتگو و سازش با اسرائیل را بستر عملکرد خود قرار داد و با گروهها و جنبش های فلسطینی که روشی متفاوت با وی را باور داشتند، به تندی برخورد کرد. وی جنبش حماس را که با خط مشی جدید مبارزاتی خود توانسته بود در میان فلسطینی ها درجه بالایی از محبوبیت را به دست آورد و در انتخابات قانونی فلسطین، پیروز شود، از صحنه به در کرد تا به دور از نظرات و عقاید مخالف، یکه تازی های خود را پیش برد.

عباس اتحاد و آشتی ملی گروههای مبارز فلسطینی را فدای خواسته های اسرائیل کرد و تلاش کرد تا اعتماد اسرائیل و متحدان منطقه ای و بین المللی آن را به هر قیمتی شده جلب کند. از این رو همکاری با صهیونیستها را در اولویت خود قرار داد و همگام و همسو با آنان به پیشبرد اهداف خود پرداخت. اهدافی که قدرت طلبی و تحکیم و تثبیت موقعیت ریاست تشکیلات، جزء انکار نشدنی آن بود. در واقع هدف عباس آن بود که به عنوان تنها نماینده رسمی فلسطین در منطقه و مجامع بین المللی شناخته و حمایت شود. از این رو با هر بار شکست در مذاکرات، از مواضع ابتدایی خود بیشتر عقب نشینی کرد.

در نتیجه اگرچه عباس در ابتدا بر موضوعاتی مانند مرزهای 1967، حق بازگشت آوارگان، توقف شهرک سازی ها و تشکیل دولت مستقل فلسطین به عنوان مطالبات و خواسته های بنیادین فلسطینیان تأکید می کرد اما با اعمال فشار از سوی اسرائیل، در عمل از بخش قابل ملاحظه ای از آنان چشم پوشید به این امید که اسرائیل نیز با وی همراهی کرده و مذاکرات به سرانجام برسد. با این حال صهیونیستها نه تنها از هیچکدام از خواسته های خود عقب نشینی نکردند بلکه با هر گامی که عباس به سمت عقب برداشت، آنان گامی به جلو نهادند و خواسته های خود را بیش از پیش گسترش دادند.

اکنون وضعیت عباس به جایی رسیده است که به کف خواسته های خود بسنده کرده و توقف شهرک سازی ها و بازگشت به مرزهای 67 که جزء پیش فرضها و ضروریات میز مذاکره بود را به عنوان خواسته و هدف خود دنبال می کند. با این وجود رژیم صهیونیستی این اقدام را متوقف نکرده و همچنان بر مواضع خود در رابطه با شهرک سازی ادامه می دهد به گونه ای که ساخت 10 هزار واحد مسکونی جدید برای اسرائیلی‌ها در شهرک‌های یهودی قدس و کرانه باختری یکی از تصمیمات جدیدی است که توسط مقامات رژیم صهیونیستی در آوریل 2013، اعلام شد.

بر این مبنا، وزیر مسکن رژیم صهیونیستی در جریان نشست کمیسیون "تامین اعتبار" کنست برای بررسی تعیین بودجه مسکن در سال جاری و سال آینده ادعا کرد: ما توانایی لازم برای ساخت 10 هزار واحد مسکونی در قدس شرقی و شهرک‌های کرانه باختری را داریم. شهرک سازی های غیر قانونی در حالی صورت می گیرد که نیروهای صهیونیست ده‌ها پاسگاه بازرسی را در کرانه باختری دایر کرده اند و غیر نظامیان را بازجویی و بازداشت می کند. به عنوان نمونه در ماه جولای در حدود 51 حمله به تجمعات و جوامع فلسطینی در کرانه باختری انجام گرفت و در همین مدت 15 تن از غیرنظامیان که در میان آنها 8 کودک از جمله یک کودک 5 ساله و 2 غیرنظامی از نوار غزه حضور داشتند، در این پاسگاههای ایست بازرسی بازداشت شدند.

مسئله زندانیان فلسطینی و آزادی آنها مسئله دیگری بود که در دور اخیر مذاکرات از سوی عباس مطرح شده است. تا پایان ماه می 2013 در حدود 4 هزار و 800 فلسطینی در زندانهای رژیم صهیونیستی بودند که در این میان 236 تن کودک بوده و 35 کودک زیر 16 سال وجود دارد، با این حال محمود عباس تقاضای آزادی زندانیان فلسطینی که قبل از قراردادهای اسلو در سال 1993 بازداشت شده اند را طرح کرد و جالب اینجاست که این خواست نیز از سوی اسرائیلی ها پذیرفته نشد. سازمان صهیونیست آمریکا در بیانیه ای این درخواست محمود عباس را به شدت رد کرد و نوشت: «ما به شدت با آزادی 104 تروریستی که قبل از پیمان اسلو زندانی شده اند، مخالف بوده و آنان را برای قتل شهروندان اسرائیلی نخواهیم بخشید.»

چشم پوشی از مسئله آوارگان، اخراج دولت قانونی حماس، همراهی با نیروهای نظامی اسرائیلی، همکاری عباس برای محاصره غزه و...مواردی است که دستاوردی جز کاهش محبوبیت در میان فلسطینی ها و بی اعتباری موقعیت و برنامه های تشکیلات خودگردان و تضعیف گفتمان عباس را دربرنداشت. با این حال اگرچه ابومازن با اقدامات خود از گروههای مبارز فلسطینی فاصله گرفت و شکاف میان خود و آنان را تعمیق کرد اما از سوی اسرائیلی ها نیز هیچ نتیجه ای را به دست نیاورد.

برای قضاوت اسرائیلی‌ها در مورد عباس با همه سازشکاریها و عقب نشینی‌هایی که از خود نشان داد، می توان به سخنان مورتون کلین به عنوان یکی از بزرگترین صهیونیستها و رؤسای سازمانهای شبکه ای اسرائیل در آمریکا اشاره کرد. وی ضمن ابراز خشم از سخنان عباس مبتنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطین می گوید: «عباس منتخب سال 2009 است و از آن زمان تا کنون با دیکتاتوری اجازه انتخابات جدید ریاست جمهوری را نداده است. وی باید بداند که درخواست یک کشور مستقل فلسطینی بدون یهودیان نه تنها در ذات خود یهودستیزانه و ناپسند بود بلکه درخواست کشوری فلسطینی بدون حضور یهودیان، بزرگترین مانع برای صلح اسرائیل و فلسطین است.»

این موضع در مورد سخنان عباس را باید در جایگاه وی برای صهیونیست‌ها دنبال کرد. در واقع عباس برای صهیونیستها در حکم مهره ای عاجز و مطیع است که باید اهداف و برنامه های اسرائیل را تا آنجا که در توان دارد، پیش برد. از این رو این اجازه به وی داده نمی شود که موضعی مغایر با اهداف صهیونیست‌ها را چه در سخن و چه در عمل داشته باشد. جایگاه ابومازن برای صهیونیستها همانگونه که خود خواستار آن شده و در راه آن گام برمی دارد، دستیابی اسرائیل به اهداف خود در فلسطین مشروط به حفظ قدرت عباس است. در نتیجه این بده بستان سیاسی وی نمی تواند بر خلاف منافع صهیونیستها قدم بردارد.

مواضع سازمانها و لابی‌های بزرگ صهیونیستی در مورد عباس نشان می دهد که عباس در میدان صهیونیستها هیچ اعتباری ندارد و رژیم صهیونیستی از آن فقط به عنوان مترسکی برای پیشبرد اهداف و منافع خود بهره می گیرد. این در حالی است که جایگاه عباس در میان فلسطینی ها نیز به دلیل مواضع سازشکارانه و تخطی از آرمانها و اهداف بنیادین ملت فلسطین به صورت روزافزونی متزلزل شده است. این مطلب را می توان در موضع گیری گروههای مبارز اسلامی در قبال آغاز مذاکرات عباس در آمریکا به خوبی به اثبات رساند.

گروههای مبارز فلسطینی از مذاکرات سازش به عنوان «انتحار سیاسی» نام برده و خواهان تجدیدنظر تصمیم رئیس تشکیلات خودگردان شدند. با این وجود عباس نه تنها این مذاکرات را که برخلاف عقاید و اهداف ملت فلسطین بود، خاتمه نداد بلکه به عقب نشینی کامل از مواضع خود پرداخت. از این رو سخنان وی در مورد پایان خوش مذاکرات را باید فریب رژیم صهیونیستی دانست که در مرحله اول از سوی آنها به عباس القا می شود با این هدف که وی را هر چه بیشتر به زیر سیطره خود درآورند و وی نیز در مرحله دوم تلاش می کند تا آن را به مردم فلسطین القا کند تا گوشه ای از اعتبار از دست رفته خود را جبران کند.

این در حالی است که عباس دیگر نه می تواند فلسطینی‌ها را با وعده های دروغین فریب دهد و نه قادر است که سخنی و یا اقدامی برخلاف میل صهیونیستها و بدون کسب مجوز از آنها را به انجام برساند. از سوی فلسطینی ها رانده و از سوی صهیونیستها مانده، پایان مذاکراتی است که عباس برای پیشبرد آنها تمامی آرمانهای فلسطین را به زیر سؤال برد.

خوانده شده 1795 مرتبه