چرا واشنگتن از خیر پهبادها گذشت؟
واشنگتن برای بالابردن احتمال خروج آسان از افغانستان در سال 2014 به امتیازدادن های استراتژیک به اسلام آباد روی آورده است
جان کری"، وزیر امور خارجه آمریکا روز جمعه سفر سه روزه خود به پاکستان که اولین سفر از زمان برگزاری انتخابات 11 مه سال جاری میلادی و تشکیل دولتی جدید در پاکستان محسوب می شد، به اتمام رساند. دیدار با آصف علی زرداری، رئیس جمهور، نواز شریف، نخست وزیر و ژنرال اشفق پرویز کیانی، فرمانده ارتش پاکستان در زمره برنامه های وزیر خارجه امریکا در اسلام آباد بود. وزیر خارجه آمریکا گفت حملات پهپادهای آمریکایی در پاکستان به زودی به اتمام خواهند رسید. اصلی ترین دستاورد این سفر وعده جان کری برای پایان دادن به حملات پهبادهای امریکایی در خاک پاکستان بود. این نخستین بار بود که یک مقام بلندپایه آمریکایی وعده قطع برنامه حملات پهپادی آمریکا به پاکستان را داده است.
سازمان سیا پیشتر این برنامه را برنامه ای موثر در مبارزه با تروریسم عنوان کرده بود. مناطق قبایلی پاکستان به طور معمول هدف حمله هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی قرار میگیرند و واشنگتن مدعی است که در جریان این حملات شبهنظامیان را هدف قرار میدهد.کشتار غیرنظامیان پاکستانی از جمله زنان و کودکان در جریان حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکا، روابط اسلام آباد و واشنگتن را متشنج کرده است. پیش از این نیز سازمان ملل متحد نیز با محکومیت حملات پهپادهای امریکایی، تاکید کرده است این حملات قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشتهاند. چرا واشنگتن در این بازه زمانی از مواضع خود کوتاه آمده است؟ آیا اسلام آباد و کاخ سفید در مسیر توافق پنهان با طالبان و دیگر گروه های شبه نظامی قرار گرفته اند؟ آیا واشنگتن به نوعی در حال امتیاز دادن به پاکستانی ها و انتقال مسئولیت به آنها برای فرار هرچه سریع تر از افغانستان است؟ پرسش هایی از این جنس را با پیرمحمد ملازهی، کارشناس و تحلیلگر مسائل شبه قاره در میان گذاشتیم:
جان کری در سفر خود به پاکستان وعده متوقف کردن حمله پهبادهای امریکایی را داده است. این وعده در شرایطی انجام می شود که نوازشریف روی کار آمده و پرواز جنگنده های بدون سرنشین مدت هاست که نقل محفل اختلاف میان اسلان آباد – واشنگتن است. چه مسائل و دغدغه هایی امریکا را به سمت کوتاه امدن هرچند لفظی از اصرار بر مواضع پیشین سوق داده است؟
دولت پاکستان پس از به قدرت رسیدن نواز شریف موضع سختی در ارتباط با حملات پهبادهای امریکا در مناطق قبایلی به ویژه در منطقه وزیرستان که تعداد زیادی از افراد غیرنظامی کشته شدند، اتخاذ کرد. دولتمردان اسلام آباد از مدت ها پیش تحت فشار شدید ارتش و مردم بود که چرا مقابل امریکا نمی ایستد. در حقیقت تلقی پاکستانی ها این است که امریکا حاکمیت ملی این کشور را نقض می کند.
بر همین اساس بحث هایی میان پاکستانی ها و امریکایی ها صورت گرفت و مقامات نظامی امریکا که در افغانستان مستقر هستند راه اندازی این پهبادها را برعهد گرفتند. مواضع سرسختانه پاکستانی ها برای امریکایی ها مساله ساز شد چرا که امریکایی ها به شدت به پاکستان برای خروج امن نیروهای نظامی خود از افغانستان نیاز دارند . هرچند جان کری وزیر امور خارجه ایالات متحده اعلام کرده که کشورش حمله پهبادها را به زودی متوقف خواهد کرد اما به نظر می رسد که همچنان اختلاف نظر میان دو کشور وجود دارد و درخواست اصلی امریکایی ها این است که ارتش پاکستان وارد وزیرستان شمالی شده و سازمان القاعده را از این منطقه بیرون کند.
به نظر می رسد که در مقابل پاکستانی ها نیز به سادگی تسلیم این نظر امریکایی ها نخواهند شد. امریکا به پاکستان برای خروج نظامی خود از افغانستان و همچنین به خاک این کشور برای انتقال سلاح های سنگین خود از طریق کراچی به افغانستان نیاز دارد . به نظر می رسد که واشنگتن با نیم نگاهی معقول به این نیازها در حال حاضر موضع نرم تری را در قبال اسلام آباد اتخاذ کرده اما این روند را نباید به ایجاد تغییر اساسی در رویکرد واشنگتن در مسائل منطقه ای تعبیر کرد.
جان کری در توجیه این وعده خود به پاکستانی ادعا کرده که اکنون عوامل تهدید کننده را در پاکستان از بین برده است. این عوامل تهدید کننده کدام گروه ها هستند و آیا در حقیقت این اتفاق افتاده است؟
در حال حاضر گروه های زیادی در وزیرستان حضور دارند که در مجموع غیر از تحریک طالبان پاکستان، سازمان القاعده و زیرمجموعه های آن در این منطقه مستقر هستند. تهدید برای امریکایی ها همچنان سازمان القاعده و گروه های وابسته به آن تلقی می شوند. در حال حاضر صحبت از این است كه برخی از سفارتخانه های امریکا به دلیل تهدید القاعده مبنی بر مدیریت پاره ای عملیات ها علیه امریکایی ها بسته خواهد بود. بنابراین از نگاه امریکا، طالبان قابل مذاکره است چرا که گروه مشخص با سابقه معینی است که دامنه فعالیت ان به داخل افغانستان و پاکستان محدود شده و خطرات آنها برای امریکا نیست. اما القاعده از لنز امریکایی ها یک سازمان جهانی تروریستی است که با اعمال خود به شدت امریکایی ها را نگران کرده است.
امریکا برای توجیه خروج از افغانستان اعلام می کند که در مبارزه با تروریسم موفق بوده که مصداق این موفقیت صرفا کشتن اسامه بن لادن رهبر القاعده در نزدیکی اسلام آباد بود. اما حقیقت این است که سازمان القاعده نه تنها ضعیف نشده بلکه با دخالت امریکایی ها به نظر می رسد قدرت بیشتری در منطقه پیدا کرده و در حال حاضر در کشورهای مختلفی همچون سوریه، عراق و لیبی و مصر در حال فعالیت است و شاید بتوان گفت قدرت آنها نسبت به زمانی که امریکا در منطقه حضور نداشت، افزایش پیدا کرده است.
نواز شریف از ابتدای به قدرت رسیدن خود صحبت از مصالحه با طالبان می کرد و سابقه چنین مصالحه ای را نیز داشته است. آیا در حال حاضر این وعده امریکا نتیجه مصالحه پنهانی دولت پاکستان با طالبان نیست؟ آیا در رفتار شبه نظامیان طالبان تغییری که ناشی از مصالحه باشد وجود دارد؟
طالبان را باید به دو بخش تقسیم کرد: طالبان افغانستان که مذاکراتی با آنها صورت گرفته و حمایت ارتش پاکستان از این گروه مشخص است و گروه دوم هم تحریک طالبان که پشتون بوده و ملیت پاکستانی دارند. آنها در حال جنگ با ارتش پاکستان هستند و در چند روز اخیر حمله بسیار گسترده ای را به زندان مرکزی منطقه دیر اسماعیل خان در ایالت خیبرپختونخواه مدیریت کرده که در نتیجه آن 300 نفر از سران طالبان آزاد شدند.
اگر در ارتباط با تحریک طالبان پاکستان صحبت شود حقیقت این است که تا به امروز مذاکرات به جایی نرسیده هرچند که هر دو طرف اعلام کرده اند که از طریق مذاکرات سیاسی این مشکل حل شود اما هنوز اختلافات آنها بسیار زیاد است و به نظر نمی رسد که در خصوص تحریک طالبان، پاکستانی ها کوتاه بیایند به دلیل آنکه ادعایی که طالبان مطرح می کند تنها در مناطق قبایلی نیست بلکه آنها بر این باورند که باید حاکمیت را اسلامی کرده و به معنای دیگر به دنبال به دست گرفتن قدرت از دست دولت حزبی هستند. اگر از این زاویه به موضوع نگاه شود تضاد میان تحریک طالبان و دولت پاکستان در سطح بالایی پابرجا است هرچند که هر دوطرف اعلام می کنند که تمایل دارند تا مشکلات حل شود اما انتظارات دو طرف به اندازه ای از هم دور است که حتی اگر مذاکره ای هم صورت گیرد بسیار بعید است که در کوتاه مدت به نتیجه برسند.
اگر این وعده امریکا عملی شود تا چه اندازه بر روابط اسلام آباد واشنگتن تاثیرگذار خواهد بود؟
قطعا تاثیر مثبتی خواهد داشت به دلیل آنکه دولت پاکستان در حال حاضر تحت فشار افکارعمومی در خصوص حملات پهبادها هستنند و حاکمیت ملی خود را در خطر می بینند. به علاوه آنکه سوالات زیادی در جامعه پاکستان وجود دارد از جمله آنکه چرا ارتش پاکستان- با قدرت و ساماندهی که در اختیار دارد و برای مقابله با هندوستان اعلام آمادگی می کند- یک هواپیمای بدون سرنشین را با آن همه امکانات تک تیراندازی که در اختیار دارد سرنگون نمی کند؟ در پاسخ باید گفت که در اینجا بحث اراده سیاسی مطرح است و نه امکانات نظامی و یا مسائل دیگر.
بنابراین اگر امریکایی ها حتی به شکل موقت این حملات را متوقف کنند قطعا به نفع نواز شریف بوده و موضع وی را در داخل و در برابر رقبایی که در پاکستان وجود دارد، تقویت خواهد کرد. اگر از این زاویه نگاه کنیم به نظر می رسد که امریکایی ها چنین امتیازی را به پاکستان می دهند اما اینکه در مقابل چه چیزی از آنها طلب خواهند کرد مساله اصلی است که ممکن است چندان به نفع پاکستان نباشد.
مذاکرات امریکا و پاکستان پس از کشته شدن 24 سرباز پاکستان در سال 2011 توسط حملات جنگنده های بدون سرنشین متوقف شده بود آیا پاکستان برای بازگشت به مذاکرات پیش شرطی را تعیین کرده است؟
بعید است، اگر امریکایی ها به شکل جدی به پای میز مذاکره با پاکستانی ها قرار گیرند پاکستانی ها پیش شرط خاصی را نخواهند گذاشت. البته پاکستان انتظارات خاصی دارد که مهم ترین آن این است که اگر امریکا بنا دارد از افغانستان خارج شود نباید شرایطی پدید آید که سبب نفوذ بیشتر هند در افغانستان شود.
بدین معنا که انتظار پاکستان این است، هر نوع مذاکراتی که میان کابل و واشنگتن صورت می گیرد و با کابل وارد معامله می شود شرط اول این است که نفوذ هند در افغانستان کاهش پیدا کند چرا که امریکایی ها شرایطی را به وجود آوردند که هندی ها نفوذ زیادی در این کشور دارند.
جنگنده های بدون سرنشین یکی از سلاح های اصلی امریکا در پاکستانی است که مرز مشترک آن با افغانستان از اصلی ترین مرزهای ناامن منطقه است. با حذف جنگنده های بدون سرنشین ، امریکا چه راهکاری برای مبارزه با شبه نظامیان مسلح در اختیار خواهد داشت؟
به نظر می رسد که استراتژی نظامی امریکا پهبادها هستند چراکه آنها با هزینه کم و بدون تلفات انسانی سیاست های خود را پیش می برند. در حال حاضر در بسیاری از کشورهای جنوب آسیا از این سلاح ها استفاده می کنند، همانند یمن و سومالی و ... بنابراین استراتژی آنها همچنان ادامه دارد و تغییر عمده ای هم در این سیاست نخواهند داد. اما اگر حتی موقتا عملیات خود را در منطقه وزیرستان کم کرده راهی است که شاید معامله کلی تری میان افغانستان و پاکستان صورت گیرد.
بدین معنا که پاکستانی ها بپذیرند که سازمان القاعده را در خاک خود تحت کنترل درآورند و یا اینکه در نهایت پاکستان و امریکا به این نتیجه برسند که با القاعده و طالبان معامله ای انجام شود که آنها علیه منافع امریکا در افغانستان و جنوب آسیا وارد عمل نشوند و در مقابل امریکا نیز فضا را باز کند و خود به مناطق دیگری همچون سوریه، عراق و سایر کشورهای عربی و یا حتی به مناطقی همچون پیونگ یانگ چین و چچن روسیه بروند. از دید امریکایی ها آنچه آنها می کنند جهاد علیه کفر بوده و نه علیه امریکایی ها که خود اهل کتاب هستند. از این زاویه ممکن است که معامله ای کلی میان القاعده، طالبان، افغانستان، پاکستان و امریکا در جریان باشد که به زیان رقبای امریکا در سطح منطقه و جهان باشد.
با توجه به اینکه به زمان خروج امریکا از افغانستان در سال ۲۰۱۴ نزدیک می شویم، تا چه اندازه با این نظر موافق هستید که امریکا در آستانه این خروج طرح دوستی با پاکستان دارد تا با فکر آسوده تری بتواند از افغانستان خارج شود؟
بله کاملا درست است. امریکایی ها قصد دارند که خروج امنی از این کشور داشته باشند و تلقی شکست برای آنها وجود نداشته باشد و همچنین پایگاه نظامی هم بدست آوردند.
آنها در این پایگاه های امن خود باقی خواهد ماند. تمامی این مسائل لازمه آن است که پاکستان همکاری لازم را بکند. به همین دلیل است که پاکستانی ها سعی می کنند تا منافع خود را در هر معامله ای با امریکا، تامین کنند.
به قدرت رسیدن ممنون به عنوان رئیس جمهوری پاکستان چه تاثیری بر روند مذاکرات ها و بر روابط اسلام آباد واشنگتن خواهد گذاشت؟
حضور این فرد خیلی تعیین کننده نیست، به دلیل آنکه ممنون عضو حزب مسلم لیگ نواز است. در حقیقت حضور وی تنها از یک زاویه ممکن است تاثیرگذار باشد که ساختار حزبی قدرت را در کشور پاکستان کاملا یک دست کرد.
بدین معنا که هم رئیس جمهور در اختیار حزب مسلم لیگ شاخه نواز است و هم دولت و هم مجلس در اختیاز این حزب است. این یک دستی برای حزب مسلم شرایط را برای پیگیری اهدافی که این حزب دارد آسان تر خواهد کرد و شاید اگر از این زاویه موضوع را بررسی کنیم می توان گفت آمدن ممنون به نفع حزب مسلم لیگ نواز است.
با توجه به دیدار نواز شریف و پادشاه عربستان، روابط دو کشور عربستان و پاکستان در چه سطحی است؟ مشارکت اقتصادی عربستان در این کشور چگونه است و کمک های مالی ریاض به اسلام آباد در چه سطحی است؟
پاکستان و عربستان از سال های گذشته مناسبات خوبی با یکدیگر داشتند. حتی در مقطعی که ژنرال ضیا در پاکستان حاکم بود بخشی از گارد سلطنتی عربستان را نیروهای امنیتی پاکستان تامین می کرد. بنابراین این دو کشور مناسبات نزدیکی دارند به علاوه آنکه حزب مسلم لیگ اساسا با سعودی ها روابط نزدیکی دارد و زمانی که نواز شریف با کودتا از قدرت برکنار شد و به زندان رفت، پادشاه عربستان سعودی واسطه شد تا وی از زندان آزاد شده و سپس به عربستان سعودی فرستاده شد.
پاکستان به عربستان نیاز دارد و بسیاری از کارگران پاکستانی در این کشور مشغول به کار هستند و بخشی از درآمد ارزی آنها را تامین می کنند. ضمن آنکه پاکستان ارتش قدرتمندی دارد و می تواند در موقع لزوم به کمک به عربستان سعودی و کشورهای کوچک خلیج فارس آمده و برای آنها از نظر ذهنی تامین امنیت ایجاد کند. از این نظر عربستان و پاکستان روابط استراتژیکی دارند، همچنین به دلیل آنکه پاکستان کشور فقیری است و کشورهای عربی همچون عربستان به دلیل وجود نفت ثروتمند هستند بخشی از سوخت و نیاز پاکستان را با قیمت مناسب تر تامین می کنند.